سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

تاثیر جنگ بر ادبیات کودکان
4.5 /5 20 5 1
تاثیر جنگ بر ادبیات کودکان
 

دانشکاه فرهنگیان ---
موضوع پژوهش:
تاثیر جنگ بر ادبیات کودکان
استاد راهنما:
جناب آقای ---
پژوهشگر:
---
بهار---
 
 
 
فهرست:
 
مقدمه...............................................................................................................................................................   2
تاثير ستيزه بر ادبيات...................................................................................................................................   3
نشاني هاي ادبي ...........................................................................................................................................   3
تقسيم بندي آثار .........................................................................................................................................   4
ادبيات داستاني و جنگ تحميلي ............................................................................................................. 10
نتیجه گیری......................................................................................................................................................14
منابع و ماخذ .................................................................................................................................................  15

کلیدواژه: ادبیات جنگ ، ادبیات کودکان
مقدمه:
ادبيات جنگ به عنوان ژانري شناخته شده در جهان از پرطرفدارترين انواع ادبي است كه بسياري از شاهكارهاي جهان مانند« جنگ و صلح » تولستوي،« درانتهاي شب » فرديناند ، سيلن و ... نمونه هاي آن محسوب مي شوند. اما ادبيات جنگ براي كودكان و نوجوانان به علت ممنوعيت ورود كودكان و نوجوانان به جنگ در كنوانسيون هاي حقوق بشرو عدم توانايي درك صحيح جنگ از سوي كودكان و آفات مخرب خشونت، كشتار،ويراني و ... در روحيه كودكان و نوجوانان از سوي كارشناسان و نويسندگان كودك و نوجوان محل ترديد و بحث بوده است. با اين حال، ادبيات كودك و نوجوان جهان شاهد آثار ارزشمنديمانند« كودك، سرباز و دريا » درباره جنگ بوده است.
در كشور ما نيز، پس از آغاز جنگ و دوران دفاع مقدس آثار بسياري از سوي نويسندگان ادبيات كودك و نوجوان با موضوع جنگ منتشر شده، اما همواره بحث بر ضرورت وچگونگي پرداختن به مسأله جنگ براي كودكان در ميان كارشناسان وجود داشته است.
"همينگوي" ضمن اينكه در مبارزات داخلي اسپانيا حضور داشت و رمان - ناقوس‏ها براي كه مي‏نوازد - او برگرفته از اين جنگ داخلي است، خود از زخميان جنگ جهاني اول نيز بود. "تولستوي" نيز تصويرگر زواياي دقيق و صحنه‏هاي غريب جنگ‏هاي روسيه و فرانسه در رمان عظيم جنگ و صلح است. او در اين رمان، گيراتر از هر مورخي جزئيات وقايع را نشان مي‏دهد و داستان او ماندگارتر از هر اثر تاريخي، تصويرگر شرح رنجها و شاديها و پيروزي و شكست‏هاست.
 
"برباد رفته" اثر مارگارت ميچل، "زني تنها در ميان جمع" اثر هاينريش بل، " قرباني" و "پوست" دو اثر از مالاپارته و صدها اثر برجسته‏ي ديگر به نحوي شگرف و دلپذير گوشه‏هايي از رويدادهاي عظيم دو جنگ بزرگ جهاني را ترسيم كرده‏اند كه به حقيقت تاريخ دقيق و راستين، از دل همين رمان‏ها و داستان‏ها استخراج مي‏شود.
 
اين سلسله‏ي طولاني تا امروز همچنان با شدت وضعيت ادامه دارد و نويسندگان روزگاران اخير نيز حتي اگر جنگ را از نزديك لمس نكرده باشند، با شناخت موقعيتهاي جنگ و عوارض و حواشي آن، گسترده‏ي تخيل خويش را تا دوردستهاي تاريخ مي‏برند و با بهره‏گيري از حوادث جنگ به جنگ به خلق آثار داستاني مي‏پردازند. بيان موضوع جنگ در قالب داستاني و گزارشهاي ادبي طي سالهاي متمادي از گذشته‏ي دور تا امروز استمرار داشته و اين رشته هيچگاه انقطاع نيافته است و اين همه نشان مي‏دهد كه موضوع جنگ هيچگاه از زندگي انسان و بالطبع از زندگي صاحبان انديشه و قلم خارج نشده است و استمرار آن تا امروز چندان عجيب و غيرعادي نيست.
 
 
تاثير ستيزه بر ادبيات
ستيزه به دو صورت مستقيم و غيرمستقيم بر ادبيات اثر مي گذارد. ايجاد هيجان هاي تازه و پيشنهاد موضوعات جديد راه هاي مستقيم و تغيير در باورها و تاثير بر وضعيت اجتماعي و اقتصادي راه هاي غير مستقيم تاثير جنگ بر ادبيات است. لازم به توضيح نيست كه اين عوامل و عواملي كه ممكن است از قلم افتاده باشند، همه با هم و فقط با ميزان تاثير گذاري گوناگون بر رويه توليد اثر تاثير مي گذارند. جالب اين كه هر يك از اين مقوله ها، بسته به وضعيت موجود، مي توانند به عنوان تيغي دو دم عمل كنند و اثر ادبي را به سمت ابتذال و يا عميق بودن سوق دهند. تجربه نشان داده است كه هر چه توليد اثر به كشمكش نزديك تر باشد، احتمال احساسي بودن آن بيشتر است. آنچه مي خوانيد ارتباط ميان پديده جنگ و مقوله ادبيات را مورد بحث قرار داده است.
   
    * نشاني هاي ادبي
    هيجان بي ترديد در پيشبرد ادبيات نقشي اساسي دارد. نويسنده و شاعري كه در محيطي هيجان زده به سر مي برد، احتمالاً چيزي مي نويسد كه با امر هيجان زا مناسبت دارد. از آن جا كه هيجان نوشتن با هيجان اجتماعي متفاوت است، آثاري كه به قلم نويسندگان دو پولي و در وصف وضعيت به رشته تحرير در مي آيند، همواره تحقير مي شوند. مسئله اين است كه هر دوي اين اشكال متفاوت را به لحاظ منطقي مي توان در يك ساختار تصور كرد.
    لحظه اي كه عقايد نويسنده يا شاعر به صورت ارزش هاي فرازيبايي شناختي در اثر او متجلي مي شوند، لحظه اي است كه هيجان نوشتن و هيجان محيطي با هم در يك اثر نمود مي يابند. به قول موكارفسكي: «ارزش يابي .... در تمامي بنيادهاي خصلتي، نشانه هنر موجود است.»(۱)
    بنابراين مي توان انتظار آثاري را داشت كه علي رغم داشتن دغدغه هاي مربوط به جنگ، اصيل نيز باشند. زمان آن است كه انواع آثار ادبي اي را كه به شكلي در مناسبت با ستيزه قرار دارند، برشماريم، اما قبل از هر كاري بايد از يك سوءتفاهم جلوگيري كنيم. از آن جا كه تقسيم بندي مورد نظر براساس ارزش فرازيبايي شناختي است (به اين معني كه آثار ادبي از حيث رابطه اي كه با ستيزه دارند گروه بندي مي شوند) لازم است ابتدا از آن دفاع كنيم.
    آثار ادبي را گاه بر اساس موضوع گروه بندي كرده اند و بعضي رويه هاي انتقادي (نقد نو) در مخالفت با آن استدلال هايي دارند كه بر آنها متمركز نمي شوم. گروه بندي هاي ياد شده (البته در كنار ديگر گروه بندي ها) براي در اختيار گذاردن منابع تحقيقي و تحليل آثار ادبي از زواياي متفاوت الزامي است. حال آن كه مخالفت با دسته بندي هاي موضوعي از آن جهت مطرح شده كه عده اي به بهانه هاي موضوعي آثار عميقي را طرد كرده و آثار سطحي را تبليغ كرده اند. روشن است كه فقط تمايلات ايدئولوژيك در پس اين مخالفت ها وجود دارد.
    اما هنوز هم مي توان روشي را پي گرفت كه آثار را براساس ارزش هاي فرازيبايي شناختي دسته بندي كند، به شرط آن كه ارزش ها را همچون سوسور، مايه تمايز بدانيم و نه دليلي بر ارجحيت.
 
    تقسيم بندي آثار
    ۱) آثاري كه باعث جنگ مي شوند:
    دكتر مهدي اديبي سده در كتاب «جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي» معتقد است كه ارزش ها بنابر معيارهاي خاصي تجلي پيدا مي كنند. نزد بسياري از اقوام معيارهاي حقوقي و انساني آفريننده ارزش هستند و بسياري از اقوام و مليت هاي ديگر بر مبناي معيارهاي ديني يا فرهنگي، ارزش مي آفرينند.
    ارزش ها هرچه باشند، بايد به صورت محتوا درآيند و محل ارجاع پيامي قرار بگيرند تا بتوانند منتقل شوند و عمل كنند.
    مك لوهان علاقه بسياري داشت تا نشان دهد كه در رسانه چگونه محتوا اهميت خود را از دست مي دهد پيام محوريت مي يابد. تحت توضيحات او بايد گفت، ارزش و معيار نيز اهميت خود را وانهاده است، زيرا وقتي تمامي انرژي رسانه بر چگونگي بيان معطوف شود، پيام چنان حضور پررنگي پيدا مي كند كه محتوا غايب مي شود. به اين ترتيب، بايد نقش انواع رسانه ها [از جمله ادبيات] را در جنگ منكر شد. توجه داشته باشيم كه سخن ما در باب لحظه هاي نبرد نيست. نه تشنجات عصبي جنگجو در گرماگرم نبرد، بلكه دوره زماني كه انسان معمولي را به يك جنگجو مبدل مي سازد و اين خود ايجاد تناقض مي كند. هرچه باشد، آماده شدن براي قرار گرفتن در موقعيت بكش و به همان اندازه كشته شو بسيار خاص است. براي روشن شدن موضوع، ابتدا مفاهيم ارزش، محتوا و معيار را به كمك فرهنگ لغات از هم جدا مي كنيم تا نشان دهيم كه پيام در چه شرايطي با آنها يكي مي شود.
    ارزش: قيمت، ارج، برازندگي، شايستگي، زيبندگي، قابليت، استحقاق
    محتوا: شامل شونده، فراگرفته شده
    معيار: اندازه، پيمان، مقياس، آلتي كه با آن چيزي را بسنجند، ترازو، سنگ محك
    چند سطر قبل گفته شد چنانچه ارزش را مايه تمايز بدانيم، امكان دسته بندي به وجود مي آيد، اما در حالت خاصي كه اكنون آن را توضيح مي دهيم، ارزش مي تواند در درون دسته بندي هاي ادبي معناي فرهنگ لغتي خود را باز پس گيرد. به اين صورت كه معيار به عنوان آلت سنجنده، امري را به مثابه امر ارجمند، به شمول محتوا مي رساند. به ديگر سخن، پيام، قدرت خود را از محتوا /ارزش مي گيرد و
    محتوا/ارزش مشروعيت خود را از معيار مي پذيرد.
    گاهي پيام اعتبار خود را واقعاً از معيار و ارزش مي گيرد و نه حتي از درصد احتمال صدق و كذب. مثلاً به دو جمله زير دقت كنيد.
    به احتمال ۹۵ درصد مورچه قرمزي در آفريقا وجود دارد كه مي تواند برقصد و نمايش دهد.
    ميزان ارجمندي بعضي ارزش ها به قدري زياد است كه تبديل به منبع قدرت پيام مي شود. حتي مي توان نمونه هايي را برشمرد كه پيام براي اين كه طرف توجه قرار بگيرد، متشبث به محتوا/ ارزش مي شود. اگر كسي بخواهد وسواس به خرج دهد، مي تواند بگويد وقتي پيامي لباس ارزش بپوشد آن ارزش را از مقام ارزندگي خود ساقط كرده است، زيرا برخورد رياكارانه آن پيام، ارزش را از خود تهي مي كند. اين نظر درست است، اما خود دوباره اعترافي است بر اين امر كه محتوا/ ارزش ها هنوز مايه قدرت هستند، تا حدي كه مي توان از آنها سوءاستفاده كرد.
    شكل واقعي و انگيزه اي كه سبب وقوع نزاع مي شود، در انسان از قلمرو و محدوده داشتن معيارهاي مشترك كه خود اينها توسط افسانه ها و مكانيزم هاي ديگر منتقل مي شوند، نشات مي گيرد. (۲)
    البته انتظار نمي رود عده اي بعد از شنيدن يا خواندن يك متن ادبي همچون انسان هاي هيپنوتيزم شده به جبهه هاي نبرد بشتابند، اما متون ادبي مي توانند رفته رفته ميل به دفاع يا حمله را در ناخودآگاه جمعي تقويت كنند. اين نوع ادبيات را مي توان به نوبه خود به چهار گروه تقسيم كرد:
    الف) ادبيات ملي گرايانه كه روح سلحشوري را در مردم يك سرزمين زنده مي كند و آنان را وامي دارد تا عليه دشمنان خشونت بورزند. اين خشونت هميشه مثبت نيست، براي مثال شاهنامه مسبب خيلي از جنبش هاي آزادي خواهانه در ايران بوده است، اما حمايت حكومت فاشيستي ايتاليا از ادبيات فوتوريستي مي تواند به پنداري بينجامد كه ادبيات فوتوريستي را در جريان جنگ جهاني دوم مؤثر مي داند.
    ب) ادبيات ايدئولوژي/ ملي: آثاري هستند كه غالباً تحت راهبردهاي مكتبي و عليه دولت يا حزب حاكم توليد مي شوند. اين آثار مي توانند از نيروهاي خارجي، اپوزيسيون رسمي و يا مخالفان غيررسمي تغذيه شوند و گاهي به دست خود آن افراد (فعالان سياسي) توليد مي شوند. ادبيات توده اي قبل از انقلاب اسلامي نمونه هاي خوبي را براي تحقيق در اختيار پژوهشگران مي گذارد.
    ج) ادبيات ايدئولوژيكي/ بين المللي نيز تحت راهبردهاي مكتبي و عليه جريان هاي مخالف توليد مي شود و برجسته ترين نمونه هاي آن را مي توان در ادبيات كارگري يا ماركسيستي يافت.
    د) ادبيات قومي/ مذهبي را ممكن است تحت مباحث جنگ رواني نيز توضيح داد. در آن صورت بايد آن را ذيل مبحث «جنگ رواني استراتژيست» فهميد. به عنوان نمونه يهودي هاي صهيون طي سال ها با انتشار آثار اشك آور كه ترحم ها را جلب مي كرد، كوشيدند تا حمايت مردم جهان را جلب كنند.
    ه) ادبيات قومي/ نژادي نيز مي تواند ذيل مبحث «جنگ رواني استراتژيك» به فهم آيد، با اين تفاوت كه اين بار فقط نوعي نژاد خاص طلب حمايت مي كنند. شايان ذكر است در گروه هاي (ج، ه) از يك سو افراد هم نژاد و هم مسلك را به اتحاد و نشان دادن واكنش ترغيب مي كند و از سوي ديگر حمايت عمومي را مي طلبند.
    ۲) آثاري كه براي ستيز توليد مي شوند:
    [شكل هاي تاريخي همچون] مراسم خلسه و جشن ها، رقص و پايكوبي هاي قبل از اعزام و رويارويي با دشمن دقيقاً آثار فرهنگي و آمادگي هاي روحي و رواني [بوده] است. در جوامع امروزي نيز تبليغات فرهنگي و ارائه دلايل عليه تجاوز دشمن يا دلايل مبارزه از جمله وظايف امور تبليغات جنگي است كه هدف آن بالابردن نيروي نبرد در بين سربازان است.(۳)
با توجه به اينكه جنگ بخشي از زندگي كودكان اين مرز و بوم است بايد ادبيات (درباره جنگ) را كه بيشتر به وقايع پشت جبهه مي پردازد، براي كودكان نوشت.
«
ادبيات براي جنگ » و « ادبيات درباره جنگ » ادبيات جنگ به دو دسته تقسيم مي شود، ادبيات براي جنگ به ادبياتي گفته مي شود كه به طور مستقيم به عرصه هاي نبرد و فضاهايي كه رزمندگان درآن حضورداشته اند مي پردازد و به طور ريشه اي جنگ را تحليل مي كند. در حالي كه ادبيات درباره جنگ ادبياتي است كه بيشتر به بازتاب حضور مردم و حوادث پشت جبهه مي پردازد.به نظر من نوشتن ادبيات درباره جنگ براي كودكان ضروري است. چرا كه اين گروه سني هم به نوعي در جنگ حضور داشته اند و حق دارند در ابيات آن سهيم باشند.بنابراين از طريق خلق ادبيات درباره جنگ كه به حوادث پشت جبهه و جنبه هاي عاطفي رزمندگان و كمك هاي مردمي به رزمندگان و غيره مي پردازد، مي توان كودكان را با
مفاهيمي همچون مقاومت، ايثار، شهادت، همدلي و پايداري آشنا كرد.    ۳) اثري كه موضوع آن ستيز است:
    اين دسته آثار چه در موافقت، چه در مخالفت و چه در توصيف بي طرفانه به هر حال آثاري هستند كه به راحتي قابل تشخيص هستند. گمان نمي كنم كه نيازي به توضيح داشته باشد زيرا هيچ كس نمي تواند آنها را نشناسد.
از آنجا كه ادبيات جنگ مالامال از ماجرا، هيجان و حوادث فوق عادي است، طرح آن براي كودكان جذاب خواهد بود. ادبيات جنگ از گذشته تا به امروز چه در بعد حماسي،چه در بعد تراژيك از آثار پرخواننده براي همه مقاطع سني حتي كودكان و نوجوانان بوده است. مگر شاهنامه كه ما اين قدر از آن تعريف مي كنيم قسمت اعظم آن به غير ازداستان جنگ هاست؟ اما براي كودكان و نوجوانان نحوه مطرح كردن موضوع و اينكه از
چه زاويه اي به مساله نگاه كرد، مهم است. چون جنگ به هر حال پر از خشونت است و نمايش برخي از صحنه هاي خشن با روحيات لطيف كودكان و نوجوانان سازگارنيست، پس مي توان به جنگ از زوايايي نگاه كرد كه ضمن برخورداري از بعد هيجاني،حماسي، ايثارگري خيلي به ابعاد خشن آن دامن نزده باشد.با وجود اين، فكر مي كنم براي بچه هايي كه خود در مقطعي از تاريخ كشور زندگي مي كنند كه مستقيماً با جنگ سروكار دارند مي توان و بايد همه ابعاد جنگ را مطرح كرد تا به اين طريق آنها خود را بيشتر با شرايط دشوار جنگ آماده كنند. بنابراين من خيلي موافق اين نيستم كه داستان جنگ براي بچه ها خشن است و معتقدم اين ديدگاه در مورد بچه هاي كشورهاي امن وآرام و مطمئن به آينده صادق است. اما در كشورهايي كه پيوسته در معرض تهاجم هستند، چطور مي توان بچه ها را از بخشي از واقعيت هاي پيرامونشان در ادبيات دور نگه داشت.
    گروهي معتقدند كه ستيزه و بحران اجتماعي موجب بروز خلاقيت مي شود و دسته ديگري بر آنند كه آرامش اجتماعي بستر مناسبي براي شكوفايي ادبيات فراهم مي آورد. ژان دو وينيو، در «جامعه شناسي هنر» معتقد است، هر دوره اي تمهيدات خاصي را مي طلبد تا با توسل به آن پيشروي خلاقيت تضمين مي شود.
براي بچه ها از همه چيز حتي از جنگ مي توان نوشت. ولي آنچه مسلم است، نوع نگاه ما به جنگ در زمان جنگ با نوع نگاه مان پس از جنگ متفاوت است.در زمان جنگ، ما به جنگ به عنوان يك واقعيت اجتماعي و در زمان پس از جنگ به عنوان يك پديده تاريخي نگاه مي كنيم و اين نوع نگاه ها در زاويه ديد نويسنده تاثيرمي گذارد، اما مي توان در نگاه به جنگ و ادبيات آن به عناصر حاشيه اي جنگ كه پراز مسائل عاطفي است توجه كرد وآنهارا براي بچه ها نوشت؛ كما اينكه مي توان از رادمردي و شجاعت فرماندهان آن صحبت كرد.    يكي از وظايف اصلي جامعه شناسي هنر، انتقاد از نظم اجتماعي مستقر است. به گمان من، اين رشته مي تواند بر انتقاد از توليد كنندگان هنري نيز دقيق شود. مقصود حمايت از گرايش هاي ايدئولوژيكي نيست، اما همان طور كه در خصوص رابطه ميان هيجان و نوشتن گفتم، نويسنده نمي تواند از قيود اخلاقي خود رها شود. به راستي چه چيز باعث مي شود تا روده درازي در توصيف صحنه هاي مخصوص فيلم هاي هندي طبيعي جلوه كند، درحالي كه كار بر روي برخي مسائل مذموم باشد. ادوارد سعيد مي پرسد: دنياي فرهنگ ما بر چه مبنايي ريخته شده كه اجازه مي دهد تخيل در مواردي محدود و در بسياري موارد ديگر گسترده باشد تا چه اندازه با بدترين لاقيدي دولت [آمريكا] از جنگ هاي امپرياليستي، از توافق هاي استعماري گرفته تا خود توجيهي نهادهاي سركوبگر ضد انساني، كينه هاي نژادي و فريبكاري هاي اقتصادي و رفتاري، همدستي مي كند. {...}
    گذشته از آن مي توان به جاي آن كه همچون هفت ساله هاي نيمه عقب مانده لجاجت به خرج داد، روي مقوله مخاطب كنجكاوي كرد. هرچه باشد، حساسيت هاي مخاطب از مهم ترين اركان زندگي هنر است. لازم نيست به هنر بازاري نزديك شد، بلكه بايد آنچه را به خواندن و زيبايي فهمي مخاطب مربوط مي شود، غربال كرد. هنگام خواندن [دست كم] سه عامل اجتماعي بر افراد تاثير مي گذارند: فرهنگ جامع يك تمدن معين - فرهنگ ملي، گذشته ملي و سنت هاي آنها - و آگاهي گروه يا طبقه اجتماعي.
    بهتر است به جاي ادبيات جنگ، ادبيات دفاع و مقاومت براي كودكان مطرح شود،اين مختص جامعه اي ما نيست، بلكه در سطح جهاني نيز ادبيات مقاومت براي كودكان كاربرد دارد نه ادبيات جنگ. مفهوم جنگ ممكن است برخاسته از اين نگاه تلقي شودكه پشت اين مفهوم يك نگاه جنگ طلبانه نهفته است. پس بهتر است از واژه ادبيات مقاومت استفاده كنيم نه جنگ.اين واژه مي تواند در تقويت حس نوع دوستي، انسان دوستي، ملاطفت و مهرباني كودكان تاثير بيشتري داشته باشد. بنابراين شاهديم كه در ادبيات دنيا وقتي صحبت از ادبيات مقاومت در ميان است، باز از يك زاويه انسان دوستانه به اين موضوع نگاه مي شود.در نگاه ملي و اسطوره اي، آرش اسطوره اي است كه تأكيد بر حل مساله و دفاع از سرزمين و آيين بدون ورود به جنگ و پيامدهاي آن را دارد و تلاش مي كند ادبيات مقاومت را بدون تأكيد بر خشونت مطرح كند. كما اينكه در نگاه ديني و تعليم و تربيتي ما، همين روش ترويج مي شود يعني ما هيچ وقت نبايد در جنگ پيش قدم شويم. به نظرمن اگر واژه مقاومت را جايگزين ادبيات جنگ كنيم، مي توان براي بچه ها از مقاومت در اين « كودك،سرباز، دريا » گفت و ادبيات مقاومت داشت.
ما در زمان جنگ و بعد از آن كتاب هاي زيادي را با موضوع جنگ خلق كرده ايم و بسياري از اين كتاب ها در حيطه ادبيات كودك و بزرگسال جوايز ادبي را از آن خودكرده اند، پس چطور مي توانيم امروز ادعا كنيم كه موضوع جنگ موضوع خشني براي بچه هاست. وقتي جنگ به سراغ كشوري مي آيد كوچك و بزرگ با آن درگير مي شوندو جنگ به واقعيت زندگي بدل مي شود، در نتيجه بايد در ادبيات هم جايگاه خاص خودرا داشته باشد. اين مسأله كه ادبيات جنگ چون ناگزير از پرداختن به برخي صحنه هاي خشن است، پس نبايد براي بچه ها مطرح شود. جنگ واقعيتي از جامعه است كه بايد آن را به صورت مناسبي به بچه ها منتقل كرد. كما اينكه در گذشته نيز اين واقعيت بخشي از ادبيات جهان را تشكيل داده است و بايد در آينده هم اين طور باشد.البته دليلي ندارد وقتي از ادبيات جنگ صحبت مي شود، حتماً از صحنه هاي دلخراش ووحشتناك آن را براي بچه ها توصيف كرد، بلكه مي توان در ادبيات كودك فضاهاي خشن ادبيات جنگ را تلطيف كرد يا به مسائل پشت جبهه و مسائل خانواده ها، مدرسه ها و شهرها در زمان جنگ پرداخت. مهم انتقال روح مقاومت، ايثار، ايستادگي، دوست داشتن و فداكاري وطن است كه بايد در هر زمان و مكان در قالب ادبيات به بچه ها منتقل شود.
 
انتقال ادبيات جنگ يا دفاع به كودكان بايد توأم با نقل صحنه هاي جذاب و بعضاً خنده دار آن باشد. اگر چه جنگ همراه خشونت است و در آن صحنه هاي خون و خونريزي زيادي ديده مي شود، اما بعضي از جنگ ها مثل جنگ دفاعي ما، صرفاً در اين صحنه ها خلاصه نشده و نمي شود ما در جنگ تحميلي شاهد صحنه هاي مفرح و شادي بخشي هم بوده ايم كه مي توان آنها را در قالب ادبيات به بچه ها منتقل كرد.من به هيچ وجه موافق ترسيم صحنه هاي خشن جنگ براي بچه ها نيستم و فكرمي كنم طرح اين صحنه ها، دل هاي نازك آنها را آزار مي دهد. مي توان به جنگ اززواياي مختلفي نگاه كرد. يعني هيچ اجباري در ترسيم فضاي خشن جنگ به بچه ها نيست. ما در طي جنگ تحميلي فرماندهان بسيار خوبي داشتيم كه ويژگي هاي روحي آنان، گذشتها و مهرباني و فداكاري آنان مي تواند سرلوحه و دستمايه خلق ادبيات جنگ براي كودكان باشند پس مي بينيم كه وظيفه ادبيات انتقال گزارش صحنه ها نيست، بلكه هنرمندانه پروراندن آنها، اصل اساسي در خلق ادبيات است.
ادبيات وتاريخ جنگ براي كودكان و نوجوانان قطعاً قابل ارائه است و اين موضوعي است كه تجربه ساير كشورها در نگارش كتابهاي ارزشمند همچون« كودك وسرباز دريا »براي كودكان و نوجوانان نشان داده است. نگارش ادبيات جنگ براي كودكان ضروري است، چرا كه بچه ها بايد بدانند براي حفظ آب و خاك شان چه تلاش هايي شده است و آنچه امروز در دست دارند، براحتي به دست نيامده است، پس بايد تلاش كنند تاهرگز آن را از دست ندهند. انتقال مضاميني مثل شهادت، ايثار و فداكاري كه بخش غالب ادبيات جنگ است،نيازمند ظرافت كاري هاي زيادي است. يعني اگرچه براي بچه ها درك موضوعي مثل شهادت طلبي و اين كه يك نفر برا حتي مي شود كشته شود، به سادگي قابل پذيرش نيست و آنها در ذهن خود اين را از بين مي برند، با اين وجود نوشتن ادبيات جنگ براي بچه ها ضروري است، البته اين كه چگونه قهرمان داستان جنگي كودكان راضي مي شود، جان خود را از دست بدهند و در واقع يك شبه قالب ذهن كودك را بشكند، نيازمند ظرافت هايي است كه نويسنده بايد به آن توجه كند.اين نويسنده بايد با اتكاء به ظرافت هاي بسيار به نوعي آن را براي بچه ها مطرح كند كه اين موضوع براي كودكان قابل درك باشد. ارائه مفاهيم و تاريخ جنگ براي كودكان و نوجوانان كاملاً شدني و ضروري است. اما اين كار بايد توسط كساني صورت بگيردكه شناخت بسيار مناسبي از مخاطبان كودك و نوجوان دارند. اگر چه مفاهيمي مثل ايثار و فداكاري از جمله نمونه هايي است كه بعضاً مي تواند از طريق ادبياتي به غير ازادبيات جنگ كودكان شود، اما معني اين جمله نفي ادبيات جنگ براي كودكان نيست وما بايد بخشي از ادبيات اين گروه سني را به ادبيات جنگ البته با ويژگي هاي ذكر شده اختصاص دهيم.
 
 
ادبيات داستاني و جنگ تحميلي
 
در عرصه‏ي قابل تامل ادبيات داستاني امروز ايران، اگر از چند مورد اثر داستاني كه در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي و قبل از شروع جنگ هشت‏ساله چاپ و نشر يافته بگذريم و از سر حوصله و دقت‏به داستان‏هاي بلند و كوتاه چاپ شده‏ي ايام جنگ تحميلي و پس از آن بنگريم، عمده‏ترين آثار داستاني ايراني را متاثر از اين جنگ مي‏يابيم كه نويسندگان اين آثار عموما يا به طور مستقيم از جنگ تاثير پذيرفته‏اند و يا به طور غير مستقيم از اين پديده تاثير پذيرفته‏اند. از اين ميان عده‏اي نگرش مثبت و عده‏اي نيز نگرش منفي به جنگ داشته و برخي نيز نگاه بينابيني به جنگ و موضوع و مسائل آن داشته‏اند.
 
تا آغاز سالهاي هفتاد، بيش از يكهزار و يكصد و شصت داستان كوتاه درباره جنگ تحميلي در مطبوعات چاپ شده كه نويسندگان آنها - چه آنها كه در جنگ بودند و جنگ را تجربه كردند و چه آنان كه از دور شاهد صحنه‏هاي جنگ بوده‏اند - عموما صادقانه و خالصانه و گاه با نگاهي منتقدانه، به بيان احساس خويش پرداخته‏اند. در همين زمان نيز از مجموع قريب به دويست و ده داستان بلند چاپ شده، 33 رمان و داستان بلند به طور مستقيم به موضوع جنگ پرداخته‏اند كه 21 مورد از اين 33رمان و داستان بلند با ديدگاه مثبت‏به مقوله‏ي جنگ پرداخته‏اند. در چهار مورد ديگر نوعي نگرش حد وسط و بينابيني وجود دارد و تنها در 8 رمان و داستان بلند با موضوع جنگ با ديد منفي برخورد شده است كه نويسندگان آنها با گذشتن از بيشترين مواهب و وجوه مثبت جنگ و دفاع هشت‏ساله، تنها به برشمردن و بزرگ‏نمايي وجوده منفي احتمالي - كه هيچ جنگي از اين وجه خالي نيست - و يا اصولا جستجوي آسيب‏ها ، ناگواريها و زواياي تاريك جنگ پرداخته‏اند.
 
نخل‏هاي بي‏سر نوشته‏ي قاسمعلي فراست، عروج نوشته‏ي ناصر ايراني، سرود مردان آفتاب نوشته‏ي غلامرضا عيدان و اسماعيل اسماعيل نوشته محمود گلابدره‏اي، به عنوان نمونه‏هاي برجسته رمان مثبت‏نگر است كه شخصيت‏هاي آنها براي رضاي خدا مي‏جنگند و همسو با دولت و انقلاب و توده‏هاي عظيم مردم هستند و مرگ را در اين جنگ شهادت مي‏دانند. دفاع از ميهن را دفاع از حدود و ثغور ايمان خود قلمداد مي‏كنند و حضور در جبهه را آگاهانه پذيرفته‏اند. رمان‏هاي باغ بلور نوشته محسن مخملباف و زمين سوخته نوشته‏ي احمد محمود از نمونه‏هاي شاخص رمان‏هاي بينابيني و تقريبا خالي از جهت‏گيري ويژه مثبت‏يا منفي است كه گاهي غلبه‏ي نگرش‏هاي مثبت و مردمي در آن به چشم مي‏خورد. رزمندگان در اين داستان‏ها آگاهانه رزم را برمي‏گزينند، دفاع از حريم و حدود خانه و كوچه و خيابان و شهر براي آنها الزامي است ضمن اينكه در كليت داستان‏ها نيز مي‏توان توجه و تمايلي به ويراني‏ها و خرابي‏ها داشت و پي‏آمدهاي اجتماعي و تالمات روحي و جسمي را در آدم‏ها يافت كه گاهي با نوعي اغراق و بزرگ‏نمايي همراه است.
 
ادبيات جنگ اگرحالت گزارش گونه نداشته باشد و فارغ از خون و خونريزي باشد و به صورت هنري نوشته شود، قابليت اين را دارد كه بخشي از ادبيات كودكان باشد. هنر لطيف است هر چند كه در جنگ مسائلي مثل خون و خونريزي مطرح است. اما زماني كه حرف هنر پيش مي آيد، اين مسائل رقيق تر مي شوند، پس اگر ادبيات در نگاه جنگ به بخش شكوه و هيبت جنگ و رادمردي رزمندگان بپردازد و لطمه اي را متوجه روح و روان كودك نكند، اين ادبيات را نيز مي توان براي كودكان مطرح كرد.
ولي اگر كتاب ها به صورت گزارش مطرح شود و تلخي هاي جنگ بدون آميخته شدن با هنر و ادبيات ناب به كودكان منتقل شود، جز تاثير گذاري منفي بر كودكان عايدي نخواهد داشت.ادبيات جنگ بايد به معني اخص كلمه كودك امروز بسيار فرهيخته تر از اين حرف هاست كه ما بتوانيم بخشي از حقايق را با توجيه خشن بودن از آنها پنهان كنيم. كودك امروز در متن زندگي با بخش هاي مختلف خوشايند و ناخوشايند زندگي عملاً درگير است. او از طريق رسانه هاي مختلف و زندگي عملي خود، زندگي را با تمام تلخي ها و شيريني هاي تجربه مي كند. بنابراين با كودك امروز مي توان بسياري از موضوعات را مطرح كرد. موضوعاتي كه ما شايد قبلاً فكر مي كرديم مطرح كردن آنها ممكن است براي بچه ها زود باشد و بهتر است آن رابه زمان ديگري موكول كنيم. اما امروز نبايد اين طور فكر كنيم.
فراموش نكنيم مسأله جنگ مساله متناسب جهان امروز است و بسياري از كودكان قربانيان اصلي جنگ بوده و هستند. چطور مي شود اين مساله را متعلق به كودكان ندانست. هر چند كه آنها هرگز باعث و باني هيچ جنگي در جهان نيستند اما تبعات منفي و ناخوشايند آن هميشه آنها را مورد لطمه قرار داده و به زندگي معصومانه و ساده شان لطمه زده است. بنابراين لازم است كه كودك از جنگ هم بداند و از نوشتن هاي آن باخبر شود و در عين حال بداند كه هر جنگي دلايل و ابعاد مختلفي دارد.
آموختن فضايل اخلاقي و كرامت هاي انساني مثل ايثار، فداكاري، گذشت به كودكان لازم است و نيازمند ساختن فضا و اتمسفر خاص است. گاهي اوقات اين اتمسفر مي تواند همين جنگ و دفاع باشد. آنچه مسلم است وقتي وارد فضاي ادبيات مي شويم،بايد زبان ما، زبان غير مستقيم باشد، چرا كه اگر زبان مستقيم باشد، خبري است. پيش شرط ادبيات غير مستقيم گويي است و اين است كه زبان در معناي ثانويه خود به كاررود، و نه فقط جملات بلكه تك تك كلمات در معني غير قاموسي خود به كاربرده مي شوند بنابراين چه بسا اصلاً هيچ واژه ناخوشايندي در خلق ادبيات جنگ به كار برده نشود و اصلاً از توپ و تانك حرفي زده نشود، اما پيام، پيامي باشد كه در جنگ آموخته مي شود اگرچه ادبيات جنگ ابعاد خيلي مختلفي مثل حوادث و پيشامدهاي پيش از جنگ و بعد از جنگ
دارد كه هر كدام مي تواند دستمايه ادبيات باشد ولي من فكر مي كنم هر آنچه غير مستقيم گفته شود تاثير ماندگارتر و پنهان تري دارد و به حيطه ادبيات وفادارتر است.
 
حتي اگر معتقد به لزوم انتقال ادبيات جنگ به بچه ها باشيم، بايد بپذيريم كه نمي توان به گونه اي همه جانبه به آن پرداخت. بلكه بايد در رويكرد به جنگ با لطافت به جنبه هاي حق خواهي و حق طلبي آن اشاره كرد. ايثار و فداكاري، از خودگذشتي مفاهيم عامي هستند و نمي توانند و نبايد در ادبيات جنگ خلاصه شوند. به ويژه كه همه جنگ ها مثل جنگ ايران و عراق جنبه ي دفاعي ندارند كه بتواند مفاهيمي اين چنيني را منتقل كنند. از سوي ديگر امروز بسياري از بازي هاي رايانه اي خيلي خشن هستند، پس بچه ها از همان دوران كودكي با اين خشونت ها آشنا هستند و شايد ما در اين زمينه زياد احتياط مي كنيم.
منتهي اگر ما بخواهيم كار احساسي مي كنيم، نبايد از خون وخونريزي و امثال اين ها براي بچه ها صحبت كنيم. بلكه بايد به موضوعات لطيف تر در بطن يا حواشي جنگ پرداخت. كمااينكه در واقعه عاشورا، اگرچه اين حادثه از سويي به جنگ نظر داشت با اين وجود داراي جنبه هاي بسيار لطيف و زيبا بود كه بعضاً به قلم كشيده شد، ما نيز در نگاه به جنگ براي
كودكان بايد از همين منظر به ادبيات جنگ نگاه كنيم.
مسلم است كه آثار بيروني جنگ و مظاهر آسيب‏شناختي آن; ساختمان‏ها، راهها، شهرها و حتي آسيب‏هاي جسمي و روحي به مرور از ذهن فراموشكار انسان‏ها پاك خواهد شد. ولي آنچه كه باقي مي‏ماند ساختمانهاي داستاني است، به شرط آنكه از توانمندي فني و تكنيكي و زيبايي صورت و سيرتي اثرگذار بهره داشته باشد.
در نگارش ادبيات جنگ يا دفاع براي كودكان بايد زاويه نگاه كودكانه به موضوع حفظ شود. چرا كه نگاه آنان به مقوله به مفاهيمي همچون تهاجم با نگاه بزرگسالان كه از پيشينه فرهنگي، جهاني و اعتقادي برخوردارند، متفاوت است. كودكان با نگاه ساده خود به مقولات پيچيده اي همچون جنگ ،دشمن، كشته شدن نزديكان نگاه مي كنند. اما اينكه چگونه مي شود براي اين مخاطب، اين مفاهيم را ارائه كرد يكسري بايد و نبايدها دارد كه بايد رعايت شود.
 
 
كاربرد ادبيات جنگ يا مقاومت براي كودكان و نوجوانان بدون اشكال است چرا كه متاسفانه از قرن 18 اين تحفه به تمام كودكان دنيا به ارث رسيده است. اما اينكه آيا مي توان عناصر شكل دهنده حيطه جنگ يا مقاومت رابراي بچه ها تعيين كرد و آنها را در پوسته هاي معنايي زيرين تر براي بچه ها نقل كرد، اين نيازمند پژوهش و انديشه عميق است. به نظرمن مقولاتي مثل ايثار، فداكاري و امثال اينها به جنگ تعلق ندارد بلكه مفاهيمي كاملاً انساني هستند كه قابليت طرح در اكثر قالب هاي ادبي را دارند يعني كساني كه با مفاهيمي ايثار، فداكاري از طريق خانواده ها آشنا نشده باشند، زماني كه بحث دفاع و مقاومت پيش مي آيد،چون با اين مفاهيم آشنا نيستند نمي تواند آنها را بكار گيرند.بهتر است ما با خود رو راست باشيم و بگوييم مقصود ما از جنگ، جنگ مدافعانه، حق طلبانه، سياسي و عقيدتي است آن وقت مي گوييم: با اين راهي كه شما مي رويد مخالفيم.چون شما به بچه ها اجازه نمي دهيد كه هر آنچه در اطرافش مي بيند، انتخاب كند. شمابچه را يك سرباز مبارز در جهت اهداف خود فرض كرده ايد و به اين ترتيب مي خواهيدسربازهايي براي خود پرورش دهيد و من فكر كنم اين رفتار درست نباشد چون بچه ها نه سرباز ما هستند نه جزو احزاب سياسي. بحث دفاع از ميهن هنوز در ذهن بچه ها شكل نگرفته است. بچه ها فرق بين شهر خود و شهرهاي ديگر را به سختي مي فهمند. براي كودكان خانه و محيط خانه و بعد مدرسه مقولات مهمي است و اگر كسي قرار باشد به اين حيطه ها داده شود، بچه ها به خوبي از حريم خود دفاع مي كنند اما انتقال مباحث ملي و وطن خواهي به بچه ها نيازمند بحث آموزشي، زير بناي متكي بر مباحث تاريخي و فرهنگي است كه متاسفانه هنوز اغلب نويسندگان ما فاقد چنين ديدگاههاي عميق و همه سويه اي هستند.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نتیجه گیری:
 
كساني كه معتقدند نبايد از جنگ براي بچه ها نوشت، به ادبيات كودك واقف نيستند. كساني كه مدعي كار ادبي براي كودكان هستند بايد بدانند از چه زاويه اي بايد وارد اين مقوله شد تا ضمن دوري از تاثيرات منفي جنگ، پيام صلح و دوستي را به بهترين شكل به مخاطب كودك منتقل كرد. جنگ برگي از تاريخ زندگي اين ملت است پس هيچ نويسنده فهيمي نمي تواند و نبايد نسبت به آن و عواقب مثبت و يا حتي منفي آن
بي تفاوت باشد. پس، جا دارد در ادبيات اعم از ادبيات بزرگسالان و كودكان و نوجوانان به اين مسأله پرداخته شود. اگر چه اين پرداخت ممكن است با توجه به ديدگاه هاي خاص هر نويسنده متفاوت باشد.
اگر ما حتي از بعد عرق ملي هم به جنگ نگاه كنيم، نمي توانيم نسبت به بسياري از بلايا و سختي هايي كه بر تاريخ اين ملت گذشت، بي تفاوت باشيم. با اين وجود بايد توجه داشته باشيم كه در همه جاي دنيا آنچه در ادبيات كودك مهم است، بعد تعليمي وتربيتي آن است. پس شاهديم كه حتي كساني كه مدعي شعار هنر براي هنرند، در ادبيات كودكان زياد بر ديدگاه خود تاكيد نمي كنند.از همين رو، متوجه مي شويم كه زاويه ديد و نوع نگاه ما در خلق ادبيات جنگ براي كودكان و نوجوانان با آنچه در مورد ادبيات بزرگسالان رخ داده و مي دهد، بايدمتفاوت باشد. بنابراين بجاست كه ما به عنوان نويسندگان كودك مفاهيمي همچون صلح طلبي، نوع دوستي، آرامش خواهي، انسانيت گرايي را در لابه لاي ادبيات جنگ به بچه ها منتقل كنيم.
هيچ ضرورتي وجود ندارد كه وقتي صحبت از ادبيات جنگ براي كودكان مي شود، نويسنده براي انتقال مفاهيمي همچون ايثار و فداكاري به ترسيم صحنه هاي خشن جنگ بپردازد بلكه او مي تواند اين پيام را بدون اينكه هيچ اشاره به جنگ داشته باشد با اهداي عروسك كودكي به كودك ديگر با مثالي از اين دست منتقل كند و اين ممكن نيست مگر آنكه
نويسنده كودك بيش از هر چيز جايگاه و مخاطب خود را به خوبي بشناسد.
منابع و مآخذ:
 
  • صدسال داستان‏نويسي در ايران 1و2، حسن عابديني، نشر تندر، 1369 و مجموعه سخنرانيها و مقالات نخستين سمينار بررسي رمان در ايران، نقد مطالعات ادبيات داستاني، ارديبهشت‏74، مقاله نگاهي به رمان فارسي، نوشته‏ي عبدالعلي دستغيب، ص‏141
  • فهرست داستان‏هاي كوتاه جنگ تحميلي در مطبوعات ايران - مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي - وزارت ارشاد اسلامي، 1372
  • مقاله كارت پستال هايي از جنگ به نشاني ادبيات، عليرضا سميعي، روزنامه ايران، 4/12/1386
  • سيّد علي محمد رفيعي:فوق ليسانس الهيات، پژوهشگر، نويسنده ومنتقد ادبيات و هنر ديني كودك و نوجوان
  • افشين اعلاء:شاعر و سردبير هفته نامه دوست
  • هديه شريفي:استاد دانشگاه، پژوهشگر ادبيات كودكان
  • عرفان نظرآهاري:استاد دانشگاه، شاعر و نويسنده

  • ناهيد معتمدي:استاد دانشگاه ، پژوهشگر ادبيات كودكان و نوجوانان
  • عليرضا حافظي:نويسنده، منتقد ،پژوهشگر ادبي
  • و...
  • مشخصات
  • دانلود
4.5 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان تاثیر جنگ بر ادبیات کودکان Average rating: 4.65487686463393, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr