خلاقیت چیست؟
توانایی دیدن چیزها به شیوه های جدی، شكستن مرزها و فراتر رفتن از چارچوب ها، فكر كردن به شیوه ای متفاوت، ابداع چیزهای جدید، استفاده از چیز های نا مربوط و تبدیل آن به شكل های جدید.
برای درك و فهم خلاقیت ابتدا باید آن را تعریف كرد. قابل قبول ترین تعریفی كه از خلاقیت ارائه شده است عبارت است از « توانایی دیدن چیزها به شیوه های جدی، شكستن مرزها و فراتر رفتن از چارچوب ها، فكر كردن به شیوه ای متفاوت، ابداع چیزهای جدید، استفاده از چیز های نا مربوط و تبدیل آن به شكل های جدید».
برخی دیگر از متخصصان، خلاقیت را بعنوان یك تولید ، فرایند ، یكسری مهارت ها و ویژگی های شخصیتی توصیف می كنند.
خلاقیت به عنوان یك تولید :
ادیسون ( با اختراع برق( و گراهام بل) با اختراع تلفن) هر دو مولد چیزهای جدیدی بودند كه جامعه بشریت را منقلب كرد. همینطور پیشرفت های پزشكی ، كارهای هنری، اصول و قوانین علمی نیز از جمله تولیدات خلاق محسوب می شوند.
خلاقیت بعنوان یك فرایند :
طبق این توصیف، خلاقیت فرایندی است كه فرد با آن درگیر میشود حتی اگر به تولید چیز خاصی منجر نگردد. همه افراد می توانند عملكرد خلاقی داشته باشند. عملكرد خلاق شامل فكر كردن ، صحبت كردن، بازی ، نوشتن، رقصیدن، آواز خواندن، نواختن موسیقی ، آزمایش و دستكاری كردن ایده ها و اشیا باشد. بنابراین هر فعالیت هنری كودك خردسال می تواند خلاق باشد. خلاقیت كودكان در سال های اولیه زندگی بیشتر مبتنی بر فرایند است. یعنی كودك، یك نقاشی را شروع می كند اما آن را كامل نكرده و رها می كند. این عملكرد یعنی قرار گرفتنی در فرایند خلاقیت حتی اگر منجر به تولید كی اثر نشود.
خلاقیت بعنوان یك مهارت:
گرچه همه كودكان بالقوه خلاق هستند اما این توانایی بدون تمرین خاموش می شود.
خلاقیت برای شكوفایی نیاز به تمرین دارد. بعنوان مثال مهارت در بازی تنیس بدون تمرین, به سرعت از بین می رود. یك بازیكن خوب، دائماً تمرین می كند. بدون تمرین ، توانایی نوشتن ، موسیقی ، آواز ، رقص ، نقاشی و بسیاری دیگر ... ممكن است متوقف شود.
▪ خلاقیت به عنوان یكسری ویژگی های شخصیتی: برخی از محققان ویژگی هایی را برای افراد خلاق مطرح می كنند. این ویژگی ها عبارتند از: جسارت ، كنجكاوی ، انعطاف پذیری، استقلاب، درونگرایی، ناهمنوایی، شوخ طبعی گرایش به تجربه كردن و.... .
خلاقیت به عنوان یكسری شرایط محیطی:
منظور از شرایط محیطی، افراد، مكان ها، اشیا، و تجربیات است. كودكان از هیچ قادر به خلق چیزی نیستند. آنها برای ترسیم كردن یا خلق چیزی نیاز به تجربه دارند. بعنوان نمونه، كودكی كه فرودگاه یا مرز هوایی را ندیده است به سختی می تواند در بازی ها یا فعالیت دیگرش، فعالیت خلاقانه ای داشته باشد. به همین ترتیب، در بیان خلاقیت، هرچه زمینه تجربیات فرد یا مكان ها، اشیا و سایر افراد بیشتر باشد، عملكرد وی در فعالیت های خلاقانه بیشتر است.
محیط خانه یكی از عوامل مهم در پرورش خلاقیت محسوب می گردد. اگر در محیط خانه دیدگاه خوش بینانه ای نسبت به این موضوع وجود داشته باشد. كودكان بیشتر استعداد های خود را بروز می دهند. تحقیقات نشان داده است كه اگر:
والدین به كودكانشان احترام بگذارند،
نسبت به توانایی فرزندشان اعتماد داشته باشند،
به كودكان شان اجازه كشف كردن و تصمیم گیری بدهند،
ارزش های خانواده همیشه بر مبنای صداقت، شایستگی، منطق و موفقیت باشد، به پرورش و رشد خلاق كودكان خود كمك كرده اند.
موانع خلاقیت:
▪ همانطور كه محرك های محیطی و عوامل خانوادگی می توانند خلاقیت را افزایش دهد، شرایط منفی هم می تواند آن را محدود كند. ٤ نوع شرایط محیطی كه مانع توانایی خلاقیت می شوند عبارتند از:
والدین:
والدین اغلب انتظارات خاصی از كودكان شان دارند، متأسفانه كودكان خلاق ممكن است با این انتظارات هماهنگ نیاشند. كودكان خلاق اغلب اقتدار. محدودیت ها ، منطق و انتظارات والدین را زیر سؤال می برند. این كودكان بصورت متفاوتی عمل و رفتار می كنند. والدین ممكن است این رفتارهای خلاق را نوعی بی ادبی قلمداد كنند یا رفتارهای كودك شان را خیلی عجیب و غریب ، نابالغ، غیر عادی یا شیطانی بداند. بنابراین لازم است والدین اطلاعات كافی و لازم درخصوص ماهیت خلاقیت و فرایند آن داشته باشند.
مدرسه :
معلم ممكن است ارزش كودك خلاق را درك نكند. اغلب كودك خلاق باید در موقعیت مدرسه بر اساس همنوایی كامل عمل كند . كودك یاد میگیرد شب سیاه است و اگر در نقاشی اش از رنگ دیگری غیر از آن استفاده كند مورد تمسخر قرار می گیرد.
اخیراً تأكید بسیاری در این خصوص وجود دارد كه در مدارس فرصت بسیار كم و نا محدودی برای فعالیت های خلاق كودكان در نظر گرفته می شود. همچنین برخی از كودكان در كلاس های درسی غیر خلاق زندان می شوند و به آنها گفته می شود« بنشین سرجایت». به همین دلیل یكی از ضروریات نظام آموزشی، توجه به استعداد های خلاق كودكان و پرورش معلمان در خصوص فراهم آوردن فضای مناسب برای پرورش آن استعدادهاست.
نقش های جنسی:
در هر جامعه ای نقش های جنسی خاصی وجود دارد، در اغلب مواقع این نقش ها علاوه بر محاسنش محدودیت هایی برای كودكان فراهم می كند. وقتی ما انتظار داریم كودك پسرمان فعال، مستقل و قوی باشد و برعكس دخترمان منفعل، وابسته و از خود گذشته و فداكار باشد با این شیوه به كودكان مان آسیب می رسانیم اگر نقش های جنسی به این صورت برای كودك دیكته شود، پسرها از رسیدن به فعالیت های آرام خودداری می كنند و دخترها از دستیابی به فعالیت ها و تجربیات فعال و زنده دوری می كنند. در حالی كه هر دو نوع تجربه برای فرایندخلاقیت ضروری است.
جامعه، سنت و فرهنگ:
مفاهیم متفاوتی هستند اما هر یك، رفتارها، ارزش ها و نگرش های خاصی را دیكته می كنند، اینها به شكل انتظارات منتقل می شوند. متأسفانه ممكن است كودكان خلاق با یك دستور كار متفاوت عمل كنند. مشكل زمانی بروز می كند كه بزرگسال همه پاسخ ها را دارد و از كودك انتظار دارد كه در قالب چارچوب ها رفتار كند. مثلاً اغلب گفته می شود : « این شیوه ای است كه خانواده من اینطور عمل می كند». بدیهی است كه احترام به انتظارات جامعه، سنت ها و فرهنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است به شرط آنكه قید و بندهای دست و پا گیر برای افراد بوجود نیاورد.
چگونه خلاقیت كودكان را افزایش دهیم:
١- محیطی مناسب برای انجام كارهای خلاق آنها فراهم نمایید.
٢- امكانات و وسایلی در اختیار آنها قرار دهید تا به كمك آنها خلاقیت ها ی خود را ابراز نمایند.( به عنوان مثال وسایل موسیقی، نقاشی و طراحی و...)
٣- كارهای خلاق كودكان را تشویق كنید و آنها را در معرض نمایش قرار داده و از ارزیابی بیش از حد آنان خودداری كنید.
٤- به عنوان بزرگسال، خود به انجام كارهای خلاق بپردازد و اجازه دهید كودكان شما شاهد كارهای خلاق تان باشند.
٥- به شیو ه های آموزشی در خانواده خود توجه داشته باشید.
٦- برای كارهای خلاق دیگران ارزش قائل شوید.
٧- از تأكید بر تصورات قالبی در خصوص جنسیت كودكان شدیداً خودداری نمایید. ( به عنوان مثال دختر ماشین بازی نمی كند، پسر عروسك بازی نمی كند یا پسر گریه نمی كند). ٨- امكان شركت در فعالیت ها و كلاسهای ویژه را برای آنان فراهم نمایید.
٩- اگر مشكلات یا گرفتاریهای در خانواده وجود دارد از آن مشكلات به شیوه مثبتی استفاده كنید و با تشویق به كودك خود اجازه ابراز احساسات و اظهار نظر بدهید.
١٠- توجه داشته باشیید كه استعداد فقط سهم كوچكی از خلاقیت است و تمرین و نظم بخشیدن به آن از اهمیت بیشتری بر خوردار است.
١- اجازه بدهید كودك خودش باشد حتی اگر رفتارهای عجیب از او سر بزند و سعی كنید در حضور جمع كودك خود را خلاق معرفی نكنید؛ در غیر این صورت اطرافیان انتظارات بیش از حدی از كودك شما خواهند داشت.
١٢- با كودك خود شوخ طبع و مهربان باشید.
فرایند خلاقیت
در رویكردی عمومی، نگاه به خلاقیت، منظری توسعه مدارانه و جهتگیری اثربخش را به همراه دارد. خلاقیت از دیرباز عنصری تماماً ذاتی و نهادینه شده و تقریباً موروثی قلمداد شده ولی آنچه كه امروز به عنوان نگرش خلاقانه، طراحی خلاقانه، استعداد خلاق و بیشتر از همه تفكر خلاق موسوم است، پارادایمی فراتر از عنصری با رویكردی درونی است.
در رویكردی عمومی، نگاه به خلاقیت، منظری توسعه مدارانه و جهتگیری اثربخش را به همراه دارد. خلاقیت از دیرباز عنصری تماماً ذاتی و نهادینه شده و تقریباً موروثی قلمداد شده ولی آنچه كه امروز به عنوان نگرش خلاقانه، طراحی خلاقانه، استعداد خلاق و بیشتر از همه تفكر خلاق موسوم است، پارادایمی فراتر از عنصری با رویكردی درونی است. نگاه نوین به خلاقیت، آن را آموزش محور و پرورش مدار میداند و تقویت و فعلیت آن را در چارچوب شئون فكری و حوزههای عملی ممكن میشمارد.
تعریف خلاقیت
كارشناسان، خلاقیت را «توانایی نگاه جدید و متفاوت به یك موضوع» (ورتهایمر ۱۹۴۵) فهم بهتر و سازماندهی شده« (كلی و راجرز ۱۹۶۵) »حدس زدن یا منظم كردن فرضیهها (تورنس ۱۹۶۵) »فهم ناخودآگاه و هدایت شونده به سوی بینشهای جدید» «توردوریكاردز ۱۹۸۸
(تولید ایدههای جدید و مفید )آمیلی ۱۹۶۶( تفكر جانبی در برابر تفكر عمودی )ادوارد دوبونو ۱۹۶۶( تفكر واگرا در برابر تفكر همگرا )گیلفورد ۱۹۶۶( معرفی پدیدهها یا روشهای جدید و توانایی خلق كردن با نیروی تخیل )گات لوییس ۲۰۰۰( ارائه رهیافتهای جدید و غیرمعمولی و اثربخش )پاپالیا ۱۹۸۸( و برقرار كردن ارتباطات جدید) استنبرگ و اوهارا ۱۹۹۷) تعریف كردهاند.
در نگاه ما «خلاقیت برایند نیروهای تخیلی و تعقلی فرد است كه با استفاده از دانستههای قبلی و كشفیات جدید، قالبهای ذهنی و محدودیتهای فكری او را در هم میشكند و رهیافتهایی نو برای حل مسئله ارائه میدهد».
قوه تعقل و قوه تخیل انسان در دو سوی طیف ذهنی انسان قرار دارد و خلاقیت محصول پرورش متناسب و همگون این دو قوه است و چه بسا رشد ناهمگون یكی از این دو قوه انسان را به دام جمود فكری یا خیالپردازی و مالیخولیایی بیندازد.
خلاقیت بر دو پایه تصورات و تعقلات بنا نهاده شده است كه برایند آنها منجر به تولید ایدههای خلاقانه میشود و انسانهای خلاق عموماً كسانی هستند كه این دو قوه را به خوبی در وجودشان پرورش داده باشند و از برایند این دو در جهت مقاصد و اهداف خود استفاده كنند.
تصورات مؤثر در خلاقیت
تصورات مؤثر در خلاقیت، عبارتند از:
تصورات مثبت یا حدس زننده: تصوراتی كه ما از چیزهای لذتبخش و اتفاقاتی كه دوست داریم برایمان بیفتد در ذهن میسازیم. مانند تصورات بصری كه به ما امكان میدهد هر تصویر فكری دلخواه را در مغز به وجود آوریم.
تصورات بازسازنده:
تصوراتی كه ما را قادر میسازند تا تصویرهای گذشته را بهطور غیر ارادی در مغز خود بازسازی كنیم.
تصورات ساختاری:
حس ذاتی برای تجسم اشكال سه بعدی و توانایی غریزی برای ساختن تصویری واضح و سه بعدی در مغز از نقشهای مسطح، مانند قدرتی كه هوانوردان را در فرود آوردن هواپیما به زمین در پروازهای بدون دید یاری میكند.
تصورات جانشینی:
تصوراتی كه به وسیله آنها میتوانیم خود را به جای دیگران قرار داده و در غمها و شادیهای آنها شریك شویم.
تصورات پیشبینی كنند:
تصوراتی كه انسان را قادر میسازند تا در مورد آینده حدس زده و آن را پیشبینی كند.
فرایند خلاقیت
بعد از تعریف خلاقیت و درك چیستی آن، میبایستی با فرایندی كه برای دستیابی به راهحلهای خلاقانه طی میشود، آشنا شویم. فرایند حل خلاقانه مسائل، دارای الگویی شش مرحلهای است.
۱) مرحله اول: حقیقتیابی
حقیقتیابی شامل گامهای زیر است:
تعریف مسئله: در این مرحله فرد مسائلی را كه باید حل كند شناسایی و انتخاب میكند.
آمادهسازی:
جمعآوری و گزینش دادههای مربوط به موضوع كه این دادهها شامل دانشی كه از قبل در ذهن وجود داشته به علاوه دانشهایی است كه جدیداً برای حل خلاق مسئله جمعآوری میكنیم.
نكتهای كه در مورد جمعآوری دادهها باید مورد توجه قرار گیرد این است كه جمعآوری اطلاعات در حجم زیاد و با شیوهای نامناسب، باعث عدم رشد خلاقیت میشود. جان لیتكس متخصص علوم تربیتی امریكا گفته است «اطلاعات ممكن است قدرت تصور را خفه كند» به همین دلیل، روش صحیح جمعآوری دادهها باید مورد توجه قرار گیرد. لذا باید «به حقایق برجسته در زمینه مربوطه پرداخته و بعد شروع به تدبیر فرضیات ممكن كنیم سپس دوباره به مرحله ابتدایی برگشته و تمام حقایق موجود در آن زمینه را مورد بررسی قرار دهیم (ریمون كیوی و لوك وان كامپنهود ۱۹۸۸).
۲) مرحله دوم: پالایش
دادههای جمعآوری شده نیاز به پالایش و طبقهبندی اساسی دارد تا اطلاعات سره از ناسره را از هم جدا كرده و میان اندیشهها و مطالب مناسب و بیهوده تفكیك قائل شویم و آنهایی را كه به درد نمیخورند در سطل زبالهای بزرگ بریزیم.
۳) مرحله سوم: تجزیه و تحلیل
در این مرحله، فرد در عمق اطلاعات دریافتنی به كنكاش و جستوجو میپردازد و مطابق با مسئله و هدفی كه از حل مسئله دارد، از اطلاعات استفاده میكند. البته بخشی از این تلاش به صورت ناآگاهانه بوده و ذهن به طور ناخودآگاه به پردازش اطلاعات در ذهن میپردازد كه به آن «دوره كمون» (والاس ۱۹۲۶) نیز گفته میشود.
۴) مرحله چهارم: ایدهیابی
در این مرحله، به كمك داشتههای ذهنی كه در مراحل اول تا سوم طی فرایندهای ویژهای جمعآوری و پردازش شدهاند، فرد شروع به تولید ایدههای خلاقانه میكند كه شامل گامهای زیر است:
ایجاد ایدهها: تدبیر ایدههای آزمایشی موقت به عنوان سرنخهای ممكن
پروراندن ایدهها: این مرحله با انتخاب مفیدترین ایدههای حاصله و افزودن یا تغییر و تركیب آنها كه منجر به ایجاد ایدههای جدیدتر و متكاملتر میشود انجام میپذیرد.
۵) مرحله پنجم: راهحلیابی
این مرحله شامل دو گام زیر است:
ارزشیابی فرد: فرد از این طریق بهترین ایدههای تولید شده را انتخاب میكند.
گزینش: انتخاب راهحل نهایی از میان ایدههای گزینش شده و پیادهسازی آن
۶) مرحله ششم: بازخوردگیری
این مرحله، پس از پیادهسازی ایدههایی كه در مرحله پنجم گزینش شد، صورت میگیرد. با گرفتن بازخورد مناسب ضعفها و كاستیهای ایدهها مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از تجربیات عملی، ایده ها متكاملتر و عملیتر میشوند.
طی این مراحل، در مرحله اول تا سوم فرد با استفاده از نیروی تعقل به جمعآوری اطلاعات و بازپروری آنها میپردازد. در مرحله چهارم كه اوج تعامل قوه تفكر و تخیل است و باید آن را هنگامه بروز جوانههای خلاقیت در ذهن آدمی دانست، با استفاده از قدرت تصور و خیالپردازی و با كمك دادههای پردازش یافته مراحل قبل، ذهن موفق به ابداع ایدههای درخشان میشود. در مرحله پنجم و ششم به كمك قوه داوری و قضاوت كه خود از شئون تفكر است و پیشتر در مورد آن توضیح داده شد، بهترین و عملیترین راهها را انتخاب و با گرفتن بازخورد مناسب به كمك تفكر علت و معلولی و قضاوتی، یافتههای ذهنی را به راهحلهای عملی و كارامد تبدیل میكنیم.
ویژگیهای افراد خلاق
افراد خلاق عموماً ویژگیهای دارند كه آنها را از سایر مردم متمایز میكند. این ویژگیها كه همان ظهور و بروز نیروهای تفكری و تخیلی انسان در منظر و دیدگاه دیگران و تحقق عملكردهای آنها در عالم خارج است، عبارتند از:
هوش:
افراد خلاق، همواره به اندازه كافی از هوش برخوردارند. یعنی لزوماً انسانهای دارای هوش بالا، انسانهای خلاقی نیستند. بلكه كسانی خلاق هستند كه توانستهاند هوش خود را به نحو مطلوبی تربیت و سازماندهی كنند.
سیالیت فكری:
از توانایی ایجاد سریع تعداد زیادی ایده برخوردار است.
انعطافپذیری ادراكی:
توانایی دست كشیدن از یك قاعده و قانون و چارچوب و یافتن چارچوبهای جدید را دارند. به بیانی دیگر، ذهن آنها بهتر و سریعتر میتواند قالبشكنی كند و به الگوهای جدید دست یابد.
ابتكار:
توانایی و تمایل به ایجاد جوابهای غیرمعمول و مرسوم را در واكنش به محركهای محیطی دارند. تنوعطلبی و بیزاری از انجام كارها به صورت روتین از دیگر خاصیتهای این ویژگی است.
استقلال رأی و داوری:
به خود متكی بودن و سنجش افكار و ایدهها بر مبنای منطق و استدلال به دور از وابستگیها و غوغا سالاریها و عدم تمایل به همرنگی با جماعت از دیگر ویژگیهای این افراد است.
اعتماد به نفس:
به توانایی خود اعتماد و باور دارند و تصویری واقعی از امكانات و حدود توانمندیهای خود دارند.
خطرپذیری: از انتقاد و شكست ترسی ندارند و اشتباهات را فرصتهایی برای یادگیری تلقی میكنند.
تمركز ذهنی:
به طور فعال و پر تلاش، هم از نظر ذهنی و هم از نظر عملی، به ایده میپردازند.
▪ دانش: افراد خلاق، سالهای زیادی را برای كسب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف میكنند و علاوهبر آن همواره در حال توسعه دائمی دانش وآگاهی خود هستند.
پیشینه تاریخی:
افراد خلاق، عموماً در زندگی دچار رخدادهای متنوعی بودهاند و بعضاً فقدانهای بزرگی نظیر والدین یا امكانات مالی داشتهاند. این فقدانها عموماً موجب برانگیختن احساس نیاز شده و فرد را واداشتهاند تا در جهت رفع نیاز خود به راهحلهای خلاقانه بیندیشد.
نیاز به كسب موفقیت:
افراد خلاق نیاز دارند در كسب هدفهای خود، به موفقیتهایی دست پیدا كنند. این نیاز منبعی قوی و دلگرم كننده برای تلاش مضاعف فرد در زمینه دستیابی به راهحلهای تازه، ریسكپذیری بیشتر و تمركز قویتر بر روی موضوع است.
موانع بروز خلاقیت
شاید اولین سؤالی كه بعد مطرح شدن بحث خلاقیت و ویژگیهای انسانهای خلاق به وجود میآید، این باشد كه بهرغم اینكه تقریباً تمام انسانها دارای دو قوه تفكر و تعقل هستند، چرا عدهای خلاق و سرشار از ایدههای نو و بدیع هستند و گروهی دیگر بیابان لم یزرعی هستند خالی از هر گونه نسیمی كه اندكی بوی تمایل برای كارهای جدید، نو، متنوع و متفاوت از گذشته را دارد؟ پارهای از این دلایل عبارتند از (آبایی ۱۳۸۲):
گمان اینكه مسئله تنها یك راهحل درست دارد
سعی بر اینكه همیشه منطقی باشیم
طاعت بی چون و چرا از قوانین
ترس از ابهامات و علاقه به مشخص بودن همه چیز
اصرار بر اینكه همیشه عملی فكر كنیم
ترس از شكست و پرهیز از انجام كارهای مخاطرهانگیز
عدم تفریح و سرگرمی
تخصص پیدا كردن تنها در یك كار
ترس از احمق جلوه داده شدن توسط دیگران
اعتقاد نداشتن به اینكه میتوانیم خلاق باشیم
راههای پرورش خلاقیت
پیشتر گفته شد كه خلاقیت، برایند نیروهای تعقلی و تخیلی انسان است كه قالبهای ذهنی را میشكند و ایدههای نوآورانه را به ذهن متبادر میسازد. بنابراین، به خاطر پرورش خلاقیت باید كارهایی انجام دهیم كه از طرفی دانش و تجربه ما را كه بهعنوان ماده خام خلاقیت هستند بالا ببرد و از طرف دیگر شیوه تفكر ما را اصلاح و هدایت كند و از سویی قدرت تخیل ما را بهبود بخشیده و امكان تصورسازی به ما بدهد.
میدانیم كه خلاقیت نوعی تكاپوی فكری و ذهنی برای دستیابی به اندیشههای بدیع است. پس كارهایی كه بتواند ذهن را در این راستا به تكاپو وا دارد و به ما فرصت اندیشیدن و تبلور آن را در جهان خارج بدهد، موجب افزایش خلاقیت میشود.
تجربه:
غنیترین منبع سوخت و عاملی است كه موجب میشود انسان بتواند ایدههای خلاقانه ارائه بدهد.
تجربه را میتوان از انجام كارهای متنوع و مخاطرهانگیز، مسافرت مخصوصاً با شرایط سخت و مصیبتبار و به مكانهای دور افتاده، تماسهای شخصی با دیگران بویژه كودكان، خواندن شرح حال افراد، تماشا كردن تلویزیون، گوش كردن رادیو و ... بهدست آورد.
بازیهای فكری:
حل معما، جدول، شطرنج، كلمات متقاطع، بیست سوالیها، بازی در هوای آزاد، حل مسائل ریاضی بخصوص مسائل هندسه و احتمال كه نوعی ورزش ذهنی هستند در تقویت قدرت تفكر موثرند.
كوشش زیاد:
آنچه موجب خلاقیت میشود، لزوماً هوش و نبوغ فوقالعاده نیست بلكه كوشش مضاعفی است كه افراد خلاق انجام میدهند تا مغز را به تصور وا دارند. سختكوشی و عادت كردن به كار و تلاش ما را در هنگام تولید ایدههای خلاقانه یاری میكند.
دانش:
بروز ایدههای نو نیاز به دانش فراوان دارد. در حقیقت دانش ماده اولیه تصورسازی است توسعه دائمی دانش و اطلاعات وسیع در بروز ایدههای خلاقانه نقش بیبدیلی دارند.
روحیه پرسشگری:
تقویت روحیه پرسشگری و اینكه انسان از طرح سوالهای به ظاهر كودكانه واهمه نداشته باشد و سوالهای چالش برانگیز مطرح كند، باعث پرورش كنجكاوی در انسان میشود و ساختارشكنی قالبهای ذهنی را تسریع میكند.
پرورش تفكر خلاق و نو آوری آموزشی
هفتاد و پنج سال پیش آنتی بیوتیك ها ، هواپیمای جت ، تلویزیون و كامپیوتر وجود نداشت . انسان های بسیار زیادی در اثر بیماری های خیلی ساده جان خود را از دست می دادند .
هفتاد و پنج سال پیش آنتی بیوتیك ها ، هواپیمای جت ، تلویزیون و كامپیوتر وجود نداشت . انسان های بسیار زیادی در اثر بیماری های خیلی ساده جان خود را از دست می دادند . اما از آن زمان تاكنون سلطه ما بر جهان فیزیكی و بیولوژیك به شدت افزایش یافته است . امید به زندگی رشد كرده و اكثر ساكنان هم اكنون محصولات كشاورزی برای سیر كردن ساكنان كره زمین كه از هفتاد و پنج سال پیش تاكنون سه برابر شده اند ، كافی به نظر می رسد . طی این سالها بشر به كرات پا نهاد ، اینترنت به وجود آمد و ....
بازی ادامه دارد
در سال های اخیر دانشمندان در رشته های مختلف بنیان لازم را برای ناتو تكنولوژی فراهم كرده اند و اكنون می توانند در سطحی بسیار پیشرفته به مهندسی در مقیاس اتمی و مولكولی بپردازند . میزان و راه نو آوری برای تعیین و پیش بینی آینده جهان ضروری است . در واقع داشتن جامعه ای نو آور برای دستیابی به رشد ، از داشتن میزان بالای سرمایه و صرف آن مهم تر و مؤثر تر است . نو آوری ها لزوماً نباید شبیه اینترنت ، موفقیت و پیشرفت عظیم تكنولوژیك باشند .
نو آوری می تواند پیشرفتی كوچك درون مدرسه یا تغییر ساختار رویه های كاری در سازمان آموزش و پرورش باشد . فرآیند نوآوری ، ظریف و شكننده است . ظهور و رشد خلاقیت و نو آوری ، مستلزم وجود فضایی است كه در آن از افكار مختلف و پیشنهادهای سازنده و تحقیقات بنیادی حمایت شود . نو آوری هر روز از محدودیت ها می كاهد و غیر ممكن های بیشتری را ممكن می سازد . سازمان ها باید انگیزه هایی برای ایجاد و رشد نوآوری پدید آورند .
حمایت از افراد خلاق ، چه میزان و چگونه ؟
به چه میزان فرهنگ حاكم بر سازمان آموزش و پرورش از تفكر خلاق پشتیبانی نموده است و یا محل هایی ایجاد شده كه فعالیت های خلاق در آن جا ظاهر شود و افراد بتوانند در آن به سرعت و به طور دائم ، به آزمودن ایده هایشان بپردازند . افراد از لحاظ میزان خلاقیت بسیار با یكدیگر متفاوتند . با تشخیص نیاز به هر یك از این نقش ها رشد دادن افراد برای تصدی آنها ، دادن فرصت به آنها در استفاده از مهارت هایشان در فرآیندهای مهم و تشویق كارهای خلاق ؛ كار آموزش به مراتب بهتر از زمانی خواهد بود كه فقط به روندی تكراری اجازه فعالیت داده شود . مدیرانی كه مدیریت روند آموزش و پرورش را بر عهده می گیرند ، باید دارای مهارت های ایجاد تفكر خلاق ، اهل نظریه ، تیزهوشی ، توانایی كاربست و هماهنگی ایده ها ، تولید علم ، یادگیری و تغییر نگرش باشند .
پرورش تفكر خلاق
یكی از مهم ترین مهارت های مؤثر ، توانایی در تفكر و برنامه ریزی استراتژیك است . این گروه از مدیران دارای یك ویژگی برجسته هستند و آن اهل تفكر خلاق بودن است . آنها درباره پیامدهای ثانوی هر تصمیم با استفاده از ذهن و قدرت تفكر ، از خود ابتكارات شایسته ای بروز می دهند . معمولاً در فواصل زمانی معین ، تغییراتی در برنامه كاری ایجاد می كنند ، زیرا هر ایده جدید ایده های دیگر را به ذهن می آورد . از تفكر خلاق هراسی ندارند . آنها راه های بهتری برای انجام كارها می یابند و می دانند كه هر ایده ای را می توان تحقق بخشید و گسترش داد . این مدیران خارج از شیوه های رایج می اندیشند ، یعنی از نیروی خیال خود بهره می برند . امور جدید را می آزمایند و تلاش می كنند نسبت به آینده بینش كسب كنند . آنها همواره مراقب هستند كه آیا استراتژی به كار گرفته شده مفید ، مؤثر و سود بخش هست یا خیر . اگر پس از صرف وقت و انرژی به این نتیجه برسند كه استراتژی خاصی كارایی ندارد ، بدون تعصب آن را كنار می گذارند و از توانایی های خود در راه اجرای استراتژی مفید دیگر بهره می برند .
مدیران خلاق زمانی را صرف تجسم آینده سازمان خویش می كنند . برای نیل به موفقیت باید به تفصیل تمام جزئیات تحولات آینده و مراحل رسیدن به اهداف را در ذهن به طور زنده تجسم كرد . زیرا ابتدا باید آینده را موفقیت آمیز و مورد نظر خود را در ذهن تجسم كرد و قدرت تخیل به میزان زیادی در راه رسیدن به هدف كمك خواهد كرد .
بنابراین مدیران با دیدگاهی روشن كارهایی را انجام دهند كه ارزش و تأثیر بیشتری بر اهداف بلند مدت و چشم انداز وسیع در زندگی و محیط كار داشته تا بتوانند دیدگاه های ایده آلی خود را به واقعیت تبدیل كنند .
مفهوم خلاقیت و نوآوری
خلاقیت به كارگیری توانایی ذهنی برای ایجاد یك فكر یا مفهوم جدید است .
خلاقیت به معنای توانایی تركیب ایده ها در یك روش منحصر به فرد با ایجاد پیوستگی بین ایده ها است .
خلاقیت بر خلق چیز نو دلالت دارد كه به حل مشكل فعلی یا بر آورده ساختن یك نیاز می انجامد .
برای موفقیت در مسیر رشد و توسعه نیازمند ایجاد فرهنگ خلاق در تمام ابعاد توسعه به خصوص مبحث آموزش هستیم . برنامه ریزی خلاق در فضا و محیط خلاق قابل اجرا است و نتایج مفیدی دارد . برای ایجاد فرهنگ خلاق ، نیازمند آموزش هستیم .
الف ) اصلاح مطالب و مندرجات كتب درسی
اغلب مطالب مندرج در كتب درسی محدود به قوانین اولیه علمی بوده و در یك چارچوب كلیشه ای ارائه شود و زمینه های سؤال برانگیز و خواستن مطالب جدید را در ذهن دانش آموز ایجاد نمی كنند . میزان اطلاعات دانش آموزان را در همان سطح اولیه نگه داشته و با مطالب جدید و كشفیات به زور علمی همخوانی ندارد ؛ در حالی كه برای همگامی با جهان امروز نیازمند تعلیم دانش آموزان در سطح علوم روز هستیم .
بنابراین در تدوین مطالب كتب درسی رعایت این نكات ضروری است .
ایجاد هماهنگی لازم مطالب درسی با مطالب علمی جدید و كشفیات تازه
جلوگیری از ارائه كلیه قوانین مربوط به یك علم و ارائه مفاهیم كمكی در جهت سعی دانش آموزان برای شناخت قوانین اصلی توسط دانش آموزان .
جذابیت در مطالب ارائه شده به جهت بر انگیختن حس كنجكاوی برای یادگیری مسائل بعدی .
توجه به پاسخگو بودن علوم آموزنده به نیازهای قرن حاضر علاوه بر پیوستگی مطالب درسی
ایجاد زمینه های لازم برای قدرت تفكر ، تعقل و تخیل دانش آموزان
ب ) آموزش معلمان و دبیران
تعلیم و تربیت نسل جدید اولین مهم ترین قدم در راه رسیدن به هدف است و ركن اصلی آن تعلیم و تربیت معلمان آنها است . معلم به عنوان فردی كه نقش راهنما را برای دانش آموزان دارد ، علاوه بر داشتن تخصص و تجربه در رشته تدریس خود ، همگامی با دانش روز آن را تخصص را باید مورد توجه قرار دهد و این وظیفه مسئولان امر است كه با نظارت فنی و تخصصی ، اصول آموزش را رعایت كنند ؛ زیرا در كسب علم ، هدف اصلی ملكه ذهن شدن دریافته های علمی است . آن هم یافته های مفید نه مطالب علمی سطحی و كهنه . معلم خلاق از بارش مغزی و ذهنی بیشتری برخوردار است ، كمتر احساس كمبود یا ناتوانی می كند ، همیشه آمادگی دارد با حوصله وارد بحث با دانش آموز شده و آنان را به زایش اندیشه و پیدایش فكر نوین و تازه تشویق كند . بنابراین معلمان نكات زیر را مد نظر داشته باشند :
شناخت استعدادها و توانایی های دانش آموزان و در نظر داشتن سرعت یادگیری هر دانش آموز همیشه به دانش آموزان توصیه كنید از آنچه فكر می كنید ، بهتر هستید و می توانید بهتر باشید
توجه به مقوله تشویق با تشویق زمینه رشد فكری فرد بالا می رود و وی احساس ارزش می كند كه زیربنای موفقیت است و گونه های متفاوت اظهار نظر مورد تشویق قرار گیرد .
جهت دهی ذهن دانش آموزان به كمك مطالب درسی به سمت علوم جدید و روز انسان به سمتی حركت می كند كه به آن فكر می كند .
▪ معلم باید اصول و قوانین مهم نظریه های آموزش و یادگیری را بداند و آگاه باشد كه در چه شرایطی آموزش و یادگیری آسان تر صورت می گیرد .
ایجاد روحیه اعتماد به نفس و عدم دلیل تراشی در فرد موفق چیزی به نام توجیه كردن وجود ندارد .
ایجاد حس رقابت مثبت و سازنده میان دانش آموزان .
برقراری روابط عاطفی بین معلم و دانش آموزان
ایجاد فرهنگ تفكر در تدریس و تعلیم و تربیت احترام گذاشتن و بها دادن به افكار نو و تازه در حل مسائل درسی .
طراحی و ایجاد كلاس درسی كه بر اساس علائق ، آزادی عمل و سلیقه دانش آموزان باشد شریك كردن دانش آموزان در امر یادگیری و تأكید بر طرح مسائل واقعی .
دریافت گزارش های خلاقانه . مثلاً معلم كلاس چه انتظاری از دانش آموزان در موضوع مورد نظر دارد . در مورد كنجكاوی مطلب جمع آوری كنند .
آموزش سه مهارت خوب دیدن ، خوب شنیدن و خوب فكر كردن .
دانش آموزان بتوانند آنچه را در مدرسه یا هر فعالیت تربیتی فرا می گیرند ، در برخورد با موقعیت های جدید و مسائل تازه به معرفی اجرا بگذارند .
هدف از آموزش این باشد كه دانش آموزان تفكر منطقی پیدا كنند و مانند یك مورخ و محقق موضوع را بررسی كنند .
شكستن كلیشه های ذهنی دانش آموزان و وارد نمودن آنان به تفكر و بیان عقاید عدم استفاده از یك روش قالبی
آشنا كردن دانش آموزان با مفاهیم اساسی و اصول مورد نیاز مهارت های زندگی
ج ) آموزش و پرورش دانش آموزان خلاق
برخی از صاحبنظران بر این عقیده هستند كه برای خلاق كردن آموزش و پرورش باید سراغ روشهای پرورش خلاقیت رفت و آنها را به مدیران و معلمین آموزش داد تا آنها نیز دانش آموزان خود را خلاق كنند . ولی مسأله این است كه هر روشی كه دیروز خلاق بوده امروز كمتر خلاق است و هر روش خلاق امروزی نیز فردا ممكن است غیر خلاق باشد . بنابراین باید كاركنان آموزش ببینند كه چگونه روش خلاق بیافرینند و در برخورد با تعلیم و تربیت دانش آموزان از خود خلاقیت و نوآوری نشان دهند . معلم و مدیر از مجریان اصلی صحنه تعلیم و تربیت هستند . آنها هر طور كه به انسان بنگرند و بیندیشند به پرورش او همت خواهند گماشت . توجه و علاقه مدیر و معلم به مسائل همه جانبه رشد و شكوفایی ، با روشهای فكری و زایش های اندیشه های نوین و موجب تحقق آموزش و پرورش خلاق و نوآور می شود .
در این راستا باید سرچشمه خلاقیت را در تجربیات دوره كودكی دانش آموزان جست و جو كرد . به تفكرات و تخیلات بچه ها اهمیت داد تا فرصت پیدا كنند افكار خود را مطرح نمایند . در آنان مهارت ، قدرت استدلال ، اندیشیدن و تفكر انتقادی را تشویق نمود ، نه قبول كردن كور كورانه برای آنان باید محیطی مناسب جهت پرورش تفكر خلاق و آموزش مهارت هایی كه او را در جذب اندیشه های نو و تجربه های جدید كمك كند ، ایجاد كرد . خمیر مایه فكر و عمل بسیاری از دانشمندان بزرگ كنجكاوی آنان بوده است . بنابراین باید پیش بینی تدارك فرصت های خود آموزی و فعالیت های یادگیری اكتشافی و مبتكرانه را فراهم كرد . با توجه به این كه مكاشفه اثری عمیق و ماندگار بر دانش آموز خواهد داشت . درگیر كردن دانش آموزان با هم در امر یادگیری و اهمیت دادن به كار گروهی كه منجر به رقابت در یادگیری برای انجام كار بهتر ، ایجاد روحیه همبستگی ، تقسیم كار و حس مسئولیت پذیری در آنان بشود ، ضروری است . مدیر و معلم باید خلاقیت را به عنوان یك استعداد عمومی در نظر گرفته و تلاش كنند با ایجاد فرصت های برابر جهت استفاده تمام دانش آموزان آنان را به سوی عملكرد آموزشی انعطاف پذیر ، سیال و غیر تكراری هدایت كنند . باید كلاسی به وجود آید كه در آن ایده های متفاوت و متنوع آفریده شود و یادگیری لذت بخش و پایدار از طریق بارش سؤال ، طرح مسائل نوین و پاسخ های تازه شكل گیرد و به قول پیاژه : هدف اصلی آموزش و پرورش ، پرورش افراد نوآوری است كه می توانند فكر كند و اهل تحقیق و بررسی باشند .
بنابراین :
۱) نوآوری در زمینه آموزشی از زمانی مطرح می شود كه بر اثر پیشرفت های علمی و فنی جامعه دستخوش تغییرات و تحولات شود . مدرسه كه هدفش پاسخگویی به مقتضیات اجتماعی ، اخلاقی و انتقادی جامعه است باید متناسب با این گونه تحولات دگرگونی را بپذیرد و با شرایط جدید سازگار شود .
۲) نو آوری در شناخت دقیق و علمی افراد و چگونگی رشد ذهنی و شخصیتی از طریق تحول و پیشرفت در روانشناسی كودكان و نوجوانان ، نقش مؤثری دارد .
۳) تغییر در ساختار مدرسه و رفتن به سمت مدرسه محوری از طریق : نقویض اختیار ، برنامه نویسی ، بودجه بندی ، تجهیزات آموزشی ، روش های نوین یاددهی - یادگیری ،ارزشیابی پیشرفت تحصیلی ، اتخاذ روش های تربیتی و آموزشی ، توجه به مشاركت مردمی و مدیریت مشاركتی ، تغییر در برنامه های آموزشی به منظور توسعه همه جانبه و رشد دانش آموزان از الزامات نوآوری آموزشی است .
۴) برنامه های آموزشی تا مراحل پژوهشی و آزمایش های خود را طی كنند ، مدتی وقت لازم دارند . برنامه های آموزشی همیشه سنگین تر و آهسته تر از علوم و تكنولوژی حركت می كنند و تا برنامه ای مورد تصویب و قبول قرار گیرد ، كهنه شده و نیازهای جدیدی مطرح می شود .
۵) نظام های آموزشی و عامه مردم ، سنت گرا هستند و نو آور را به سادگی نمی پذیرند . در حالی كه جوانان به طور ذاتی دگرگون طلبند و می خواهند سریع تكنولوژی را به دست آورند .
۶) نو آوری همیشه با مقاومت رو برو است لذا باید در طراحی نو آوری ، بروز مقاومت ها مد نظر قرار گیرد .
۷) نو آوری در یك بخش یا درس ، روزی بخش ها و دروس دیگر اثر می گذارد برای مثال نو آوری یك مدیر باعث تغییر و عكس العمل مدیران ، منطقه یا مدیران رده بالا می شود و یا نو آوری در روش های یادگیری ، روش های ارزشیابی پیشرفت تحصیلی را دگرگون می سازد .
۸) موفقیت در نوآوری در گرو قبول باور و هماهنگی همه عوامل دست اندر كار مدرسه است .
مدیر نوآور باید در سه بعد دانایی ، توانایی و خلاقیت مهارت داشته باشد . دانایی مدیر به مهارتهای سه گانه ادراكی ، انسانی و فنی او اشاره دارد . توانایی مدیر به توانایی جسمی ، روانی ، عاطفی و عقلی به ذهنی توجه دارد و خلاقیت مدیر ذهنیت فلسفی و پژوهش خواهی و نو آوری را در بر می گیرد .
ویژگی های مدیر خلاق
انعطاف پذیر بوده و می تواند شرایط و مقتضیات و نیازهای محیط های آموزشی را در نظر داشته باشد و توانایی تولید ایده های فراوان را دارا باشد .
روش های برقراری ارتباط مناسب و افزودن به ایده ها و گسترش آنها را می شناسد .
به فكر و اندیشه خود و دیگران احترام می گذارد .
از نظرات و ایده های دیگران در تصمیم گیری ها استفاده می كند
جهت انجام وظایف و مشخص نمودن وظیفه همه افراد ، گروه بندی می كند .
به روش های حل مسأله و استفاده از رویكردهای متفاوت در حل مسائل و مشكلات آشنایی دارد .
شرایط مناسب جهت بروز خلاقیت ها و پرورش آنها و پشتیبانی از افراد خلاق و نو آور را ایجاد می كند .
توانایی تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده را دارد
توانایی نگرش آینده محوری را دارد زیرا قدرت آن را دارد كه وظایف خود را با تغییرات جامعه و نظام آموزشی با مشاركت همه عوامل درونی و بیرونی مدرسه به طور شایسته هماهنگ نماید .
روحیه خلاق دارد ، یعنی روحیه ای كه مدیر را از عقاید قالبی و تعصبات جاهلی و از قراردادها و بخشنامه های بی ثمر فراتر برده و به تعالی فكری برساند .
كلی نگری و تفكر سیستمی برای تطبیق رفتار فردی با رفتار سازمانی و درك امور سازمانی به طور واحد را دارا است .
در ایجاد و كسب اطلاع رسانی با تكنولوژی های جدید اطلاعاتی مهارت دارد .
▪ مهارت های آموزشی شامل مهارت های برنامه ریزی ، راهنمایی تحصیلی ، شیوه های نوین یادگیری ، فنون اداری ارزشیابی كاركنان ، پیشرفت تحصیلی و .... را دارا است .
شیوه استفاده از رنگ های شاد و تنوع بخشیدن به فضا و تحول در زنگ های تفریح را می شناسد .
در بالا بردن امكانات ورزشی در جهت نشاط بخشیدن به دانش آموزان كوشش می كند .
در انتقال اطلاعات روز به دانش آموزان تلاش می كند
در این بین بردن موانع ارتباطی بین دانش آموز ، معلم و مدیر كوشش می كند .
فعالیت های گروهی دانش آموزان را ساماندهی می كند .
در ایجاد رقابت سالم و سازنده در پكلیه فعالیت های مدرسه می كوشد
تعریف خلاقیت
در رویكردی عمومی، نگاه به خلاقیت، منظری توسعه مدارانه و جهتگیری اثربخش را به همراه دارد. خلاقیت از دیرباز عنصری تماماً ذاتی و نهادینه شده و تقریباً موروثی قلمداد شده ولی آنچه كه امروز به عنوان نگرش خلاقانه، طراحی خلاقانه، استعداد خلاق و بیشتر از همه تفكر خلاق موسوم است، پارادایمی فراتر از عنصری با رویكردی درونی است.
در رویكردی عمومی، نگاه به خلاقیت، منظری توسعه مدارانه و جهتگیری اثربخش را به همراه دارد. خلاقیت از دیرباز عنصری تماماً ذاتی و نهادینه شده و تقریباً موروثی قلمداد شده ولی آنچه كه امروز به عنوان نگرش خلاقانه، طراحی خلاقانه، استعداد خلاق و بیشتر از همه تفكر خلاق موسوم است، پارادایمی فراتر از عنصری با رویكردی درونی است. نگاه نوین به خلاقیت، آن را آموزش محور و پرورش مدار میداند و تقویت و فعلیت آن را در چارچوب شئون فكری و حوزههای عملی ممكن میشمارد.
تعریف خلاقیت
كارشناسان، خلاقیت را «توانایی نگاه جدید و متفاوت به یك موضوع» (ورتهایمر ۱۹۴۵) فهم بهتر و سازماندهی شده« (كلی و راجرز ۱۹۶۵) »حدس زدن یا منظم كردن فرضیهها (تورنس ۱۹۶۵) »فهم ناخودآگاه و هدایت شونده به سوی بینشهای جدید» «توردوریكاردز ۱۹۸۸
(تولید ایدههای جدید و مفید )آمیلی ۱۹۶۶( تفكر جانبی در برابر تفكر عمودی )ادوارد دوبونو ۱۹۶۶( تفكر واگرا در برابر تفكر همگرا )گیلفورد ۱۹۶۶( معرفی پدیدهها یا روشهای جدید و توانایی خلق كردن با نیروی تخیل )گات لوییس ۲۰۰۰( ارائه رهیافتهای جدید و غیرمعمولی و اثربخش )پاپالیا ۱۹۸۸( و برقرار كردن ارتباطات جدید) استنبرگ و اوهارا ۱۹۹۷) تعریف كردهاند.
در نگاه ما «خلاقیت برایند نیروهای تخیلی و تعقلی فرد است كه با استفاده از دانستههای قبلی و كشفیات جدید، قالبهای ذهنی و محدودیتهای فكری او را در هم میشكند و رهیافتهایی نو برای حل مسئله ارائه میدهد».
قوه تعقل و قوه تخیل انسان در دو سوی طیف ذهنی انسان قرار دارد و خلاقیت محصول پرورش متناسب و همگون این دو قوه است و چه بسا رشد ناهمگون یكی از این دو قوه انسان را به دام جمود فكری یا خیالپردازی و مالیخولیایی بیندازد.
خلاقیت بر دو پایه تصورات و تعقلات بنا نهاده شده است كه برایند آنها منجر به تولید ایدههای خلاقانه میشود و انسانهای خلاق عموماً كسانی هستند كه این دو قوه را به خوبی در وجودشان پرورش داده باشند و از برایند این دو در جهت مقاصد و اهداف خود استفاده كنند.
خلاقیت به عنوان یك تولید
ادیسون ( با اختراع برق( و گراهام بل) با اختراع تلفن) هر دو مولد چیزهای جدیدی بودند كه جامعه بشریت را منقلب كرد. همینطور پیشرفت های پزشكی ، كارهای هنری، اصول و قوانین علمی نیز از جمله تولیدات خلاق محسوب می شوند.
خلاقیت بعنوان یك فرایند
طبق این توصیف، خلاقیت فرایندی است كه فرد با آن درگیر میشود حتی اگر به تولید چیز خاصی منجر نگردد. همه افراد می توانند عملكرد خلاقی داشته باشند. عملكرد خلاق شامل فكر كردن ، صحبت كردن، بازی ، نوشتن، رقصیدن، آواز خواندن، نواختن موسیقی ، آزمایش و دستكاری كردن ایده ها و اشیا باشد. بنابراین هر فعالیت هنری كودك خردسال می تواند خلاق باشد. خلاقیت كودكان در سال های اولیه زندگی بیشتر مبتنی بر فرایند است. یعنی كودك، یك نقاشی را شروع می كند اما آن را كامل نكرده و رها می كند. این عملكرد یعنی قرار گرفتنی در فرایند خلاقیت حتی اگر منجر به تولید كی اثر نشود.
خلاقیت بعنوان یك مهارت
گرچه همه كودكان بالقوه خلاق هستند اما این توانایی بدون تمرین خاموش می شود.
خلاقیت برای شكوفایی نیاز به تمرین دارد. بعنوان مثال مهارت در بازی تنیس بدون تمرین, به سرعت از بین می رود. یك بازیكن خوب، دائماً تمرین می كند. بدون تمرین ، توانایی نوشتن ، موسیقی ، آواز ، رقص ، نقاشی و بسیاری دیگر ... ممكن است متوقف شود.
▪ خلاقیت به عنوان یكسری ویژگی های شخصیتی: برخی از محققان ویژگی هایی را برای افراد خلاق مطرح می كنند. این ویژگی ها عبارتند از: جسارت ، كنجكاوی ، انعطاف پذیری، استقلاب، درونگرایی، ناهمنوایی، شوخ طبعی گرایش به تجربه كردن و.... .
خلاقیت به عنوان یكسری شرایط محیطی
منظور از شرایط محیطی، افراد، مكان ها، اشیا، و تجربیات است. كودكان از هیچ قادر به خلق چیزی نیستند. آنها برای ترسیم كردن یا خلق چیزی نیاز به تجربه دارند. بعنوان نمونه، كودكی كه فرودگاه یا مرز هوایی را ندیده است به سختی می تواند در بازی ها یا فعالیت دیگرش، فعالیت خلاقانه ای داشته باشد. به همین ترتیب، در بیان خلاقیت، هرچه زمینه تجربیات فرد یا مكان ها، اشیا و سایر افراد بیشتر باشد، عملكرد وی در فعالیت های خلاقانه بیشتر است.
محیط خانه یكی از عوامل مهم در پرورش خلاقیت محسوب می گردد. اگر در محیط خانه دیدگاه خوش بینانه ای نسبت به این موضوع وجود داشته باشد. كودكان بیشتر استعداد های خود را بروز می دهند
. تحقیقات نشان داده است كه اگر:
والدین به كودكانشان احترام بگذارند،
نسبت به توانایی فرزندشان اعتماد داشته باشند،
به كودكان شان اجازه كشف كردن و تصمیم گیری بدهند،
ارزش های خانواده همیشه بر مبنای صداقت، شایستگی، منطق و موفقیت باشد، به پرورش و رشد خلاق كودكان خود كمك كرده اند.
موانع خلاقیت کودکان
▪ همانطور كه محرك های محیطی و عوامل خانوادگی می توانند خلاقیت را افزایش دهد، شرایط منفی هم می تواند آن را محدود كند. ٤ نوع شرایط محیطی كه مانع توانایی خلاقیت می شوند عبارتند از:
والدین:
والدین اغلب انتظارات خاصی از كودكان شان دارند، متأسفانه كودكان خلاق ممكن است با این انتظارات هماهنگ نیاشند. كودكان خلاق اغلب اقتدار. محدودیت ها ، منطق و انتظارات والدین را زیر سؤال می برند. این كودكان بصورت متفاوتی عمل و رفتار می كنند. والدین ممكن است این رفتارهای خلاق را نوعی بی ادبی قلمداد كنند یا رفتارهای كودك شان را خیلی عجیب و غریب ، نابالغ، غیر عادی یا شیطانی بداند. بنابراین لازم است والدین اطلاعات كافی و لازم درخصوص ماهیت خلاقیت و فرایند آن داشته باشند.
مدرسه :
معلم ممكن است ارزش كودك خلاق را درك نكند. اغلب كودك خلاق باید در موقعیت مدرسه بر اساس همنوایی كامل عمل كند . كودك یاد میگیرد شب سیاه است و اگر در نقاشی اش از رنگ دیگری غیر از آن استفاده كند مورد تمسخر قرار می گیرد.
اخیراً تأكید بسیاری در این خصوص وجود دارد كه در مدارس فرصت بسیار كم و نا محدودی برای فعالیت های خلاق كودكان در نظر گرفته می شود. همچنین برخی از كودكان در كلاس های درسی غیر خلاق زندان می شوند و به آنها گفته می شود« بنشین سرجایت». به همین دلیل یكی از ضروریات نظام آموزشی، توجه به استعداد های خلاق كودكان و پرورش معلمان در خصوص فراهم آوردن فضای مناسب برای پرورش آن استعدادهاست.
نقش های جنسی:
در هر جامعه ای نقش های جنسی خاصی وجود دارد، در اغلب مواقع این نقش ها علاوه بر محاسنش محدودیت هایی برای كودكان فراهم می كند. وقتی ما انتظار داریم كودك پسرمان فعال، مستقل و قوی باشد و برعكس دخترمان منفعل، وابسته و از خود گذشته و فداكار باشد با این شیوه به كودكان مان آسیب می رسانیم اگر نقش های جنسی به این صورت برای كودك دیكته شود، پسرها از رسیدن به فعالیت های آرام خودداری می كنند و دخترها از دستیابی به فعالیت ها و تجربیات فعال و زنده دوری می كنند. در حالی كه هر دو نوع تجربه برای فرایندخلاقیت ضروری است.
جامعه، سنت و فرهنگ:
مفاهیم متفاوتی هستند اما هر یك، رفتارها، ارزش ها و نگرش های خاصی را دیكته می كنند، اینها به شكل انتظارات منتقل می شوند. متأسفانه ممكن است كودكان خلاق با یك دستور كار متفاوت عمل كنند. مشكل زمانی بروز می كند كه بزرگسال همه پاسخ ها را دارد و از كودك انتظار دارد كه در قالب چارچوب ها رفتار كند. مثلاً اغلب گفته می شود : « این شیوه ای است كه خانواده من اینطور عمل می كند». بدیهی است كه احترام به انتظارات جامعه، سنت ها و فرهنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است به شرط آنكه قید و بندهای دست و پا گیر برای افراد بوجود نیاورد.
چگونه خلاقیت كودكان را افزایش دهیم:
١- محیطی مناسب برای انجام كارهای خلاق آنها فراهم نمایید.
٢- امكانات و وسایلی در اختیار آنها قرار دهید تا به كمك آنها خلاقیت ها ی خود را ابراز نمایند.( به عنوان مثال وسایل موسیقی، نقاشی و طراحی و...)
3-كارهای خلاق كودكان را تشویق كنید و آنها را در معرض نمایش قرار داده و از ارزیابی بیش از حد آنان خودداری كنید.
٤- به عنوان بزرگسال، خود به انجام كارهای خلاق بپردازد و اجازه دهید كودكان شما شاهد كارهای خلاق تان باشند.
٥- به شیو ه های آموزشی در خانواده خود توجه داشته باشید.
٦- برای كارهای خلاق دیگران ارزش قائل شوید.
٧- از تأكید بر تصورات قالبی در خصوص جنسیت كودكان شدیداً خودداری نمایید. ( به عنوان مثال دختر ماشین بازی نمی كند، پسر عروسك بازی نمی كند یا پسر گریه نمی كند).
٨- امكان شركت در فعالیت ها و كلاسهای ویژه را برای آنان فراهم نمایید.
٩- اگر مشكلات یا گرفتاریهای در خانواده وجود دارد از آن مشكلات به شیوه مثبتی استفاده كنید و با تشویق به كودك خود اجازه ابراز احساسات و اظهار نظر بدهید.
١٠- توجه داشته باشیید كه استعداد فقط سهم كوچكی از خلاقیت است و تمرین و نظم بخشیدن به آن از اهمیت بیشتری بر خوردار است.
1١- اجازه بدهید كودك خودش باشد حتی اگر رفتارهای عجیب از او سر بزند و سعی كنید در حضور جمع كودك خود را خلاق معرفی نكنید؛ در غیر این صورت اطرافیان انتظارات بیش از حدی از كودك شما خواهند داشت.
١٢- با كودك خود شوخ طبع و مهربان باشید.
الف - تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت
پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری میکنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایتها و روشهای اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینههای تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.
آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت انگیزش بیرونی اشاره میکند. ما ضمن احترام به این نظر توصیههایی در قالب انگیزه درونی و بیرونی ارایه میکنیم.
چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی میشود و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی ما یا به عبارت سادهتر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد را میسازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق انگیزه درونی است یا بیرونی. بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت پاسخها و هدایتهای کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک میپرسیم چرا بازی نمیکنی و او میگوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار کودک ممکن است این چنین باشد:
- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچهها بازی کنی به رفتار او جهتی بیرونی میدهیم
- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش را جهتی درونی میبخشیم.
اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوالها و پاسخهای خود باشیم. به سراغ روشهایی میرویم که به انگیزه درونی کودکان دامن میزند. نوع برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه میتوان داشت عبارتند از:
مثال: شرکت در بازی کاردستی
برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟
- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟
- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟
- دوست داری چه چیزی را درست کنی؟
- دوست داری چه وسایلی در اختیار شما باشد؟
- دوست داری ...
در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندیهای او محور فعالیت است. به او امکان داده میشود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما دوست داریم. ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد. یعنی او یاد میگیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندیهای خود بیندیشد. چیزی که دیگران و محیط به او میدهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود کودک واگذار میشود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمیشود که به تمام خواستههای کودک بپردازیم بلکه میتوان رفتاری مشابه روش زیر داشت:
- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است.
- باید کودک را ترغیب کرد که امکانات را ببیند و بدون اظهار نظری اضافی در مورد کمبود وسایل و ... به او گفت ما اینها را در اختیار داریم تو دوست داری کدام را انتخاب کنی؟
- حتی اگر کودک دست به انتخاب نزد، با ارتباطی متمایل به سوی انگیزه درونی میتوان از او خواست یا وسایل دلخواه را از منزل بیاورد یا به فعالیت دلخواه دیگری بپردازد.
- در هر حال مهم این است که کودک با هدایت ما خود به تصمیمی دلخواه و درست (از این نظر که شکایتی نداشته و آن را دوست داشته باشد) برسد و مسئولیت آن را قبول کند.
گام دوم انگیزه درونی و بیرونی را هم زمان استمرار میبخشد، جدی گرفتن و بها دادن به آنها است. اگر ما به هدایت کودک به این هدف که خود تصمیم بگیرد، انتخاب کند، و بسازد میپردازیم. باید به مسئولیتها، تصمیمها، انتخاب و آثار او نیز عمیقاً توجه کنیم. در این رابطه توصیه میشود، رفتارهای ابتکاری و سازنده کودک ولو کوچک و ناچیز مورد تشویق قرار گیرد. در این مواقع بهتر است از تشویقها و دلگرمیهایی که انگیزه درونی را قوت میبخشد استفاده شود. عموم این تشویقها ماهیتی کلامی دارند، نمونههایی نظیر آنچه در زیر پیشنهاد میشود از این قبیلاند:
- تصمیم جالبی گرفتی، موفق باشی.
- خانه قشنگی ساختی معلوم است برایش زحمت زیادی کشیدی.
- پشتکارت قابل تحسین است.
- فکرهای خیلی خوبی داری، باید آنها را جدی بگیری.
- بالاخره آنچه را دوست داشتی، ساختی.
- انتخاب شما هم خوب است.
برای تداوم انگیزه درونی هم زمان میتوان از مشوقهای غیر کلامی نیز استفاده کرد. نسبت بین این که آیا باید همیشه تشویقها کلامی باشد یا چیز دیگر این است که گرایش غالب، معمولاً به طرف تشویقهای کلامی (و با جهتی درونی) است، اما در پارهای موارد شکلهای دیگری از تشویق موثرتر است. باید به رفتارهای ابتکاری، خلاقه و سازنده کودک جایزه نیز داد و کودک را مستحق دریافت هدیهای خوشحال کننده دانست. در چنین شرایطی دامنه تشویق و هدیه میتواند از شرکت دادن اثر کودک در یک نمایشگاه کوچک تا دریافت وسیله مورد آرزو نوسان پیدا کند.
به طور کلی، اگر چه نظام تشویق و ترغیب در افراد خلاق «درونی» است اما آنها نیز گاهی به محبت و دلگرمی که از قاعده و روشی عادلانه پیروی کند و بدون چشم داشت در اختیار آنها قرار گیرد.
ب – تقویت عناصر شخصیتی خلاقیت
در بین مولفههای شخصیتی خلاقیت چند عنصر را به سادگی نمیتوان پرورش داد. به عبارت دقیقتر، این گونه عناصر بیش از همه نیازمند تقویت در بستر خانواده و به ویژه مدرسه هستند. علت نیز این است که چند ساعت آموزش تاثیر شگرف و محسوسی بر آنها نمیگذارد: اعتماد به نفس، اراده مستقل و پذیرش خطر نمونههایی این گروه به شمار میروند. این عناصر معمولاً در طول زمان و تحت تعلیمات ساده و پیچیده والدین، معلمان و مربیان شکل میگیرند. بنابراین این ساده انگاری است اگر تصور کنیم در مدت کوتاهی میتوانیم این ویژگیهای مهم را در افراد پرورش دهیم. ما با رعایت این ملاحظات به شیوههای پرورش عناصر شخصیتی خلاقیت اشاره میکنیم که قادر به زمینه سازی تقویت این عناصر هستند:
1- اعتماد به نفس و اراده مستقل
هر چند اعتماد به نفس و اراده مستقل از نظر مفهومی جدا از یکدیگر فرض میشوند ولی دو روی یک سکهاند. اراده مستقل در کنار اعتماد به نفس تحقق مییابد و اعتماد به نفس نیز با یاری اراده مستقل بروز و ظهور پیدا میکند. به این دلیل ما آنها را در ارتباط با هم مطرح میکنیم.
فعالیت اعتماد - اراده : برای پرورش این دو عنصر مهم در کودکان سه گام در قالب راههایی که به ایجاد اتماد به نفس و اراده منتهی میشوند پیشنهاد میشوند.
گام اول – شناخت تواناییها و قابلیت خویش
اولین گام در پرورش اعتماد به نفس و اراده مستقل این است که کودک بداند چه تواناییها، قابلیتها و مهارتهایی دارد. چنانچه این تصور بریا کودک فراهم اید که به چه چیزهایی علاقمند است و چگونه باید به آنها بپردازد قدم مهمی در راه کشف خویشتن برداشته است.
یکی از فعالیتهای پیشنهادی میتواند این باشد که به کودک کمک کنیم به برداشت و تصویر درستی از تواناییها و علاقمندیهای خود برسد؛ یعنی کشف چیزهایی که بیشترین رغبت و تمایل را برای آنها دارد. این کشف از طریق مکالمه با کودک، بازی با او، نظر خواهی از والدین، گرایشهایی که به اسباب بازیها یا فعالیتها نشان میدهد، چیزهایی که میسازد یا درست میکند و ... محقق میشود. معمولاً کودکان (خلاق) به یک یا چند موضوع علاقه زیادی دارند. این وظیفه مربی یا دوستداران کودک است که علاقمندی او را کشف و برای پرورش آنها برنامه ریزی کند. اگر کودک به موقعیتهای کوچک و بزرگی در این زمینه دست یابد قطعاً در باور و اعتماد به خوشتن به پیشرفتهای زیادی نایل خواهد شد. در دوران کودکی بهتر است کودک را با چنین اقدامهایی به خودباوری رساند و در دوران نوجوانی سطحی وسیعتر را مدنظر قرارداد. در این رابطه ضرورت دارد بدون آن که به مجموعه اوقات فراغت کودکان لطمهای وارد شود، هر کودک برنامهای ویژه شناخت قابلیتهای خود داشته باشد. در این برنامه نیز تاکید میشود کودک باید به سوی انگیزه درونی هدایت شود، طوری که خود کودک بتواند نقش یک ارزیابی کننده و کاشف را برای خویشتن بازی کند.
گام دوم – راههای مقابله با مسائل
گام دوم که از مهمترین گامهای محسوب میشود این است که کودک را تمرین دهیم تا بهتر به حل مسائلش بپردازد و به دنبال راه حل بگردد. کودک باید یاد بگیرد که هر مسأله و مشکلی راه حلی دارد؛ حتی چیزهایی که خیلی سخت و مشکل به نظر میرسند.
گام سوم – حق انتخاب و تصمیم گیری
حق انتخاب از جمله رفتارهایی است بیش از همه به اراده مستقل نیاز دارد. اما برای آن که انتخابی صحیح داشت باید به باوری درست از محدوده تواناییها و قدرت تصمیمگیری رسید؛ این اعتماد به نفس. در تکمیل گامهای پیشین برای تقویت اراده و اعتماد به نفس باید گام سوم یعنی «حق انتخاب و تصمیمگیری» را برداشت. به عبارتی دیگر، کودک باید به سمت و سویی هدایت شود که بتواند دست به انتخاب بزند و تصمیم بگیرد.
فعالیت انتخاب و تصمیمگیری: در این فعالیت نیازی نیست گروه خاصی را تدارک ببنیم. بلکه پیشنهاد میشود این فعالیت در عملکردهای گوناگون کودک نظیر فکر کردن، بازی، خرید، فعالیتهای آموزشگاهی و ... به کار گرفته شود. مفهوم بنیانی این فعالیت را ارتباط کلامی تشکیل میدهد؛ یعنی از طریق صحبت و گفتگو زمینههای انتخاب برای کودک فراهم میآید و ذهن او با کلمات به سوی تصمیمگیری مناسب هدایت میشود. بنابراین، مکالمه با کودک یک تمرین مهم محسوب میشود و بهتر است به نحوی باشد که حق انتخاب را به او بسپارد و مداخله گرانه نباشد. برای پیگیری این فعالیت پیشنهادهایی زیر توصیه میشود:
1- در فعالیتهایی که کودک در آن مشارکت فعالی دارد نظیر بازی، کاردستی، تئاتر، نقاشی، انجام تکالیف و طوری پیش برویم که کودک هم آزادی اظهار نظر داشته باشد و احساس خویش را بیان کند، هم بتواند در صورت دلخواه از کار جدا شده فعالیت دیگری را دنبال کند.
2- در آغاز یک فعالیت، کودک را برای انتخاب بازی و سرگرمی آزاد بگذارید. یعنی شرایطی را فراهم آورید که با طیب خاطر فعالیت دلخواهش را انتخاب کند .
3- موقعیتهایی فراهم کنید که کودک بتواند از بین چند حالت یکی را انتخاب کند. بهتر است عناصر اصلی این موقعیتها را بازی، سرگرمی، معما، داستان، و نظایر اینها تشکیل دهد تا کودک با علاقه هم آنها را ببیند و گوش دهد و هم وادار به تصمیم گیری شود.
4- سوالهای ذهنی را در قالب داستان برای کودک مطرح سازید و از او برای انتخاب و تصمیمگیری مناسب دعوت کنید.
5- به انتخاب و تصمیم کودک هر چند غلط و نادرست احترام بگذارید و به گونهای مناسب توجه کودک را به معایب انتخاب و تصمیمش معطوف سازید. از او دعوت کنید که سایر تصمیمات (راجع به آن موضوع) را بشنود و سعی کند کاستیهای نظراتش را خود بیان کند. بر عکس، انتخاب و تصمیمات درست کودک را تشویق و مورد تکریم قرار دهید و مزیتهای آن را برای کودک برشمرید تا بیش از پیش آگاه شود.
6- به رفتارهای آزاد و مستقل کودک که از جمع پیروی نمیکند، یعنی مانند رفتارهای سایر کودکان نیست بی توجه نباشید. سعی نکنید آنها را با فشارهای کلامی (تهدید و فشار) یا رفتارهای انضباطی به پیروی از جمع دعوت کنیدو رفتار مستقل برای کودک یک جور انتخاب است که باید به آن احترام گذاشت ولی برای پرهیز از هرز رفتن باید آن را در مسیر مناسب هدایت کرد. این رفتار گاهی میتواند یک اندیشه یا نظر آزاد باشد و گاهی یک تصمیمگیری برای انجام یک عمل.
2- پذیرش خطر و کسب تجربه
هدف از ورود به این فعالیت آن نیست که کودک را مجبور به پذیرش خطر کنیم یا به انجام خطر واداریم، بلکه تلاش میشود کودک توانایی جسارت پیدا کند و از خجالت و کمرویی فاصله بگیرد. با این توضیح هدف از این فعالیت اطمینان بخشی به کودک است تا او برخورد شجاعانهای با تجربیات، تکالیف، سوالها و مسابقهها و ... داشته باشد و قدرت و توان خود را محک بزند. کودک به وسیله این مهارتها شهامت پیدا میکند که با نادیده گرفتن ترس از دیگران با موقعیتها، علایق، نظرات و احساسات خود را شجاعت تمام بیان کند. پذیرش خطر به این معنا با پذیرا بودن تجربه نسبت مستقیمی دارد. زیرا گاهی کسب تجربههای جدید و رویاروی با آنها مستلزم شهامت و جسارت برای ورود به آنهاست. بنابراین بین پذیرش خطر و کسب تجربه میتوان قرابتی فرض کرد.
فعالیت پذیرش خطر و کسب تجربه : برای پرورش پذیرش خطر و کسب تجربه بهتر است به فکر تدارک بازی گروههای چند نفره (هر گروه سه نفر) یا تنها یک گروه که اعضاء در آن شرکت کنند در نظر گرفت. موضوع بازی نیز بسیار مهم است زیرا باید بتواند حالتهای زیر را در کودکان تقویت کند:
1- قدرت جسارت و ابراز وجود
2- میل ریسک کردن
3- میل به تجربه موقعیتها و شرایط
با ملاحظه این شرایط باید به سراغ بازیهایی برویم که حالات فوق را دامن زده و تقویت کند. در صورتی که توانستیم بازی مورد نظر را شناسایی کنیم میتوان به سبک زیر عمل کرد:
پیشنهاد میشود بازی به صورت چند گروه مجزا برگزار شود. چون هم موجب حس همبستگی در کودکان میشود هم آنها را وارد به تحرک و میل به ریسک میکند. وقتی گروه بازی تشکیل شد میتوان گروهها را به رقابت با یکدیگر وا داشت یا بین افراد گروه رقابت و علاقمندی ایجاد کرد. بازیهای زیادی را برای این فعالیت میتوان در نظر گرفت:
1- هر نوع بازی ورزشی غیر معمول(یعنی بازیهای غیر از فوتبال، والیبال و نظایر اینها).
2- هر نوع بازی فکری غیر معمول. یعنی بازیهای غیر از پازلها، مکعبها، هزار سازهها، چیستانها و نظایر اینها.
3- هر نوع ساختنهای غیر معمول. یعنی کاردستیهای غیر از ساختن ماشین، خانه و نظایر اینها.
4- هر نوع کنجکاوی غیر معمول. یعنی کنجکاویهایی که به جاها یا مکانهای کمتر شناخته شده سرک میکشید یا به دنبال هیجان است.
در واقع هدف از این نوع بازی به وجود آوردن موقعیتی است که کودک بتواند بر اساس رفتارهای خود پیامد رفتارهایش را تجربه کند. اگر او شماره «تجربه آب» را به دست آورد. باید بپذیرد که بر سر او یک لیوان آب ریخته شود و از آن نهراسد و به همین ترتیب. این نوع بازیها را میتوان بنا به ذوق، سلیقه و امکانات در حد قابل توجهی طراحی کرد و کودکان را به بازی با آنها مشغول ساخت.
اکنون ما از بازیهای ورزشی غیر معمول یک بازی را انتخاب و کودکان را برای بازی دعوت میکنیم. بازی مورد نظر ما «قلاب شانس» نام دارد. در این بازی میتوان فضای کوچکی را برای چیدن وسایل پیش بینی کرد. بعد میتوان کف آن را با وسایل رنگی دلخواه پوشانید. سپس مکانهای خاصی از این فضا را برای پنهان کردن شمارههایی که هر کدام میتواند جوایز یا پیامدهای خاصی را به دنبال داشته باشد در نظر گرفت. مثلاً میتوان به یک شماره «تجربه کردن آب» را اختصاص داد و به یک شماره جایزه گرفتن یک بادکنک و به همین ترتیب. نقش قلاب شانس آن است که کودک را به شمارههایی که زیر پوششها قرار دارد میرساند. در این حالت کودک به وسیله قلاب، شانس خود را برای انتخاب عددها آزمایش میکند ( دست به ریسک میزند) و سپس خود را برای جوایز یا پیامدها (تجربه کردن) آماده میسازد.
سایر روشهای پرورش خلاقیت
در حقیقت پس از پرورش شخصیت خلاق باید فرد را به سوی آمادگی برای پذیرش نقشهای تخصصی در قالبهای گوناگون نظیر نقاشی، طراحی، نویسندگی، شاعری، موسیقی، کارگردانی و ... هدایت کرد. آنچه تحت عنوان سایر روشها نام میبریم فعالیتهاییاند که به پرورش خلاقیت تصویری، خلاقیت کلامی، خلاقیت حرکتی و خلاقیت مکانیکی یاری رسانند.
الف – خلاقیت تجسمی
مفهوم بنیادی در خلاقیت تجسمی توانایی ابراز خلاقیت در قالب اشکال و نمادهای تجسمی و تصویری است. در این نوع خلاقیت فکر یا ایده خلاق به صورت یک طرح یا تصویر نشان داده میشود. در اشکال عالی خلاقیت تجسمی ایدههای بسیار نو آورانه و حتی عجیب و پیچیده نمودار میشود. افرادی که در این نوع از خلاقیت تبحر دارند، توانایی تجسم فضایی قوی را از خود نشان میدهند. آنان قادرند ایدهها و افکار خلاق خود را در قالب طرحهای تصویری و تجسمی نشان دهند. بسیاری از طراحان، مجسمهسازان، نقاشان، کارگردانان و معلمان بزرگ و برجسته از چنین خلاقیتی برخوردارند. در اینجا برای پرورش خلاقیت تصویری به مهمترین فعالیت آن یعنی «نقاشی» اشاره میکنیم.
1- نقاشی
در ذهن اکثر کودکان نقاشی ضمن مفرح، جالب و لذت آور بودن کمی سخت و دشوار است. شاید به دو دلیل؛ 1- ایدهیابی یا پیدا کردن موضوع نقاشی گاهی وقت گیر و حوصله بر است 2- معمولاً کشیدن و ترسیم کردن به نظر سخت میآید. به هر حال، کیفیت نقاشی تا حدودی به مهارت ترسیم افراد بستگی دارد. این دو دلیل در اکثر موارد کودکان را وارد میکند که از فعالیت مفید و خلاقه نقاشی دور شوند.
ب - خلاقیت کلامی
تقریباً بخش بزرگی از خلاقیت بشری را خلاقیتهای کلامی تشکیل میدهد. هسته اصلی این نوع خلاقیت را ایدههایی با ماهیت کلامی، نوشتاری و نمادهای زبانی میسازد. در این رابطه فعالیتهای متعددی نظیر سخنوری، نویسندگی، شاعری، نظریه پردازی علمی، موسیقی و ... وجود دارد که فرهیختگان آنها قابلیت فوق العادهای را در خلاقیت کلامی از خود نشان میدهند. ما در این بخش از پرورش خلاقیت به فعالیتهای اشاره میکنیم که به تقویت خلاقیت کلامی میانجامد؛ از جمله این فعالیتها میتوان به نویسندگی، قصهگویی، شعر و سرود اشاره کرد.
1- نویسندگی
نویسندگی از جمله فعالیتهای است که زمینه مناسبی برای پرورش خلاقیت فراهم میکند. با این حال، توانایی نویسندگی در دوران کودکی با دوران بزرگسالی قابل قیاس نیست و درست هم نیست که همانند فرض بشود. یقیناً، توانایی نویسندگی در دوران بزرگسالی مبتنی بر سالها تجربه و دانشاندوزی است، چیزی که کودکان باید برای آن سالها زحمت بکشند. به طور ویژه نویسندگی با چند مولفه اساسی در خلاقیت قرابتی دوستانه دارد. 1- سیالی، 2- انعطافپذیری، 3- ابتکار، 4- هوش، 5- تخیل. بنابراین، نوشتن وابستگی زیادی به تفکر و قدرت تخیل دارد، در صورت مهارت و ورزیدگی آنها میتوان نظارهگر نوشتارهای بسیار خلاقه بود.
2- قصه گویی
اگر نویسندگی به تقویت خلاقیت نوشتاری کمک میکند، قصه گویی مستقیماً به پرورش خلاقیت کلامی (سخنوری) یاری میرساند. از دیرباز قصه مورد توجه کودکان بوده است. بنابراین کمتر کودکی را میتوان سراغ گرفت که به شنیدن قصه علاقمند نباشد. به ویژه آن که قصه توسط فردی مهربان و خوش سخن گفته شود. ویژگی عمده قصهگویی خلاق یکی این است که ذهن کودک را به تخیل و تصویرسازی میکشاند؛ کودک هنگام شنیدن قصه خود را در زمانها، مکانها و حالات مختلف تجربه میکند. و ویژگی دیگر قصهگویی این است که به وسیله طرح تجربیات مختلف برای کودکان، ذهن آنها به سوی تحلیل، تفکر، ابتکار و چگونگی سوق داده میشود.
3- شعرخوانی و سرود خوانی
یکی دیگر از روشهای پرورش خلاقیت کلامی توجه کردن به شعر و سرود در فعالیتهای کودکان است. شعرخوانی از جمله فعالیتهایی هستند که تقریباً در اکثر محیطهای آموزشی کودکان مورد استفاده قرار میگیرند. زیرا کودکان به حفظ کردن اشعار و سرودهای کودکانه علاقه وافری نشان میدهند. شعر و سرود به دلیل ریتم و آهنگی که دارند توجه کودکان را به خود جلب میکند. آنچه باعث میشود از این دو فعالیت برای پرورش خلاقیت استفاده شود نقشی است که آنها در تقویت عنصر اعتماد به نفس، سیالسازی کلامی و تخیل دارند.
ج – خلاقیت موسیقیایی
موسیقی از جمله فعالیتهایی است که شاید به طور مستقیم توانایی کلامی در آن دخالتی نداشته باشد، اما به دلیل آن که به نمادهای زبانی وابسته است با خلاقیت کلامی ارتباط پیدا میکند. با این توصیف، موسیقی نیز دارای زبان خاصی است که رتیم و آهنگ بر اساس آن تولید و ابداع میشود. در دنیای خلاقیت این قابلیت کاملاً به ذهن خلاق وابسته است؛ اگر ذهن از قابلیت تولید و ترکیب خلاقی برخوردار نباشد قادر به تولید ریتم، ملودی و هارمونی در موسیقی نخواهد بود. پس همانند نقاشی، نویسندگی و شعر، موسیقی را باید محصول خلاقه ذهن به شمار آورد.
د- خلاقیت حرکتی
هر چند پرورش خلاقیت حرکتی نسبت به دو نوع دیگر یعنی تصویری و کلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته، با این حال آن را به عنوان یکی از انواع مهم خلاقیت باید مورد توجه قرار داد. مفهوم اساسی خلاقیت حرکتی را تنوع و ابتکار در حرکات و نرمشهای بندی و فیزیکی تشکیل میدهد. همانطور که اندیشه، زبان و تخیل خلاق میشوند و نشانههایی دال بر خلاقیت را از خود نشان میدهند، حرکات و واکنشهای فیزیکی بدن نیز میتواند خلاق شود و نشانههایی دال بر خلاقیت از خود نشان دهد.
1- بازی
بازی از سرگرمیهای کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان است. در یک تعریف ساده از بازی باید آن را فرصتی برای تجربه کردن موقعیتها، کلنجار رفتن و سرگرم شدن با آنها، کسب موفقیت، اندیشه کردن درباره پدیدههای، یادگیریای جدید، رفع موانع و مشکلات، آشنا شدن با دیگران، رقابت و حتی زورآزمایی فکری و جسمی با انسانها و محیط دانست. در مباحث مربوط به پرورش خلاقیت، بازی همواره به عنوان یکی از راهبردهای کاملاً موثر مطرح بوده است. زیرا بازی فضا و شرایطی را خلق میکند که فرصتهای زیادی برای رشد و تحول خلاقیت افراد به وجود میآید. این فضا و شرایط از سالهای نخستین کودکی آغاز میشود و کودکان در این دوران تجربیات زیادی را اعم از آشنایی با اشیاء، بازی و دستکاری آنها، کشف خود و بدن خویش، انجام حرکات بدنی، کشف محیط، آشنایی با طبیعت و موجودات زنده و نظایر اینها را به کمک بازی کسب میکنند. ماهیت بازیهای دوران کودکی معمولاً آزاد، شخصی و فارغ از قواعد است به خلاقتر شدن کودک کمک زیادی میکند.
2- نمایش و تائتر
نمایش و تئاتر را از زمره هنرهایی میدانند که ریشههای کهن و باستانی دارند. در اعصار گذشته نمایش و تئاتر هم فرصتی برای کسب خرسندی بود و هم فرصتی برای بیان ایدهها و پیامهای اجتماعی که شاید اظهار صریح آنها ممکن نبود. در واقع عرصه نمایش به هنرمندانی نیاز داشت که با چیرگی و تبحر خاص خویش به طرح شادی و نیاز بپردازند.
ه – خلاقیت مکانیکی
خلاقیت مکانیکی از تفکرات و مهارتهای عالی بشر به شمار میرود که در آفرینش و خلق اشیاء تغییر محیط و ابداع وسایل و فنآوریها تبلور مییابد. در دنیای بشری ردپای این نوع خلاقیت مشهود است. اختراع اتومبیل، کامپیوتر، موبایل و ... نمونههایی هستند که خلاقیت مکانیکی در آنها نقش اساسی دارد. در انواع قبلی خلاقیت محور ابتکار و نوآوری تجسم، زبان و حرکات بود در حالی که در این نوع، محور ابتکار اشیاء و دنیای فیزیکی است.
1- کاردستی
کاردستی از فعالیتهای مورد علاقه و دوست داشتنی کودکان است. به همین علت، خیلی از مکانها یا موسسههایی که با کودکان سر و کار دارند در برنامههای خود این فعالیت مفید و خلاقه را پیش بینی میکنند. آنها ممکن است وسایل را به صورت خام در اختیار کودکان قرار دهند یا به صورت مدل یا الگو (یعنی تقریباً آماده).
مفهوم خلاقیت و نوآوری
خلاقیت به كارگیری توانایی ذهنی برای ایجاد یك فكر یا مفهوم جدید است .
خلاقیت به معنای توانایی تركیب ایده ها در یك روش منحصر به فرد با ایجاد پیوستگی بین ایده ها است .
خلاقیت بر خلق چیز نو دلالت دارد كه به حل مشكل فعلی یا بر آورده ساختن یك نیاز می انجامد .
برای موفقیت در مسیر رشد و توسعه نیازمند ایجاد فرهنگ خلاق در تمام ابعاد توسعه به خصوص مبحث آموزش هستیم . برنامه ریزی خلاق در فضا و محیط خلاق قابل اجرا است و نتایج مفیدی دارد . برای ایجاد فرهنگ خلاق ، نیازمند آموزش هستیم .
.