سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

بررسی ویژگی نثر در زمان مغول
4.5 /5 20 5 1
بررسی ویژگی نثر در زمان مغول
فهرست مطالب
چکیده 1
مقدمه. 2
دوره ی نخست نثر فارسی. 3
دوره ی دوم نثر فارسی. 5
دوره ی سوم نثر فارسی. 6
دوره ی چهارم نثر فارسی. 7
1. تاريخ‌نويسي.. 9
2. آثار عرفاني.. 10
3. نثرهاي مذهبي و كلامي.. 12
4. نثرهاي اخلاقي.. 13
5. داستان و حكايت‌نويسي.. 14
6. تذكره‌نويسي.. 14
7. فرهنگ‌نويسي.. 15
دوره های تاریخی نثر فارسی. 16
آغاز تاثیر نثر عربی در نثر دری.. 18
آمیختگی خراسانیان و عراقیان. 19
ابونصر مشکان و تاریخ بیهقی. 20
١- دراز نویسی (اطناب) 21
٢- توصیف.. 21
۳- استشهاد و تمثیل. 21
٤- تقلید از نثر عربی. 22
۵- حذف فعل ها به قرینه. 23
٦- حذف بخشی از جمله. 23
۷- نوآوری در کاربرد فعل ها 23
٨- جمع ها 24
نتيجه. 26
منابع: 27
 
 
بررسی ویژگی نثر در دوره مغول و نقدادبی

چکیده

نثر فارسي در دوره‌ي مغول از جانبي ميراث‌دار نثر دوره‌ي تيموريان است و از جانبي با تاثير پذيرفتن از عواملي هم‌چون گسترش زبان تركي در نتيجه‌ي تسلط حاكمان و فرمانروايان ترك‌زبان، و نفوذ علماي شيعه از جبل‌عامل و عتبات عاليات و بحرين و ترويج زبان عربي، و هم‌چنين متاثر از بستر فرهنگي سرزمين هند، شاهد برخي تحولات و دگرگوني‌ها نيز بوده است. در اين مقاله خواهيم كوشيد با نگاهي به عوامل موثر در نثر فارسي دوره‌ي مغول به بررسي برخي از شاخه‌ها و مقوله‌هاي مهم نثر فارسي در اين دوره بپردازيم.
در این نوشتار می‌کوشیم ویژگی‌های کلی نثرفارسی  دوران مغول را برشماریم.
واژگان كليدي: نثر فارسي در دوره‌ي مغول، ادبيات فارسي، عرفان و تصوف، تشيع و آثار مذهبي، تذكره‌نويسي، فرهنگ‌نويسي، داستان‌نويسي.
 
 
 
 
 
 
 
 

مقدمه

در دوره‌ي مغول نثر فارسي با وجود آن‌كه در پي حوادث و تلخ‌كامي‌هاي پديد آمده از قوم تاتار و تيموريان رفته‌رفته از آن صلابت و استواري پيشين خود در سده‌هاي پنجم الي هشتم هجري دور شد، اما نويسندگان بسياري در ايران و هند و آسياي ميانه و آسياي صغير آثار قابل توجهي در شاخه‌ها و موضوعات مختلف از خود بر جاي نهادند.
زبان فارسي و در پي آن نثر فارسي در اين دوره وضع خاصي يافته بود. از طرفي زبان دربار پادشاهان مغول به سبب ترك‌زبان بودنشان، تركي شد و اين خواه ناخواه تاثير خود را بر زبان و نثر فارسي نهاد. از اين‌رو شاهد افزوني واژگان و تركيبات تركي و مغولي در زبان و نثر فارسي اين دوره به ويژه در آثار آنان که به‌نوعي به دربار و حکومت وابسته بودند، هستيم.
زبان و ادب عربي نيز که از سده‌هاي چهارم و پنجم هجري تاثير خود را بر نثر فارسي نهاده بود، در اين دوره بر اثر اختلاف‌هاي مذهبي و سياسي صفويان با عثمانيان و در نتيجه کوچيدن بسياري از علماي شيعه از جبل‌عامل لبنان و شام و عتبات عاليات به ايران، رواجي بسيار يافت و نويسندگان بسياري، افزون بر تاثيرپذيري از صرف و نحو عربي و واژگان و ترکيبات آن، کتاب‌هاي خود را نيز به‌ويژه در حوزه‌ي دين و حکمت و فلسفه به اين زبان نوشتند.
 
 
 
 
نثر فارسی را از دیدگاه سبک و شیوه ی نگارش به چهار دوره باید بخش کرد و این بخش کردن از نظر تفاوت های آشکاری است که در سبک نثر هر دوره پیدا آمده است. جای خوشوقتی است که امروز نمونه هایی از هر دوره پیش روی ما موجود است و از این رو می توانیم قضاوتی، هر چند ناتمام، ولی دارای مبدا و ماخد در این باره بنماییم.
قضاوت ما از این رو ناتمام است، زیرا ابزار قضاوت ما از آن راه است که به صحت متن های موجود کاملن نمی توان ایمان آورد و به یقین گفت که همه ی کلمه ها، نرکیب ها، عبارت ها، مثال ها و شاهدهایی که در این سندها می بینیم، عین صورت اصلی است، زیرا همه ی کتاب نویسان و نسخه نویسان فارسی از عیب بزرگ عدم امانت و بی دقتی در نسخه برداری عاری نبوده اند و هر اندازه یک نویسنده باسوادتر و فاضل تر بوده است، بیش تر در متن ها دست برده و کلمه ها را به میل خود زیر و رو کرده و در عبارت ها و شعر ها کم و زیاد و تصرف روا داشته است. مگر آن که نسخه هایی بیابیم که دست خط خود مولف باشد و این گونه نسخه ها نیز نادر به دست می افتد.
با این حال باید گفت که برای مرادی که ما داریم، یعنی بخش کردن سبک نثر فارسی به دوره های چهارگانه، ایزار کامل موجود است که هر چند نتوان به جزییات با ایمان کامل پی برد، لیکن از نظر کلی با اعتقاد و یقین می توان حکم کرد.

دوره ی نخست نثر فارسی

این دوره از آغاز تشکیل دولت های مستقل ایرانی است و آغاز واقعی آن از رمانی است که نخستین کتاب نثر فارسی تالیف آن زمان به دست ما رسیده است که زمان نوح بن منصور سامانی، یعنی اواخر نیمه ی نخست سده ی چهارم هجری است.
 
نمی توان گفت که پیش از نوح بن منصور کتابی به زبان دری وجود نداشته است، زیرا اطلاع داریم که مردم خراسان و ماوراالنهر در آن دوره فارسی زبان بوده اند و اگر فرض کنیم که آنان دارای کتاب تاریخ و افسانه یا کتابی علمی نبوده اند، دست کم می توان پنداشت که در مسایل دینی و اصول و فروع آن نیاز مبرمی به کتاب داشته اند و پیشوایان خراسان ناگزیر برای آنان از این نظر کتاب هایی تهیه دیده بوده اند، زیرا می بینیم که پس از سه سده با وجود رواج زبان تازی در خراسان، باز مردم آن ولایت از امام محمد غزالی خواهش کرده اند که ترجمه ای از احیاءالعلوم را به فارسی بنویسد و نیاز ایشان را رفع کند و او نیز کتاب کیمیای سعادت را برای آن مردم تالیف کرده است.
نکته ی دیگر آن است که خواندن ترجمه ی تفسیر و تاریخ طبری که در سال ۳۵٦ هجری صورت گرفته است، ما را به این خیال می اندازد که این شیوه که با نهایت پختگی و سلاست و روانی نوشته شده است باید دارای سابقه ای طولانی باشد، زیرا با وجود شباهت هایی که به نثر پهلوی دارد و اثر مستقیمی که نثر عربی در آن کرده است، خود باز مزیت ها و ویژگی هایی دارد که آن را از هر دو نثر پهلوی و عربی کاملن جدا می سازد و آن را مستقل می نماید و این استقلال، باید سابقه ای دست کم یک سده یا بیش تر داشته باشد و تردیدی نیست که در دوره ی طاهریان و آل لیث و اوایل سامانیان در خراسان و ماوراالنهر کتاب هایی به زبان فارسی وجود داشته است و میان امیران محلی و دربار شاهنشاهی نامه نگاری های فارسی می شده است (نگاه کنید به مقدسی، برگ ٢٤٦) و نیز در تاریخ سیستان (برگ ١۷٠) سندی موجود است که ما را به وجود کتاب بزرگ حماسی با نام مغازی حمزه که به احتمال زیاد بایستی به فارسی بوده باشد، آگاه می سازد. (حمزه بن عبدالله الشاری فدیمی ترین ایرانی است که به نام دین بر هارون الرشید نیرومندترین خلیفه ی اسلامی خروج کرد و سال ها با والیان خراسان می جنگید)
و نیز جاحظ در البیان والتبیین خود، از کتابی به نام کاروند نام می برد و آن را یکی از کتاب های فصیج و مهم زبان فارسی می داند و دور نیست که این کتاب هم از کتاب های دری باشد که از میان رفته است.
باری، از دوره ی طاهریان و صفاریان و اوایل دوره ی سامانیان هنوز کتابی به دست نیامده است، جز بخش های کوچکی که تاریخ سیستان و مجمل التواریخ از کتاب گرشاسب تالیف ابوالموید بلخی که او هم چندان قدیم نیست، نقل کرده اند و نیز حکایت های کوچک و بزرگی که در کتاب های دوره ی سامانی و غزنوی و شیخ های صوفیه دیده می شوند که از نظر فصاحت و بلاغت و کوتاهی و ترکیب های ویژه ای که دارند شاید از باقیمانده ی کتاب های این دوره ها باشند.
آغاز واقعی دوره ی نخست نثر فارسی از نیمه ی نخست سده ی چهارم هجری است. یعنی از سال ۳٤٦هجری که شاهنامه ی ابومنصور عبدالرزاق سپهسالار توس به دست ابومنصور المعمری وزیر او، نوشته شده است و مقدمه ی آن امروز در دست است و نیز چند فصلی که در مقدمه ی تاریخ بلعمی و داستان بهرام چوبین و غیره می بینیم که در اصل ِ تاریخ طبری نیست و بلعمی آن ها را از جای دیگری نقل کرده است
دوره ی نخست نثر فارسی تا اواخر سده ی پنجم هجری می کشد و در اواخر سده ی پنجم شیوه و سبک تازه ای که تاثیر نثر عربی در آن شدیدتر دیده می شود، به وجود می آید. هر چند که تا اوایل سده ی ششم هم کتاب هایی مانند مجمل التواریخ و القصص به سبک دوره ی نخست نوشته شده است، اما این کتاب را می توان تقلید شده ی دوره ی نخست شمرد و در همین کتاب عبارت هایی که به شیوه ی تازه تر نوشته شده اند نیز موجود است.

دوره ی دوم نثر فارسی

دوره ی دوم از طلوع کلیله و دمنه ی نصرالله منشی یعنی از اواسط سده ی ششم هجری آغاز می شود که به زودی تغییرهای عمده ای در آن راه یافته و مبدل به نثری فنی می گردد.
تاریخ بیهقی را در این دوره باید به کلی جداگانه و از کتاب های بینابین شمرد که در شیوه ی خود منحصر به فرد و نایاب است و گویا در همان دوره نیز از تقلید آن خودداری می شده و به نثر فنی بیش تر توجه نشان داده می شده است.
این دوره تا سده ی هفتم و هشتم هجری پیش می رود و تکامل و دگرگونی های منظم و آشکاری از خود نشان می دهد و هم زمان دو سبک و روش در آن عرض اندام می کنند. یکی نثر مرسل و ساده که دارای مترادف ها و موازنه است و دیگری نثر مسجع و فنی که افزون بر مترادف ها و موازنه های بسیار، دارای سجع های فراوان است. ولی هنوز چیرگی با سبک نخست است و بیش تر نثرهای خوب این دوره ار سجع های متوالی و تکلفات فنی و پای بندی به صنایع لفظی خالی است و این حالت تا اواخر سده ی هفتم دوام دارد و گلستان سعدی کامل ترین نمونه ی این شیوه است و پس از آن تاریخ (یعنی در دوره ی سوم)، نثر مسجع و متکلف چیرگی پیدا می کند و روش یادشده وارونه می گردد و قدیم ترین نمونه ی این شیوه، یعنی نثر متکلف و مسجع و مصنوع، مقامات حمیدی و نفثه المصدور زیدری و کامل ترین نمونه ی آن تاریخ وصاف است. کتاب های متصوفه نیز از یادگارهای این دوره است که مهم ترین آن ها کشفالمحجوب و اسرارالتوحید و تذکره الاولیا است.

دوره ی سوم نثر فارسی

دوره ی سوم همان گونه که گفته شد دوره ی چیرگی سجع و قافیه و تکلف و تصنع و دوره ی فساد و تباهی نثر فارسی است و دبیران ایرانی در این دوره در کاربرد کلمه های عربی و لغت های غریب و فن های بی هوده و درازگویی و قافیه پردازی و فضل فروشی از خود اعراب نیز پیشی می جویند.
 
در این دوره نیز مانند دوره ی پیشین نثر مسجع و مصنوع با نثر مرسل و ساده در کنار هم موجودند و کتاب های فصیح و بلیغ و زیبایی نیز که به ندرت سجع و قافیه را رعایت کرده اند، در سراسر این دوره نوشته شده و وجود داشته اند، اما همان گونه که گفته شد، چیرگی با نثر متکلفانه و مسجع است.
این سبک از سده ی هشتم تا سیزدهم هجری در ایران، ترکستان، هند و عثمانی رایج بوده و نامه های درباری و واقعه نگاری و تاریخ های عمده، به این شیوه نوشته می شده است. نمونه های کامل این سبک  تاریخ موسوم به ظفرنامه تالیف شرف الدین علی یزدی و تاریخ شاه عباس دوم تالیف میرزا طاهر وحید تبریزی و دره نادره و جهانگشای میرزا مهدی خان منشی نادر و گیتی گشای میرزا صادق نامی و حدایق الجنان عبدالرزاق دنبلی است.

دوره ی چهارم نثر فارسی

این دوره زمان بازگشت ادبی است که در آن نثر دیرتر از نظم مورد اصلاح قرار می گیرد و سبک های گوناگونی در نثر پدید می آید. لغت های ساختگی فارسی پیدا شده و نوشتن نثر به فارسی ناب در هند و ایران معمول می گردد.
آغاز این دوره سده ی دوازدهم هجری و هنگام نیرومند شدن آن اواخر این سده است. در این دوره پی روی از گلستان سعدی توسط قائم مقام رواج یافت و تقلید از بیهقی و طبری و نثر دوره ی دوم آغاز گردید و سرانجام پس از آمیختگی شرقیان با مردم غرب و نشر جراید و روزنامه ها، سبک ساده نویسی و دورانداختن مترادف ها و موازنه ها و سجع های مکرر رواج یافت و در پایان سده ی دوازدهم به کلی تغییر کرد و امروز که سده ی چهاردهم هجری است، دیگر از نثر مصنوع اثری باقی نیست و سبک ویژه و شیوه ی تازه ای پدید آمده است که آینده ی خوبی را نوید می دهد.
 
معروف ترین نویسندگان این دوره ابوالفضل دکنی، شیخ محمد علی حزین، عبدارزاق دکنی، نشاط، قائم مقام، سپهر، هدایت، ملکم خان، طالبوف، آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، فرهاد میرزا اعتمادالدوله، اعتضادالسلطنه، میرزا علی محمد پرورش، عبدالوهاب قزوینی، فروغی و مجیرالدوله هستند.
نثر فارسی را از دیدگاه دوره های تاریخی  به شش دوره باید بخش کرد:
١- دوره ی سامانی (۳٠٠ تا ٤۵٠ ه ق)
٢- دوره ی غزنوی و سلجوقی اول (٤۵٠ تا ۵۵٠ ه ق)
۳- دوره ی سلجوقی دوم و خوارزمشاهیان، نثر فنی (۵۵٠ تا ٦٠٠ ه ق)
٤- دوره ی سبک عراقی، نثر صنعتی (٦٠٠ تا ١٢٠٠ ه ق)
۵- دوره ی بازگشت ادبی (١٢٠٠ تا ١۳٠٠ ه ق)
٦- دوره ی ساده نویسی (١۳٠٠ ه ق تا امروز)
ویژگی های این دوره های تاریخی عبارت است از:
١- در دوره ی سامانی نثر فارسی ساده و کوتاه و بی صنعت و پیام دهنده بوده و واژه های فارسی بر واژه های عربی می چربیده است و نمونه ی کامل آن تاریخ بلعمی و حدود العالم است.
٢- در دوره ی غرنوی و سلجوقی اول، نثر عربی در فارسی اثر کرده، جمله ها دراز شده و واژه های عربی رو به افزایش نهاده است. نمونه ی آن تاریخ بیهقی و کلیله و دمنه است.
۳- در دوره ی سلجوقی دوم و حوارمشاهیان موازنه و سجع و تکلفات و صنایع بدیع در نثر فراوان شده است. نمونه ی آن مقامات حمیدی و مرزبان نامه است.
٤- در دوره ی صنعتی تکلفات بدیعی زیادتر شده است و واژه های عربی مشکل و اصطلاحات علمی نیز افزونی گرفته و نثر این دوره و فهم آن را دشوار ساخته است. نمونه ی آن نفثه المصدور زیدری، التوسل الی الترسل بهاءالدین و نثر لباب الالباب و جوامع الحکایات عوفی و تاریخ یمینی ترجمه ی جرفادقانی و جهانگشای جوینی و تاریخ وصاف تالیف ادیب عبدالله است.
۵- در دوره ی بازگشت ادبی تقلید از نثر زیبای گلستان سعدی و نثر خوارزمی و نیز تاریخ بیهقی رواج گرفت و نمونه ی آن منشآت قائم مقام و نشاط و ناسخ التواریخ سپهر و تالیفات هدایت و نامه ی دانشوران است.
٦- در دوره ی ساده نویسی، نثر ساده و فصیح رواج یافت که نمونه ی آن رساله های ملکم و ترجمه های حاج بابای اصفهانی و کتاب احمد طالبوف و دیگر تالیف های او و کتاب ابراهیم بیک و افسانه های کنت مونت کریستو و سه تفنگدار ترجمه ی محمد طاهر میرزا و نیز مقاله های جراید مهم فارسی است.
از ديگر ويژگي‌هاي نثر اين دوره اطناب و اسهاب و تكرار مترادفات است و اين بيشتر در نثرهاي تاريخي و توصيفي و يا در منشآت به‌ويژه در سلطانيات ديده مي‌شود. در بيشتر كتاب‌هاي تاريخي، مؤلف در ديباچه و همه‌ي سرفصل‌هاي كتاب سخن را تا آن‌جا كه در توانايي اوست به درازا مي‌كشاند و هرگاه مقصودش تنها ذكر واقعه و رويدادي است، كلامش به سادگي ميل مي‌كند (صفا، 1382: 558/4).
با اين مقدمه كوتاه، در ادامه به نقد و بررسي برخي از مهم‌ترين آثاري كه در حوزه‌هاي تاريخ، دين و مذهب، حكمت، عرفان و ادب به نثر فارسي در دوره‌ي صفويه تاليف شده، مي‌پردازيم.

1. تاريخ‌نويسي

تاريخ‌نويسي كه در عصر مغولان و تيموريان به سبب علاقه‌مندي آنان به تثبيت و ضبط وقايع و كشورگشايي‌ها و باقي نگه داشتن نام و آوازه‌ي ناميمون خود، رواجي دوچندان يافته بود، در دوره‌ي صفويه نيز نويسندگان بسياري را به خود فراخواند و به حركت فزاينده‌ي خود چه در ايران و چه در آسياي مركزي و هند و بلاد عثماني ادامه داد.
از نخستين كتاب‌هاي تاريخي اين دوره، كتاب «حبيب‌السير» تاليف غياث‌الدين محمد شيرازي مشهور به خواند مير از رجال اواخر عهد تيموري و اوايل فرمانروايي صفويان است. اين كتاب شامل تاريخ عمومي عالم از آغاز آفرينش تا سال 930 ه.ق يعني سال پايان تاليف كتاب است. اين كتاب به لحاظ داشتن اطلاعات سودمند به‌ويژه درباره‌ي تيموريان و روي كار آمدن صفويان از اهميت خاصي برخوردار است. نثر اين كتاب با همه‌ي رواني و سادگي گاه به صنعت‌پردازي و تكلف نيز متمايل است.
از كتاب‌هاي تاريخي كه بيشتر به تاريخ صفويان اختصاص يافته مي‌توان به كتاب «احسن التواريخ» اثر حسن روملو و «عالم آراي عباسي» تاليف اسكندربيك منشي اشاره كرد. «عالم آراي عباسي» كه به سال 1038 ه.ق تاليف شده است در سه بخش به شرح نياكان صفويان و وقايع پادشاهي شاه عباس اول مي‌پردازد.
از تاريخ‌هاي عمده كه در اين دوره در هند به نثر فارسي نوشته شده است، مي‌توان به «تاريخ الفي» تاليف شيخ احمد تتوي، «تاريخ فرشته» اثر محمد قاسم فرشته، «منتخب التواريخ» نوشتة عبدالقادر بداوني و «اكبر نامه» از ابوالفضل علامي اشاره كرد.

2. آثار عرفاني

در دوره‌ي مغول در ميان آثار عالمان دين و حكمايي هم‌چون شيخ بهاءالدين عاملي، ميرمحمد باقر داماد، ميرابوالقاسم فندرسكي، ملاصدرالدين شيرازي، ملامسيحاي گيلاني، ملامحمدتقي مجلسي و ملامحسن فيض كاشاني، تمايل به عرفان و وارد شدن در بحث‌هايي از قبيل وحدت وجود و گرايش به عشق و مكاشفه‌ي عرفاني و مانند اين‌ها را مي‌توان مشاهده كرد. اينان غالبا شريعت و حكمت را با طريقت جمع مي‌كردند و بي‌آنكه تعارضي بين آن‌ها مشاهده کنند، عطش تحقيق را با سيراب شدن از اين سرچشمه‌هاي تفكر فرو مي‌نشاندند. در اين ميان همگامي فيض كاشاني با عارفان و وارد شدنش به مباحث عرفاني در پاره‌اي از كتاب‌هاي خود از جمله «محجه البيضاء» و پاره‌اي از اشعارش تا بدان جاست كه نمي‌توان منكر تمايل او به عرفان و تصوف شد (همان، 102/4-100)
با وجود اين بايد گفت آثار عرفاني اين دوره چه در حوز‌ي نثر و چه در حوزه‌ي شعر ارزش آثار عارفان بزرگ گذشته را ندارد و از ذوق و حال و عمق فكر و انديشه‌ي آنان بي‌بهره مانده است. در آثار صوفيان و عارفان اين دوره بيشتر به بيان آيين‌ها و سنت‌ها، تعبيرها و اصطلاح‌ها و يا تكرار مطلب‌هاي گذشتگان توجه شده است. بعضي هم در شرح حال و اثرها و سخنان عارفان پيشين و يا ترجمه‌ي احوال مشايخ متاخر است.
«رياحين البساتين» تاليف وحيدالدين ابوالحسن محمد، «الجواهر الخمس» نوشته‌ي شيخ ابوالمؤيد محمد بن خطيرالدين، «رساله في التوحيد» از شيخ نظام‌الدين عبدالشكور تهانيسري، «سفينه الاوليا»، «سكينه الاوليا» و «حسنات العارفين» هر سه از داراشكوه پسر شاه‌جهان پادشاه هند، «نفائس الانفاس» تاليف محمدقاسم بن عبدالقادر، «زادالسالك» و «آداب السالكين» هر دو از ملامحسن فيض كاشاني و «بدايع الدهور» از ميرزا عبدالقادر بيدل از جمله آثاري هستند كه در اين دوره در حوزه‌ي عرفان و تصوف با نثري ساده و روان نوشته شده‌اند.
گفتني است در دوره‌ي مغولبه سبب نفوذ علماي مذهبي در دستگاه حكومت، به عرفان و تصوف چندان مجال بروز داده نشد و هر زماني‌كه غلبه‌ي فق‌ها و متشرعه قابل ملاحظه بود، تصوف با آن‌كه از جهت ظاهر مورد حمايت سلطان صفوي و نقطه‌ي اتكاي امراي قزلباش و رجال متنفذ عصر بود، به شدت از جانب متشرعان نقد و طعن مي‌شد (زرين‌كوب، 1380: 227-226). از اين‌رو شاهد آن هستيم كه كساني هم‌چون صدرالمتالهين كه به مبادي تعليم صوفيه علاقه نشان مي‌داد همانند استاد خود ميرداماد تصوف واقعي را همان تاله و حكمت شمرده و نسبت به صوفيه عصر خويش با نظر انكار نگريسته و در اكثر تصنيفات خود از جمله «الاسفار»، «سه اصل» و «كسر اصنام الجاهليه» به نقد و طعن صوفيه و آثارشان پرداخته است. با وجود اين وي نسبت به قدماي صوفيه چندان انكاري نشان نداده و حتي بعضي متشرعه به همين سبب وي را مروج دعاوي صوفيان مي‌دانستند (همان، 250-249).
در اين ميان عالمان مذهبي نيز رساله‌ها و كتاب‌هايي در رد تصوف و عرفان پرداختند كه مي‌توان به «تحفه الابرار»، «ملاذ الاخيار» و «تحفه الاخيار» از ملامحمد طاهر قمي و «الرد علي الصوفيه» از حر العاملي اشاره كرد.

3. نثرهاي مذهبي و كلامي

همان گونه که گفته شد، در دوره‌ صفويه به دليل نفوذ علماي مذهبي در حكومت، شريعت بر طريقت غلبه يافت و عالمان علوم شرعي با سعي فراوان و بر بنياد كوشش‌هاي محدثان و فقيهان و متكلمان پيشين توانستند به تدوين نهايي دانش‌هاي مذهبي دست يازند. اينان با جمع‌آوري و تدوين احاديث و اخبار و روايت‌ها، درباره‌ي وجوه مختلف احكام فقهي به مطالعه پرداختند و كتاب‌هاي بسياري در اين زمينه‌ها تاليف کردند.
مهم‌ترين كتاب‌هاي ديني در اين دوره شامل تفسيرهاي قرآن كريم مي‌شود كه مي‌توان به «تفسير شاهي» يا «آيات الاحكام» از ميرسيد ابوالفتح محمد حسيني شريفي، تفسير «جلاء الاذهان» از ابوالمحاسن حسين گرگاني، تفسير «منهج الصادقين» نوشته‌ي ملافتح الله كاشاني، و تفسير «ترجمه الخواص» يا «تفسير الزواري» از علي بن حسن زواري اشاره كرد. از زواري هم‌چنين كتاب‌هاي «روضه الانوار» در شرح نهج‌البلاغه، و ترجمه‌ي «مكارم الاخلاق» شيخ طبرسي در دست است.
ملامحمدتقي مجلسي كتاب «من لايحضره الفقيه» ابن‌بابويه را كه از كتاب‌هاي چهارگانه‌ي حديث شيعه است، به فارسي درآورد و آن گاه با افزودن گفتار عالمان شيعه و آراي خود، آن را «لوامع صاحبقراني» ناميد. فرزند وي، ملامحمدباقر مجلسي نيز كه در دستگاه حكومت صفويان نفوذ بسياري يافته بود، كتاب‌هاي
«تذكره الائمه»، «حق اليقين»، «عين الحيوه»، «حليه المتقين» و «مشكوه الانوار» را به نثر فارسي در ترويج و بيان احاديث و اخبار از پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نوشته است.
در ذيل اين آثار بايد از «مجالس المؤمنين» قاضي نورالله شوشتري نام برد كه در نيمه‌ي دوم سده‌ي دهم هجري تاليف شده است. مؤلف در اين كتاب به شرح حال مجتهدان و راويان احاديث و حكما و متكلمين و متصوفه و شاهان و امرا و وزرا و شاعراني كه بر ظن وي بر مذهب شيعه بوده‌اند پرداخته است.
زين العابدين علي نقي كمره‌اي نيز در فقه و حكمت و كلام و حديث چندين كتاب تاليف کرده كه از آن جمله دو كتاب فارسي او به نام‌هاي «مسار الشيعه» و «همم الثواقب» مشهور است. از ملاعبدالرزاق لاهيجي متخلص به فياض كه در حكمت و كلام و منطق و ادب و شعر دست داشت، دو كتاب در كلام به نام‌هاي «گوهر مراد» و «سرمايه‌ي ايمان» به فارسي يادگار مانده است.
در اين‌جا بايد از دو كتاب «رياض الابرار» از حسين عقيلي رستمداري و «صناعيه» از ميرفندرسكي نام برد كه به منزله‌ي دايره‌المعارفي، دانش‌هاي مختلف و متداول آن روزگار را در برگرفته‌اند.

4. نثرهاي اخلاقي

در دوره‌ي صفويه اخلاق افزون بر اشتمال بر سه مبحث از حكمت عملي يعني تهذيب نفس، تدبير منزل و سياست مدن، بحثي است عام درباره‌ي اين‌كه چگونه انسان خود را از راه اجراي اوامر و فرامين شرع و عقل به سعادت دنيوي و اخروي برساند. از ميان كتاب‌هاي اخلاقي اين دوره برخي‌شان داراي جنبه‌ي ادبي نيز هستند و در مواردي نثر آن‌ها به شيوه‌ي مترسلان نزديك مي‌شود (صفا، 1382: 571/4)
از جمله نخستين كتاب‌هايي كه در اين دوره در حوزه‌ي اخلاق نوشته شده بايد از «سلوك الملوك» نوشت‌ي امين الدين ابوالخير اصفهاني معروف به خواجه ملا و «اخلاق همايون» از قاضي اختيار الدين تربتي نام برد.
«تحفه المجالس» اثر مجدالدين حسيني، «اخلاق جهانگيري» از نورالدين محمد قاضي، «اخلاق حسني» يا
«اخلاق قطبشاهي» نوشته‌ي علي بن طيفور بسطامي، «ابواب الجنان» از ميرزا رفيع واعظ قزويني و «آيينه‌ي شاهي» اثر ملامحسن فيض كاشاني از جمله آثار مهمي هستند كه در اين دوره در حوزه‌ي اخلاق تاليف شده‌اند.

5. داستان و حكايت‌نويسي

حكايت و داستان‌نويسي در دوره‌ي صفويه رواج بيشتري يافت. در دستگاه‌هاي فرمانروايي و امارت و خاندان‌هاي اشراف و متمكنان اين دوره، به‌ويژه در هند، افرادي بودند كه شغلشان حكايت كردن داستان‌ها و حكايت‌ها در مجلس‌هاي انس روزانه و شبانه و يا جمع آوردن و حفظ داستان‌هاي مكتوب پيشين و خواندن آن‌ها در همان مجلس‌ها بوده است. به چنين كساني عنوان قصه‌خوان و گاه دفترخوان داده مي‌شد (همان، 576/4)
داستان‌هاي منثور اين دوره گاه تحريري نوين از داستان‌هاي قديم و گاه روايتي تازه از آن‌هاست. از داستان‌هاي رايج در اين دوره مي‌توان به «ابومسلم‌نامه»، «حمزه نامه» يا «رموز حمزه» و «احسن القصص» اشاره كرد.
كتاب‌هاي «بهجت‌افزا» از محمد مهذي جرفاذقاني، «گلشن خيالات» اثر ميرزا طاهر نصرآبادي، «زينت المجالس» نوشته‌ي مجدالدين محمد حسيني و «محبوب القلوب» از ميرزا برخوردارخان بن محمود معروف به ممتاز فراهي نيز مشتمل بر حكايت‌ها و داستان‌هاي منثور آميخته با شعر فارسي است.

6. تذكره‌نويسي

اين دوره از مهم‌ترين دوره‌هاي تذكره‌نويسي در ايران و هند محسوب مي‌شود. افزون بر محيط مساعدي كه تشويق و ترغيب امرا و پادشاهان براي نگارش چنين كتاب‌هايي به وجود آورده بود، رواج شعر نيز در اين دوره به خودي خود انگيزه‌اي خاص در پديد آمدن تذكره‌هاي شاعران در ايران و هند بوده است. اين رواج عظيم شعر، عده‌اي از صاحب ذوقان را برمي‌انگيخت تا در هر شهر و ناحيه‌اي به جست‌وجوي طبع‌آزمايان و شاعران، و ثبت سرگذشت و فراهم آوردن نمونه‌هايي از شعرشان برخيزند و كتاب‌هايي موسوم به تذكره فراهم آورند.
«تحفة سامي» از سام ميرزا متخلص به سامي از نخستين تذكره‌هاي اين دوره است. در «هفت اقليم» اثر محمدامين رازي كه به سال 1002 ه.ق در هند تاليف شده، افزون بر بيان اطلاعات جغرافيايي و تاريخي هريك از اقليم‌هاي هفت‌گانه، به ذكر احوال بزرگان و شاعران آن اقليم‌ها و نمونه اشعار آنان توجه شده است. از ديگر تذكره‌هاي اين دوره «تذكره نصرآبادي» نوشته‌ي ميرزا محمد طاهر نصرآبادي، «خلاصه الاشعار و زبده الافكار» اثر تقي‌الدين كاشاني و «عرفات العاشقين و عرصات العارفين» از تقي‌الدين محمد اوحدي است.

7. فرهنگ‌نويسي

در دوره‌ي صفويه فرهنگ‌هاي متعددي در شناساندن واژگان و تركيبات فارسي و معاني كنايي و استعاري آن‌ها توسط نويسندگان ايراني و هندي تاليف و تدوين شده است. در واقع بايد گفت بيشتر فرهنگ‌هاي لغت اين دوره حاصل ذوق و تتبع نويسندگان هندي فارسي‌زبان است كه با سير و جست‌وجو در ديوان‌هاي اشعار شاعران و آثار منثور نويسندگان گذشته و معاصر خود، به فراهم آوردن گنجينه‌اي از واژگان و تركيباتي كه در زبان فارسي كاربرد دارد، پرداختند.
از مشهورترين فرهنگ‌هاي اين دوره بايد از «فرهنگ جهانگيري» از جمال‌الدين حسين اينجو، «برهان قاطع» نوشته‌ي محمدحسين خلف تبريزي، «مجمع الفرس» يا «فرهنگ سروري» اثر محمدقاسم كاشاني سروري، «فرهنگ رشيدي» از سيد عبدالرشيد تتوي و «چراغ هدايت» از سراج‌الدين علي آرزو نام برد.
گفتني است گاه به سبب نداشتن روش دقيق و كارآمد در جمع‌آوري واژگان و تركيبات، از ارزش علمي برخي از اين كتاب‌هاي لغت كاسته شده است. هم‌چنين در دوره‌ي جلال‌الدين اكبرشاه گروهي از پارسيان هند كتاب‌هايي به نام‌هاي «دساتير»، «شارستان» و «آيين هوشنگ» تدارك ديده و در آن‌ها لغت‌هاي برساخته و مجعول بسياري را به عنوان لغت‌هاي ناب فارسي به همراه مطالبي درباره‌ي تاريخ ايران باستان وارد ساختند (همان: 171/4-170)
اين گفتار را با ذكري از ابوالفضل علامي، از رجال بسيار متنفذ در عهد پادشاهي جلال‌الدين اكبر، به پايان مي‌آوريم. وي در نثر فارسي از تكلف‌هاي منشيانه دوري جست و به ساده‌نويسي روي آورد. مجموعه‌ي ترسلات علامي با عنوان «مكاتبات علامي» و هم‌چنين كتاب‌هاي «اكبرنامه» در تاريخ پادشاهي اكبرشاه و سلسله نسب او، و «آيين اكبري» كه دايره المعارفي در شرح رسم‌ها و آيين‌هاي هند است، از آثار منثور فارسي وي است كه همه‌گي به نثري ساده و روان در نهايت استواري نگارش يافته‌اند. وي هم‌چنين «كليله و دمنه‌ي بهرامشاهي» نصرالله منشي را به نثري ساده و روان تحريري دوباره كرد و آن را «بهار دانش» ناميد. گفتني است سبك انشاي علامي در نثر فارسي به سبب آن‌كه نياز به تبحر و احاطه بسيار در نظم و نثر فارسي داشت، تا مدت‌ها پس از وي ديگر دنبال نشد و نويسندگان به همان اسلوب پيشين روي آوردند.

دوره های تاریخی نثر فارسی

دوره ی دوم:
بررسی دوره ی دوم تاریخ نثر فارسی شامل پنج بخش است که بخش نخست آن در این رساله و بخش های دیگر آن در نوشته های جداگانه و پی درپی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این بخش ها به قرار زیر است:
- بخش نخست: آغاز تاثیر نثر عربی در نثر دری، آمیختگی خراسانیان و عراقیان، تاریخ بیهقی و سبک آن.
- بخش دوم: آشنایی با سیرالملوک، (سیاست نامه)، قابوس نامه، مجمل التواریخ، اسکندرنامه، سفرنامه و زادالمسافرین                      
- بخش سوم: کتاب های علمی در سده ی پنجم: روضه المنجمین، نزهت نامه ی علایی، کیمیای سعادت و نوروز نامه
- بخش چهارم: کتاب های صوفیان: کشف المحجوب، اسرارالتوحید، تذکرالاولیاء و نورالعلوم
- بخش پنجم: انقلاب ادبی و نثر فنی در سده ی ششم (آشنایی با کلیله و دمنه، چهارمفاله ی نظامی عروضی، تاریخ بخارا و مقامات حمیدی)
در این دوره ی صد ساله (دوره ی دوم نثر فارسی)، انقلاباتی که نسبت به دوره ی پیشین موجب تغییر سبک و تجدید روشی در نثر و نظم باشد پدید نیامد، جز آن که به سبب برچیده شدن بساط سامانیان و تقسیم خراسان و ماوراالنهر میان خانان ترک (ترکان سمرقندی) و ملوک غزنین (غزنویان) خریداران علم و ادب به ویژه دوست داران زبان فارسی کم شد و آن کوششی که در بخارا در ایجاد تمدن تازه ی زبان فارسی و فرهنگ نو و ادبیات دری داشت در توقف ماند و شاید کار شعر در عصر محمود رونق گرفته باشد، ولی کار نثر بی رونق شد، زیرا هنوز کتابی که به نثر فارسی در اوایل  این سده بزرای ملوک غزنه یا سمرقند نوشته شده باشد به دست ما نیامده است. در شعر هم جر مدایح محمود و آن چه به کار ترویج سیاست می خورد، شیوه ی دیگری اتخاذ نمی شد و به یقین می دانیم که اگر تشویق قبلی امیران توس و ولیان سیمجوری خراسان نمی بود و فردوسی از بیست سال پیش (یعنی از عهد سامانیان) به سرودن شاهنامه دست نزده بود، امروز از داشتن آن کتاب هم محروم بودیم، زیرا دیدیم که خود آن گوینده ی یزرگ از نبودن ممیزی بصیر در دربار غزنین چه گونه می نالد و نیز دیدیم که چه گونه آن شاعر از یافتن صله و جایزه ای که انتظار آن را داشت و چشم امید به غزنین دوخته بود، محروم ماند
به دلیل موجود نبودن باعث و انگیزه ای تازه در تاریخ و احیای آثار ملی، سبک نثر در این دوره تغییر عمده ای نیافت و اگر چیزی در گوشه و کنار پدید آمد به همان سبک و شیوه ی دیرینه نوشته می شد. مانند کتاب های ناصرحسرو علوی که در نیمه دوم سده ی پنجم تالیف یافته است و با شیوه ی نثر سامانیان برابر است. همچنین دو رساله ای که از شهمردان بن ابی الخیر در دست است به سبک قدیم نوشته شده است و تاریخ سیستان و تاریخ گردیزی و اسکندرنامه نیز دارای سبک کهنه است و کتاب های متصوفه که در پایان شرح دوره ی نخست به آن ها اشاره شد، با وجود آزادی که این طایفه در هر کار برای خود در پیش گرفته و اصطلاحات نو وضع کرده بودند،  با این حال به شیوه ی قدیم کاملن شبیه است. اتفاقن در شعر هم میان شاعران محمودی و شاعران سامانی تفاوت بسیار آشکاری موجود نیست که دیرتر به آن ها اشاره خواهیم کرد.
در این دوره چند کتاب به سبکی خاص پدید آمده و از نظر سبک و شیوه استقلالی دارند که جای بحث و مطالعه دارند و اتفاقن شیوه ی نثر این کتاب ها پس از طی شدن سده ی پنجم نیز به تدریج فراموش شده  و بلافاصله سبک نثر دگرگون شده و نثر فنی پدید آمده است. از جمله ی این کتاب ها  یکی نوشته های ابونصر مشکان، دوم تاریخ بیهقی، سوم سیرالملوک حواجه نظام الملک و چهارمی قابوس نامه ی عمصرالمعالی کاوس است که دیرتر به بررسی آن ها نیز خواهیم پرداخت.

آغاز تاثیر نثر عربی در نثر دری

زبان عربی پس از استقرار دین اسلام در جزیره العرب وارد ایران شد و از همان آغاز پیدایی خود در زبان و ادبیات فارسی تاثیر نمود. لیکن در دوره ی نخست، یعنی دوره ی سامانیان، به دلیل دوری خراسان از مرکز عرب و توجه و اعتنای ویژه ی پادشاهان و امیران محلی به ترویج زبان فارسی دری و از همه مهم تر مانوس بودن نویسندگان و ادیبان به شیوه ی قدیم تر که پیش از اسلام رایج بود، زبان عربی در نثر دری اثر آشکار و نمایانی نبخشید.
در عصر غزنویان ارتباط خراسان با بغداد بیش تر شد و نفوذ بغداد به سبب برچیده شدن دولت سامانیان و ترک تازی دو دولت غیر ایرانی (غزنویان و خانیه ی ماوراالنهر) در مملکت توران و خراسان شدید گشت، زیرا پادشاهان ترک به دلیل رقابت با یکدیگر دست به جلب نظر خلیفه ی عرب می زدند و با پوزش و پیشکش و فرستادگان خود نظر لطف و رضایت او را به سوی خود و خانواده ی پادشاهی تازه ی خویش جلب می کردند.
این روابط طبعن موجب توجه زیادتری به ادبیات عرب شد. دیوان رسایل محمود که در آغاز کار به دست ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی به فارسی می گذشت، سپس به دست احمدبن حسن به عربی برگشت و ادیبان عربی دان در دیوان و حوزه ی وزارت تقرب یافتند و سپری شدن نیم قرن موجب آن شد که اثر زبان عربی در فارسی نمایان تر و آشکارتر گردد.
محمود غزنوی بی شک مانند یعقوب لیث به زبان عربی رغبتی نداشته و با آن زبان آشنا نبوده است، ولی پسران او محمد و مسعود به تصریح بیهقی با ادبیات عرب آشنا بوده اند و بزرگ زادگان آنان به خواندن "سبعه معلقه" مشغول بوده اند و مدایحی که ابوبکر قهستانی پیشکار و استاد و ندیم امیر ابواحمد محمد به عربی در مدح او گفته است در کتاب "دمیه القصر " نوشته ی باخرزی دیده می شود و بیهقی نیز داستانی آورده است که در آن نشان می دهد که این پادشاه حوان به تقلید از خلفا و امیران عرب در مجلس بزم به شنیدن گفته ها و موسیقی عربی رغبت داشته است. (تاریخ بیهقی، چاپ کلکته، برگ ۷٩ )
پیدا شدن دولت سلجوقی نیز بر توجه پادشاهان و وزرای خراسان به بغداد و تظاهر های دینی و ترغیب و تشویق ادیبان و عالمان عرب زبان افزود و امیران ترک با آن که از فضل و ادب عاری بودند، از سویی به ترویج دین اسلام کوشیدند و از سوی دیگر به نشر علوم عربی و تشویق طلاب پرداختند و در نتیجه ی این کار، زبان عربی بیش تر از هر وقت رایج گردید و بازار شعوبیان به کلی کاسد گشت و ادیبان ضد شعوبی در نشر کتاب های لغت عربی و صرف و نحو آن زبان جدیت کردند که یکی از آن طایفه علامه جار الله زمخشری است که خود در "مقدمه ی نحو " بدین معنی اشاره کرده است.

آمیختگی خراسانیان و عراقیان

از فتح ری و اصفهان به دست محمود غزنوی و پسرش مسعود در سال ٤٢٠ ه ق چیزی نگذشت که مردم عراق به وسیله ی فتوحات طغرل و الب ارسلان سلجوقی یکباره با مردم خراسان محشور شدند و لشکرهای خراسان تا بغداد و آذربایجان پیش رفتند.
این امر موجب آمیختگی ادبی و ارتباط علمی نیز گردید، زیرا می بینیم که از سویی دیوان شاعران خراسان در آذربایجان به دست قطران شاعر رسیده و اشکالات لغوی خود را که در دیوان منجیک و دقیقی داشته است از ناصر خسرو می پرسیده و از سوی دیگر کتاب های ادبی و تاریخی تازه ی عربی و آثار تازه  از بغداد و مغرب ایران به خراسان می رسیده است و به سبب فتوحات محمود در هندوستان و رفتن دانشمندان خراسان به آن نواحی، معلومات و اصطلاحات زیادی از علوم ادبی و هیئت و ریاضی و نجوم از هند به خراسان آمده است و این همه در آثار ابوریحان مشهود است و تمدن آن دوره از این ارتباطات علمی و ادبی سریع حکایت می کند.
خلاصه آن که پس از فتوحات محمود و مسعود در عراق و گستردن شدن بلافاصله ی سپاهیان سلجوقی و امیران و وزیران آن دولت که همگی خراسانی بودند در عراق عجم و عراق عرب و آمیختگی و اختلاط خراسانی و عراقی و فرهنگ و ذوقیات این دو دسته با هم، تغییر آشکاری در نظم و نثر دری که تا آن روز خاص خراسان و مردم ماوراالنهر بود پدید آمد که آن را در شعر سبک سلجوقی و در نثر سبک ابوالمعالی نصرالله منشی باید نامید.

ابونصر مشکان و تاریخ بیهقی

پس از بروز آثار آمیختگی خراسان و عراق، در دیوان رسایل محمود غزنوی مردی پیدا شد از فضلا و ادبا که او را الشیخ العمید ابونصر بن مشکان می نامیدند. این مرد در ادبیات فارسی و عربی استاد بود و و "تتمه الیتیمه ثعالبی" از وی نام برده است و ابوالفضل بیهقی (۳٨۵ – ٤۷٠ ه ق) شاگرد اوست و نام او در تاریخ یمینی و مسعودی نیز آمده است.
ابونصر مشکان صاحب دیوان رسایل محمود (رییس دبیرخانه ی سلطنتی) بود و مسعود پسر محمود او را تا پایان عمر بر آن پیشه و منصب باقی نگاه داشت. سبک بیهقی دقیقن تقلیدی است از سبک ابونصر مشکان و میان نوشته های این دو هیچ گونه تفاوتی در نگارش وجود ندارد.
این سبک نثر (سبک بیهقی) با نثر دوره ی نخست (دوره ی سامانیان) متفاوت است و ویژگی های زیر را دارد:

١- دراز نویسی (اطناب)

بر خلاف نثر دوره ی نخست که کاملن خلاصه و با جمله های کوتاه بود، نثر ابونصر مشکان و ابوالفضل بیهقی مفصل تر و دارای جمله های درازتر است. مترادفات لفظی نیز در آن بسیار کمیاب است و از لفظ ها و عبارت هایی استفاده شده است که در نثر قدیم نبوده است. این دراز نویسی از نوعی نیست که از آن ملالی برخیزد، بلکه یکی از محسنات آن در تاریخ بیهقی است که توانسته است جزییات مطالب را بنویسد و مقصود را به خوبی بیان کند.

٢- توصیف

در نثر دوره ی پیشین (دوره ی سامانی) مراد نویسنده این بود که اصل مطالب را با نهایت کوتاهی بیان نماید و مرادش توصیف و تعریف یا به اصطلاح امروزی منظره سازی و بیان حال به شیوه ی شاعرانه نبوده است. ولی این سبک جدید می کوشد به وسیله ی آوردن الفاظ و اصطلاحات تازه که در زبان گفت و گوی آن روز به کار می رفته است و به کارگیری جمله های پی در پی مطلب را کاملن روشن سازد و بیان واقعه را به گونه ای بیاراید که خواننده را در برابر آن واقعه قرار دهد و همه ی اجزای آن را نشان دهد.

۳- استشهاد و تمثیل

در نثر قدیم ذکر مطالب خارجی مانند استشهاد از نظم فارسی و عربی و استدلال به آیات و تمثیل بسیار نادر و کمیاب است. چنان که در تمام دوره ی تاریخ بلعمی و ترجمه ی تفسیر طبری (از دوره ی سامانی) یک شعر به عنوان شاهد ذکر نشده است و از همین قبیل است حدودالعالم و الابنیه و تاریخ گردیزی و تاریخ سیستان که شاهد شعری نیاورده اند. ولی تاریخ بیهقی که زمان آغاز نگارش آن سال  ٤٤٨ یعنی چهار سال پس از "تاریخ سیستان" است می بینیم حکایات و تمثیل ها و شعرهایی بزرای شاهد و مدعا و افزونی پند و عبرت آورده است و افتتاحی است در آوزردن امثال و ذکر شواهد شعری و تقلیدی است از نثر فنی عرب که در سده ی چهارم در بغداد اختراع شد و پس از قرنی به خراسان نیز سرایت کرد.

٤- تقلید از نثر عربی

در این دوره هفت نوع تقلید از نثر عربی وارد زبان دری و ادبی شده است:
الف ) ورود لغات. مانند جمع های عربی از فبیل قدما، شرایط، حدود، اتباع، کتب و از این نوع به جای قدیمیان، شرط ها، حدها، تابعان، کتاب ها و غیره و نیز مصدرهای عربی مانند بخل، کرم، لجاجت و از این نوع به جای بخیلی، کریمی و لجوجی که در قدیم می نوشتند.
ب ) تنوین دار کردن کلمه ها به طرز عربی که در نثر قدیم تر جایز نبوده است. مانند عزیزا، مکرما، حقا و مانند آن ها.
پ) پیوستن و متمم قراردادن جمله های عربی به عبارت های فارسی
ت) جمله بندی به شیوه ی عربی. مانند: «و تاریخ ها دیده ام که پیش از من کرده اند پادشاهان گذشته را خدمتگاران ایشان که اندر زیادت و نقصان کرده اند و بدان آرایش خواسته اند» (بیهقی).
ث) آوردن فعل های ماضی و مضارع به صیغه ی مجهول (که این اثر هنوز هم در زبان و ادبیات افغانستان موجود است) مانند "در را بسته کرد" به جای "در را بست" و استفاده از فعل معین "آمدن" مانند "وی را نیز گرفته آمد" به جای "وی را نیز بگرفتند"
ج) به کار گیری موازنه و سجع مانند: «فصلی خواندم از دنیای فریبنده به یک دست شکر پاشنده و به دیگر دست زهر کشنده. گروهی را به محنت آزموده و گروهی را پیراهن نعمت پوشانده تا خردمندان را مقرر گردد که دل نهادن بر نعمت دنیا محال است» (تاریخ بیهقی، برگ ٤٦۵)
چ) به کارگیری مفعول مطلق در مقام تاکید به تقلید از عربی. مانند:  «بفرمود تا وی را بزدند زدنی سخت» (بیهقی). فردوسی نیز می گوید: بخندید خندیدنی شاهوار / که بشنید آوازش از چاهسار

۵- حذف فعل ها به قرینه

در نثر قدیم حذف فعل هرگز جایز نبوده است، هرچند یک فعل ده بار تکرار شود. ولی از این تاریخ حذف فعل ها به قرینه معمول شد. مانند «حیمه ی مسلمانی ملک است و ستون پادشاه و طناب و میخ ها رعیت» یا «کار عمارت اگر به دست عاجزی افتذ، او برخود درمانده و خلق بر وی» (بیهقی)
یا فعل قرینه را در جمله ی آخر آورده اند. مانند « امیر خراسان سوی بخارا و امیر گوزکانان ابوالحارث و امیر عادل سبکتکین سوی نیشابور رفتند

٦- حذف بخشی از جمله

در بیهقی و در التفهیم برای خودداری از "تکرار" (که رسم قدیمیان بود) گاه بخشی را از جمله حذف می کنند. مثال: «بدین فوم که آن جا رفتند بس قوتی ظاهر نگشت چنان که خداوند را مقررست که اگر گشته بودی بنده را به تازگی فرستاده نیامدی» (برگ ٤٨٦ ) که در بخش آخر جمله به جای "که اگر قوتی ظاهر گشته بودی" تنها "گشته بودی" آورده است.

۷- نوآوری در کاربرد فعل ها

الف) آوردن وجه اخباری به جای وجه التزامی. مانند: « باید که وی نیز هم برین رَوَد و میان دل را به ما می نماید و صواب و صلاح کارها می گوید» به جای بنماید و بگوید
ب) آوردن فعل ماضی به جای مضارع. مانند: «و سبیل قتلغ تکین آن است که برین فرمان مار کند. اگر جانش به کار است و اگر محابایی کند جانش رفت» یعنی جانش می رود.
پ) استفاده از فعل ماضی به صیغه ی وصفی. مانند: «قوم که با وی نامزد بودند جامه ی راه پوشیده پیش آمدند» ( تاریخ بیهقی، برگ ٤٩٠) یا « صاحب دیوان حضرت غزنین بوده و مدتی دراز شاگردی وزیری چون احمد حسن کرده و به روزگار امیر محمد وزارت یافته و خلعت وزارت پوشیده و . . . » (بیهقی، برگ ٤٨٤).
ت) زیاد به کار گرفتن مصدر مرخم. مانند: «من فردا به شهر خواهم آمد و به باغ خرمک نزول کرد . . .» به جای کردن.

٨- جمع ها

- جمع عربی به فارسی نیز جمع بسته می شود.
-  "شما" با "شمایان" جمع بسته می شود (که امروز در افغانستان نیز متداول است)
مطابقت صفت و موصوف در جمع که در پهلوی نیز معمول بوده است ولی از سده ی ششم از بین رفته است. مانند: "ساقیان ماهرویان"، "ایشان سوارانند"، "ناجوانمردان یارانم مرا فرو گذاشتند تا مجروح شدم" و غیره.
- هنگامی که عدد از یک بیش تر است معدود را بر عدد مقدم می دارند و یک "یای نکره" نیز به معدود می افزایند. مانند: غلامی بیست، تنی چند و غیره.
٩- به کارگیری واژه های زیبا و اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی
در تاریخ بیهقی لغات زیبای فارسی و ضرب المثل های شیرین بسیار است و پیداست که این واژه ها و مثل ها در زبان گفت و گوی آن روزگار مرسوم و متداول بوده است. از آن جمله اند:
- بالا دادن = اهمیت دادن، بزرگ کردن مطلب
- فرا کردن = تحریک کردن
- روز سوختن = وقت تلف کردن
- فرا بریدن = مسکوت گذاشتن
- روی داشتن = صواب داشتن
- با جایی افتادن = کار به جایی موکول شدن
- پایستن = صبر و تامل کردن
- خرما به بصره بردن = زیره به کرمان بردن
- کلاه دو شاخ = اجازه ی ویژه ای بوده است که به بلند مرتبگان می داده اند
- دندان نمودن = مهارت به دشمن نشان دادن
- زبون گیری = عاجز کشی
- راه به دیه بردن = بی اساس نیست و راه به جایی می برد
١٠- به کارگبری کم واژه های عربی
در تاریخ بیهقی و نوشته های ابونصر شمار واژه های عربی بر همان قاعده ی قدیم است و بیش تر از ده درصد نیست. یعنی لغاتی است که یا فارسی ندارد یا لغات درباری و دولتی است که با فرمان ها و حکم ها و کتاب های علمی وارد ایران شده و یا لغات دینی است و یا لغاتی است که عربی آن ها از فارسی روان تر و رسا تر بوده است. ولی در تاریخ بیهقی یک دسته لغات تازه موجود است که به جز این موارد و از لغاتی است که به وسیله ی ادیبان و نویسندگان به تقلید از عربی وارد زبان فارسی شده است. مانند:
 
شغل، عهده، فساد، شرط، حدود، جانی، کتاب، لجاجت، قاعده، فضول، اعتماد، امر و نهی، کافی، اولیا، رغبت،وظیفه، عفو، عذر، علامت، عاقبت، نوبت، فصل، طاقت، عرضه، واقف، انتقام، سعادت، حبس، وقت، تدبیر، تلافی، اخبار، حاضر، منشور، خلوت، سطر، نعمت، رعیت، صدقه، متهم، خلل، واجب، مفرد، قصه، خجل، احتیاط، تماشا، مبارک، وکیل، رسم، معاینه، تسکین، وبال، شایع، ریاست، شهامت و غیره.
نسحه ی خطی تاریخ بیهقی بسیار کمیاب است. این کتاب نخستین بار در کلکته به کوشش ویلیام ماسولین انگلیسی در سال ١٢٤١ ش و بار دیگر به تصحیح ادیب پیشاوری در تاریخ ١۳٠۷ش به چاپ رسیده است.

نتيجه

نثر فارسي در دوره‌ي صفوي با وجود آن‌كه در شاخه‌ها و مقوله‌هاي مختلفي هم‌چون تاريخ و عرفان و حكمت و ادب به حيات خود ادامه داد و نويسندگان بسياري به خلق آثار خود به زبان فارسي پرداختند، اما هيچ‌گاه نتوانست آن آهنگ و اعتلاي پيشين را، به‌ويژه در سده‌هاي پنجم الي هشتم هجري، حفظ كند.
نثر فارسي با توجه به حيطه‌ي مكاني و زماني بسيار گسترده‌ي اين دوره و متاثر از سه عامل مذهب تشيع و فرمانروايي حاكمان ترك‌زبان صفوي و بستر فرهنگي-هنري هند، خصايص ويژه‌اي هم‌چون افزوني بسامد واژگان و تركيبات عربي و تركي، اطناب و در بخشي از آثار سادگي و رواني و به عبارتي عامه‌فهم بودن به خود گرفت.
 
 
 
 

منابع:

  1. محمدباقر آرام، اندیشه‌ی تاریخ‌نگاری عصر صفوی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶، ۱۳۰-۳۱.
2- منوچهر مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، چ۲، تهران: آگاه، ۱۳۷۰، صص ۷۵-۷۷.
3- عطاملک علاء الدین بن بهاء الدین محمد بن شمس الدین محمد جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، ج۱، به تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چ۴، تهران: ارغوان، ۱۳۷۰، صص کآ و کج (پیش گفتار مصحح).
4-  برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، مترجم محمود میرآفتاب، چ۴، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲، ص ۶.
 5- ملک الشعراء بهار، سبک شناسی، ج۳،  چ۲، تهران: زوار، تابستان ۱۳۸۶، ص ۶۰.
 6-  ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشانی، تاریخ اولجایتو، به اهتمام مهین همبلی، چ۲، تهران: علمی و فرهنگی، پائیز ۱۳۸۴، ص دوازده.
 7- خسرو خواجه نوری، «منبع شناسی توصیفی تاریخ ایران در عصر مغول،» کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش ۸۱ (تیر، مرداد و شهریور ۱۳۸۳)، ص ۲۱۵.
8- عبدالمحمد آیتی، تحریر تاریخ وصّاف، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، خرداد ۱۳۴۶، ص یب.
9- عبدالمحمد آیتی، تحریر تاریخ وصاف، چ۲، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۶. به نقل از: محمدرضا معینی جهرمی، «نگاهی به «تاریخ وصاف» یا «تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار،» کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش ۸ (خرداد ۱۳۷۷)، ص ۱۴.
10-  شهاب الدین محمد خرندزی زیدری نسوی، سیرت جلال الدین میکبرنی، تصحیح مجتبی مینوی، چ۲، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵، ص ک.
 11-  محمدبن محمدبن محمدبن نظام الحسینی یزدی، العراضة فی الحکایة السلجوقیه، به کوشش مریم میرشمسی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، ۱۳۸۸، ص بیست و پنج.
12-  عبدالرسول خیراندیش، «العَراضة فی حکایة السلجوقیة،» کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش ۸۶-۸۷ (آذر و دی ۱۳۸۳)، ص ۳۵. حسینی یزدی، پیشین، ص بیست و نه.
 13-  عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعداز اسلام، چ۱۰، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۳، ص ۳۵.
14-  محمد بن علی بن شبانکاره ای، مجمع الانساب، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۵ (پیش گفتار مصحح).
 
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.7 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان بررسی ویژگی نثر در زمان مغول Average rating: 4.64631094701882, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr