سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

بررسي تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان
4.5 /5 20 5 1
بررسي تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان
بررسي تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان
 
کلید واژه:
 تعلیم و تربیت، جوانى، فرزند، والدین.
 
چکیده:
تعلیم و تربیت، اساس هر گونه اصلاح و زمینه اى براى پیشرفت هر جامعه است و اسلام نیز دین هدایت و تربیت است و براى آن ارزش زیادى قائل است. رساله حاضر، تعلیم و تربیت جوانان را از دیدگاه قرآن، احادیث و سخنان بزرگان مورد بحث قرار داده است.این رساله، از سه بخش تشكیل یافته است:در بخش اول، تعلیم و تربیت و مفهوم آن، مسئولیت والدین در قبال فرزندان، رشد و اصول آن، و تعلیم و تربیت اسلامى مورد بررسى قرار مى گیرد.در بخش دوم، مصادیق تربیت كودك در سه دوره قبل از تولد، در هنگام تولد، و بعد از تولد بررسى مى گردد.و در بخش سوم، دوره جوانى و اهمیت آن، هیجانات و مشخصات دوره جوانى، وظایف خانواده در برابر جوانان و نحوه تربیت جوان، توقعات جوانان از والدین، و مسایل و مشكلات جوانان مورد بحث واقع مى شود.
 
 
 
 
 
 
 
با سلام به عنوان اولين سوال بفرماييد اصل چيست و به چه معناست؟ و در قلمرو مختلف معرفتي چه مفهومي از آن مورد نظر است؟ اصل در لغت به معناي ريشه، اساس، پي، بنيان، و نيز به معناي سرشت و فطرت و گاهي به عنوان يک قاعده کلي است و اين معني لغوي و اصطلاحي در مفاهيم تعليم و تربيت اسلامي بسيار به کار رفته است و در تربيت اسلامي مفهوم اصل قرآني و اسلامي بايد بيشتر شناخته شود. در يک کلام بايد گفت که همه انبياي خدا و پيامبران صاحب شريعت الهي بر محور و اساس تعليم و تربيت يا تزکيه و تعليم کتاب و حکمت مبعوث شده اند و اساس بعثت انبيا بر اين قرار دارد و در سوره جمعه آيه 2 به همين نکته تصريح شده است که "هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعللمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين." اين آيه گوياي اساس بعثت انبيا براساس تزکيه و آموزش و تعليم حکمت است. قرآن در سوره بقره (5)، افزون بر آن به نکته ديگري اشاره کرده است که انبيا علاوه بر اين به اصطلاح ريشه و اساس، يک نکته ظريفتري را يادآور شده است که علاوه بر تعليم و تربيت، حکمت و دانش و کتاب بر امتها، چيزهايي تعليم مي دهند که آن تعليمات را نمي دانستند، ويعلمکم مالم تکونوا تعلمون يعني آموزش چيزهايي که نمي دانند; بنابراين يک بحث فراگير در مساله تعليم و تربيت اسلامي از اين آيه استفاده مي شود و در اين جا دو محور را بايد در نظر گرفت: محور اول، به اصطلاح معلم و مربي، مزکي و ... که تعليم دهنده است. محور دوم، متربي، تربيت شونده و تعليم گيرنده و تزکيه شونده است و جالب توجه است که قرآن بر اين اساس نخستين معلم را در آفرينش انسان ، خدا و سپس آدم را معرفي مي کند و گروه تعليم شونده را هم فرشتگان به حساب مي آورد (جامعه و بشريت را چون گلستان و استاد و معلم را باغبان و گل پرور مي داند) و لذا امتيازي که فرشتگان گرفتند و بعد از آن يادگيري، اعتراف کردند، ادعاي قبلي را پس گرفتند و اعتراف کردند که در آموزش از حضرت آدم يک رتبه پايين تر هستيم و آن تعبير صريح قرآن است که; خداوند آن اساس و ريشه و اسما علوم و دانشهاي مختلف را به آدم آموخت (علم آدم الاسما کلها ثم عرضهم علي الملائکه) و وقتي که فرشته ها اعتراض کردند: که چرا ما را خليفه الله قرار ندادي که از علم و دانش بي کران بهره مند شويم " خداوند به آدم فرمود : آن اسمائي که آموختي به اينها بگو : "آن اسمائي که ياد گرفته بود، آن دانشي که از طريق الهام و وحي آموخته بود به فرشتگان عرضه کرد. فرشتگان تسليم شدند و اعتراف کردند به اين که ما چيزهايي را نمي دانستيم و الان آموختيم. "لاعلم لنا الا ماعلمتنا" يعني آن برتري خود را پس گرفتند و پذيرفتند که تنها آدم شايسته جانشيني و خليفه الهي است آن هم به سبب دانش و علم سودمند الهي. در اين جا نکته اي است که معلوم مي شود، ما چيزي نداريم مگر آن چيزي که خدا به ما بياموزد و ياد بدهد. به خدا گفتند که آدم بر ما افضل است و برهمين اساس، مي بينيم که معلم و مربي بعدي، انبيا هستند. بعد متربي و تربيت شونده و تعليم گيرنده، بطور کلي انسانها و امتها هستند. بنابراين دو محور، يکي تعليم دهنده و ديگري تعليم گيرنده، اين دو مساله را بايد بدانيم، مرحله اول فرشتگانند که زير پوشش تعليمات و تربيت حتي آدم و انبيا قرار مي گيرند، که انسان را برتر از آنها هم مي دانند و به اصطلاح فرشتگان، اين است اولين آموزه قرآن! مرحله دوم، تعليم همه انسانهاست. بنابراين اساس، نخستين معلمان بشري انبيا هستند واولين آنها حضرت آدم و آخرشان حضرت محمد(ص) خاتم پيامبران است و به تعبير شيخ عرفان، شيخ محمود شبستري که مي گويد: يکي خط است از اول تا به آخر در آن جمله بشر هم چون مسافر در اين راه انبيا چون ساربانند دليل و راهنماي کاروانند وزايشان سيد ما گشته سالار هم او اول همو آخر در اين کار و در اين خط همه بندگان خدا و همه انسانها مسافر هستند و انبيا کاروان سالار و رهبري اين کاروان را دارند. چون امتداد اين کاروان تا پايان نظام هستي مي رود و انبيا ساربانهاي اين کاروانها هستند. اصول تعليم و تربيت يکي، حساب شده اي است که بهترين اصل است، که هم در قرآن و هم در ديگر مکاتب و هم در فلاسفه غربي، شرقي، جديد، قديم، اسلامي، غيراسلامي اشاره به آن کرده اند. اصل فطري توجه انسان به کمال و کمال خواهي انسان است. آيه 30 سوره روم اشاره به فطرت استوار در وجود انسان مي کند و خطبه اول امام علي (ع) به اين نکته تصريح دارد(1). انبيا آمدند آن پيمانهاي فطري را ادا کنند و از انسان بخواهند که به آن توجه کنند، نعمتهاي فراموش شده را يادآوري مي کند و گنجينه عقول و انديشه و فکر انسانها را استخراج کنند و به ريشه ها و فنون تربيت انبيا و قسمتهاي مختلفي هم اشاره شده است. سوالآيا مفهوم اصل در تربيت و تعليم و قلمروهاي معرفت يکسان است؟ يا ويژگي معيني در تعليم و تربيت دارد اگر پاسخ مثبت است آن ويژگيها چيست؟ در پاسخ اين سو ال بايد گفت که قدر مسلم در همه انسانها اين اصل يادگيري و تربيت پذيري مسلم است و يک اصل معرفتي مسلم و فراگير عمومي است. قلمروهاي مختلفي دارد، بلکه اصول مختلفي هم هست يعني ديدگاه فلاسفه تعليم و تربيت و فلاسفه انسان شناس و جامعه شناس و روانشناس خيلي وسيعتر و گسترده تر از آن است و هر کدام، اين قلمروها را در انسان شناسي و تربيت انسان به نحوي دخيل مي دانند. از زمان افلاطون و ارسطو تا دانشمندان غربي و فلاسفه اسلام مانند فارابي، بوعلي، غزالي، خواجه نصير طوسي و امثال اينها...، پيداست که ديدگاههاي مختلفي، حتي در اصول تربيتي خاص مکتب خويش هم دارند، بنابراين پاسخ اين سو ال مثبت است و مي توانيم از ديدگاههاي آنها در تربيت صحيح انسانها، در معيار اسلامي بهره مند شويم، يعني مربي و تعليم دهنده و استاد مي تواند از آن مايه ها، گلچين و برچين کند و معيار تعليم و تربيتي خود را بر مبناي يافته هاي قرآني و سنتي يعني حديث و سنت به تاريخ پيامبر اسلام و امامان معصوم، از آنها بهره بگيرد و اجرا کند ولي يک نکته قابل توجه اين است که همه اين دانشمندان به آن اصل کمال جويي فطري انسان اشاره کردند و اين اصل کمال جويي را بايد مدنظر قرار داد. اين که اين کمال، چگونه کمالي است؟ و کمال در چه زمينه اي است؟ کمال مادي، معنوي، جسمي، روحي، تکنيک و علوم انساني؟ اختلاف نظر دارند. ولي در يک مساله اتفاق هست و آن فطري بودن کمال خواهي انسان است. و توجه به اين که براي انسانها عقل سليم و فطرت سليم قائل هستيم و اساس دين بر اساس تعليم و تربيت صحيح قرار دارد، بر مبناي فطرت که قيم و استوار و ثابت است، پس مي توانيم برنامه ريزي کنيم و بر اين برنامه ريزي در قلمرو تعليم و تربيت به آن نکته هايي که در محور اول اشاره شد، خصوصا در بيان اميرالمو منين علي (ع) به آن نکته ها بپردازيم. يعني گنجينه هاي پنهان فکر و فطرت انسان را بيدار و استخراج کنيم و استعدادها را شکوفا سازيم. حالا اين استعدادها در بعضي از مکتبها، ممکن است استعدادهاي مادي يا دنيايي باشد ولي در بسياري از برنامه هاي حکمتي، قرآن، حديث، همان محور اساسي توحيد، خداشناسي و کمال جويي انسان دردنيا و آخرت و سعادت او بر محور سعادت دنيا وآخرت استوار مي شود و روايات خوبي در اين باره مي باشد و البته نکته اي که بايد به آن اشاره کرد، وسعت ميدان تعليم و تربيت در اسلام است که تنها به انسان و حتي نوجوان و کودک اکتفا نکرده است بلکه زمينه فراهم آوري تعليم و تربيت را حتي پيش از تولد انسان، پيش از تکوين جنيني کودک، در نظر گرفته است و براي آن برنامه ريزي دارد.(2) اهميت اصول در تعليم و تربيت چيست؟ به عبارت ديگر اصول در نظريه هاي تربيتي چه جايگاهي دارند ودر عمل تعليم و تربيت چه نقشهايي را ايفا مي کند؟ در پاسخ به اين سو ال بايد گفت که منظور از اصول در اين جا، همان اصول تعليم و تربيت است. در هر صورت در جايگاه تعليم و تربيت اصول نقش اساسي دارد به قدري که هم در خود قرآن، هم در کلام اميرالمو منين و ائمه به اين اصول اشاره شده است. بنابراين جايگاه اساسي تعليم و تربيت، مربوط به آن اصول هست، مخصوصا در ارتباط با اصولي که در اسلام وجود دارد به عنوان مثال وقتي اسلام، محور تربيت و تعليم را بر مبناي انسان شناسي، آن هم به عنوان موجودي که بايد تربيت شود، براي يک جامعه پيش از خلقت و دوران جنيني، دوران کودکي، دوران شيرخواري و دوران و مراحل بعدي حساب مي کند، پيداست که ديدگاه اين اصول چقدر وسيع مي باشد. در نهج البلاغه که بعد از قرآن دومين دائره المعارف وسيع شيعه و اسلام است. نامه 53 مالک اشتر، نکته هاي بسيار زيبا و گويايي دارد و هم نامه 31 امام علي (ع) به فرزندش امام حسن، حدود 18 محور اساسي تربيت فردي و اجتماعي، اخلاقي، سياسي، نظامي و محورهاي ديگر در اين وصيتنامه به کار گرفته شده است و با زبان تربيت به فرزند خويش، امام حسن(ع) امر فرموده است. که در واقع اصول تربيتي صحيح براي تمام انسانها به کار مي رود. درباره نظرات مربوط به اين که اهميت اصول درتعليم و تربيت چيست؟ امثال افلاطون و سپس فارابي و ديگران، براساس مدينه فاضله چنين تکيه مي کنند، که اين شيوه را به صورت ديگري فلاسفه اسلامي بعد از او دنبال مي کنند و اساس تعليم و تربيت را، تربيت انسانهاي فاضل و جامه فاضل مي دانند که شايستگي عضويت در جامعه و مدينه فاضله را داشته باشد، به اصطلاح بتواند در يک جامعه اي کار کند، که اساس و حکومت آن جامعه به دست نخبگاني است، که در فلسفه و حکمت و تعليم و تربيت کار آزموده اند. پيداست که به طريق ديگري بايد به تربيت نظر بيفکنيم. اکثريت انسانها چه باسواد يا بيسواد نظريه خوشبختي و اقتصاد و پولداري مثل مارکس و انگلس و نظام کمونيستي و نيز نظام کاپيتاليسم بر مبناي اقتصاد و برنامه هاي ديگر نظر دارند و تعليمات حرفه اي و فني را در اين راستا مدنظر قرار مي دهند. علاوه بر کارهاي تخصصي که رشته هاي مختلف دارد، به مساله لذت گرايي، و بي بندوباري توجه زيادي شده است. ولي دين همواره جامعه و انسانها را به خداو قيامت و ترک لذايذ مبتذل شهواني دنيا سوق داده است و سعي مي کند تربيت شونده را با توجه به بهره گيري از لذائذ مشروع و طبيعي به ترک لذت هاي نامشروع و به اين سو يعني گرايش به معنويت و اخلاق توجه دهد. اين نکته اي است که در تربيت اسلامي که محور "تزکيه مقدم بر تعليم است" که، اساس بعثت انبيا مي باشد قرار گرفته است. آيا در تعليم و تربيت اسلامي، اصول مورد توجه قرار گرفته شده است؟ چگونه مي توان در متون اسلامي به اصول تعليم وتربيت دست يافت؟ پاسخ سو ال اول مثبت است.اصول تعليم و تربيت در اسلام بخصوص محورهاي کلي آن شناخته شده است، چون مباني تعليم و تربيت، مباني انبيا و بعد ائمه هدي هستند و کاربرد تعليماتي آن مشخص مي باشد. اما اين که چگونه به اين اصول در متون اسلامي مي توان دست يافت قابل بررسي است. براي روشن شدن، دو منبع اصيل معرفتي در اسلام وجود دارد، که يکي قرآن و در کنار قرآن تبيين آن و سنت پيامبر که دو منبعي هستند که منبع اول آن دو بخش است، 1- خود قرآن و آيات قرآن و زمينه هاي تربيتي انبيا گذشته که تا زمان پيغمبر به دست مي دهد 2- سنت يعني راه و رسم و گفتار و رفتار و تقرير (امضا پيامبر)، که مجموعه احاديث فراواني است که از طريق مختلف، شيعه و سني نقل شده است. شيعه در اين زمينه گنجينه هاي فراواني دارد. جوامع حديثي اوليه کتب اربعه و جوامع ثانيه چون وافي، وسايل الشيعه، مستدرک الوسايل، بحارالانوار، دومين محور، نهج البلاغه اميرالمو منين است و متاسفانه نهج البلاغه در کنار قرار گرفته شد و خيلي روي آن تکيه و بحث نمي شد. ولي دانسته است که وقتي که انسان در کنار نهج البلاغه قرار مي گيرد، مشخص مي شود در کنار اقيانوس بي کراني از معارف الهي و بشري و انساني و تربيتي، اخلاقي، سياسي، اقتصادي، نظامي ايستاده است که کرانه اش پيدا نيست و به همين جهت بيشترين مطلب را مي توان از اين منبع دريافت کرد، علاوه بر اين، احاديث ائمه (ع) ما هم کم نيست; گفتني است که با انحراف ولايت امري و غصب خلافت، حدود صد سال، تقريبا چيزي کمتر، حديث نوشته نمي شود، حتي نقل حديث از رسول خدا ممنوع شد. به هر حال به هر علتي سياست آن روز ايجاب مي کرد; بعد از صد سال، نقل حديث احيا مي شود(3). چون حافظان حديث و منابع اوليه نقل، اکثرا از دنيا رفتند، (نسل اول و دوم) نسل سوم هم چيزي نمي دانستند و دست فرصت طلبان در جعل احاديث زياد گرديد. براي جلوگيري از همين نکته تعليمي و تربيتي در معني وسيع، امام باقر(ع) دست به ابتکار جديدي زدند و احيا حديث کردند. راه کسب حديث صحيح را تعليم داد و درسهايي براي دانشجويان گذاشت که دنباله آن را در عصر فرزند ارجمندش امام صادق (ع) مي يابيم. اين که مي شنويم امام صادق(ع) چهار هزار شاگرد تربيت کرد، چهار هزار شاگرد در آن روز در يک خانه، يکجا تربيت کردن کاري شبيه به محال است ولي اين محال، در عصر امام صادق(ع) تحقق پيدا کرد. تربيتهاي تخصصي اينها مورد نظر است. وقتي در زمينه تاليفات ياران امام صادق(ع) مي نگريم، قريب به ششصد کتاب حديثي، در زمينه هاي مختلف کلامي، اصولي و فقهي و تفسيري حتي تجربي، رياضي و جنبه هاي مختلف تاليف کردند وبا توجه به رساله هاي دو صفحه اي و کوتاه و گوياي جابربن حيان اگر حساب شود، بيش از هزار کتاب فقط از شاگردان امام صادق(ع) نوشته و باقي مانده است (با توجه به آن پانصد رساله جابربن حيان،) بنابراين در عصر امام صادق(ع) چه منبع بزرگ و کار عظيمي است. اين باعث شد که تشيع، در طول تاريخ سربلند و سرافرازتر از بقيه جوامع و فرق اسلامي نشان داده شود، که امروز افتخار ما به اين منابع اهل بيت که دسترسي داريم، مي باشد. بنابراين منبع دسترسي به اين اصول و متون اين احاديث، براي اهل فن و استخراج آنها براي عموم بسيار آسان است. يکي از اصول تعليم و تربيت، تحول دروني است به اين معنا که ايجاد تغيير در رفتارهاي افراد در گرو بروز تحولي در افکار، احساسات و نيات آنها داشته باشد، اين اصل در تعليم و تربيت اسلامي مورد توجه قرار گرفته است يا نه؟ چگونه و کجا؟ در قرون اخير برخي از متفکران امثال، جان ديوئي، متفکر آمريکايي خيلي از نظرات را در اين زمينه مثل تغيير و دگرگوني مطلوب، ايجاد تحول...) نقد و بررسي کرده است، به اين نوع تغيير و تحول عقيده دارند. جالب ترين نکته اي که در متون اسلامي، قرآن و احاديث در 14 قرن پيش وجود دارد، تغيير بنيادي و دروني در افراد تربيت شونده است. (ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم و في الارض آيات للموقنين و في انفسهم افلا يبصرون... - الذين يتفکرون في خلق السموات و الارض، - ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک وقنا عذاب النار... - افي الله شک فاطر السموات و الارض ... در زمينه تزکيه و تعليم اين نکته، نقطه کاملا روشني است، در همين ارتباط اگر به آيات قرآن که انسان را به تفکر و انديشيدن در امور خلقت و در مسائل پيرامون او دعوت کرده است، پرداخته شود آيات بسيار فراواني در زمينه هاي مختلف مي باشد، آيات مطالعه اي در زمينه هاي آفاقي، يعني خارج از وجود انسان و انفسي ، در شگفتي هاي دروني انسان، به قدري جالب است و اين جا آيات به قدري توحيد و خداشناسي را براي انسانهاي حتي ساده و بيسواد و کم انديشه، مبرهن و آشکار مي سازد که جاي تعجب است; اين زمينه هاي بسيار خوبي است. تفکر در خلقت و آفرينش و از موضوعاتي چون به قول قرآن; خلقت شتر گرفته تا آسمان پرستاره، از کوچکترين و ريزترين موجودات مانند (اتم و ميکروب) مورچه، موريانه، حشرات از زشت ترين پرندگان مثل خفاش و تا زيباترين آنها طاووس و ... اين جملاتي است که در خطبه هاي نهج البلاغه کاملا روشن است و اين پيداست که هدف از ذکر آنها، به تفکر واداشتن انسان است و اين که مي خواهد زيربناي فکر انسان را تغيير دهد و اين که اميرالمو منين وديگر ائمه مي فرمايند: "اين شگفتي ها در عالم خلقت منحصر به آسمان و زمين نيست و منحصر به وجود شما انسانها و خلقت شما انسانها نيست بلکه در جهان ناديده آن روز و در اعماق اقيانوسها و درياها هم زياد است." با يک جمله کوتاه توجه انسان را به اين جلب مي کند، "يا من في البحر عجايبه" موجودات عجيب اعماق دريا و فضا که باسير و مسافرت در زمين يا به وسيله همين دستگاههاي فيلمبرداري مشخص شده است خيلي جالب و پرشگفتي است. بينش عظيم قرآني و الهي سخنان اميرالمو منين(ع) اين تحول را عالي تبيين مي کند. به عنوان مثال وحشي آدم کش، قاتل حمزه و اجير هند جگرخواره، کسي که حمزه سيدالشهدا را به خاطر پول مي کشد، پيامبر چه تحولي در وجود ايشان ايجاد کرده که در آن روز مي گويد: "من آماده ام و تسليمم هر کسي که بر ضد اين آيين کار مي کند يا ادعاي نبوت به دروغ مي کند، براي او پاسخ مساعدي انتخاب بکنم و لذا مي گويد من دو کار عجيب کردم; در جايي بدترين کار و در اسلام بهترين کار، در جاهليت حمزه سيدالشهدا را شهيد کردم و در اسلام، مسيلمه کذاب را از پا درآوردم."(4) يا اين که عمربن جموع که يکي از فرماندهان اسلام است با اين که اعرج در جنگ عاجز و معاف شده بود و در جنگ احد به اصرار خود شرکت مي کند و شهيد مي شود داستانش جالب است که او بت پرست به تمام معني بود که هر چه مبلغ اسلام، مثل مصعب بن عمير تبليغ مي کرد در او اثر نداشت. و بت خانه را تميز مي کرد، کرنش و عبادت مي کرد و متوجه شد که بت را دزديدند و يک شمشير خيلي تيز هم کنارش گذاشتند و عمر وقتي آمد، جاي بتش را خالي ديد به اطراف نگريست جستجو کرد بت را در مزبله ديد و کنار آن يک شمشير، ناگهان، گويي از يک خواب عميق بيدار شد و دگرگون گشت يک جمله اي هم گفت و شعري دارد و آن اين جمله است و تعبير بسيار ظريفي است مي گويد: "مگر مي شود آن موجودي که در مزبله است با يک سگ همنشين و يک شمشيري هم در کنار آن است نمي تواند دفاع کند. آن خداي من و پروردگار من باشد؟"(5) خوب مي بينيد تحولاتي که انبيا دارند بر اعماق وجود انسان يک تحول و از يک راه نيست، بلکه از راههاي مختلف، ولي عمده هدفها اين است که دگرگوني مساعدي که افراد مي گويند در وجود انسان به وجود بياورند. اگر اين تحول به وجود بيايد ديگر اين ايمان، ثابت و استوار مي شود و با تبليغات و شبهات، ديگر لغزشي در او به وجود نمي آيد. ملت جديد و امت تازه اي پديد مي آيد، مانند امت انقلابي ايران و امت حزب الله لبنان و امت انتفاضه فلطسين مانند امت راستين محمد (ص) دگرگون و استوار و ثابت قدم ماندند و پيروز شدند. با نظر به بعد فکري و فلسفي احتمالا" ويژگي مهم عصر حاضر ترديد در مطلق نگري اعم از مطلق نگري علمي، فلسفي، ديني است. در عوض نسبت گرايي و کثرت گرايي به منزله پادزهري براي مطلق نگري رواج يافته است. لطفا اين ويژگي را توضيح دهيد. با اين که اين يک مساله جديد عصري است واز مطالب بسيار پرسروصداي جامعه و محافل تعليم و تربيت، دانشگاهي و مدارس است، در عين حال ريشه در مسائل قديمي و کهن دارد. ولي ترديد و شک(6) و نسبيت گرائي هرگز مطلق نبود و در همه چيز و همه جا جاري نمي باشد. مسايل علمي فلسفي، تجربي و رياضي و ... زيادي داريم که ثابت است و داراي اصولي يقيني و علمي غيرقابل شک و ترديد مي باشد. از جمله در برخي از مسائل دين و اسلام که بناچار بايد با همان ديد علمي و مطلق نگري به آن بنگريم، يعني با اين نگرش، مثلا توحيد و يکتائي خدا، در مسائل اعتقادي مربوط به خدا، صفات خدا، اصل معاد و اصول پنج گانه (يا به تعبيري سه گانه) در اسلام، لازم نيست که تجديدنظر يا نسبت گرايي را در آنها قائل شويم، و همچنين در بسياري از فروعات و واجبات مسلم، و نيز بسياري از مسائل اصول اخلاقي که در زمانهاي پيش، بصورت يک اصل پذيرفته بودند، امروز نمي توان گفت که قابل اجرا نيست و آن را به صورت مطلق نمي توان پذيرفت. حسن و قبح فلسفي و عقلي و امثال آن يا بطلان و محال بودن اجتماع نقيضين و مطالبي از اين قبيل از ديرزمان مسلم است پس نمي توان گفت که در اين زمان ، به اين صورت مطلق نگري نمي توان به آنها نگريست، پس برخي اصول ثابت است و برخي متغير مي باشد که هم در گذشته و اسلام پيشين و هم در عصر حاضر مورد توجه هستند. اين به عنوان يک اصل، پذيرفته شده است. آن اصل ديگري که امروز در مسائل ديني پلوراليزم ديني يا کثرت گرايي، مدنظر مي باشد، تکثرگرايي و پلوراليزم به اين معني باز مقوله قابل تشکيک، مثل سياهي و سفيدي، شدت و ضعف دارد. بناچار اين نوع پلوراليزم ديني در بعضي جاها در مسائل اصولي و ثابت و در غيرمتغيرها قابل نفي است. ولي مشکلي وجود ندارد که در بعضي جاها پذيرفته شود پس دو نوع پلوراليزم داريم ، پلوراليزم طولي و پلوراليزم عرضي، پلوراليزم طولي در مسير تکامل ديني و اديان تا اسلام و خاتميت، و عرضي و استقلالي هر دين و مکتب که قابل پذيرفتن نيست. پلوراليزم ديني را به صورت يک اصل ثابت در تمام اديان، تحت عنوان اصل تکامل تدريجي دين مي توان پذيرفت. دين در اسلام يا در اديان ديگر به يک شکل نازل نشده است به صورت تدريجي نازل شده و به صورت تدريجي تکامل يافته است. دين زمان حضرت آدم(ع)، زمان حضرت ابراهيم و حضرت نوح و حتي زمان انبيا ديگر محدوديتها و برنامه هاي خاصي داشته و تکامل يافته اش در زمان پيغمبر اسلام آمده است آيه 3 سوره مائده ... اليوم اکملت لکم دينکم... . پس، پلوراليزم تکامل و تکثرگرايي ديني را به عنوان يک اصل ثابت مي توان پذيرفت، که نفي مطلق نباشد. اما پلوراليزم ديني و باصطلاح يک دين مستقل و عرضي سروصداي امروزي مربوط به آن است، قابل قبول نيست که امروزه معمولا اينها اسلام را مطلق گرا مي دانند که چرا فقط اسلام را به عنوان تنها دين مي دانند نه ديگر اديان و انديشه را! بنابراين در يک جمله مي توان خلاصه کرد که ما بقيه دينها آسماني را به صورت دين تکاملي در طول اديان پيشين تا اسلام آمده است، نه اديان بعد از آن را. بر اين مبنا اسلام جامع اديان است و تا آن زمان پيش از بعثت پيغمبر(ص) دين قبل از آن، پذيرفته بود و به صورت يک دين مستقل، ولي با آمدن پيغمبر اسلام، اديان گذشته ادغام در اين دين کامل شده است. و پذيرش اسلام به منزله آنست که چونکه صد آمد نود هم پيش ماست پلوراليزم طولي و به اصطلاح تکثر ديني طولي در شعاع اسلام پذيرفته است ولي بعد از اسلام ديگر جايگاهي ندارد.اين مفهوم بدين معنا نيست که اسلام، اساس آن را نقض مي کند.عوارض پلوراليزم ديني (اديان) مطرح در جامعه، به قدري زياد است که با توجه به آن عوارض و با توجه به آن نفي مسلمات ديني که درهر جامعه ديني مطرح است اين پلوراليزم به اين معني را نمي توانيم بپذيريم. در آن صورت بايد برخي از اصول ثابت را نفي کنيم و بايد گفت حتي افراد مدعي روشنفکري، و روشنفکر گاهي اصول گرا هستند، آن نفي ها را نمي پذيرند. بنابراين کثرت گرايي در بعضي جاها در مسائل اجتماعي و در مسائل تعليمي و تربيتي به يک معني اشکالي ندارد. هم مسلمان پايبند به اصول و اخلاق اسلام بودن و در بعضي مسائل و ... پلوراليزم بمعناي اول، هم تکثرگرا شدن و در بعضي مسائل با چنين معنا که در جوامع مطرح است پذيرفته است منتها با حفظ آن اصول. ولي قدر مسلم نمي توان اين تکثرگرايي و پلوراليزم ديني را به معني دوم پذيرا شد. با نظر به بعد اقتصادي و توسعه اي، احتمالا ويژگي مهم عصر حاضر بها دادن به مهارت آموزي و کم بها ساختن تربيت است. لطفا اين ويژگي را توضيح دهيد. مهارت آموزي نه در اين عصر و نه در عصرهاي نخستين اسلام، هيچ وقت، امر خلافي نبود و اسلام با اين مساله برخورد منفي نداشته است، بلکه برخوردهاي مثبت دارد. منتهي در مهارت آموزي دو نکته قابل توجه مي باشد: 1- استعدادهاي افراد در اين مهارت ها بايد شناخته شود که اولا افراد چه زمينه هاي مستعدي دارند، بويژه در آموزشهاي حرفه اي و بعد اقتصادي، بازاريابي و تجارت و آنها را بازشناسي کرده و بعد در زمينه تعليم آنها اقدام کرد. در مرحله دوم با تهيه همه ابزار لازم، تلاش نمود البته اين با مقتضيات زمان فرق مي کند. انسان ابعاد مختلفي دارد و خيلي از ابعاد وجودي انسان براي همه شناخته شده نيست. آلکسيس کارل متخصص و انسان شناس فرانسوي که در علوم تجربي هم يد طولايي دارد، در کتاب خود به نام انسان موجود ناشناخته که به زبان فرانسوي و فارسي ترجمه مي باشد در جمله اي به اين نکته اشاره کرده است. اين به خاطر ابعاد مختلف دروني رواني انسان و استعدادهاي شگرف انسان و بعد مادي و معنوي انسان است. اگر اين شناخت حاصل شد، سپس بايد آن رادر همان حد تعليم داد. با دقت بايد نگريست که چه نکته هايي مهم يا مهمتر است، گاهي مسائل اقتصادي به قدري مهم است که همه وجود انسان را خلاصه مي کند. اگر طبق اين معيار پيش رود که بعضي از مکتبهاي ماديگراي غرب رفته اند. در مسايل ابزاري و تکنيکي و علمي پيش رفته اند ولي قدر مسلم در راستاي اسلام حرکت نشده است.مشرکان و ماديگران ديروز و امروز مي گويند: در اسلام به اين بعد به ديده منفي نگريسته شده است که اقتصاد و مسائل اقتصادي زيربنا نيست و روبنا است و يکي از مسائل و ابعاد وجودي انسان است. در يک کلمه مي توان پاسخ داد که، مشرکان قريش در پيشنهاد سال هفتم هجري به پيغمبر هر سه بعد را به پيغمبر پيشنهاد کردند که اگر پيغمبر يک کلمه در ستايش بتهاي آنان بگويد حاضر بودند بيشترين سرمايه را به او بدهند و بيشترين ثروت را او داشته باشد و حاضر بودند حتي پادشاه شود، رعيت و فرمانبردار او باشند، زيباترين زنان و دختران عرب را دراختيار او و به ازدواج او درآورند. پاسخ جالبي که در تاريخ طبري از پيامبر (ص) نقل شده است که :اگر شما آفتاب را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهيد از اين رسالت خود دست بر نمي دارم.(7) بنابراين اين فکر که بعضي اوقات در مسائل اقتصادي بايد مسايل اخلاقي، تربيتي و اصيل ديني را فدا کرد و تربيتهاي ويژه اي را با ديدگاههاي مختلف پرورش داد. اين ديدگاه در اسلام پسنديده نيست، ولي اگر با حفظ آن ارزشهاي اصول گرا و مباني اسلامي بتوان فن آموزي، کارآموزي در رشته هاي مفيد در مسائل اقتصادي را پياده کرد بسيار کار زيبنده اي است. بنابراين با توجه به پاسخهايي که در اين زمينه داده شده، نمي توان اين را به صورت مطلق پذيرفت و موارد را بايد از هم جدا ساخت. همان طور که شاگردان ائمه(ع) به ويژه در عصر امام صادق(ع) ، قبل از اين که تخصصي تربيت شوند، استعدادهايشان شناسايي مي شد، استعداد فکري، اخلاقي، ديني، فلسفي، کلامي، جدلي، استعداد علوم تجربي، علوم شيمي در آنها شناسايي مي شد سپس به همان جنبه تخصصي آنها پرداخته مي شد. مانند محمد بن مسلم، هشام بن سالم و هشام بن حکم و جابربن حيان که پدر علم شيمي لقب گرفته است. از شاگردان ويژه امام بود. او تخصص را در او پرورش داد. اگر در زمينه جدل "بعضي ها قوي بودند به فن جدل" روي مي آوردند در اين زمينه شواهدي در اسلام وجود دارد.(8) پس فن آوري، تربيت فني در تربيت حرفه اي و تربيت تخصصي هيچ منافاتي با دين و اسلام ندارد و مي توان مسلمان با اخلاق اسلامي و با تربيت اسلامي و در عين حال دکتر و مهندس، حقوق دان و فيلسوف فيزيکدان و ... تربيت نمود. نظر به بعد تکنولوژيک ويژگي مهم عصر حاضر که رشد بي سابقه ارتباطات بويژه شکل رايانه اي آن است، از نظر شما نقش و اهميت اين ويژگي چيست؟ جهان، جهان عصر ارتباطات، بخصوص با فن آوريهاي جديد و تکامل روزبه روز حتي لحظه به لحظه، فن آوري و تکنولوژي مدرن توسعه يافته است، به قدري اين توسعه گسترده است که به همه خانواده ها سرايت نموده است در گذشته اگر با تلويزيون، راديو، تلفن، شبکه ماهواره اي و اينترنت و مسائل ديگر، با اين وسايل جهان را به محيط خانه و خانواده ها مي آورد! جهان را تبديل به يک خانواده کرده است. ولي امروزه، وسيله بسيار شگفت ديگري به اين خانواده اضافه شده است، آن مسائل هر چند تا حدودي کنترل شده بود ولي با مسائل بسيار مفيد رايانه بويژه در رابطه با مسائل اينترنت به جهان بسيار دور و ناشناخته اي وارد شديم که جهاني را وارد محيط زندگي و خانواده ها مي کند، که هيچ کنترلي نسبت به آن وجود ندارد. اهميت اين پديده نوظهور و آموزه هاي بسيار گسترده آن در عصر ما بر کسي پوشيده نيست و هر آدم آگاهي به اهميت آن توجه دارد. مخصوصا محققان، نويسندگان، دانشمندان، انديشمندان، طبقه هاي متوسط علمي جامعه. اما با خطر عمده اي که اين مساله بسيار مفيد، براي اخلاق جامعه و فروپاشي جامعه، خانواده ها و محيط هاي سالم دارد، نبايد به آنها بي اعتنا بود و آنها را ناديده گرفت، اگر مسائل مربوط به اينترنت همان طور که در دنياي غرب متداول است بي بندوباري و مسايل ضداخلاق و... که با فشار يک دکمه وارد خانواده ها که يک خانواده هاي مقيد به اخلاق ديني و اسلامي و سنتي هستند وارد سازيم، معلوم نيست که آينده اين کار چه مي شود . بنابراين در رابطه با اين مساله بايد خيلي حساب شده رفتار کنيم و اگر امکان دارد تا حدي در اختيار افرادي قرار گيرد که بهره برداري هاي غلط و سو استفاده هاي نامشروع يا به سواستفاده هاي ديگر کمتر توجه کنند، اگر چه هم قابل کنترل عمومي نيست و بايد آموزش اخلاقي کامل به افراد داده شود تا مفاسد اخلاقي براي نوجوان و جامعه به ارمغان آورده نشود و براي بهره برداري از اين مسائل بايد به مردم آگاهي داد و از زيانهاي ارتباطات، پيشگيري کرد و بايد تعليماتي در رسانه هاي ديگر در راستاي مسائل ديني و اخلاقي آموزش داده شود. در هر صورت ارتباطات جديد عصري از جهاتي بسيار مفيد و اثرگذار و روشنگر است و(9) از جهتي ديگر بسيار ويرانگر. خطراتي نيز در بر دارد که حتمامسئولان و بويژه آموزش و پرورش براي آن بايد برنامه ريزي کنند.
 
 
 
پي نوشتها: 1- بعث الله فيهم رسله و انزاليهم انبيائه ليستادوهم ميثاق فطرته و يذکر و هم منسي نعمته و شروا لهم دفائن العقول. 2- در مکتب هاي تربيتي نظريه هاي بدبينانه و عدم تربيت پذيري انسانها نيز هست و در ادبيات ما نيز رسوخ کرده است مثل : 1- تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبداست معني تغير عادت محال است. 2- گليم بخت کسي را که بافتند سياه، به آب زمزم و کوثر سفيد نتوان کرد. نظريه عکس آن و صلح کلي و صوفي منشانه هم وجود که هم خوبند و بد وجود ندارد و .. شعر عرفي : چنان با نيک وبد خو کن که بعد از مردنت عرفي مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند. که نياز به تحليل جداگانه اي دارد. 3- از 11 ه.' تا عصر عمر بن عبدالعزير متوفي 101 ه.' و سپس تا 132 ه.' خلافت عباسي، دستور نوشتن حديث رسما صادر شد. 4- سيره رسول خدا و تاريخ تحليلي و سياسي اسلام، ج1، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، علي اکبر حسني. 5- والله لو کنت الهالم تکن انت و کلب وسط بئرقدقرن!! سيره ابن هشام. 6- اينکه شک اساس تحقيق است اولين بار از دکارت مشهور شد، که فلسفه اش از شک شروع کرد و گفت، من شک و صفر شروع مي کنم. من مي انديشم، پس هستم. پس وجود دارم ، تا به وجود خالق و خدا رسيد و به انتخاب دين رسيد مسيحيت موجود اروپا و فرانسه را انتخاب کرد و مي گويد آن بهترين ديني است که مي شناسم و ممکن است بهتر از آن و کاملتر از آن ديني باشد مثلا در جاي ديگر جهان مثلا در ايران که من دسترسي نداشته باشم و بر مسيحيت ترجيح داشته باشد من سرستيز با دين و حق ندارم... اينگونه متفکران حق جو و حق طلب را نمي توان کافر و مرتد و جهنمي به حساب آورد. 7- تاريخ طبري، ج 2 و... به کتاب، تاريخ تحليلي و سياسي اسلام ج 2 بقلم نگارنده، علي اکبر حسني، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران اول خيابان فردوسي و الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حيدر، بيروت. 8- تاريخ طبري ج 2 و... به کتاب، تاريخ تحليلي و سياسي اسلام ج 2 بقلم نگارنده، علي اکبر حسني، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران اول خيابان فردوسي و الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حيدر، بيروت. 9- اسلام به تربيت کودک از آغاز ولادت و شيرخوارگي حتي دوران بارداري ونيز اخلاق و آداب و افکار و روحيات و مادر، عميق نگريسته و درسعادت و شقاوت اثرگذار ميداند. ومراحلي براي تربيت کودکان در نظر گرفته است و کندذهني و معلوليت را در مواردي زيادي به اعتياد مادران و پدران مرتبط مي کند که مسايل ژنتيک و ... نيز آنرا تاييد ميکند. در قرن چهارم که تشيع رنگ علمي و اجتماعي و تاليف بيشتري گرفت و کتب اربعه شيعه در پوشش حمايت آل بويه شکل گرفت حفظ و آموزش قرآن از پنج سالگي و تعليمات از 7 سالگي با اساتيد مو من و شيعي شروع مي کردند. چنانکه خدا تربيت اسلامي و تفهيم آن را به دوره هائي از يک تا سه سالگي از 3 تا 5 از 5 تا 10 سالگي و سپس نوجواني تا 13 سالگي وآنگاه از 13 تا 19... توصيه مي کند.
 
 
منابع : تعلیم و تربیت جوانان از دیدگاه اسلام  ،برات زاده رفوگر، مرضیه
 
سايت :
 
http://www.iranpress.ir
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.5 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان بررسي تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان Average rating: 4.49876719848195, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr