چكيده
هدف اين مقاله بررسي ديدگاههاي فارابي دربارة نحوة تحصيل سعادت فرد و جامعه است. اين نوشتار، با رويكرد تحليلي- توصيفي و با استفاده از منابع اصلي، به بررسي انديشههاي تربيت اخلاقي فارابي پرداخته است. با توجه به اينكه فارابي هم به فلسفة يونان احاطه داشته و هم از مكتب وحياني اسلام و احاديث ائمه اطهار(ع) بهرهمند بود، انديشة وي در شرايط كنوني جامعه ميتواند راهنماي عمل بسيار خوبي باشد. با اينكه فارابي بيشتر در باب مسائل اجتماعي و سياسي سخن گفته است، اما فرد و اخلاق را در رأس امور ميداند
. وي انسان را موجودي مختار و امكان تغيير اخلاق را براي هر فرد ممكن ميداند. فارابي انسان را موجودي اجتماعي در نظر ميگيرد كه دستيابي او به سعادت، بدون تعاون و همكاري با ديگر افراد جامعه ممكن نيست. وي معتقد است كه سلامت فرد و جامعه متأثر از هم بوده و با تربيت افراد سالم ميتوان به مدينة فاضله دست يافت و در مدينة فاضله است كه سلامت اخلاقي و ايمان مردم مصونيت پيدا ميكند. از اينرو، اصول و روشهايي را براي تغيير افعال قبيح و ايجاد رفتارهاي پسنديده پيشنهاد ميكند
. كليد واژهها:
فارابي، سعادت، مدينه فاضله، اهداف تربيتي، اصول و روشهاي تربيتي، اخلاق
. مقدمه بيترديد مقام اشرفيت انسان دليل خود واقعي او، كه همان خود الهي است و نيز روح خدايي است، كه در وجود انسان نهفته است و او را در رأس كائنات قرار ميدهد. اما متأسفانه امروزه گويا مردم از اصل خود دور افتاده و خود را فراموش كردهاند. در واقع، همزمان با رشد تكنولوژي و صنعت، بشر سرگرم امور و تنوعات دنيوي شده و چارة دردهايي بيهويتي و احساس پوچي خود را در تجملات و مصرف بيشتر ميجويد. انسان امروز با استيصال و درماندگي دست به دامن مكاتب انحرافي ميشود تا ناآراميهاي دروني خود را درمان كند. اما هر روز در گرداب حقارت فرو ميرود و رسيدن به نهايت پوچي و حتي دست زدن به خودكشي را آرمان زندگي خود قرار ميدهد. ريشة گرفتاريهاي امروزة جوامع انساني چيست؟ آيا راه حلي براي مشكل سردرگمي و درماندگي انسان امروزي وجود دارد؟ فارابي به عنوان انديشمند شيعي مذهب و مؤسس فلسفة اسلامي با اعتقاد كامل به وجود گرايشات فطري، انسان را موجودي مختار ميداند و معتقد است كه هيچ كس بر اساس فطرت، مجبور به «خوب بودن» يا «بد بودن» نيست. فارابي مشكلاتي از قبيل دزدي، قتل، جنايت يا حتي اختلافات سياسي را مشكلات اجتماعي نميداند و فرد را مقدم بر جامعه دانسته، اصلاح جامعه را مشروط به اصلاح افراد و توجه به تربيت اخلاقي ميداند. البته وي از تأثير جوامع بر افراد نيز غافل نيست
.1 معلم ثاني، مبحث ارزشها را به عنوان يكي از محورهاي اساسي فلسفه، مورد تأمل و دقت خاص قرار داده است. با توجه به اينكه هدف اين مقاله در زمينة اخلاق و تربيت اخلاقي است، ضروري به نظر ميرسد كه پيش از ورود به مباحث تربيتي، ارزششناسي فارابي و حسن و قبح و فضايل مدنظر او مورد توجه قرار گيرد سپس دلالتهاي تربيتي در سه محور اهداف، اصول و روشها بيان گردد
. ارزششناسي فارابي تفسير فارابي از نظام هستي و جسم انسان، بيانگر پيكري واحد در اوج انسجام و سازگاري است. اجتماع ايدهآل انساني، كه در اصطلاح فارابي مدينة فاضله خوانده ميشود، بر اساس الگويي برگرفته از نظام كلي هستي طراحي شده است. اين الگو، نمونهاي مينياتوري نيز دارد كه بدن آدمي است
.2 بنابراين، اجزاي مدينه نيز اعم از خانواده يا آحاد مردم، اگر به مقتضاي جايگاه ويژة خود در نقشة جامع مدينة فاضله عمل كنند و انديشهاي متناسب با جايگاه عملي خويش در اين مجموعه داشته باشند، به برترين كمالات انساني ممكن ميرسند. از اينرو، جهتگيري تعليم و تربيت، نزد فارابي هدايت فرد به وسيلة فيلسوف و حكيم براي عضويت در مدينة فاضله براي دستيابي به سعادت و كمال اول در اين دنيا و كمال نهايي در آخرت است
.3 به زعم فارابي عالم هستي، همانند پيكري واحد است كه اجزاي آن در شعاع جاذبة وجودي ازلي و ابدي، كه واجب الوجود بالذات است، قرار دارد. مهمترين ويژگي اين وجود، وحدت مطلق است. آن وجود برتر، علت تمام موجودات و علت غايي هستي يعني خداست
. محور اصلي همة انديشههاي فارابي، انسان است. انسان موجودي مركب از روح مجرد و جسم مادي است. روحش اشرف از بدن اوست
.4 بنابراين، كمالات روح و ترقي آن را ارزشمندتر و اصيلتر ميداند. بدون آنكه ارزش مقدماتي و آمادهسازي بدن و قواي نباتي و حيواني انسان را كم بشمارد. بدن در حكم ابزاري براي افعال نفس است. نفس، فاعل خير و شر است. به نظر فارابي، هستي شش مرتبه دارد: 1. وجود مبدأ اول و ذات لايزال الهي؛ 2
. عقول؛ 3. عقل فعال؛ 4. نفس و روح انسان؛ 5. صورت؛ 6. ماده. بدين ترتيب، انسان در مرتبة چهارم هستي قرار دارد و مربي و معلم اصلي و حقيقي انسان عقل فعال است. علوم انسان با ارتباط با وي حاصل ميشود و رابطة عقل فعال با انسان و قوة عاقلة وي مانند رابطه و تأثير خورشيد در چشم است كه تا پرتو خورشيد نتابد، چشم نميتواند ببيند
.5 فارابي رسيدن به مقام و مرتبة اتصال به عقل فعال را تنها به واسطة افعال ارادي ميسر ميداند؛ افعالي كه پارهاي از آنها، فكري و پارهاي ديگر بدني است. چنين نيست كه نيل به سعادت با انجام هرنوع فعلي صورت پذيرد، بلكه افعالي خاص ميتواند رسانندة انسان به كمال غايي خويش باشد
.6 به وسيلة اختيار، انسان ميتواند كارهاي پسنديده و ناپسند را انجام دهد و پاداش و كيفر اخروي به آن وابسته است
.7 دربارة اجتماعيبودن انسان، فارابي بر آن است كه انسان موجودي است كه ضروريات زندگي طبيعي و كمالات و ترقيات وي، جز با اجتماع ميسر نيست
. شناخت و بررسي عمومي ارزشها را (از حيث ايجاد و منشأ تكوين، ماهيت، نسبي يا مطلق بودن، عيني يا ذهني بودن، فطري يا اكتسابي بودن، تاريخي يا غيرتاريخي بودن، منبع و مصاديق آن و مباحث ديگر) «ارزش شناسي» ميگويند
8 كه يكي از شاخههاي فلسفه است. همچنين، همان طور كه در مقدمه مطرح شد، در ارزش شناسي به دو حوزة زيبايي شناسي و اخلاق به طور مستقل پرداخته ميشود
. در اين مقاله به ارزش شناسي فارابي از زاوية اخلاق توجه شده است. در تفكر نظام دار فارابي، ارزشها جايگاه والايي دارد. مفهوم «ارزش» به حالتي عقلاني - وجداني اشاره ميكند كه ميتوان آن را در وجود افراد يا گروهها يا جوامع از طريق چند نمود باز شناخت، اين نمودها عبارتند از: اعتقادات، اهداف، اميال، گرايشات و رفتارها. اين حالت عقلاني -وجداني، صاحب خود را وادار ميسازد آزادانه و آگاهانه، پيوسته مجموعهاي مشخص از فعاليتهاي انساني را، كه در آن پندار، گفتار و كردار، با يكديگر سازگارند، انتخاب كند و آنها را بر ديگر فعاليتهاي ممكن ترجيح دهد
. حسن و قبح فارابي مانند معتزله و تشيع، قايل به حسن و قبح عقلي است، اما اصل اولويت ذاتي را، كه معتقد عدليه است، بي اعتبار ميداند. فارابي همة كائنات را اعم از خير و شر، مستند به اسباب و منبعث از ارادة ازليه و واجب به ايجاب آن ميداند. فارابي هيچ موجودي را خارج از قضا و قدر نميداند. اگر در قول به حسن و قبح عقلي با معتزله شريك است، مثل معتزله نميگويد كه عقل به تساوي، در ذات آدميان قرار گرفته و تشخيص حسن و قبح را مستند به عقل، به معنايي كه معتزله از آن مراد ميكنند، نميسازد، بلكه حسن و قبح را در نظام كلي عالم و در قضا و قدر الهي اعتبار ميكند. عقل را به اين معني ميزان و ملاك تشخيص حسن و قبح ميداند، كه با استمداد از عالم امر به كمال و فعليت ميرسد
.9 1. اخلاق: از نظر فارابي، اخلاق عبارت است از: «آن هيئت نفساني كه موجب ميشود افعال انسان و عوارض نفساني او ستوده يا نكوهش شود». اگر آن هيئت نفساني، شناخت انسان را نيكو و موافق با واقع سازد، «خُلق جميل» و اگر در جهت عكس آن باشد، «خلق قبيح» نام دارد
.10 در فلسفة اخلاق اسلامي، سعادت و كمال به عنوان غايت اخلاق، با توجه به حيات اخروي معني ميشود. سعادت برترين غايتي است كه انسان در جستجوي آن است. سعادت را در يك تقسيم كلي، ميتوان به واقعي و پنداري تقسيم كرد
. اموري چون علم، ثروت، كرامت و خوش گذراني، هرگاه برترين غايت انگاشته شود، سعادت پنداري است و سعادت واقعي آن است كه حقيقتاً، شخص پس از رسيدن به آن، غايتي ديگر را فراروي خود نبيند و در جستجوي آن بر نيايد
.11 انسان به مدد خيرات و حسنات و فضايل، ميتواند به سعادت برسد، اما اموري مثل شر و نقص و رذيلت نيز مانع از رسيدن به سعادت ميشود
. 2. ارزش اخلاقي: ارزش اخلاقي در جايي به كار ميرود كه انسان، فعلي را با اختيار انجام دهد و آن فعل مطلوب آدمي باشد. اما هر مطلوبيتي در اينجا منظور نيست، بلكه مطلوبيت عقلايي منظور است؛ يعني كاري كه از روي اختيار و به هدايت عقل صورت گيرد. فارابي بر اين عقيده است كه افعالي ميتواند موجب رسيدن به كمال شود كه از ارادة انسان سرچشمه گرفته باشد
. اراده سه نوع است: حسي، خيالي و عقلي. دو نوع اراده ناشي از حس و خيال در انسان و حيوان مشترك است. ارادهاي كه ناشي از قوة ناطقه است و به مدرَك آن تعلق ميگيرد، مختص انسان و نام ويژة آن اختيار است
.12 به وسيلة اختيار، انسان ميتواند كارهاي پسنديده و ناپسند انجام دهد و پاداش و كيفر اخروي به آن وابسته است
.13 بر اساس مباني ارزش شناسي فارابي، ارزشهاي اخلاقي، برخي فطري و برخي ارادي و اكتسابي، و ارزشهاي اساسي، مطلق، ثابت و غير تاريخي است و مفاهيم ارزشي، از معقولات ثانية فلسفي به شمار ميرود
. جايگاه تربيت اخلاقي در انديشة فارابي به نظر فارابي، تربيت اخلاقي بايد فرد را راهنمايي كند تا در جستجوي علتي باشد كه همة موجودات از آن سرچشمه ميگيرندو به آن پايان مييابند
. شناخت اين وجود و موجودات ساختة امر او، ضرورت تربيت اخلاقي را توجيه ميكند. فرد بايد به سوي شناخت خداوند به عنوان خالق و پروردگار تمام هستي، و ايمان به او و پيروي از دستوراتش هدايت شود. سپس آيات خداوند را در زمين بشناسد و بعد به شناخت خود: در جايگاه مخلوق و بندة پروردگار عالميان. همت گمارد كه شناخت خود، پاية شناخت خداوند است
. تربيت اخلاقي در بحث اعتقادات، بايد زمينة شناخت جهان و آفرينندة آن و هر چه در آن است را به شاگردان بدهد. بنابراين، بايد مجموعهاي از معارف را در اختيار آنان بگذارد. براي درك آن معارف، نظام تعليم و تربيت بايد آمادگيهاي جسمي و روحي را در شاگرد ايجاد كند. بنابراين، هدف اصلي تعليم و تربيت، به ويژه تربيت اخلاقي فارابي، در مورد معرفت شناسي وي، هدايت متربي از مرحلة عقل بالقوه به مرحلة عقل مستفاد است، تا او قابليت كسب فيض را پيدا كند و به بالاترين مراحل كمال برسد. سعادت به عنوان هدف اصلي تربيت اخلاقي فارابي عبارت است از: دوري انسان از ماده و نزديكي او به وجود اول
. در اين مرحله، شخص هيچ غايتي را فراتر از نيل به خداوند پيش روي خود نميداند و در جستجوي آن بر نميآيد
.14 فارابي به تمام ابعاد وجودي انسان اهميت ميدهد و معتقد است كه با تعليم و تربيت بايد تمام ظرفيتهاي وجودي انسان شكوفا شود. بنابراين، سعادت نيز به اين صورت به دست ميآيد
. فضيلت فضيلت اعتدال و ميانه روي است. افعال وقتي متوسط باشند، فعل «جميل» و چون از اعتدال خارج شوند، «قبيح» ميگردند اعم از اينكه به زياده مايل باشند يا نقصان
.15 فارابي وقتي از سعادت سخن ميگويد سعادت دنيوي و اخروي، هر دو را مد نظر قرار ميدهد. از نظر وي عوامل انساني يا فضايل وقتي جزو صفات امت جامعه و قومي از مدينه قرار گيرد، سعادت ديني و عقلي تأمين ميشود
. از ديدگاه فارابي انواع فضايل عبارتند از
: فضايل نظري عبارتند از علوم و آنچه از آن جمله است. آنچه از آغاز امر براي آدمي حاصل شده، بدون آنكه بداند از كجا و چگونه. اينها مبادي اولي معرفت هستند و ساير علوم به تأمل و تحقيق و استنباط در اثر تعليم و تربيت حاصل شدهاند
. فضايل فكري چيزهايي هستند كه استنباط چيزي را كه نافعتر است، براي نيل به هدف عالي امكان پذير ميسازند
. از اينرو، آنها را فضايل «فكري مدني» خواندهاند و فضايل فكري از فضايل نظري جدا نيستند
. فضايل اخلاقي فضايلي هستند خواستار خير، و پس از فضايل فكري جاي دارند؛ زيرا شرط به دست آوردن فضايل اخلاقي فضايل فكري است. برخي از فضايل اخلاقي و فضايل فكري فطرياند و برخي ديگر ارادي، و اراده مكمل امور فطري است
. فضايل عملي فضايلي هستند كه حالت عملي به خود ميگيرند و در اعمال و كارهاي روزانه تحقق پيدا ميكنند. كيفيت حصول فضايل انساني اين است كه آدمي نفس خود را بررسي كند و عيبهاي آن را بشناسد و براي بدست آوردن صفات پسنديده كوشش كند. آدمي به مقام فضل و كمال نميرسد، مگر وقتي كه به اين فضايل دست يابد
. فارابي معتقد است تحصيل فضايل گوناگون براي ملل عالم به دو طريق صورت ميگيرد: اول تعليم، دوم تأديب
.16 در اينجاست كه ضرورت تعليم و تربيت احساس ميشود
. اهداف تربيت از ديدگاه فارابي هدف در تعليم و تربيت به معني وضع نهايي و مطلوبي است كه به طور آگاهانه سودمند تشخيص داده شده است و براي تحقق آن، فعاليتهاي مناسب تربيتي انجام ميگيرد. هدفهاي تربيتي سه كاركرد دارند: 1. رهبري فعاليتهاي تربيتي؛ 2
. ايجاد انگيزه در فرد؛ 3. ارائه معياري براي ارزيابي
.17 اهداف تربيتي مورد نظر فارابي را ميتوان به دو دسته اهداف غايي و واسطي تقسيم كرد
. اهداف غايي كه به شأن معيني اختصاص ندارد و همه شئون و ابعاد آدمي را شامل ميشود
. 1. شناخت و ايمان به خدا: فارابي غايت معرفت را نيل به سعادت ميداند
. برترين مرتبه معرفت، معرفت خداوند و در نتيجه، ايمان به اوست كه منجر به سعادت انسان ميشود. فارابي هدف تربيت و كمال نهايي را معرفت حق تعالي و ايمان به او معرفي ميكند؛ چرا كه شناخت بدون ايمان و ايمان بدون شناخت، انسان را به مقصود نميرساند
. 2. قرب الهي: «قرب» به معني نزديكي به خداست. منظور از اين نزديكي، قرب مكانتي است نه مكاني. فارابي براي رسيدن به مقام قرب الهي، دل كندن از تعلق به ماديات و تجرد از آن و تلاش براي رسيدن به عقل مستفاد و اتصال به عقل فعال را لازم ميداند
.18 البته خداوند نزديكترين به انسان است و اگر انسان اين مقام قرب را از دست ميدهد، به دليل بي توجهي است. از اينرو، يكي از اهداف تربيت از ديدگاه فارابي اين است كه انسان را متوجه مقام قرب الهي نموده و او را از غرق شدن در مرداب ماديات نجات دهد. قطعاً رمز نزديكي به خداوند در آراسته شدن به صفات الهي و رسيدن به غايت اخلاق، يعني متخلق شدن به اخلاق الهي است
. 3. سعادت: فارابي معتقد است كه هدف اساسي تربيت و اخلاق، تحصيل سعادت انسان است. سعادت، بالاترين هدفي است كه انسان براي وصول به آن تلاش ميكند. به دليل اينكه انسان داراي دو جنبه مادي و مجرد است، حيات و سعادت او نيز شامل حيات مادي و مجرد بوده و دنيوي و اخروي است. به نظر فارابي، سعادت دنيوي مقدمة سعادت اخروي بوده و راه رسيدن به سعادت را تحصيل علم نظري و عملي و همه فضايل ميداند و معتقد است كه، رسيدن به سعادت، بدون تعاون و همكاري با ديگران ممكن نيست و ناچار انسان براي رسيدن به كمال و سعادت بايد با اجتماع و افراد اطراف خود رابطه برقرار كند. البته، سعادت حقيقي در جهان آخرت به دست ميآيد
.19 اهداف واسطي اين نوع اهداف ناظر به بُعد خاصي از ابعاد وجودي انسان مانند بُعد شناختي و اخلاقي است
. 1. تفكر و تأمل: به نظر فارابي، هرگاه قوه خيال (تفكر) در كسي كمال يافته باشد و مغلوب احساسهاي خارجي نباشد، با عقل فعال، متصل و متحد خواهد شد و بر اثر آن، عاليترين جمال و كمال تجلي خواهد كرد
.20 با تفكر و تأمل و تدبّر در آيات الهي و موجوداتي كه نشانههاي قدرت و وجود خدا هستند، ميتوان به شناخت خدا و ايمان به او دست يافت. در نتيجه، به سعادت و مقام قرب الهي نايل شد
.21 2. تعقل: نفس، كمال تن و عقل، كمال نفس است. به نظر فارابي، هدف، كمال قوة عاقله در دو بخش نظري و عملي است. اصالت از آن كمال عقل نظري است
.22 تعقل، همان تفكر هدايت شده است، عقل يعني بند و بازداري، يعني بازدارنده از گمراهيها و عقل در زمينه علم به بار ميآيد
. 3. اعتدال: فارابي ميگويد فضيلت، ميانه روي است و افعال وقتي متوسط باشند، خلق جميل حاصل ميشود. متوسط هر فعلي با معيار سعادت سنجيده ميشود
.23 البته وجوه امتياز انسانها و اختلاف موقعيتها نيز در تعيين حد وسط براي هر فرد بايد لحاظ شود. فارابي ميگويد: متوسط دو گونه است: متوسط في نفسه؛ مانند توسط عدد شش بين دو و ده. و متوسط بالاضافه و القياس؛ مانند غذاي معتدل، كه نسبت به شرايط و افراد مختلف، متفاوت است. «متوسطي» كه در اخلاق و افعال گفته ميشود، متوسط به معناي دوم است. در اين معني، لازم است افعال و اخلاق نسبت به فاعل، مقصود از فعل، زمان و مكان انجام فعل و ... سنجيده شود، تا فعل متوسط و خلق متوسط به دست آيد
.24 همچنين او ميگويد: فعلي كه فاعل آن در نزد مردم ستوده است و خلقي كه صاحب آن ستوده ميشود، فعل و خلق جميل است
.25 گروهي با توجه به اين سخنان، فارابي را به نسبيت گرايي در اخلاق متهم ميكنند. اما با توجه به بنيانهاي فكري فارابي، كه نشأت گرفته از مكتب اسلام است، باور چنين امري ممكن نيست؛ زيرا اولاً، فارابي با معيار قرار دادن سعادت و تعريف روشني كه از سعادت ارائه ميدهد، اخلاق را از خدشه نسبي بودن رها ميكند. ثانياً، آنچه در شرايط و اوقات مختلف، متفاوت بيان شده است، فعل اخلاقي است نه خود اخلاق. همچنانكه در دين مبين اسلام بسياري از احكام در شرايط مختلف، تفاوتهايي دارند. مثلاً خوردن گوشت مردار حرام است، اما در شرايط اضطرار و در شرايطي كه حيات انسان در خطر نابودي است. خوردن گوشت مردار در حد رفع اضطرار، نه تنها مجاز بلكه واجب است. روزه گرفتن در ماه مبارك رمضان واجب است، اما هرگاه پزشك حاذق تشخيص دهد روزه به سلامت فرد آسيب ميرساند، روزه گرفتن نه تنها واجب نيست و پاداشي در پي ندارد، بلكه ممكن است گناه و معصيت شمرده شود. پس ميتوان گفت: اخلاقيات اموري ثابت هستند، اما افعال اخلاقي ممكن است در شرايط گوناگون، صورتهاي متفاوتي به خود گيرند،تنها شرط درستي اعمال اطاعت امر الهي و قصد قربت است
. اصول و روشهاي تربيتي برخي محققان، اصول تربيت را قواعد عامهاي ميدانند كه ميتوان آنها را به منزله دستورالعملي كلي در نظر گرفت و از آن به عنوان راهنماي عمل در تدابير تربيتي استفاده نمود، يعني اين اصول مبناي استخراج روشهاي تربيتي محسوب شده و روشها مترتب و متفرع بر اين اصول است
.26 اصل اول: استمرار در تغيير اخلاق و رفتار از نظر فارابي تغيير اخلاق و رفتار براي انسان ممكن است؛ چرا كه اخلاق و رفتار، اعم از قبيح و جميل، اكتسابي است. در مورد شخصيت نيزكه مجموعهاي از فضايل چهارگانه نظري، فكري، خلقي و صناعات عملي است، فارابي معتقد است فضايل حتي نسبت به اشخاص مختلف متفاوت است. ميگويد: چون احوال و افعال و زمانها دگرگون شود، فضايل هم مختلف ميشود
.27 منظور از «تربيت» اين است كه اخلاق حسنه در فرد پيدا و پايدار شود. و اخلاق حسنه، يعني افعال و اعمالي كه انسان را به سمت سعادت و مقام قرب الهي سوق دهد
. الف. محاسبه نفس: انسان بايد توجه كند كه نفس او داراي قوايي است؛ يكي قوه ناطقه كه همان عقل است و ناظر به عواقب پسنديده امور و اعمال خير و علم است. ديگري قوه بهيميه كه دنبال لذتهاي زودگذر است. البته ظهور و بروز اين قوه در انسان سريعتر است. پس انسان بايد بسيار تلاش كند تا قوه عاقله را بر قوه بهيميه غالب سازد و عنان قواي لذتخواه را در اختيار عقل قرار دهد
.28 ب. روش تربيتي ضد: پس از آنكه انسان متوجه زشتيها و ناپسنديهايي در رفتار و كردار خود ميشود، بايد بكوشد آن تباهيها را از وجود خود دور كند و ارضاي غرايز خود را در حد متوسط و اعتدال قرار دهد. حال بايد ببيند ناپسندي رفتار او از شدت است يا نقصان. در هر صورت، مدتي خلاف جهت آن افعالي را انجام دهد، اين عمل را تا زماني كه بتواند به رفتار متناسب و معتدلي دست پيدا كند، بايد ادامه دهد
.29 اين امر به تجربة بسيار و تمرين زياد نياز دارد و با توكل بر خدا و استمداد از او و تمرين اراده و صبر ميتوان به نتيجه مطلوب رسيد
. اصل دوم: تدريجي نمودن پرورش اخلاقي فارابي براي رسيدن به سعادت و كمال غايي، مراتبي را در نظر ميگيرد كه از قوة ناطقه (عقل نظري) آغاز ميشود و به مرتبة عقل بالفعل ميرسد
.30 وي معتقد است كه مسير تكامل روحي انسان به گونهاي نيست كه بتوان در زمان كوتاه و به سادگي به نتيجه نهايي رسيد، بلكه تربيت، يك فرايند و جريان مستمر است كه نياز به زمينهسازي و رفع موانع دارد. پس در تربيت بايد با مرحلهاي كردن تربيت و فرصت دادن به متربي، او را در رسيدن به مقصد ياري كنيم
. الف. سير كمالي تكاليف: با توجه به اينكه رشد و يادگيري انسان تدريجي است، براي پرورش قواي جسمي و روحي انسان نيز بايد مراحل تدريجي در نظر گرفته شود. در تعيين تكاليف نيز بايد از آسان به مشكل حركت شود، تا متربي بتواند تواناييهاي خود را بروز دهد؛ چرا كه ارائه تكليف دشوار نامتناسب با شرايط جسمي، روحي و سني و... متربي موجب انزجار او خواهد شد
. ب. تمرين و عادت: فارابي معتقد است بر خلاف غرايز و لذتهاي ناشي از آن، كه داراي كشش طبيعي هستند، كسب اخلاق نيك و پسنديده و تسلط قوه ناطقه بر قوه بهيميه، جز در ساية تمرين و عادت حاصل نميشود. اخلاق چه پسنديده و چه ناپسند، بر اثر تمرين و ممارست كسب ميشوند. از اينرو، براي كسب فضايل اخلاقي همانند علم و معرفت حقيقي بايد تا ملكه شدن فضيلت اخلاقي، تمرين و ممارست صورت گيرد
.31 عادت: براي انجام عملي كه عادت شده، نياز به تفكر وجود ندارد. پس وقتي عملي بسيار تكرار شود و جزو امور عادي شخص باشد، بخشي از طبيعت او ميشود. از اينرو، تغيير عادت كاري بس دشوار است. بهتر است مراقب باشيم كه دچار عادات ناپسند نشويم. حضرت علي(ع) در اين باره ميفرمايند: عادت، طبيعت ثانويه آدمي است. البته در اخلاقيات نميتوان بر عادت تأكيد كرد
. بنابراين، لازم است عادات تقسيمبندي شوند. عادات بر دو نوع است
: عادات انفعالي، كه بدون انگيزه و آگاهي و به صورت غيرارادي، براثر تكرارهاي مكانيكي و يا براساس شرطي شدن انجام ميگيرند، عادات فعّال، كه همراه با انگيزه و اشتياق و نيت و آگاهي صورت ميگيرد
. روشن است كه كاربرد عادات نوع اول براي انسان فقط در مورد برخي يادگيريهاي مربوط به حيطة رواني ـ حركتي مثل مهارت در رانندگي و
... كاربرد دارد. و در زمينه اخلاقيات، نه تنها يك روش تربيتي محسوب نميشود، بلكه مانع تربيت نيز به حساب ميآيد. اما عادات از نوع دوم، كه از آن با عنوان ملكه ياد ميشود، عادتي است كه تكرار فقط صعوبت عمل را در نزد فاعل كم ميكند و همواره همراه با آگاهي و شعور و شور و اشتياق است. براي مثال، خواندن نماز شب و انس و خلوت با خداوند، كه بايد به عشق پروردگار و خالي از هرگونه شائبه دنيا خواهي صورت گيرد، در ابتداي امر، كاري دشوار است. ولي در اثر تكرار آسان ميشود. اما نبايد از اراده و انگيزه خالي شود و به هدف تبديل شود. اين تنها وقتي ممكن كه است انسان همواره درپي افزايش آگاهي و عقلانيت و بندگي در برابر پروردگار باشد. پس عادت وقتي فعّال و پسنديده است كه فرد از روي عقل و آگاهي و با تحريك دروني تصميم بگيرد، با تكرار و ممارست آن عمل را براي خود آسان نمايد، در اين صورت، عادت موجب تثبيت و تحكيم اصول و فضائل اخلاقي ميشود. در حقيقت، عادت فعّال مديريت عادت تحت عقلانيت است. وقتي عامل ركود و مانع تربيت است كه انسان در برابر آن ارادهاي ازخود نداشته باشد و بصيرت و بينشي پشتوانه آن نباشد. معيار روشني براي درستي آن وجود نداشته باشد و خود فرد نيت و انگيزهاي در درون خود براي انجام آن عمل نيابد. فقط نوعي وابستگي و درماندگي دروني در مقابل عادات داشته باشد. همچنانكه اصليترين موانع هدايت انبياء، دلبستگي مردم به عادات و سنن جوامع خود بوده است. عادات انفعالي موجب سطحي نگري نيز ميشود. از اينرو، در تربيت اسلامي نميتوان عادت را به عنوان يك روش تربيتي مطرح كرد، بلكه نوعي تمهيد و آماده سازي است كه در نهايت با دقت، بايد مورد استفاده قرارگيرد
. اصل سوم: تحول در نگرش در فلسفة فارابي به «جوده الراي» و «تسديد» اشاره شده است كه به معني انديشه درست و رأي محكم است. بر اساس تحقيق و دقت فراوان و از راه تعليم و تربيت حاصل ميشود
.32 اين اصل به اين معني است كه تربيت بايد در ديدگاه و نگرش فرد نسبت به امور، دگرگوني و تحول ايجاد كند؛ زيرا نوع نگرش فرد بر رفتارها و اعمال او تأثير مستقيم دارد
. الف. تصحيح معيارهاي ارزشي: آگاهي و معرفت، شرط ضروري هر انتخاب صحيحي است. نظام تربيتي فارابي نيز مبتني بر درك و آگاهي است. در نظام تربيتي فارابي، كه منشأ آن از دين مبين اسلام است، معيار هر معرفت و عملي، انطباق آن با ذات خداوند ونيل انسان به قرب حضرت باري تعالي است
.33 پس مهمترين معيار در ارزش گذاري، مقام عبوديت و كمك به سعادت انسان ميباشد
. ب. توجه به امتحان الهي: از نظر فارابي رتبه و جايگاه اجتماعي، تعيين كننده برتري فرد نميباشد، بلكه فرد بايد به اندرون خود بنگرد و مقام حقيقي خود را به لحاظ ميزان بندگي خدا دريابد
.34 اگر به چنين بينشي دست پيدا كند، متوجه خواهد شد كه افراد زيادي بالاتر و والاتر از اويند. و اين مطلب خود مانع از سرمستي و غرور شده زمينه دنيا زدگي را از بين ميبرد و در مييابد كه اگر موقعيت و مقامي به او واگذار شده، تنها يك تكليف و مسئوليت الهي است. بايد از آن براي خدمت به بندگان خدا استفاده كند، نه به عنوان امتياز و برتري براي خود
. اصل چهارم: عدالت ورزي فارابي ميگويد: كمال مخصوص انسان، سعادت است. هر انسان، واجد رتبهاي خاص از سعادت ميگردد. با توجه به اين اصل، بايد ظرفيت افراد مختلف و مراحل مختلف زندگي فرد در امر تربيت رعايت شود و رابطه تربيتي به صورت موازنه تنظيم شود تا موجب گريز و انزجار متربي نشود
. الف. رعايت تفاوتهاي فردي: به نظر فارابي، تعليم و تربيت صحيح بايد منطبق بر تواناييهاي هر فرد پايهگذاري شود. از ديدگاه فارابي، تفاوتها عبارتند از
: 1. تفاوتهاي قومي و فردي؛
2. تفاوتهاي موضوع يا مواد آموزشي؛
3. تفاوتهاي فردي از نظر قوا و استعدادهاي انساني براي آموزش رشتهها و حرفههاي مختلف؛
4. تفاوت شدت و ضعف قوا؛
5. تفاوتهاي جسمي و روحي؛
6. تفاوتهاي قدرت و رهبري و ارشاد و تعليم
. فارابي معتقد است استعدادهاي متفاوت افراد در قوت و ضعف استعدادها، مبدأ و ملاك هيچ برترياي نيست، بلكه آنچه موجب برتري در صناعات عملي و موضوعات اخلاقي است. استفاده صحيح از استعدادها و به فعليت در آوردن آن با تكرار و تمرين و پديد آوردن عادات مناسب و در نهايت، كسب هيأتهاي نفساني ستودهاي است كه مبدأ صدور افعال متناسب با فضايل است
.35 ب. واگذاري تكليف در حد توان فرد: فارابي در امر تربيت، توجه به ميزان توانايي متربي را مهم ميداند و با توجه به تفاوتهاي فردي، معتقد است كه تكليف متربيان مختلف بايد متفاوت شود، چراكه همة انسانها داراي قدرت درك و فهم يكساني نيستند. بنابراين، با توجه به ظرفيت هريك از آنها، بايد روش آموزشي خاصي به كار برد و به اندازة توان هريك از آنها توجه كرد
.36 ج) تنبيه و تشويق متناسب با عمل: فارابي معتقد است: براي بازداشتن افراد از افعال قبيح، بايد در برابر لذت حاصل از آن فعل رنجي پديد آوريم كه از آن لذت افزون باشد. بداين وسيله، مانع انجام فعل قبيح شويم
. همين نسبتي كه بايد ميان لذت كاذب و زيان آور و رنج تنبيهي برقرار باشد، گوياي تناسب تنبيه با فعل قبيح است. تأكيد بر فعل قبيح بيانگر آن است كه تنبيه به انجام فعل تعلق ميگيرد، نه به نيّت آن، و اين از نكات مهمي است كه مربي بايد به آن توجه نمايد. همچنين فارابي براي افعال قبيح سهوي يا افعالي كه از روي اختيار نباشد، كيفري در نظر نميگيرد. به نظر وي، تنبيه فقط وسيلهاي براي جلوگيري از كارهاي قبيح نيست، بلكه ترك افعال خيّر نيز ميتواند با تنبيه مواجه شود. اين ميتواند موجب مبادرت به خيرات شود
.37 پس مجازات بايد متناسب با خطاي متربي باشد و عوامل ديگري مثل حالات و روحيات مربي و اقتضاي محيط و شرايط بر آن تأثير نگذارد. البته بايد دقت شود براي اينكه تنبيه تأثير تربيتي لازم را داشته باشد و موجب تجري و بي باكي متربي نشود، مراحل تنبيه به دقت رعايت شود. بر اين مبنا، يعني توجه به نقش آلام و لذات در برانگيختن به افعال نيز ميتوان از طريق تشويق، افراد را در جهت انجام اعمال خير و ترك اعمال قبيح ياري كرد
. اصل پنجم: بالندگي عقلاني براي رسيدن به هدف تعقل، بايد به اصل بالندگي عقلاني توجه كرد. فارابي عقل را به دو بخش نظري و عملي تقسيم ميكند. اصالت را به رشد و كمال عقل نظري ميدهد و براي رشد و شكوفايي عقلاني، به ويژه عقل عملي، به عمل و رفتار اهميت خاصي ميدهد؛
38 يعني انسان كارهاي خود را از روي عقل انجام دهد و تعقل كامل سليم و ورزيده داشته باشد تا به نهايت كمال و سعادت نايل آيد
. الف. تهذيب نفس: با توجه به اينكه پيروي هوسها و بر آوردن همه اميال و خواستههاي غرايز، عقل انسان را زايل ميكند و در بند ميكشد. از اينرو، تهذيب نفس قبل از تحصيل علم لازم است تا كسب علم به عنوان حجابي عامل گمراهي و خودپسندي و طغيان نشود. فارابي ميگويد: شايسته است پيش از تعليم فلسفه، اخلاق نفساني اصلاح گردد تا شوق، متوجه فضيلت حقيقي شود. اين هم با اصلاح عملي اخلاق صورت خواهد گرفت. آنگاه كه اصلاح اوصاف نفساني در مرحله تهذيب شهوت و شوق حاصل شد، به اصلاح مرحلة عاليه روح،كه نفس ناطقه است، پرداخته ميشود تا طريق حق را طي كند و از خطا در امان باشد
.39 ب. ترغيب به حكمت آموزي: به عقيده فارابي علم و حكمت، مقدمه سعادت است
.40 از نظر فارابي حكمت، معرفت به وجود خداوند است كه مبدأ و مقصد همه موجودات است و تمامي معرفتها در معرفت او خلاصه ميشوند. اگر انسان به اين شناخت برسد، از طريق معرفت عقلاني به سعادت و كمال خود، كه بالقوه در وجود او نهادينه شده و با تربيت به فعليت ميرسد، نايل ميشود
.41 اصل ششم: تحول در موقعيت اجتماعي يكي از اصول تعيين كننده براي نيل به سعادت، تحول در موقعيت اجتماعي است. مدينه فاضله فارابي نيز به همين منظور طراحي ميشود. پس طبق نظر فارابي بايد موقعيت اجتماعي و محيط زندگي افراد به سمت مدينه فاضله سوق داده شود تا زمينه سعادت فردي و اجتماعي اعضاي جامعه فراهم شود
.42 تغيير روابط آدمي با موقعيتهاي مختلف اجتماعي و محيطي، منشأ تغييرات بسياري در رفتارهاي فردي او ميشود
. الف. پيشگيري، امر به معروف و نهي از منكر: فارابي اهل مدينه را مانند اعضاي يك تن ميداند كه همه در سرنوشت هم سهيماند. بنابراين، براي اينكه فضايل در ميان اقوام و در جامعه، ساري و جاري باشد، امر به معروف و نهي از منكر ضروري مييابد. فارابي معتقد است تا خيرات در جامعه رواج پيدا نكند، نميتوان به سعادت دست يافت. و اگر اخلاق مدينههاي جاهله و ضاله و فاسقه و...، در مدينه فاضله راه يابد، ديگر شايسته عنوان مدينه فاضله نخواهد بود. اهل اين جامعه ممكن است گمراه شوند
.43 ب. تغيير موقعيت اخلاقي: يكي از روشهاي تربيتي، تغيير موقعيتي است كه موجب بروز افعال قبيح ميگردد. فارابي معتقد است. اگر شرايط و موقعيت و حالاتي كه موجب بروز فعل قبيح هستند، به حالات و شرايط ضد آن تبديل گردد، به طوري كه انجام افعال پسنديده و معتدل براي فرد تسهيل شود، موجب اصلاح رفتار و افعال خواهد شد. از اينرو، به افراد مؤمن توصيه ميكند در مدائن غيرفاضله سكونت نكنند. البته در شرايط كنوني، كه به نوعي مفهوم مرزها از ميان رفته است، روش مهاجرت به مفهوم مهاجرت جسمي و جغرافيايي توصيه نميشود؛ چرا كه با توجه به استلزامات زندگي امروزه و گسترش رسانههاي ارتباطي براي در امان ماندن از آسيبهاي تربيتي، لازم است انسان داراي سرمايهاي دروني باشد تا با آنچه به او عرضه ميشود، فاصله مكانتي اتخاذ كند. هر آنچه را كه با ارزشهاي دروني او همنوايي دارد، بپذيرد و هر آنچه را كه با آرمانهاي او تضاد و تقابل دارد، ردّ كند؛ يعني انسان در سايه بصيرت و عقلانيت به گزينش بپردازد نه با گريز و پرهيز
. ج. معرفي الگوي اخلاقي: امروزه ثابت شده كه بهترين و پايدارترين نوع ياد گيري، يادگيري مشاهدة الگويي است. الگوها نقش هدايتي بسيار مهمي در جامعه دارند. از ديدگاه فارابي، الگوهاي واقعي كساني هستند كه از حجابهاي لذات نفساني رها شده و به مقام شهود و اتصال رسيدهاند. از ديدگاه فارابي، رئيس اول مدينة فاضله كه فيلسوف، نبي يا امام است، بهترين الگو است
.44 نتيجهگيري فارابي هدف خلقت و حضور در جهان اجتماعي را دستيابي به كمال انساني معرفي ميكند. يكي از مزاياي تفكر فارابي: كاربردي بودن آن در همه زمانها و مكانها است. وي مسائل را به طوركلي مطرح كرده و انسان را مورد مطالعه قرار داده كه در همه زمانها و مكانها فرض شده است، نه انساني خاص در جامعهاي خاص و با مسئلهاي مشخص. فارابي مسائل اجتماعي را متأثر از اخلاقيات دانسته و آنها را با ديد اخلاقي ارزشگذاري ميكند. وي همه امور اجتماع را وابسته به فرد ميداند. به طور كلي ميتوان گفت
: 1. سعادت واقعي انسان، در گرو شناخت خودِ واقعي انسان است كه منجر به شناخت خداوند و تقرب به درگاه الهي است
. 2. انسان داراي گرايشات فطري است، اما موجودي مختار است و هيچ انساني بر اساس فطرت مجبور به انجام افعال قبيح و جميل نيست
. 3. سعادت و كمال فقط از طريق افعال ارادي براي انسان قابل دستيابي است و تنها از طريق افعال ارادي است كه انسان ميتواند به حيات طيبه، در هر دو عالم نائل شود
. 4. براي كسب فضايل و نيل به سعادت، تعليم و تربيت، امري ضروري است
. 5. امكان تغيير اخلاق براي همة انسانها، در تمام جوامع و در هر شرايطي ممكن است. هر چند ميزان دشواري تغيير خُلق در زمانها و مكانهاي مختلف، متفاوت است
. 6. استعدادهاي افراد مختلف، براي كسب فضايل، متفاوت است. پس بايد با توجه به استعدادهاي آنها، روشهاي خاص براي تعليم و تربيت آنها اتخاذ شود
. 7. باتوجه به اينكه تواناييهاي افراد، متفاوت است. توقعات و تكاليف تربيتي نيز بايد در حد توان هر كس منظور شود. «لايكلف الله نفساً الا وسعها
». 8. از تأثير محيط بر افراد، نبايد غافل شد؛ چرا كه زندگي در محيطهاي خاص، روي نگرش افراد و در نتيجه، روي رفتارهاي آنها تأثير ميگذارد و ممكن است اين تأثير تا حدي پيش رود كه جاي معروف و منكر، يا جميل و قبيح عوض شود
. 9. دل بستن به امور زودگذر دنيوي از قبيل جمع آوري ثروت، كسب مدارك تحصيلي و مقامات عالية دنيوي و خوش گذراني ناشي از خود پنداري يا عدم شناخت انسان از خود و غفلت از ارزشهاي انساني است
. 10. تعليم و تربيت بايد بر محور خردورزي استوار شده با روشهاي عقلاني اجرا شود
. 11. وجود الگوهاي مناسب در جامعه و معرفي آنان به نسل جديد، ميتواند متربيان را در تربيت بهتر ياري كند. از اينرو، التزام عملي مربيان به ارزشهاي اخلاقي ضروري است
. 12. روشن است كه دستيابي به سعادت با تحمل سختي، مشقت و دست كشيدن از برخي خوشيها همراه است. پس بايد در راه خودسازي صبور باشيم
. 13. براي جذب متربيان، بهتر است تلاش كنيم از روشهاي لذتبخش در امر تربيت، به خصوص در مراحل اوليه بهرهمند شويم
. 14. با توجه به اينكه خداي متعال امكان رشد را به همة موجودات عالم عطا كرده و توانايي تغيير افكار و اعمال قبيح به افكار و اعمال جميل و صحيح را در وجود انسان قرار داده، شايسته است كه فرصت توبه و تربيت به همة افراد داده شود
. منابع باقري، خسرو،
نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران، مدرسه، 1382
. پژوهشكدة حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليم و تربيت، ج 1، با همكاري عليمحمد كاردان و ديگران، تهران، سمت، 1378
. داوري اردكاني، رضا،
فارابي، تهران، طرح نو
. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه،
آراء دانشمندان در تعليم و تربيت و مباني آن، تهران، سمت، 1377
. شريف، ميان محمد(م.م.) و ديگران، تاريخ فلسفه در اسلام، ترجمة گروه مترجمان، تهران، مركز نشر دانشگاهي، مجتمع دانشگاهي ادبيات و علوم انساني،
1362. فارابي، ابونصر،
آراء اهل المدينه الفاضله، ترجمه دكتر سيد جعفر سجادي، تهران، طهوريع 1361
. فارابي، ابونصر،
التنبيه علي سبيل السعاده، تحقيق دكتر جعفر آل ياسين، تهران، حكمت، 1373
. فارابي، ابونصر،
فصول منتزعه، چ دوم، تهران، الزهرا، 1405
. فارابي، ابونصر،
السياسه المدنيه، ترجمه سيدجعفر سجادي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1371
. مؤسسه مكاتباتي اسلام شناسي،
انسان كامل از ديدگاه فارابي_ عرفا_ مولوي، تهران، 1361
. ميرزا محمدي، محمدحسن،
فارابي و تعليم و تربيت، تهران، يسطرون، 1384
. ناظرزاده كرماني، فرناز،
اصول و مبادي فلسفه سياسي فارابي، تهران، دانشگاه الزهرا، 1376
. نفيسي، محمود،
سيري در انديشههاي اجتماعي مسلمين، تهران، اميري، 1368
. نلر، جرج اف،
آشنايي با فلسفه اموزش و پرورش، ترجمه فريدون بازرگان، تهران، سمت، 1377
. منابع و پی نوشت ها:
1. ر.ك: محمود نفيسي،
سيري در انديشههاي اجتماعي مسلمين. 2. ابونصر فارابي،
آراء اهل المدينه الفاضله، ترجمه دكتر سيدجعفر سجادي، ص 118-119
. 3. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه،
آراء دانشمندان در تعليم و تربيت و مباني آن، ص 272
4. ابونصر فارابي،
فصول منتزعه ، ص 24
5. همو،
السياسه المدنيه ، ص 35
6. همو،
آراء اهل المدينه الفاضله ، ص105
7. همو،
السياسه المدنيه ، ص72
8. جرج اف نلر،
آشنايي با فلسفه اموزش و پرورش، ترجمه فريدون بازرگان ، ص39
9. رضا داوري اردكاني،
فارابي ، ص273_279
10. ابونصر فارابي،
التنبيه علي سبيل السعاده ، ص181
11. همو،
السياسه المدنيه، ترجمه سيدجعفر سجادي ، ص 106- 107
12. همو،
انسان كامل از ديدگاه فارابي_ عرفا_ مولوي ، ص105
13. همو،
السياسه المدنيه ، ص72
14. ر.ك: همو،
التنبيه علي سبيل السعاده 15. فارابي،
آراء اهل المدينه الفاضله ، ص194
16. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، همان، ص 112-109
17. پژوهشكدة حوزه و دانشگاه،
فلسفه تعليم و تربيت، ج 1، ص 5
18. ابونصر فارابي،
آراء اهل المدينه الفاضله ، ص 101و102و135
19. همو،
فصول منتزعه، ص45-46
20. ميان محمد شريف،
تاريخ فلسفه در اسلام، ترجمة گروه مترجمان، ، ص657
21. رضا داوري اردكاني، همان، ص227
22. ابونصر فارابي،
فصول منتزعه ، ص30
23. همان، ص 8-9
24. همو،
السياسه المدنيه ،ص198
25. همان، ص180
26. خسرو باقري،
نگاهي دوباره به تربيت اسلامي ، ص68
27. ابونصر فارابي،
التنبيه علي سبيل السعاده ، ص190-191
28. رضا داوري اردكاني، همان، ص213-214
29. ابونصر فارابي،
التنبيه علي سبيل السعاده، ص204-208
30. فرناز ناظرزاده كرماني،
اصول و مبادي فلسفه سياسي فارابي ، ص180
31. ابونصر فارابي،
فصول منتزعه ، ص10و30و34
32. ابونصر فارابي، همان، ص59
33. محمدحسن ميرزا محمدي،
فارابي و تعليم و تربيت ، ص 45-46
34. ابونصر فارابي،
التنبيه علي سبيل السعاده ، ص80
35. ابونصر فارابي،
فصول منتزعه ، ص 31-32
36. محمدحسن ميرزامحمدي، همان، ص90
37. ابونصر فارابي،
التنبيه علي سبيل السعاده، ص 218
38. همو، فارابي،
فصول منتزعه ، ص30
39. ر.ك: همو،
آراء اهل المدينه الفاضله. 40. مؤسسه مكاتباتي اسلام شناسي، همان، ص 18
41. محمدحسن ميرزا محمدي، همان، ص67
42. همان، ص57-58
43. رضا داوري اردكاني ، همان، ص 228
44. ر.ك: فارابي، همان
.
تعلیم و تربیت از دیدگاه ابونصر فارابی