آثار ذکر خدا بر زندگی
مقدمه
ذکر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد . انسانی که در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات خداوند می باشد که سرچشمه تمام خوبی ها و نیکی هاست و به این وسیله، روح و جان خود را پاک و روشن می سازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشکلات و سختی ها او را تنها نمی گذارد .ذکر الهی چون نسیم فرحبخش، حیات معنوی را به انسان هدیه می کند . قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت می یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاری ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای جان ها به ارمغان می آورد .
انسانی که در هر لحظه به یاد خداوند و فقر و نیاز خویش به ذات اقدس الهی و عقاب و ثواب باشد، در درون خویش راهی برای رشد و نمو رذائل اخلاقی و ارتکاب معاصی نخواهد گذاشت و همواره درصدد رشد و تعالی خویش می باشد . آرامش و اطمینان، گمشده انسان امروزی است که در آرزوی به دست آوردن آن میباشد . قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را این گونه به بشر معرفی مینماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب » ; همانا با یاد خدا دل ها آرام میگیرد. در حقیقت، فراموشی خداوند، ترک شکر «ذکر الهی و ترک طاعت در بندگی » را نیز به همراه دارد; زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف آفرینش خود را به فراموشی بسپارد و در نتیجه، از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند . ذكر و یاد خدا آثار سازنده روحى و اخلاقى فراوانى دارد كه یاد متقابل خدا از بنده، روشنى دل، آرامش قلب، ترس از(نافرمانى) خدا، بصیرت و شناخت شیطان، بخشش گناهان، و علم و حكمت از جمله آنهاست.
یكى از زیباترین جلوه هاى ارتباط عاشقانه با خدا و اساسىترین راههاى سیر و سلوك، ذكر است؛ یعنى مترنم بودن زبان و قلب انسان به اسمإ حسناى الهى و شاداب نگه داشتن گل روح در زیر باران یاد حق.
ذكر خدا ارتباط معنوى عبد سالك با رب مالك است و این انسان است كه نباید خود را وقف زندگى مادى كند و مقصد را در خود و دنیاى خود محدود سازد، بلكه باید خود را براى سفر پر فراز و نشیب ابدیت آماده و مهیا كند.
ذكر قلبى است نه ذكر زبانى. ذكر زبانى زمینه است براى پیدایش ذكر قلبى و آرامش با ذكر قلبى مشكلات را حل مىكند. خداوند در سوره طه خطاب به حضرت موسى و هارون علیه السلام مىفرماید: اِذهَب اَنتَ وَ اَخوكَ بآیاتى وَ لا تَنیا فِى ذِكرى). «تو و برادرت با آیات و معجزات من حركت كنید و در یاد كردن من سستى نكنید». این ذكر، ذكر قلب است؛ زیرا انسانى كه در برابر خطر مواجه مىشود و به مقاومت در برابر آن خطر، مأموریت پیدا مىكند، با ذكر زبانى نمىتواند مشكلى را حل كند؛ طمإنینه است كه مشكلات را حل مىكند و طمأنینه، با ذكر قلب است نه با ذكر زبان. البته ذكر زبان خوب است و زمینه را براى ذكر قلب فراهم مىكند. از آثار و ثمرات اخروى ياد خداوند, مغفرت الهى مى باشد كه شامل حال يادكنندگان خدا مى گردد و اضافه بر آن, خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نيز به ايشان داده است. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: (... و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات اعد الله لهم مغفره و اجرا عظيما)
(مردان و زنانى كه بسيار ياد خدا كنند, خداى متعال براى آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده است)
آثار و فواید ذکر خدا
«ذکر الهی » چون نسیم فرحبخش، حیات معنوی را به انسان هدیه می کند . قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت می یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاری ها، به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را برای جان ها به ارمغان می آورد . انسانی که در هر لحظه به یاد خداوند و فقر و نیاز خویش به ذات اقدس الهی و عقاب و ثواب باشد، در درون خویش راهی برای رشد و نمو رذائل اخلاقی و ارتکاب معاصی نخواهد گذاشت و همواره درصدد رشد و تعالی خویش می باشد . بنابراین «ذکر و یاد خدا» از مهم ترین عوامل رسیدن به قرب الهی است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت می رساند .
خداوند در آیه 41 و 42 سوره احزاب می فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا»
ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید و او را در صبحگاه و شامگاه تسبیح کنید .
مفهوم ذکر
ذکر در لغت به معنای «یاد کردن » است; خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو، خواه بعد از نسیان باشد یا در ادامه ذکر، و نیز «ذکر» به معنای «حفظ شی ء» است و خلاف نسیان می باشد .
به بیان دیگر، «ذکر» عبارت است از این که آدمی نیروی ادراک خود را متوجه «یاد شده » کند، یا به این که نام او را ببرد و یا صفات او را به زبان جاری کند و مصداق مهمتر این که در قلب به یاد او باشد .
طبق این معنا، «ذکر» معنای عامی دارد که هر چیزی را شامل می شود . اما آن چه خداوند در قرآن کریم به آن امر فرموده است: «ذکر خداوند» و «یادآوری نعمت های الهی » می باشد که در سایه آن، انسان غبار غفلت و دوری را از قلب خود بزداید و بر جان و روح خسته خویش، با باران الهی، گل های طاعت و بندگی را برویاند .
مراتب ذکر
ذکر مقامی بسیار بلند دارد و دارای مراتب و درجاتی است; اولین مرتبه آن، «ذکر لفظی و زبانی » است و مراد از «ذکر لفظی » حرف لقلقه زبان نمی باشد; چرا که اگر توجه به معنای الفاظ نباشد، هیچ ارزشی ندارد و شاهد این مدعا این که گاه انسان افرادی را می بیند که در عین این که با زبان مشغول «ذکر خداوند» هستند، با عمل خویش مرتکب گناه و معصیت می شوند! و حال آن که ذکر حقیقی، انسان را از گناه باز می دارد .
مرتبه دوم، ذکر قلبی است . یعنی توجه به خداوند از دل انسان بجوشد و به زبان جاری شود; هر چند حتما لازم نیست به زبان جاری شود .
مرتبه سوم، یاد کردن خدا در تمامی احوال است و این که انسان حتی یک لحظه هم از یاد خدا غافل نباشد و در تمامی اوقات خدا، را حاضر و ناظر بر اعمال خویش بداند .
با دقت در آیات و روایات، به دست می آید که اساس ذکر، توجه درونی است و این که انسان با تمام قلب و جان خویش به ذات پاک خدا توجه کند; توجهی که انسان را از گناه باز می دارد و به اطاعت فرمان او دعوت می کند . به همین دلیل، در احادیث متعددی از پیشوایان اسلام نقل شده که منظور از ذکر خدا، یادآوری عملی است .
بدیهی است که انسان از همان ابتدا، نمی تواند به مرحله والای ذکر و به یاد خدا بودن، در تمامی احوال نائل شود، بلکه با تمرین و ممارست در گفتن «الفاظ » و دقت در معانی ذکرها، کم کم «پیوسته به یاد خدا بودن » برای او حاصل می شود، و چنین نیست که «ذکر لفظی » ارزش و اعتباری نداشته باشد، بلکه آن هم به نوبه خود مورد تاکید قرار گرفتهاست و منشا آثار فراوانی ميباشد .
آثار ذکر
«یاد خداوند» آثار و برکات فراوانی دارد که در آیات و روایات به آن اشاره شده است و ما در این جا به برخی از آن ها می پردازیم:
1 - مورد یاد خدا قرار گرفتن
«فاذکرونی اذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون » ; مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و کفران نورزید .
ذکر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد . انسانی که در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات خداوند می باشد که سرچشمه تمام خوبی ها و نیکی هاست و به این وسیله، روح و جان خود را پاک و روشن می سازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشکلات و سختی ها او را تنها نمی گذارد .
2 – همنشینی با خدا
کسی که همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود; چنان که در حدیث قدسی به حضرت موسی ( علیه السلام) فرمود: ای موسی! من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند . موسی سؤال کرد: روزی که هیچ پناهی نیست، جز پناه تو، چه کسی در پناه تو خواهد بود؟ خداوند فرمود: آن ها که مرا یاد می کنند، من نیز آنان را یاری می کنم . و [آنان که] با هم دوستی می کنند، در راه من، پس دوست دارم آن ها را . اینان کسانی هستند که وقتی بخواهم به اهل زمین بدی رسانم، آن ها را یاد کرده و به خاطر آنان بدی را دفع می کنم .
3 - محبت خداوند
انسانی که پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای می گیرد . چنان که در زندگی روزمره نیز چنین است که اگر انسان در تمامی ساعات، شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، کم کم محبت او در قلبش حاکم میشود .
در روایت نیز آمده است .
«من اکثر ذکر الله احبه » ; هر کس زیاد خدا را یاد کند، محبت خداوند در قلبش حاکم می شود .
4 - فلاح و رستگاری
از نظر قرآن کریم، ذکر خدا زمینه رستگاری انسان را فراهم میسازد: «و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون » ; خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید .
5 - افزایش برکت و حضور فرشتگان
از روایات استفاده میشود که خانه ای که ذکر خدا در آن بسیار شود، برکتش بسیار می شود و فرشتگان در آن خانه حاضر میشوند و شیطان دور میگردد . و آن خانه برای اهل آسمان آن چنان درخشنده است که ستارگان برای اهل زمین، و خانه ای که در آن، قرآن خوانده نشود و ذکر خدا در آن نشود، برکتش کم است، و فرشتگان از آن خانه گریزان هستند .
6 - آرامش
آرامش و اطمینان، گمشده انسان امروزی است که در آرزوی به دست آوردن آن میباشد . قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را این گونه به بشر معرفی مینماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب » ; همانا با یاد خدا دل ها آرام میگیرد.
7 - دوری از شیطان
آنان که به یاد خدا هستند، از وسوسه های شیطان متاثر نمی شوند و یاد خدا سلاحی است که از آن ها در برابر شیطان محافظت می نماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون » ; پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او می افتند، و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می شوند .
8 - غذای روح
حضرت علی ( علیه السلام) می فرماید: «مداومت بر ذکر الهی، غذای روح و کلید رستگاری است .»
با توجه به اهمیت «ذکر الهی » و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوی انسان های مؤمن، خداوند مؤمنان را از توجه به اموری که انسان را از یاد خدا باز می دارد، بر حذر می دارد، و می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون » ; ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و هر کس چنین کند، از زیانکاران است .
بدیهی است، توجه به مال و زندگی دنیوی، در صورتی نهی شده است که انسان را از یاد خدا باز دارد و به عبارت دیگر، هدف انسان در زندگی توجه به آن ها باشد، ولی در صورتی که انسان مراقب نفس خویش باشد و از این ها به عنوان وسیله برای رسیدن به سعادت ابدی استفاده کند، نه تنها مذموم نیست، بلکه سفارش هم شده است .
پس اموال و اولاد تا آن جا که در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه باشند، از مواهب الهی هستند و مطلوب می باشند، اما اگر علاقه افراطی به آن ها سدی در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگترین بلا محسوب می شود و خسرانی بزرگ است که در آیه شریفه فوق به همین معنا اشاره شده است .
تعبیر «خاسرون » به خاطر این است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم می کند که سرمایه های وجودی خویش را در راه لذات ناپایدار و اوهام و پندارها صرف می کند و با دست خالی از دنیا می رود، در حالی که با داشتن سرمایه های بزرگ، برای زندگی جاودانه اش، کاری نکرده است .
در حالات عالم بزرگ شیخ عبدالله شوشتری، از معاصرین مرحوم علامه مجلسی، نوشته اند: که فرزندی داشت و بسیار مورد علاقه او بود . روزی این فرزند سخت بیمار شد . مرحوم شیخ عبدالله، آن روز برای ادای نماز جمعه به مسجد آمد . پریشان بود . روزی در رکعت دوم، سوره منافقین را که تلاوت می کرد، هنگامی که، به این آیه رسید، چندین بار آیه را تکرار کرد . پس از فراغت از نماز، بعضی یاران علت این تکرار را سؤال کردند ایشان فرمود: هنگامی که به این آیه رسیدم، به یاد فرزندم افتادم، و با تکرار آن، به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده و جنازه اش در برابر من است و من از خدا غافل نیستم . آن گاه بود که دیگر تکرار نکردم!
آثار دوری از یاد خداوند
همان گونه که «ذکر الهی » منشا آثار و برکات فراوانی است، دوری از یاد خداوند نیز پیامدهایی را به دنبال دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1 - خود فراموشی
«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم ...» ; مانند کسانی که خدا را فراموش کردند، نباشید که خدا نیز آنان را به خود فراموشی دچار ساخت و در آیات دیگری نیز به این مساله «خود فراموشی » اشاره شده است .
«نسیان » مصدر فعل «نسوا» است، به معنای زایل شدن صورت معلوم از صفحه خاطرات; البته بعد از آن که در صفحه خاطر نقش بسته بود . این معنای اصلی «نسیان » است، ولی در استعمال آن توسعه داده اند و در مطلق روگردانی از چیزی که قبلا مورد توجه بوده نیز استعمال می شود .
در حقیقت، فراموشی خداوند، ترک شکر «ذکر الهی و ترک طاعت در بندگی » را نیز به همراه دارد; زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف آفرینش خود را به فراموشی بسپارد و در نتیجه، از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند .
از سوی دیگر، فراموشی خدا، همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از اوست و هر چه غیر اوست، وابسته و نیازمند به ذات پاکش می باشد و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز شمرد و بر نفس خود اعتماد کند . با این که باید به پروردگارش اعتماد نموده و از او ترسان و به او امیدوار باشد .
و این ها همه عامل اصلی فسق و فجور و بلکه این «خود فراموشی » بدین مصداق، خروج از طاعت خداست و لذا می گوید: «اولئک هم الفاسقون » .
2 - همراهی شیطان
«و من یعش عن ذکر الرحمان نقیض له شیطانا فهو له قرین » ; و هر کس از یاد خدا رویگردان شود، شیطانی برای او می گماریم تا همنشین او شود .
3 - سختی در زندگی
«و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی » ; و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت) و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را کور وارد محشر می کنم .
4 - غفلت
«و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین » ; پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلین مباش .
مراد از «غفلت » ، در آیه شریفه فوق، بی توجهی است که در اثر دوری از ذکر الهی به انسان دست می دهد و مقصود از غفلت، در بیشتر آیات، غفلت غیر معذور و مذموم است .
در تعالیم پیشوایان دین و در روایات ائمه طاهرین ( علیهم السلام) نیز، از غفلت انسان نهی شده است، از جمله امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «ان کان الشیطان عدوا فالغفلة لماذا و ان کان الموت حقا فالفرح لماذا» ; اگر شیطان دشمن شماست، پس غفلت از حقایق و واقعیات برای چه، و اگر مرگ حق است، پس خوشحالی شما برای چیست؟!
آثار ذكر در سازندگى روحى و اخلاقى
ذكر و یاد خدا آثار سازنده روحى و اخلاقى فراوانى دارد كه یاد متقابل خدا از بنده، روشنى دل، آرامش قلب، ترس از(نافرمانى) خدا، بصیرت و شناخت شیطان، بخشش گناهان، و علم و حكمت از جمله آنهاست.
یكى از زیباترین جلوه هاى ارتباط عاشقانه با خدا و اساسىترین راههاى سیر و سلوك، ذكر است؛ یعنى مترنم بودن زبان و قلب انسان به اسمإ حسناى الهى و شاداب نگه داشتن گل روح در زیر باران یاد حق.
ذكر خدا، از یادبردن هستى محدود خویش در رهگذر یاد اسماى الهى است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روى دل مىزداید؛ زیرا غفلت و فراموشى حق تعالى، ساحت دل را مكدر مىكند. از اینجاست كه یكى از رسالتهاى اولیاى الهى و كتابهاى آسمانى، برطرف نمودن این كدورت و تاریكى است و به همین علت «ذكر» را از اوصاف پیامبر و از نامهاى قرآن شمردهاند؛ چنانكه قرآن مجید به ذكر بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین اشاره مىكند:
«...قد انزل الله الیكم ذكرا رسولا یتلوا علیكم آیات الله...». «خداوند ذكرى (رسولى) را به سوى شما فرستاد تا آیات خدا را بر شما تلاوت كند«
مقصود اصلى، ذكر قلبى است نه ذكر زبانى. ذكر زبانى زمینه است براى پیدایش ذكر قلبى و آرامش با ذكر قلبى مشكلات را حل مىكندهمچنین از نامهاى قرآن مجید ذكر مىباشد: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون». «ما ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم و آن را حفظ خواهیم كرد«
وجه نامگذارى پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قرآن به ذكر این است كه موجب یادآورى خداوند متعال مىباشند؛ زیرا یادآورى منوط به دانش قبلى است و این پیامبران و كتابهاى آسمانى مىباشند كه پرده غفلت و فراموشى را از روى دل كنار زده و نور الهى را بدان مىتابانند. بنابراین یاد خدا انسان را از حضیض مادیت به اوج معنویت مىرساند و امید را در انسان زنده مىكند و یإس و ناامیدى را كه از تنگناهاى زندگى مادى و معادلات بشرى ناشى مىگردد، برطرف مىكند.
وقتى به زندگى خود و بسیارى از افراد نظر مىكنیم، مىبینیم هدف بسیارى از كارهاى ما دستیابى به گوهر گرانبهاى آرامش است؛ یعنى انسانها در طول زندگى خود تلاش مىكنند تا به آرامش خاطر و طمأنینه نایل شوند. در این نقطه بین انسانها اشتراك نظر وجود دارد، ولى اختلاف نظر در تعیین و تشخیص چیزهایى است كه به زندگى آرامش مىبخشد.
بسیارند كسانى كه این گوهر نفیس را در گرو ثروت اندوزى و رفاه مادى مىدانند و آرامش گم شده خود را در آن مىجویند و به قول خودشان، پشت خود را مىبندند تا براى عمرى، خیال آسوده و آرامش خاطر داشته باشند؛ گروهى نیز آرامش را در كسب مقام و شهرت مىبینند و براى آن خود را به آب و آتش مىزنند؛ گروهى -به اشتباه- آرامش را در پناه بردن به دامن «اعتیاد"مىبینند تا دمى آرامش و تسكین یابند كه این آرامش كاذب است.
ذكر خداوند آثار و ثمرات اعجابآور و با شكوهى دارد كه هریك از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تإثیر به سزایى دارد
ولى قرآن مجید تنها نسخه شفابخش اضطراب را یاد خدا مىداند و تنها پاسخ نداى فطرت را ذكر خدا مىبیند. ولى مقصود ذكر قلبى است نه ذكر زبانى؛ زیرا قرآن كریم آن ذكر زبانى را كه با ذكر قلبى همراه نیست، ممدوح نمىشمارد بلكه مذموم مىداند درباره نماز مىفرماید: ...اَقِم الصَلاةَ لِذِكرى. «نماز را با یاد من اقامه كن». و در سوره ماعون مىفرماید: فَوَیلٌ لِلمُصَلین الذِینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُون. «واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافلند». معلوم مىشود اگر كسى نماز بخواند، هرچند كه ذكر خدا بر زبانش جارى است ولى غافل باشد و نداند چه مىگوید، كارش زار است.
بنابراین، مقصود اصلى، ذكر قلبى است نه ذكر زبانى. ذكر زبانى زمینه است براى پیدایش ذكر قلبى و آرامش با ذكر قلبى مشكلات را حل مىكند. خداوند در سوره طه خطاب به حضرت موسى و هارون علیه السلام مىفرماید: اِذهَب اَنتَ وَ اَخوكَ بآیاتى وَ لا تَنیا فِى ذِكرى). «تو و برادرت با آیات و معجزات من حركت كنید و در یاد كردن من سستى نكنید». این ذكر، ذكر قلب است؛ زیرا انسانى كه در برابر خطر مواجه مىشود و به مقاومت در برابر آن خطر، مأموریت پیدا مىكند، با ذكر زبانى نمىتواند مشكلى را حل كند؛ طمإنینه است كه مشكلات را حل مىكند و طمأنینه، با ذكر قلب است نه با ذكر زبان. البته ذكر زبان خوب است و زمینه را براى ذكر قلب فراهم مىكند. در خصوص این بحث كه یاد خدا و ذكر قلبى آرام بخش دلهاست، امام صادق علیه السلام مىفرماید: «اِنَّ القَلبَ لَیَتَجلجلُ فِى الجَوفِ یَطلُبُ الحَقَ فَاذا اَصابَهُ اِطمَئن وَ قَرَّ». «دل آدمى از درون مضطرب مى شود و در حقیقت خواهان حق است پس آنگاه كه به حق رسید، آرام و قرار مىگیرد«
ذكر خدا ارتباط معنوى عبد سالك با رب مالك است و اين انسان است كه نبايد خود را وقف زندگى مادى كند و مقصد را در خود و دنياى خود محدود سازد, بلكه بايد خود را براى سفر پر فراز و نشيب ابديت آماده و مهيا كند.
ذكر خداوند آثار و ثمرات اعجابآور و با شكوهى دارد كه هريك از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تإثير به سزايى دارد. عمده ترين اين آثار و ثمرات به شرح زير است:
1- ياد خدا نسبت به بنده :
اولين اثر ياد خدا اين است كه خداى متعال نيز انسان را ياد مى كند: (فاذكرونى اذكركم...) (مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم). از اينكه در اين آيه شريفه ياد خداوند متعال, منوط به يادكردن بنده شمرده شده است, يك نكته دقيق فهميده مى شود و آن عبارت است از تصور دو نوع ذكر از طرف خدا; الف: ذكر عام. ب: ذكر خاص.
ذكر عام عبارت از هدايت عام الهى است كه شامل تمام موجودات مى باشد و اختصاص به گروه خاصى ندارد و شاهد آن آثار ذكر عام الهى در پهنه گيتى مى باشد. و آن اعطاى مواهب و عطاياى گوناگون خداوند به تمام ممكنات مى باشد و اين ياد همگانى كه فيض مستمر الهى است, هرگز قطع نمى شود.
اما ذكر خاص به بندگان خاص و ذاكر تعلق دارد و يك نوع توجه و لطف است از جانب خداوند متعال. 2- روشنى دل :
خداوند; ذكر خويش را موجب نورانى شدن و بيدارى دل ها مى داند. مردن دل و افسردگى از هولناك ترين سيه روزى هاست; به طورى كه حضرت على(عليه السلام) اولين سفارششان به امام حسن مجتبى(عليه السلام) - در نامه اى كه به فرزند ارجمندشان نوشته اند- اين است كه بيش از هرچيز به آبادانى دل خويش بپردازد: (فانى اوصيك بتقوى الله -اى بنى- و لزوم امره و عماره قلبك بذكره...). (پسرم! تو را به تقوا و التزام به فرمان خدا, آباد كردن قلب و روح با ذكر او و چنگ زدن به ريسمان الهى توصيه مى كنم)
يكى از موثرترين عوامل علاج مرگ دل و احياى دوباره آن, پناه بردن به ذكر خداست ; ذكر حق نور است و مداومت در آن, قلب را از تاريكى و نااميدى و قساوت نجات مى دهد; شفافيت و لطافت و درك و شور و عشق به آن مى بخشد و گرمى و تپش و نشاط تازه در آن مى دمد. اين ثمره ذكر را حضرت على(عليه السلام) چنين گوشزد مى كند:
(ان الله تعالى جعل الذكر جلإ للقلوب تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعانده...) ; (خداوند متعال ياد خويش را جلاى قلبها قرار داده, كه در اثر آن گوش, پس از سنگينى مى شنود و چشم پس از كم سويى مى بيند و بدين وسيله پس از لجاجت و دشمنى منقاد و رام مى گرد) 3- آرامش قلب :
سومين اثرى كه براى ياد خدا بيان مى شود آرامش دل آدمى است. به تعبير قرآن طمأنينه و سكون قلب از جمله آثار مستقيم ياد خداست: (الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكر الله تطمئن القلوب); (كسانى كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خداست, بدانيد تنها با ياد خدا دل ها آرام مى گيرد)
ياد خدا داروى معنوى اضطراب و افسردگى است كه از نظر روانشناسى علل آن ترس, آينده مبهم, نگرانى از شكست خوردن, ترس از بيمارى ها و نگرانى از عوامل طبيعى مى باشد. گذشته از مساله بيمارى اضطراب, آرامش طلبى در فطرت انسان ريشه دارد و در سرشت انسان ها حس آرامش جويى نهفته است و بسيارى از فعاليت هاى آدمى در حقيقت پاسخ به نداى الهى فطرت است.
وقتى به زندگى خود و بسيارى از افراد نظر مى كنيم, مى بينيم هدف بسيارى از كارهاى ما دست يابى به گوهر گرانبهاى آرامش است ; يعنى انسانها در طول زندگى خود تلاش مى كنند تا به آرامش خاطر و طمأنينه نايل شوند. در اين نقطه بين انسان ها اشتراك نظر وجود دارد, ولى اختلاف نظر در تعيين و تشخيص چيزهايى است كه به زندگى آرامش مى بخشد.
بسيارند كسانى كه اين گوهر نفيس را در گرو ثروت اندوزى و رفاه مادى مى دانند و آرامش گم شده خود را در آن مى جويند و به قول خودشان , پشت خود را مى بندند تا براى عمرى , خيال آسوده و آرامش خاطر داشته باشند ; گروهى نيز آرامش را در كسب مقام و شهرت مى بينند و براى آن خود را به آب و آتش مى زنند ; گروهى -به اشتباه- آرامش را در پناه بردن به دامن (اعتياد) مى بينند تا دمى آرامش و تسكين يابند كه اين آرامش كاذب است.
ولى قرآن مجيد تنها نسخه شفابخش اضطراب را ياد خدا مى داند و تنها پاسخ نداى فطرت را ذكر خدا مى بيند ولى مقصود ذكر قلبى است نه ذكر زبانى ; زيرا قرآن كريم آن ذكر زبانى را كه با ذكر قلبى همراه نيست , ممدوح نمى شمارد بلكه مذموم مى داند درباره نماز مى فرمايد: (...اقم الصلاه لذكرى) (نماز را با ياد من اقامه كن)
و در سوره ماعون مى فرمايد: (فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون) (واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافل اند)
معلوم مى شود اگر كسى نماز بخواند, هرچند كه ذكر خدا بر زبانش جارى است ولى غافل باشد و نداند چه مى گويد, كارش زار است.
بنابراين, مقصود اصلى, ذكر قلبى است نه ذكر زبانى. ذكر زبانى زمينه است براى پيدايش ذكر قلبى و آرامش با ذكر قلبى مشكلات را حل مى كند.
خداوند در سوره طه خطاب به حضرت موسى و هارون (عليه السلام) مى فرمايد: (اذهب انت و اخوك بآياتى و لا تنيا فى ذكرى) (تو و برادرت با آيات و معجزات من حركت كنيد و در ياد كردن من سستى نكنيد)
اين ذكر, ذكر قلب است; زيرا انسانى كه در برابر خطر مواجه مى شود و به مقاومت در برابر آن خطر, مأموريت پيدا مى كند, با ذكر زبانى نمى تواند مشكلى را حل كند; طمأنينه است كه مشكلات را حل مى كند و طمانينه, با ذكر قلب است نه با ذكر زبان. البته ذكر زبان خوب است و زمينه را براى ذكر قلب فراهم مى كند.
در خصوص اين بحث كه ياد خدا و ذكر قلبى آرام بخش دلهاست, امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (ان القلب ليتجلجل فى الجوف يطلب الحق فاذا اصابه اطمإن و قر) (دل آدمى از درون مضطرب مى شود و در حقيقت خواهان حق است پس آنگاه كه به حق رسيد, آرام و قرار مى گيرد) 4- خشيت و ترس از خدا :
از جمله آثار ياد خدا براى مومنان, خداترسى و خشيت مى باشد. قرآن در اين زمينه مى فرمايد: (انما المومنون الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم...) (تنها مومنان هستند كه هرگاه يادخدا به ميان آيد, دل هايشان ترسان شود)
كه اين ترس از درك عظمت و علم ايشان سرچشمه مى گيرد; لذا خداوند در قرآن تنها عالمان را متصف به خشيت مى داند و در سايه خشيت از خداوند است كه انسان از ارتكاب معاصى اجتناب مى ورزد. 5- بصيرت يافتن و شناخت شيطان :
يكى از عوامل اصلى سقوط انسان و سيه روزى او , افتادن به دام هاى ناپيداى شيطان است و ذكر حق به انسان بصيرتى مى دهد كه وسوسه هاى پنهان و دام هاى ناپيداى شيطان را به سهولت بشناسد و در دام او نيفتد:
(ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون) (اهل تقوا آن هنگام كه دچار وسوسه گروهى از شياطين شوند به ياد خدا مى افتند و در آن وقت است كه بينا مى گردند) 6- بخشش گناهان :
از آثار و ثمرات اخروى ياد خداوند, مغفرت الهى مى باشد كه شامل حال يادكنندگان خدا مى گردد و اضافه بر آن, خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نيز به ايشان داده است. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: (... و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات اعد الله لهم مغفره و اجرا عظيما)
(مردان و زنانى كه بسيار ياد خدا كنند, خداى متعال براى آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده است)
انسان مومن بر اثر لغزش هايى كه در مدت عمر داشته است, در اندوه و نگرانى به سر مى برد و دائم به دنبال انجام كارهايى است كه باعث آمرزش گناهان وى گردد, از طرفى خداى غفار , باب توبه و آمرزش خود را بر روى بندگان خود گشوده و فرموده است: (قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا...) (بگو اى بندگان من كه با ارتكاب گناهان بر خود زياده روى نموديد از رحمت خداوند نوميد نباشيد ; زيرا خداوند متعال جميع گناهان را ميآمرزد.
از طرف ديگر; خداوند كارها و راه هاى متعددى را براى آمرزش بندگان قرار داده است و هركس با وسيله اى مى تواند براى خود آمرزش طلب كند و از آن جمله است ذكر بسيار خداى متعال. 7- حكمت و علم :
يكى ديگر از ثمرات ذكر, پختگى عقل و كمال و حكمت است. ذكر باعث فروزان شدن قوه ادراك انسان و جوشش فكر و انديشه مى شود. جان فرد شايستگى اين را پيدا مى كند كه منعكس كننده حقايق غيبى در خود گردد و خداوند به انديشه و عقل اين افراد مدد رساند. اين حقيقت را اميرالمومنين(عليه السلام) صريحا بيان نموده و بزرگانى هم آن را تجربه كرده اند. شيخ الرئيس ابن سينا و صدرالمتألهين تصريح دارند كه گاه در يك مساله علمى و فلسفى به بن بست رسيده و قادر به حل آن نبوده اند و به ذكر و نماز پرداخته اند و مطلب برايشان آشكار شده است.
حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: (...و ما برح لله - عزت آلاوه- فى البرهه بعد البرهه و فى ازمان الفترات عباد ناجاهم فى فكرهم و كلمهم فى ذات عقولهم فاستصبحوا بنور يقظه فى الابصار و الاسماع و الافئده...) (و همواره براى خداى تعالى -كه نعمتهايش بزرگ است- در هر برهه اى بعد از برهه ديگر و در دوران هاى نبودن پيامبران و سستى دين, بندگانى بوده اند كه خداوند در انديشه هايشان با آنان راز گفته و در عقل هايشان با آنان سخن مى گفته است. اينان چراغ هدايت را به روشنايى بيدارى در ديده ها و گوش ها و دل ها افروختند.