سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

تعریف استثناء و اقسام آن
4.5 /5 20 5 1
تعریف استثناء و اقسام آن
تعریف استثناء و اقسام آن
استثناء عبارت است از اخراج اسم مابعد ادات استثناء، از حکم اسم ماقبل آنها به سبب یکی از ادات استثناء.[1]
یعنی آنچه بعد از ادات استثناء می‌آید، مشمول حکمی نخواهد بود که قبل از این ادات بدان اشاره شده است.
ادات استثناء عبارت‌اند از: «الّا، غیر، سوى، خلا، عدا، حاشا، لاسیّما، بید، لیس، لا یکون».[2]
استثناء به اعتباری بر دو قسم است: 1. استثنای مفرغ؛ آن استثنایى است که «مُستثنى منه» در کلام ذکر نشده باشد. مانند: «ما جائنی اِلّا احدٌ». 2. استثنای تام؛ آن است که «مستثنی منه» در کلام ذکر شده باشد. مانند: «جائنی القوم اِلّا زیداً.»
در استثناء تام، اگر مستثنی از جنس مستثنی منه و داخل در دلالت منطوقی آن باشد، آن‌را استثنای متصل گویند. مانند «زید» در مثال «جائنی القوم الّا زیداً»، که زید از جنس قوم و داخل در دلالت منطوقی قوم است.
و اگر مستثنى از جنس مستثنى منه و داخل در دلالت منطوقی آن نباشد، آن‌را استثنای منقطع یا منفصل گویند. مانند «فرس» در مثال «جائنی القوم الّا فرساً». که «فرس» از جنس قوم نبوده و داخل دردلالت منطوقی قوم نیست.
استثنای تام چه متصل چه منفصل یا در کلام موجب(مثبت) می‌باشد یا در کلام غیر موجب(منفی)،[3] ولی استثنای مفرغ، غالباً در کلام غیر موجب می‌آید.[4]
اعراب مستثنی
اعراب مستثنای مفرغ، به حسب عوامل می‌باشد؛ یعنی اگر عامل ماقبلش مرفوع طلب بود، مستثنی، مرفوع می‌شود و اگر عامل ماقبلش منصوب طلب بود مستثنی منصوب و اگر عامل ماقبلش مجرور طلب بود مستثنی مجرور خواهد شد. مانند: «ما قام اِلّا هندٌ».[5] یا مانند: «ما رایتُ اِلّا زیداً». یا مانند: «ما مررتُ اِلّا بزیدٍ».
اما مستثنای تام اگر در کلام موجب(مثبت) باشد مطلقاً منصوب می‌شود، چه در مستثنای متصل چه در منقطع؛ مانند: «جائنی القوم الا زیداً» و «جائنی القوم الا فرساً».
اگر مستثنای تام در کلام غیر موجب(منفی) واقع شود، اگر مستثنی متصل باشد در او دو وجه جایز است؛ نصب و تابعیت از مستثنى منه(رفع)، اما تبعیت کردن بهتر است. مانند «ما فَعَلُوهُ اِلَّا قَلِیلٌ» که رفع مستثنى (قلیل) بنابر تابعیت مستثنى از مستثنى منه است و از قسم «بدل بعض از کل» مى‏باشد، هرچند نصب آن نیز جایز است.
و اگر مستثنی منقطع باشد حجازیون آن‌را واجب النصب و تمیمیون علاوه بر نصب، اتباع از لفظ(رفع) را نیز اجازه داده‌اند مانند: ما جائنی القوم الا فرساً، او فرسٌ.[6]
اما آیه «وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً اِنْ هذا اِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ»:[7]
لفظ «ما» در این‌جا نافیه و مشبهه به لیس بوده و همانند لیس، رفع به اسم و نصب به خبر می‌دهد. بنابراین «هذا» اسم اشاره و محلاً مرفوع است به عنوان اسم ما و «بشراً» منصوب شده به عنوان خبر ما. «اِن» نافیه و «هذا» مبتدا، «اِلّا» حصریه و از ادات حصر، «ملک»، خبر برای هذا و محصور فیه، و «کریم»، صفت برای «مَلَک» است.[8]
گفتنی است «الّا» همیشه از ادات استثناء نیست تا مابعدش همیشه به عنوان مستثنی منه باشد، بلکه «اِلّا» اقسام متعدد دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از: 1. استثنائیه،[9] 2. وصفیه،[10] 3. عاطفه،[11] 4. زائده،[12]5. حصریه و...،[13] بنابراین«اِلّا» در عبارت « اِنْ هذا اِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ» از ادات حصر محسوب شده نه استثناء، از این رو جای بحث از تطبیق مصداق استثناء و اعراب آن نیز نخواهد بود، ولی اگر آن را از ادات استثناء و برای استثناء قرار می‌دادیم نیز اشکالی متوجه نمی‌شد. زیرا استثناء در این‌جا مفرغ بوده و «ملکٌ» نیز به عنوان مستثنی و خبر برای «هذا» که مبتداست بوده در نتیجه باید مرفوع می‌شد که شد.
 كلمات كليدي: اعراب مستثناي به "الاّ"، مستثناي به "لمّا"، مستثناي به "غير"، مستثناي به "ليس" و "لايكون"، مستثناي به "عدا"، "خلا" و "حاشا"
"احکام مستثنا" از مجموعه مباحث باب "استثناء" است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ از این رو به خواننده‌ی محترم توصیه می‌شود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "استثناء" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند.
در این نوشتار احکام، نکات و خصوصا اعراب مستثنا با توجه به انواع مختلف ادات استثناء، در هفت بخش مورد بررسی قرار می‌گیرد:
1) حکم مستثنای به "الاّ"
حکم اعراب مستثنای به "الاّ" بر سه گونه است:
الف) وجوب نصب
در سه صورت نصب مستثنای به "الاّ"، واجب است:
1. استثناء تامّ، متّصل و موجب؛[1] مانند: «فشربوا منه الاّ قلیلاً منهم»؛[2] در این آیه‌ی شریفه "قلیلاً" مستثنا و منصوب واقع شده است.
2. استثناء تامّ، و منقطع؛[3] مانند: «ما لهم به مِنْ علمٍ الاّ اتباعَ الظن»؛[4] در این آیه‌ی شریفه "اتباع"، مستثنا و منصوب واقع شده و استثناء، منقطع و غیرموجب است.
3. تقدّم مستثنا بر مستثنی‌منه؛[5] مانند: "ما قام الاّ زیداً القومُ"؛ در این مثال "زیداً" مستثنا، منصوب و مقدّم بر مستثنی‌منه (القومُ) واقع شده است.
ب) ترجیح بدلیّت از مستثنی‌منه و جواز نصب[6]
در صورتی که استثناء تامّ، متّصل و غیرموجب باشد بدلیّت[7] مستثنا از مستثنی‌منه ترجیح دارد[8] اگر چه نصب آن نیز جایز است؛ مانند: «ما فعلوه الاّ قلیلٌ منهم»؛[9] در این آیه‌ی شریفه "قلیلٌ" مستثنا، مرفوع و بدل از "واو" در "فعلوه" واقع شده اگر چه نصب آن (قلیلاً) نیز بنابر استثناء، جایز است.
ج) به اقتضای عامل قبل از "الاّ"
 
در استثناء مفرّغ، اعراب مستثنا به حسب اقتضای عامل قبل از "الاّ" تعیین می‌شود که به عنوان مثال مستثنا در اقتضای فاعل، مرفوع و در اقتضای مفعول‌به، منصوب خواهد بود؛ مانند: «و ما یَعْلَمُ تَأویلَه الاّ اللهُ»[10] و «و لاتقولوا علی الله الاّ الحقَ»؛[11] در آیه‌ی اوّل، عامل (یعلم) اقتضای فاعل دارد و از این رو مستثنا (الله)، مرفوع است و در آیه‌ی دوم، عامل (لاتقولوا) اقتضای مفعول‌به دارد و از این رو مستثنا (الحق)، منصوب است.
نکاتی در مستثنای به "الاّ"
1. حرف "الاّ" به جهت کثرت کاربرد آن، اصل در ادات استثناء به حساب می‌آید.[12]
2. در عامل نصب مستثنا به "الاّ" اختلاف است؛ بعضی عامل قبل از "الاّ" را به واسطه‌ی "الاّ"، ناصبِ مستثنا دانسته و بعضی دیگر خود "الاّ" را به تنهایی عامل نصب به حساب آورده‌اند.[13]
3. بدون لحاظ اختلاف در عامل نصب مستثنا به "الاّ"، در اعراب آن تعبیر "منصوب علی الإستثناء" به کار می‌رود.[14]
4. در مواردی مشاهده می‌شود که بعد از "الاّ"ی استثنائیه، جمله واقع می‌شود؛ این موارد بیشتر در استثناء مفرّغ بوده و در این صورت اعراب جمله به حسب جایگاه آن در کلام تعیین می‌شود.[15] به عنوان مثال در آیه‌ی "و لا ینفقون الاّ و هم کارهون"[16] استثناء، مفرّغ و جمله‌ی مستثنا (و هم کارهون) حال و در محل نصب واقع شده است.
2) حکم مستثنای به "غیر"
اصل در کاربرد "غیر" این است که وصف برای نکره و یا شبه نکره[17] واقع شود و فائده‌ی آن مغایرت مجرور آن با موصوف است.[18] اما گاهی با این اصل مخالفت شده و متضمن معنای "الاّ"[19] و از ادات اسمی استثناء به حساب می‌آید.[20]
مستثنای به "غیر" به سبب اضافه‌ی "غیر" به آن دائما مجرور است اما "غیر" همان اعراب مستثنای به "الاّ" را دارد؛[21] از این رو حکم اعراب "غیر" بر سه گونه است:
1. وجوب نصب؛ مانند: «قاموا غیرَ زیدٍ»؛ در این مثال استثناء، تامّ و موجب واقع شده و "غیر" منصوب بنابر استثناء‌ است.[22]
2. رجحان بدلیّت از مستثنی‌منه و جواز نصب؛ مانند: «ما أسرع المتسابقون غیر سعیدٍ»؛ در این مثال استثناء، تامّ و غیرموجب واقع شده است؛ از این رو "غیر" می‌تواند منصوب، بنابر استثناء و یا مرفوع بنابر بدلیّت از مستثنی‌منه (المتسابقون) باشد اگر چه رفع آن بنا بر بدلیّت، رجحان دارد.
 
3. به اقتضای‌ عامل قبل از "غیر"؛ مانند: «ما رأیت غیرَ سعیدٍ»؛ در این مثال استثناء، مفرّغ و "غیر" مفعول‌به برای عامل قبل (رأیت) واقع شده است.
3) حکم مستثنای به "سوی"
"سوی" از ادات اسمی استثناء و به چهار گونه‌ی "سِوی"، "سُوی" ، "سِواء" و "سَواء" به کار می‌رود.[23] مستثنای به "سوی" به سبب اضافه‌ی "سوی" به آن دائما مجرور است اما در اعراب "سوی" دو رویکرد در میان عالمان نحو مشاهده می‌شود؛ بعضی[24] آن را در معنا و اعراب همانند "غیر" دانسته و در مقابل بعضی[25] قائل به ظرف بودن و نصب آن شده‌اند.
4) حکم مستثنای به "بَیْدَ"
بَیْدَ" به معنای "غیر" بوده و از ادات اسمی استثناء به حساب می‌آید. "بید" در استثناء منقطع به کار رفته و دائما اضافه به مصدر مؤوّل از "أنّ" و دو معمول آن، می‌شود؛ مانند: «زیدٌ فقیرٌ بَیْدَ أنّه عزیزُ النفس»؛ در این مثال "بید" از ادات استثناء و منصوب بنابر استثناء و یا حال مؤوّل به معنای "مغایر" واقع شده است.[26]
5) حکم مستثنای به "لمّا"
"لمّا" بر سه قسم "نافیه"، "شرطیه" و "استثنائیه" به کار می‌رود[27] که در صورت استثنائیه، در حرف بودن و دلالت بر استثناء همانند "الاّ" بوده و بر جمله داخل می‌شود؛[28] مانند: «إنْ کلُّ نفسٍ لمّا علیها حافظٌ».[29]
6) حکم مستثنای به "لیس" و "لایکون"
استثناء به این دو فعل به ندرت اتفاق افتاده[30] و مستثنا در این دو دائما منصوب و خبر واقع می‌شود و اسم آن دو، ضمیر مستتر (هو) و مرجع آن "بعض" است که از "کل" سابق فهمیده می‌شود؛[31] مانند: «قام القومُ لیس زیداً»؛ در این مثال "زیداً" مستثنا، خبر و منصوب واقع شده و مرجع ضمیر مستتر (هو) در "لیس"، "بعض" است که از "کل" سابق (القوم) فهمیده می‌شود. تقدیر عبارت "لیس بعضُهم زیداً" بوده است.
7) حکم مستثنای به "عدا"، "خلا" و "حاشا"[32]
این سه لفظ از ادات استثناء بوده و بر سه گونه به کار می‌روند:
1. حرف جرّ
در این کابرد مستثنا، مجرور و حرف جرّ متعلق به فعل یا شبیه آن در سابق است؛[33] مانند: «جاء القومُ خلا زیدٍ».
2. فعل بدون "ما"‌ی مصدری
در این کاربرد، افعال مذکور به معنای "جاوز" بوده[34] و مستثنا، مفعول و منصوب واقع شده است؛ مانند: «جاء القومُ خلا زیداً»؛ در این مثال "خلا" فعل استثناء و فاعل آن ضمیر مستتر (هو) و مرجع آن "بعض" است که از "کل" سابق (القوم) فهمیده می‌شود. تقدیر عبارت "خلا بعضٌ منهم زیداً" بوده و این جمله، حال و در محل نصب است.[35]
3. فعل با "ما"‌ی مصدری[36]
در این صورت این الفاظ تنها فعل می‌باشند و نصب مستثنا بنابر مفعول‌به واجب است؛ مانند: «جاء القومُ ما خلا زیداً»؛ "ما"ی مصدری و جمله‌ی بعد از آن به تأویل مصدر رفته و در محل نصب می‌باشد اگر چه در نقش آن در جمله اختلاف شده و بعضی آن را حال و به تقدیر "مجاوزین زیداً" گرفته‌اند و بعضی دیگر آن را ظرف و تقدیر را "وقتَ مجاوزتهم زیداً" دانسته‌اند.[37]
نکته
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که بعضی[38] از عالمان نحو در پایان باب "استثناء" به عنوان خاتمه، به بحث پیرامون "لاسیّما" از جهت ترکیب، معنا،‌ ارتباط آن با استثناء و اعراب اسم واقع بعد از آن پرداخته‌اند.[39] از این رو به خواننده‌ی محترم توصیه می‌شود جهت فهم مباحث یاد شده به عنوان مستقل "لاسیّما" مراجعه کند.
[1]. صفایى، غلامعلى‏، ترجمه و شرح مغنی الادیب،‏ ج 1، ص 141، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387ش.
[2]. همان.
[3]. «هو ما یتقدّمه نفی او شبهه من نهی او استفهام انکاریّ‏ «غالبا» لا دائما». مدنى، علیخان بن احمد، الحدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه، محقق، مصحح، سجادى، ابو الفضل‏، ص 393، قم، ذوی القربى، چاپ اول، بی‌تا.
[4]. ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 142.
[5]. الحدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه، ص 391.
[6]. ر.ک: الحدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه، ص 388.
[7]. «و گفتند: منزّه است خدا، این بشر نیست این یک فرشته بزرگوار است.»، یوسف، 31.
[8]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 12، ص 416 - 417، دمشق‏، بیروت، دار الرشید، مؤسسه الایمان، چاپ چهارم، 1418ق؛ دعاس- حمیدان- قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 2، ص 82، دمشق، دارالمنیر و دارالفارابى، چاپ اول، 1425ق.
[9]. ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 141.
[10] . «اِلّای وصفیه به معناى «غیر» است و همواره در جملات، این کلمه و مابعدش صفت واقع می‌‏شود و دلالت بر مغایرت موصوف با اسم مابعد خود می‌کند مانند: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَهٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا». شاهد در «الّا» اسمیه وصفیه است که صفت براى جمع منکر «آلهه» می‌باشد.»، ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 143.
[11]. «الّای عاطفه، همانند واو عاطفه دلالت بر تشریک معطوف و معطوف علیه در اعراب و حکم دارد، یعنى وقتی در کلام قرار می‌گیرد بیان می‌کند که معطوف همان حکم معطوف علیه را دارد». ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج 1، ص 148 – 149.
[12]. «در جایی است که هیچ‌‌یک از اقسام دیگر محتمل نباشند.»، ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 150 – 151.
[13]. برای اطلاع از معنای حصر و ادات حصر، ر.ک؛ پاسخ شماره 65519.
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.8 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان تعریف استثناء و اقسام آن Average rating: 4.43983068561174, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr