سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

تاثیر تفاوت های فردی و خانوادگی و فرهنگی دانش آموزان در فرآیند یادگیری
4.6 /5 20 5 1
تاثیر تفاوت های فردی و خانوادگی و فرهنگی دانش آموزان در فرآیند یادگیری
تاثیر تفاوت های فردی و خانوادگی و فرهنگی دانش آموزان در فرآیند یادگیری
 
 
مقدمه
در این مقاله تلاش بر این است که نشان داده شود اولا دانش آموزان از نظر فردی خانوادگی و فرهنگی با یکدیگر تفاوت دارند ثانیا این تفاوت بر فرآیند یادگیری آن ها اثر می گذارد و موجب می شود تا آن ها مطالب و مسایل متفاوتی را یاد بگیرند و در میزان یادگیری نیز تفاوت داشته باشند و در بحث از تفاوت های فردی به تفاوت های دانش آموزان دختر در بین خود و تفاوت های فردی به تفاوت های دانش آموزان دختر در بین خود و تفاوت های پسر در بین خود اشاره می شود ضمنا تفاوت های دانش آموزان پسر در بین خود اشاره می شود . ضمنا تفاوتهای دختر و پسر نیز مورد مقایسه قرار می گیرد . در بیان علل وجود تفاوت های فردی بین دانش آموزان ، به دو عامل محیط و توارث اشاره می شود در دنباله وجود تفاوت در خانواده و فرهنگ مورد بررسی قرار می گیرد . تاثیر تفاوت های خانوادگی و فرهنگی بر یادگیری دانش آموزان آخرین بخش را تشکیل می دهد
تفاوت های فردی دانش آموزان
مشاهدات روزانه به آسانی نشان می دهد که دانش آموزان از نظر شکل ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند . این که ما می توانیم دانش آموزان یک کلاس را به خوبی از یکدیگر تفاوت دارند استفاده از متر برای اندازه گیری قد دانش آموزان و کیلو برای اندازه گیری وزن دانش آموزان معیار خوبی برای نشان دادن تفاوتهای فردی آن هاست .
برای اکثر ما اتفاق می افتد که وقتی با دو دانش آموز دو قلوی یکسان رو به رو می شویم در تمیز آن ها از یکدیگر دشواری پیدا می کنیم چون از نظر شکل ظاهری مثل هم هستند .
دانش آموزان نه تنها از نظر شکل ظاهری بدن و توانایی های جسمی تفاوت دارند ، از نظر شکل ظاهری بدن و توانایی های جسمی تفاوت دارند ، از نظر قابلیت های ذهنی نیز تفاوت های فاحشی دارند .
مشاهده ی قدرت یادگیری دانش آموزان در کلاس اول ابتدایی ، مقایسه ی زیبایی خط ، استعداد های نقاشی ، خواندن ، نوشتن حساب کردن ، سرعت عمل ، اجتماعی بودن و ... به خوبی نشان می دهد که آن ها با یکدیگر تفاوت دارند برای تشخیص این تفاوت ها می توان آزمون های بسیار دقیقی را به کار برد ؛ آزمون های هوشی ، استعداد ، مهارت های حسی ، حرکتی ، اجتماعی بودن و ... همه ای آزمایش ها تفاوت های چشم گیری را بین دانش آموزان نشان می دهند . هر صفتی را در نظر بگیریم و گروه بزرگی از کودکان راتحت آزمایش قرار دهیم خواهیم دید که قانون منحنی طبیعی در مورد آن ها صدق می کند . مثلا از نظر هوش کودکان کانا ، کالیو ، کودن ، مرزی ، طبیعی ، باهوش ، پرهوش، و سر آمد خواهیم داشت ، از نظر توانایی ها نیز نتایج به همین صورت خواهد بود نه تنها دانش آموزان پسر با یکدیگر و دانش آموزان پسر با یکدیگر و دانش آموزان دختر با یکدیگر تفاوت دارند بین پسر و دختر نیز تفاوتهای زیادی وجود دارد . دختر ها در یادگیری برخی مسایل احساس راحتی می کنند در عوض برخی مسایل دیگر را پسر ها راحت تر می آموزند .
حال سعی می کنیم به علل وجود تفاوت های فردی بین پسران یا دختران از یک طرف و پسران و دختران از یک طرف و پسران و دختران از طرف دیگر اشاره کنیم آن گاه به تفاوت های خانوادگی و فرهنگی دانش آموزان اشاره کنیم و در نهایت اثر این تفاوت ها بر یادگیری را مورد بررسی قرار می دهیم .
اثر توارث در ایجاد تفاوت های فردی
برای شروع بحث درباره ی اثر توارث درایجاد تفاوت های فردی ، مخصوصا از نظر توانایی های ذهنی ، بد نیست به آزمایش که در مورد موش های آزمایشگاهی انجام گرفته است اشاره کنیم تعداد زیادی از پژوهشگران ، برای بهبود توانایی موش های آزمایشگاهی ، در یادگیری مازیالابیرنت دست به آزمایشی زده اند که جنبه کلاسیک پیدا کرده است
شیوه ی آزمایش به این صورت بود که ابتدا توانایی یک موش در یادگیری ماز را اندازه گرفتند یعنی آن ها را داخل ماز گذاشتند و تعداد خطاهایی را که مرتکب شدند تا ماز را بدون خطا طی کنند شمردند .
موش هایی که خطای کمی داشتند گروه باهوش و آنهایی که خطای زیادی داشتند کم هوش به حساب آمدند . افراد گروه با هوش را بین خود و افراد کم هوش را بین خود جفت دادند بچه های آن ها را نیز وادار کردند تا ماز را یاد بگیرند آن ها را نیز به دو گروه تقسیم کردند . گروه با هوش و گروه کم . گروه با هوش خطای کمی داشت و گروه کم هوش خطاهای زیادی داشت . باز هم با هوش ها را بین خود و کم هوش ها را بین خود جفت دادند این کار را تا نسل هفتم ادامه دادند نتایج نسل هفتم تفاوت های کاملا آشکاری را نشان داد یعنی فرزندان نسل با هوش خیلی راحت تر از فرزندان نسل کم هوش از ماز عبور کردند .
با این که برتری موش های باهوش در یادگیری ماز را نمی توان به همه ی انواع یادگیری های موش تعمیم داد و مخصوصا نمی توان نتایج حاصل از یادگیری بسیار ساده ی ماز به وسیله ی موش ره به یادگیری های بسیار پیچیده ی انسان نیز تعمیم داد این نوع آزمایش ها ما را آگاه می سازند که نباید توارث بر توانایی ذهنی و ایجاد تفاوت های فردی نادیده بگیریم از آن جا که همه ی انسان ها یکسان نیستند از نظر توانایی های ذهنی مثل ویژگی های جسمی تفاوت ها را به نسل های بعدی خود نیز منتقل می کنند و در نتیجه تفاوت های فردی هم چنان ادامه می یابد .
روش مورد استفاده درباره ی موش ها بنا به دلایل اخلاقی ، قانونی و عملی در مورد انسان کاربرد ندارد . بنابراین برای بررسی اثر توارث در ایجاد تفاوت های فردی انسان ها ، لازم بود که روان شناسان فنون دیگری را به کار ببرند مثلا مطالعه ی روابط موجود بین عملکرد خویشاوندان ، دوقلو های یکسان ، دو قلو های عادی ، فرزند خوانده ها و ... به عنوان مثال روان شناسان ضرایب هوشی افرادی که روابط خویشاوندی نزدیک یا دور داشتند ، با هم یا جدا از هم بزرگ شده اند مورد بررسی قرار داده اند اگر در این مقایسه ها توارث تعیین کننده ی هوش باشد ، خویشاوندان ،نزدیک ، نسبت به خویشاوندان دور یا بیگانه ، حتی اگر جدا از یکدیگر بزرگ شده باشند ضرایب هوشی مشابه تری خواهند داشت .
بیش از 100 تحقیقی که در باره ی اثر توارث بر ضریب هوشی انجام گرفته است نشان می دهد که ضرایب هوشی دوقلو های یکسان ( دوقلو هایی که از نظر توارث مثل هم هستند ) حتی زمانی که جدا از یکدیگر بزرگ شده اند نسبت به سایر جفت ها ، شباهت بیش تری نشان می دهند . ضرایب همبستگی بین دوقلو های عادی (دو قلو هایی که از نظر توارث مثل سایر فرزندان یک خانواده اند ) بین خواهران و بین برادران و بین والدین و فرزندان خیلی کم تر از همبستگی بین نتایج دو قلو های یکسان است بین ضرایب هوشی اشخاصی که هیچ نوع رابطه ی خویشاوندی ندارند و جدا از یکدیگر بزرگ شده اند صفر است . این پدیده تعجب آور نیست ، چون آنها نه از نظر توارث و نه از نظر محیط هیچ اشتراکی ندارند .
از آن جا که ضریب همبستگی برای پیش بینی است . بنابراین وقتی بین ضرایب هوشی و دوقلو های یکسان همبستگی بسیار بالایی را می بینیم و از طرف دیگر چون می دانیم که دوقلو های یکسان از نظر توارث تفاوت ندارند می توانیم از روی هوش دیگری را نیز پیش بینی کنیم و به اهمیت توارث درهوش رضایت دهیم هم چنین وقتی می بینیم که بین ضرایت هوشی والدین با فرزندان آن ها را محاسبه کنیم .
روش دیگر برای آشکار کردن آثار توارث بر توانایی های ذهنی این است که همبستگی های موجود بین فرزند خوانده با والدین حقیقی و والدین غیر حقیقی آن ها را مقایسه کنیم وقتی که کودکان در سنین خیلی پایین از والدین حقیقی خود جدا می شوند ، می توان گفت که روابط نزدیک بین ضرایب هوشی آن ها و والدین حقیقی اثر توارث را منعکس می کند و روابط نزدیک بین ضرایب هوشی آن ها و والدین غیر حقیقی ( ناپدری و نامادری) اثر محیط را منعکس می کند .
تحقیقات بسیار زیادی که در این مورد انجام گرفته ، نشان داده است که بین هوش کودکان و والدین حقیقی آن ها ، در مقایسه با هوش کودکان و والدین غیر حقیقی آن ها همبستگی بسیار بالایی وجود دارد .
اثر محیط در ایجاد تفاوت های فردی
در مطالعات مربوط به اثر محیط در ایجاد تفاوت های فردی از استراتژی های متعددی استفاده شده است .
در یکی از این مطالعات تنها سعی کرده اند شرایط تعیین ضریب هوشی را دستکاری کنند . می دانیم که ضریب هوشی به کمک آزمون های هوشی به دست می آید و در برخی موارد ، موقعیت ارزشیابی می تواند تا اندازه ای تفاوت های اجتماعی – اقتصادی را توجیه کند . در یکی از مطالعات زیگلر (1982) آزمایشگران شرایط اجرای آزمون ها را طوری تغییر دادند که کودکان احساس آرامش و راحتی کنند بدین ترتیب که به جای سرد و خنثی بودن ، سعی کردند خیلی خودمانی و دوستانه رفتار کنند . آن ها طوری عمل کردند که مطمئن باشند آزمودنی ها ابتدا دستور العمل ها را خوب می فهمند و بعد پاسخ می دهند.
نتیجه این شد که اضطراب کودکان در برابر آزمون کاهش یافت و نتایج آن ها در مجموع 5 نمره بالاتر از گروه گواه ، که در شرایط عادی تست شده بودند شد بنابراین تنها با مساعد کردن شرایط ارزشیابی برای همه دانش آموزان می توان فاصله ی تفاوتهای هوشی آن ها را کم کرد . در واقع متفاوت بودن شرایط ارزشیابی نیز می تواند فاصله ی تفاوت های فردی را افزایش دهد متفاوت بودن شرایط می تواند امکان خودنمایی توانایی ها را کم یا زیاد کند .
به آزمایشی که درباره ی موش ها انجام شد بر می گردیم ، به همراه همان آزمایش روان شناسان دو گروه بچه موش ، که هم از والدین باهوش و هم از والدین کم هوش بودند جدا کردند یکی از گروه ها را در اتاقکی بزرگ کردند که پر از شن و ماسه ، اسباب بازی های متعدد دالان های پیچ در پیچ بود به طوری که موش ها در تمام روز می توانستند بازی کنند و تجربه های متعددی به دست آورند گروه دیگر را در یک اتاقک سیمانی و بدون هیچ وسیله ی سرگرمی بزرگ کردند در سن بزرگ سالی وقتی آن ها وادار کردند که عبور از ماز را یاد بگیرند گروه اول سریع تر از گروه دوم یاد گرفت بنابراین اثر محیط بر توانایی های یادگیری به تایید رسید بدین ترتیب که چون موش های گروه اول تجربه های زیادی داشتند در یادگیری ماز بهتر موفق شدند محیط خانوادگی و نوع تعلیم و تربیت نیز می تواند بر توانایی های ذهنی کودکان اثر بگذارد .
کودکانی که مادران آن ها به مسایل عاطفی و کلاسی حساس هستند ، اسباب بازی های مناسبی را تهیه می کنند ، مخصوصا در دو سه سال اول خوب به آن ها می رسند ، بعد ها ضرایب هوشی بالایی می آورند . سازمان دهی امنیت خانواده نیز با ضرایب هوشی بالا در سنین پایین و پیشرفت تحصیل بالا در سنین مدرسه رابطه دارد . خلاصه این که محیط خانوادگی عامل بسیار موثر در رشد توانایی های ذهنی کودکان است از آن جا که همه ی والدین آگاهی های لازم در مورد تعلیم و تربیت کودکان را ندارند و از آن جا که همه خانواده ها در سک سطح نیستند ، بنابراین تفاوت های فردی بین کودکانی که در یک کلاس حضور دارند هم چنان باقی خواهد ماند
در بحث قبلی دیدیم که دانش آموزان از نظر توارث با هم فرق دارند و در پاراگراف های بالا به اثر محیط در ایجاد تفاوت های فردی اشاره کردیم نه انسان ها از نظر توارث یکسان خواهند شد و نه محیط برای همه یکسان عمل خواهد کرد بنابراین تفاوت ها هرگز امکان پذیر نخواهد شد در چهار چوب یک کلاس می توان دامنه ی آن را کوچک تر کرد چیزی که بازده مربی را بالاتر می برد .
حال که به علل وجود تفاوت بین کودکان پی بردیم . می پردازیم به علل وجود تفاوت بین دختر و پسر تفاوتی که از اهمیت خاصی برخوردار است
تفاوت بین دختر و پسر
از آن جا که xy دختر و پسر از اساس با هم فرق دارند چون پسر ها محصول کروموزم هایی هستند که یادگیری در مغز انجام می گیرد . بنابراین ضروری به نظر می رسد که تفاوت دختر و پسر را از نظر سازمان دهی مغز مورد بررسی قرار دهیم و از بررسی سایر تفاوت ها ، برای جلو گیری از طولانی شدن مطلب صرف نظر کنیم .
تحقیقات جدید نشان می دهد که می توان از عملکرد های متفاوت نیم کره های راست و چپ صحبت کرد بدین معنی که دو نیم کره در عین حال که با هم ارتباط دارند کارهای تقریبا متفاوتی را انجام می دهند مثلا یادگیری زبان بیش تر به عملکرد نیم کره چپ وابسته است در حالی که نیم کره ی راست بیش تر در درک روابط فضایی و واکنش های هیجانی وارد عمل می شود . تحقیقات نشان می دهد که دونیم کره ی پسر ها نسبت به دو نیم کره ی دختر ها بیش تر تخصصی شده اند مفهوم گفته این است که پسر ها نسبت به دختر ها بیش تر می توانند به کارهی متنوع دست بزنند در صورتی که دامنه ی فعالیت های دختر ها محدود خواهد بود .
نظریه ی فوق بر اساس مشاهده ی بیمارانی تدوین شده است که آسیب مغزی دیده اند ، مردانی که در نیم کره ی چپ آسیب دیده اند نسبت به زنانی که همان آسیب را دیده اند بیش تر اختلال های کلامی نشان می دهند در عوض مردانی که نیم کره ی راست آنها آسیب دیده است نسبت به زنانی که همان آسیب را دیده اند بیشتر در تجسم فضایی افت نشان می دهند .
تفاوت های موجود در سازمان مغز دخترها و پسر ها این اجازه را می دهد که دختر ها از نظر استعداد های کلامی ، مثلا خواندن املای کلمات و تلفظ دقیق کلمات از پسر ها بهتر باشند . تجربه های روزانه و آمار هم ظاهرا این گفته را تایید می کنند دانش آموزان دختر خیلی بهتر از دانش آموزان پسر حرف می زنند انشا می نویسند . می خوانند به علوم انسانی بیش تر گرایش نشان می دهند و ... اما در فعالیت های تجسم فضایی مثل خواندن نقشه ی جغرافیا نقشه جاده ها تجسم اشیا در فضا هندسی فضایی پسر ها بهتر از دختر ها هستند . پسر ها بیش تر از دختر ها به آموزش دروس ریاضی فیزیک و مخصوصا نقشه کشی علاقه نشان می دهند .
تفاوتهای بنیادی موجود در سازمان مغز به هنگام بلوغ تحت تاثیر هورمون های حنسی قرار می گیرند هورمون های جنسی د دوره نوجوانی دختر و پسر را در جهت بلوغ جنسی سوق می دهد و آنچه در این رابطه بین بلوغ جنسی و رشد استعداد های شناختی و در نتیجه یادگیری است دختر ها معمولا زودتر از پسر ها به بلوغ جنسی می رسند . مشاهدات نشان می دهد دانش آموزان که از نظر جنسی تاخیر دارند صرف نظر از این که پسر باشند یا دختر در مقایسه با آن ها که بلوغ جنسی زود رس دارند در یادگیری ریاضیات و درس های مربوط به تجسم فضایی پیشرفت خوبی دارند پسر هایی ک بلوغ جنسی زودرس دارند نسبت به پسر هایی که بلوغ جنسی دیر رسی دارند در دروسی که به استعداد کلامی نیاز دارند بهتر پیشرفت می کنند مثلا در ادبیات شعر گفتن و شعر خواندن انشا ومقاله نوشتن استعداد خوبی نشان می دهند به نظر می رسد که بلوغ جنسی زودرس به رشد استعداد های کلامی کمک می کند در حالی که بلوغ جنسی دیر رس می تواند رشد استعداد های ریاضی و تجسم فضایی را مساعد کند بنابراین معلم نا آگاه یا والدین نا آگاه از این مسایل می توانند علل دیگری را حدس بزنند به سخن ساده تر زود رس یا دیررس بودن بلوغ جنسی نیز می تواند یادگیری و سرعت آن را تحت تاثیر قرار دهد
بین صفات شخصیتی ومیزان هورمون تستوسترون نیز روابطی وجود دارد دختر هایی که ظاهرا حرکات پسرانه دارند و به یادگیری فعالیت های به ظاهر پسرانه علاقه نشان می دهند میزان تستوسترون آن ها خیلی بالاتر از دختر هایی است که به یادگیری فعالیت های به ظاهر دخترانه علاقه نشان می دهند دخترانی که تستوسترون بالایی دارند نسبت به آن هایی که تستوسترون پایین دارند خود را حسور تر مبتکر تر خودمختار تر و یا دست و پاتر می دانند به سهن دیگر اعتماد به نفس و خویشتن پنداری آن ها قوی تر است و بدیهی است که یادگیری آن ها نیز تخت تاثیر این برداشت ها قرار می گیرد خلاصه این که زیادی تستوسترون با رفتار های به ظاهر مردانه و یادگیری های خاص مردانه ارتباط دارد
بین میزان تستوسترون و نیاز های شغلی نیز رابطه دیده شده است و دخترانی کهتستوسترون بالایی دارند نسبت به آن هایی که تستوسترون پایینی دارند دوست دارند مستقل باشند دختر هایی که تستوسترون بالایی دارند دختر هایی که تستوسترون بالایی دارند شغل وکالت را به پرستاری و معلمی ترجیح می دهند .
تا این جا دیدگاه زیستی درباره ی تفاوت های دختر و پسر را مورد بررسی قرار داریم حال به دیدگاه های روان شناسی درباره رشد این تفاوتها می پردازیم بسیاری ازدیدگاه های روان شناسی مخصوصا دیدگاه روان شناسی اجتماعی وجود تفاوت بین یادگیری دختر و پسر را به محیطی تربیتی نسبت می دهند برای تایید این گفته مشاهدات تحقیقات بسیار زیادی انجام گرفته است که در زیر به برخی از آن ها اشاره می شود
وقتی کتاب های فارس کلاس اول تا پنچم ابتدایی کسور خود را بررسی می کنیم که تعداد اسامی پسر یا مرد خیلی بیش تر از اسامی دختر یا زن است تعداد تصاویر اختر یا زن خیلی کمتر از تعداد تصاویر پسر یا مرد است
وقتی به محتوای کتاب ها توجه می کنیم می بینیم که نقش زن ها ومرد ها کاملا متفاوت است مرد ها بیشتر به کارهای سخت مثلا کار در کارخانه کشاورزی کارهای ساختمانی و ... اشتغال دارند . زن ها و دختر ها بیش تر به بچه داری تهیه غذا رخت شستن و جارو کردن و نظافت مشغول هستند .
هدف ما این نیست که بگوییم نویسندگان این کتاب ها عمدا تعداد اسامی پسر ها و مرد ها با تعداد تصاویر مربوط به پسر ها و مرد ها را گاهی ده برابر اسامی یا تصاویر زن ها آورده اند هر چه هست خوب یا بد دید یک فرهنگ را نشان میدهد این کتاب ها در همه خانواده ها وجود دارد حتی کودکان 3 و 4 ساله ی خانواده ها این کتاب ها را ورق می زنند عکس های آن ها و کارهای آن ها را نگاه می کنند حتی بزرگ تر ها برای آن ها شرح می دهند طبیعی است که بچه ها از همان ابتدا یاد می گیرند که فعالیت ها و زمینه های یادگیری دختر و پسر متفاوت خواهد بود آن ها نباید به کار های یکسانی علاقه نشان دهند و نباید چیز های مشترکی یاد بگیرند اغلب ما به این یادگیری های اولیه توجه نمی کنیم در نتیجه به محض ورود دختر یا پسر به مدرسه درباره توانایی های بالفعل آن ها پیش داوری می کنیم و آن ها را به توارث نسبت می دهیم
این تفاوت ها در ول کودکی چشم گیر تر می شود و به آن ها می آموزد که چه رفتار های متفاوتی باید داشته باشند و چه چیز های مختلفی را باد یاد بگیرند رفتار پدر و مادر درباره ی فرزندان خود تحت تاثیر رفتار هایی قرار می گیرد که خود درد دوران کودکی دیده اند در نتیجه این نگرش ها اغلب به صورت نا آگاه عمل می کنند و به دشواری تغییر می یابند .
مثلا در اکثر اجتماعات اجتماعی بار آوردن پسر خیلی سریع تر شدید تر از اجتماعی بار آوردن دختر انجام می گیرد پسر اغلب بیش تر از دختر ها تشویق و تنبیه می شوند بیش تر به داشتن جنب و جوش و رفتن به بیرون خانه تشویق می شوند به علاوه فشاری که بر پسر ها وارد می شود تا مثل مرد رفتارکنند و از داشتن خصلت های زنانه اجتناب ورزند خیلی متفاوت از دختر هاست در مقابل هر نوع رفتار دخترانه ی پسر ها عکس العمل شدیدی نشان می دهند دختر ها در پوشیدن لباس آزادی عمل دارند مثلا پوشیدن شلوار که طبق سنت ها به پسر ها و آقایان تعلق دارد نه تنها به پسر ها و آقایان تعلق دارد نه تنها برای دختر ها عیب شمرده نمی شود امام خیلی بعید به نظر می رسد که و مرد ها به همین آسانی دامن بپوشند . پوشیدن کفش های مردانه برای دختر ها و زن ها عیب شمرده نمی شود اما پوشیدن کفش پاشنه بلند برای پسر ها و مرد ها غیر قابل باور جلوه می کند آیا این نوع برخوردهای اولیه استعداد های مختلفی را رشد نمی دهند دختر ها و پسر ها را برای یادگیری های مختلف سوق نمی دهند ؟ چرا در اکثر خانواده ها تمایل به داشتن پسر بیش تر از تمایل به داشتن دختر است چرا؟علت این است که آن ها پسر را با ارزش تر به حساب می آورند ونوعی پشتیبان خود می دانند بدیهی است که این نگرش اولیه اعتماد به نفس بیشتری به پسر ها می دهد آن ها را جسور تر کنجکاوتر و دستو پا تر بار می آورد این ویژگی ها توانایی های تحلیلی آن ها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد نتیجه این می شود که ما چشم بسته به برتری پسر ها در خیلی از موارد حکم می کنیم
بررسی های انجام شده نشان داده است که در ایجاد تفاوت های یادگیری دختر و پسر در انجام دادن کار ها پدر بیش تر از مادر نقش دارد زیرا پدر بیش تر از مادر نقش دارد زیرا پدر بیش تر از مادر به نقش جنسی کودکان توجه دارد اگر یک پسر بچه با اسباب بازی های دخترانه بازی کند و با دختر ها همبازی شود مادر چندان حساسیت نشان نیمدهد اما پدر با جدیت ممانعت می کند پدر ها با نوزاد پسر خود بیش تر بازی می کنند و به اصطلاح خودمان کشتی می گیرند اما نوزاد دختر خود را نوازش می دهند و با او حرف می زنند پدر خیلی راحت به پسر خو داردنگی می زند اما دختر را به آسانی تنبیه نمی کند در برخورد با خلاف کاری های پسر ودختر نیز رفتار پدر و مادر کاملا متفاوت است در مورد برخی خلاف کاری های دختر ها هیچ گذشتی وجود ندارد اما در مورد پسر گذشت زیاد است .
اگر بخواهیم در مورد ازدواج مثال بزنیم مثال های زیادی وجود دارد مثلا پدر ها از پسر خود می پرسند که وقتی بزرگ شد با چه کسی ازدواج خواهد کرد و با او درباره ازدواج شوخی می کنند اما کم تر پدری را می بینید که از دختر خود بپرسد که وقتی بزرگ شد با چه کسی میخواهد ازدواج کند جای تردید وجود ندارد که این رفتار ها که از جانب معلمان اوایل زندگی کدک انجام می گیرد یادگیری های متفاوتی را در اختیار او می گذارد استعداد و توانایی های مختلف او را پرورش می دهد و نهایتا او را برای یک زندگی کاملا متفاوت آماده می کند
تاثیر خانواده و فرهنگ در فرآیند یادگیری
همان طور که انسان ها با یکدیگر تفاوت دارند خانواده ها و فرهنگ ها نیز با یکدیگر فرق دارند تفاوت خانواده ها و فرهنگ ها را از دیدگاه های مختلف می توان با یکدیگر مقایسه کرد و اثر هر یک از آن ها بر یادگیری دانش آموزان را مورد مطالعه قرار داد مثلا می توان خانواده ها را از نظر سطح سواد والدین وضع اقتصادی سن والدین تعداد فرزندان تعداد افرادی که در یک خانواده زندگی می کنند نگرش آنها درباره ی تحصیل شغل والدین و... درنظر گرفت واثر هر یک از این عوامل را بر رشد توانایی های ذهنی کودکان و به دنبال آن بر فرآیند یادگیری دانش آموزان مطالعه کرد .
به عنوان مثال آزمونی که تحت عنوان اندازه گیری توانایی های ورود به دوره ی آموزش همگانی با سرمایه وزارت آموزش و پرورش و با همکاری تعدادی از استادان دانشگاه ها ساخته شده نتایج بسیار سودمندی را به دست آورده است این آزمون که در سطح بسیار گسترده انجام گرفته 2200 کودک 6 ساله را در سراسر کشور شامل شده است به راحتی نشان میدهد در شهرستانی هایی که وضع اقتصادی و فرهنگی بالاتر است نتایج کودکان نیز بالاتر است در این آزمون بالاترین نتیجه از آن کودکان تهرانی و پایین ترین از آن کودکان سیستان و بلوچستان است
شهرستان های بزرگ مثل اصفهان مشهد تبریز و شیراز در حد وسط قرار دارند
تحقیقات بسیار زیادی که به وسیله ی متخصصان و دانشجویان دوره های کارشناسی ارشد در شهرستان های مختلف درباره ی علل افت تحصیلی دانش آموزان انجام گرفته اثر عوامل ذکر شده در سطور بالا را آشکار کرده است مثلا پژوهشی که در منطقه ی گچساران انجام گرفته آشکارا نشان داده است که درصد مردودی دانش آموزان با سطح سواد والدین سطح در آ»د تعداد افراد خانواده شغل والدین و... رابطه ای مثبت دارد میزان پیشرفت تحصیلی نیز با این متغییر ها رابطه دارد . بدین معنا که کودکان خانواده های پر اولاد کم در آن و کم سواد معدل های پایینی دارند.
در خانواده هایی که والدین از سواد کم تری برخوردارند در خانواده هایی که وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو تلویزیون روزنامه کتاب مجله و... چندان نقش ندارند افراد آن خانواده هم کم تر حرف می زنند و هم از موضوعات کم تری حرف می زنند (چون دامنه ی موضوعات مورد بحث آن ها بسیار کم است )در نتیجه خرانه ی لغات کودکان و دامنه ی اطلاعات آ« ها بسیار محدود می ماند و به دنبال آن نمی توانند مطالب درسی را بهتر یاد بگیرند .
در بحث یادگیری اصطلاحی وجود دارد تحت عنوان « یادگیری یادگیری می آورد » بدین معنا که هر اندازه بیش تر آمادگی خواهند داشت که مطالب بیش تری یاد بگیرند به همان اندازه بیش تر آمادگی خواهند داشت که مطالب تازه تری یاد بگیرند . اصطلاح بالا درست در مفهوم ضرب المثل «پول پول می آورد » به کار می رود بنابراین در خانواده هایی که محرک هی ذهنی زیادی وجود ندارد در خانواده هایی که با کودکان سر وکله می زنند در خانواده هایی که انواع مختلف اسباب بازی ها وجود ندارد در خانواده هایی که والدین نمی توانند مشکلات درسی فرزندان را حل کنند و ... بدیهی است که یادگیری کم خواهد شد و یادگیری های کم تری را به دنبال خواهد داشت
وقتی کودکان 3 و 4ساله ی شهری و روستایی را از نظر توانایی های ذهنی مقایسه می کنیم . بین آن ها چندان تفاوت نمی بینیم زیرا سوالات آزمون ها برای این سنین طوری هستند که کودکان همه ی خانواده ها و همه مناطق تقریبا یاد می گیرند مثلا شمردن چند عدد گفتن چند جمله گفتن نام و نام خانوادگی خود اما وقتی کودکان 5 و6 ساله ی شهری روستایی را از نظر توانایی های ذهنی مقایسه می کنیم کودکان شهری برتری نشان می دهند چون سوالات آزمون ها تا اندازه ای مفاهیم مشکل تری را به کار می گیرند و مسایلی را مطرح می سازند که در خانواده های شهری یافت می شود اما خانواده های روستایی با آن ها بیگانه اند .
اگر بخواهیم مطلب را بازتر کنیم باید بگوییم تا زمانی که کودکانی در سنین پایین قرار دارند (3و4 ساله ) نیاز های ذهنی و توانایی های ذهنی آن ها در حدی است که هم پدر و مادر های شهری وهم پدر ومادر های روستایی می توانند بر آورده کنند مثلا یاد دادن نام و نام خانوادگی نام پدر نام مادر شمارش از 1 تا 10 و عیره را همه ی پدر و مادر ها می توانند به کودکان خود یاد دهند اما وقتی کودکان بزرگتر می شوند (5و6 ساله و بیش تر توانایی های یادگیری آن ها نیز بیش تر می شود این جاست که اثر خانواده بیش تر خودنمایی می کند پدر و مادری که از سطح سواد بهتری برخوردارند می توانند مشکلات کودکان را در یادگیری مفاهیم برطرف کنند ورشد ذهنی آن ها را در مسیر طبیعی قرار دهند ، اما والدین کم سواد مانع از این رشد طبیعی می شوند در واقع فاصله ی کودکان خانواده های با سواد و کم سواد روز به روز بیش تر می شود و در نتیجه فاصله ی آموخته های آن ها نیز بیش تر می شود . نتایج آزمون های هوشی نشان می دهد که تفاوت کودکان عقب مانده عالی باهوش در سنین پایین کم است
این تفاوت به تدریج افزایش می یابد چون عقب مانده نمی توانند به اندازه عادی و با هوش یاد بگیرند نقش خانواده و فرهنگ نیز به همین صورت است .
در بین عوامل موثر بر فرآیند یادگیری دانش آموزان موقعیت اقتصادی خانواده در درجه اول و سواد والدین در درجه دوم است فقر اولین گروهی هستند که ترک تحصیل می کنند زیرا مجبورند کار کنند فقرا اولین گروهی هستند که اخراج می شوند زیرا در اثر سو تغذیه در سر کلاس به خواب می روند و کم تر یاد می گیرند فقرا اولین گروهی هستند که مردود می شوند چون درخانه امکان یادگیری ندارند اکثر کسانی که تحصیلات خود را به پایان می رسانند از خانواده های مرفه جامعه هستند
همان طور که به دنیا آمدن یک کودک در یک خانواده ی مرفه و با سطح فرهنگی بالا برای او شانس بزرگی است به دنیا آمدن یک کودک در یک کشور مرفه و متمدن نیز شانس بزرگی است مقایسه کنید دو کودکی را یکی در کشور های اروپایی و دیگری در افغانستان یا هندوستان به دنیا آمده است .
در شرایط مساوی ویژگی های ذهنی کودک افغانی به احتمال زیاد کارگر ساختمان کاگر کوره های آجر پزی یا چوپان خواهد بود شانس او برای تحصیل و رسیدن به درجات بالا خیلی کم خواهد بود د ر عوض کودکی که در شهر اروپایی به دنیا آمده است تحصیلات اجباری را پشت سر خواهد گذاشت
برای روشن تر شدن مطلب به آمار ارقامی اشاره می کنیم که در کشور های مختلف و درباره ی آثار اجتماعی – اقتصادی نژادی و قومی بر توانای های ذهنی و یادگیری به دست آمده است .
کودکان خانواده های مرفه آمریکایی نسبت به خانواده های فقیر آن بین 10 تا 15 نمره ضریب هوشی بالاتر دارند کودکان سیاه پوستان در مجموع 15 تا 20 نمره ضریب هوشی پایین تر از کودکان سفید پوست همان سن دارند . کودکان اسپانیایی تبار مقیم آمریکا ضریب هوش کمتری نسبت به کودکان سفید پوست دارند .
تحقیقات انجام گرفته بین آسیایی ها و سفید پوستان آمریکا نیز تفاوت هایی نشان داده است به عنوان مثال دانش آموزان آسیایی تبار مقیم آمریکا در مقایسه با دانش آموزان آمریکایی در ریاضیات و آزمون های استعداد تحصیلی نمرات بالاتری به دست می آروند دانشجویان آمریکایی نمرات بالاتری کسب می کنند .
ریجاردلین در سال های 1977 و 1982 نشان داده است که دانش آموزان ژاپنی مقیم ژاپن ضرایب هوشی بالاتری از دانش آموزان سفید پوست آمریکایی و انگلیسی دارند میانگین ضرایب هوشی دانش آموزان ژاپنی 111 است یعنی یک نمره هم از بالاترین حد هوشی متوسط در آمریکا 90 تا 110 بالاتر است
برتری نتایج دانش آموزان و دانشجویان آسیایی به تفاوت های موجود در خانواده مدرسه یا در کل فرهنگ نسبت داده می شود ریچاردلین ادعا کرده است که عوامل فرهنگی مثل شیوه های آموزشی فشرده و ایجاد رقابت بین کودکان ژاپنی بیش تر از کودکان آمریکایی است
در کشور خودمان نیز شاهد این نوع آموزش ها این نوع ایجاد رغبت ها و انگیزش ها هستیم هستند خانواده هایی که کودکان خود را از 6 و7 سالگی به کلاس های زبان خارجی می فرستند .
در دوره ی راهنمایی و دبیرستان آن ها را به آموزشگاه ها می فرستند و برای آنها معلم خصوصی می آورند جای تردید وجود ندارد که این اقدامات یادگیری های بعدی را آسان تر می سازد . پیش از پایان مطلب بد نیست به تاثیر خانواده و فرهنگ در یادگیری های دانش آموزان دختر و پسر نیز اشاره ای داشته باشیم بدین ترتیب که نشان دهیم خانواده ها به طور قالبی دختر ها در جهت یادگیری نوع خاصی از فعالیت ها و پسران را در جهت نوع خاص دیگری هدایت می کنند این نوع هدایت کردن ها به قدری زود شروع می شود و به قدری با ملایمت و نا آگاهی انجام می گیرد که اکثر تفاوتهای دختران و پسران را به تفاوت در توارث آن ها نسبت می دهیم حال آن که احتمالا غیر از این باشد در فارسی ضرب المثل های زیادی را درباره ی زنان می شنویم مثلا خواب زن کج است زن یک دنده کم دارد زن بلاست اما خانه ای بی بلا نباشد زن پارسا در جهان نادر است
این ضرب و المثل ها در واقع بیان گر افکار قالبی ثابت و از پیش تعیین شده درباره زن و مرد است که واکنش ما و آیندگان را نه تنها درباره ی آن بلکه درباره دختر و پسر از همان بدو تولد تعیین می کند اعتقاد به این که زن ها و دختر ها موجودات احساساتی ا ما مردها و پسر ها موجودات منطقی هستند یک فکر قالبی است و به رفتار ما جهت می دهد قالب های فکری مربوط به دختر بچه ها آن ها را وابسته ملایم خوش جنس صبور مطیع بی آزار سازنده . ... به حساب می آورند در عوض پسر ها را موجودات زمخت شرور شلوغ پرجنب و جوش خراب کن سر و صدا کن پر انرژی و ... می دانند
زن ها و دختر ها اغلب به صورت یک انسان خون گرم و هیجانی تلقی می شوند در صورتی که مردان و پسران اغلب مستقل و مقاوم در نظر گرفته می شوند عقیده ی اکثریت مردم بر این است که مرد نان آور خانواده و زن نگهدارنده ی خانواده و بچه است .
منابع :
1- گنجی حمزه : روان شناسی عمومی ، چاپ ششم ( با تجدید نظر کلی ) انتشارات دانا ، تابستان 1374
2- گنجی حمزه : روان شناسی تفاوت های فردی چاپ پنجم ، تهران ، انتشارات بعثت ، چاپ ششم ، 1374
3- ماهنامه پرورشی وزارت آموزش و پرورش
 
 
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.8 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان تاثیر تفاوت های فردی و خانوادگی و فرهنگی دانش آموزان در فرآیند یادگیری Average rating: 4.56489557687421, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr