سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

آموزش زيست شناسي در هزاره سوم
4.4 /5 20 5 1
آموزش زيست شناسي در هزاره سوم

آموزش زيست شناسي در هزاره سوم

 
ترجمه و تاليف: علي قليان اول    انتشار ونقلبا ذكر نام مولف و اجازه رسمي آزاد است 
آموزش زيست شناسي :چالش قرن 21
مقدمه :
بطور كلي گفته مي شود ، آموزش و پرورش  به منزله ميداني است كه در آن نوع بشر در سايه توسعه، انتقال وتركيب اطلاعات  به منظور غني سازي فرهنگ وتشكيل يك سيستم بهم بافته دانش در همه زمينه هاي علمي ، هنري ، ارزشي و ديني سود مي برد.
در گزارشي با عنوان" آموزش و پرورش گنج پنهان درون " كه در سال  1996 توسط Jacques Delors   رئيس كميسيون اروپايي يونسكو وهمكارانش منتشر شد، اعلام گرديد كه آموزش و پرورش بايد به عنوان اولويت اول در دستور كار تمام ملل جهان قرار گيرد .  د رواقع اولويت دادن به آموزش و پرورش يعني مقدم دانستن  اينكه شهروندان چگونه بودن را بياموزند  ، فرايندي كه طي آن يادمي گيرند تا بدانند ، بكار گيرند وبه كمك آن با هم زندگي كنند . فعاليت هاي آموزشي اكنون  بخش بزرگي از مشاغل هر جامعه انساني را تشكيل مي دهد . آموزش هاي مدرسه اي ،اشتغال  تمام وقت ايجاد مي كند . اين مشاغل يعني دانش آموز بودن و معلم بودن بخش بزرگي از مشاغل جوامع را تشكيل داده است  (بيش از 1 ميليارد دانش آموز و 20 ميليون معلم در سال 1992)  و به طور متوسط  يك چهارم عمر هر انسان را در بر مي گيرد .
از طرفي به شكل فزاينده نوعي آموزش هاي برون مدرسه اي نيز در سرتاسر زندگي انسان امروز در حال تشكيل است  .  از ديدگاه اقتصادي هزينه هاي جهاني  آموزش و پرورش مدرسه اي در سال 1996در مجموع و به طور تقريبي 1200000000000 دلار امريكا بوده است كه با 5.1 در صد در آمد ناخالص جهان برابري مي كند .( در كشور ما ايران برابر آماري كه در شهريور سال 1384منتشر شد نزديك به 9.2 درصد از درآمد ناخالص كشور صرف آموزش و پرورش مي شود . كه از متوسط جهان بالاتر است  .اين بودجه هنگفت  كه حجم عظيم سرمايه گذاري برخي كشور ها را در آموزش و پرورش جهان نشان مي دهد هنوزهم براي پوشش دادن نيازهاي واقعي جهان كافي نيست !
در خلال دهه 1990 و به موازات نزديك شدن به سال 2000گروهها و سازمانهاي متعددي از مليت ها و حكومت هاي مختلف  با شركت در همايش هاي  بين المللي تلاش كردند تا  موفقيت ها و شكست هاي بدست آمده  در قرن بيستم  را در زمينه آموزش وپرورش انسان تجزيه وتحليل نموده وضمن جمع آوري روشهاي  سودمند تعليم وتربيت در قرن بيستم ، چالش هاي جدي و كليدي كه نوع بشر در شروع هزاره جديد با آنها مواجه خواهد بود را تعيين نمايند.
اولين نمونه از اين گردهمايي ها در سال 1992  با عنوان: "همايش جهاني محيط زيست و توسعه" در ريو دوژانيروبرگزار شد و در سال 1994 با كنفرانس جهاني جمعيت در كاريو Cairo ادامه يافت .بعدا در 1998 كنفرانس جهاني  آموزش و پرورش برتر در پاريس و در1999كنفرانس جهاني علوم در بوداپست در همين راستا گشايش يافت .
نتيجه همه  اين گردهمايي ها  اين شد كه يك وفاق جهاني بر سر نقش سه عنصر:1)  آموزش و پرورش ،2)  علوم و فن آوري  به عنوان محرك اوليه و3) فاكتور اساسي رشد وتوسعه  حاصل شود .تاريخچه اخير جوامع انساني نشان مي دهد كه چگونه پيشرفت هاي علمي و تكنولوژيك به طور جهشي به پيشرفت اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي كمك كرده است . در قرن نوزدهم  پيشرفتهاي فيزيك ، شيمي و مهندسي به انقلاب صنعتي منجر گرديد .
در قرن بيستم پيشرفت در زمينه علوم كشاورزي ، فيزيولوژي ، ژنتيك  و پرورش گياهان  و حيوانات  زمينه را براي بروز انقلاب كشاورزي (انقلاب سبز)فراهم كرد .دانش جديد در زمينه علوم ميكروبيولوژي ، ايمونولوژي ، پزشكي و داروسازي  تلفات بيماري  را كاهش و اميد به زندگي در انسان را افزايش داد .
كشف ساخت و كار DNA  آتش انقلاب بيولوژيك را بر افروخت كه همچنان در طول قرن بيست ويكم نيز ادامه و گسترش خواهد يافت . رمز گشايي كد ها يا الفباي ژنتيك  كه نشانگر گامي اساسي در تلاش انسان براي قرائت كتاب حيات است ، پيچيدگي سيستم هاي بيولوژيك (مولكولها ، سلولها ، موجودات زنده و اكوسيستم ها) را حل كرد و يكپارچگي و پيوستگي حيات را در عين تنوع اشكال زنده به ما نشان داد . پيشرفت در زمينه علوم زيستي نه تنها  موجبات درك روند هاي تكاملي وشناخت مسير هايي كه ما را به جهان كنوني رسانده فراهم مي سازد ، بلكه به نوع بشر قدرت مي بخشد تا به طور موثر اين دوره تكامل زيستي  واز جمله خود را اصلاح و تقويت كند .
همچون ساير رشته هاي علمي ديگر ، علوم زيستي  نيز بخشي از فرهنگ كلي انسان  را مي سازد كه معرف ويژگي تكاملي خاص گونه همو ساپينس است و خط مرزي پررنگي با ديگر گونه هاي پريمات ترسيم مي كند.
به هر حال ، در حاليكه  ويژگي هاي بيولوژيكي  در سير  نسلها  از طريق توليد مثل منتقل شده اند و از طريق فرايندهاي جهشي اصلاح گرديده و تغيير يافته اند ، ويژگي هاي فرهنگي ( اعم از ارزشها و دانش ها)هم  جنبه ارثي دارند و هم البته از طريق   آموزش و پرورش  يعني  اثرات يادگيري، تربيت و فرايندهاي پژوهشي(نوآوري هاي علمي و تكنيكي)   اصلاح شده اند .
در بين همه اين فرايندها ، آموزش زيست شناسي  براي اصلاح و تقويت فرهنگي  يعني آموزش براي زندگي ، مرحله محوري را تشكيل مي دهد.
دانش جديد زيست شناسي 
در خلال نيمه دوم قرن بيستم ، پيشرفتهاي بسيار مهم و با ارزشي در علوم كاربردي و پايه وابسته به زيست شناسي حاصل گرديد كه خود به طور ضمني  همه جنبه هاي زندگي انسان و جامعه را تحت تاثير قرار داد .
در سطوح ميكروسكپي ،  توسعه يافتگي و استفاده از تكنيك هاي پيچيده زيست شناسي مولكولي منجر به تحولي شگرف و   ظهور رشته هاي جديد همچون زيست شناسي مولكولي ، ژنتيك مولكولي ، تكامل مولكولي و ژنوميك گرديد . پيشرفت هاي عظيمي در فهم ما از توليد مثل جانوران و گياهان و رشد و نمو جنيني آنها  و به ديگر سخن از فرايند هاي تكاملي بدست آمد . در سطوح ماكروسكوپي ، گسترش مفاهيم جديد ، رويكردها و فن آوري هاي نو واستفاده از مدل سازي ، مشاهدات از راه دور و دانش انفور ماتيك (اطلاع رساني ) ، سبب بروز تحولات شگرفي در دانش بوم شناسي  ظهور زير رشته هايي از علم اكولوژي  همچون : اكولوژي عملكردي(  Functional Ecology) اكولوژي نمايه اي( Landscape Ecology)اكولوژي زيست كره ] Global (Biosphere) Ecology [وشبكه هاي اكولوژيك گرديد . همچنين ، علوم زيستي  شاهد ظهور برخي حوزه  هاي علمي بين رشته اي مثل تنوع زيستي (Bio-diversity)، پيچيدگي زيستي(bio-complexity) و زيست شناسي كل نگر (integrative biology)نيز بو د.
مسائل جديد
در فراخوان جهاني محيط و توسعه كه در شهر ريو دوژانيروي برزيل  در سال  1992برگزار شد ،  مفهوم وفرمول بندي جديدي از مسائل جهاني ظهور كرد و ديد چند پاره و متكثر سنتي در خصوص مسائلي كه  جوامع انساني(فردي يا جمعي )  با آنها رودررو بود را تغيير داد . اكنون راجع به ارتباط و پيوستگي  بين مسايلي كه بر سلامت ، غذا و محيط انسان اثر دارند  بين مسائل مربوط به كشاورزي وخاك  ، ماهيگيري و آبزي پروري  ، صنايع داروسازي و بيو تكنولوژي ، مسائل مربوط به آلودگي محيط ( اعم از فيزيكي و شيميايي و بيولوژيكي)  و بعلاوه مسائل مربوط به حفاظت و مديريت منابع زيستي (شامل  قطع درختان جنگلي ، كوير زدايي، شور شدن خاكها و از دست رفتن تنوع زيستي  و غيره) درك بهتري وجود دارد .
مساله جديدي كه در خلال  نشست ريودوژانيروي برزيل در 1992 ظهور كرد ، بر پايه سه  عامل شامل تــنوع زيستي ، تغييرات جهاني وتوسعه متوازن (sustainabledevelopment.) استواراست .
اگاهي از بيودايورسيتي يا تنوع زيستي در سه سطح از سازمان زيست شناختي، يعني  سطح ژنتيكي ، سطح موجود زنده و سطح بوم شناختي  (di Castri & Younès, 1996),)fvhd فهم بهتر موضوعاتي  همچون  خاستگاه تنوع زيستي، حفاظت و تغييرات تنوع زيستي  در مقياس زمان ومكان، عملكرد اكوسيستم  تنوع زيستي و بسياري از سرويس هاي پنهان اكولوژيكي  كه به افراد بشر كمك مي نمايد   ، همچنين براي صيانت و مديريت تنوع زيستي سيستم آب هاي  سطحي درياي و زير زميني و  راهنما يي براي چگونگي بازگرداني اكوسيستم هاي ضعيف شده و در حال نابودي ضرورت دارد  و اين ضرورت خوشبختانه  د رحال رشد است ودر زندگي انسان امروز  تبديل به يك فرهنگ مي شود.
موضوع مهم دوم ، تغييرات جهاني  و پديده هاي جهاني است ،  كه در سطوح  زيست محيطي ، اقتصادي و  ارتباطي-اطلاعاتي  بايد مورد توجه قرار گيرد  .  مسائل و مشكلات جمعيت مرزهاي سياسي بين كشورها را نمي شناسد به عنوان مثال گرم شدن هوا و سوراخ شدن لايه ازون بر تمام زيست كره تاثير مي گزارد .
براي مواجهه با اين مسايل بايد ائتلاف بزرگ جهاني  بوجود آيد و تمام ملل دست در دست هم نهند  تا موفقيت حاصل شود .
سومين و آخرين موضوع ،  رشد و توسعه متوازن است . اين  مفهوم جديد ، در حين همايش زمين  در ريودوژانيرو شكل گرفت وهدف آن بيان و  لزوم پيوستگي و يكپارچگي ملل در دو مقياس زماني و مكاني است  . درمقياس جغرافيايي( زميني) اين اصطلاح به معني پيوستگي بين  جنوب و شمال ، بين  كشورهاي توسعه يافته و مرفه و كشورهاي فقير و در حال توسعه جهان سوم است  ودر مقياس زماني  گوياي پيوستگي انسان امروز با نسل هاي آينده  است .
اگر مي خواهيم  در كارامدي اقتصادي(economically efficient) عدالت اجتماعي(socially equitable) وتوسعه متوازن (sustainable development)  موفق باشيم، مواجهه با اين چالشها و پرداختن به پژوهش ، تربيت و آموزش علوم بويژه زيست شناسي ، پيش شرطهاي لازم  هستند.
مفاهيم جديد  آموزشي وپرورشي و رويكرد ها:
اهداف ، حيطه ها و محتواي آموزش زيست شناسي بسته به نوع جمعيت و گروههاي طراح ومجري متفاوت است . آموزش زيست شناسي بايد ثمرات مختلف  براي افراد مختلف به همراه داشته باشد  . 
1)براي پژوهشگران علم زيست شناسي  معني آموزش يعني تحصيل دانش ، اطلاعات و تكنيك هاي علمي كه براي اجراي پروژه هاي پژوهشي لازمند .
2)براي مروجين ،  مهندسين و متخصصين در بسياري از حيطه ها همچون  كشاورزي ، بهداشت ، صنعت ، بيوتكنولوژي و محيط زيست ، آموزش زيست شناسي بايد شالوده زيست شناختي لازم كه حيطه تخصصي مربوطه  بر آن بنا مي شود را فراهم نمايد .
3)براي مردم عامي و افرادي كه در رشته هاي غير مرتبط با زيست شناسي تحصيل مي كنند ، چه در مدارس ابتدايي و راهنمايي و چه در  مدارس متوسطه هدف اصلي آموزش زيست شناسي  بايد تربيت شهرونداني  واجد سواد زيست شناسي باشد  . در جامعه اسلامي ايران كه محور اصلي تربيت، معرفت پروردگار و  خداشناسي است بايد مهمترين محور فرعي آموزش زيست شناسي باشد  تا بدان وسيله هم سوالاتي در ذهن  دانش آموزان جوانه زند و هم به مسير دريافت پاسخ و زندگي اجتماعي  درست هدايت شوند . اگر چه كه محور اصلي آموزش ما معرفت الهي  است اما  بدلايل روانشاختي  و ويژگيهاي ملموس حيات  و به منظور درك پيچيدگي آفرينش گاه بايد آموزش زيست شناسي بر خداشناسي نيز مقدم باشد در اين صورت آموزش زيست شناسي مقدمه اي بر خداشناسي خواهد بود . به شرط رعايت  تقدم ،زيست شناسي در آموزشهاي عمومي سبب مي شود  تا پس از نيل به اهداف مستقيم آموزشي ، فرد براي ورود مسئولانه به به  صحنه  مشاركت وزندگي اجتماعي  آماده شود .
تنوع  اين اهداف براي آموزش زيست شناسي همانا رسالت اجتماعي اين ماده درسي كه عبارت است از بازتوليد دانش توسط پژوهشگران ، كاربست آن  بوسيله متخصصين و كمك به ساخت و بهبود فرهنگ جامعه را آشكار مي سازد. از اين رو ضروري است چالش هاي جدي آموزش زيست شناسي در قرن  حاضر  راشناسايي نماييم و با توجه  به نوع مسائل و مشكلات جديد  و دانش  نوين زيست شناسي و همچنين  با در نظر داشتن ابعاد اجتماعي علوم زيستي  ويافته هاي جديد پژوهشگران در باره جريانهاي آموزشي و نظريات يادگيري  چاره كار را فراهم آوريم .
زيست شناسي ، روانشناسي  و علوم شناختي  دانشهاي  مولدي هستند  كه به ما نشان مي دهند، مغز انسان چگونه ياد مي گيرد  و نيز راهكار هايي براي تاثير گذاري بر جريان يادگيري انسانها   معرفي مي نمايند . در مطالعه كامل و فراگيرنظريه يادگيري كه در سال 1998 انجام شد ، گيوردانو (Giordano) توضيح مي دهد كه يادگيري  با گذر از يك روند سازه زدايي (deconstruction) بهتر وعمقي تر  است.
سه ديدگاه كلي در باره آموزش و يادگيري وجود دارد :
1) ديدگاه آموزش انفعالي كه يك جريان آموزشي قديمي است و در آن معلمين دانش خود را به شاگردان منتقل مي كنند . بر اساس اين ديدگاه معلم يك كوزه پر آب و شاگرد يك ليوان خالي است .
2) ديدگاههاي  رفتار گرا (behaviorist) و ساخت گرا (constructivist) كه در آن معلمان به  شاگردان  كمك مي كنند تا دانش آنها  از ساده به مشكل  و از جزء به كل  شكل گيرد.
3) و بالاخره ظهور و طرح ديدگاه فعال تر و جديد ، كه به آن وسيله باز سازي دانش  از يك مرحله ضروري  تخريب به نام سازه زدايي(deconstruction) عبور مي كند(يعني جرياني كه  بوسيله آن با زدايش تصورات قبلي فراگيران،  توليد دانش بوسيله خود فراگيران  صورت مي گيرد ) .  اين ديدگاه  به دانش آموزان به عنوان دانشمندان كوچك مي نگرد كه براي يادگيري همچون دانشمندان علوم را بايد كشف كنند اگر چه كه قبلا  بوسيله پيشتازان علم كشف شده است .
قبول اين مفهوم جديد  در يادگيري ، نتيجه مهمي براي سازمانها و نهاد ها و آموزش و پرورش جامعه  ، تعريف و  طرز تلقي از نقش نسبي معلمان  در برابر يادگيرندگان ، و همچنين ارتباط بين كسب  دانش و نگرش  و رفتار و توانايي فراگيران براي سازگار كردن آنها با محيطهاي پيچيده و هميشه در حال تغيير  دارد .
 توسعه مفهوم سازه زدايي( deconstructivist )وديدگاه  سازه باز زايي (reconstructivist) بسياري از موسسات آموزشي را به قبول اين روش هدايت كرده است كه : " علوم بايدبه همان شيوه اي ياد گرفته شود كه دانشمندان  مي آموزند ".
دانش آموزان و دانشجويان بايد به مشاركت در پروژه هاي پژوهشي  متناسب با آنان دعوت شوند  و نتايج كار آنها بايد در همايش هاي علمي مطرح شود ودر صورت لزوم چاپ و منتشر گردد . به عنوان مثال در كنگره AAAS كه در  آناهيم Anaheimامريكا در سال 1999 با حضور صد ها دانشمندان جوان و دانش آموز برگزار شد  نتايج كار هر يك به وسيله پوستر معرفي گرديد .
از ديگر نتايج  مهم قبول ديدگاه  سازه باززايي(reconstructivist ) در  توان بالقوه عظيم آن  براي تقويت  اهميت اجتماعي  آموزش زيست شناسي است ، يعني  ارتباط بين آموزش علوم و نياز هاي اجتماع  كه گسترش  ابعاد اخلاقي   آموزش علوم  نيز خوانده مي شود .
ابزار هاي جديد آموزشي
بدون شك هنوز هيچ زيست شناسي  از تمامي يافته هاي زيست شناسي تا به امروز آگاهي ندارد   . انفجار دانش علمي  و  توليد سريع  و انباشته شدن مقادير زيادي اطلاعات زيست شناختي كه در صحت  آنها هنوز ترديد وجود دارد ضرورت مديريت دانش (يعني دانش براي دانش  ) را گوشزد مي كند . در واقع نقطه اعمال  مديريت دانش ،همان يادگيري است .
براي سيستم هاي آموزشي مقدور نيست  كه همه حيطه هاي دانش را پوشش بدهند .  بنا بر اين لازم است دوره هاي تحصيلي علمي  آموزشگاهي  شهروندان را با توجه به نيازهاي عمومي اجتماع و ضرورتهاي حداقلي  شهرونداني تربيت كنند كه ذهني خلاق ، پويا و طراح داشته باشند و د ركنار اعتقادات و وعلايق ديني  خود نوعي تربيت وبينش علمي براي زندگي در دنياي علمي كنوني وحل مسائل جديد وامروزي داشته باشند
علاوه بر اين انفجار دانش علمي و فن آوري ، مفاهيم جديد و  همچنين ابزار هايي براي  آموزش از راه دور ودسترسي جديد به انباشته  بزرگ علوم جهان وتوانايي هاي جديد ارتباطي بين فردي و بين گروهي را مطرح مي كند.
بر اساس دو رويكرد فوق  اين موارد نيز ضرورت دارد:
1)گسترش مكانيسم هايي براي " يادگيري در  راستاي خواسته هاي امروزي " ، درون:
2) چارچوبي براي آموزش پيوسته و مداوم(life-longeducation)
 وموفقيت در اين تلاش   راه را براي آموزش و پرورش يك جامعه آگاه در آينده  نشان خواهد داد . تربيت زيست شناختي بيشتر در محدوده مديريت دانش خواهد بود تا تدريس سنتي  وساده اطلاعات علمي . فن آوري ارتباطات  واطلاعات  مدرن  (Information and Communication Technology (ICT) بطور فزاينده ، توسعه يافته و براي آموزش در موقعيت هاي  مدرسه اي و خارج مدرسه اي مورد استفاده واقع مي گردد . در كشور هاي توسعه يافته ، مواد آموزشي بيشتر با روش ICT ، استفاده از CD  ويا ابزار هاي آموزش آن لاين  در دسترس فراگيران قرار داده مي شود . مدل سازي و بازيهاي شبيه سازي شده  در حال توسعه هستند . مزاياي باب كردن ICTمتعدد است،  اما به تعدادي از آنها اشاره مي شود :
1)    افزايش تعامل و همكاري بين افراد از يك سو و بين گروهها از سوي ديگر  ،
2)    دسترسي فوري به لينكهاي بسيار انبوه و ميليونها صفحه وب
3)    دسترسي به كتابخانه عظيم وتقريبا نامحدود جهاني ،
4)    دسترسي به بانكهاي اطلاعاتي  و آماري منابع انساني و پزشكي  به منظور تحقيقات اپيدميولوژيك
5)    گروههاي كاري دلگرم كننده  ومشوق يكديگر ،
6)    مهيا كردن ابزار هاي مناسب و خوب براي خود ارزشيابي . و دهها دستاورد ديگر
با اين حال  توسعه فن آوري اطلاعات و ارتباطات  در آموزش  و بويژه در آموزش زيست شناسي در كشور ما  هنوز در مراحل اوليه قرار دارد .  با توجه به امكانات جديدي كه اين تكنولوژي  در اختيار بشر گذاشته است ، قلمرو عظيمي براي اصلاح ساختار و توسعه و پژوهش  به منظور تجديد نظر در عملكرد ونقش معلمين و فراگيران  و تجديد نظر  در ساختار مدارس  ، دانشكده ها و دانشگاهها وجود دارد .
مدعيان و شركاي جديد
به موازات انفجار دانش علمي  ، بروز مسائل جديد و شكل گيري و توسعه مفاهيم ، ابزار ها و رويكردها جديد ، گروهي از داعيان جديد آموزش زيست شناسي همچون باغهاي گياه شناسي ، پاركهاي ملي  ،منابع طبيعي ، وموزه هاي تاريخ طبيعي  و مراكز علمي  نيز وجود دارند كه آرزو مي كنند، ايكاش نقش پر رنگ تري در آموزش زيست شناسي داشتند. بعلاوه تعداد زيادي از سازمانها  ، بنياد ها  وشركتهاي كشاورزي و صنعتي (صنايع دارو سازي وزيست فن آوري )  نيز نيازمند توسعه  برنامه ها وطرح هاي جديد و اصلاحي زيست شناختي مي باشند .
چشم انداز و نتيجه گيري
به ياد داشته باشيم كه موفقيت ما در عرصه حل چالش هاي آموزش زيست شناسي فراروي انسان امروز ، درگرو فداكاري ، تعهد و  يا الزام  وتلاش همه افرادي است كه شريك اين قافله اند نظير دانشمندان ، معلمان ، دانش آ موزان ، سياستمداران ، قانون گزاران  و آحاد  مردم.
مايلم وجه تشابه  وتوازي موجود بين آموزش و پرورش جامعه با زايايي زيست شناختي را باز تر كنم .به علت رنج و زحمت و هزينه هاي بالاو زمان زيادي از عمر كه مصروف  داشتن فرزند مي شود، موفقيت زاد آوري گونه ما يعني همو ساپينس ، بدون وجود اين ابتكار شگفت حيات ، كه نامش را عشق مي گذاريم ناممكن خواهد بود . همين امر براي  آموزش و پرورش كه كليد  بقاي فرهنگ و تمدن انساني است  نيز مصداق دارد . عشق و محبت براي تامين بخشي از هزينه هاي مورد نياز سيستم آموزش و پرورش ضروري است .
 
عاشق باشيد

رفرانس:

Delors, J., (1996). Learning: The TreasureWithin, Report to UNESCO of the International Commission on Education for theTwenty-first Century, UNESCO Publishers, Paris, 266 pages.
Di Castri, F. & Younès, T. (1996) Biodiversity, the emergence of a new scientific field- its perspectives and constraints, in Biodiversity: Science and Development, Published by CABI, 646 pages.
Giordan, A., (1998). Apprendre. Published (inFrench) by Belin, Paris, France, 255 pages.
Solbrig, O. & Nicolis, G., (1991). Perspectives on Biological Complexity. IUBS Monograph Series N° 6, pages 228.
UNEP. 1992. Convention on Biological Diversity, June 1992. UnitedNations Environment
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.6 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان آموزش زيست شناسي در هزاره سوم Average rating: 4.52726124754514, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr