‹‹ به نام خدا ››
آغاز قرائت
استعاذه :
« استعاذه » از ريشه ي « عاذ » در لغت به معناي « طلب پناهگاه ـ پناه بردن » و در اصطلاح قرائت عبارت است از: گفتنِ « اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ».
ترجمه: « از شيطان رانده شده به خدا پناه مي برم ».
مستحب است قاري قرآن در آغاز قرائت كلام الله مجيد، استعاذه نمايد؛ همچنان كه خداوند تبارك و تعالي در آيه ي
98 سوره ي « نحل » فرموده است:
« فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم » يعني: هنگامي كه به قرائت قرآن
مي پردازي، از شيطان رانده شده به خداوند پناه بر.
البته اصل « استعاذه » بايد در قلب و نيّت قاري قرآن واقع شود و همزمان بر زبان جاري گردد.
اما اينكه آيا لفظ استعاذه بايد با حالت جهر (صداي بلند) يا همس (صداي آهسته) اداء شود، تابع قرائت است. يعني اگر قاري به جهر قرائت كند، استعاذه را نيز به صورت بلند و در حالت عكس، استعاذه را آهسته اداء نمايد. اما در حال نماز، چه قرائت با صداي بلند و چه با صداي آهسته باشد. استعاذة قبل از بسم الله سوره ي حمد را آهسته و مخفي اداء كند.
نكته: در صورت « قطع » يعني پايان دادن به قرائت و انصراف از ادامه ي آن براي شروع دوباره حتي اگر بلافاصله باشد، مجدداً بايد استعاذه نمود.
بسملـه :
كلمه ي « بسمله » مصدر جعلي است و مفهوم آن عبارتست از گفتن: « بسم الله الرحمن الرحيم »
ترجمه: « بنام خداوند بخشاينده ي مهربان »
« بسمل » كه فعل ماضي است يعني: « نام خدا را بر زبان آورد »
اين عبارت در قرآن كريم، 114 بار يعني مطابق عدد سُوَر قرآن تكرار شده است؛ بدين صورت كه به استثناء سوره ي « توبه » در ابتداي تمامي سوره ها واقع شده است و در سوره ي «نَمل» علاوه بر اول سوره، در سوره ي زُمَر نيز آمده است. سوره ي توبه بدون بسمله نازل شده است. چرا كه با اعلام بيزاري از مشركين آغاز گشت و مشتمل است بر آيات عذاب و غضب، فلذا با بِسمِلَه كه آيه ي رحمت است، منافات داشت. اما در سوره ي نمل علاوه بر اول سوره، در ميانه ي سوره نيز آنجا كه نامه ي حضرت سليمان خطاب به ملكه ي سرزمين « سبأ » مطرح
مي گردد، به نقل از متن نامه ي آن حضرت، چنين آمده است:
و انّه من سليمان و انّه بسم الله الرحمن الرحيم (30)
الا تعلوا علي و أتومن مسلمين (31)
ترجمه: (ملكه گفت:) اين نامه از سليمان است و در آن چنين آمده است:
« بسم الله الرحمن الرحيم بر من برتري مجوييد و بياييد در حاليكه تسليم امر من هستيد. »
لازم به ذكر است كه مطابق نظر تمامي علماي اماميه، «بسمله» در آغاز تمامي سوره هاي قرآن، جزو سوره بوده و بايد در همه حال (به استثناي آغاز سوره ي توبه) خوانده شود. پيامبر گرامي (ص) بر پايان يافتن سوره اي واقف نمي شدند مگر آن كه پس از آن، بسم الله الرحمن الرحيم نازل مي شد و علامت آغاز سوره اي جديد بود. امام صادق (ع) كار كساني را كه از بزرگ تـرين
آيه ي قرآن (بسمله) صرف نظر كردند و پنداشتند كه جزو قرآن نيست، به شدت تقبيح مي كنند. در اهميت اين موضوع همين بس كه با توجه به اين كه هر سوره با بسم الله خودش نازل شده است، اگر كسي مثلاً با نيت سوره ي توحيد، بسم الله گفت اما پس از آن از خواندن اين سوره منصرف گشت، براي خواندن سوره ي ديگر، مجدداً بايد يك بسم الله با نيت جديد بگويد و بسم الله قبلي كتابت نمي كند. اداء خواندن بسم الله در ابتدا به آيات ميان سوره، مستحب است. به ويژه هنگامي كه آيه به نام پروردگار (چه نه ظاهر و چه به صورت ضمير) و يا آيه در وصف نعمات الهي، اوصاف مؤمنين و
… باشد. چنانچه آيه با نام شيطان (چه به ظاهر و چه به صورت ضمير) شروع شود و همچنين در شرح دوزخ، عذاب الهي، وصف كفار، موضوعات و شخصيت هاي منفي باشد، ترك بسمله اشكالي ندارد و چرا كه آيه رحمت است و با وصف دوزخيان و سرنوشت آنان، سازگاري ندارد. گفتن بسمله در آغاز سورة توبه ممنوع اما در ابتدا به آيات مياني آن بلامانع است هرچند ترك آن بهتر است و منظور از آيات مياني، آياتي بعد از اولين
آيه است.
هرگاه در حين تلاوت آياتي از قرآن، از ادامه آن منصرف شده و خواستيم به تلاوت قسمت ديگري از همان سوره يا به سوره اي ديگر منتقل شويم، بدين صورت عمل مي كنيم:
1ـ اگر قسمت دوم، آغاز هر سوره اي بود، بديهي است متن « بسمله » واجب است (غير از آغاز
سوره ي توبه)
2ـ اگر قسمت دوم، آياتي از بقيه همان سوره و يا آيات «مياني» از سوره هاي «بعد از آن» باشد.
(مثلاً پس از آل عمران، سوره ي سباء يا عنكبوت و
…) در گفتن بسم الله مختاريم.
3ـ اگر قسمت دوم، از آيات « قبل » همان سوره و يا آيات « مباني » سوره هاي « قبل از آن » باشد. (مثلاً پس از آل عمران، از بقره باشد)، در اين صورت گفتن بسم الله براي قسمت دوم، در عين مستحب بودن مورد تأكيد هم هست.
سعي ما بر اين است كه در مبحث روانخواني قرآن كريم علامتهاي موجود در قرآنهاي با رسم الخط عربي و فارسي را ريشه يابي نماييم و شكل، اسم و علت تفاوت بعضي از علامتهاي
رسم الخط عربي با فارسي روشن سازيم و با توجه به اينكه قرآن به زبان عربي است.
خداوند مي فرمايد:
«إنا انزلناه قراناً عربياً » و طبق سفارش پيغمبر (ص) :
«إقرؤا القران بالحن العرب و أصواتها» (اصول كافي ـ جلد 2 ـ ص 614)
‹‹ بايد با لحن و لهجة عربي خوانده شود. ››
به طور كل، صداها (حركات) به دو دسته تقسيم مي شوند: 1ـ صداهاي كوتاه 2ـ صداهاي كشيده
حركات ( صداهاي كوتاه )
حركات، مهم ترين و اصلي ترين نقش را در تلفظ حروف و كلمات قرآن كريم دارند. حركات در زبان عربي عبارتند از: فتحه ، كسره ، ضمّه ( )
فتحه :
به اين علامت ( ) فتحه مي گويند. فتحه از كلمة فَتح گرفته شده و در اصل (فَتحَه) بوده يعني يك بار گشودن، در هنگام وقف به آخر آن (طبق قواعد وقف) تاء « ـه » تبديل به هاء ساكن « ـه »
مي شود.صداي فتحه متمايل به صداي « حرف الف » مي باشد، لذا براي نشان دادن شكل آن از حرف الف كمك گرفته اند و براي اين كه با الف اصلي كلمه اشتباه نشود. به شكل الف كوچك و خوابيده روي حرف قرار داده اند. ( ) .
علت نامگذاري آن به فتحه اين است كه در هنگام تلفظ حروفي كه داراي اين علامت است لبها حالت گشودن به خود مي گيرند.
مانند: حسد ـ أمر ـ كتب ـ مكر ـ نزل ـ فعل ـ مالك ـ فحشر ـ فخرج ـ شجره ـ رجعل ـ فعدلك ـ وجدك ـ صدق ـ
يادسپاري : حرف داراي فتحه را « مفتوح » مي نامند.
صداهاي كشيده ( مدي )
مد در لغت به معناي امتداد كشش مي باشد. هرگاه بعد از حركات « فتحه، كسره، ضمه » حرف هم جنس آنها قرار گيرد، آن حرف باعث مد و كشش صداي حركات به ميزان دوبرابر مي شود، از اين رو به آن حرف، « حرف مدي » مي گويند.
حروف مدي عبارتند از: « الف مدي، ياء مدي، واو مدي »
الف مدي يا صداي كشيده (آ ) :
هرگاه بعد از حرف مفتوح، الف بدون علامت قرار گيرد ( ـا ) اين الف باعث دو برابر مد و كشش صداي فتحه مي شود و لذا به آن «الف مدي» مي گويند، مانند:
تابا ـ حال ـ سار ـ تاب ـ كاد ـ ماذا ـ نبات ـ ثاني ـ تكاد ـ مالها ـ عذاب ـ يداك ـ بجانب ـ نسارع ـ
كواعب ـ رواحها ـ سادتنا ـ وعدنا ـ تحاوركما ـ أفبعذابنا .
صداي الف مدي نزد تمامي حروف يكسان نمي باشد، بعد از هشت حرف
« خ ـ ص ـ ض ـ ط ـ ظ ـ غ ـ ق ـ ر » به صورت درشت و غليظ (شبيه صداي
آ در فارسي) و بعد از بيست حرف ديگر به صورت نازك و رقيق اداء مي شود.
1 مانند: خاف ـ ران ـ صاق ـ قال ـ طاب ـ مقام ـ غالب ـ ظاهر ـ خالك ـ أصاب ـ يراد ـ قاتل ـ عصاك ـ طاقه ـ يطاف .
نكته: در نگارش اوليه، الف مدي بعضي از كلمات را به جهاتي نمي نوشتند، بعدها كه قرآن را براي صحت تلاوت علامت گذاري كردند، در چنين مواردي با اضافه كردن يك الف كوچك در كنار حرف مفتوح لزوم تلفظ الف مدي را روشن ساختند.
مانند: جـهد ـ كتـب ـ ذلك ـ قـتل ـ خلـف ـ عـهد ـ مسـجد ـ يجـدل ـ سمـوت ـ منـفع ـ كذلك ـ يـمـلك ـ روسي ـ حرمـت ـ معـيش ـ يـهـمـن .
نحوة علامتگذاري الف مدي در قرآن هاي با رسم الخط فارسي :
در قرآنهاي با رسم الخط فارسي، فتحة قبل از الف مدي را به صورت ايستاده علامت گذاري
كرده اند ( ) تا نشانگر تلفظ فتحه با صداي كشيده باشد.
مانند: مشارق ـ حجرات ـ ثلاثه ـ صلوات ـ نمارق ـ عاليها ـ قانتات ـ عبادنا ـ لاغالب ـ سافلها ـ منافقات ـ لساحران ـ ماوعدنا ـرعايتها ـ بلسانك ـ تجادلك ـ فلاكاشف ـ كلمتنا ـ و ما كان لنا ـ بماتعدنا ـ بناصيتها ـ لعبادنا .
نكته: در مواردي كه الف مدي در نگارش اوليه، نوشته نشده، در قرآنهاي با رسم الخط فارسي، فتحة حرف را به صورت ايستاده نوشته اند، دلالت بر تلفظ فتح با صداي كشيده كند. مانند:
اله ـ هذان ـ اذن ـ ماب ـ راك ـ كذلك ـ فذنك ـ سموات ـ الهك ـ قيمه ـ ذلكما ـ اياتنا ـ الهتنا ـ
شنان ـ اخره .
اشباعي كند و در مواردي كه الف مدي خوانده نمي شود، فتحة قبل از آن را به صورت
معمولي نوشته اند. مانند: رَبَّنَا اِكشِف ـ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا
الف مدي بعضي وقتها به خاطر التقاء ساكنين خوانده نمي شود، و تبديل صداي كشيده به كوتاه. مانند: رَبَّنَا اكشِف، در قرآنهاي با رسم الخط فارسي براي راهنماي قاري قرآن در مواردي كه الف مـدي خوانـده مي شـود، فتحة قبل از آن را به صورت ايستاده نوشته اند تا دلالـت بر فتـحة تشديـد :
اگر حرفي پشت سرهم تكرار شود (اولي ساكن و دومي متحرك) تلفظ آن سنگين خواهد بود، چرا كه مي بايست زبان دوبار به مخرج يك حرف برخورد كند. مانند: مَد،د ـ ثُم،مَ ـ إِل،لا ـ براي رفع اين سنگيني، حرف اولي را در دومي ادغام مي كنند، در نتيجه زبان يك بار ولي محكم و با شدت به محل تلفظ آن حرف برخورد و جدا مي شود. (در هنگام برخورد با حالت سكون و در هنگام جداشدن، با همان حركتي كه آن حرف دارا مي باشد.)
براي نشان دادن حرف مشدد از علامتي به اين شكل ( ) استفاده مي كنند. اسم اين شكل را علامت تشديد است. اين علامت از شين (ش) ابتداي كلمة شد گرفته شده و دلالت بر شديد و محكم اداء شدن حرف در هنگام تلفظ مي كند، نقطه ها و دنبالة آن حذف و دندانة آن را باقي گذاشته اند. ( شـ شِدَّ ) اين علامت هميشه بالاي حرف قرار مي گيرد و يكي از حركات
سه گانه نيز ضميمة آن مي شود، مانند: « مَدَّ ـ ثُمَّ ـ اِلاَّ » كلمات زير را به صورت
شمرده بخوانيد.
لحب ـ يضل ـ صدها ـ ظـلها ـ يدع ـ سته ـ ربياني ـ فضلناهم ـ طوافون ـ متعناهم ـ اضلني ـ مدثرـ يصعد ـ عليين ـ يشقق ـ كزكل ـ يذكرون ـ يغرنكم ـ اكراههن ـ ذريتها ـ ربانيين ـ لنسكننكم ـ لعدتهن ـ لنصدقن ـ يستخفنك ـ يتخطفكم ـ لنذيقنهم ـ يتسلـلـون .
حروف ناخوانا :
در قرآن كريم به
4 حرف ( ا ـ و ـ ل ـ ي) بر مي خوريم كه در بعضي از كلمات نوشته شده، ولي خوانده نمي شوند.
1ـ پايه و كرسي همزه :
همزه از حروفي است كه در نگارش اولية عرب، شكل خاصي نداشت، در ابتداي كلمه به صورت الف و در وسط و آخر كلمه با توجه به حركت همزه يا حركت حرف ماقبلش، آن را به صورت
( ا ـ و ـ ي) مي نوشتند، بعدها كه قرآن را براي صحت قرائت علامتگذاري كردند، براي همزه اين شكل (ء) را وضع نمودند و آن را روي سه حرف مذكور قرار دادند. ( أ ؤ ئ ) تا قاري قرآن نحوة تلفظ صحيح آن سه حرف را تشخيص دهد، بنابراين طبق نگارش امروزه، اين سه حرف
( ا ـ و ـ ي ) ديگر خوانده نمي شود و در حكم پايه و كرسي براي همزه مي باشند.
مانند: سأل ـ فؤاد ـ يبدئ ـ أمرت ـ تؤوي ـ قرئ ـ تؤتون ـ ينشئ ـ أيت ـ بادئ ـ يأتي لؤلوا ـ دعاؤكم ـ يؤلف ـ يستهزئ ـ مؤذن ـ جزآؤهم ـ أفتؤمنون .
يادسپاري : بعضي وقتها ياء غير آخر ( يـ ) پايه و كرسي همزه واقع مي شود، در اين صورت نقطة آن را نمي نويسند. ( )
مانند: حدائق ـ تسئلون ـ شانئك ـ أنبئهم ـ ذائقه ـ ملائكه ـ ينبئهم ـ سيئه ـ طائفه ـ دائمون ـ بأسمائهم .
2ـ پايه و كرسي الف مدي :
واو و ياء در بعضي از كلمـات بايد به صورت الف خوانـده شونـد. ماننـد: ( صَلَوه ـ مُوسَي ) كه
خوانده مي شوند (صلاه ـ موسا) ، در بعضي از قرآن ها براي راهنمايي قاري روي اين دو حرف، الف كوچكي قرار داده اند تا قاري قرآن متوجه تلفظ صحيح آنها باشد. ( ) و با توجه به اينكه در كلية اين موارد حرف ماقبل آنها مفتوح مي باشد، اين الف باعث دو برابر مد و كشش صداي فتحة ماقبل مي شود و واو و ياء مدي در حكم پايه و كرسي براي الف مدي مي باشد، در قرآن هاي با رسم الخط فارسي، فتحة حرف ماقبل را به صورت ايستاده و واو و ياء را بدون علامت نوشته اند.
مانند: يرضي ـ صلوه ـادني ـ تسعي ـ زكوه ـ يجزي ـ تردي ـ يحيي ـ غدوه ـ تلظي ـ احوي ـ نجوه ـ للعسري ـ تجلي ـ مشكوه ـ لشتي ـ حيوه ـ منوه ـ يتزكي .
1ـ داراي علامت مخصوص باشند.
توضيح: در قرآنهاي رسم الخط عثمان طه براي حروف ناخوانا علامت مخصوصي به اين
شكل « » قرار داده اند. بنابراين اگر اين علامت بر روي حروف والي (و ا ل ي) قرار گيرد، آن حروف تلفظ نمي شوند و ناخوانا مي باشند. مانند:
« ا » نوشته مي شود سَمِعُـوا خوانده مي شود سَمِعُـو
2ـ بدون علامت و يا حركتي باشند.
« ل » نوشته مي شود لِـلـسَّائِـلِينَ خوانده مي شود لِـسَّائِـلِينَ