برخی آیین ها و جشن ها در دوره صفوی
جشن نوروز
مقدمه نوروز چنین است که در میدانهای عمومی با نقاره، شیپور و سنج از نیمه شب تا ظهر نوازندگی میکنند. پس از آن مردم بلافاصله محل کار خود را ترک میگویند و همه با هیاهو و خوشحالی به مساجد، میدانها و ساختمانهای عمومی روی میآورند. همه به هم تبریک میگویند، همهجا پر از شادی و سرزندگی است. بازی میکنند، سر به سر هم میگذارند، صحبت میکنند، قلیان و چپق میکشند و آن را دست به دست میگردانند و هرکس پک کوچکی به آن میزند. شعرا و هنرپیشگان عرض هنر میکنند، در جلسات و دستههای مذهبی شرکت میجویند تا اینکه روز به پایان میرسد و آنگاه باز هرکس در چهار دیوار خود دنبال جشن و شادی میگیرد و بخشی از شب را به شادی و خوشی در جمع خویشان خود میگذراند.» (سفرنامه انگلبرت کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی، 1363، ص 139)
عزاداری
با روي كار آمدن دولت صفويه و رسمي گرديدن مذهب تشيع توسط حكمرانان اين سلسله، برگزاري هرچه باشكوه تر مراسم عزاداري در اشكال روضه خواني، نوحه خواني، واقعه خواني، مرثيه سرايي و سينه زني در قالب اجتماعات وسيع شكل فراگيري به خود گرفت. اروپاييان كه در قالب فرستادگان سياسي، نظامي، بازرگان، مبلغ مذهبي، در اين دوران به دربار ايران آمده اند، در سفرنامه ها و گزارشهاي خود به چنين اجتماعاتي اشاره دارند. اما گرچه در پاره اي از اين يادداشت ها به صحنه هاي نمايش گونه سوگواري ها توجه شده و از اشخاصي سخن گفته اند كه با لباس هاي رنگارنگ مشغول عزاداري بوده اند و نبردهاي ساختگي توسط صدها تن عزادار صورت مي گرفته است، ولي با كاوشي در اين منابع، ردپايي از مراسم تعزيه خواني، به شكل تكامل يافته در اعصار بعد، در زمان صفويه مشاهده نمي شود.
آذينبندي و چراغاني
چراغان و آتشافروزي از رسوم بسيار كهن سرزمين ما است كه با آئين باستاني ايران ارتباطنزديك دارد. درزمان صفويه اين رسم بطرز باشكوهي احيا شد و صنعت آذينبندي و چراغاني بصورتي كاملاً ابتكاري و استثنائي رواج گرفت. معمولاً اين مراسم بمناسبت ورود پادشاه به يك شهر و يا دراعياد ملي و مذهبي انجام ميگرفت شاهعباس بزرگ باين مراسم بسيار علاقهمند بود و بدستور مستقيم او چندينبار بزرگترين مراسم چراغان و آتشبازي در اصفهان و بعضي ديگر از شهرها برپا ميشد.
نمايشات ميداني
يكي از مهمترين تفريحات دوران صفويه اجراي نمايشاتي بوده است كه در ميدان بزرگ شهرها صورت ميگرفته است. شاردن تاجر و جهانگرد معروف فرانسوي (1643- 1713 ميلادي) كه درايام پادشاهي شاهعباس دوم و شاه سليمان بايران آمده است در سفرنامه بسيار ارزنده خود مطالب جالبي از وضع اجتماعي ايران آنروز آورده است وي ضمن اشاره به اقسام بازيهايي كه جنبه ورزش و تفريح داشته مينويسد:
«عمليات ورزش و بازي را من با هم ميآميزم چون اصطلاح پارسي ورزش بهر دو يكسان اطلاق ميشود. ايرانيان مدعي هستند كه مقصود از ورزش بازيهاي آبرومند است درصورتيكه بازي عبارت از ورزشهاي فاقد اهميت و اعتبار است. درحقيقت هم ورزشهاي ايراني بازيهاي ماهرانهايست كه براي نرمش و نيرومندي بدن و قابليت استفاده و استعمال اسلحه انجام و اجرا ميگردد ولي چون براي پرداختن باين عمليات بايستي قبلاً آماده و تنومند بود لذا فقط در هيجده يا بيست سالگي بورزش آغاز ميكنند و جوانان تا آنموقع تحت تعليم استادان علم و دانش و زيرنظر خواجگان پرورش مييابند».
نمايش انتخاب شاطر
شاطران مأمورين چابك و تندرويي بودند كه با پاي پياده مأموريتهايي را كه مستلزم طي مسافت طولاني و عبور از راههاي سخت بود انجام ميدادند. اينان براي انتخاب شدن بايستي يك مسافت طولاني بدوند. هريك اط شاهان صفوي تعدادي شاطر داشتند كه آنها را ازبين داوطلبين اين شغل طي آزمايش بسيار سخت و اعجابانگيز انتخاب ميكردند. كسيكه داوطلب انجام آزمايش بود مدتي زير نظر استاد فن بدويدن ميپرداخت و هنگاميكه آماده ميشد جريان امر بعرض پادشاهان ميرسيد و دستور شاهانه براي اجراي مراسم جشن انتخاب شاطر صادر ميشد.
قهوهخانه و سازمان آن
قهوهخانهها مهمترين مراكز استراحت و وقت گذراني مردم در روزگار صفويه بود و دربيشتر شهرهاي بزرگ قهوهخانههاي دراطراف ميدان نقشجهان قرار داشت بدنه شمالي ميدان را به اطاقهاي متعددي تقسيم كرده بودند و درهركدام قهوهخانهاي داير بود. هريك ازاين اطاقها داراي سكويي بود بشكل نيمدايره و دروسط آن حوضي قرار داشت كه آب جاري ازآن عبور ميكرد و برصفاي قهوهخانه ميافزود.
رامشگران و نغمهپردازان
با اينكه هنر رامشگري و نغمهسرايي در ادوار اوليه حكومت صفوي خصوصاً ايام سلطنت شاهطهماسب اول از رونق افتاده بود ازآن ببعد تحولي پيدا كرد و دستجات خواننده و نوازندهبكار خود رونقي دادند. صاحب عالمآراي عباسي در ذكر مطربان و اهل نغمه مربوط بدوران شاهطهماسب مينويسد: «مشاهير اين طبقه را كه در اردو بودند مثل حافظ احمد قزويني كه درگويندگي طاق و در پيچش آواز و نمك خوانندگي شهره افاق بود و حافظ للهتبريزي و غيرهم از اردو اخراج كردند و استاد حسين سرنايي را چون بمجالس ميرفت گرفته چند محبوس كردند و آخر قسم دادند سواي سرنا كه در نقارهخانه همايون نوازد درجاي ديگر ننوازد. اما جمعي كه درآن زمان بودند در زمان اسمعيلميرزا در اردو جمع شدند…» سپس نويسنده از دستهاي هنرمند عصر نام ميبرد كه از خوانندگان حافظ جلاجل، حافظ مظفرقمي، حافظ هاشم و از زمره سازندگان ميرزا محمد كمانچهاي، محمد مؤمن عودنواز، شاهسوار طنبور و چهار تارنواز استادذ سلطان محمد چنگي شمسي شترغوهي استاد معصوم كنانچهاي، استاد سلطان محمود طنبورها ي نامآور بودند.