سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

بنياد وپيدايش الفبا وخط
4.4 /5 20 5 1
بنياد وپيدايش الفبا وخط
بنياد وپيدايش الفبا وخط
وقتي ما به خطوط موجود در جهانامروز نظر بيفكنيم، وبه ويژه خطوط مللي را كه سابقه ممتد تاريخي دارند ازبين آثار گوناگونشان ملاحظه كنيم. در  مي يابيم كه اين خطوط يكباره وبدون مقدمه خودنمائي نكرده است. با پيجوئي واستقصاء در دورانهاي مختلف گذشته، پيشينه وريشه خطوط را در سر لوحه تمدن تاريخي بشرجستجو مي كنيم. با اينكه هنوز نقاط ونكات مبهم بسيار در سر راه است، خوشبختانه در اين عصر فعاليت كاوش كنندگان وزحمات دانشمندان ومحققان، بر بسياري از نقاط تاريك حتي جهانهاي گمشده ديرين پرتوافكنده وراه تحقيق بيشتر را باز كرده است، تا بدانجا كه ميتوانيم امروز ببعض اسرار تمدٍٍن روزگاران باستاني وهنر وصنايع اقوام كهن پي ببريم.
سنگ نبشته ها والواح كه در حفاريها به دست آمده به منزله نور افكنهائي بوده كه تا حدي اين راه تاريك وپر پيچ وتاب را روشن ساخته ودرهاي تحقيق را باز نموده است. ضمناً اين سندها ارزش واهميت هنر خط واختراع آنرا بيش از بيش به ثبوت رسانيده است. اختراع خط وتشكيل الفبا نخستين گام بشر به سوي تمدن ومهمترين پديده انساني وكليد هر دانش است. بي جهت نيست كه آغاز دوران تاريخي را با پيدايش خط ميزان كرده اند.
دير زماني است كه مردم جهان به اهميت پيدايش خط والفباي آن پي برده ،خواسته اند بدانند كي، وكجا، وچگونه اختراع شده است. ولي با وجود تحقيقات وآراء مختلف اين بحث هنوز به مرتبه قطعيت نرسيده وتحقيقات همچنان ادامه دارد.
اينك ما اين بحث را در ضمن چند طليعه به نظر خوانندگان ارجمند مي رسانيم:
طليعه 1 تاريخ الفبا
از مطالعات كتب ومقالات راجع به تاريخ الفبا وچگونگي پيدايش حروف مسلم شده است كه همه خطوط حرفي جهان از يك اصل مشترك به وجود آمده است.اختلاف نظر بسيار ميان محققان مشاهده مي شود كه صاحب هر نظريه اي سعي دارد صاحبان نظريه هاي ديگر را به اعمال غرض نژادي وسياسي ومذهبي ويا طرفداري از آنها متهم سازد ولي آنچه مسلم است اين است كه چه در آنها اعمال غرض شده ويا نشده باشد،نتيجه قطعي تا كنون حاصل نگرديده است.
صاحبان نظريه هاي مختلف گروهي طرفدار اصل آريائي وسومري، عده اي جانبدار اصل مصري، جمعي قائل به اصل سامي وبابلي، وبعضي تابع نظريه هاي ديگر وبالاخره برخي طرفدار ماخد الهي ووحي شده اند بدين شرح:
(پيچيدگي وابهام آغاز اختراع خط يكي از نويسندگان دائره المعارف بريتانيا را واداشته است كه از اين حقيقت دور مانده اند وچون ما نمي توانيم ازروي تاريخ صحيح وحدس تاريخي دقيق ظهورالفبا را تعيين نمائيم پس ناچار بايد به موجب مدارك صحيح كه از كتب آسماني استفاده مي شود اعتراف نمائيم كه اين موضوع از اختراعات بشري نبوده وازالهامات آسماني بوده است كه به وسيله پيامبران به مردم تعليم داده شده است.                         (نقل از مجله مهر شماره5 سال 42)
اسحاق تيلور tayloe در سال 1883 ميلادي دو جلد كتاب مفصل درباره الفبا نوشت كه از حيث جمع آوري خطوط جهان وترتيب جدولها قابل توجه وهميشه مورد استفاده است. وچون اكثر مباحث كتاب باحدسها واحتمالات برگزار شده خود مولف آنرا (حدس درخشان) خوانده واين اولين كتاب براي تاريخ پيدايش الفباست تيلور با همه اصراري كه درباره كشانيدن تاريخ خط به اقوام بيبليك داشته به حقيقتي اشاره كرده مي گويد: (عجب است كه قديميترين آثار الفبائي ايران از ناحيه اي بدست آمده كه استان هندي شاهنشاهي داريوش بزرگ بوده است) هرودت منشاء الفبا را سرزمين پارس كناره خليج فارس مي داند. در نوشته هاي سانسكريت اشاره به اختراع خط در سرزمين هند شده والفباي سانسكريت را (ديواناگري) خوانده اند اما اين كلمه در سانسكريت معنائي ندارد وگويا فارسي باشد ومعني آن خط خداست.دسته اي اختراع الفبا را به پيامبر ايراني زردشت نسبت داده اند و به قطع ويقين گويند كه پيدايش الفبا از خاور زمين بوده، در حدود پنج تا ششهزار سال قبل از ميلاد وتقريباً در يك زمان علائم نگارش در مصر وبين المللي ودره سند قدم به عرصه وجود گذارده است.
باستان شناسان در دره سند و ويرانه هاي باستاني پنجاب اكتشافاتي در نيمه اخير قرن نوزدهم ميلادي به عمل آوردند. ومعلوم شد . در اين وادي حاصلخيز يكي از قديميترين تمدنهاي بشري وجود داشته است كه تاريخ آن از هزاره سوم قبل از ميلاد بالا مي رود. اين تمدن معاصر مدنيت بين النهرين در وادي فرات بوده وبا شهر اور رابطه داشته است. تمدن موهنجودارو متعلق به دره سند وهمزمان با دو تمدن دره نيل وبين النهرين است. نسبت به دو تمدن ديگر برتري داشته است. خط اين مردم پس از پنجاه سال كه شهر موهنجو دارو از جمله شهرهاي بزرگ دره سند كشف شده هنوز ناخوانده مانده وبه تازگي هيئتي از باستانشناسان فنلاندي در خواندن سيصد وچند حرف آن موفق شده است واميد مي رود كه راز اين خط واين مردم به زودي گشوده شود.(اقتباس ازمجلات هنر ومردم وكتاب سرزمين هند وفرهنگ دانستنيها)
در سال 1927 ميلادي وادل استاد سابق دانشگاه لندن كتاب خود را به نام اصل آريائي الفبا منتشر كرد واين كتاب كاملاً مخالف حدسيات اسحاق تيلور وهم مسلكان اوست. و اول در اين كتاب كوشيده است ثابت كند كه الفبا از روي خط سومريها كه بنا به دلايل او قومي آريائي بوده اند گرفته شده است. او در مقدمه كتاب اصل آرايئي الفبا مي نويسد عموماً تصديق كردهاند كه اختراع الفبا يكي از بزرگترين پيشرفتهاي علمي بشر است وتا كنون اصل الفبا وماخذ شكلهاي حروف با اينكه موضوع حدسيات مختلف بسياري بوده همچنان مجهول مانده است. با وجوداين نويسندگان اخير مخترع آنرا سامي فرض كرده اند ، وهمه اين فرض را بدون تفكر وغور از يكديگر نقل وتكرار ميكنند.
پس از اين نظريه ها و پژوهشها آثار بزرگ كاپادوكيه و آشور ومصر كه مطالب نبسته روشنتر كرده است دائره المعارف بريتانيا در چاپ چهاردهم سال 1929 ميلادي چنين مي نويسد: ( بحث در تاريخ الفبا از نخستين باري كه در سنگ نبشته هاي يوناني  به كار رفته است اشكالي ندارد، ولي تاريخ الفبا پيش از يونان هنوز در پرده شك نهفته است.) در اين چاپ فقط يك جمله درباره تاريخ الفبا گفته شده و آن اين است كه الفبا از روي خط برهمائي كه موطن آن مشرق ايران قديم است گرفته شده است.
جديدترين كتاب مفصل وجامعي كه در موضوع مورد بحث نوشته شده كتاب الفباي دانشمند محقق داود درينگر david. Dnimgen است در اين كتاب بيش از 600 صفحه و 252 گرامر دارد،مولف هنوز موضوع تاريخ خط حرفي را در جهان حل نشده ميداند.
جديدترين مقاله اي كه راجع به اصل سامي خطوط جهان به نظر رسيده مقاله اي است كه دو سه سال پيش  در آخرين چاپ دائره المعارف امريكا نابطبع رسيده است، نويسنده مطلع وتواناي اين مقاله مثل بسياري از دانشمندان ديگر از نظريه اسحاق تيلور و دواو درينگر طرفداري كرده ونظريات وحدسيات مخالفان را به اختصار ذكر و رويهمرفته رو كرده است، ولي از روي كمال انصاف واطلاع تصريح كرده كه بررسي اين موضوع مهم تا كنون صورت كمال به خود نگرفته وبايد در آينده راجع به اين قسمت از تاريخ تمدن جهان بررسي دقيق كرد تا حقيقت روشن گردد.
اينك خلاصه جامعي از آنچه كه در ان مقاله ذكر شده ومربوط به سخن ما است نقل مي كنيم:
(بررسي الفبا از عصر يونانيان تا كنون چندان اشكالي ندارد ولي از نظرهائي كه راجع به پيش از عصر يونان داده شده در آن شك وترديد بسيار است. با وجود همه اينها مي دانيم كه چون حروف يوناني آلف بتا گاما وغيره نامهاي سامي دارند لهذا خط يوناني اصل سامي دارد. يكي از قديمي ترين آثار الفباهاي سامي كه كشف شده روي تخته سنگ موايي است كه تاريخ آن مربوط به قرن نهم پيش از ميلاد است. يك سنگ نبشته ديگري در جزيره قبرس پيدا شده كه قدمت  آنرا در همين حدود گذاشته اند .بسياري از محققين معتقدند كه سنگ نبشته موابي نماينده شكل اصلي حروف الفباي قديم نيست. بلكه آن حروف واشكالي كه بدست آمده از يك اصل مشتركي گرفته شده اند. اكتشافات جديدي كه پيوسته صورت مي گيرد مانع از اين است كه يك نظر قطعي در اين باب اظهار داشت ونتيجه گرفت. لنرمان fnancois .lenonmont در سال 1874 ميلادي اظهار نظر كرده كه همه خطهاي سامي از مصر آمده است. دانشمندان ديگري معتقدند كه منشاء اصلي خطوط حرفي جهان ميخي بابلي و يا خط كرت و يا خط سيلابي قبرس مي باشد. نظر سرآرتور ايوانس كه از دانشمندان اخير است اين است كه جزيره كرت وطن اصلي الفباست وخط حرفي از كرت به فلسطين رفته وفينيقيها از آنها اقتباس كردند واز آنجا به يونان برگشته است. سرفلندر پطري در اوايل قرن بيستم در شبه جزيره سينا سنگ نبشته اي كشف كرد و كشف او باعث شدكه دوباره نظريه اقتباس از خط مصري را دكتر گاردينر gardiner زنده كند. از قراري كه حدس زده اند اين سنگ نبشته از قرن پانزدهم پيش از ميلاد ونماينده مرحله اي ما بين خط مصري وخط سامي مي باشد .اگر خطوط سامي جنوب شبه جزيره عربي را در نظر بگيريم آن وقت لازم مي آيد كه يك حلقه به خصوصي كه هنوز كشف نشده است كشف شود. باري تاريخ اين قبيل سنگ نبشته هاي سامي را كه كشف كرده اند تا دو هزار سال پيش از ميلاد قرار داده اند. در هنگامي كه مصر وبابل وآسور وكرت نفوذ خود را از دست دادند. سه قوم مهم ديگر : اسرائيل وفينيقي وآرامي سربلند كردند. حال اگر ما شاخه هاي جنوبي را در نظر نگيريم در اين صورت دو شاخه ممتاز ساميهاي شمالي باقي مي ماند وآن دو شاخه يكي كنعاني است كه از آن خط عبري قديم وفينيقي وآرامي بيرون مي آيد ونفوذ خود را روي الفباي عربي وپهلوي ايراين نشان مي دهد وديگري خط آرايم سامي است كه به نظر مي آيد يم نفوذ قابل توجهي روي الفباي ارمني وخطهاي هندي داشته باشد. اكنون بر ميگرديم به شاخه كنعاني خطوط سامي ومخصوصاً به فينيقي كه مي توان آنرا به سه دسته تقسيم كرد: 1- فينيقي اصلي كه در فينيقيه به كار مي رفت.2-خط مستعمرات فينيقيهادر قبرس و ساردني وكارتاژ،3- شاخه تحريري آن در شمال افريقاي غربي. محقق است كه يك فاصله اي ما بين حروف الفباي يوناني و حروف خط فينيقي وجود دارد.
- نكته ديگري كه قابل توجه مي باشد اين است كه الفباي اتروسكيان كه قومي از اقوام ساكن شبه جزيره ايتاليا بودند يك مرحله ميانه اي ومهمي ما بين الفباي يوناني و رومي است. الفباي اتروكسي از قرن هشتم پيش از ميلاد است واز چند الفباي يوناني قديم- حروفش را عاريه كرده است. انتهي .
اتروكسيان كه پيش از ظهور روميان در صحنه تاريخ تمدن جهان و بناي شهر رم در 747 پيش از ميلاد در شمال شبه جزيره اين ايتاليا سكني داشته اند. تاكنون نژاد وزبان  ودين آنها معلوم نيست  وتا به امروز در حفاريها بيش از نه هزار نوشته مفصل ومختصر با خط اتروسكي وايتاليا وحتي در مصر  وكارتاژ بدست آمده است.
در شبه جزيره اسكانديناوي ودانمارك و سرزمينهاي اقوام ژرمني خطي تقريباً شبيه خط اتروسكي به نام روني (رمزي) معمول ، والفبائي بوده است.
سنگ نبشته سرخ كوتل در سال 1957 ميلادي در افغانستان پيدا شد واستاد عبدالحي حبيبي  افغاني رساله اي به نام (مادر زبان دري) چاپ مطبعه كابل 1324 هجري راجع به آن نوشته و در تاليف آن رنج فراوان برده است. به طوريكه شرح داده سنگ نبشته اي چهار ضلعي با خطي شبيه به خط يوناني است كه مساحت سطح آن بيش از يك متر مربع مي باشد ومعلوم نيست كه تمام حروف الفباي مخصوص به آن لهجه ايراين قديم در اين سنگ نبشته به كار رفته باشد. با اين همه حروف آن از الفباي قديم يوناني بيشتر است.
سهراب جمشيد جي بولها را دانشمند زردشتي رساله اي به انگليسي در سي صفحه تاليف كرده و در راه آن در مطالعه تاريخ الفباي جهان رنج بسيار بردهاست. رويهمرفته ايندانشمند همان راهي را كه در غرب براي پيدا كردن اصل الفبا پيش گرفته اند دنبال كرده و به نظر خود ثابت نموده است كه الفباي اوستا مستقلاً حروفش رسم شده و داراي قدمت بسيار ميباشد. اسحاق تيلور در كتاب الفباي خود تذكر داده است كهمسعودي در قرن دهم ميلادي از زند واوستا شرحي نوشته كه ظاهراً از منبع موثقي است او مي گويد كه آن كتاب روي دوازده هزار پوست گاو با خطي كه زردشت آنرا اختراع كرده نوشته شده بود.
مسعودي در كتاب (مروج الذهب) گويد زردشت پوراسپتمان از اهل آذربايجان بود واو پيغامبر مجوس است و كتاب معروف را كه عوام آنرا زمزمه گويند ومجوسان آنرا (ابستا) مينامند آورد. حروف معجم اين كتاب كه او براي ايشان آورد شصت حرف است در زبانهاي ديگر حروف معجم بيشتر از اين نيست.
مسعودي در كتاب (التنبيه الاشراف) كه در 345 هجري تاليف شده است گويد: زردشت كتاب اوستاي معروف خود را آورد وعدد سوره هاي آن بيست ويك و هر سوره اي در دويست ورق حروف و عدد حروف واصواتش شصت حرف وصوت بود. و هر حرف و صوتي شكل جداگانه داشت و از آنها حروفي تكرار وحروفي اسقاط مي شود و آن مخصوص زبان اوستا نيست اين خط را زردشت احداث كرد ومجوس آنرا دين دبيره مي گويند. و زردشت خط ديگري احداث كرد كه مجوس آنرا دبيره وصحيح كلمه ويسيپ دبيره است يعني خطي كامل يعني خطي كلي مي گويند وبا اين خط لغات امم ديگر و صداي حيوانات و طيور و غيره را مينوشتند عدد حروف و اصوات اين خط يكصد و شصت حرف و صوت است و هر حرف و صوتي صورتي جداگانه دارد در خطوط امم ديگر خطي داراي حروفي بيشتر از اين دو خط باشد نيست زيرا كه حروف يوناني كه اكنون انرا رومي مي گويند بيست وچهار حرف دارد و در آن ( ح خ غ ه ذ ض) وجود ندارد فارسيان غير از اين دو خط كه زردشت آنرا احداث كرد پنج خط ديگر دارند برخي از اين خطها در آن كلمات نبطي داخل مي شود ودر برخي داخل نمي شود.
ابن النديم گويد جهشياري دركتاب الوزراء آورده است كه پيش از گشتاسب كتب و رسائل كم بود و مردم قدرت بر توسعه آن نداشتند ولي در هنگام پادشاهي گشتاسب زردشت ظهور نمود و خط عجيب خودش را براي همه زبانها آورد و مردم خط نوشتن آموختند و اين كار توسعه يافت و مردم در آن ماهر شدند
باز مسعودي (متوفي 346 ه ق) در مروج الذهب مينويسد و كتب هذا الكتاب في اثني عشر الف جلد بالذهب و محمد جرير طبري (متوفي 310 ه ق) در تاريخ خود از دوازده هزار پوست گاو كه اوستا روي آنها نوشته شده بود صحبت ميدارد. قديميترين اسناد كاغذ تنسر، هيربد،هيربدان اردشير پاپكان است كه در هزار و هفتصد سال پيش به پادشاه طبرستان جسنفشاه نوشته و در آن گويد : ميداني كه اسكندر از كتاب دين ما دوازده هزار پوست گاو بسوخت به استخر .
در تعيين عصر وزمان زردشت باختلاف سخن گفته اند، بعضي زمان دهي را در حدود ششهزار سال پيش از ميلاد مسيح- دانسته اند از جمله آقاي ركن الدين همايونفرخ در كتاب بررسيهاي تاريخي سال 1347 شمسي گفته است: ( بنابراين با توجه به اين تاريخ و زمان و دلايل ديگري كه ارائه خواهم داد دوران زردشت درحدود ششهزار سال پيش از ميلاد مسيح بوده است)
آقاي ذبيح بهروز در نشريه ايرانشناسي كتابخانه پهلوي سال 1346 شمسي مينويسد(.. روش علمي وقتي براي تعيين عصر زردشت اين است كه اول به دستگاه گرونولوژي باستاني ايران آشنائي پيدا كنيم وبعد روايات پراكنده  ومتناقص رابررسي و تصحيح نمائيم) و آنگاه نامبرده از چندين طريق بر اساسرصد و علم نجوم قديم و جديد زمان زردشت را به طور قطع سال 1767 پيش از ميلاد تعيين كرده است.
استاد پورداود گويد: (تعيين زمان و قدمت اوستا بسته به تعيين زمان زردشت است بنا به دلائلي كه گذشت زمان اوستا را بسيار متاخر از ريگ ويد برهمنان و تورات يهودها نبايد تصور كرد... نظر به شواهد تاريخي و جغرافيائي قدمت آنها بدو هزار وپانصد سال پيش از مسيح ميرسد اما تورات بنا به تقرير خود اين كتاب موسي در هزار و پانصد سال پيش از مسيح از مصر خارج شده است.
 
طليعه 2 مراحلي كه خط پيموده است
اين نكته مسلم ونظر محققان مؤيد آن است كه خط از آغاز پيدايش خود در طي قرون و اعصار بهتدريج تحولات و دگرگونيهاي پياپي ديده و راههاي صعب و دشوار پيموده تا به صورتهاي كنوني در آمده است و اينموضوع بستگي با تحولات و پيچ وخمهاي تاريخ بشري و احتياجات و رويدادهاي مهم داشته است. از قبيل تاسيس تمدنها،روي كار آمدن سلسله ها وانقراض سلسله هاي ديگر، مهاجرتهاي اقوام، روابط بين آنها و ظهور اديان وكتب مقدسه.
تحولات و دگرگونيهاي بسيار خط را در چند مرحله يا دوره مهم خلاصه كرده اند:
الف- مرحله نقشي يا تصويري است كه انسان قديم شكل ظاهر اشياؤ را ميكشده و مقصود خود را مي فهمانده است مثلاً اگر ميخواسته دوست خود را به شكار ماهي دعوت كند، صورت مردي را كه چوبي در دست گرفته ونخي بسر آن چوب متمايل به طرف درياچه اي از ماهي رسم مينموده است،لذا بشري در اين دوره براي فهماندن مطالب كم وساده محتاج نقاشي – وتصوير چيزهاي محسوس بوده، وتصوير حالات روحي و مفاهيم ذهني برايش محال مينموده ، وهر تصوير نماينده يك انديشه محسوب مي شده است.
ب- دوره علامت ورمز، دوره اي كه يك حرف نشان دهنده كلمه تصويري بود، در اين دوره انسان گامي ديگر جهت تكامل خط برداشت و بپاره اي از آن نقشها و تصويرها معاني و مفاهيم را نسبت داد مثلاً ً صورت خورشي، علامت ورمز براي روز و خطوط موج دار را رمز براي آب گرفت، و از رسم مردي كه دست بدهان دارد كرسنگي را مجسم ساخته است، و همچنان براي نماياندن سال يك شاخه نخل و براي جنگ شكل وسرباز با اسلحه و براي نگاه كردن شكل چشمي را ميكشيد كبوتر علامت محبت و مار نشانه دشمني بودهاست.
خط هيروگليف كه خط قديم مصر است بهترين نمونه اين دوره مي باشد كه درحقيقت تعديل يافته دوره اول حساب ميشود. وكتابت كنعانيان كه آنرا حثي منصوب به حثيون از نسل حث بن كنعان وفرعي از كنعانيان بوده، نيز ازاين دسته بشمار است، و همچنين است خط چيني.
ج- پس از آن دوره هجائي يا تقطيعي آغاز وعملاً كتابت هجائي شروع گرديده است. در اين مرحله براي هر هجا علامتي مقرر شده نه براي صدا، وهيچ رابطي بين مقطعات خطي و صورت اشياء منظور نشده است مانند خط عيلامي و بابلي قديم.
د- مرحله چهارم دگرگوني صوتي است كه انسان خود را محتاج ديده تا صورتي از اول شكلهائي كه براي رمز وعلامت بوده و تلفظ ميكرده، براي خط برگيرد وبدان اكتفا كند و همان جزء را به تلفظ كلي كلمه به كار برد واز آن معني كلي را اراده نمايد، مثلاً (ك) از صورت(كلب) و (غ) از (غزال) يا مثلاً كله شير را به جاي تمام شير ،يا تيركمان را به جاي شكارچي استعمال ميكرده اند. در اين مرحله نيز كار مشكل بود ونويسنده آن بايستي از نقاشي و طراحي بهره داشته باشد.مانند مرحله اختصار خط هيروگليف به هيراتيك و مانند خط مكشوف در جزيره سينا.
ه- دوره ي هجائي الفبائي است كه بشر گامهي سريعتر به سوي تمدن برداشت و محتاج راه سهل و ساده تر براي خط شد. لذا دوره هجائي الفبائي بوجود آمد وبراي هر صدا يا هر اسمي علامت ونشان ويژه اي وضع كرد ودر ابتدا اين علامات به صورت ميخي تعيين شد و تعداد آنها به قدر تعداد كلمات و بسيار بوده استو ومحققان خط و خاورشناسان بالاتفاق معتقدند كه خط ميخي نخستين بار از سومريها برخاسته و از چهار پنجهزار سال پيش از ميلاد مورد استفاده آنها بوده است وبعد از آن به تدريج در دورانهاي مختلف عيلام و آشور وبابل تحويل وتحول پيدا كرده تا زمان دولت ماد وهخامنشيان بحد اختصار وكمال خود رسيده است.
 
طليعه 3 خطوط سومري، مصري،(كنعاني- فينيقي) ،آرامي و مسند
اقوام سومر sumer و آكاد Akkad قديمي ترين مردمان ساكن جلگه بين النهرين بوده اند، سومريها در نواحي – خليج فارس واكديها در شمال شرقي جلگه سكني داشتند، وتاريخ آنها تا سه هزار سال پيش از ميلاد روشن شده است، از مولد ومنشاء سومريها كه كي و چه وقت به جلگه بين النهرين آمدهاند اطلاع قطعي در دست نيست جز اينكه در ضمن حفاريهاي كورنگ تپه (عشق آباد) وكوركان آنو(استرآباد) اشيا،سفالين واسلحه هاي مسي و ظروف سنگي بدست آمده كه نقش وطرز كار آنها شبيه كار سومريهاست از اين رو حدس زده مي شود كه بستگي تاريخي ميان سومريها- واقوام كرانه بحر خزر موجود بوده وشايد در چند هزار سال پيش از ميلاد از آنجا به كرانه خليج فارس وبين النهرين سرازير شده باشند. دو كشورحكومت قديمي سومر واكد، تا اواخرهزاره سوم پيش از ميلاد تحت حكومت واحدي اداره مي شده است- تا اينكه به سال 2115 قبل از ميلاد بدست (ريم سين) پادشاه عيلام منقرض گرديده، ديگر استقلالي پيدا نكردند، و به سايرملل ملحق گرديدند. شهرهاي معروف سومر ارك- اور- لارسا- ليپ پار-كيش- بابل –نيپور بوده است و نخستين اسناد كتبي سومر در ارك پيدا شد كه مشتمل بر بيش از يك هزار لوحه گلي كوچك ميباشد، در نيپور صد ميلي بغداد هزاران لوح وپاره لوح ادبي سومري بدست آمده كه شامل مطالب بسيار علمي وافسانه اي وادبي و از جمله داستان طوفان نوح است، وشهر نيپور عبادتگاه مهم بوده است، در شهر كيش ده ميلي شهر حلي حفاري پردامنه و زياد به عمل آمده و باكتشافات بزرگ نائل شده اند. شهر اور در جنوب بابل است و اخيراً اكتشافاتي به عمل آمدهاست. اين شهر موطن حضرت ابراهيم خليل الله است ودر كتاب مقدس نيز نام آن ذكر شده است. شهر بابل پس از بناي تيسفون ويران شد واكنون خرابه هاي آن در ساحل فرات نزديك شهر حله موجود است. شهر اور پايتخت كلدانيان نيز بوده و حفريات در آن ادامه دارد ولوحه هائي از خط عبراين اول كه مربوط به قرن نهم قبل از ميلاد ميشود در آنجا بدست آمده است.
سومريها واضع قانون ومخترع خط ميخي و هيئت وطب ونجوم بوده وعقيده بعضي بر اين است كه يونانيان وسايرين طب ونجوم وصنعت را ار آنها ياد گرفته اند. سومريها حدود (3200) قبل از ميلاد براي خط علاماتي شبيه به ميخ عمودي و مايل و افقي كه بالغ بر 600 علامت بوده ايجاد كردند وابتدا مانندخط هيروگليف به صورت نقش بوده است واكديها آنرا ساده تر كردند وبعدها اشوريها وعيلاميهاو بابليها كه بر سومريان تاختند، اين خط را از آنان اقتباس كردند و از زمان (سارگن اول) حدود 1800 قبل از ميلاد اين خط به همه طوايف سامي نژاد و سامي زبان سرايت كرد، پس از مدتي آن علامات زياد كه بالغ به 600 و700 علامت بود به 150 تا 100 تقليل يافت و مختصر شد ولي براي تعليم آسان نبود و چنانكه مي بينيم صورت خط ميخي در دوران اول مخلوطي از دو مرحله صوتي ورمزي مي باشد و ربطي با خط هيروكليف مصر ندارد،بلكه خطي مخالف آنست از اين رو گروهي از دانشمندان كه طرفدار نظر به سومري وبابلي هستند گويند خط فينيقي از خط ميخي مشتق شده است و مورخان ميگويند خط ميخي از بلاد رافدين (سرزمين سومريها، بساير بلاد منتشرشده وعيلاميان آنرا خط خود قرار دادند و خط اكدي و بابلي و آشوري از خط ميخي مشتق گرديد، وميتانيان و حوريان و فارسيان و لخميان خط خود را از آن اقتباس كردند. و خط حوري و حثي در حدود هزاره دوم قبل از ميلاد ، از خط اكدي اشتقاق يافت ودر سوريه و اطراف آن استعمال شد. و چنانكه ذكر شد طرفداران نظريه بابلي ميگويند كه خط فينيقي از خط ميخي مشتق شده است زيرا روابط فرهنگي و تجاري ميان آشور وباتبل و كناره هاي دريا سفيد(مديترانه) برقرار بوده واشكال بعض حروف فينيقي و ميخي و ميخي نزديك به هم است. محققان اين دانش درباره خط ميخي اضافه ميكنند كه چون تمدن عهد برونزي شايع شد، دولتهاي مصر وبابل و آشور در حثيان روي كار آمدند، وساميها در سوره و يمن ظاهر شدند ودولت (سبا) تجارت ميان خاور دور ودرياي سفيد را بدست گرفت، در اين وقت الفبا در دو سوي تطور ودگرگوني پيدا كرد يكي الفباي ساميهاي شمالي يعني كنعانيان كه خط عبري وآرامي وخطوط آسياي صغير از آن تطور يافت وموجود شد، ديگري الفباي سامي هائي كه در جنوب جزيره العرب بودند واين جنوبيهاخط مسند را كه سبائيها ايجاد كرده يا دگرگوني داده بودند،گرفته خود در آن تصرفاتي كرده وآنرا زيباتر ساختند. و اين خط به سرعت در شمال جزيره سينا و سوريه و اردن منتشر شد. واز جنوب به حبشه رفت و به خط جفري امهري جلوه كرد واثري كه از خط ميخي امروز مي نگريم همين خطوط است. حثيان فرعي از اصل كنعانيان آنها شمال سوره در 2000 ق-م بوده و خط آنها متاثر از هيروگليفي وميخي مي باشد. خط ميخي حثي در شهر فينيقيه اوغاريت(راس شمرا) يافت شده ونزديكترين تاريخ اين خط 1400 قبل از ميلاد است. الفباي آن مانند الفباي سامي جنوبي 29 حرف يا 32 حرف مي باشد.
ماديها (شاهان تاريخي قديم ايران) خط ميخي را از آشوريها و عيلامي ها فرا گرفتند- وآنرا از  صورت نموداري و آهنگي به شكل الفبائي در آوردند. و اين خود قدم بزرگي بود كه شاهان ماد براي اسان كردن خط ميخي برداشتند گر چه تا كنون نبشته اي از ماديها بدست نيامده لكن اين مطلب از كتيبه هاي ميخي شاهان هخامنشي در تخت جمشيد و نقش رستم بهخوبي معلوم ميگردد. زيرا اين كتيبه ها به سه زبان پارسي و عيلامي وآشوري نوشته شده است ومي نگريم كه تنها خط ميخي پارسي ساده تر از دو ميخي ديگر مي باشد و خط ميخي بابلي يا آشوري داراي هشتصد علامت و خط عيلامي يا انزاني 300 علامت داشته در حالي كه خط  ميخي فارسي فقط با 42 حرف از چپ به راست  نوشته مي شده اشت، وسي وشش حرف آن از روي حروف آشوري اقتباس گرديده است دوران رواج خط ميخي پارسي بيش از دو قرن طول نكشيد و با آغاز وفرجام امپراطوري- هخامنشي سير تكاملي و انحطاط خود را پيمود. شاهنشاهان هخامنشي براي اينكه تمام افراد كشور از فرامين صادره مستحضر شوند اغلب از احكام و بخشنامه هائي را كه به كشورهاي بين النهرين و سوره و شام ومصر وساير ممالك تابعه صادر ميكردند، بدو خط يكي ميخي و پارسي و ديگري خط مخصوص همان كشور با خط آرامي كه در اواخر جنبه بين المللي پيدا كرده بود مي نگاشتند. ولي در استانهاي ايران فقط به خط پارسي بوده است.
چند آگاهي: 1- كلده نام يوناني كشور آگاه است و بهناحيه شمالي بابل كه از شمال خليج فارس تا سواحل فرات امتداد داشته واز مشرق به كوهستانهاي كردستان وارمنستان منتهي مي شود، گفته مي شده، شهر قديم اور مركز كلده بوده ودر كتاب مقدس (عهد عتيق) نام شهري باستاني است .
در سرزمين ((شنعار) جزو مملكت نمرود(سفر پيدايش 10/10) ونزد مورخين سرزمين اكاد شامل ناحيه بين فرات و دجله بوده كه آنرا جزيره گويند وشهر بابل نيز در آن ناحيه قرار داشته است.
2- سومريها مخترع علامات عددي بوده وبابليهاي اول كساني  بوده اند كه ارزش قطعي ارقام را نشان داده اند و اخيراً معلوم شده كه رياضي دانهاي بابل از علم جبر ومقابله و هندسه با خبر بوده واين علوم رابسط داده تكميل كرده، ودر دو هزار سال قبل از ميلاد قوانين محكم و اساسي علم رياضي را مدون ساخته اند. هامورابي ششمين پادشاه از سلاله سلاطين خارجي بابل از نژاد سامي در اواخر هزاره سوم قبل از ميلاد شهر بابل را تختگاه خود قرار داد ودر زمان سلسله او بابل يكي از شهرهاي بزرگ و تا زمان اشكانيان مركز تمدن و ساست و علم در خاور نزديك بوده است. نام هامورابي به واسطه اكتشاف مجموعه قوانين بزرگي كه براي كشور خود وضع كرده برستوني بزرگ نوشته معروف آفاق گرديده است.
3- عيلام يا ايلام، نام قوم وتمدن قديم تاريخي است كه در محل خوزستان فعلي در 400 سال قبل از ميلاد وجود داشته و منطقه وسيعي از خوزستان ولرستان پشتكوه و كوههاي بختياري را شامل مي شده است. در كتب عهد عتيق(تورات) از اين قوم نيز ذكري به ميان آمده و بعد از آن در زمان هخامنشيان بهنام (شوشيانا يا سوسيانا) ناميده شده اند وشهر شوش مركز آنها بوده است. مجموعه هامورابي و قصر داريوش كبير وآثار دي قيمت ديگر در خرابه هاي آن (شهر شوش) كشف شده است.
4- تاريخ و جغرافياي دو كشور آشور وبابل يا دو امپراطوري قديم بسيار به هم آميخته و تفكيك آن دو مشكل است، چه هر دو با يكديگر در ادوار تاريخ معاصر بوده اند، ليكن بعدها آشوريها بر بابليان غلبه يافتند. پايتخت آشور شهر (نينوا) بوده است والواح بسياري به خط آشوري از قصر(سارگون) و قصر(آشورباني پال) پادشاه آشور، وچهار هزار لوحه گلي در (نوزي) كه يكي از شهرهاي باستاني بين النهرين است كشف شده است.
از زبان اشوري براي قرائت ديگر السنه ياري ميجويند،زيرا به وسيله يك كلمه آشوري معناي حقيقي كلمه عبري مشابه آن دانسته ميشود و بدان جهت با زبان عبري هم ريشه است.
الواح گلي بابلي علاوه بر خود بابل در مصر در ساحل شرقي رود نيل عليا در شصت ميلي قصبه (اسبوط) در تل العمارنه- كشف شده و عبارت از يك رشته نامه هاي ديپلوماسي است كه مابين سلاطين مصر وحكمرانان فلسطين و سوريه وآسياي صغيروبابل و آشور وديگر بلاد مبادله، واين اسناد اندكي بعد از 1500 قبل از ميلاد نگاشته شده است.
5- در سال 1312و 1316 شمسي ضمن كاوشهاي علمي در تخت جمشيد قريب سي ويك هزار لوحه گلي نبشته بدست آمد كه عموماً به خط ميخي نقر شده، وبسياري از آن الواح به زبان پارسي باستاني و قسمتي هم به زبان عيلامي بوده وآن يكي از كشفيات مهم بود كه نكات دقي تاريخ عهد هخامنشي و وضع ساختمان كاخهاي تخت جمشيد وكارگران وبهماي كار ومزد آنها ومطالب ديگر بدست آمده است. ودر خلال خاكبرداري در تخت جمشيد دو صندوق سنگي در درون پي هاي تالا مركزي پيدا كردند كه درون هر صندوق يك لوحه نقره ويك لوحه طلا بود، اين الواح به سه خط پارسي وعيلامي واشوري (بابلي) نوشته شده وداريوش بزرگ پس از سپاسگزاري از خداي بزرگ، حدود كشور پهناور و حسب ونسب خود را باختصار بيان كرده است واين دو لوحه اكنون در موزه ايران باستان تهران نگاهداري مي شود، علاوه بر اين آثار و كتيبه هاي ديگر از هخامنشيان به جاي است كه يكي از آنها كتيبه بيستون ميباشد.
6- قدم مهم را در خواندن خط ميخي (گروت فند) آلماني Geotfend برداشت، وبعداً كشف معجزه آساي او مورد مطالعه محققان قرار گرفت، تا نوبت به (سرهانري راولينسن) انگليسي( Rawlinson) رسيد. وي بزرگترين كسي است كه تحقيقات و زحمات او و توفيقي كهدر قرائت كتيبه بيستون يافت، بكلي پرده از روي اسرار خط ميخي برداشت. او مدت بيست سال عمر خود را صرف شناخت اين خط وزبان نمود تا آنكه به قرائت آن كتيبه با مقايسه دو متن عيلامي وبابلي موفق گرديد.
7- بعضي از دانشمندان سعي كرده اند ثابت كنند كه خط تصويري چيني با خط تصويري سومري قديم از يك ريشه منشعب شده و سپس هر يك جدا جدا در دو طريق مراحل ترقي و تحول را پيموده است. در غرب آسيا بابليها يك قسمت عمده خط تصويري را رها كرده و به جاي آن شيوه هجائي را اختيار كردند. ولي چيني ها به  همان اسلوب ديرين وفادار مانده آنرا متكامل ساخته اند اما اين فرضيات هنوز از دايره حدس و تخمين خارج نشده است.
 خط مصري (هيروگليفي):
الفباي هيروگليفي به سال 3200 قبل از ميلاد در وادي نيل ظاهر شده و دانشمندان گويند كه مصريان به طريقه و روش تقطيع كلمات چنانكه در خط ميخي رويداد نرفتند بلكه صورتهاي مرسوم را توسعه دادند و اجزائ آن صورتها را قواعد اساسي كتابت قرار دادند. بعد از مدتي تعديلات پي در پي در آن به عمل آوردند وخطي كه داراي حروف متصل و ساده تر از اول بود ظاهر شد و پس از آن خط ديگر كه از نظر تركيب و رسم و استعمال سهولت داشت متولد گرديد، و اين دو بنام (هيراتيفي و ديموتيفي) است كه بعد از ايندو خط ،هيروگليفي فقط براي نقش معابد اختصاص يافته است. وكتابت هيروگليفي كتابتي پيچيده ومشكل است زيرا گاهي رمزو آن تعبير اصوات و گاهي تعبير افكار ميكند. وعلما علم الغه شباهت ثابتي را ميان لغات سامي و حامي (مصري وعربي) در بعض از ضمائر و اسمهاي عدد شناخته اند وآنرا به زمان استيلاي هگسوس (عمالقه مصر) (2700-1285 ق- م) كه از جزيره العرب به مصر رفته و(منفيس) را پايتخت خود قرار دادند، نسبت داده اند، ولذا لغت آنها در لغت مصري قديم اثر گذاشته است.
خط مصري  در سلسله اول فراعنه دو خط هيروگليفي و هيراطيقي بوده است. هيروگليفي خاص كاهنان و خدمه ديني، و هيراطيقي مخصوص عمال ديواني و منشيان بوده است كه بر ورق بردي (كاغذي كه از پاپيروس تهيه ميكرده اند) مي نوشته اند در موز هيراتيقي همان رموز هيروگليفي و مختصر شده آن است و نزديكتر به حروف است تا رسم.
در عصري كه آنرا عصر اثيوبي از سلسله فراعنه مصر گويند حدود 663 سال قبل از ميلاد خط سومي پيدا شد كه مختصر هيراتيقي و به نام ديموطيقي معروف است. اين خط در لغت عاميانه استعمال داشته وبراي عموم نويسندگان از هر دسته بوده است و مخصوصاً در عهد بطالسه مصر 306-30 قبل از ميلاد بر انتشار اين خط افزوده شد. ديموتيقي كمي مستدير است و شبيه تر از آن دو است به حرف وگاهي ديموتيقي را خط انكوري هم مي گويند.
طرفداران اصل الفباي مصري گويند كتابت از وادي نيل برخاست وخط مصري اصل خطوط شرقي و قديمي ترين آنها است و فينيقيان كه شغلشان تجارت تجارت و آميزش با مصريان بوده، حروف خط مصري را از مصريان آموختند، وحروفي كشف شده و عبارت از يك رشته نامه هاي ديپلوماسي است كه مابين سلاطين مصر وحكمرانان فلسطين و سوريه و آسياي صغير و بابل وآشور و ديگر بلاد مبادله، واين اسناد اندكي بعد از 1500 قبل از ميلاد نگاشته شده است.
5- در سال 1312 و1316 شمسي ضمن كاوشهاي علمي در نخت جمشيد قريب سي و يك هزار لوحه گلي نبشته بدست آمد كه عموماً به خط ميخي نقر شده، وبسياري از آن الواح به زبان پارسي باستاني و قسمتي هم به زبان عيلامي بود. وآن يكي از كشفيات مهم بود كهنكات دقيق تاريخ عهد هخامنشي و وضع ساختمان كاخهاي تخت جمشيد وكارگران وبهاي كارومزد آنها ومطالب ديگر بدست آمده است. ودر خلال خاكبرداري در تخت جمشيد دو صندوق سنگي در درون پي هاي تالا مركزي پيدا كردند كه درون هر صندوق يك لوحه نقره يك لوحه طلا بود، اين الواح به سه خط پارسي و عيلامي و آشوري (بابلي) نوشته شده و داريوش بزرگ پس از سپاسگزاري از خداي بزرگ، حدود كشور پهناور و حسب ونسب خود را به اختصار بيان كرده است و اين دو لوحه اكنون در موزه ايران باستان تهران نگاهداري مي شود، علاوه بر اين آثار و كتيبه هاي ديگر از هخامنشيان به جاي است كه يكي از آنها كتيبه بيستون مي باشد.
6- قدم مهم را در خواندن خط ميخي (گروت فند) آلماني Gotfend برداشت. و بعداً كشف معجزه آساي او مورد مطالعه محققان قرار گرفت،تا نوبت به (سرهانري راولينسن) انگليسي Rawlinson رسيد. وي بزرگترين كسي است كه تحقيقات وزحمات او و توفيقي كهدر قرائت كتيبه بيستون يافت، به كلي پرده از روي اسرار خط ميخي برداشت. او مدت بيست سال عمر خود را صرف شناخت اين خط و زبان نمود تا آنكه به قرائت آن كتيبه با مقايسه دو متن عيلامي وبابلي موفق گرديد.
7- بعضي از دانشمندان سعي كرده اند ثابت كنند كه خط تصويري چيني با خط تصويري سومري قديم از يك ريشه منشعب شده و سپس هر يك جدا جدا در دو طريق مراحل ترقي و تحول را پيموده است. در غرب آسيا بابليها يم قسمت عمده خط تصويري را رها كرده و به جاي آن شيوه هجائي را اختيار كردند. ولي چيني ها به همان اسلوب ديرين وفادار مانده آنرا متكامل ساخته اند، اما اين فرضيات هنوز از دايره حدس وتخمين خارج نشده است.
خالي از صعوبت وپيچيدگي براي خود وضع كردند ودر مراسلات تجاري به كار بردند آنان 25 يا 22 حرف از مصريان گرفته اند با تعديل اندك، و باقي حروف را به آن اضافه نموده الفبائي تشكيل داده، كتابت آساني به وجود آوردند.
دانشمند فرانسوي مسيودو روژه گمان برده است كه خط كنعاني فينيقي از خط هيراطيقي مصري منشعب و ماخوذ است وبراي اثبات قول خود دلايلي آورده است  ولي اين حدس را دودانشمند آلماني پروفسور (هومل) ودكتر (به ته رس) رو كرده اند وگويند خط فينيقي از خط ميخي به وجود آمده ونامه هائي كه ميان پادشاهان مصر و پادشاهان آشور وبابل مبادله شده، با دو خط (ميخي ومصري) ثابت شده است. اين دو نظريه كه (آيا ماخذ خط فينيقي هيراطيقي مصري با خط ميخي است) تاامروز به حالت شك و ترديد باقي مانده است وتكليف ما در مقابل اقوال مختلف و متناقص اين است كه يا يكي از آن دو نظر را هر كدام معتبرتر دانيم انتخاب كنيم، يا آنكه در صورت امكان جمع بين دو قول توافق وتلفيق دهيم ودر اينجا بگوئيم مخترعان خط فينيقي به هر دو خط (يعني هيراطيقي و ميخي) توجه داشته واز هر كدام بعض صور واشكال را براي خط اختراعي حود انتخاب كرده اند.
بالجمله سرنوشت و پايان كار خط مصري بر اثر انقلابات پياپي كه استقلال مصر را متزلزل ساخت چنين است:
در سال 332 قبل از ميلاد، اسكندر مقدوني هنگام بازگشت از آسيا مصر را به صورت ايالتي از مقدونيه در آورد، ودر سال 48 ق-م قيصر روم بر مصر استيلا يافت و آنرا استاني از امپراطوري قرار داد، و نام مصر از تاريخ قديم محو شد وهنگامي كهمصر به مسيحيت گرائيد به تدريج خطوط قديمه از ميان رفت وبه جاي آن حروف ابجدي اغريقي معمول گرديد، و در پايان قرن چهارم بعد از ميلاد، مردم قرائت هيروگليفي را به كلي فراموش كردند، پس از آن لغت (قبطي) كه مخلوطي از مصري قديم ولغات بيگانه بود نيز باطل شد. ولغات عربي جاي آنرا گرفت ودر قرن شانزدهم ميلادي استعمال خط قبطي به اذكار واوراد ديني در معابد بوده است. سربازان ناپلئون در هنگامي كه كشور مصر را تسخير كرده بودند، لوحه اي يافتند كه موسوم به سنگ (رزتا) است.Rosetta.stone ومقدر چنان بود كه اين لوحه كليد حل رمز نقوش و خطوط هيرگليفي باشد. اين سنگ نبشته كه به عربي آنرا حجر الرشيد ونسبت به مكان كشف روزتا گفته اند سنگي است سياه كه سه خط وزبان روي آن منقوش است: اول هيروگليفي، دوم مصري متوسط سوم يوناني وآن لوحه مشتمل بر فرمان كاهنان شهر ممفيس است كه براي پادشاه زمان خود بطلميوس پنجم نگاشته بودند. دانشمند فرانسوي شامپي ليون (shampillion ) اوائل قرن نوزدهم به سال 1822 ميلادي، از تطبيق آن خطوط ثلاثه كليد قرائت خط مصري –باستاني را بدست آورد. واين سنگ اكنون در موزه بريتانيا موجود است.
 
 
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.8 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان بنياد وپيدايش الفبا وخط Average rating: 4.53961959301476, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr