با توجه به اين موقعيت هاي متفاوت با مشكلاتي كه معلم ها روبه رو هستند بايستي برنامه آموزشي طرح ريزي كنند كه به همه يا بيشتراين نيازها توجه داشته باشند.
در اينجا پيشنهاداتي وجود دارد كه بكارگيري آنها باعث مي شود كه بچه ها به انجام فعاليت هاي كلاس درس مشتاق تر شوندو زمان بيشتري را صرف انجام كارهاي مدرسه نمايند. اطلاعات درسي بايد در ارتباط با زندگي دانش آموزان باشد و توجه كنيد روش هاي يادگيري بتواند در موقعيت هاي واقعي زندگي هم بكار برده نشود (Lumsden 1994. skinner & Belmant) فعاليت هاي داخل مدرسه بايد علاوه برداخل مدرسه درخارج ازمدرسه هم براي دانش آموزان مفيد و مهم باشد . وقتي كه دانش آموزان آگاهي و پيش زمينه اي در مورد فعاليت ها داشته باشند به انجام آنها مشتاق تر مي شوندو همچنين وقتي كه بين آنچه ياد مي گيرند و جهاني كه در آن زندگي مي كنند ارتباطي بيابند باز هم اشتياق آنها زيادتر مي شود. همچنين لازم است كه دانش آموزان احساس كنند كه فعاليت ها و وظايف مدرسه مهم و ارزشمند است و مناسب و شايسته تلاش آنها مي باشد. (انجمن هاي مطالعاتي سياسي 1995). اجازه دهيد كه دانش آموزان بر فرآيند يادگيري و برنامه هاي مربوط به آن كمي كنترل داشته باشند (Brooks etal 1998) اين مي تواند به هر روشي انجام شود مثلاً در بين تكاليف و وظايف متفاوت مدرسه، خودشان كار مورد علاقه شان را انتخاب كنند، نظارت بزرگان بر انجام كارهاي گروهي آنها به حداقل برسد تا دانش آموزان خودشان بكارها نظارت و كنترل داشته باشند و پيشرفت خود را ارزيابي كنند (Anderman & Midyley 1998, Der 1997) (انجمن هاي مطالعاتي سياسي 1995).
Anderman و Midyley ذكر كرده اند كه اين به اين معني نيست كه معلمان نبايد بركلاس درس كنترل داشته باشند.
جو مدرسه آنقدر پيشرفته باشد كه معلمان تفاوتهاي فردي را تشخيص دهند و دانش آموزان را به ابعاد خلاقيت تشويق كنند و هم معلمان و هم دانش آموزان احساس استقلال كنند. مخصوصاً اين مهم است كه محيط مدرسه به دانش آموزان و معلمان اجازه دهد كه بر آموزش و يادگيري كمي كنترل داشته باشند. (Mccombos, Whisler 1997).
از تلاش معلمان تشكر و حمايت شود تا انگيزه دانش آموزان افزايش يابد، دانش آموزان را تشويق كنيد كه به يادگيري توجه كنند و جزء اهداف اصلي آنها باشد و نتايج و كارها بر اساس آموزش باشد (Mccombos, Whisler 1997: Renchler 1992). به علاوه مديران نيازهاي آموزشي فردي معلمان را تشخيص دهند و حامي برنامه آموزشي و تحقيقاتي آنها باشند. (Mccombos, Whisler 1997).
ايجاد كنيد وشركت كنيد درفعاليت هاي پيشرفته حرفه اي كه درارتباط با انگيزه كاربردمؤثر تكاليف خانه واشتياق دانش آموزان باشد(Renchler 1992).
سر انجام : معلمان شيوه هايي را بكار ببرند كه والدين هم در آنها شركت كنند، در مورد انگيزه با والدين بحث و گفتگو كنند، والدين را راهنمايي كنند كه چه طور انگيزه آموختن را در بچه ها بكار برند(Renchler 1992).
ايجاد انگيزه دانش آموزان تا به انجام فعاليت هاي كلاس درس مشغول و مشتاق شوند.
اين طور به نظر مي رسد كه علاقه زياد دانش آموزان به يك كار يا وظيفه باعث مي شود كه تا اتمام كار در آن غرق شده و آن را رها نكنند. حتي براي با انگيزه ترين دانش آموزان هم فعاليت هايي نياز است كه باعث ايجاد علاقه در آنها شده و يك آگاهي اوليه براي آنها باشد تا فعالانه مشغول آن كارها شوند. اما چه چيزي باعث جذاب تر شدن يك كار مي شود؟ چه چيزي باعث مي شود كه دانش آموزان به يك پروژه علاقه مندتر و مشتاق تر از پروژه ديگر شوند؟ معلمان چه طور مي خواهند فعاليت هايي را طراحي كنند كه در همان زماني كه آنها را مجذوب خود مي كند آنها را در فرآيند يادگيري بيشتر درگير كند؟
اين تحقيق اين طور مي گويد كه معلم هايي كه فعاليت هاي كلاس را بر اساس نيازهاي عقلاني و روحي و رواني دانش آموزان طرح ريزي مي كنند در افزايش اشتياق دانش آموزان به انجام فعاليت ها موفق تر هستند.
(strong et Al 1995, Ames 1992, Anderman & Midg ley 1998).
معمولاً دانش آموزان نياز به فعاليت هايي دارند كه باعث شكوفايي استعدادها و پيشرفت صلاحيت ها و توانايي آنها شود و به آنها اجازه دهد كه ارتباطاتشان با ديگران افزايش يابد. فعاليت هايي كه باعث شود آنها مستقلانه بتوانند تصميم بگيرند و فرصت هايي را براي بيان خود و اصليت خود (نيروي ابتكار) براي آنها فراهم آورد.
(strong et Al 1995و Anderman & Midg ley 1998).
تلاش هم قابل قبول است. پس در نتيجه جايزه بي معني و بي اهميت مي شود. (Brooks et Al 1998 ) اين اطمينان را حاصل كنيد كه انتظارات شما در كلاس درس براي انجام كارها و رفتارها واضح و ثابت است. (mer & Belmont 1991) نمونه هايي از كارهاي سطح پايين، متوسط و سطح بالا را به دانش آموزان معرفي كنيد تا به آنها ثابت كند كه ملاك ها و معيارها براي وظيفه شخصي شان را بفهمند و سپس فرصتي ايجاد كنند تا در مورد چگونگي ارزيابي هركاري با آنها بحث و گفتگو كنند(Lmen et al 1994).
دانش آموزان، مخصوصاً دانش آموزان دبستاني نياز دارند كه احساس كنند معلمانشان هم در زندگي آنها شركت دارند يا به زندگي آنها از شادي ها و خوشي ها صحبت كنند .(Skinner & Belmont 1991) .
به سؤالات دانش آموزان بطورمثبت پاسخ دهد كه براي كاري كه به خوبي انجام داده اند آنها را با گفتن سخنان خوب تشويق وتمجيد كنيد. برقراري ارتباط خوب وشايسته با دانش آموزان مخصوصاٌ دانش آموزاني كه شكست ها وكمبودها ممكن است آنها را تهديد كند يا با بزرگان خود ارتباط مثبت متقابلي ندارد ، يك عامل مهم تأثيرگذاربراشتياق دانش آموزان است كه باعث مي شود بچه ها با مدرسه ارتباط برقراركنند .( Combos &Pope 1994 )
كارها را به يك سري ازكارهاي كوچكتر تقسيم بندي كنيد. انجام اين كارازاينكه دانش آموزدركارها وپروژه هاي طولاني غرق شده ازانجام آنها مأيوس نشوند جلوگيري مي كند.
مهارت هاي يادگيري رابراي دانش آموزان زياد كنيد .( Anderman & Midgley 1998 ) وقتي يك دانش آموزوظيفه خود را انجام مي دهد اما به ملاكهاي مورد انتظارنمي رسد به اوفرصت بيشتري بدهيد تا آن را مجدداٌ انجام دهد واورا راهنمايي كنيد تا نتايج بهتري بدست آورد . وقتي امكان دارد كاردانش آموزرا بعد از اتمام آن ارزيابي كنيد ومطمئن شويد كه اصطلاحات اودرباره آن مفيد وسودمند است. دانش آموزان را براساس كاري كه انجام داده اندبسنجيد وبا ديگردانش آموزان درمدرسه وسطوح بخشي مقايسه نكنيد . ( Anderman & Midgey 1998; Dev 1997;Lumsden 1994 )
دركارهايي كه براي اصلاح ودوباره بازسازي مسائل مدرسه داريد افزايش انگيزه دانش آموزان را دراولويت قراردهيد .(Renchlen 1992; SKinnen & Belmont;1991 ). درمدرسه فرهنگي ايجاد كنيد كه براهميت دستاوردهاي آموزگاران تأكيد داشته باشند.
نشانه هايي ازيك مدرسه كامل را طرح ريزي كنيد كه به دانش آموزان نشان دهد كه يادگيري ارزشمند است و اينكه معلمان براي موفقيت دانش آموزان منصوب شده اند. به آنها ابلاغ كنيد و اين الگو را براي آنها ايجاد كنيد كه آموختن هميشه و در همه جا با ارزش است . (Renchlen 1992, Mccombos, Whisler 1997) احتمالاٌ اين دانش آموزان اصرار به انجام كارهايي معين دارند، مفهومات و اصطلاحات طولاني تر را حفظ مي كنند و خود را كمتر نيازمند دوره هاي جبراني و مرور درس ها مي دانند . (Der 1997 ). دانش آموزان داراي انگيزه دروني هميشه در حال يادگيري هستند حتي مدتها بعد از مدرسه رسمي كه محرك هاي بيروني مانند نمره وجود ندارد اين دانش آموزان سعي مي كنند چيزهاي جديدي ياد بگيرند (Kohn 1993). در اينجا بايد اشاره كنيم كه هدف بعضي محققان توضيح انگيزه دانش آموزان به عنوان انگيزه دروني و بيروني مي باشد. Strenberg, Lubart (همانطور كه در مورد Any silverوRobin son ذكر شد) براي فعال اين طور گفته اند كه اين تقسيم بندي ساده انعكاس دهنده بسياري از عوامل نتيجه مرتبط به يكديگر است كه انگيزه دانش آموزان براي موفقيت در مدرسه تأثير گذار مي باشند. آنها خاطرنشان كرده اند كه موفق ترين افراد هم داراي انگيزه دروني و هم داراي انگيزه بيروني هستند يا اينكه هم عوامل خارجي و هم عوامل داخلي با هم ايجاد انگيزه درآنها مي شود و پيشنهاد مي كنند كه معلم ها براي ايجاد اشتياق دربچه هاي مدرسه از هر دو نوع انگيزه استفاده كنند.
روش هايي براي افزايش انگيزه:
تحقيقات زيادي نشان داده شده است كه تمرينات و فعاليت هاي مدرسه بر انگيزه دانش آموزان تأثيرگذار است (Lumsden 1994 ) يا با اين وجود SKinnen & Belmont 1991 گفته اند كه اين تأثير ممكن است كه هميشه زياد نباشد. معلمان تمايل دارند تا انگيزه اوليه و اصلي بچه ها را زياد كنند. اين شيوه در مورد دانش آموزان خوب است كه با انگيزه قوي براي يادگيري وارد مدرسه مي شوند و نتيجه انگيزه آنها قوي تر و بيشتر خواهد شد. با اين وجود در مورد دانش آموزاني كه در هنگام ورود به مدرسه انگيزه كمتري دارند تمرينات خاص كلاس درس ممكن است منجر به كاهش بيشتر انگيزه آنها شود. براي اطمينان از اينكه، اين تلاش ها استعداد دانش آموزان را افزايش خواهد داد لازم نيست كه اين كارها فقط مخصوص دانش آموزاني باشد كه انگيزه كمتري بلكه همه دانش آموزان در همه مدارس از اشتياق و انگيزه بالا براي موفقيت سود خواهند برد. (Lumsden 1994و Anderman & Midgley ) . در زير پشنهاداتي براي معلمان و مربيان آورده شده است. راهنمايي براي افزايش انگيزه دانش آموزان براي يادگيري دركلاس درس:
به بچه ها جايزه دهيد اما نه خيلي زياد. اگر قرار است از محرك هاي بيروني استفاده شود وقتي موثر تر واقع مي شوند كه دقيقاً در ارتباط با كاري باشد كه انجام گرفته است. همچنين جايزه وقتي بايد داده شود كه دانش آموزان استحقاق و شايستگي را داشته باشند.
انگيزه دروني: مي توانيم بگوييم كه يك دانش آموز داراي انگيزه دروني است وقتي كه او باطناً يا در درون خود اشتياق و انگيزه اي براي يادگيري دارد. دانش آموزاني كه داراي انگيزه دروني هستند يا به طور دروني برانگيخته مي شوند خيلي فعالانه با كنجكاوي، علاقه و لذت چيزي را ياد مي گيرند با اين آموختن به خاطر اهداف شخصي و عقلاني شان مي باشد. بر طبق گفتهDer 1997 دانش آموزاني كه داراي انگيزه دروني است نياز به هيچ نوع جايزه يا محركي براي شروع يا كامل كردن كار خود ندارد. اين دانش آموز به احتمال زياد وظيفه انتخاب شده را انجام مي دهد و ويژگي مبارزه جويانه اين فعاليت او را هيجان زده مي كند. (P.13) در حالي كه به نظر مي رسد هيچ نوع از انگيزه ها برتر يا ترجيح پذير نيستند. دلايل جالب توجهي وجود دارد كه نشان مي دهد دانش آموزاني كه داراي انگيزه دروني بيشتري هستند پيشرفت بهتري مي كنند. (Lumsden 1994 Brooks etal, 1998). در حقيقت تعدادي از تحقيقات نشان مي دهد كه استفاده از محرك هاي (برانگيزانندگان) بيروني براي مشتاق كردن دانش آموزان به يادگيري مي توانند هم نتايج ضعيف تري به همراه داشته باشند و هم تأثير منفي بر انگيزه دانش آموزان داشته باشد. ( der1997, Lumsden 1994 ).
دانش آموزاني كه تنها انگيزه آنها براي انجام يك كار اين است كه از نتايج بعدي آن جلوگيري كند يا يك نمره معين بدست آورند بيشتر از مينيمم تلاش لازم را براي رسيدن به هدفشان را انجام مي دهند و وقتي دانش آموزان به جاي تكيه بر مهارت هاي خود، خودشان را با ديگر همكلاسي هايشان مقايسه مي كنند به سادگي نا اميد مي شوند و انگيزه دروني آنها براي يادگيري ممكن است واقعاً كاهش يابد. Brooks etal 1998 اضهار كرده است كه در حالي كه جوايزي كه به دانش آموز داده مي شود سودمند مي باشد اما اين جوايز علاقه به آن كار را كم مي كنند و در نتيجه احتمال اينكه آن كار در آينده ادامه يابد كاهش مي يابد. (P.26)
از طرف ديگر دانش آموزاني كه داراي انگيزه دروني هستند در تعدادي از كارها از بقيه بيشتر پيش مي افتند. به طور متوسط دانش آموزان داراي انگيزه دروني در مقايسه با دانش آموزاني كه انگيزه خارجي و بيروني دارند رتبه هايي و درجات بالاتر و نمره هاي بهتري را در امتحان به دست مي آورند. (SKinnen & Belmont 1991 Der,1997, ) . آنها شخصاٌ و اصطلاحاً راباشرايط مدرسه بهتر سازگار مي كنند. (SKinnen & Belmont 1991 )، استراتژي هايي را بكار مي برند كه نياز به تلاش بيشتري داشته اند و آنها را قادر سازد تا اطلاعات را بطور عميق تري پردازش كنند. (Lumsden 1994, P.2) ، به احتمال زياد در مورد توانايي براي يادگيري مطالب جديد به خود اطمينان زيادي دارند. (مطمئن هستند). (Der, 1997). دانش آموزان داراي انگيزه دروني درجمع آوري اطلاعات در تصميم گيري ها استراتژي هاي منطقي تر را بكار مي برند. (Lumsden 1994, P.2) اين دانش آموزان بكارهايي مي پردازند كه سخت تر است و با آن بيشتر در گير مي باشند در حالي كه دانش آموزان با انگيزه بيروني به سمت كارهايي مي روند كه از درجه سختي كمتري برخوردار هستند (Lumsden 1994).