| |||
ارزش هرکس به دانایی و تخصص اوست. حضرت علی (ع) نظریه اسکینر اگرچه ميزان يادگيري در افراد متفاوت است، اما ميتوان اين تفاوتها را با برنامهريزي صحيح جبران کرد. توجه به هدفهاي رفتاري، تشويق، بازخورد، ارزشيابي و... از ويژگيهاي ديدگاه رفتاري است(1) مفاهیم اساسی در نظریه اسکینر معروفترین مثال شرطی شدن فعال ،آزمایش موش و جعبه اسکینر است.در مثال اسکینر وقتیکه موش اهرم را فشار میدهد و غذا دریافت میکند ،غذا یک تقویتکننده است که موش آن را دریافت میکند.این تقویتکننده بدون استثنا نسبت پاسخ را افزایش میدهد تکرار این عمل سبب تغییر در رفتار و تثبیت آن میشود .هراندازه زمان ارائه تقویتکننده نزدیکتر به زمان وقوع رفتار موردنظر باشد به همان نسبت شیب منحنی یادگیری تندتر خواهد شد. (2) مهمترین فنون بر اساس این نظریه عبارتاند از: الف-روشهای افزایش رفتارهای موجود : تقویت مثبت،تعمیم و تمییز،تقویت منفی ب-روشهای ایجاد رفتارهای تازه ج-روشهای نگهداری رفتار مطلوب: یادگیری از طریق تقلید،تفکیک پاسخ ،شکل دادن ،زنجیر کردن د-روشهای تقلیل دادن یا محو کردن رفتارهای نامطلوب اسكينر معتقد است كه اغلب رفتارهاي انسان و حيوان از طريق شرطيسازي كنشگر آموخته و يادگيري ميشوند در نظر بگيريد كه چگونه بچهها ياد ميگيرند . يك بچه ابتدا يك رفتار تصادفي از خود نشان ميدهد كه در اطراف والدين و ديگران مورد تقويت قرار گرفت ادامه مييابد ولي اگر رفتار وي مورد تقويت قرار نگرفت خاموش ميشود و اين رفتار از او سر نخواهد زد . تقویتکنندهها Leinforcer به اعتقاد اسکینر دو نوع تقویتکننده وجود دارد: 1. تقویتکننده اولیه Primary Leinforcer تقویتکنندهای است که ذاتاً تقویتکننده محسوب میشود و سائقهای اساسی ارگانیسم را برآورده میکند. غذا، آب و رابطه جنسی جزء تقویتکنندههای اولیه هستند. 2. تقویتکننده شرطی یا ثانوی Conditioned Leinforcer محرکی است که به دلیل همراهی با یک تقویتکننده اولیه ارزش تقویتکنندگی مییابد. پول و تحسین از شایعترین تقویتکنندههای شرطی هستند.[3] تقویت reinforcement اسکینر به وجود دو نوع تقویت معتقد بود: 1. تقویت مثبت positive reinforcement نوعی تقویت که در آن از طریق ارائه یک محرک خوشایند، احتمال تکرار پاسخ افزایش مییابد. 2. تقویت منفی negative reinforcement نوعی تقویت که در آن از طریق حذف یک محرک ناخوشایند و آزاردهنده، احتمال تکرار پاسخ افزایش مییابد. اغلب این تقویت اشتباهاً نوعی تنبیه تلقی میشود. تنبیه punishment در تنبیه برخلاف تقویت منفی، از طریق ارائه یک محرک ناخوشایند و آزاردهنده، احتمال تکرار یک پاسخ نامطلوب کاهش مییابد.[4] برنامههای تقویت schedules of reinforcement اسکینر با مشاهده اینکه موشها میله را با میزان نسبتاً ثابتی، حتی وقتیکه بهصورت پیاپی تقویت نمیشوند، فشار میدهند، اقدام به یافتن برنامهها و میزان تقویت کرد تا تعیین کند که کدامیک از آنها بیشترین اثربخشی را در کنترل رفتار دارند. وی چهار نوع تقویت را موردپژوهش قرارداد: 1. برنامه نسبی ثابت Fixed Ratio در این نوع برنامه، تقویت بعد از ارائه تعداد معینی از پاسخها داده میشود. بهعبارتدیگر تعداد پاسخهایی که سازو اره باید بدهد تا تقویت شود، ثابت است. هرچه این نسبت بیشتر باشد، سرعت پاسخدهی فرد بیشتر خواهد بود. مهمترین ویژگی رفتارهایی که طبق این برنامه شکل میگیرند، این است که درست پس از اعمال تقویت، تا مدتی پاسخدهی قطع میشود. 2. برنامه نسبی متغیر Variable Ratio در این نوع تقویت، فرد فقط به ازای تعداد معینی پاسخ تقویت میشود. لکن این تعداد به نحو پیشبینیناپذیری تغییر میکند. برخلاف برنامه نسبی ثابت، رفتار فردی که طبق این برنامه عمل میکند هیچگاه قطع نمیشود و حتی ممکن است که پاسخدهی تند شود. 3. برنامه فاصلهای ثابت Fixed Interval در این برنامه ارگانیسم به ازای نخستین پاسخی که پس از گذشت مدت معینی از تقویت قبلی میدهد تقویت میشود. مثلاً در یک برنامه دودقیقهای صرفا زمانی تقویت صورت میگیرد که از آخرین پاسخ تقویتشده دو دقیقه گذشته باشد. وجه تمایز پاسخدهی بر اساس این برنامه این است که پاسخدهی بلافاصله بعد از هر تقویت، مدتی قطع میشود و با نزدیک شدن موعد تقویت، افزایش مییابد. 4. برنامه فاصلهای متغیر Variable Interval در این برنامه هم مانند برنامه فاصلهای ثابت ارائه تقویت به مدتزمانی که گذشته است، بستگی دارد. ولی این فواصل به نحو پیشبینیناپذیری متغیر است. ارگانیسم در این برنامه اغلب با سرعتبالا و یکنواختی پاسخ میدهد.[5] رفتار خرافی Superstitious behavior اسکینر در طی آزمایشهایش دریافت که اگر تقویت بر مبنای یک برنامه فاصلهای ثابت یا متغیر ارائه شود، هر رفتاری که درست در لحظه ارائه تقویت روی دهد، تقویت خواهد شد. زیرا ارگانیسم آن رفتاری را که بهطور اتفاقی تقویتشده است با تقویت منظم مرتبط میکند. مثلاً اگر به کبوتری در حین دور زدن در جهت خلاف عقربههای ساعت بهطور تصادفی پاداش داده شود، این رفتار بدون هیچگونه رابطه علت و معلول با تقویت، شرطی میشود.[6] خودگردانی رفتار Self-control فرض اصلی رویکرد اسکینر این است که رفتار ارگانیسم از سوی متغیرهای بیرونی ایجاد و کنترل میشوند. اما اگرچه محرکها و تقویتکنندههای بیرونی قویترین شکلدهندههای رفتار هستند، اسکینر معتقد است که فرد میتواند متغیرهایی را که رفتار او را تعیین میکند کنترل کند. بهعنوانمثال، اگر صدای استریو خانه همسایه شما مانع از تمرکز فکر شما روی درس شود، ممکن است اتاق را ترک کنید و برای مطالعه به کتابخانه بروید. فنون دیگر خودگردانی شامل اشباع(انجام بیشازاندازه رفتار)، تحریک آزارنده(برقرار کردن پیامدهای ناخوشایند در صورت ادامه یافتن رفتار) و خودتویتی میشود.[7] کاربرد نظريه رفتارگرايي در آموزشوپرورش الف- ازنظر برنامه درسي: با بهکارگیری اين ديدگاه ميتوان برنامههاي نظام درسي را نظاممند کرد. بهویژه در امور تأليف کتابهاي درسي و تهيه مواد آموزشي بر اساس هدفهاي رفتاري به سهولت ميتوان بيشترين محرکها را از محيط طلب کرد. ب- ازنظر آموزشي: در جريان آموزش بايد تقويت تفاوتهاي فردي را در نظر گرفت و از فعاليتهايي که دانشآموزان به آن علاقهمند هستند، بهمنظور تقويت فعاليتهايي که کمتر مطلوباند، استفاده کرد(اصل پريماک) با استفاده از اقتصاد ژتوني که از ژتون نمادين بهجای تقويتهاي اوليه استفاده ميشوند، عملکرد ژتونها مانند تقویتکنندههای ثانويه براي بسياري از رفتارهاي اجتماعي و تحصيلي مطلوب است. اصلاح رفتارهاي دشوار بهوسیله شکلدهي رفتار، زنجيرهسازي، جريمه کردن، محروم کردن و قراردادهاي مشروط رفتار صورت ميگيرد. ج- ازنظر سنجش و ارزيابي: معلم ميتواند بر اساس هدفهاي رفتاري، آزمونهاي دقيق تهيه کند و دانشآموز بر همان اساس ميتواند از طريق پاسخهايي که به سؤالهاي آزمون ميدهد، از نقاط قوت و ضعف خود در يادگيري آگاه شود. بهطور خلاصه در رفتارگرايي تغيير مشهور در رفتار آشکار دانشآموز دليل بر يادگيري است. يادگيري بهوسیله ايجاد زمينه و موقعيت مناسب حاصل خواهد شد. يادگيري براي همهکس امکانپذير است. اگرچه ميزان يادگيري در افراد متفاوت است، اما ميتوان اين تفاوتها را با برنامهريزي درست جبران کرد. هدفها - هدفها بايد بهصورت رفتاري؛ يعني بهصورت عملکرد رفتاري قابلاندازهگیری بيان شوند. - هدفها بايد متناسب با توانايي دانشآموزان باشند. - هدفها بايد متناسب با امکانات و فضاي آموزشي باشند. - هدفها بايد گامبهگام طراحي شوند که درنهایت به هدف موردنظر ختم شوند. - هدفها بايد طوري تعيين شوند که روشهاي ارزشيابي را بهبود بخشند و آن را آسان کنند. - هدف بايد طوري تعيين شود که دانشآموزان از پيشرفت خودآگاه شوند. فرآيندهاي يادگيري: - يادگيري آن چيزي است که از قبل براي دانشآموز تعیینشده است و دانشآموز در برخورد با محرّکها آن را کسب ميکند. - يادگيري از طريق تقليد و سرمشق صورت ميگيرد و بلافاصله رفتار مطلوب تقويت ميشود. - يادگيري شکل دادن رفتارهاي ساده به رفتارهاي تازه و پيچيده است. - در يادگيري، تقویتکنندهها نقش اساسي دارند. - برنامهها و تقويتها بايد متناسب با يادگيري لحاظ و اجرا شوند. نقش يادگيرنده : - براي رسيدن به هدف موردنظر دست به تمرين ميزند. - انتظار دارد بعد از هر فعاليت، بازخوردي دريافت کند. - در يادگيري گامبهگام پيش ميرود تا به درک مطلب برسد و در توالي گامها بر اساس استعداد و توانايي خويش پيش ميرود. محيط يادگيري : - محيط يادگيري داراي ساختي بسته و غير منعطف است که بر رفتار دانشآموز از طريق دريافت تقويت اثر ميگذارد. - محيط بايد بالقوه غني از محرّکها باشد تا دانشآموز متناسب با خود محرکهايي را که منجر به دريافت تقويت ميشود، بيابد. - محيط بايد مجال کاوشگري را به دانشآموزان بدهد. - محيط بايد الگوهايي را در اختيار دانشآموزان قرار دهد. - محيط طوري طراحي شود که در پايان به هدف موردنظر دست يابد. محتوا و سازماندهی آن : - محتوا بايد متناسب با محيطها و فرهنگها و آدابورسوم گوناگون ارائه شود. - محتوا بهصورت گامبهگام و از ساده به دشوار و از جزئی بهکلی سازماندهی ميشود. - بايد به زندگي واقعي يادگيرنده نزديک باشد. - بايد قابل يادگيري باشد. - بايد علاقه دانشآموز را در نظر بگيرد. نقش معلم: - بايد دقیقاً مشخص کند چه انتظاري از شاگرد دارد. - بايد بداند که چه عواملي باعث تقويت دانشآموز ميشود. - هدفهاي درس خود را بهصورت رفتاري بيان کند. - به تفاوتهاي فردي دانشآموز توجه کند. - براي ايجاد انگيزه، از کلمات مناسب استفاده کند. - علت هر رفتار را در دانشآموز کشف کند اسکینر از معلم میخواهد که هدفهای یادگیری بهصورت رفتاری تعریف شوند.چون اگر هدفهای آموزشی بهطور دقیق و رفتاری مشخص نشوند،معلمان هیچ راهی برای اینکه بدانند به مقصود خود رسیدهاند یا نه در پیش رو ندارند.اسکینر بهاندازهی ثرندایک، گاتری یا هال برای محرکهای تداعی یافته با پاسخ اهمیت قائل نمیشود.او بیشتر به پاسخهایی که به « طور طبیعی» رخ میدهند علاقهمند است.اما اگر موردنظر اسکینر بهطور طبیعی رخ ندهند،از راه شکلدهی آنها را به وجود میآورد. به باور او،رفتار پیچیده از شکلهای ساده رفتار تشکیل مییابد.ازنظر او تقویتکنندهها مخصوصاً تقویتکنندههای ثانوی بسیار مهماند زیرا معمولاً از اینها در کلاس درس استفاده میشود. مثالهایی برای تقویتکنندهی ثانوی عبارتاند از:ستایش کلامی،بیانات چهرهای مثبت،احساس موفقیت، امکان انجام فعالیت دلخواه و نمرات(بازخوردهای کلامی). معلمان پیرو اسکینر آموزش خود را با برنامهی تقویتی پیوسته یا صد در صد تقویت شروع میکنند و بعداً به برنامهی تقویت ناپیوسته تغییر میدهند. به سخن دیگر، در مراحل اولیه آموزش، هرزمانی که یک پاسخ درست داده میشود تقویت میگردند، اما در مراحل بعد بهطور گاهگاه تقویت میشوند تا اینکه پاسخ نسبت به خاموشی مقاوم گردد. اسکینر یک محیط یادگیری را توصیه میکند که برای یادگیرندگان با سرعتهای مختلف یادگیری، تفاوتهای فردی را در نظر بگیرد.همچنین او از روش سخنرانی جانبداری نمیکند زیرا در این روش آموزشی معلوم نمیشود که چه وقت یادگیری صورت پذیرفته تا بلافاصله یادگیری تقویت شود. معلمان پیرو اسکینر شاگردان خود را تنبیه نمیکنند. در عوض،آنها رفتار مطلوب را تقویت میکنند،ولی رفتار نامطلوب را نادیده میگیرند.طبق نظر اسکینر،مشکلات رفتاری در آموزشگاهها از طرحریزیهای غلط آموزشی، مانند بیتوجهی به اختلافات فردی، تقویت نکردن رفتار مناسب،آموزش مطالب بهصورت پیچیده، تنبیه، قوانین و مقررات خشک و یا تقاضاهای نامعقول از دانشآموزان ناشی میشود. اسکینر (1984) در مقالهاش با عنوان «شرمساری آموزشوپرورش آمریکا» تأکید کرده است که استفاده بیشتر از آموزش برنامهای در مدارس نهتنها یادگیری را آسانتر خواهد کرد بلکه بر احترام معلمان نیز خواهد افزود: « شهرت آموزش برنامهای به سبب موفقیت و پیشرفتی است که به بار آورده میآورد. معلمی نیز بهعنوان یک حرفه باید به سبب موفقیت و پیشرفتی که به بار میآورد کسب اعتبار کند. درست همانطور که یادگیرندگان هم باید یاد بگیرند و هم بدانند که دارند یاد میگیرند، معلمان نیز هم باید آموزش بدهند و هم بدانند که دارند آموزش میدهند... کسانی پیشنهاد کردهاند که برای اصلاح آموزشوپرورش آمریکا باید احترام بیشتری برای معلمان قائل شد، اما این کار اشتباه است. در عوض باید به آنان کمک کرد تا در همین مدت فعلی و با همین مقدار تلاش کنونی که صرف میکنند دو برابر زمان حال آموزش دهند. آنوقت خودبهخود میزان احترامشان افزوده خواهد شد. (ص 952)».(9). روش تدریس: آموزش برنامهای و نمایش آموزشی 2 روش آموزشی خودآموز هستند که بهعنوان روشهای مکمل آموزشی کلاس معلم شناختهشدهاند. اصول یادگیری زیربنای آموزش برنامهای و ماشین آموزشی عبارتاند از: 1-ارائه مطالب در گامها(مراحل)کوچک 2-پاسخدهی آشکار یا شرکت فعال یادگیرنده 3- تقویت فوری از راه دریافت بازخورد 4- سرعت شخص یادگیرنده برنامه خطی: برنامه شاخهای : آموزش برنامهای اسکینر دارای مزایای زیر بود: 1-در هر نوبت،توجه دانشآموزان روی میزان کمتری از مطالب درسی متمرکز میشد. 2-با فعال بودن دانشآموز در پاسخگویی به هر سؤال یادگیری تسهیل میشد. 3-دانشآموز با دریافت فوری بازخورد، تقویت میشد و میتوانست اشتباهاتش را اصلاح کند. منابع: 1) بیابانگرد، اسماعیل؛ روانشناسی تربیتی، تهران، ویرایش، 1384، چاپ اول، ص 193. 2)اتکینسون، ریتاال و همکاران؛ زمینه روانشناسی، حسن رفیعی و همکاران، تهران، ارجمند، 1384، چاپ پنجم، جلد اول، ص 209. 3) Hockenbury Don h. & Hockenbury Sandra E. – Discovering Psychology [4] کاپلان، هارولد؛ خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، نصرتا... پورافکاری، تهران، شهر آب، 1376، چاپ دوم، جلد اول، ص 264. [5] زمینه روانشناسی، جلد اول، ص 212 و 213. [6] پروین، لارنس؛ روانشناسی شخصیت، محمدجعفر جوادی و پروین کدیور، تهران، رسا، 1374، چاپ اول، جلد دوم، ص 93. [7] شولتز، دوان؛ نظریههای شخصیت، یوسف کریمی و همکاران، تهران، ارسباران، 1384، چاپ اول، نظریههای شخصیت، ص 475. 8)شعبانی، حسن؛ مهارتهای آموزشی و پرورشی، تهران، سمت، 1383، چاپ هجدهم، ص 22. 9) السون، م. اچ. و هرگنهان، بی.آر.(1993). ترجمه سیف، ع. ا. (1388). نظریه های یادگیری. چاپ چهاردهم، ص 165. |