سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

تعليم و تربيت در دوره هخامنشی
4.5 /5 20 5 1
تعليم و تربيت در دوره هخامنشی
تعليم و تربيت در دوره هخامنشی 
 
کوروش بزرگ در سال 599 قبل از ميلاد که به پادشاهی پارس رسيد ظرف مدت بيست سال، کشور پهناور و با عظمتی به وجود آورد که از مغرب به مصر و دريای مديترانه، از مشرق به رود سند و ازجنوب به خليج فارس و دريای هند محدود بود. . او برای اداره کشور پهناور خود به ايجاد حکومت مرکزی مقتدر و مردانی مدبر نيازمند بود. برای داشتن چنين افرادی، شروع به تربيت اطفال شاهزادگان و طبقات ممتاز کرد و با تربيت آنان، مردان مسئول و مديران مقتدر قسمت های مختلف مملکت را تامين کرد. اين کار در ادوار بعد نيز ادامه يافت. به همين دليل می توان گفت دولت ايران باستان، يکی از عوامل مهم تعليم و تربيت ايرانيان به شمار می رفت. آموزش و پرورش در ايران دوره هخامنشی به سه بخش تقسيم می شد : اول تربيت اجتماعی، دوم تربيت شخصی، سوم تربيت شغلی و حرفه ای.
هدف اول برای اين بود که روح خودکامی و خودخواهی خرد سالان به همگامی و همکاری با ساير اعضای ايرانی مبدل شود و کودکان با حقوق خود و حقوق ديگران آشنا شوند و به آن ها احترام بگذارند، آداب و آيين ملی را بشناسند و افتخارات قومی و نژادی را گرامی بدارند. چنانچه از بعضی مدارک استنباط می شود، ايرانيان دوره هخامنشی در هدف دوم در ضمن پرورش کودکان و نوجوانان، رعايت ويژگی های فرد را نيز کرده اند و نه تنها به پرورش اين ويژگی پرداخته اند، بلکه علاوه بر آموزش رسمی و عمومی چيزهايی نيز می آموختند که اوقات بيکاری کودکان و نوجوانان را پرکند. منظور از هدف سوم اين بوده است که بيشتر افراد خانواده های برجسته را برای خدمت های لشکری و کشوری آماده کنند و نوع و سبکی که به کار می بردند برای ثبات اجتماعی و بهتر کردن اوضاع بوده است. برای تربيت طبقات پايين از طرف دولت اقدامی نشده و صنعت و پيشه هر صنفی از طرف پدر به پسر و استاد به شاگرد آموخته می شد. سرپرستی و تربيت روحانيان نيز با خود آن ها بوده است. علی رضا حکمت در کتاب آموزش و پرورش ايُران باستان « صفحه 134 »به نقل از راوندی می نويسد : در ايران باستان هرکس برای کاری معين تربيت می شد و آموزش های لازم را در آن زمينه فرا می گرفت که اين امر به ايجاد تخصص ها و پيدايش متخصص کمک می کرده است و همين رويه آموزش را، نياکان، تا آخر دوره سامانيان همواره رعايت کرده اند.
هخامنشيان، در روش تدريس، به جنبه های علمی آموزش توجه زيادی داشتند و در موقع ياد دادن درس، هرگاه لازم می شد، معلم می توانست شاگرد را تنبيه کند، اما سعی می شد که تنبيه متناسب با خطايی باشد که از شاگرد سر زده است و شاگرد نيز بايد معترف به گناه خود باشد و علت تنبيه خود را بداند که بار ديگر مرتکب آن نشود. تنبيه ها نيز جنبه آموزشی داشته است و حتی المقدور از تنتيه بدنی خودداری می کرده اند. در تنبيه بعضی منافع اجتماعی را ملحوظ می داشتند، مثلا کسی که بر حيوانات تعدی می کرد تنبيهش اين بود که ده هزار حشره موذی در کشتزار را بکشد و گاه مجرمين را وادار می کردند که نسبت به خانواده ای که مرتکب جرم شده اند اگر بی سوادی در ميان آن ها بود او را باسواد کنند. در دوره هخامنشی، پيرامون کاخ شاهی، آموزشگاه هايی برای تعليم نوجوانان وجود داشته است و آموزگاران کارآزموده آنان را برای کارهای گوناگون دولتی مهيا می کردند. حکمت می نويسد : « اولين و ابتدايی ترين محل دانش آموزی به طور عام خانه بوده است و عهده دار آموزش وپرورش پدر و مادر بوده اند و به مرور پا به پای تشکيل اجتماع و تمرکز خانواده ها، مکان آموزش به خانه مربی انتقال يافت که می توان آن را از نخستين محل تدريس گروهی يا مکتب به حساب آورد. » با رواج دين زرتشت، آتشکده برای آموزش مورد استفاده قرار گرفت. در زمان هخامنشيان با توسعه صنايع حرفه های گوناگون و سازمان های اداری، نياز مبرمی به نيروی انسانی متخصص و کارآمد به وجود آمد و تشکيلات مذهبی و آتشکده ها پاسخگوی نيازها بود که سوای آموزش دينی برای ساير علوم، محل جداگانه ای تاسيس کرد و اين اولين گام برای مدارس رسمی بود.
حکمت در « ص 369 » کتابش به نقل از کتاب يونانی ها و بربرها اثر استرابون می نويسد : تعليم و تربيت خاندان شاهی جايگاه مخصوصی به نام جايگاه آزادی دارد و آن جايگاه در کنار کاخ شاهی و بناهای دور از اماکن عمومی بود، برای اين که سرو صدای کارهای روزانه و هياهو و آشوبی که از آن نتيجه می شود، مايه پريشان شدن نظم لازم برای تعليم و تربيت نشود. اين جايگاه به چهار قسمت تقسيم می شد: اول قسمت کودکان، دوم نوجوانان، سوم مردان و چهارم کسانی که سن شان از مرحله ای که بتوانند سلاح بردارند تجاوز کرده است. شاگردان روی هم رفته روزی هشت ساعت درس می خواندند و تا زمان ساسانيان وضع آموزشگاه ها با کم و بيش تغيير به همين منوال بوده است. در زمان هخامنشيان ، علاوه بر دانشکده ای که برای تحصيل علم طب در ساييس مصر توسط داريوش احداث شد، چند دانشکده و مدرسه عالی مهم نيز در شهرهای پورسيا، آذربايگان و بلخ وجود داشته است.
.تعليم و تربيت در جامعه مادها
دکتر بيژن در سير تعليم و تربيت ايران می نويسد : « پادشاهان ماد، دفترهای شاهی يا سالنامه داشتند که وقايع و گزارش های کشوری را در آن بر طبق قانون ضبط می کردند ولی جز ذکر نام چيزی از آنها باقی نمانده است. » بنابراين از نحوه تعليم و تربيت رسمی آن ها اطلاع درستی در دست نيست. اما تا حدی تعليم و تربيت و اجتماعات مادها را می توانيم از کيفيت تعليم و تربيت هخامنشيان حدس بزنيم. چون پارس ها از نظر تمدن و فرهنگ از مادها جلوتر بودند، وقتی بر مادها تسلط يافتند تمدن آن ها را هم اخذ کردند تا حدی که ملل دنيای قديم تمدن سلطنت پارس را همان تمدن سلطنت مادی می شمردند. مادها خط ميخی را از آشوری ها گرفتند، همچنان که پيش از آن ها، ايلامی ها آن را اقتباس کرده بودند ولی برطبق تحقيقات جديدی که انجام شده است، الفبای 39 حرفی را آن ها از خطوط ميخی آشوری ساختند و اين خط از مادها به پارسی ها رسيده است. محمد تقی بهار « ملک الشعرا » در کتاب سبک شناسی پيدايش خط در دوران مادها را چنين تعريف می کند : « در اساطير و نامه های باستانی ايرانی نيز اين معنی ثبت است که خط از طرف ديوان به پادشاهان باستانی ايران، مانند طهمورث آموخته شد. » آريايی های آن روز که در ايران استقرار يافته اند خود دارای تمدن و خط نبودند و اين مبادی و اصول را از رعايا و زيردستان مغلوب خود آموختند و اين همان زيردستان مردم قديم بوده اند که بعدها از آنان به ديو تعبير شده است و يا اسرای جنگی از نژادهای همسايه و اتباع و ملل مجاور که مغلوب ايران می شدند. آنچه از منابع صحيح و قراين روشن ثابت و شواهد به دست می آید آن است که ايرانيان مادها »، در طول آن مدت که يوغ بندگی و رعيتی ملل مقتدر آشور را به گردن داشتند، با خط آشوری که خط ميخی است آشنا شدند و بعدها که از قيد ذلت آزاد شدند و دولت مستقلی از خود برقرار ساختند، خط ميخی را تکميل کردند و می بينيم که در بدو تشکيل دولت هخامنشی اين خط مانند خط ميخی مورد استعمال پادشاهان بزرگی چون کوروش، داريوش و خشايار شاه قرار گرفته است. ايرانيان ، زبان آريايی و الفبای 36 حرفی را از مردم ماد گرفتند و همين مادها سبب شدند که ايرانيان به جای لوح گلی، از کاغذ پوستی و قلم برای نوشتن استفاده کنند و به ساختن ستون های فراوان در ساختمان ها توجه داشته باشند. قانون اخلاقی ايرانيان که در زمان صلح صميمانه به کشاورزی می پرداختندو در جنگ متهور و بی باک بودند و نيز مذهب زرتشتی آنان و اعتقاد به اهورامزدا و اهريمن و سازمان پادشاهی و تسلط پدر در خانواده و تعدد زوجات و مقداری از قوانين ديگر، از شدت شباهت با قوانين ماد با هم و يکجا ذکر می شوند.برای مطالعه وضع تعليم و تربيت در دوره های گذشته، بايد به قديمی ترين اطلاعات مربوط به تعليم و تربيت بشر نظر افکند و مشخص کرد که بشر اوليه، ابتدا چگونه چيزری را فرا گرفته و اين تعليم به چه نحو يا توسط چه کسی انجام شده است.
اولين یادگیری
برای بررسی اولين يادگيری ها و تعليم و تربيت می توان به دو منبع مهم رجوع کرد. اول اديان و دوم اسناد و مدارک تاريخی و ما قبل تاريخی و يا نظريات دانشمندان باستان شناس و علمای علوم طبيعی و متخصصان تعليم و تربيت.
آنچه از قرآن کريم و تعليمات برخی از اديان توحيدی به دست می آيد، اين است که: « پس ازاين که خداوند آدم را از خاک بيافريد و از روح خود در او دميد، آن چه را که نمی دانست توسط وحی و رسولان آن به او تعليم داد. » آدم، اولين متعلم است و خود شايد اولين معلم از نوع بشر باشد که فرزندانش را تعليم می دهد و آن ها هم نسلا بعد نسل اين وظيفه را به عهده دارند، ولی وظيفه تعليم، کاملا به بشر واگذار نمی گردد و خدا هر وقت لازم می دانست، تعليمات ديگر را به وسيله وحی به پيامبران برای هدايت بشر ابلاغ می کرد. از نظر اسناد و مدارک تاريخی و باستان شناسی، آثاری که از هزاران سال قبل به دست آمده و دانشمندان طبيعت گرا هم چنين نظری را با ترديد اظهار کرده اند که بشر بسياری از امور را به طور طبيعی و غريزی، که در واقع معلم طبيعت به او آموخته است، انجام می دهد و سپس آموزش به شکل غير رسمی از نزديکان به او منتقل می گردد. بنابراين کارهای ابتدايی و غريزی، خود به خود انجام می گيرد و امور جنبی آن ها هم ابتدا در اثر احتياج به وجود می آيد و سپس ديگران با تقليد، آن ها را فرا می گيرند. بعدها بشر احساس کرد برای آموزش احتياج به نظم و ترتيب خاصی دارد. بنابراين، پدران و بزرگ ترها ابتدا فرزندان را نزد خود تعليم می دهند و پس از گذشت هزاران سال کم کم مدرسه به شکل کنونی اش به وجود آمد که تکنولوژی پيشرفته زمان را به خدمت خود می گمارد و در راه رسيدن به هدف های آموزشی، از وسايل بسيار پيچيده علمی استفاده می کند.
سازمان آموزش و پرورش در زمان هخامنشيان
پدر و مادرها در خانه آداب معاشرت و آيين زندگي را به فرزندان خود ياد مي‌دادند و آنان كه از وضع مالي بهتري برخوردار بودند، فرزندان خود را به آموزشگاه‌ها مي‌فرستادند. آموزشگاه‌هاي درباري مخصوص شاهزادگان يا پسران اشراف و اعيان بود. اين آموزشگاه‌ها براي دولت كارمند تهيه و تربيت مي‌كرند.
آموزش و پرورش طبقاتي در دوره‌‌ي هخامنشيان
در ايران باستان پيش از آموختن الفبا، خواندن و نوشتن، براي همه كودكان از هر دسته و طبقه يكسان نبود، در مراحل بالاتر بر حسب موقعيت اجتماعي خانواده‌هاي دانش‌آموزان، رشته‌ي درسي و روش آ‚وزش متفوت مي‌شد.
فرزندان و صاحبان حرفه مشاغل تحت آ‚وزش و تربيت مربوط به طيقه‌’ خانواده خود قرار مي‌گرفتند. هر طبقه غالبا متون و حرفه‌ي طبقه‌ي خود را مي‌آموخت و براي همان علومي كه در خاواده‌هاي آن‌ها متمركز بود آماده مي‌شد. همان‌طور كه قبلا گفنه شد، در ايران باستان دانش‌آموزان به سه دسته تقسيم مي‌شدند: دانش‌آموزان خاص، دانش‌آموزان حرفه‌اي و دانش‌آموزان عمومي.
روش تعليم و تربيت در زمان هخامنشيان روش عملي بوده است.
تعليم و تربيت در دوره ساسانيان
در زمان ساسانيان با وضع طبقاني خود، مانند ادوار سابق تربيت مخصوص به خانواده‌هاي نجبا و اشراف بوده است و مردم عادي از آن بهره‌اي نداشته‌اند. در عين حال چنين به نظر مي‌رسيد كه به واسطه احتياج بيشتر به دبيران، كارگزاران دولتي و ماموران وصول ماليات، تعليم و تربيت تا حدي بيش از دوره‌هاي قبل گسترش مي‌يابد. در اين دوره ظاهرا عده بسيار معدودي از طبقات غير اشرافي شامل طبقه متوسط از سواد و تعليم و تربيت مختصر برخوردار بودند. يكي ديگر از علل توسعه تعليم و تربيت افزايش و ارتباط با ممالك و توسعه بيشتر دانش و علم و احتياج وسيعتر به آگاهي از اوضاع و احوال مردم ديگر بوده است.
بر اثر افزايش ارتباط در دوره ساسانيان، علوم مختلف شامل پزشكي، هيات، ادبيات و فلسفه به طور محسوس در ايران پيشرفت كرد. در اين دوره به علت پيدايش مذاهب تازه و مسائل جديد اقتصادي و اجتماعي، بحث درباره علوم اجتماعي و حكومتب و تكامل اسنان بيش از پيش معمول شد و حتي ظاهرا پادشاهاني نظير انوشيروان به اين گونه مسائل علمي اظهار علاقه مي‌كردند و در مباحث آن‌ها شركت مي‌جستند.
در قسمت ادبيات و هنر نيز به علت افزايش روابط اقتصادي و اجتماعي با شرق و غرب مخصوصا هند، بعضي از آثار ادبي خارجي به زبان پهلوي برگردانده شد.
هدف‌هاي تربيتي ساسانيان
مهم‌ترين هدف‌هاي تربيتي ساسانيان عبارت بودند از:
يک: تربيت ملي و قومي به منظور تحكيم مليت
دو: تربيت خانوادگي به منظور تحكيم واحد خانواده و فراهم ساختن امكانات تربيتي بيشتر اين واحد
سه: تربيت مذهبي و اخلاقي
چهار: تربيت شغلي و حرفه‌اي براي دوام طبقات و تثبيت وضع اجتماعي
پنج: تربيت بدني به منظور سلامتي و نيرومندي
شش: سوادآموزي به منظور رفع نيازهاي بازرگاني و امور اداري كشور
هفت: رهانيدن افراد از گناه هنگام فراغت با پيش بيني و فراهم كردن فعاليت‌ها و سرگرمي‌ها
سازمان آموزش و پرورش ساسانيان
در زمان ساسانيان سازمان‌هاي تربيتي عبارت بودند از: خانواده، مدرسه‌هاي وابسته به داشكده‌ها و مدارس بزرگ‌زادگان كه نزديك قصر شاهي ساخته مي‌شد « فرهنگستان و دانشگاه ». در اين دوره نيز تربيت اطفال تا هفت سالگي به عهده مادران بود و از اين سن به بعد آموزش در مدارس و ميدان‌هاي خارج شهر و فرهنگستان انجام مي‌شد و يك سوم شبانه روز ويژه تحصيل بود.
برنامه
پرورش ديني و اخلاقي تربيت عمده اطفال بود كه مسوليت آن‌را معلمان « فرهنگيان و اندرزبدان » عهده دار بودند و مي‌بايست واعظ و اهل تقوي باشند و امور تعليم و تربيت تحت نظر موبد موبدان بود.
.
روش آموزش
همان طور كه قبلا اشاره شد در دوره ساساني تربيت طبقاتي بود و به حافظه اهميت قراواني داده مي‌شد. توبيخ و پاداش و تنبيه بدني نيز در كار بود. در پرورش شاهزادگان، سعي مي‌شد آن‌ها را با انضباط بار بياورند و به رياضت و سختي و تحمل در برابر گرسنگي و تشنگي، گرما و سرما، عادت دهند تا پايداري آن‌ها زياد شود. در زمان ساسانيان، سوادآموزي و به طور كلي آموزش دگرگوني و تكامل خاص پيدا كرد و در سطح بالايي قرار گرفت. شرايط مساعد اقتصادي و اجتماعي، پيشرفت صنايع از جمله صنعت كاغذ و پيدايش كتاب و كتابخانه، و وجود دانشمندان بي‌شمار سطح تعليمات ابتدايي و گسترش سوادآموزي را بالا برد و برحسب نياز و پيشرفت اجتماع، برنامه‌هاي جامع‌تر و وسيع‌تري براي آموزش نوباوگان طرح‌ريزي شد و قشرها و گروه‌هاي بيشتري از مردم را از آن بهره‌مند مي‌كرد. در دروه ساسانيان كه علم و دانش تجديد حيات يافت و به اوج خود رسيد، مدارس هم از نظر كميت و كيفيت توسعه يافتند. بارزترين نمونه مدارس مدارس زمان ساسانيان دو مدرسه مشهور ايراني يكي در رها و ديگري در نصيبين بود و اين دو شهر به علت وجود همين دو پايگاه آموزشي شهرت يافتند. تعداد دانش‌آموران اين مدارس در حدود هشتصد نفر ذكر شده است. از روي همين تعداد مي‌توان به تشكيلات منظم و سازمان مجهز آن‌ها پي برد. علاوه بر مدارس نام برده، مدارس ديگري با تنوع و گوناگوني بيشتر، از قبيل مدارس حرفه‌اي، مدارس فني، مدارس و حوزه‌هاي فلسفي « مانوي ومزدكي و زرتشتي و يهودي » و مدارس ادبي و علمي « پزشكي، رياضي‚ نجوم و ... » وجود داشت و زمينه را براي پيدايش دانشگاه معروف جندي شاپور فراهم آورد.
 
منبع : http://jamnews.mihanblog.com
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.7 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان تعليم و تربيت در دوره هخامنشی Average rating: 4.46731552391654, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr