سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

تحول مفهوم اوقات فراغت ، نظام هاي توليدي و بازار كار
4.6 /5 20 5 1
تحول مفهوم اوقات فراغت ، نظام هاي توليدي و بازار كار
تحول مفهوم اوقات فراغت ، نظام هاي توليدي و بازار كار
هدف اصلي اين مقاله بررسي تحول مفهوم اوقات فراغت در دو دوره بعد از صنعتي شدن در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم و بعد از دهه 1980 است.
مروري کلي بر تحول مفهوم اوقات فراغت
هدف اصلي اين مقاله بررسي تحولات مفهوم اوقات فراغت در دو دوره صنعتي شدن و گسترش سرمايه داري در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم و تحولات بعد از دهه 1980 آنطور که در نظريات جامعه شناسان و بررسيهاي جامعه شناسي اوقات فراغت منعکس شده است. تحولاتي که در ساخت اقتصادي و بازار کار در اين دو دوره رخ داد ماهيت اوقات فراغت را دگرگون کرد. رشد صنعتي شدن بر پايه نظام سرمايه داري نگرش به اوقات فراغت را از آنچه در دوره کهن و جامعه ماقبل سرمايه داري با آن مواجه بوده تغيير داد. رشد جنبش کارگري و بالا گرفتن عرصه ستيز اتحاديه هاي کارگري و کارفرمايي و تحول در مديريت علمي واحدهاي صنعتي در جهت ظهور مفهوم جديدي از اوقات فراغت بود که به کلي متفاوت از تعريف آن در دوره باستان است. اگر واژه اوقات فراغت را ريشه شناسي کنيم از ريشه لاتين به معني "اجازه دادن" مي آيد لذا فراغت به معني رخصت دادن معني مي دهد.( تاميلسون، 1993، 329 -330) حتي در انديشه يوناني نيز واژه فراغت هم ذوج کار و يا نيروي کار بوده است. در ميان متفکران گذشته ارسطو فراغت را به مثابه پيشه اي جدي مي دانسته است: " ما حرفه و کار و شغلي را در پيش مي گيريم تا فراغتي داشته باشيم". در نظر اول اين طور استنباط مي شود که به نظر ارسطو فراغت وضع ايده آلي است که هر شهروند به دنبال و در آرزويش است. لذا صرف اوقات فراغت لازمه زندگي است. ( مارت، 1989، ص 14) اما آنطور که بعدا در بررسي قضاوت مسلط در باره ديدگاه انديشمندان باستان در خصوص اوقات فراغت خواهيم پرداخت برخلاف نظر بارت آنچه ارسطو از اوقات فراغت منظور نظر داشته است هم ذوج بودن آن با کار است و نه در مقابل کاربودن. اين درست در مقابل مفهومي از اوقات فراغت قرار مي گيرد که مربوط به تحولات بعد از صنعتي شدن و رشد نظام سرمايه داري است. بنابر اين فراغت در دوره مدرن بتدريج در مقابل کار قرار مي گيرد. يعني ما در مقابل دستمزد فعاليتي مي کنيم تا فراغتي داشته باشيم. بنابر اين فرق است بين تلقي ما از اوقات فراغت در دوره مدرن که در بيشتر نوشته جات مربوط به اوقات فراغت در علوم اجتماعي آمده است : يعني قراغت به معني " فرصتي براي وقت آزاد " . ( ويليامز ، 1976) در چنين تلقي، کار فعاليتي است که يه شما براي انجام آن پرداختي صورت مي گيرد اما فراغت صرف زماني است که اجباري در انجامش نيست و پولي هم در قبال آن درياقت نمي کنيد. بعدا نشان خواهيم داد که در دوره جديد تا چه حد چنين تعريفي از اوقات فراغت تنها ساده انگاري بيش نيست و بررسي هاي تجربي را از عينيت دور مي کند. به عبارت ديگر رابطه کار و فراغت براحتي رابطه اي متجانس محسوب نمي شود و براحتي نيز غير متجانس نيست. بلکه رابطه اي است که با تحولات اجتماعي و اقتصادي در حال تحول بوده است. آنچه که اين مقاله بطور مشخص دنبال مي کند بررسي تحول مفهوم اوقات فراغت در سه مرحله ماقبل مدرن ( دوران باستان ) ، دوره مدرن ( انقلاب صنعتي و صنعتي شدن ) و دوره مدرنيته متاخر ( دوران جهاني شدن ) است. در هر يک از اين دوره ها نگرش گروه هاي مختلف مردم در جوامع گوناگون به اوقات فراغت متفاوت بوده است که اين ناشي از تحولات در عرصه ساخت اقتصادي است. در دوره مافبل مدرن اوقات فراغت بخشي از زندکي فرهنگي بوده است. اما در دوره صنعتي فراغت به واقع مشکل جامعه صنعتي تلقي مي شده است چون بطور مشخص فعاليت هاي فراغتي ماقبل مدرن فعاليت هايي غير مولد تلقي شدند. نظم توسعه صنعتي اوليه در بيشتر جوامع فراغت را بالقوه مشکل جامعه صنعتي مي پنداشت و لذا گسترش آن را بر نمي تابيد. آنطور که در بخش بعد بررسي خواهد شد چنين نگرشي به اوقات فراغت بر اساس تفسيري خاص از اوقات فراغت در جامعه ماقبل مدرن بود. يعني اينکه اگر کارگر صنعتي به مانند جامعه و فرهنگ ماقبل سرمايه داري و صنعتي زماني را به اوقات فراغت بپردازد نظم نيروي کار و توليد در خطر قرار خواهد گرفت. براي همين بود که فرهنگ اوقات فراغت و تفريح سنتي مورد حمله قرار گرفت تا به حاشيه رود. ( تامسون ؛ 1967) در حقيقت مي توان گفت فعاليت فراغتي در اوايل رشد دوره صنعتي مدرن حوزه تضادهاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي بود که به شکل ستيزاتحاديه هاي کارگري و مديريت کارخانه ها و کارفرماها تجلي مي يافت. اما به تدريج که ساخت اقتصادي تغيير کرد و بازارهاي مصرفي تشکيل شد حوزه هاي فراغتي براي اقشار مختلف شکل يافت. بنابر اين مي توان تحول در مفهوم اوقات فراغت را همگام در تحول در ساخت هاي اقتصادي که پيامد ظهور حوزه ستيز است نيز جستجو کرد. بر اين اساس در جامعه مصرفي امروز نمي توان همان تعريفي را از اوقات فراغت بکار برد که در آغاز جامعه صنعتي و يا در جامعه کهن و باستاني بکار مي رفت ، چون ويژگيهاي جامعه مصرفي ماهيتا با انواع جوامع گذشته متفاوت است.
اوقات فراغت در عصر باستان : تصحيح يک قضاوت تاريخي
با گسترش انقلاب صنعتي بخشي از اهداف طبقه کارگر و جنبش کارگري حق برخورداري از اوقات فراغت و رفتن به تعطيلات بود که از طريق اتحاديه هاي کارگري تحت عنوان مرخصي با استفاده از حقوق و دستمزد دنبال مي شد. به قول آدرنو اصطلاح اوقات فراغت يا داشتن وقت آزاد در همين دوران باب شد يعني فراغت خاطر و داشتن زندگي راحت و بي دغدغه. (آدرنو، 1379 ، ص 27) البته جنبش طبقه کارگر يا جنبش کارگري در ابتدا بيشتر اوقات فراغت را با پول در تنش مي ديده است ( کراس ، 1986) . لذا در تاريخ کارگري مساله گرفتن استفاده از تعطيلات و داشتن اوقات فراغت با دريافت پول در دستور کار اين جنبش قرار گرفت. کاهش ساعات کار و حق استفاده از مرخصي با حقوق از دستاوردهاي اتحاديه هاي کارگري در غرب در اوايل دهه 1930 در غرب بود. اين مساله با رشد جنبشي همزمان است که با زبان کمبل به آن مي توان جنبش رشد اخلاق مصرفي نام داد. ( کمبل ، 1983 و 1987 ) کمبل با استفاده از واژه هاي وبر در کتاب " اخلاق پروتستانتيسم و روح سرمايه داري " اخلاق مصرف را در مقابل اخلاق توليد مي گذارد، يعني اينکه مصرف زمان ديگر ضد ارزش تلقي نگردد.
بهر حال تمامي حقوقي که کارگران مطالبه کردند در پي جنبش اوقات فراغت تقاضا شد. به عبارت ديگر افزايش استفاده از مرخصي همراه با حقوق برابر است با رشد صنعت فراغت. يعني سيطره جادويي که در آن مردم ، خود حداقل تصور مي کنند که بر اساس اراده آزاد خود عمل مي کنند. در نقد صنعت فراغت به عنوان توطئه کالائي شدن فراغت در ديناي سرمايه داري آ درنو اين استدلال را مطرح مي کند که خود اين اراده توسط همان نيروهايي شکل مي گيرد که مردم يا کارگران درصددند در ساعات بيکاري از دست آنها فرار کنند. ( آدرنو ، 1379، ص 27) ، چه حرف آدرنو را بپذيريم و چه نپذيريم تعريف عام از فراغت در جامعه صنعتي يعني زماني که فرد در ازاي فعاليتي که انجام مي دهد پولي دريافت نمي کند. اگر چه بحث جامعه شناسي اوقات فراغت از آن جهت مهم بود که جامعه شناس بر اساس آن مي توانست موقعيت اجتماعي فرد را مشخص کند، به اين ترتيب که توانايي درگير شدن در فعاليتي که وقت آزاد فرد بحساب مي آيد موقعيت او را در اجتماع نشان دهد و بنابر اين براي افراد طبقه بالا در اجتماع و نه جامعه مصرف اوقات فراغت به نحو تظاهري صورت مي گرفت. ( وبلن ، 1899 )
با گسترش صنعتي شدن و رشد دستاوردهاي جنبش کارگري اوقات فراغت ديگر امري طبيعي وضروري بود. به علاوه ظهور و گسترش دولت رفاهي نيز به نهادينه شدن اوقات فراغت کمک کرد چون دولت رفاهي برابر بود با رشد خدمات و بيمه جمعي يا به عبارت ديگر مديريت ريسک براي تضمين حداقل هاي زندگي از جمله استفاده از اوقات فراغت حتي در مواقع بيکاري و بازنشستگي. چون مساله اوقات فراغت موقعي مشکل مي شود و نياز به کاويدن بيشتري دارد که شما با مساله اي به نام بيکاري روبرو مي شويد. چيزي که دولت رفاهي در صدد حل آن بود و براي همين يکي از برنامه هاي دولت هاي رفاهي رسيدگي به اوقات فراغت بيکاران بود يعني امکان سازي استفاده از تسهيلات فراغتي براي بيکاران. به عبارت ديگر دولت رفاهي هاي کلاسيک در پي اين هدف بودند که نسبت هاي جايگزين براي بيکاران هرچه بيشتر به يک نزديک تر شود تا قدرت خريد و صرف اوقات فراغت فرد در ايام بيکاري تغييري نکرده و کيفيت زندگي افول نکند.
اما موضوع تعريف اوقات فراغت در دوره ما قبل مدرن متضمن نفسيري ديگر است. به عبارت ديگر آنچه که ما در دوره مدرن از بازي و تفريح معني مي کنيم نمي توان بر بازيهاي گذشته نيز جاري کرد. در حقيقت در رم و يونان باستان فراغت محور و مركز زندگي فرهنگي بوده است كه در آن هنرهاي جنگي ، سواد و زيبا شناسي را مي آموختند. بنابراين فراغت امر مهم و مولدي بحساب مي آمده است كه انتخاب آن در اختيار فرد نبوده است. بنابر همين اصل بود كه ارسطو مي گفت :" هم كار و هم فراغت جزء مهم زندگي هستند." چون فراغت يك توليد فرهنگي محسوب مي شد پس امري مولد بود. بنابر اين وجود 200 روز تعطيلات عمومي شامل اختصاص 175 روز به برگزاري مسابقه در سال 354 بعد از ميلاد مسيح در رم باستان ( نگاه كنيد به كروس ، 1971، ص 140) را نبايد آنطور که در فرهنگ عامه يا آنطورکه در شروع عصر صنعتي شدن تصور مي شد تفسير کرد. به عبارت ديگر آنچه از انجام اين نوع فعاليت ها از جمله بازيهاي رمي ها و يوناني ها در تصور عموم ثبت شده است نمايش سبعيت امپراطور و تماشاگران در ميدانهاي بازي رمي ها نبوده است. تصور فرهنگ عامه از طريق القاي تفسيرها و فيلم هاي محصول هاليوود اوايل قرن بيستم اين چنين شکل گرفت که گويا در اين ميدان ها بازيگران مظلوم و در حال زجر کشيدن و تماشاچيان در حال لذت بردن از زجر آنان بودند. اما در واقع در بيشتر اين بازيها تماشاچي ها يا "ما" شهروندان جامعه رم محسوب مي شدند كه به تماشاي مجرمين " آنها" آمده اند كه در حال تحمل مجازات اعمال خود هستند. ( بي بي سي آموزشي ، دانشگاه آزاد ، 2004) در جهان باستان آنجه كه تا كنون در باره يونان و رم باستان نوشته شده است بازي و تفريح فعاليت هايي محسوب مي شدند كه محور زندگي فرهنگي بودند. ( بيگارت ، 1994 ، ص 674 ). به عبارت ديگر اوقات فراغت موضوعي است که بعد از دوره صنعتي شدن باب شده است تا فرد دوره صنعت گستري زماني را دور از محيط کار بي دغدغه و راحت به شيوه اي متفاوت از آن محيط سر کند.
تحول نظام هاي توليدي و بازار كار : گذر از تيلوريسم به پست فورديسم
در اين بخش نخست به بررسي ويژگيهاي نظام هاي توليدي تيلوريسم و فورديسم و پست فورديسم مي پردازيم تا بدين وسيله ماهيت و تغييراتي كه در بازار كار رخ داده را روشن كنيم. اين نظام هاي توليدي به دنبال تقسيم کار صنعتي ظهور کردند و بر زندگي اقتصادي تاثيرات تعيين کننده اي گذاشند. بدين وسيله تاثير اين تغييرات بر زندگي خصوصي افراد و خانواده ها استنباط ما از اوقات فراغت را دچار دگرگوني كرده است. بنابراين در بررسي مفهوم اوقات فراغت بايد تحولاتي كه در ماهيت كار و نظام هاي توليدي اتفاق افتاده است را در نظر داشت.
در فاصله يك يا دونسل اخير در حوزه كار تغييرات عميقي در زندگي اقتصادي رخ داده است كه براي فهم آنها توجه به تحولات در نظام هاي توليدي دو قرن اخير ضرورت دارد. در اواخر سده هيجدهم آدام اسميت (1935، صص 5-2) در کتاب ثروت ملل بر مزاياي گوناگون تقسيم کار تاکيد کرد که چگونه به افزايش قابليت توليد منجر خواهد شد. بعد ها چارلز ببيج (1835) اين تحليل اسميت را بسط داد و نشان داد که پيشرفت فناوري در توليد چطور مي تواند از طريق پيچيده تر شدن تقسيم کار صنعتي ميزان ساده شدن وظايف هر کارگر و هماهنگي آن با وظايف کارگران ديگر اندازه گيري شود. اين فرايند قيمتي را که کارفرمايان ناچارند براي اجير کردن کارگران بپردازند و زمان مورد نياز براي يادگيري هر پيشه را چنان كاهش مي داد كه موجب تضعيف قدرت چانه زني کارگران در بازار كار مي شد و بدين سان هزينه هاي دستمزد را پايين نگه مي داشت. با ظهور تيلوريسم (بريورمن، 1974) تقسيم کار توسعه يافت و شديد تر شد و نيز تاثير فراگيري بر سازماندهي توليد صنعتي و فناوري در بسياري از کشورها داشت. تيلوريسم در حقيقت تبديل تمام فرايندهاي صنعتي به فرايندهاي ساده قابل زمان بندي و سازماندهي بود. بعد از آن فورديسم توجه بيشتري به فروش محصولات از طريق توسعه بازارها براي توليدات انبوه کرد. ( هانشل ، 1984) فورديسم در واقع بسط اصول مديريت علمي به توليد انبوه بود. اما فورديسم و تايلوريسم هر دو سيستمهاي توليدي با اعتماد پايين بودند ( فاکس ، 1974 ) که بيگانگي کارگر را به کار به حداکثر مي رساندند. بنابر اين در اين نوع سيستم ها کار امري اجباري و حوزه اي بدون استقلال عمل کارگربود كه در آن تعيين وظايف تنها بر عهده مديريت و مرتبط با ماشين ها بود. در چنين سازماني كه به قول وبر گسترش نظم آن جزء اجتناب ناپذير زندگي در جامعه مدرن شده بود استقلال و آزادي افراد و رويه هاي دموكراتيك جاي خود را به نظم سلسله مراتبي مي داد كه خلاقيت ها و محيط دموکراتيک را بر نمي تابيد. ( وبر ، 1976) پيامد ناخواسته افزايش ميزان بيگانگي کار گسترش ستيزه بود. از دهه 1970 به بعد شرکتهاي زيادي در صنايع به دنبال رهايي از چنين وضعي بودند و راه هاي مختلفي را دنبال کردند تا بهر نحو وظايف معمول و يکنواخت ماهيت کار را تغيير دهد. ( کلي، 1982) ارائه راه حل هاي مختلف از ايجاد خطوط توليد زنجيره اي و خودکار تا ايجاد کار گروهي در سازمانها‏ ، تمامي در جهت ايجاد نظام توليدي جديدي بود تا بيگانگي کارگر را از کار کاهش دهد. همه اينها بتدريج به ظهور نظام کار جديدي به نام مابعد فورديسم منجر شد که در آن سعي بر آن بود که سيستم توليدي جرات کارگررا بالا برد تا حاکم بر سرنوشت و محتوي کارش باشد. ويژگي هاي نظام توليدي مابعد فورديسم در جهت تخصصي شدن هر چه بيشتر کار، انعطاف پذيري کارگر در محيط کار، کارتيمي، و مهارت هاي چندگانه يعني انعطاف کارگر از يک کار به کار ديگربود. در ادامه اين تغييرات از دهه 1980 به بعد سازمان توليدي بر اثر ورود فناوري اطلاعاتي درگير تغييرات شگرف تري شد که ظهور ساخت اقتصاد دانش محور منجر شد. با گسترش کارهاي تخصصي و شمار کارهاي مديريتي شاهد حرکت از اقتصاد توليدات کارخانه اي به سمت اين نوع اقتصاد هستيم که نقش کارگران نيمه ماهر در آن کم مي شود و بر نقش دو دسته مهارتها اضافه مي شود کارگران ماهر و بدون مهارت. ( كميسيون اروپا ، نقل از گيدنز، 2001، ص 377 - 378 ) . رشد اطلاعات رشد ايده انتقال به جامعه جديد را پرورش مي دهد که در آن هر چه بيشتر از اتکا بر صنعت گرايي کاسته مي شود. در سازمان توليدي مبتني بر دانش بهره گيري از ايده ها، اطلاعات و اشکال معرفتي براي رشد اقتصادي تسلط مي يابند و اقتصاد مستمرا تحت تسلط اطلاعات ، ايده ها، علم و فن آوري قرار مي گيرد. در اين نوع ساخت اقتصادي آنچه توليد مي شود نه وزن مي شود ، نه انبار و نه حمل. بخش هاي مالي در اين نوع اقتصاد بيشتر رشد مي کند. از دهه 1980 به بعد اين نوع ساخت توليد اقتصادي موجب شدت بخشيدن به رقابت در اقتصاد جهاني مي شود. در اين نوع ساخت اقتصادي دانش محور سرمايه به قيمت هزينه کار و کارگر نفع بيشتري مي برد چون سرمايه از کار بسيار متحرک تر مي شود و سرمايه مالي از همه متحرک تر. اينجاست که پايه هاي دولت رفاهي که بر توازن سرمايه ( سازمان توليدي فورديسم ) و کار بود متزلزل مي گردد چون ساخت اقتصادي هر چه بيشتر نقش اتحاديه هاي کارگري را کم رنگ تر کرده است. همانطور که ذکر شد اين روند ها نشانهاي محسوس تناقض را در خود داشت . از يک سو در شکل اقتصادي جديد نياز مبرمي به مهارت هاي مختلف بود که انتقال از نياز به کار غير يدي را افزايش مي داد اما از سوي ديگر ناپديد شدن کارهاي نيمه مديريتي قطب بندي جديدي در بازار کار ايجاد کرده بود و شغل هاي ساده را رونق داده است در حاليکه کارهاي مديريتي و حرفه اي را افرايش داده است. از سوي ديگر انعطاف پذيري در بازار کار رشد کارهاي موقتي را نيز بالا برده بود. ريچارد سنت ( 1998) در بررسي تغييرات زيادي که ماهيت کار در دهه هاي اخير ايجاد شده است به بررسي دو نسل مي پردازد تا نشان دهد تغييرات در کار چه تاثيري بر زندگي اقتصادي داشته است. سنت نشان مي دهد که تا چه ماهيت کار دو نسل پشت سر هم ريکو پسر مهاجر مکزيکي با پدرش انريکو متفاوت شده است. انريکو پدري که سالها کار يدي مي کند ، مهاجري است که کار ثابت خدماتي دارد ، در محلي ثابت با حمايت مستمر اتحاديه. هدف پدر حمايت از خانواده است اما پسرش ريکو کارو زندگي اقتصادي ماهيتا متفاوت دارد : در حرکت، فعالتر، نقش متغيردر کار، موقتي بودن تعهد به انجام کار و همسايه هاي موقتي. سنت نشان مي دهد كه چگونه در فاصله يک يا دونسل اين تحولات آينده کار را دگرگون کرده است. روز بروز تعداد دارندگان شغل هاي موقت بيشتر مي شود و تعداد بيشتري داوطلب مي شوند تا كارشان را عوض كنند و به کارموقت تن دهند، حتي كساني كه كار ثابت و با تامين آينده اي دارند. در امريكا تعداد كساني كه در جواني چند شغل عوض كرده اند روبه افزايش است. بطور مثال برخي در 30 سالگي 7 تا 8 شغل عوض کرده اند. ( سنت ، 1998). در اينجا به نظر مي رسد آنچيزي كه انسان ها را از كارشان مي رماند و موجب ايجاد سبك هاي مختلف زندگي و گذران اوقات فراغت جديد شده است ظهور فردگرايي و پديده انتخاب در فرد مدرن است. به قول ريچارد سنت (1998) ماهيت كار و و دوره كار در كشورهاي غربي و بويژه امريكاي شمالي كوتاه مدت تر شده و رقابت هاي گروهي در شركتها فضايي دموكراتيك را ايجاد كرده است كه افراد در آن بر خلاف گذشته لذت هم مي برند نه رنج و از خود بيگانگي. بطور مثال در شركتهايي مانند ميكروسافت و گوگل كاركنان با نظم سلسله مراتبي سازمانهاي مورد نظر وبر روبرو نيستند و لذا فرصت باز نگري مجدد از خود و كار خود را دارند. البته با وجود اين تغييرات در كار و حرفه ديگر نمي توان انتظار شكل گيري هويت كاري داشت. به عبارت ديگر حافظه سازماني كوتاه مدت مي شود و به نوعي بحران هويت كاري يا حرفه اي مي انجامد. اما مي توان گفت كه با مقايسه گذشته اين تلقي از كار ماهيت كار را مخدوش جلوه مي دهد. در نتيجه در اين شرايط براي بسياري كار آنقدر كسل كننده نيست و جنبه هايي از خلاقيت را در بر دارد.
تغييرات در ساخت اقتصادي و بازار كار نهادهاي اقتصادي را نيز در بر گفته است. در اين خصوص مي توان به نقش اتحاديه هاي کارگري در دو ساخت اقتصادي متفاوت اشاره كرد. يکي از کارکردهاي اتحاديه هاي کارگري در شروع دوره صنعت گستري تلاش در جهت به رسميت شناختن و احقاق برخي حقوق براي کارگران از جمله حق اعتصاب ، حق برخورداري از انواع مرخصي ها چه با حقوق و چه بدون حقوق بوده است. وجود و رشد اين اتحاديه ها از چند جهت بررسي شده اند. فرانک تنباوم ( 1974) بطور مثال اين استدلال را مطرح مي کند که اتحاديه ها بوجود آمدند چون افراد عضو آن بر مبناي يک شيوه و تجربه مشترک در شغل هاي مشابهي کار مي کرنند. وجود چنين تشابهي در ماهيت کار در نظام هاي توليدي فورديسم و تيلوريسم ديده مي شود. بنابر اين اتحاديه ها همگام با رشد اين نوع شيوه توليدي توانستند در ستيزه خود با مديريت امتيازاتي را حول کار جمعي نهادي بدست آورند که از جمله آن حق برخورداري از زماني است که افراد به اختيار خود آن را انجام دهند. اما هنگامي که شيوه و نظام توليد کارخانه اي يا سرمايه داري فيزيکي تغيير کرد نقش اتحاديه ها به سبب تغييرات کار و بازار کار نيز افول کرد.
تحول مفهوم اوقات فراغت در دوره مدرنيته متاخر

با توجه به آنچه در مورد تغيير ساختار هاي اقتصادي گفته شد در دهه هاي اخير جوانب مختلف زندگي از جمله زندگي اقتصادي در معرض تغييرات شگرفي قرار گرفته است. پديده هايي مانند "مرگ حرفه ها" ، اخبار مربوط به ادغام شرکتهاي بزرگ و کوچک شدن اندازه آنها، و گزارش هاي ضد و نقيض در باره اثرات فناوري اطلاعاتي بر محل کار از آن جمله اند. جامعه شناسان اوقات فراغت از آن جهت اين پديده ها را مورد بررسي قرار مي دهند تا تاثير تغييرات در کار را بر زندگي خصوصي افراد و خانواده ها بطور اعم و زندگي فراغتي آنان به طور اخص دريابند. اگر چه تاثير اين تغييرات مي تواند جنبه هاي عمومي تر زندگي اجتماعي را نيز در بر گيرد. تاثير اين تغييرات در تعاريف اخير جامعه شناسان از اوقات فراغت نيز اجتناب ناپذير بوده است. بطور مثال آلفرد لويد جامعه شناسي دانشگاه ميشيگان اوقات فراغت را ماهيتا راه و روشي براي رسيدن به فرهنگ دموکراتيک توصيف کرده است. ( نقل از هانيکات ، 1988 ، ص 104). هانيکات ( 1988، ص 130) نيز اوقات فراغت را به مثابه يک خلاقيت نگاه مي کند: "جامعه بايد براي افراد فرصتي آماده کند تا کارهاي خلاقانه توليد کنند و اوقات فراغت همين فرصت است". روژک ( 1990) نيز از نظريه پردازاني است که بر خلاف نظريه پردازان اجتماعي که به مساله سرمايه داري و کار يا نيروي کار در نظريه هاي مدرن اهميت مي دهند به مساله ماهيت اوقات فراغت هم پرداخته است. به علاوه مناقشات در باره پست مدرنيسم و جهاني شدن بر اوقات فراغت هم متمرکز است. به اين معني که مصرف کننده معاصر يک نوع خاص و متناسب سبک زندگي اوقات فراغتي در زندگي آزاد خود ساخته است. ( روژک ، 1990) اين را مي توان با توجه به برخي الگوي هاي مسلط اوقات فراغت در اکثر کشورهاي اروپايي مانند اوقات فراعت با محوريت خانه نيز مشاهده کرد.
بنابر اين مي توان از تحول در مفهوم فراغت و ظهور جامعه اي فراغتي سخن گفت. روز بروز بر تعداد مردمي که كمتر به كار با دستمزد وقت مي گذرانند و بيشتر در فعاليت هاي فراغتي زمان مي گذرانند افزوده مي شود. اوقات فراغت در حقيقت حوزه تخصصي فعاليت انساني شده است. مردم وقت زيادي را صرف برنامه ريزي و فكر كردن به صرف اوقات فراغت مي کنند. صنعت فراغت بخش عظيم كارش در اصل دادن چنين مشاوره هايي است. مردم وقت بيشتري از گذشته صرف فراغت و وقت كمتري صرف كار مي كنند. اين مساله آنقدر محسوس است كه اين استدلال منطقي به نظر مي رسد كه آينده بشر بيشتر صرف فراغت مي شود تا كار و مساله اصلي فراغت است نه كار. اما آيا چنين تلقي از اوقات فراغت يعني قرار دادن مفهوم اوقات فراغت در مقابل كار درست است؟ آيا تحولات شگرفي که در متن جامعه رخ داده است نبايد درک ما از اوقات فراغت را تغيير دهد؟ آيا اوقات فراغت با انتخاب ، آزادي و استقلال ، لذت و خوشحالي تداعي مي شود و در مقابل كار با محدوديت ، حصر ، كسلي و بي حوصلگي و بيگانگي. اگر اين تعريف از اوقات فراغت را انتخاب كنيم اولا چه استباطي از كار داريم و ثانيا با چه مشكلاتي روبرو خواهيم شد؟ به عبارت ديگر تعريفي كه شعور عمومي به آن بيشتر گرايش دارد اوقات فراغت را اولا به مثابه زماني مي داند كه به طور انتخابي تلقي مي کند يعني اينکه در اين زمان هرچه مي توانيم انجام مي دهيم. ثانيا، فراغت فعاليتي است كه موجب ابراز وجود و خود شكوفايي فردي است و ثالثا فراغت به عنوان يك تجربه دروني به وضع روحي و رواني و گرايش ها و شرايط و تجربه توجه دارد. ( گزارش ملي جوانان ‏، 1381 ، ص 5). آيا نبايد اين نگرش را به نقد کشيد؟ آيا اين نگرش متناسب با تحولات در نظام هاي توليدي جديد است؟ آيا نبايد اين تصور را که اوقات فراغت را با آزادي وساعات آزاد وفارغ ازكارمرتبط مي کند به چالش كشيد؟ به نظر روژک تعاريف ما از اوقات فراغت بايد بر اساس تفسير ما از متن و زمينه پيدايش وكاربرد آن باشد. بنابر اين قرار دادن کار در مقابل اوقات فراغت مربوط است به متن اجتماعي اقتصادي ظهور نظام توليدي تيلوريسم و فورديسم و تبعات آن. اگر بنا به نظر روژک به پهنه تحولات اجتماعي و اقتصادي توجه کنيم نمي توان تئوري عام وكلي در باره اوقات فراغت ارائه کرد و هر گونه کوششي از اين دست غيرواقعي وايده آليستي خواهدبود. به عبارت ديگر نمي توان اوقات آزاد وفراغت و يا چگونگي وكيفيت تجربه آن را از متن وزمينة اجتماعي وتاريخي كه اين اموردرآنهاشكل مي گيرند جدا نمود. ( روژک ، 1985 و 1993 و 1995 و 2000 و برامهام ، 2002، ص 221-2 ) به علاوه اگر نظريه روژک را باز سازي کنيم مي توان گفت که تحول ماهيت اوقات فراغت بر تحول مفهوم آن نيز تاثير گذاشته است و اين مساله با ماهيت تغييرات نظام هاي اقتصادي و کار ارتباط داشته است. به طور مثال ظهور جامعه مصرفي که با بحث آزادي ، استقلال ، محدوديت ها، فاعليت و ساختار رابطه دارد بر مفهوم اوقات فراغت تاثير گذاشته است. در نتيجه براي پاسخ به اين سوال که آيا اوقات فراغت چيزي است که ما آن را با اختيار انتخاب مي کنيم يا نه را بايد با بررسي رابطه اي علي بين تغييرات در ماهيت اوقات فراغت و تغييرات در نظام هاي اقتصادي و کار روشن کرد. البته اين امر منافاتي با اين مساله ندارد که ما مطالعه اوقات فراغت را امري مرتبط با حوزه سياست بدانيم يا اينکه امري بدانيم که به شکلي با تحليل اجتماعي مرتبط باشد. يعني اينکه مي توان مطالعه اوقات فراغت را با برخي مسائل در فرايند قدرت و امتياز يا قدرت و طبقه مرتبط کرد. نظم اجتماعي به قول ايلايس و دانينگ چيزي نيست که تنها در محيط کار بحث شود يا نسبت به آن حساس بود بلکه در اوقات فراغت نيز نظم اجتماعي شکل مي گيرد و مورد خطر يا مذاکره قرار مي گيرد. ( ايلايس و دانينگ ، 1986( در اين نوع بررسي اوقات فراغت است که مي توان به دنبال هويت هاي جديد بود. بطور مثال در برخي جوامع غربي درست است که الگوي فراغت مسلط گرايش به خصوصي سازي خانواده دارد (آبرکرومبي و ديگران، 2000 ، ص 341 ) – يعني عقب نشيني به طرف خانه و خانواده و صرف اوقات فراغت در خانه اما همين مساله نشان مي دهد که اوقات فراغت تا چه حد تحت تاثير تحولات ديگر اجتماعي و اقتصادي است. گسترش شهر نشيني چنان محيط غربيه اي ايجاد کرده است که افراد را که در يک روند تاريخي از محليت و اجتماعات خود براي گم شدن در ميان غربيه ها به شهرها پناه آورده بودند دوباره به جاي نخست باز مي گرداند اما در نبود محليت آنها تنها به خانه هايشان پناه مي برند زيرا تنها اين فضاست که مي تواند مامني براي فرديت و خود در جامعه مصرفي جديد باشد. ( کوريگان، 1997، 96-114) از سوي ديگر بخش زيادي از اوقات فراغت به کالايي شدن زندگي تبديل شده است که به رشد جامعه مصرفي دامن زده است. همچنين بايد گفت که توزيع صرف اوقات فراغت به طور ناموزون بين جمعيت توزيع شده است. براي مثال طبقات متخصص و حرفه اي بيشتر اوقات فراغت را در بيرون خانه دنبال مي کنند اما کارگران ساده و بي تخصص ممکن است بيشتر در خانه اوقات فراغت را بگذرانند. اما اين به معناي اين نيست که بطور مثال در ساخت اقتصاد مبتني بر دانش مديران و متخصصين که جايگاه بهتري دارند وقت بيشتري هم براي اوقات فراغت دارند. به قول گيدنز آنها بايد دائما در حال دستکاري اوقات کار براي ايجاد اوقات ازاد باشند. (پيرسون، 1381)
بهرحال تمامي آنچه گفته شد با تحولات بعد از دهه 1980 و 1990 که نظام سرمايه داري مواجه با رشد اقتصاد دانش محور شد و پيامدهاي آن بر ساخت بازار کار و آينده کار و شغل محسوس گرديده است. همين مساله بر درک ما از اوقات فراغت نيز تاثير جدي گذاشته است . بنابر اين به دليل همين تغييرات بود که نظريه پردازان اجتماعي در تعريف خود از اوقات فراغت تجديد نظر کردند چرا که ماهيت اوقات فراغت بر اثر تغييرات در کار تغيير کرده بود.
( اين مقاله در فصلنامه مطالعات جوان چاپ شد)

ماخذ:
1) تئودور آدرنو، (1379) "اوقات فراغت" ، ترجمه ج آل آحمد ، زيبا شناخت ، شماره 2 و3 ، صص 33-28
2)
کريستوفر پيرسون ، (1380) معناي مدرنيت: گفتگوي با آنتوني گيدنز، ترجمه ا.ع. سعيدي، کوير.

3)
گزارش ملي جوانان ، (1381) بررسي وضعيت اوقات فراغت جوانان، سازمان ملي جوانان ، نشر اهل قلم
Abercombie, N, et al (2000), Contemporary British Society, Polity Press.

Babbage, C., (1835), On the Economy of Machinery and Manufactures, London, Charles Knight.

BBC, (2004), Games in Roman Time, Learning Zone, Open Univrsity Production, March.

Biggart, N.W, (1994), 'Labor and Leisure', In The Handbook Of Economic Sociology, Smelser, Neil and Swedberg R., Eds., Pp 672-691.

Bramham, P, (2002) 'Rojek, the Sociological Imagination, and Leisure', Leisure Studies 21 (2002) 221–234.
Braverman, H, (1974), Labour and Monopoly Capital, The Degrdation OF Work, In The Twentieth Century, New York, Monthly Review Press.
Campbell, C, (1983), 'Romanticism and the Consumer Ethic: Intimations of A Weber Style Thesis', Sociological Analysis, Vol 44, No 4, Pp 279-96.
---, (1987), The Romantic Ethic And The Sprit Of Modern Consumerism, Oxford, Basil Blackwell
Corrigan, P (1997), The Sociology of Consumption, London, Sage.
Cross, G, (1986), 'The Political Economy Of Leisure In Retrospect: Britain, France And The Origins Of The Eight-Hour Day', Leisure Studies, 5
Fox, A, (1974), Beyond Contract: Work, Power and Trust Relations, London, Faber And Faber
Giddens, A., (2001), Sociology, 4th edition, Polity Press
Hounshell, D, (1984), From American System To Mass Production, 1800-1932: The Development Of Manufacturing Technology in The United State, Baltimore, MD, Johns Hopkins University Press.
Hunnicutt, B.K., (1988), Work without End: Abandoning Shorter Hours For The Right To Work, Philadelphia: Temple University Press.
Kelly, J.E., (1982), Scientific Management: job re-designs and work performance, New York, Academic Press.
Kraus, R, (1971) Recreation and Leisure In Modern Society, New York, Appleton-Century-Crofts
Marrett, C, (1989), 'The Concept Of Leisure: Idea And Ideal', In The Philosophy Of Leisure, Ed., Cyril Barrett And Tom Winnifrith, London, Macmillan
Rojek, C. (1983) Emancipation and Demoralisation: contradicting approaches in the
sociology of leisure. Leisure Studies, 2, 83–96.

---. (1985) Capitalism and Leisure Theory, Tavistock, London.
---. ed., (1989) Leisure for Leisure: Critical Essays, Macmillan, London.
---. (1993) Ways of Escape. Modern Transformations in Leisure and Travel. Macmillan, London.
---. (1995) Decentring Leisure. Rethinking Leisure Theory, Sage, London.
---. (2000) Leisure and Culture, Palgrave, Basingstoke.
Sennett, R., (1998), The Corrosion Of Character: The Personal Consequences Of Work In The New Capitalism,
Smith, A., (1910), The Wealth Of Nations, London, Dent
Tannenbaum, A., et al., (1974), Hierarchy in Organization, San Francisco, Jossey-Bass
Tomlinson, Alan, 'Leisure', (1993), The Blackwell Dictionary Of Twentieth-Century Social Thought, William Outhwaite And Tom Bottomore, eds., Blackwell Publisher, U.K., Pp 329-330
Thomson, E.P., (1967) 'Time, Work Discipline and Industrial Capitalism', Past and Present 38
Weber, M, (1976), the protestant ethic and the spirit of capitalism, London, Allen and unwin, First published in 1904-5
Willimas, R, (1976), Keywords: A Vocabulary Of Culture And Society, London: Fontana/Flamingo
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.4 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان تحول مفهوم اوقات فراغت ، نظام هاي توليدي و بازار كار Average rating: 4.54725662141445, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr