سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

تاثیرات اجتماعی ایران بر ادبیات عرب
4.8 /5 20 5 1
تاثیرات اجتماعی ایران بر ادبیات عرب
 
 
تاثیرات اجتماعی ایران  بر ادبیات عرب
چکیده
تمدن ایران از دیر باز تاکنون تأثیرات زیادی را روی نظام های جهانی گذارده که این تأثیر حتی از چشم نا آگاهان به فرهنگ و تمدن پوشیده نیست. سخنان زیادی در مورد فرهنگ و تمدن های مختلف مانند: یونان، ایران، رم، مصر و اعراب طی سالیان مديد رانده شده است که گنجینه های باستان بشری را به دیگران معرفی می کند اما هدف بنده از نوشتن این صحف بررسی زوایایی از فرهنگ تمدن ایران است که شاید ما آن را وام داراز فرهنگ و تمدن اسلامی - یونانی - مصری می دانیم. این تحقیق در فضای عاری ازغرض ورزی سعی دارد که خواننده را با تاریخ و تمدن باستان آشنا کند و تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری تمدنهای مصر، یونان، روم و اعراب و دیگر تمدن‌های بشری را بروی تمدن ایران بازگوکند. امیداست که بتواند تحولی هرچند اندک درذهن خواننده بگذارد. .( جاحظ : 67،1308 )   
کلید واژگان: حكومتداري، اعراب و ايران، خلافت و سلطنت، آداب پادشاهي.
مقدمه
ملتی که گذشته ی خود را نشناسد محکوم به فناست. اکثرمورخان جهان بر این باورند که قسمت اعظم پیشرفت های علوم و تمدن بشری مدیون تمدن ایرانی است و ایران سهم قابل توجهی در این پیشرفت داشته است . ایران از ابتدا سرچشمه نیکی ، قدرت ، زیبایی ، فضیلت و خداپرستی بوده . جهان اگر از یونان هماهنگی و زیبایی و از روم قانون و هنرآموخت از تمدن ایران ترکیبی از این چهارعنصر را فرا گرفت . با آنکه بارها اقوام مهاجم و وحشی ازابتدای مدنیت ایران به آن حمله نموده استوار و محکم و پا بر جاماند. درطول تاریخ کهن خود نشان داد در برابر این تهاجم استواراست . حتی در زمانی که اقوام مهاجم زمامداری ایران را برعهده گرفته وسعی کرده اندبه هر نحو ممکن آداب و رسوم و حتی زبان خود را به مردم این سرزمین تحمیل کنند؛ اما ایرانیان باخلق وخوی خاص خود و باتحمل همه سختی ها نه تنها بعد از مدت کوتاهی استقلال ملی و سیاسی خود را به دست آوردند ومهاجمان را مغلوب کرده بلکه تلاش نموده تا اقوام غالب را مغلوب تمدن وآداب و رسوم خودکنند و با نفوذ دردستگاه های حکومتی مهاجمان اداره کشورخود را بدست گیرند .
آداب و فرهنگ ایرانی و زبان فارسی به همراه جلوه های بارز تمدن ملت ایران از راه های گوناگون و در زمینه های متنوع بر فرهنگ و زبان عربی تاثیر گذارده است و موجبات پیشرفت و تعالی اعراب را در گستره ی حکومت و سیاست، فرهنگ و ادب و علوم و فنون فراهم آورده است
بعد از ظهور اسلام در ميان اعراب نيز خلفاي اسلامي از آنجا كه پادشاهان ساساني را در همه ي امور مملكتي پيشگام و جلودار مي ديدند ، سعي داشتند در كليه ي امور و شئ ونات از ايشان تقليد نمايندو در مورد برخي خلفاي عباسي روايت شده كه اصرار داشتند فرزندانشان را با آيين پادشاهان ايراني آشنا كنند .
براي نمونه هارون الرشيد (م 809  786 ) علاقه ي بي اندازهاي به پند هاي ايراني داشت و مربيان فرزندانش را از ميان ايرانيان بر مي گ زيد. (العاكوب: 1374،102 )و يا زماني كه معلم الواثق بالله از مامون پرسيد كه به او چه بياموزد ،مامون گفت : به او كلام خداي تعالي بياموز و او را وا دار عهد اردشير بخواند و كتاب كليله ودمنه از بر كند (محمدي: 1376،153)
رويارويي اعراب مسلمان با فرهنگ و تمدن ايران
اعراب بدوي پيش از ظهور اسلام هيچ قانوني را به جز رسومات و اعتقادات درون قبيله اي نمي شناخته اند . عرب پيش از اسلام به معني صحيح يك ملت نبود. در ضحي الاسلام آمده است« عراب قبل از اسلام آرزوي ملّي و كشور» داري نداشتند، داراي دين و زبان واحد نبودند و آنگاه كه يك ملّت را تشكيل مي دادند، خواه يك شخص مقتدر و خواه هيأت حاكمه كه اوامر واحكام خود را صادر و اجرا كند، ميان آنان وجود نداشت و خوي و عادت و طبيعت آن ها درزندگاني بدويت و بيابان نوردي با تشكيل حكومت و سلطنت موافق نمي يافت. . (احمدامين : بي تا، 34)
اما پس از فتح ايران، اعراب فاتح به يك باره با يك مجموعه ي نظام مند و پيچيده ي حكومتي مواجه شدند كه پيش از اين برايشان ناشناخته بود . آنهاآنچنان تحت تأثير افكار و عقايد ملّت متمدن ايران و آيين هاي حكومتي و اداري دربار ساساني قرار گرفتند كه به زودي مقام و منصب خلافت كه روزگار شيخين( ابوبكر وعمر ) تشكيل مي شد، از پاره اي پوست يا فرش مندرس كه در گوشه ي مسجدي گسترده مي شد تا خليفه ي مسلمين بر روي آن بنشيند و امور مملكت را سامان بخشد، تبديل شد به قصرها و ايوان هاي باشكوه عصر اموي و عباسي كه در شكوه و جلا ل چيز ي از دربار خسروان ايران كم نداشت . در تاريخ عرب ميخوانيم :« عالم عربي مسلمانان به زودي تسليم عالم ايرانيت شد . دستگاه خلافت بيشتر به دستگاه سلطنت وپادشاهان ايران شباهت يافته بود تا به دستگاه شيوخ صدر اسلام در عربستان و ديري نگذشت كه عناوين و القا ب ايراني، زن وشراب ايراني، موسيقي و آواز ايراني، و همچنين افكار و معتقدات ايراني در زندگاني اعراب رسوخ يافت و از حدت و تيزي زندگاني خشن و بدوي آنان كاست و زمينه را براي ظهور تمدن و فرهنگ اسلامي فراهم ساخت.( حتي: 371، 1366)
خلافت و سلطنت
در ابتداي ظهور اسلام ، امور خلافت به مسلمانان عرب حجاز و نواحي اطراف آن محدود مي شد و مسلمانان به راحتي مي توانستند با پيامبر و اصحاب ايشان ارتباط برقرار كنند و مسا يل خود را مطرح نمايند . امور اداري مربوط به جمع آوري ماليات و ادارهي بيت المال و … نيز زير نظر مستقيم پيامبر سامان مي پذيرفت، اما با شروع فتوحات مسلمين و به خصوص در زمان خليفه ي دوم، عمر، به تدريج كمبود ها و نواقصي در شيو ه ي اداره ي امور رخ نمود كه نياز مبرم به تشكيل سازمان هاي جديد را به گونه اي ملموس خاطر نشان مي كرد . عمر خليفه ي دوم مسلمين براي حل اين گونه مشكلات دست به دامان ايرانيان شد تا از علم و دانش وعمر با جماعتي از: تجربه ي ايشان استفاده نمايد . در تجارب الامم مي خوانيم ايرانيان بسيار خلوت مي كرد تا بر او سياست پادشاه و به ويژه پادشاهان با فضيلت ايران و بالاخص انوشيروان را بخوانند، زيرا او بدانها با نظراعجاب مي نگريست و.( ابو علي مسكويه : 142،1376 ) بسياري از آن سياست ها را به كار مي بست اما با اين حال، ابتدا تنها نحوهي سياست و مملكت داري و امور اداري از طرف اعراب مورد تقليد واقع مي شد و وقار و ابهت خليفه ي دوم مسلمين كوچكترين ثروت اندوزي و بي عدالتي در جمع آوري ماليات و ايجاد و احداث قصر هاي مجلل از خزانه ي مسلمين را بر نمي تافت.( ابو علي مسكويه : 142،13)
نزديك شدن خلافت اسلامي به سلطنت ايراني در دوران خلفاي اموي نمود پيدا ميكند. زيرا ايشان نخستين كساني بودند كه شروع به ساختن قصر و بارگاه مودند و لباس هاي فاخر و پر زرق و برق به تن كردند . در صبح الاعشي آمده است كه نخستين كسي كه در اسلام بر تخت سلطنت نشست معاويه بود
به دنبال توجه به ظواهر زندگي و ميل به رفاه و لذ ات مادي ، تجملات و جلال و شكوه پادشاهي آنچنان گرداگرد خليفه را فراگرفت كه فرياد نا هنجار مظلومان و نالهي ناساز ملّت ستمديده هرگز گوش وي را نيازارد و ديدن صحنه هاي رقت انگيز دربه دري و فقر و بيچارگي مردم ، عيش گواري وي را منغّص نسازد.
اعرابي كه به نام اسلام آمده بودند تا ظلم و ستم را از ميان بردارند و ياور محرومان باشند ، رفته رفته همه ي اعمال و رفتارشان يادآور خاطره ي خسروان در زمان مأمون وقتي  : ساساني در نظر مردم گرديد. در عيون الاخبار آمده است مردي از زهاد در زورقي از دجله مي گذشت، چون به كاخ مأمون افتاد ، فرياد كرد وا عمراه. مأمون بشنيد و او را خواست و از او پرسيد: چه گفتي؟ گفت بنايي. همچون كاخ اكاسره ديدم و گفتم آنچه را شنيدي هم چنين، نوشته اند هرگاه جواهرات و اشيا ي جواهر نشان از ايران به مدينه ميرسيد، عمر مي گريست و گريه اش از آن بود كه مبادا مسلمانان نيز مانند ايرانيان به اين تجملات بپردازند.( زيدان: همان ،ج 5،15)
تقليد در آداب و رسوم پادشاهي
پشتوانه ي چند صد سال پادشاهي مقتدرانه در ايران باعث به وجود آمدن آداب و رسوم قانونمند و سازمان بندي شده اي گرديده بود كه اغلب آن ها به جهت فوايد و مزايايي كه سال ها تجرب هي فرمانروايي آن را ثابت مي نمود، از طرف اعراب مورد پذيرش و تقليد قرار گرفت. در اينجا به بررسي مهمترين اين آداب و
رسوم ازديدگا ه هاي مختلف مي پردازيم. .( حتي : همان، 28)
تقسيمات اداري و حكومتي
تقسيم بندي مناطق جغرافيايي و دسته بندي آن ها با رعايت معيار هاي حكومتي در دوران اسلامي نسبت به قبل از فتح ايران تغيير نيافت . در تاريخ عرب مي خواند:« تقسيمات اداري امپراطوري عرب در دوران امويان و حتّي عباسيان به طور كلّي با ولايت هاي سابق كه در دوران امپراطوري ايران و روم مي بود توافق داشت و اين تقسيمات چنين بود.
كليه ي اين مناطق تقسيم بندي شده فرمانروايي داشتند كه در دوران حكومت اموي توسط دار الخلافه ي دمشق و در دوران عباسيان از سوي دار الخلافه ي بغداد بدين مسئوليت گماشته مي شدند.
از نقطه نظر اداري نيز سازمان اداري حكومت اعراب را پس از فتح ايران مجموعه اي از ديوان ها و سازمان هاي حكومتي تشكيل مي داد كه عينا”بر اساس ديوان هاي حكومتي ايران در زمان پادشاهي ساسانيان ساخته شده بود . ديوان هايي نظير ديوان جزيه و خراج ، ديوان بريد ، ديوان عدالت ، ديوان وزارت و …. كه
غالبا”در ابتدا توسط دبيران و كارمندان ايراني راه اندازي مي شد و اصول و قوانين سابق ايراني در آنها به كار برده مي شد.
طبقه بندي مردم
از جمله تدابير كشوري طبقه بندي مردم به گروه هاي مختلف اجتماعي است كه اين امر نيز اولين بار توسط پادشاهان ايران انجام گرفت . دركتاب التاج مي خوانيم اردشير بابكان نخستين پادشاهي بوده كه براي نديمان و بذله گويان تقسيم كرده است. (جاحظ: همان، 30)
وي علاوه بر درباريان ، ساير مردم را نيز به چند طبقه تقسيم ميكند، شامل شاهزادگان، ناسكان، پزشكان، نويسندگان و …(همان، 33)
اما آن گونه كه به دست ما رسيده ، قبل از ساسانيان نيز جامعه ي ايراني شامل طبقات بوده است. اوستا مردم ايران را به 4 دسته ي روحانيون، جنگاوران، كشاورزان و متفكران تقسيم مي كند(كريستين سن : 118،13)
بعد از اسلام عباسيان نيز اصل تقسيم بندي مردم به گروه هاي مختلف را از ايرانيان اقتباس نمودند و ا يشان نيز مردم را به خواص و عوام تقسيم مي كردند . به عنوان نمونه، دربارهي مامون و هارون آمده است كه : خليفه مأمون مي گويد:
مردمان 4 طبقه اند: فرمانروايان، بازرگانان، پيشه وران و دهقانان و آن كس كه از و هارون نيز توانگران را به شيوه ي اردشير بابكان و  ايشان نباشد ، باري است بر ما انوشيروان به چند گروه تقسيم كرده بود و يا فضل ابن يحيي برمكي نيز مردم را به 4 طبقهي پادشاهان، وزيران و مردم خردمند و نادان، تقسيم ميكند
مراسم و جشن هاي ملي
از جمله مراسمي كه نزد ايرانيان از اهميت ويژه اي برخوردار بود و بعد از فتح ايران در نزد خلفاي عرب نيز مرسوم گرديد ، آيين ويژ ه ي عيد نوروز و عيد مهرگان بود.
جشن نوروز از آن جهت كه هم زمان با آغاز رويش و تولّد وزندگاني جديد
در طبيعت بر گزار مي گرديد، نسبت به آيين مهرگان از اهميت و شكوه بيشتري ايرانيان اين روز را  برخورداربود. در تاريخ تمد ن ايران ساساني آمده است كه يادگارغلبه ي فريدون برضحاك مي دانسته اند و مي گفتند در اين روز فرشتگان به ياري فريدون آمده اند
بعدها نوروز در ميان مسلمانان و به خصوص شيعيان قداستي خاص نيز پيدا كرد، زيرا اين روز را مصادف با خلافت علي ابن ابي طالب مي دانستند.
جشن مهرگان نيز كه مهره هم خوانده مي شد ، مصادف با برداشت خرمن كشاورز ان تا قبل از حمله ي مغول در دربار خلفاي اموي و عباسي جشن گرفته مي شد
از آن جا كه در بين مردم ايران رسم بود كه در اين اعياد هديه هاي خود را به محضر فرمانروا تقديم مي نمودند، خيلي زود برگزاري اين مراسم مربوط به اين اعياد از طرف خلفا و فرمانروايان عرب مورد پذيرش و حمايت قرارگرفت.
اولين كسي كه به جهت گرفتن هداياي نوروز و مهرگان اين رسم را در درباراموي رايج ساخت، حجاج ابن يوسف ثقفي بود و اولين كسي كه اين رسم رامنسوخ ساخت، عمر بن عبد العزيز بود (صديقي: 1372،98 ). در دوران بني اميه هديه ي نوروز با شد ت از كشاورزان وصول مي شد و دهقانان و ديگر اصناف مجبور به پرداخت عيدانه به شاه بودند و در اين صورت، جايي براي شور وشوق ايرانيان در اهداي اين هدايا نبود. هر چند امويان به واسطه ي خلق و خوي خشن خويش لطف و ذوق موجود در مراسم عيد نوروز را درك نكردند ، در عوض درروزگار عباسيان به پايمردي وزيران و دبيران ايراني جشن نوروز و مهرگان دوباره رونق پيشين خود را بازيافت و هديه هاي نوروزي ارزش معنوي خود را به دست آورد. در صبح الاعشي آمده است:
عيد نوروز روزي است كه ايرانيان بدان سر افرازي مي كنند و اعراب نيز براي بزرگ داشتن اين عيد و همچنين، پيروي كردن از اهل آن خود را همرنگ ايشان مي سازند . ايرانيان در تحصيل دولت و عز ت پايگاهي بلند و بي مانند داشته اند كه آرزو را هم بدانجا راه نبود و كسي هم چشم برابري باآن ها نمي توانست داشت  (زيدان : همان ،ج 563)
ايشان پس از زوال دولت شان باز به واسطه ي آثار حميده و نام نيكشان ضرب المثل گرديدند و ديگران از رفتار ايشان پيروي نمودند و اعيادشان را جشن، گرفتند و براي آن از پيش تدارك ديدند .
به طور كلي ، اعراب در برگزاري انواع جشن هاي ديگر نيز اعم از جشن عروسي، ختنه سوراني و مهماني از زمان بني اميه و راه يافتن تجمل به زندگي مسلمانان از ايرانيان تقليد مي نمودند و هرگاه در صدد برگزاري جشن بر مي آمدند، در اين باره با دهقانان ايراني مشورت مي كردند تا آداب ورسوم جشن را از آنان بياموزند.
تير اندازي شكار و چوگان و شطرنج و
برخي از انواع تير اندازي ايرانيان از دير باز در ميان اعراب رواج داشته و دردربار خلفاي عباسي نفوذ يافته بود ، از آن جمله يكي تير اندازي با نشاب به هارون الرشيد نخستين كسي بود از  برجاس است. در مروج الذهب آمده است خلفا كه چوگان بازي كرد و با نشاب به برجاس تير انداخت و شطرنج و نرد باخت و بازي كنان را به خود نزديك كرد و از براي آن ها مستمري و وظيفه برقرار نمود (قلقشندي: همان ، ج9،48)
نوع ديگر از فنون تير اندازي ايراني پرتاب گلوله است كه در عربي آن را بندق مي گفتند و از كمان پرتاب مي شد. در تاريخ تمدن اسلام آمده است:
بندق گلوله هاي گردي بوده كه از گل يا سنگ يا سرب و مانند اين ها مي ساخته اند و در عربي جلاهق نيز خوانده مي شود كه معرب گلوله است. اين بازي هم ازهنرهاي ايراني است . ايرانيان اين گلوله را مانند تير از كمان مي انداختند و اعراب اين بازي را در اواخر روزگار عثمان از آنان فرا گرفته اند. پيدايش اين بازي را در مدينه نخست امري شگفت و ناروا يافتند، ولي سپس با آن مأنوس شدند، در سپاه خود دسته ي گلوله انداز را نيز تربيت كردند . در دربار هارون الرشيد نيز دسته اي از اين گلوله اندازان بودند كه در پيشاپيش او راه مي سپردند.( زيدان : همان ، ج 5،226)
چوگان هم يك بازي ايراني است كه امويان و سپس، عباسيان آن را از ايرانيان ياد گرفتند . اين بازي در دوره ي ساسانيان و پيش از آن براي پرورش جوانان از اهميت زياد برخوردار بوده و دستور و قواعد آن نيز در كتاب ها ضبط و مدو ن است. از جمله در الفهرست از كتابي با عنوان آيين چوگان بازي نام مي برد
از جمله رسوم ديگر پادشاهان ايران كه بعد ها مورد تقليد ملوك و امراي عرب واقع شد ، شكار و تفرّ ج در خارج از شهر و محل سكونت دردل دشت و كوه و بيابان بود يا در باغ وحش هايي كه بعد ها به همين منظور احداث گرديده و انواع پرندگان و چرندگان در آن جمع مي آمدند تا پادشاه و هيأت همراه در نهايت آسودگي درآن به شكار بپرداز ند . البته اعراب پيش از اسلام هم شكار ميدانستند، ولي تنها آهو و پرندگان را با تير و دام مي گرفتند و در دوره ي تمدن اسلام شكار چرنده و پرنده معمول شد كه اعراب آن را از ايرانيان فرا گرفتند. (زيدان : همان ،ج 5 ،ص 221)
يكي از رسوم ايرانيان در شكار به كار گرفتن يوز و باز و سگان شكاري وگاهي ببر بود . ايرانيان اين حيوانات را پرورش داده و براي اين كار مربيان مخصوصي به خدمت مي گرفتند، بعد از آن ابتدا شاهان حيره رسم استفاده از يوزو باز را از ايرانيان آموختند و سپس ، خلفاي اموي و عباسي نيز در اين باره از شاهان ايراني تقليد نمودند . در تاريخ عرب مي خوانيم:
« بنا بر داستان ها، نخستين كسي از عرب ها كه در شكار از يوز كار گرفت ، كليب بن ربيعه قهرمان جنگ سبوس بود . ايرانيان و هندوان به روزگاران درازپيش از ايام عرب اين حيوان را تربيت مي كردند . يزيد اول پسر معاويه نخستين شكارچي بزرگ اسلام و اول كسي بود كه يوز را تعليم داد تا بر پشت اسب تواند»
نشست و هم او سگان شكاري را به خلخال هاي طلا زينت مي كرد و غلامي به خدمت هريك مي گماشت
پرده دار
در دوران ساسانيان و پادشاهان قبل از ايشان شاه ايران به دليل دارا بودن از قداست و فرّهي ايزدي شايسته نبود كه در انظار عمومي به عيش و نوش يا غذا خوردن و غيره بپردازد. به همين دليل، در داخل كاخ ها و دربار ها مكاني خاص جهت نشستن پادشاه وجود داشت كه به وسيله ي پرده هايي از ساير قسمت ها جدا
مي شد و به جز خواص و نديمان خاصه ي پادشاه كسي حق عبور از پرده ها ونزديك شدن به شاه را نداشت. بنابر اين، منصب پرده داري از منصب هاي بزرگ دولتي محسوب مي شد ، زيرا پرده دار مأموريت خطير حفظ جان پادشاه را بر عهده داشت.( جاحظ : همان ، 44-44)
در كتاب التاج آمده است كه از اردشير سردودمان ساساني تا يزدگرد كه واپسين ايشان بوده، هيچ گاه در مجالس خوش گذراني آشكارا در برابر ديگران نمي نشستند (جاحظ: همان ، 37 ). اما در ميان اعراب ابتدا توسط خلفاي اموي اينرسم بنيان نهاده شد و نخستين خليفه اي كه تا حدي در حجاب رفت، معاويه بود
كه بعد از سوء قصدي كه به وي شد، دستور داد بالا خانه اي در مسجد بسازند تانماز را در آنجا بخواند و خارج از مسجد نيز با مردم معاشرت نمي كرد و كساني. كه مي خواستند اورا ببينند، بايد اول اجازه مي گرفتند (زيدان: همان ، ج 5،195)
در كتاب التاج نيز آمده است كه از ميان خلفاي بني اميه معاويه، مروان، عبدالملك، وليد، سليمان، هشام و مروان ابن محمد هميشه پرده اي ميان خودونديمان حايل مي كردند تا حالات ايشان در مستي بر ديگران معلوم نشود . اماساير خلفاي بني اميه پرهيز نداشتند حتي از اين كه در برابر ديگران برقصند .
در مورد خلفاي عباسي نيز روايات نشان مي دهد براي حفظ حرمت خليفه درنظرمردم و درباريان آداب پرده داري رعايت مي گرديده است و خلفاي عباسي به خصوص خلفاي نخستين سعي مي كردند با پرهيز از عيش و نوش و ساز و طرب ابهت و شخصيت مذهبي و ديني خود را نزد رعاياي خود مبرهن دارند.
غذاهاي ايراني و آداب غذاخوردن
خوراكي هاي لذيذ و متمايز ايراني از ديرباز دراثر ارتباطات تجاري و فرهنگي دربين اعراب نفوذ يافته بود و از جايگاه ويژه اي برخوردار بود.در سرزمين عربستان به دليل شرايط ناگوار و خشن آب و هوايي از نظر مواد اوليه براي تهيه ي غذا كمبودهايي وجود داشت كه موجب رواج استفاده از غذاهاي بسيار پست و مشمئزكننده در ميان اعراب بدوي گشته بود و اين در حالي بود كه ايران منبت انواع نعمت ها و آ فريده هاي لذيذ و مطبوع بود و اعرابي كه در آغاز ورود به ايران نان لواش را كاغذ تصور مي كردند، از زمان بني اميه متوجه خوراك ها و شربت هاي گواراي ايراني شدند. (زيدان: همان ،ج5،196)
درتاريخ عرب درباره ي اعراب مي خوانيم:
مردمي كه روزي عقرب و سوسك و راسو را غذاي عالي مي شمردند، اكنون با اشتهاي تمام انواع عالي غذاهاي معمول در دنياي متمدن را كه غذاهاي ايراني چون يخني، سكباج و حلواي عالي موسوم به پالوده از پادشاهان ايراني از آنجا كه رسوم شاهي اقتضا مي كرد، آداب و آيين هاي خاصي را در موقع غذاخوردن رعايت مي كردند، ازجمله بر سر خوان غذا زمزمه مي كردند و سخن نمي گفتند و هرگاه اظهار مطلبي لازم مي شد، به اشاره و ايما مقصود خود را بيان مي كردند(زيدان: همان ،ج 5،114)
همچنين، درباره ي كورش بزرگترين پاد شاه ايران در دوران هخامنشيان مي خوانيم كه امر مي كرد در سر ميزش ظروف زيادي براي غذاخوردن بگذارند و سپس ،خود غذاها را بين دوستانش تقسيم مي كرد و بعضي اوقات از سفره ي خود براي قراولان وظيفه شناس غذا مي فرستاد تا به آن ها بفهماند كه او مي داند چه كسي بهتر خدمت مي كند.
از ديگر عادات پادشاهان ايران آن بود كه هركس را پرخوار و حريص مي يافتند،وي را از صف محترمين جدا ساخته و با زيردستان هم رديف ميكردند (جاحظ :همان ، 14 ). در روايات اسلامي نيز احاديث بسياري از ائمه ي دين درخصوص نهي از پرخوري آمده است.
آداب پوشيدن لباس و آراستن ظاهر
در اثر ارتباطات ميان ايرانيان و اعراب از سال هاي نخستين اسلام برخي لباس هاي ايراني با نام فارسي آن در بين اعراب رواج داشته ، از جمله ي آنها مستقه ميگويند حضرت رسول مستقه اي داشته و عمر خليفه ي دوم نيز در هنگام نماز بردوش مي افكنده است.
در جاي ديگر آمده است كه ازميان البسه شلوار و تنبان كه موطن اصلي آن ايران بوده و درنزد اعراب مخصوصا در جنگ مورد استفاده قرار مي گرفته ، با اينكه برخي حكّام عرب از اينگونه تقليدها كراهت داشتند. (حتي: همان ، 425)
در روزگار ساسانيان اغلب درباريان سرخود را با نيمتاج زينت مي بخشيدند و كاربرد قلنسوه ، كلاه سياه و دراز ايراني گسترش وسيعي در ميان مردم ايران، داشت و اين كلاه نزد شخصيت هاي برجسته هم بسيار باارزش بود  از بين خلفاي اسلامي منصور او لين كسي بود كه كلاه دراز ايراني بر سر گذاشت و طبعا رعيت در اينكار از وي پيروي كردند (جاحظ : همان ، 21)
توجه به زرق برق و زينت آلات جهت آراستن لباس نيز كم كم دربين خلفاي اموي و عباسي مرسوم شد . گفته اند در اسلام نخستين كسي كه لباس فاخر پوشيد ، معاويه بود و همين كه عمر او را با آن حال ديد ، بر وي اعتراض كرده و گفت معاويه مانند كسري لباس پوشيده اي (زيدان : همان ،ج 5،151 ). همچنين، در مورد زيادبن ابيه نقل شده به عادت و رسم ايرانيان قباي حرير مي پوشيده و چكمه هاي ساخت بصره به پا مي كرده و يا منصور خليفه ي عباسي علاوه براينكه خود لباس ايراني مي پوشيد ، درباريان را وادار به پوشيدن اين نوع لباس مي كرد . در كتاب التاج آمده است منصور به عمال خود فرمان داد كه در سراسر ممالك اسلامي اين نوع لباس پوشيدن مجري گردد . از آن روز عربها به تقليد از ايرانيان لباس بر تن كردند ، به خصوص دولتيان مثل ايرانيها شلوار و جوراب و طيلسان و چكمه ميپوشيدند خضاب كردن نيز در ميان اعراب معمول بود و آن را از ايرانيان و ايرانيان ازهنديان آموخته بودند . مي گويند نخستين مرد عربي كه ريش خود را خضاب كرد، عبدالمطلب بود و بعضي آن را به مغير ه بن شعبه نسبت مي دهند . پس از ظهور اسلام خضاب متنوع تر گشت، مثلا با زعفران خضاب زرد و با حنا خضاب سرخ و با رنگ خضاب سياه و با گوگرد خضاب سفيد صورت مي گرفت(پيرنيا: 419،13)
خلعت بخشي
يكي ديگر از آداب پادشاهي كه خلفاي اسلامي به خصوص عباسيان در آن از پادشاهان ايران تقليد نمودند، خلعت بخشي يا اهداي لباس هاي خود به ديگران جهت تكريم و بزرگ داشت ايشان بوده است . بدين ترتيب كه به مناسبت انتصاب شخصي به شغلي يا سمتي تازه و يا به جهت قدرداني از عملي كه افراد انجام مي دادند ، پادشاه يك دست از لباس هاي خويش را كه طبيعتا علاوه بر ارزش معنوي از ارزش مادي برخوردار بوده ، به دست خويش بر قامت شخص مي پوشاند يا براي وي مي فرستاد . در كتاب التاج آمده است كه آيين اردشيربابكان، بهرام گور و انوشيروان در نوروز و مهرگان اين بوده كه هر چه پوشيدني در خزانه داشتند، مي بخشيدند و ميا ن تمام طبقات مردم تقسيم مي كردند و در دورهي اسلامي تنها كسي كه در اين مورد از پادشاهان ساساني تقليد كرده است ، عبدالله بن طاهر والي خراسان در زمان مأمون بوده است
عادت براين كه شاه براي مفتخر ساختن كسي از جامه هاي خود به وي عرضه مي دارد، از زمان هاي قديم در ايران رواج داشته است ، مثلا شاهپور دوم به مانول سردار ارمني خلعتي از تن پوش خود هديه مي دهد بعدهاامويان اين رسم را از ساسانيان اقتباس كردند و در عصر عباسي نيز به همراه سايردر تاريخ ، آداب پادشاهي در دربار خلفا متداول شد نخستين وزيري كه از خليفه خلعت گرفت ، جعفر برمكي بود كه در روز اول خلافت هارون خلعت فاخري پوشيد و صد كيسه درهم و دينار از خليفه دريافت داشت.( زيدان: همان ،ج5،2014)
طراز و پرچم
يكي از آداب مرب وط به لباس كه قبل از اسلام در ميان پادشاهان ايران و روم معمول بود و بعد از اسلام خلفا نيز آن را تقليد نمودند ، به كار بردن طراز در انواع جامه ها بود و آن بدين ترتيب بود كه روي لباس هاي ابريشمي و حرير يا پشمي مربوط به مستخدمين دولتي نام پادشاه و يا علامت مخصوص آن دولت را مي نگاشتندتا معين شود كه پوشنده ي لباس مستخدم كدام دولت و كدام پادشاه مي باشددر ايران معمولا اين علامات همراه بود با تصوير پادشاه و حاشيه هايي هم كه از روم مي آمد ، چون اكثر سازندگان آن مسيحي بودند ،پدر ، پسر، روح القدس را حاشيه دوزي مي كردند. تا اينكه عبدالملك بن مروان خليفه ي اموي براي نخستين بار دستور داد تا طراز جامه ها را تغيير دهند و به كارگزارانش در مصر دستور داد كه حاشيه دوزي همراه با تصاوير را از ميان بردارند و صنعتگران اين حرفه را وادارد تا سوره ي توحيد را بر حاشيه ي جامه ها بدوزند (طقوش: 109،1380 ؛ ايضا بيهقي : بي تا ،467)
خلعت هاي اهدايي خلفاي عباسي نيز اغلب با حاشيه هاي منقش و يا به وسيله ي عبارات قرآني مزين مي شود. براي توليد اين طرازها كارگاه هاي مخصوص، به. ويژه در خوزستان وجود داشته است
در دوران ساساني رنگ لباس و پرچم مفهوم به خصوصي داشت . به عنوان نمونه، در عصر ساسانيان سوگوار بودن را با پوشيدن لباس سياه و يا حمل پرچم سياه ابراز مي نمودند كه اين رسم به همين ت رتيب به عصر اسلامي منتقل گرديد(اشپولر: همان ،ج 2،1)
همچنين، هر دولتي پرچمي بارنگ به خصوص را به عنوان شعار خود برميگزيد. گفته شده كه شعار دولت اموي و رنگ پرچم ايشان سبز بود ، ولي زماني كه عباسيان به قدرت رسيدند ، ابومسلم خراساني درفش سياه را نشانه ي قيام عباسيان قرار داد . اما در روزگار مأمون فضل بن سهل ذوالرياستين ، خليفه ر ا واداشت تارنگ سياه شعار عباسيان را دوباره به رنگ سبز تبديل كند و اين كار را نشانه ي ايران دوستي وي دانسته اند و گفته اند فضل بن سهل از اين جهت رنگ سبز را انتخاب كرد كه سبز لباس كسري و مجوس بوده است. .( اشپولر: همان ، ج 2،4)
ضرب سكه و آداب مربوط به آن
يكي از شواهدي كه بيانگر توسعه ي بازرگاني در دوره ي ساسانيان مي باشد ، وجود تعداد زياد سكه هاي ضرب شده و رشد گردش پول در آن دوره است . درزمان ساسانيان پول ايران بالاترين اعتبار و رواج را داشت و از كرانه ي رود دجله تا كنار رود سند و از بيابان هاي عربستان تا مرز چين مردم با پول هاي ايراني معامله
مي كردند و به طور قطع و يقين مي توان گفت پول ايراني رايج ترين پول جهان در آن عصر به شمار مي آمد  عرب هاي قبل از اسلام با درهم و دينار ايران و رو م معامله مي كردند . در اواخر دوره ي ساسانيان سكه ها يكنواخت شده بودند و نقش كردن تاريخ و نشان هاي مخصوص ضرب سكه در آنها دليل بر اين است كه حكومت در پايان فرمانروايي نظارت بيشتري در كار سكه زني داشته است(واندنبرگ : 1348،224).
اما زماني كه اعراب در دولت اسلامي قدم به دايره ي تمدن نهادند، مجبور به ضرب سكه شدند. اولين بار در سال 15 هجري خالدبن وليد بر اساس دينارهاي رومي سكه اي زد كه در يك طرف آن با حروف يوناني اسم خودش را نوشته بود و در طر ف ديگر صليب و تاج و چوگان بود . بعد در سال 18 هجري رأس البغل براي عمر خليف ه ي دوم سكه اي زد كه شبيه سكه هاي ايراني بود و شكل پادشاه ايران بر آن بود كه روي تخت نشسته و زير تخت پادشاه به فارسي نوشته شده بود
اما از دورهي خلافت عثمان و حضرت علي (ع) سكه هايي ضرب شد كه يك طرف آن خسرو پرويز و طرف ديگر آن به جاي آتشدان عبارت لا الله الا الله ومحمد رسول الله به خط كوفي ضرب مي شد. معاويه هم سكه هايي ضرب كردو عبدالله بن زبير درهم هايي ضرب كرد كه به شكل دايره بود و در دو طرف آن محمد رسول الله و امر الله بالوفا والعدل نقش نمود. (زيدان: همان ،ج 2،12)
خطوط سكههاي خلفا تا چندي پس از استيلاي عرب همان خط پهلوي بود و تا چهل سال بعد از يزدگرد هنوز بر روي سكه هاي اسلامي نام يزدگرد و يا خسروپرويز در كنار بسم الله مسلمين نقش مي شدتا به دستور = اينكه در سال 74 يا 76 هجري در دوران خلافت عبدالملك وي ابتدا سكه هاي درهم و سپس دينار با نقش متفاوت و به گونه اي كاملا اسلامي ضرب شد. وي دستور داد سوره ي توحيد و ذكر رسول الله را در دو طرف اين درهم و دينار نقش كنند و در كناره ي سكه سال و محل ضرب آن حك شود (طقوش : همان ، 10)
برخي آداب و رسوم ديگر
يكي ديگر از آدابي كه خلفا به تقليد از شاهان ايران به آن عمل مي نمودند ، اجراي خطابه در هنگام تاج گ زاري و يا احراز مقام خلافت بود . معمول شاهان ساساني چنان بود كه در هنگام تاج گزاري خطابه ي غر ا و مفصلي ايراد مي كردند كه معمولا از قطعات عالي ادبي به شمار مي رفته و مشتمل بر مضامين عالي اخلاقي
و پند و اندرز بوده است. همين طور، خلفاي عرب نيز اعم از امويان و عباسيان و حتّي پيش از آن، خلفاي اربعه و شخص پيامبر (ص) در آغاز تصدي مقام و بعد ازبيعت با مسلمانان خطب هاي ايراد مي فرمودند كه برخي از اين خطبهها در متون ادبي ذكر گرديده است
از ديگر رسومي كه به تدريج در آداب خلافت اسلامي وارد شد و تقليد از رسم ايرانيان بود ، تعظيم نمودن در برابر خليفه يا پادشاه به جاي سلام معمولي بود .( زيدان : همان ، ج 5،191)
در تاريخ تمدن اسلام آمده است:
هيچ كس حق نداشت به خليفه سلام كند ، چه در آن صورت خليفه مجبور به جواب مي شد و معمولا خليفه يا امير نبايد به كاري مجبور گردد و هر كس نزدآنان مي رفت تا زانو خم مي شد و سر جاي خود مي ايستاد . فقط سجده را جايزنمي دانستند، زيرا سجده مخصوص به خداوند است
همچنانكه باري افتن به محضر پادشاه متضمن آداب و قوانين خاص بود كه دررسوم پرده داري به آن اشاره شد و براي كليه ي افراد بسته به منزلت ايشان لازم الاجرا شمرده مي شد ، خارج شدن از محضر پادشاه نيز تابع آيين هاي خاصي بود.
ادب ايجاب مي نمود كه هيچ كس بدون اجازه ي مرخصي محضر پادشاه را ترك نگويد و از آنجا كه اغلب افراد در پايان روز در حضور پادشاه منتظر اجازه ي مرخصي مي ماندند، هر يك از پادشاهان با ايراد سخنان و يا ارا يه ي حالات و اشارات خاص خستگي خو يش و ميل به پايان يافتن بار را اعلام مي نمودند .
برخي از اين گفته ها و يا حركات چه در مورد پادشاهان ايران و چه خلفاي اموي و عباسي در كتب تاريخي راه يافته است. (جاحظ : همان ، 14)
 
 
 
این مقاله تلاشی بود برای شناساندن تأثير پذيري اعراب از ايرانيان در آيين حكومت داري مي توان دريافت كه : بعد از پيدايش آيين اسلام و به خصو ص از اواخر دوران خلافت ابوبكر ، اولين خليفه ازخلفاي راشدين كه دست اندازي ها و فتوحات مسلمين در نواحي مختلف و ازجمله ايران آغاز شد، راههاي نفوذ آداب و فرهنگ ايراني در عربي متنوع تر شد .
اعرابي كه به زندگي بدوي و آداب و رسوم قبيله اي خو كرده بودند و به صورت قبايل پراكنده در ميان بيابان هاي خشك عربستان با فاصله ي زياد جاي گرفته بودند و حتي شهرها و مراكز مهم تجاري و مذهبي شان فاقد سازمان هاي متمركز دولتي و اداري و غير آن بود ، وقتي به بركت قبول اسلام در زير پرچم اين آيين مقد س گرد هم آمدند و به صورت نيرويي متّحد در آمدند، سعي كردند نداي دعوت اسلام را در سراسر جهان به گوش همه ي جهانيان برسانند. آن زمان بود كه دانستند براي اجراي بهتر اهدافشان و براي اداره ي سرزمينهاي مفتوحه ي خود نياز به بهره گيري از تمدن و فرهنگ ملل پيش رفته ي مجاور دارند و از بين دو ابرقدرت آن روزگار يعني ايران و روم، ايران براي اخذ تمد ن و فرهنگ مناسب تر از روم بود، زيرا در آن زمان تمامي سرزمين ايران تحت تسلط اعراب در آمده بود، و اين در حالي بود كه اعراب تنها برخي از شهرهاي امپراطو ري بيزانس را در اختيار داشتند.( زرين كوب : همان ، 5)
بنابراين، كاملا طبيعي به نظر مي رسد كه اين ملّت بي تجربه در خصوص حكومت داري رسم و آيين مملكت داري را از مردم سرزمين مغلوب خود بياموزند .
مردمي كه سالها تجربهي موفق كشورداري و سازماندهي مرتّب امور مملكتشان در جهان آوازه درافكنده بود.
به دنبال پيدايش ديوان ها و سازمانهاي حكومتي در ميان اعراب آداب و رسوم درباري و آيين حكومت داري نيز در ميان ايشان راه يافت و از آنجا كه در اصل و ريشه ي امور پادشاهي خلفاي عرب، پادشاهان پيش از اسلام ايران را الگو و نمونه ي خود قرار داده بودند، در فروع و آداب و آيين هاي وابسته به امر پادشاهي نيز هميشه نظر بر مقتدايان قدرتمند باستاني ايران داشتند و سعي مي كردند تا با تشبه هر چه بيشتر خويش بدانان قدري از عظمت و اقتدار از دست رفته ي ايشان رادر وجود خود احيا نمايند . همين امر در بسياري از موارد باعث فاصله گرفتن ايشان از موازين و مقر رات اسلام و آيين مسلماني مي شد . به عنوان نمونه ،مشغوليت ايشان به اسباب تجمل و رفاه و تقليد از كبكبه و دبدبه ي پادشاهي پرطمطراق ايران ساساني كه با اصول مبتني بر سادگي پيشوايان مذهبي و اجراي عدالت اجتماعي مغايرت داشت .
 
 
 
 
 
 
کتابنامه
1. نهج البلاغه
2. ابن طيفور، ابي فضل احمد بن طاهر ، بغداد في تاريخ الخلافه العباسيه، بغداد، مكتبه المثني. ( 1388 ه. ق).
3. ابن قتيبه، ابومحمد عبدالله ، عيون الاخبار ، قاهره، دارالكتب المصريه. ( 1952 ).
4. ابن نديم ، محمدبن اسحق ، كتاب الفهرست ، ترجمه ي محمدرضا تجدد، تهران، اميركبير ، چاپ سوم . ( 1366 ).
5. ابوعلي مسكويه، تجارب الامم، ترجمهي علينقي وزيري، تهران: توس. ( 1376 ).
6. احمد امين ، (بي تا)، ضحي الاسلام ، بيروت ، پرتو اسلام، ترجمه ي عباس خليلي، تهران ، شركت دارالكتاب العربي ، چاپ دهم(.1336 ).
 .7حاج محمد حسين اقبال و شركا ، چاپ دوم.
8. اصفهاني ، ابوفرج علي بن حسين، (بي تا)، الاغاني، مصر. مجلّه ي مطالعات ايراني/ 91
9. بيهقي ، ابراهيم بن محمد ، (بي تا )، المحاسن والمساوي ، فردريك شوالي، بي جا.
10 . پيرنيا ، حسن مشيرالدوله ، ايران باستان، تهران ، دنياي كتاب ، چاپ ششم. ( 1373 )،
11 . جاحظ ، ابو عثمان عمرو بن بحر ، التاج، استاد احمد زكي پاشا، ترجمه ي حبيب الله نوبخت، چاپ تابان. ( 1308 ).
12 . جرجي زيدان ، تاريخ تمدن اسلام ، ترجمه ي علي جواه ركلام ، تهران، اميركبير. ( 1333 ).
13 . جواليقي، ابو منصور موهوب، المعرب … ، تحقيق احمد محمد شاكر ، قاهره. ( 1960 ).
14 . حتي ، فيليپ، تاريخ عرب ، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده ، تهران، آگاه ، چاپ دوم. ( 1366 ).
15 . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه. ( 1368 )
16 . ر.ن . فراي، ميراث باستاني ايران ، ترجمه ي مسعود رجب نيا ، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ سوم . ( 1368 ).
17 . زرين كوب عبدالحسين، تاريخ مردم ايران كشمكش با قدرتها، تهران: اميركبير. ( 1367 ).
18 . سامي، علي، (بي تا)، نقش ايران در فرهنگ اسلامي، بي جا.
19 . صديقي، غلامحسين ، جنبشهاي ديني ايراني د ر قرنهاي دوم و سوم هجري، تهران، پاژنگ. ( 1372 ).
20 . طقوش، محمد سهيل ، امويان، ترجمهي حجت الله جودكي،قم، پژوهشكدهي حوزه و دانشگاه.(0 138)
21 . العاكوب، عيسي ، تأثير پند پارسي بر ادب عرب ، ترجمهي عبدالله شريفي خجسته، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي . ( 1374 ).
 
مدرس دانشگاه فرهنگیان
دانشجوی کارشناسی
  • مشخصات
  • دانلود
4.6 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان تاثیرات اجتماعی ایران بر ادبیات عرب Average rating: 4.49228124175793, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr