خط ونوشتار
زبان فارسي كه زبان ملي ما و وسيله ارتباط ميان ايرانيان و فارسي زبانان داخلي و خارج كشور است، به صورت فعلي خود بيش از هزار سال عمر و ادبيات مكتوب دارد. اما از بخت بلند ما ايرانيان، زبان ما در اين مدت كمتر تحول بنيادي پيدا كرده است. هر چند، در نخستين قرن هاي تكوين زبان فارسي، در سطح واژگاني و نحوي تفاوت هايي ميان متوني كه در مناطق مختلف ايران نوشته شده ديده مي شود. هر چه پيشتر مي آييم اين تفاوت ها كمتر مي شود. نوشتن برخي از كلمات به صورتي كه در منطقه جغرافيايي خاصي به كار مي رفته و ضبط متفاوت برخي از صيغه هاي فعل، كه از ويژگي هاي متوني است كه تا قرن هاي ششم و هفتم تأليف شده، بعدها از ميان مي رود، به طوري كه امروز همه ما حس مي كنيم كه فارسي را به يك شكل و يك صورت مي نويسيم و ظاهراً در خواندن نوشته يكديگر با مشكلي مواجه نمي شويم. با اين حال رسم الخط يا شيوه خط يا دستور خط فارسي تا اين اواخر قاعده مشخصي نداشت. به نظر نمي آيد كه تا پيش از دهه دوم قرن حاضر كسي به مسئله رسم الخط و به ويژه به مسئله استقلال كلمات و كلمات مركب و جدانويسي يا سرهم نويسي آنها آگاهانه انديشيده باشد، و نسخه هاي خطي كه از گذشته در دست داريم گواه اين بي توجهي است... در واقع جستجو براي يافتن قواعدي براي رسم الخط در متون قديمي كاري عبث است. نياز به رسم الخط واحد، مسئله جديدي است. نه گذشتگان را بايد ملامت كرد كه چرا به فكر آن نبوده اند و نه بي توجهي به اين مسئله را بايد به حساب فضايل ايشان نوشت. حتي در زبان هاي اروپايي نيز كه بسياري از مشكلات خط ما را ندارند، توجه به وحدت رسم الخط پديده جديدي است و پيش از قرن هاي شانزدهم و هفدهم ميلادي در بسياري از زبان ها گاهي واژه اي را به چند صورت مي نوشتند. ... در ايران، جستجوي شيوه واحدي براي رسم الخط فارسي از زماني آغاز شد كه شمار كتابهاي چاپ شده افزايش يافت. آموزش همگاني گسترش پيدا كرد و به خصوص كتاب هاي درسي مدارس يكسان شد. اگر تأملات پراكنده اي را كه پيش از آن درباره اين مسئله صورت گرفته بود كنار بگـذاريم حـاصـل نخستين كــوشش آگاهانـه دستــه جمعي در اين زمينه رسم الخطي بود كه در موسسه انتشارات فرانكلين تنظيم شد كه در آن زمان كار توليد كتاب هاي درسي را برعهده داشت. از آن پس رسم الخطهاي مختلفي، چه از سوي افراد و چه از سوي موسسات دولتي و غيردولتي، منتشر شده است كه آخرين آنها دستور خطي است كه فرهنگستان زبان و ادب فارسي منتشر كرده است. اگر از كساني كه دستي به قلم دارند بپرسيد كه از اين انواع گوناگون رسم الخط ها چه اصولي در يادشان مانده است، احتمالاً جواب خواهند داد كه همه آنها برمبناي دو اصل مشترك شكل گرفته اند، كه يكي رعايت استقلال كلمات است و ديگري آسانخواني. اما اگر بپرسيم كه از اين دو اصل چه قواعد مشتركي حاصل شده است، شايد جز اين جوابي نداشته باشند كه دو چيز: «مي» فعل استمراري و «به» ي حرف اضافه را بايد جدا نوشت. اگر از اين دو قاعده، كه تقريباً در ميان همه رسم الخط ها مشترك است بگذريم، عالم رسم الخط معركه آرا است و ميدان دستورالعمل هاي مختلف و گاه متضاد..... من در اين مقاله اين داستان را، به خصوص از لحاظ مسئله جدانويسي و سرهم نويسي و شيوه نوشتن كلمات مركب، به اختصار بازگو مي كنم. رسم الخط اوليه فرانكلين كه بنايش بر سرهم نويسي كلمات مركب بود و در اين زمينه گاهي افراط مي كرد، بعدها تعديل شد و مبناي رسم الخطهايي شد كه به ترتيب زماني، در سازمان ويرايش و توليد فني دانشگاه آزاد ايران (سابق) و مركز نشر دانشگاهي تدوين شد. بسياري از ناشران دولتي و خصوصي و مولفان نيز همين رسم الخط را باز با تفييرها و تعديل هايي، در شيوه نامه هاي خود اقتباس يا توصيه كردند. تحرير اخير رسم الخط فرهنگستان نيز كم و بيش ادامه همين سنت است. تقريباً همزمان با رسم الخط فرانكلين، رسم الخط ديگري نيز در انتشارات دانشگاه تهران تدوين شد كه چند استاد نامدار زبان و ادب فارسي در تهيه آن شركت داشتند. اين رسم الخط شايد به اين دليل كه تهيه كنندگان آن به خط فارسي متون كهن نظر داشتند، حتي آن مقدار جدانويسي را هم كه رســمالخـط فرانكلـين ضـروري و بجا دانستـه بــود (از جمله درمورد «مي» سر فعل استمراري) توصيه نمي كرد. اين رسم الخط، شايد به اين دليل كه در كتاب هاي درسي دبستاني به كار نمي رفت، عقبه اي نداشت، هر چند درميان استادان ادب فارسي هستند كساني كه يا به اين رسم الخط اعتقاد دارند و يا به پشتگرمي آن به رسم الخطهاي ديگري كه تدوين شده مي تازند. در دهه هفتاد، در حوزه هايي بيرون از اين مراكز شناخته شده و متمركز نشر، تمايل ديگري در رسم الخط فارسي پديد آمد كه، به پيروي از برخي از نويسندگاني كه پيش از اين به صورت انفرادي رسم الخط ويژه اي داشتند، بنا را بر جدانويسي كلمات گذاشتند. اين رسم الخط در سال هاي اخير، به پشتوانه نام و نفوذ كلام يكي از شاعران بزرگ معاصر كه بر آن صحه گذاشت، در ميان گروهي از ناشران، عمدتاً خصوصي، رواج يافته است. فراموش نكنيم كه از همان دهه چهل اختيار كردن يك رسم الخط نامتعارف (با نشانه هايي چون نوشتن «ي» بدل از كسره اضافه در كلمات مختوم به «هـ» و حتي نوشتن «حتي» و «حتماً» به صورت «حتا» «حتمن») از نشانه هاي پيشتازي در عرصه ادب شمرده مي شد. اما اين شيوه ها، تا سالهاي اخير، در ميان ناشران قبولي نيافته بود و ناشران بخش خصوصي يا به رسم الخط خاصي پايبند نبودند و دست نوشته مولف يا مترجم را بدون دخالت در رسم الخط آن به چاپ مي سپردند و يا از معروفترين رسم الخط آن زمان، كه همان رسم الخط فرانكلين بود، پيروي مي كردند. از اين كه بگذريم، هيچ كس نيست كه يكي از رسم الخط هاي موجود را دربست قبول داشته باشـد و معمـولاً نويسنـدگان و ويراستـاران هر يــك در اين باره سليقه اي دارند. چون هريك از اين رسم الخط هاي مدون و نامدون در ميان ما خيل عظيـم ويراستــاران، كــه اگــر هيچ كاري نكنيم دست كم بايد سر هم كرده هاي صاحب اثر را جدا و جدا كرده هاي او را سر هم كنيم، هواداران معتقد و متعصبي دارد، حدس مي توان زد كه از اين ميان چه بلبشوي عظيمي پديد مي آيد. قبول نداريد، ده كتاب را از ده ناشر مختلف برداريد و رسم الخط هايشان را با هم مقايسه كنيد. وقتي من اولين بار در كتابي ديدم كه چيزي كه پيش از آن همواره به صورت «مسئله اي» يا «مسأله اي» يا «مسئله يي» ديده بود به صورت «مسئله ايي» چاپ شده است ابتدا گمان كردم كه غلط چاپي است. اما وقتي ديدم كه در هميـن كتــاب «گــونــه اي» ( يــا «گونـــه يي») بــه صـــورت «گونــه ايي» و «پنجـــره اي» (يا «پنجره يي») به صورت «پنجره ايي» و «نشانه اي» («نشانه يي») به صورت «نشانه ايي» (و قس علي هذا) چاپ شده است، فهميدم كه اشتباه مي كرده ام و با رسم الخط جديدي روبرو هستم كه سازنده آن لابد بنابر حكمتي كه بر امثال بنده پوشيده است، اين شيوه نگارش را «درست تر» و «منطقي تر» يافته است. (از حق نگذريم، ويراستار اين كتاب در رسم الخط شعرهاي ديگران دست نبرده بود و مثلاً دو مصرع از فروغ فرخزاد - «با دو چشم شيشه اي دنياي خود را ديد» و «هيچ نيمهاي اين نيمه را تمام نكرد» - را به همين صورت كه مي بينيد باقي گذاشته بود!) صاحبان آثار در چنين وضعي چه مي كنند؟ برخي از آنها كه صاحب نامند و خود به رسم الخط خاصي اعتقاد يا عادت دارند، ناشر را وادار مي كنند كه در رسم الخط ايشان دست نبرد، يا كار خود را به ناشري مي دهند كه رسم الخط ايشان را قبول دارد. برخي ديگر كه به اين اندازه اصرار يا حوصله يا اعتبار ندارند، در مقابل پافشاري ناشر يا ويراستار او تسليم مي شوند و كار رسم الخط را يكسره به نـاشر مي سپــارند؛ چــون به هر حال چاپ شدن يك اثر با رسم الخطي كه انسان قبول ندارد بهتر از چاپ نشدن آن است و بحث با ويراستار هم معمولاً بيفايده است ...... رسم الخط، مثل قواعد رانندگي، مثل خود خط، يك امر وضعي و قراردادي است. قرارداد هم به خودي خود نه درست است و نه غلط، بلكه معتبر يا نامعتبر است و اعتبار خود را يا از سنت مي گيرد يا از ضرورت، البته تا وقتي كه در كوچه ها و خيابان ها جز اسب سوار و خرسوار، آن هم روزي چندنفر، عبور نمي كرد. ضرورتي هم نبود كه سمتي را به رفت و سمتي را به برگشت سوارگان اختصاص بدهند. اما وقتي كجاوه و پس از آن اتومبيل زياد شد، عقلاً فهميدند كه بايد يك سمت خيابان را به آيندگان اختصاص دهند و سمت ديگر آن را به روندگان .... همان طور كه در ابتداي مقاله اشاره كردم، از سنت نمي توان قواعدي براي رسم الخط فارسي استنباط كرد، زيرا ملاك ها دگرگون شده است. يك كاتب قديمي بيشتر به زيبا بودن تركيب بندي نوشته اش مي انديشد تا به خوانا بودن آن، اما ما از آن زمان كه پذيرفتيم كه در چاپ، خط زيبا و ايراني نستعليق را رها كنيم و به دلايل عملي خط نسخ را بكار ببريم، به ملاك زيبايي تركيب بندي هم پشت كرديم. درواقع، رسم الخط پيش از آن كه از نيازهاي نوشتن برخيزد، با چاپ ارتباط دارد: مسئله استقلال كلمات با وجود «فاصله بجا» در چاپ ارتباط دارد و جدا نوشتن كلمات مركب در عين حفظ پيوستگي آنها به اين دليل ممكن است كه چاپ به ما امكان «فاصله صفر» را مي دهد، و گرنه در نوشتن تقيد به اين قراردادها معمولاً ممكن نيست. غالب كساني كه رسم الخط خود را تنها رسم الخط «درست» و «منطقي» مي شمارند، از اين نكات ساده و ابتدايي كه فهرست وار بر ميشمارم غافلند: 1. رسم الخط امري قراردادي است: با هيچ دليل و برهاني، جز دليل سهولت و آسانخواني، نمي توان برتري رسم الخطي را بر رسم الخط ديگر ثابت كرد. آسانخواني هم خود نتيجه جا افتادن يك قرارداد است. اگر به قراردادي مجال بدهيم كه قبول عام پيدا كند تبديل به سنت مي شود و عموم مردم خلاف آن را دشوار خواهند يافت. 2. ملاك در رسم الخط يكدستي هر چه بيشتر است، نياز به تدوين رسم الخط براي خط فارسي هم از نياز به يكدستي برخاسته است. هر كوششي كه به نام «منطق خط فارسي» به ايجاد نايكدستي بيشتر در خط فارسي منجر شود نقض غرض است. 3. رسم الخط با چاپ ارتباط دارد. بنابراين نمي توان در تدوين رسم الخط امكانات حروفچيني و چاپ را ناديده گرفت. اگر ما امروز رسم الخط واحد نداريم، و معلوم هم نيست كه در آينده نزديك داشته باشيم، به نظر من به دلايل زير است: 1. عدم صراحت و عموميت نداشتن قواعد. در رسم الخط هاي موجود، قاعده بر اين است كه قاعده اي ذكر مي شود. آنگاه براي آن، انواع استثناها برشمرده مي شود. اين استثنا هم با استفاده از مقولات دستوري تعريف مي شوند، يعني به جاي اينكه فهرست بسته اي از استثناها به دست داده شود. تعريفي، عموماً دستوري، از آنهـا مي شـود و بعـد تشخيص موارد آنها به استفاده كننده از رسم الخط واگذار مي گردد. 2. وجــود حالات مرزي و بينابين كه به ذوق استفاده كننده واگذار مي شود. ملاك زيبايي و آسانخواني گاهـي بــا ملاك يكدستي در تعارض مي افتد و معمولاً اين دومي است كه قرباني مي شود. چنين كاري در خط فارسي – به ويژه درمورد كلمات مركب – ناگزير است و به اين دليل است كه هيچ جدانويس يا سر هم نويسي، هر قدر هم اصولي باشد، نمي تواند هميشه به ملاك كلي خود پايبند بماند. اما تشخيص اينكه چه صورتي زيباتر است و چه صورتي زشت تر خود ملاك روشني ندارد. باز در اين مورد ذوق استفاده كننده از رسم الخط حاكم است. 3. امكانات حروفچيني و چاپ كه متغير و در تحول است. ورود امكان جديدي در حروفچيني كساني را كه با رسم الخط ذوق ورزي مي كنند به فكر مي اندازد كه از اين امكان استفاده كنند و بنابراين به شكستن چيزي كه تا ديروز قاعده بوده است دست مي زنند. 4. نبــود ضمــانت اجــرا. ساختــار اجتمـــاعـي ما به گونه اي است كه هيچ دستگاهي، هر قدر هم رسمي باشد، اين اختيار و قدرت را ندارد كه رسم الخط مختار خود را سراسري و بر همه دستگاههاي ديگر حاكم كند. اگر هم اين كار را درمورد دستگاه هاي دولتي بتوان كرد، وادار كردن بخش خصوصي به تبعيت اجباري از يك رسم الخط خاص نه ممكن است و نه مطلوب. عواقب ناگوار اين وضع بركسي پوشيده نيست. فرزندان ما در مدرسه چيزي را به عنوان صورت درست نگارش يك كلمه يا تركيب مي آموزند و اگر بر خلاف آن بنويسند نمره ديكته شان كم مي شود و بعد خلاف آن را در كتاب ها و روزنامه ها مي بينند؛ خوانندگان مجبورند هر بار كه كتابي را به دست ميگيرند نخست مدتي تمرين كنند تا چشمشان با خصوصيات رسم الخطي آن آشنا شود؛ و نويسندگان و مترجمان هر بار كه با ناشري سر و كار پيدا مي كنند يا بايد رسم الخط او را بياموزند و يا مدتي را با او يا ويراستارش به بحث در رسم الخط بگذرانند. خط فارسي و رايانه اين همه در جنب مشكلاتي كه نبود يك رسم الخط واحد در آينده براي خط فارسي به وجود خواهد آورد، هيچ است. اين مشكلات عمدتاً به كاربرد خط فارسي در رايانه مربوط مي شود و مي توان گفت كه اگر همگاني شدن و رواج چاپ بود كه ضرورت رسم الخط واحد را مطرح كرد، اين بار همگاني شدن رايانه است كه زيان هايي را كه فارسي زبانان از نبود رسم الخط واحد مي بينند، سنگين تر خواهد كرد. رايانه ابزار يا رسانه اي است كه كاربرد آن روز به روز در همه جوامع، و ا زجمله در جامعه ما، گسترش مي يابد. يكي از ابتدايي ترين استفاده هايي كه از رايانه مي توان كرد، حروفچيني و تهيه متون به قصد تكثير يا چاپ است. از اين گذشته، امروز بسياري از مردم حتي نوشته هاي معمولي و نامه هاي اداري و شخصي و يادداشت هاي خود را هم با اين ابزار تهيه مي كنند. رايانه، در ساده ترين نقش خود، يك ماشين تحرير پيشرفته است. اما فقط ماشين تحرير نيست. با اين ابزار نه فقط مي توان متني را تايپ كرد، بلكه مي توان متون مفصل را در آن ذخيره كرد و در متني، هر قدر هم مفصل باشد دنبال واژه يا تركيب معيني گشت و موارد ظهور آن را در آن متن پيدا كرد و براي آن متن فهرست يا نمايه تهيه كرد: به كمك رايانه مي توان متن نوشته شده را تصحيح املايي و تا اندازه اي تصحيح انشايي كرد: ترجمه ماشينـي يكــي ديگـر از امكانــات رايــانه است كه به خصوص درمورد متون فني و متوني كه واژگان محدود يا معاني نسبتاً مشخصي دارند بسيار كارآمد است. زبان و خط فارسي هنوز نتوانسته است از اين امكانات رايانه چنانكه بايد استفاده كند. اين امر دلايل متعددي دارد. يكي از اين دلايل اين است كه شركت هاي بزرگ توليد نرم افزارهاي تايپ و ويرايش (مثل ميكروسافت) با ايران روابط اقتصادي ندارند و چون بازاري در ايران سراغ ندارند كه حقوق مادي و معنوي آنان را رعايت كند؛ خود را ملزم به طرح نرم افزاري براي خط فارسي نمي بينند. به اين دليل، نرم افزارهاي موجود فارسي بر دو نوع است، يكي نرم افزارهايي كه مستقيماً در ايران تهيه شده است و برخي از آنها نسبتاً پيشرفته اند. اما اين نرم افزارها به دليل سازگار نبودن با نرم افزارهاي جهاني قابليت ايجاد ارتباط در خارج از مرزهاي ايران را ندارند. اين نرم افزارها فقط به كار تايپ مي آيند. از اين گذشته، به دليل نبود رسم الخط واحدي كه صورت درست كلمات را به دست دهد، تهيه كنندگان اين نرم افزارها هيچ گاه به سراغ فراهم آوردن نرم افزاري براي تصحيح ماشيني متون نرفته اند، و در نتيجه ما همچنان از يكي از ابتدايي ترين امكاناتي كه رايانه در اختيار ما مي نهد محروم مانده ايم. از اين گذشته، اين نرم افزارها، چون با سرمايه گذاري نسبتاً سنگين تهيه مي شوند و بازار آنها هم محدود به داخل ايران است، نسبتاً گرانند، و چون استفاده از آنها هم آسان نيست به موسسات انتشاراتي و دستگاههاي دولتي محدود مانده اند. نوع دوم از نرم افزارهاي موجود در بازار ايران نرم افزارهايي است كه بر پايه نرم افزارهاي معروف خارجي تهيه شده است. به اين صورت كه جوانان با استعداد ما با هوش خداداد خود و با استفاده از فرصتي كه تحريم اقتصادي آمريكا و عضويت نداشتن ايران در معاهده ها حق مولف ايجاد كرده است، قفل يك نرم افزار موجود خارجي را مي شكنند. برخي از نشانه هاي عربي آن را با حروف خاص خط فـارســي (پ، ژ، چ، گ) جانشين مي كنند و آن را به عنوان نرم افزار فارسي به قيمتي بسيار نازل به بازار عرضه مي كنند. اين نرم افزارها به چند مشكل اساسي مبتلا هستند: - تهيه كنندگان اين نرم افزارها عموماً مهندسان جواني هستند كه از خط و نوشتار فارسي تصوري ابتدايي دارند و تنها چيزي كه از اين خط مي دانند وجود چهار حرف ويژه است كه در الفباي عربي وجود ندارد. اما از اين نكته غافلند كه ما در خط فارسي، به دلايل آميختگي متون ما با عبارات عربي، به همه علايم خاص زبان عربي هم نياز داريم و به دليل بي توجهي به اين مسئله برخي از علايم خاص عربي را از بين مي برند. اگر اين روزها گاهي بر صفحه تلويزيون خود آيه يا روايتي را ديديد كه مثلاً «تا»هاي گرد (ة) آن همه به صورت «هـ» حروفچيني شده است. بدانيد كه گناه از نرم افزار است. - در زبان عربي كلمه مركب، به معناي رايج در زبان فارسي، وجود ندارد. در خط عربي، هر جزء معني داري جدا از اجزاء پيش و پس از خود نوشته مي شود و تنها استثناء حرف ربط «و» است كه با كلمه بعد از خود فاصله ندارد و البته به دليل شكلش به آن نمي چسبد، بـــه ايـن دليل است كه غالب نرم افزارهايي كه براساس عربي تهيه شده، يا فاصله صفر ندارند و يا اين فاصله را نمي توان به آسانــي در آنهــا ايجــاد كـرد. جالب اينجاست كه باب شدن مسئله جدانويسي كلمات مركب در برخي از رسم الخط ها با رواج استفاده از اين نوع نرم افزارها همزمان بود. در نتيجه باز يكي از آن موارد نقض غرض پيش آمد: در بسياري از متون تايپ شـده اي كـه اين روزهـا ميبينيم كلمات مركب نه به صورت دو يا چند جزء جدا از هم اما نزديك به هم، بلكه به صورت مجموعهاي از كلمات جداگانه كه بين هر دو تاي آنها به اندازه دو كلمه مستقل فاصله هست، تــايپ شـده انــد. در حالــي كــه ايــن نوع نرم افزارها به سرهم نويسي بهتر راه مي دهند. مشكلاتي كه ذكر كرديم درمورد ذخيره كردن اطلاعات در رايانه هم وجود دارد. اخيراً برخي از موسسات تهيه نرم افزار اقدام به ضبط متون فارسي بر روي لوح فشرده براي استفاده در رايانه كرده اند. از فوايدي كه اين كار مي تواند داشته باشد، كمك به بازيابي واژه ها درمتون و نيز پژوهشهاي بسامدي در متون مكتوب است. بسياري از لوح هاي فشرده اي هم كه در ايران تهيه شده به ساز و كارهايي براي جستجوي واژه ها مجهزند. اما اين ساز و كارها هر چند به طور تقريبي مفيدند، اما به نتايج جستجو به كمك آنها نمي توان در بست اعتماد كرد، زيرا به دليل يكسان نبودن رسم الخط و نيز رعايت نشدن حد و استقلال كلمات، چه بسا واژه مركبي، به اين دليل كه جدا از هم تايپ شده، در نتيجه جستجو ظاهر نشود و يا واژه بسيطي در اثر اشتباه ماشين نويس، كه آن هم نتيجه نبود راهنماي مطمئني براي رسم الخط است، به صورت دو واژه ضبط شود. من خود با جستجو در يكي از اين لوحها به چند مورد واژه «لوله» در ديوان حافظ برخوردم، علتش چيزي نبود جز تجزيه واژه «ولوله» به دو جزء «و» و «لوله». اشخاص و نهادهايي كه در پي ايجاد كتابخانه هاي رايانه اي از متون فارسي هستند بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه تا رسم الخط جامع و يكساني براي زبان فارسي تهيه نشود، فوايدي كه از اين كار مي توان برد بسيار محدود و مشكوك خواهد بود. برخي ديگر از مشكلات ناشي از نبود رسم الخط واحد در فارسي به حضور زبان فارسي در اينترنت مربوط مي شود. درست است كه بخش اعظم ارتباطاتي كه از طريق اينترنت ايجاد مي شود به زبان انگليسي است، اما ديگر زبان هاي مهم اروپايي – فرانسه، آلماني، اسپانيايي، روسي – و زبان هايي چون ژاپني و عربي هم توانسته اند در اين فضا راه يابند. غيبت خط و زبان فارسي از فضاي اينترنت باعث شده است كه ايرانيان غالباً به خط لاتين با يكديگر مكاتبه كنند و كمترين عوارض اين كار، رواج شكسته نويسي، استفاده از لهجه ها و زبان هاي محلي به جاي فارسي با روي آوردن به زبان انگليسي است. بررسي تفصيلي اين مشكلات مجالي ديگر مي خواهد. * * * اميدوارم با اين توضيحات روشن شده باشد كه رسم الخط فارسي به يكدست شدن نياز دارد و راه يكدست كردن آن نيز اين است كه همچنان بر سر جزئيات رسم الخط هاي موجود با هم درگير شويم و نيرو و توان خود را در اين بحث هاي انتزاعي به هدر دهيم. چاره اين است كه – لااقل تا آنجا كه به دولت و ارگان هاي دولتي مربوط مي شود – يكي از رسم الخط هاي موجود را جدي بگيريم و سعي كنيم كه آن را در همه نوشته هاي رسمي به كار ببريم. از جمله در كتاب هاي درسي، مجلات و روزنامه ها و متون نوشتاري صدا و سيما....