خواجه عبدالله انصاری
متولد ۳۹۶ ه.ق
هرات
مرگ ۴۸۱ ه.ق
هرات
محل زندگی هرات
ملیت افغان
رشته فعالیت ادبیات، شعر
دلیل شهرت مناجات های لطیف
دین اسلام، سنی
شیخالاسلام ابواسماعیل عبدالله بن ابیمنصور محمد (زادهٔ ۳۹۶ ه. ق. / ۱۰۰۶ م. درگذشتهٔ ۴۸۱ ه. ق. / ۱۰۸۸ م.) معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف بود.
وی از اعقاب ابوایوب انصاری است که صحابه پیغمبر بود. مادرش از مردم بلخ بود و عبدالله خود در هرات متولد شد و از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنانکه شعر فارسی و عربی را نیکو میسرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود و مخصوصاً در حدیث قوی بود و امالی بسیار داشت و در فقه روش امام حنبل را پیروی میکرد.
آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در هرات
وی در تصوف از استادان زیادی تعلیم گرفت ودو بار به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی شتافت و این دیدار ها تاًثیر زیادی در روحیات و منش وی داشته است. محل اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا تا پایان زندگانی به تعلیم و ارشاد اشتغال داشت.
انصاری شعر میسرود ولیکن بیشتر شهرت وی به جهت رسالات و کتب مشهوری است که تألیف کردهاست و از آن جملهاست ترجمهٔ املاء طبقاتالصوفیهٔ سلمی به لهجه هروی و تفسیر قرآن که اساس کار میبدی در تألیف کشفالاسرار قرار گرفتهاست.
از رسائل منثور او که به نثر مسجع نوشته مناجاتنامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبتنامه، هفتحصار، رسالهٔ دل و جان، رسالهٔ واردات و الهینامه را میتوان نام برد.
کودکی و نوجوانی
" چهارساله بودم که به دبیرستان شدم و نه ساله املاء می نوشتم وشعر میگفتم، چهارده ساله بودم که مرابه مجلس نشاندند ودیگران برمن حسد میکردند..."
دوران نوجوانی را بدلیل کوچ پدرش به بلخ، بدون سرپرستی پدر بود. وی تحت سرپرستی صوفی نامدار شیخ عمو پرورش یافت. سپس نزد استادانی چون یحیی ابن عمار و طاقی سجستانی بتعلیم قرآن وحدیث ادامه داد.وقتی سلطان مسعود غزنوی ولیعهد و حاکم هرات بود وی دوازده ساله بود.
خواجه دو بار عزم سفر حج نمود یکبار از ری و بار دیگر تا بغداد سفر کرده و بازگشت در این سفر ها بود که به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی موفق گردید. شیخ میگفت " پروردگار چه در حجاز و چه در خوارزم حاضر است." یکبار نیز با ابوسعید ابوالخیر دیدار و مباحثه داشته است.
عقاید «من اصحاب خود را عمارت باطن آموختم نه خرده ظاهر و آرایش جامه.. »
وی با وجود اینکه استاد علوم اسلامی مانند تفسیر، حدیث، اصول و عقاید بود، با علم کلام واهل آن مخالف بود و قرآن را یگانه دلیل و مرشد مومن میشمرد که میتواند او را به توحید حقیقی رهنمون شود.
هم استاد شریعت بود و هم پیر طریقت. در حالی که فقیه ضد بدعت بود در زندان پوشنگ عشق عرفانی وجود اورا تسخیر کرد.
هرکس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هردو جهان را چه کند
سختگیری مخالفان
چه در زمان غزنویان وجه در زمان سلجوقیان فشار علمای اشعری و معتزله باعث رنجیدگی و محدودیت فعالیت خواجه میگردد بطوری که در سال ۴۳۰ هجری بمدت یکسال وی را در بوشنگ به زندان می اندازند. با پیروزی الپ ارسلان و وزارت خواجه نظام الملک این فشار ها ادامه داشته و با برپائی چندین جلسه بحث و محاکمه از عقاید خود دفاع نموده است.
پیری وپایان عمر
نابینائی هر دو چشم خواجه در سن هفتاد سالگی برای وی که عمری به آموزش و آموختن خو کرده بود بسیار گران آمد، اما همچنان به فعالیت ارشاد شاگردان ادامه میداد ومطالب را به آنها املاء مینمود.
خواجه عبدالله انصاری بعد از یک عمر آموزش، بحث و ارشاد و پس از تحمل چندین نوبت تبعید و حبس، عاقبت در سحرگاه جمعه ۲۲ ذی الحجه سال ۴۸۱ هجری در سن هشتادوپنج سالگی دنیا را وداع کفت.
آثار
طبقات الصوفیه
منازل السائرین
الهی نامه
ذم الکلام
صد میدان
مناقب اهل الاثار