مادر بچه را لباس پوشاند.
من غصه ی بچه ها را می خورم
احمد شیشه را پاک کرد.
احمد ماشین را پاک کرد.
خورشید هوا را روشن کرد.
شب هوار را تاریک کرد.
من تو را آدم می کنم.
من تو را اذیت می کنم.
کار تو علی را ناراحت کرد.
شایستگی اش اورا استخدام کرد.
او کاری را پیدا کرد.
خورشید هوا را روشن کرد.
احمد شیشه را پاک کرد.
لیلی آمد. پرنده پرید.
من تو را آدم می کنم.
ابراهیم بت ها را شکست.
نقاش ديوار را رنگ زد .
مادر کودک را غذا داد .
او مرا درس زندگي آموخت .
اين چراغ از شمع كه افروختي؟
فلك بر ماه مرواريد مي بست
رهش باز دادند و بگريختند
آن بدره زر به دست پسر خويش بفرستاد
( گفتار به عقل است ) كه را عقل ندادند
هيچ را زبان گفتار نماند.
مردم رو گذاشتن سر كار.
جمعيت رو يك ساعت معطل كردن.
5) مرا اين سعادت ارزاني داشت. ( سمك عيار )
6) از مادر حرب را زاده اند. ( تاريخ سيستان )
7) وليد.. را بيعت كردند. ( تاريخ سيستان )
8) ابراهيم را پرسيدند از حقيقت ايمان. ( كشف المحجوب )
در هر چهار جمله حالت تناوب مفعولي ديده مي شود: 5) مرا ?به من، 6) حرب را? براي حرب، 7) وليد را? با وليد و 8) ابراهيم را? از ابراهيم. اما تنها جمله (5) يك ساخت دومفعولي است و جمله هاي ديگر عليرغم حضور تكواژ را حتي گذرا نيستند.
دلبر هنوز ما را از خود نمي شمارد. ( انوري )
15) جويي جداگانه كندند بيكند را.
ما عنكبوتي را به شحنگي وي فرستاديم. ( روح الارواح )
17) با خود گفت: چنين حكيمي را چون توان كشت؟ ( تاريخ بيهقي )
18) اما اگر زني را به اجارت گيرد تا كودكي را شير دهد، روا بود.
او پشت دری را بالا زد
او پرده ها را بالا و پایین کشید
زندگی فراری خود را تسلیم کرد
مستخدم صورت حساب را تنظیم کرد