موضوع تحقیق : آراء و عقاید جان لاک
استاد مربوطه : ---
گردآورنده : ---
----
فلسفه - تعلیم و تربیت - آموزش و پرورش
آراء تربیتی جان لاک: آراء تربیتی جان لاک: جان لاک درسال(1704-1632) یکی از بزرگترین فیلسوفان انگلسی است. او پس از تحصیلات عمومی به تحصیل پزشکی پرداخت. دغدغههای فکری عمدهی او معرفتشناسی و فلسفه سیاسی بودند. دیدگاه و بینش وی در زمینهی «حکومت با رضایت رعایا»، آزادی، حقوق طبیعی انسان در زندگی، و مالکیت شخصی تأثیر بزرگی بر جریان و روند فلسفه سیاسی داشت. اندیشههای لاک شالودهی مفاهیم بهکاررفته در قانون و حکومت آمریکا را بنیاد گذارد و مواد لازم برای توجیه انقلاب را در دست مهاجران استعماری به دنیای نو نهاد. جان لاک را از جمله تجربهگرایان انگلیسی نامیدهاند و تأثیر دیدگاههای وی در زمینهی معرفتشناسی در دوره رنسانس نیز بهطور برجسته حس میشد. لاک را عموما" پدر معنوی اندیشهی حقوق بشر در دوران جدید میدانند (بهنقل از دانشنامهی آزاد ویکیپدیا). لاک آثار بزرگی از خود برجای گذاشت که مهمترین آنها عبارتند از: تحقیقی دربارهی فهم انسان، اندیشههایی دربارهی تربیت، دربارهی راهنمایی فهم، و دو رساله دربارهی حکومت.
فلسفه جان لاک: الف) معرفتشناسی: موضوع بحث در کتاب «تحقیقی دربارهی فهم انسان» بیان فعالیت خرد در آدمی و چگونگی تشکیل تصورات جزئی و کلی در ذهن او و نیز تعقل و تفکر و خلاصه سیر کسب علم و معرفت در انسان است. مطالعهی او دربارهی چگونگی شناخت در آدمی سبب شد تا او را نخستین متفکری بدانند که به تحقیق علمی دربارهی روانشناسی آدمی پرداخته است. از طرفی با توجه به مباحث الفاظ و معانی در این کتاب، او را یکی از پیشروان زبانشناسی نیز دانستهاند (کاردان،1381، صص120-119). او این کتاب را با ردّ ایدهها و اصلهای نهادی آغاز کرده و اظهار داشته است که ذهن انسان بههنگام تولد همچون لوحی سفید و ننوشته است که هیچ ایده و تصوری در آن وجود ندارد. از اینرو، جان لاک منشأ تمامی ایدهها و تصورات را تجربهی حسی دانسته است. او تقسیمبندی زیر را از تصورات ارائه کرده است:
1- تصورات ساده
- آنهایی که فقط از یک حس برمیخیزند: مانند رنگ و صدا
- آنهایی که توسط چند حس پدید میآیند: مانند مکان
- تصورات سادهی تفکر: مانند ادراک و خواستن
- آنهایی که از راههای گوناگون حس و تفکر پدید میآیند: مانند خوش
2- تصورات پیچیده
-جوهر، یا چیزی که مادهی اصلی حالتها و کیفیات گوناگون است، در دو قسم جسمانی (مانند سختی و نرمی) و روحانی (مانند ادراک و اندیشیدن).
-وجه یا حالت، یا چگونگیهایی که هستی مستقل ندارند: مانند زیبایی و حقشناسی
-نسبت، که نتیجهی باهماندیشی دو یا چند تصور است: مانند بزرگتر و کوچکتر. نسبتهایی همچون علیت و همانی نیز بسیار مهم هستند (نقیبزاده، 1372، صص198-197).
او دانش را ادراک مطابق بودن یا نامطابق بودن دو تصور دانسته و آنرا به سهگونه تقسیمبندی میکند: دانش شهودی (یا ادراک بیواسطهی مطابقت دو تصور)، دانش برهانی (یا ادراک با واسطهی گزارهها)، و دانش تجربی (یا ادراک با واسطهی حواس) (نقیبزاده، 1372، ص198)
ب) اندیشهی سیاسی: در دو رسالهای که جان لاک به مسئلهی حکومت اختصاص داده اغلب به نقد اندیشههای توماس هابز پرداخته است. او به اعتبار این کتاب از بنیانگذاران و پیشروان لیبرالیسم فلسفی شناخته شده است. نخستین رسالهی این کتاب برای ردّ نظریهی حق الهی، و رسالهی دوم برای استوار کردن بنیاد فلسفی حکومت مردمی یا دموکراسی است. نوشتههای او با عنوان «بردباری» که دربارهی مدارا و بردباری مذهبی است نیز نشاندهندهی همین دید آزادیخواهانه است. او برخلاف هابز، به طبیعت انسانی نگاهی خوشبینانه دارد و آنرا دارای قانونی میداند که قانون خرد است که بهموجب آن، همهی آدمیان برابر و آزاد بوده و هیچکس نباید به زندگانی، آزادی، سلامت، و دارایی دیگران زیانی برساند. زیر پا نهادن این قانون جنگ پدید میآورد. بنابراین، آنها در پی ایجاد جامعهای قانونمند برای پاسداری از حقوق طبیعی خود هستند؛ جامعهای که مبتنی بر پیمانی اجتماعی است (نقیبزاده، 1372، صص93-92).
نکتهی قابل تأمل دیگر در اندیشهی سیاسی لاک، امر مشروعیت دولت است. در طرح لاک، دولت نمایندهی مردم و در واقع «معتمد» آنان است. و این امر معنایی جز این ندارد که قدرت واقعی از آن مردم است و این مردم هستند که فرمانروای واقعی هستند. در جایی که دولت از اعتماد مردم سوء استفاده کند و یا نتواند اهداف سهگانهی زندگی، آزادی و مالکیت خصوصی را برآورد، باید قدرت را به صاحبان اصلی آن که مردم هستند بازگرداند. فراتر از آن، لاک برای فرد در قبال تعرضات دولتی، حق مقاومت قائل است. هر جا که قوههای دولتی اعم از قانونگذاری و یا اجرایی، تجاوزی به حقوق فرد مرتکب شوند و فرد نتواند از طریق گزینش و یا برکناری این نهادها، از آن تجاوزات ممانعت به عمل آورد، از نظر لاک فرد از حق مقاومت در مقابل دولت برخوردار است (بهنقل از دانشنامهی آزاد ویکیپدیا).
تعلیم و تربیت از دیدگاه جان لاک: کتاب «اندیشههایی دربارهی تربیت» لاک به خواهش یکی از دوستان نجیبزاده او و به قصد راهنمایی او در تربیت فرزندش نگاشته شده است، به همین سبب بیشتر حاوی اصول و روشهایی است که در تربیت فرزندان طبقهی اشراف انگلستان کاربرد داشته و حاصل آن تربیت افرادی است که شایستهی عضویت در این طبقه باشند. او تربیت طبقات دیگر را به آموزش حرفهای محدود میسازد و این عقیده عیب بزرگی برای وی شمرده میشود (کاردان، 1381، ص120).
بهزعم طوسی (1354)، نظریهی تربیت لاک بر اساس چهار اصل استوار است: اصل سودمندی، اصل عقلانی بودن، اصل تمرین، و اصل تجربهی مستقیم. او تعلیم و تربیت درست را شامل سه جنبهی جسمانی، اخلاقی، و عقلانی میدانست (صص133-132).
جان لاک دربارهی هدف تربیت معتقد است که باید فرد را برای موفقیت در زندگی فردی و عضویت در جامعه یا بهتعبیر امروزی شهروندی آماده کرد. البته هدف غایی تربیت بهنظر او کسب شایستگی اخلاقی و لازمهی آن داشتن منش یا شخصیت متعادل و نیرومند است. او شرط اول دست یافتن به منش نیرومند و شخصیت متعادل را داشتن بدنی سالم میداند؛ زیرا بهنظر او عقل سالم در بدن سالم است. از اینرو، وی به یک سلسله توصیههای بهداشتی پرداخته و اجرای بعضی ورزشها را لازم میداند (کاردان، 1381، ص121). بهزعم مایر (ج1، 1384)، از نظر لاک، تربیت برای طبقات بالا دارای چهار هدف عمده است:
1- فضیلت، یعنی آگاهی بر درست و نادرست
2- حکمت، یعنی یک فعالیت عملی برای ادارهی امور خود بهطرز استادانه
3- تربیت خوب، یعنی احساس وقار که صفتی میان تکبر و فروتنی بسیار است
4- تعلیمات، یعنی چیزی که فقط موجد معلومات ظاهری میشود (صص319-318).
او برنامهی آموزش خود را با یاد دادن خواندن و نوشتن و نقاشی آغاز کرده، پس از آموختن زبان مادری آموختن یک زبان دیگر برای ارتباط با فرهنگ کشوری دیگر را لازم شمرده و آموختن زبان لاتین و ادبیات کهن را نیز مفید میداند. او تعصب خاصی نسبت به زبان انگلیسی داشت و دانستن آنرا بسی مهمتر از دانستن ادبیات باستان یونان و روم میدانست. تعلیم ریاضیات، علوم طبیعی، زیستشناسی، جغرافیا، تاریخ، و هنر نیز جزء برنامهی درسی لاک است ( مایر، ج1، 1384، صص320-319). او مانند کمنیوس آموزش یک شغل را برای تندرستی و تربیت اخلاقی به جوانان توصیه میکند و سیر و سفر را نقطهی پایانی تربیت میداند (کاردان، 1381، ص122).
در خصوص روش آموزش نیز مانند کمنیوس معتقد است باید از محسوس به معقول و از ساده به پیچیده رفت و پیش از آموزش شیوهی استدلال، کودک را به مشاهده و تجربه برانگیخت. روش او «انضباط ذهنی» یا «ورزش ذهنی» نام دارد (کاردان، 1381، ص122). بهطور کلی، لاک به فرآیند یادگیری بیش از محتوای یادگیری اهمیت میداد. بهنظر او آموزش و پرورش فرآیندی است که از طریق آن انضباط بر جسم مستولی میشود و عادات نیک در وجود انسان استقرار مییابد و اصول اخلاقی آموخته میشود و تفکر و تعقل انسان به سبب فراگیری موضوعهایی که ارزش انضباطی دارند پرورش مییابد (طوسی، 1354، ص135-134).