غرور
غرور»؛ یعنى اطمینان و آرامش قلب نسبت به آنچه که با هواى نفس موافق بوده و طبیعت انسان به آن تمایل داشته باشد. منشأ این گرایش، جهالت یا وسوسههاى شیطانى است. غرور از صفات زشتى است که هر گروه میتوانند به نوعى گرفتار آن باشند.
برخی از پیامدهاى غرور که زندگى انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد و دنیا و آخرت را تباه میکند، عبارتاند از: حجاب ضخیمى بر عقل و فهم انسان، شکست در زندگی، و سبب فساد و تباهى عمل.
غرور به هیچ وجه پسندیده نیست، اما ویژگیهای مثبتی که در برخی انسانها وجود دارد نباید با این رذیلت اخلاقی اشتباه شود؛ مانند عزّت نفس؛ کسی که گوهر ارزشمندى در اختیار دارد، از او سخت مراقبت میکند. هرچه ارزش دارایى بیشتر و توجه انسان به ارزش آن افزونتر باشد، مراقبت و هوشیارى او در صیانت از آن گوهر بیشتر خواهد بود؛ بویژه آنکه بداند اگر این گوهر با شیوهاى صحیح در مسیر تراش قرار گیرد و صیقل یابد؛ ارزش آن چندین برابر میشود. براى نگاهدارى از این سرمایه خدادادى باید خود را به صفتى آراست که در ادبیات دینى از آن به عزّت نفس تعبیر میشود. انسان عزیز احساس ارزشمندى و سرفرازى میکند و هرگز خود را خوار و درمانده نمییابد. چنین اشخاصی اگر دارای حالات و رفتار خاصی باشند، نباید کسانی که از این ارزش و فضیلت انسانی محروم هستند، آنها را متهم به تکبر و غرور و خودبینی کنند.
پاسخ تفصیلی
واژه «غرور» در کلمات عرب بویژه در آیات قرآن مجید و روایات بهکار رفته و در گفتوگوهاى روزمرّه فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن بهکار میرود. در کتابهای لغوی غرور به معانی زیر آمده است:
1. «غَرور»(به فتح غین) و «غُرور»(به ضم غین)؛ به معناى هر چیزى است که انسان را میفریبد و در غفلت فرومیبرد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان.[1]
2. «غَرور»؛ چیزى است که ظاهر جالب و دوست داشتنى دارد ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است.[2]
3. ریشه اصلى این واژه به معناى حصول غفلت به سبب تأثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و... میباشد[3].
معنای اصطلاحی غرور
در کتابهای اخلاقی چنین میخوانیم: «غرور»؛ یعنى اطمینان و آرامش قلب نسبت به آنچه که با هواى نفس موافق بوده و طبیعت انسان به آن تمایل داشته باشد. منشأ این گرایش، جهالت یا وسوسههاى شیطانى است.[4] بنابراین، کسى که براساس اوهام و شبهات، خویشتن را بر خیر و صلاح میداند، در واقع فریبخورده و مغرور گشته است و ارزیابى درستى از خود و کار خویش ندارد. مانند اینکه کسى از راه حرام مالى بهدست آورد و آنرا در راههاى خیر از قبیل ساختن مسجد و مدرسه و سیر کردن گرسنگان مصرف نماید، به این خیال و اطمینان به اینکه در راه خیر و سعادت گام برمیدارد؛ حال آنکه فریبخورده و مغرور است.[5]
نکوهش غرور در قرآن مجید
در قرآن کریم میخوانیم: «این روى گردانى به خاطر آن است که گفتند: هرگز آتش [دوزخ در روز قیامت] جز چند روزى به ما نمیرسد و آنچه همواره افترا و دروغ [به خدا] میبستند، آنان را در دینشان مغرور کرده است».[6]
«اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، و بترسید از روزى که هیچ پدرى چیزى [از عذاب دوزخ را] از فرزندش دفع نمیکند، و نه هیچ فرزندى برطرف کننده چیزى از [عذاب] پدر خویش است. بیتردید وعده خدا حق است، پس زندگى دنیا شما را نفریبد، و مبادا شیطان شما را به [کرم و رحمت] خدا مغرور کند».[7]
«مؤمنان را ندا میدهند: آیا ما [در دنیا] با شما نبودیم؟ میگویند: چرا، ولى شما خود را [به سبب نفاق و دشمنى با خدا و رسول] در بلا و هلاکت افکندید و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودى پیامبر] نشستید و [نسبت به حقایق] در تردید بودید و آرزوها [ى دور و دراز و بیپایه،] شما را فریفت، تا فرمان خدا [به نابودى شما] در رسید و [شیطان] فریبنده، شما را فریب داد».[8]
راه های جلوگیری
اگر انسان در رعایت ادب در شئون زندگی خود بکوشد، میتواند کبر را از درون خویش بزداید. مصداق کاربردیِ این امر، سلام کردن است. در روایت آمده است: «مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ لَقِیتَ»[1] یکی از راههای شکستن گردن تکبر آن است که انسان به هرکس رسید سلام کند. ادب، کبر را در وجود انسان کمرنگ میکند و به از بین رفتن آن یاری میرساند.
کاهش سطح توقع
راهکار دوم برای شکستن بت تکبر در وجود انسان کاهش سطح توقع از دیگران است. زیرا توقعات این پیششرط ذهنی را در انسان ایجاد میکند که دیگران باید به او احترام گذارند و یا خدمت کنند و چنین اندیشههایی زمینهساز گرفتاری انسان در دام تکبر است.
فرهنگ نقدپذیری
این مورد در عمل از همة موارد پیش گفته مشکلتر است و مفهوم آن این است که انسان نظر مخالف خود را بپذیرد و تحمل کند. وجود تکبر در وجود انسان همان مانع اصلی در این پذیرش است و جایی که «من» گام در میان مینهد جایی برای انتقادپذیری باقی نمیماند. اما اگر سعی کنیم نقدشنو باشیم و دیدگاههای مخالف را تاب بیاوریم، به سوی ریشهکن کردن تکبر در وجود خود گام بر خواهیم داشت.