عنوان مقاله: ارتباطات بین فرهنگی
استاد مربوطه : جناب آقای دکتر=== محقق: --- بهار -- فهرست مطالب مقدمه. 3 ابعاد نظری.. 4 مسائل میان فرهنگی غربی درمقابل غیر غربی.. 8 ماهیّت ارتباطات میانفرهنگی.. 12 اشکال ارتباط بین فرهنگی.. 13 عناصر ارتباط بین فرهنگی.. 13 ارتباط درونفرهنگی.. 14 رابطه ارتباطات میانفرهنگی و ادیان.. 14 روابط بینالملل و ارتباطات میانفرهنگی.. 15 منابع.. 16 ارتباطات میان فرهنگی از ارتباطات درون فرهنگی و ارتباطات بین فرهنگی متمایز است، ارتباطات درون فرهنگی میان مردمی که فرهنگ مشترک دارند رخ میدهد و ارتباطات بین فرهنگی به تبادلات بین شخصی افراد از فرهنگ های گوناگون در نشستها اشاره دارد. ویلیام بی. گودیکانست ارتباطات بین فرهنگی و ارتباطات میان فرهنگی را به عنوان بخشهایی از ارتباطات بین گروهی در نظر می گیرد
. زمانی که پژوهشگران میخواهند ارتباطات مردم از فرهنگ های مختلف را مقایسه و چگونگی تنوع ارتباطات از فرهنگی به فرهنگ دیگر را بررسی کنند، یک مطالعه ارتباطات میان فرهنگی انجام میدهند
.ویلیام بی. گودیکانست و کارمن ام. لی، این نوع پژوهش از بین چند رویکرد برای ادغام فرهنگ در نظریه های ارتباطات شناسایی می کنند. چنین نظریه پردازی باید بعد تنوع فرهنگی را به صراحت به هنجارها و احکام فرهنگی تأثیرگذار بر رفتار ارتباطی ارتباط دهد
. آن باید از ساده انگاری فرایند یا از پیوند نامناسب متغیر فرهنگی تأثیرگذار بر هنجارها، احکام فرهنگی یا برعکس اجتناب کند. این نوع مطالعه به چندین رشته دانشگاهی نظیر روانشناسی و جامعه شناسی توجه دارد، و از مفاهیمی مثل نگرش ها، باورها، شناخت، تبادلات بین فرهنگی، روزنامه نگاری، زبان و زبانشناسی، رسانه های جمعی، علائم غیرکلامی، فرهنگ سازمانی، ادراکات، تصور قالبی، الگوهای تفکر و ارزش ها استفاده می کند
. چندین منبع متغیر فرهنگی بررسی شده است که عبارتند از: (الف) فاصله قدرت، یا مقیاسی که در آن فرهنگها شامل پایگاهها و سلسله مراتب قدرت در مقابل کیفیت نسبی می شود؛ (ب) فردگرایی- جمع گرایی، یا گسترهای که در آن فرهنگ به هویت شخصی فرد در مقابل هویت اجتماعی ارزش می یابد؛ (ج
) خودتفسیری، یا شیوه ای که مردم خودشان تفسیر می کنند؛ (د) موقعیت بالا و پایین، یا مقیاسی که در آن یک فرهنگ به پویایی روابط در مقابل ارتباطات شفاهی مستقیم تکیه دارد
. تعدادی از نظریه های مهم از تمایزات بین فرهنگی استفاده کرده است. برای مثال، «نظریه گفتگوی رودررو» استلا تینگ-تومی 1985، نشان می دهد که چگونه ارتباطگرها از فرهنگهای مختلف، فعالیتهای متفاوتی رودرور را مدیریت می کند؛ «نظریه محدودیتهای محاورهای» یانگ یان کیم 1993، بررسی میکند که چگونه مردم از فرهنگهای مختلف راهبردهای ارتباطی متنوعی را انتخاب می کنند؛ «نظریه تخطی های مورد انتظار» جودی بورگون 1978، بر نحوه واکنش ارتباطگرهای فرهنگهای مختلف هنگام نقض انتظارتشان تاکید می کند و «نظریه مدیریت تردید/ نگرانی» ویلیام بی
. گودی کانست 1995، تاکید می کند بر اینکه چگونه ارتباطگرها تردید و نگرانی در ارتباطات میان فرهنگی به وجود می آورند. نمونه دیگر، «نظریه انطباق ارتباطی» منسوب به هاروارد گیلز و دیگران، شیوه هایی را بررسی میکند که در آن ارتباطگرها رویههای فرهنگی متنوع در موقعیتهای میان فرهنگی تطبیق میدهند
. علاوه بر این پژوهش های میان فرهنگی باید به طیفی از متغیرهای مهم دیگری تمرکز کنند. میشل اچ. پروسر در کتاب گفتگوی فرهنگی چاپ 1978، چندین مسئله شناسایی می کند که می تواند راهنمای این کار باشد. به همین منوال، آن باید نقش تضاد و تصمیم متضاد را بررسی کند، که در آن ارتباطات برای کنترل و قدرت، تأثیر فناوری به ویژه فناوری های اطلاعاتی، ثبات فرهنگی، وابستگی فرهنگی یا وابستگی متقابل استفاده میشود
. استیو جی. کولیچ تحلیل نه سطحی به مثابه موضوعاتی برای پژوهش میان فرهنگی پیشنهاد می کند که در آن فرهنگ برحسب معیارهای زیر بررسی میشود
: - آرمان های اسطوره ای مبالغه شده؛
- ارتقاء رسانه جریان اصلی یا رویههای رسانهای؛
- هنجارهای الگوی شهوندی؛
- مکانیزیم رفتاری مورد انتظار؛
- شبکههای منسجم، شامل یک مجموعهای شبکههای واقعی و خیالی؛
- سمبلهای رسانه ای؛
- واکنشهای شخصی غیرارادی به شناسه؛
- گزینههای چارچوب شخصی، نظیر شناخت نظریه های دوبعدی در فرهنگ مدرن و سنتی؛
- معنای شخصی شده.
در زمینه پژوهش علوم اجتماعی، کوریش پیشنهاد می کند که شبکه منسجم را می توان در بررسی میان فرهنگی ارتباطات توسعه داد که سطوح فرهنگی، خرده فرهنگی، زمینه ای و فردی فرهنگ را ادغام می کند. یک شبکه منسجم شامل اجتماعی شدن فرهنگ می باشد که به صورت عمودی یا افقی درون یک فرهنگ به میراث مانده است؛ به طوراجتماعی ادراکاتی درون زمینه گروه های اجتماعی ساخت می یابد؛ و به طور شخصی معانی را تفسیر می کند، که شامل ادراکات مفهومی درون گروه ای اجتماعی و معانی انعکاسی و نسبی می شود، که منتهی به مطالعات بین فرهنگی می شود
. کولیش بررسی می کند که در سطح فرهنگی، سطح فرهنگی مستلزم توجه به مسائلی نظیر اسطوره های آرمانی، رویه های جمعی، هنجارهای مدل شهروندی می باشد. در سطح خرده فرهنگی یا بافتی، وی پیشنهاد می کند که مکانیزم های رفتاری، شبکه های منسجم، و سنبل های رسانه ای مستلزم توجه می باشد، و در سطح فردی، دانشمندان مستلزم تفسیر واکنشهای غیرارادی، گزینه های بافتی شخصی و معانی شخصی می باشد
. مثالهای توضیحی
یک مثال طولی اخیر از نتایج پژوهش میان فرهنگی، شامل «امور جهانی میان فرهنگی طرح معنای موثر» چارلز اُزگود می باشد، که به منظور کشف فاکتورهای جهانی اولیه از معنا در میان تقریباً 50 فرهنگ طراحی شده است
. در این مطالعه چندملیتی، 100 نوجوان پسر از هر فرهنگ انتخاب شده بودند تا با 100 اصطلاح، ادراکشان از خوبی یا بدی، قدرت یا فقدان قدرت و چابکی یا تنبلی ارزیابی کنند. این مطالعه فرضیه ها را بدون توجه به زبان یا فرهنگ بررسی و تایید می کند، انسانها از چارچوب توصیفی و توضیحی مشابهی در کاربرد معانی موثر از مفاهیم نظیر نگرش ها، احساسات، تصورات قالبی و ارزشها استفاده می کنند
. دسموند موریس در کتاب «ژست ها»1980 درباره کاربرد الگوهای ژستی غیرکلامی در میان مردان میان سال 25 فرهنگ اروپایی، فرض و تأیید می کند مردانی که نزدیک به دریای مدیترانه زندگی می کنند و در رفتارهای فرهنگ ملی ثابت هستند و از ژست های مبالغه آمیز و گستردهتری نسبت به مردان میان سال ساکن در کشورهای اروپای شمالی و اسکاندیناوی استفاده می کنند
. این فرض که گروه اول ژست های معنادارجنسی بیشتری نسبت به فرهنگ های اروپای شمالی و اسکاندیناوی دارند نیز عموماً تأیید شده است. بعدها، در کتابش 1994 «زبان بدن: راهنمایی جهانی ژست ها»، بیشتر مطالعات غیرکلامی میان فرهنگی در یک طیف جغرافیایی گسترده بررسی کرده است
. در کنفرانس 9 روزه سال 1974 درباره پژوهش دوفرهنگی ژاپنی-آمریکایی در نیهونماتسو ژاپن، گروه پژوهشی فرض کردند که مشارکت ژاپنی ها بیشتر وظیفه محور بود و مشارکت آمریکایی ها بیشتر فرایندمحور بود. عجیب نیست که، یافته ها نشان میدهد که مشارکت جوانان ژاپنی و آمریکایی بیشتر فرایندمحور بود درحالی که مشارکت افراد مسن ژاپنی و آمریکایی بیشتر وظیفه محور بود، بنابراین فرضیه رد شد. کتاب «گفتگوی فرهنگی» میشل اچ. پروسر این کنفرانس پژوهشی درباره ماهیت گفتگوی دوفرهنگی را بررسی می کند
. یکی از مهمترین مطالعات میان فرهنگی درباره ارزش ها و نگرش های ملی، تحلیل 116000 پاسخگو جامعه شناس هلندی گیرت هافستد بود. برمبنای این مطالعه، وی در ابتدا توسعه چهار بعد فرهنگ ملی را پیشنهاد می کند- گریز نامطمئن، فاصلی قدرت، فردگرایی در مقابل جمع گرایی و مردانگی در مقابل زنانگی. میشل هاریز باوند بعد پنجمی در 1987 به نام پویایی کنفوسیوسی اضافه کرد که به عنوان جهت گیری کوتاه مدت در مقابل جهت گیری بلندمدت شناخته می شود. گریز نامطمئن به سطحی را اشاره می کند که در آن اعضای فرهنگ ملی از بی اطمینانی اجتناب می کنند یا آن را می پذیرند؛ فاصله قدرت گستره ای که در آن اعضای کم قدرت سازمان و موسسات توزیع قدرت برابری را می پذیرند
.مردانگی در مقابل زنانگی، اخیراً به عنوان پرخاشگری در مقابل تربیت توصیف می شود که بر چگونگی مدیریت مسائل جنسیتی به وسیله فرهنگ ملی تأکید می کند
. فردگرایی در مقابل جمع گیرایی، در ابتدا از سوی جامعه شناس بین فرهنگی هری سی. تریاندیس پیشنهاد شد که تمرکز بر این دارد که آیا اعضای فرهنگ ملی گرایش به ارزش های فردگرایی دارند یا جمع گرایی. ارتباط فرهنگ چینی در 1987 پیشنهاد می کند که سوگیری غربی هافستد مستلزم تکمیل یک سوگیری روش شناختی کنفوسیوسی چینی است
. بعد تغییرپذیری فرهنگی سه جنبه دارد: روابط متقابل پایگاهی؛ انسجام یا هماهنگی با دیگری؛ و نظم اخلاقی. در 2008، هافستد دو بعد جدید، سهیل گیری در مقابل محدودیت و جاودانگی در مقابل انسانیت انعطافپذیر را اضافه کرد
. این ابعاد جدید در مقاله «بعدسازی فرهنگ: چارچوب مدلی هافستد»، در کتاب زیر چاپ مطالعات ارزش میان فرهنگی استیو جی.کولیش و میشل پروسر بیان شده است
. بسیاری از مطالعات میان فرهنگی اخیر تأکید بر مقایسه بین الگوهای رفتاری ژاپنی و آمریکایی، آمریکایی و اروپایی یا آمریکایی و شوروی سابق دارد
. اخیراً، پژوهش برجسته ای بر جنبه های فرهنگی متضاد آمریکای ها و چینی ها یا چینی ها و دیگر غربیها تأکید داشته است. میشل هاری باوند توصیه می کند که این مطالعات دوفرهنگی مفید هستند که روانشناسان میان فرهنگی از روش های پژوهش غربی برای بررسی الگوهای فرهنگی بومی استفاده می کنند
. او پژوهشگران میان فرهنگی وا می دارد تا به سمت مطالعات فرهنگی تر حرکت کنند، به طوری که در مطالعات هافستد برای اعتبار بالا، در 10 گروه فرهنگی اخیر لازم شده است که مقیاس های آماری استاندارد علوم اجتماعی استفاده شود
. چانگ هوچینگ پیشنهاد می کند که در ساخت نظریه میان فرهنگی ایدئولوژی های غربی به همراه ایدئولوژی های آسیایی باید تفسیر شود و نقطه شروع مرکزی برای چندین جوامع آسیایی باید کنفوسیوس باشد. این مستلزم شناخت نظریه های میان فرهنگی درباره روابط متقابل، دوستی، ارتباطات بین شخصی و ارتباطات بین فرهنگی ریشه های کنفوسیوسی می باشد
. با این حال، در همین زمان کنفوسیوس باید با نظریه های مدرن هماهنگ شود و باید هم با نظریه های غربی قدیمی و معاصر و هم با نظریه های آسیایی رقابت می کند. برنامه پژوهشی وی منجر به ساختار بالقوه نظریه های میان فرهنگی شد که ابتدا منجر به کشف روابط متقابل شد که در جامعه چینی توسعه یافت و سپس نشان داد که چگونه این روابط متقابل بین غرب و شرق از طریق مبادلات فرهنگی نظیر کتاب های عامه پسند، کارگاه و سمینار توسعه می یابد
. در نهایت، وی نشان می دهد که چگونه این آرمان های ارتباطی به صورت خرده فرهنگی از طریق زبان عادی توسعه و گسترش یافت که چینی ها در زندگی روزمره شان استفاده می کنند. اساساً، او بر این باور است که ساختار نظریه میان فرهنگی برای جامعه ای نظیر چین باید تمرکز کند بر اینکه چگونه چینی ها این روابط متقابلشان را از طریق زندگی روزمره شان با کاربرد زبان ایجاد می کنند. پژوهشگران میان فرهنگی در یک چنین نشست ایده آل باید هم در زبان غربی و هم چینی دوفرهنگی باشد
. هوانگ کوانگ کو، همچنین بحث می کند که توسعه پژوهش میان فرهنگی علمی اجتماعی در نشست بومی آسیا مسئله ساز است زیرا روشهای علوم اجتماعی غربی همیشه متناسب با بررسی فاکتورهای فرهنگ بومی آسیا نیست. وی بر این باور است که نظریه های علوم اجتماعی غربی، یا جهان کوچک علمی در مقابل جهان زندگی بومی آسیایی برای روشنفکران در کشورهای غیرغربی، محدودیت های جدی دارند نظیر فلسفه علم برای ساخت جهان کوچک علمی ضرورتاً یک محصول نامنسجم فرهنگ های بیگانه با سنت های فرهنگی تجربی آسیایی است
. بنابراین، یک پژوهشگر ارتباطات میان فرهنگی باید یک نظریه تنش زا برای حل مسائل علمی ساخت دهد که به وسیله آن ناهماهنگی های بین نظریه های غربی و پدیده یا نتایج مشاهده شده از تجربیات در کشورهای آسیایی سنتی، تناقض ها درون یک سیستم یا نظریه و تضادها بین دو نوع نظریه موجب شده است. برای مثال، عدالت رسمی در مطالعات میان فرهنگی علمی غربی شامل عناصر اساسی نظیر اقتدار در یک روابط متقابل برابر می شود با این حال عملاً توجهی به معنای جنبه کنفوسیوس برای برتری در تعیین آنچه عدالت است نمی کند
. توجه به مطالعات ارتباطات میان فرهنگی برای دانشمندان چینی به عنوان مثال گوان شیجی چندین مسئله برای چین و به طور ضمنی برای دیگر کشورهای آسیایی بیان میکند
: - الف) پژوهش گفتگویی بیش از مطالعات تجربی اجرا شده است؛
- ب) بیشتر پژوهش ها در تک رشته های انجام می شود تا بین رشته ای؛
- ج) مقدمات عمومی بیش از عناوین خاص با شخصیت های چینی فراهم شده است؛
- د) پژوهش روسی-آمریکایی بیش از مطالعات تطبیقی چین با دیگر کشورها انجام شده است؛
- و) مطالعات بین المللی بیش از پژوهش میان فرهنگی خانوادگی در اجتماعات چینی مختلف در سرزمین تایوان، هنگ کنگ و چینی های پراکنده انجام شده است.
ارتباط میان مردمانی که ادراکات فرهنگی و نظام نمادهایشان به اندازهای گوناگون است، که میتواند در جریان ارتباط، ایجاد اختلال نماید، ارتباطات میانفرهنگی نامیده میشود.
ارتباطات میانفرهنگی، از زمانی که انسانهایی با پیشینهها و فرهنگهای گوناگون به تماس با یکدیگر پرداختند، سایه خود را بر سر آنان گستراند. اینگونه ارتباط، ابتداء در قالب جنگها و لشکرکشیها، مأموریّتهای تبلیغی مروّجان ادیان گوناگون، سفرهای تجاری بازرگانان ماجراجو و تلاش برای کشف زمینهای دیگر صورت میپذیرفت. در پیگیری تاریخی مسأله، اگرچه این نوع از ارتباط سابقهای بس طولانی دارد، اما تدوین آن بهصورت یک نظام علمی و دانشگاهی، مربوط به چند دههی اخیر است. در این زمان، ایالات متّحده آمریکا که از اقوام و نژادهای گوناگونی ترکیب شده بود، با گذشت زمان و بهسرآمدن دوران تنشهای نخستین، وارد مرحلهای تازه از بحرانهای اجتماعی شد؛ که مهمترین آنها بحران مشکلات اقوام و نژادهای درون آمریکا بود. این مسئله همراه با نقش تازهای که این کشور بهعنوان رهبری جهان برای خود قائل شده بود، پژوهشگران را پس از آنکه دانش روابط بینالملل(ارتباطات بینالملل) را که تنها به بررسی روابط دولتها میپرداخت، به دانشهای عصر جدید افزوده بودند، اینبار بهسوی مطالعه، شناخت و طبقهبندی فرهنگهای مختلف و مقایسه آنان با همدیگر و بهویژه مقایسه با فرهنگ آمریکایی سوق داد؛ که از این شاخه دانش، به مطالعات بین فرهنگی تعبیر شده است.
از درون این مطالعات، نظام علمی دیگری تولّد یافت که بهجای داشتن دغدغه مقایسه و طبقهبندی فرهنگها، درصدد بررسی تعامل واقعی میان مردم و فرهنگهای مختلف برآمد. این نظام علمی ابتدا مطالعات میانفرهنگی و سپس با تأکید بیشتر بر جنبهی ارتباطی آن، ارتباطات میانفرهنگی نام گرفت. موج اصلی کتابهای مربوط به این حوزه به سالهای 1972 و بعد از آن برمیگردد؛ که با کار مشترک "سوموور" و "پرنز" بهنام ارتباطات میانفرهنگی آغاز شد.
لازم به ذکر است که قرنها قبل از این، ابنخلدون دانشمند بزرگ اسلامی، ضمن تأکید بر اینکه آحاد جامعه انسانی نمیتوانند تمام نیازهای خود را برای زندگی بهتنهایی فراهم سازند و از این جهت، نیازمند تعاون و مشارکت دیگران هستند، در نظریه سازمان اجتماعی خود و نیز در تبیین هویت و روابط میانفرهنگی، معتقد بود که نظم مناسب در تعاون بشری در چنین سازمان اجتماعی، زمانی بهوجود میآید، که انسانها با محدود کردن اثرات نابودکننده یکدیگر اداره شوند. بعد از ابنخلدون، مطالعات اجتماعی، بر دیدگاههای او تکیه کرده و به غنی ساختن ادبیّات و روشهای مطالعه میانفرهنگی و بینالمللی پرداختند.
فرهنگ بهعنوان یک پدیدهی پیچیده و فراگیر، در میان اقوام و ملل گوناگون تعاریف مختلفی دارد. بهعنوان یک محصول که از مجموعهی فرایندهای اجتماعی هر جامعهای بهوجود میآید، زمانی که توسط عضوی از یک فرهنگ، برای مردمانی از فرهنگ دیگر فرستاده شود، ارتباط میانفرهنگی بهوجود میآید.
ارتباطات میانفرهنگی، بهعنوان فرایند مبادله اندیشهها، معانی و کالاهای فرهنگی میان مردمانی از فرهنگهای مختلف، بین آن دسته از مردم اتفاق میافتد، که ادراکات فرهنگی و سیستمهای نمادینشان بهاندازه کافی مجزّا هستند. در اینگونه از ارتباط، اساساً بین دو طرف ارتباط، هیچگونه علقهی فرهنگی وجود نداشته و یا اینکه طرفین، دارای پیوندهای فرهنگی ضعیفی هستند. ارتباطات میانفرهنگی، چه در ابعاد نظری و چه در ابعاد عملی، در بسترهای خاصّی مثل جهانگردی، روزنامهنگاری آموزشی و تحقیقات در حوزههای علم، دین و هنر، بیشتر خود را نشان داده و دارای مجاری یکطرفه و دوطرفه است.
ترجمه متون خارجی، نشر کتاب و مطبوعات، پخش برنامههای تولیدشده در فرهنگهای دیگر و انواع واردات و صادرات کالاهای فرهنگی را میتوان از نوع ارتباطات فرهنگی "یکطرفه" و جشنوارههای بینالمللی و منطقهای، انواع گردهماییها و گفتگوهای علمی، طرحهای تحقیقاتی و آموزشی مشترک و رایزنیهای فرهنگی را از جمله ارتباطات فرهنگی "دوطرفه" دانست.
ارتباط بین فرهنگی که در فضای تفاوت نژادی یا اختلافات اصالتی رخ میدهد را میتوان هم بر فرایند ارتباطی میان فرهنگها و هم بر حوزه مطالعاتی آن اطلاق کرد. در بخش فرایند، باید به سراغ فرهنگها رفت و نسبت فرهنگها با یکدیگر، نوع داد و ستد آنها و تحوّل در روابط میان آنها را در نظر گرفت و در بخش حوزه مطالعاتی، باید به سراغ حوزههایی مثل زبان و دیگر مؤلفههای مواجهه و تعامل فرهنگی در جوامع گوناگون و عوامل تعیینکنندهی اهمیّت نسبی عوامل و عوامل مؤثر بر فرایند فوق رفت.
1. ارتباط بین نژادی؛ ارتباط بین نژادی زمانی رخ میدهد که منبع و دریافتکننده از نژادهای متفاوت بوده و به تبادل پیام بپردازند.
2. ارتباط بین قومی؛ معمولاً گروههای قومی، جوامع خود را در یک کشور یا فرهنگ شکل میدهند. این گروهها دارای منشأ و میراث مشترکی هستند، که برای تحت تأثیر قرار دادن اسامی خانوادگی، زبان، مذهب، ارزشها و مشابه اینها مناسبند. زمانی که فرهنگ قومی این اقوام که از یک نژاد هستند، امّا اصالتهای قومی مختلف دارند، به همدیگر منتقل شوند، ارتباط بین قومی شکل میگیرد.
1. ادراک؛ ادراک فرایندی است، که فرد بهواسطه آن، محرّکها را از دنیای خارجی انتخاب، ارزیابی و سازماندهی میکند. این مقوله که از عناصر ارتباط بین فرهنگی است، در ادراکات فرهنگی بر مبنای سیستمهای اعتقادی، ارزشی و نگرشی بنا شده است.
2. فرایندها کلامی؛ چگونگی فکر کردن و حرف زدن با یکدیگر، از عناصر ارتباط بین فرهنگی بهشمار میرود.
3. فرایندهای غیرکلامی؛ این عنصر شامل استفاده از حرکات برای برقراری ارتباط است. البته معنای این حرکات از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر میکند.
4. فرهنگ؛ این عنصر، موقعیّت رویداد ارتباطی را تحت تأثیر قرار میدهد
ارتباط درونفرهنگی، که بنا به گفتهی "لاری إ سماور و همکارانش" در کتاب "ارتباط بین فرهنگها"، از اشکال ارتباط بین فرهنگی بهشمار میرود، اغلب برای تعریف تبادل پیام بین اعضای فرهنگ غالب، مورد استفاده قرار میگیرد؛ ولی معمولاً در مورد ارتباطی بهکار میرود که در آن، یکی یا هر دوی شرکتکنندگان، دارای عضویت دو جانبه یا چندجانبه باشند. در این موارد، عوامل نژادی، قومی و مشابه اینها نیز وارد صحنه میشوند. برخی واژهی "همفرهنگ" را برای اینگونه ارتباط که در فضای دارای علقهی فرهنگی شکل میگیرد، مناسبتر میدانند.
نسبت دین و ارتباط میانفرهنگی، عمدتاً به بخش فرایندی ارتباطات میانفرهنگی مربوط میشود؛ چرا که ادیان، عموماً بر "فرایند" ارتباطات میانفرهنگی مؤثر واقع شدهاند؛ نه بر حوزهی مطالعاتی آن. حوزههای مطالعاتی مربوط به ارتباطات میانفرهنگی، متأخر و مربوط به قرن بیستم بوده و اهل ادیان، با رهیافتی دینی کمتر بدانها پرداختهاند.
در حوزهی فرایندها از چند منظر میتوان به نسبت ارتباطات میانفرهنگی و ادیان پرداخت. منظر اول، سوابق فرهنگی است؛ به این معنا که در بحث از هرگونه نسبت و نقش دین در ارتباطات میانفرهنگی به سوابق فرهنگی رجوع کنیم. از این نگاه، کلمه دین بسیار زیاد خواهد بود؛ چراکه ادیان یکی از مهمترین وجوه عناصر فرهنگی ملّتها بودهاند.
منظر دوم در بررسی فرایندها، منظر ساختی است؛ به اینمعنا که در ساخت ارتباطات میان فرهنگها، نقش دین جستجو شود.
منظر سوم، منظر ترکیبی است. بسیاری از افراد برای تسهیل ارتباطات میانفرهنگی، دست به ترکیب و ادغام بردهاند. اینان با فرض عدم امکان گفتگوی میان ادیان و از این طریق، ارتباط میان فرهنگها یا عدم تصور نسبت به این مطلب، راه دستچین کردن و ادغام را در پیش گرفتهاند.
باید در نظر داشت که امروزه برخی ادیان حاصل ارتباط میان فرهنگها هستند. از جمله آنها میتوان به دین سیکها اشاره کرد، که ترکیبی از دو دین بودا و اسلام و حاصل مواجهه دو فرهنگ اسلامی و هندو است.
علم روابط بینالمللی بهلحاظ نظری، به موضوع ارتباطات در خارج مرزهای ملی و میان کشورها میپردازد؛ در حالیکه مطالعه ارتباطات میانفرهنگی در هر موقعیّتی که گونههای متفاوتی از فرهنگها با یکدیگر تلاقی و رابطه داشته باشند، موضوعیّت مییابد. بر این اساس، حوزه مشترک این دو نوع از مطالعه در جایی است که روابط با بیگانگان(خارج مرزهای دولت-ملت)، توأم با تلاقی فرهنگهای غیر همسان نیز باشد. اما از آنجا که گذر از مرزهای ملّی و ارتباط با سایر ملیّتها اغلب بهمعنای تلاقی فرهنگهای گوناگون است، میتوان ادّعا کرد، که انواع مختلف روابط بینالملل، میتواند موضوع مورد مطالعه ارتباطات میانفرهنگی باشد.
انواع مصادیق مشترک روابط بینالمللی و ارتباط میانفرهنگی را میتوان بهصورت زیر دستهبندی کرد: 1)گردشگری، 2)مبادلات آموزشی، علمی، و همایشها 3)اقدامات دیپلماتیک، سیاسی و جاسوسی، 4)رسانهها، فرهنگ مردم و کارهای هنری، 5)مهاجرت و پناهندگی، 6)کارگری و کارهای حرفهای، 7)سفرها و ملاقاتهای بازرگانی و مالی، 8)ورزش و 9)سازمانهای داوطلبانه.
منابع :
[1]. همایون، محمدهادی؛ جهانگردی ارتباطی میانفرهنگی، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، 1384، چاپ اول، ص28.
[2]. باهنر، ناصر، فصلنامه رادیو و تلویزیون، تهران، انتشارات دانشکده صدا و سیما، 1378، پیششماره 2، ص70.
[3]. سماور، لاری اِ ودیگران؛ ارتباط بین فرهنگها، غلامرضا سبحانی و دیگران، تهران، باز، 1379، چاپ اول، ص98 و 104 و محمّدی، مجید؛ دین و ارتباطات، تهران، کویر، 1382، چاپ اول، ص61 و 62 و 63 و دادگران، محمد؛ مبانی ارتباطات جمعی، تهران، فیروزه و مروارید، 1385، چاپ دهم، ص197.
[4]. سماور، لاری اِ ودیگران؛ ص99 و 105.
[5]. سماور، لاری اِ ودیگران؛ ص99 و لو، آندرودی و دیگران؛ مدیریت ارتباطات، داود ایزدی و دیگران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1380، چاپ دوم، ص9.
[6]. باهنر، ناصر، فصلنامه رادیو و تلویزیون، 1378، پیش شماره 2، ص79 و 80.
مطالب بسیار خوب و کاربردی بود