چرا ما خواستار گرامر قانونمند هستیم؟
گفتار نوعی ازفعالیت است که درزمان ادغام شده ، گوینده به اضطرار کلمه ای را می گوید وبه دنبال آن کلمه ی دیگروبعد بازکلمه ی دیگر وهمین طور ادامه می یابد . مشکلات آشکار وشناخته شده ای درتطبیق اینگونه کلام با مراتب مرحله به مرحله بیانگراین است که چطورزبان قابل شناسایی است . اما بسیاری ازمقوله های ارتباطی شفاهی زبان به سختی قابل بررسی اند بجزدرمتونی که بررسی کلام را به عنوان یک پدیده ی جاری درنظرمی گیرند . اینجاست که نیازی به کاربرروی این مسئله که : گرامرقانون مندی ارائه دهیم، نمی باشد. درمقایسه با این تفکر چینی که به آسانی درچنین بررسیها یی بطورتوافقی مورد استفاده قرار می دهند. کاربران این کتاب مایلند این مطالب را با همان روحیه ی مکاشفه ای خود بخوانند تااینکه بخواهند آن را برطبق مطالب نوشته شده ی کتاب ، بیاموزند .
این امر مستقیماً با تقاضاها ی مشخصی مربوط می شود ویا با ارائه ی راه حلی برای مسائل تئوری و یا با آن قسمت از مطالب عملی که معلمان زبان ویا دیگران ممکن است به آن علاقه مند باشند . اما با در نظر گرفتن ارتباط زبان با این چنین مشکلاتی وچنین موضوعات آموزشی ، امید آن می رود که مسائلش برای همه ی کسانی که به نحوی با زبان سروکاردارند ، آشکارگردد . به دلیل وجود چنین مشکلاتی که درجایگاه علم زبان شناسی ظاهر گردیده ، یک تلاش جدی برای درشمارقوانین آوردن مقوله های کلام نوشتاری صورت گرفته است که اساساً مطلوب واقع شده است.
تجزیه وتحلیل مباحثه وسخنرانی
درمیان بسیاری ازدلایل ارائه شده ، باید به سوالاتی توجه داشته باشیم که توجه دانشمندان رابه خود معطوف داشته ، آنهایی که دراین زمینه ها بطوراختصاصی کارکرده وزمان زیادی راروی تحقیقات خود صرف کرده اند . مطالبی که ما به طورکلی آنها را به عنوان تجزیه وتحلیل مباحثه توصیف می کنیم . بسیاری ازکارهایی که دراین زمینه صورت گرفته تحت عنوان تحلیل وتجزیه ، توصیف می گردند ، توصیفی که نه تنها جمله ی گرامری را به عنوان یک پدیده ی توصیفی می پذیرد، بلکه گاهی نیزبیانگر وجود برخی موانع وگسستگی هاست . طرفداران هردومکتب تمایل دارند ازآنچه گروه مقابل انجام می دهد، یادداشت هایی داشته باشند.
بدیهی است آن گروه ازکلمات که گرامر نویسان آنها را جمله می نامند ، بدون توجه به معنی ، بخشی ازفعالیت ارتباطی هستند که تحلیل گران کلام عموماً به آن توجه دارند. با یک نگاه عمیق تر به تحلیل مباحثه متوجه می شویم که یک سلسله مراتب مشخصی به عنوان مدل های گرامری یک ساختا رمباحثه به کاررفته است .تصور می شود بخش های مختلف مباحثه وسخنرانی همان طور که طرفداران مکتب هالیدایان درمدل خود ارائه داده اند ، با یکدیگر رابطه دارند. هالیدایان معتقدند رابطه بین اجزاء اصلی کلام وجود دارد .
نتیجه ی این دیدگاه ، به این نکته اشاره دارد که دونوع ساختار آنقدر مشابه اند که گویی اساساً ازیک نوع هستند وبه این دلیل بعیداست که کاربران زبان ، دوسیستم ساختاری متفاوت را به کاربگیرند. اگرچه ما را ازاین فرضیه که کلمات نا پیوسته اند، دورمیکند .
اجزای یک سبک تجزیه ، فقط می توانند تحت عنوان تمایل به همزمانی با سبک دیگری ، مورد توصیف واقع شوند. ابتدایی ترین بخش تجزیه وتحلیل سخنرانی تقریباً به بررسی بخش گرامری می پردازد . اما گاهی ما یک جزء را به گونه ای توصیف می کنیم ودرعمل طوردیگری رفتارمی کنیم، یعنی آنچه را توصیف می کنیم درعمل،خلاف آن را انجام می دهیم. گرامربه خصوصیات رسمی یک جزء مربوط می شود وسخنرانی به ویژگی های کاربردی آن اشاره دارد .
نوع خاص سخنرانی که سینکلروکلدهارد درموقع اختراع این مدل ، آن را مد نظرداشتند ، این بود که معلمان ودانش آموزان بطورمشترک درتعاقب نوع معینی ازدرس کلاسی ، آن را ایجاد کنند.توصیفات آن نیزبرای انواع دیگرسخنرانی بکاربرده شده است . گاهی اوقات یک نقد ادبی جنجال برانگیزبه دنبال داشته است . خلاصه ی یکی ازاین نقدها توسط استاپس ازاین قراراست : همه ی انواع سخنرانی را نمی توان ساختاری نامید . مثلاً آن نوعی که درکلاس اجرا می گردد . چنین دیدگاهی در موقعیت های رسمی خویشاوندی کاربرد اولیه دارد ، به گونه ای که هدف اصلی آن دسته بندی وانتقال بخشی از اطلاعات است ونیزدرمکالمات اتفاقی بین افراد همتراز اجتماعی کاربرد کمتری دارد. درچنین موقعیت هایی کاربردعمومی این مباحثات فقط جنبه ی احساسی واجتماعی دارد. همین طورباید اضافه کنیم که تجزیه وتحلیل صحبت یک نفری کاربرد زیادی ندارد، چون مفهوم کلی تبادل، به تغییرات تکراری یک نقش که بین گوینده وشنونده جریان دارد ، بستگی دارد . همان طور که کلدهارد اشاره کرده ، حتی درمباحثات کلاسی هم چنین مشکلاتی نیز وجود دارد . درساده ترین مرحله ، این سؤال پیش می آید که آیا یک سخنرانی دودقیقه ای توسط معلم ، دارای سلسله مراتب هست یا خیر.
اگرچه بعضی ازانواع مباحثه بی شک ، می تواند مطابق با مدل های اصلی به اصلی مورد تجزیه وتحلیل قراربگیرد . دراین روش ضرورت دارد که با ساختار جمله سروکارداشته باشیم . البته اجزای انواع مختلف وقایع می تواند مورد مشاهده قرارگیرد ودراین نوع ارتباط سهیم باشد. اما حداقل بعضی ازآن وقایع ممکن است قابل اصلاح به مدل پیشروی خط به خط با شد.وقتی ما به محققانی که مکالمه را چه رسمی یا غیررسمی مورد بررسی قرارداده اند ، توجه کنیم ، تکیه واعتماد بیشتری برانواع ساده ی ساختار پیدا می کنیم .
مفهوم مجاورت جفت ها که ما آن را مدیون ساکس هستیم ، جایی که درباره ی رابطه ی بین اظهارات معین صحبت کرده است . جملاتی که به دنبال هم دریک زمان می آیند. مثلاً جملات جواب که به دنبال جملات سؤال می آیند ویا جملات احوالپرسی که به دنبا ل هم ظاهرمی گردندو ......
علاقه وتوجه خاص کسانی که جملات مکالمه را مورد بررسی قرارداده اند ، مدیریت مؤثری برتغییرگوینده ، یکی پس ازدیگری داشته است. دراینجا جای بحث درباره ی مقدارآنچه سینکلروکلدهارد درزمینه ی سلسله مراتب ارائه داده اند واینکه این دیدگاه می توانست بدون فقدان جدی در واژه های یک نوع گرامرنوشتاری ساده ، دوباره ارائه گردد ، نیست . اگرچه این دلیل منطقی است که بسیاری سؤالاتی را که ما می خواهیم درباره ی مباحثه ی صورت گرفته بپرسیم،بطورمحسوس می تواند براساس حقا یق غیرقابل توجه پایه ریزی گردند. حوادثی که چنین مباحثاتی را دربرمی گیرند ، یکی پس از دیگری رخ می دهند . امرتلفیق دومقوله که ازنظرظاهری با یکدیگر ناهمگون هستند، بعید به نظر می رسد . چگونگی ساختاربندی وسازمان دهی زبان دریک سطح زیرجمله ای ونیزچگونگی سازمان دهی مباحثه دریک سطح فوق جمله ای ، درحقیقت به روشی متصور است که درست درنقطه ی مقابل مدل سینکلروکلدهارد قرار دارد.
اگربتوان مباحثه را با واژه های ابزارکاملاً نوشتاری توصیف کرد ، آیا گرامر– نه گرامر جمله ، بلکه گرامر جملات کاربردی پشت سرهم که در یک سخنرانی بکار می رود – را هم می توان اینگونه توصیف کرد؟ البته درطرح چنین سؤالاتی ما نیاز به پرسش درباره ی تفاوت بین ویژگی ها ی رسمی و ویژگی های کاربردی که سینکلرو کلدهارد آن را ضروری می دانند، داریم .
آنچه ما ابرازمی داریم این است که این عمل نهادی به عنوان یک ساختارافزایشی کاربردی در مباحثه به کاراست که ما می خواهیم ساختار گرامری آن را توصیف کنیم . آیا ما می توانیم عبارات شبه کلمه ای را برای موقعیت هایی بکارببریم که وظایف کاربردی را شکل می دهند – بدون درنظرگرفتن ویژگی های شبه جمله ای که آنها را در بر می گیرد – در چنین مواردی ، آیا می توان نشان داد چطور شبه جمله ها در این موقعیت ها به عنوان یک مبا حثه ایفای نقش می کنند؟
گرامرجمله چیست ؟
قبل ازشروع جستجو برای پاسخ دادن به سؤالاتی که قبلاً مطرح کرده ایم ، باید نگاه مختصری به آنچه واژه ی " گرامر جمله" اشاره دارد ، داشته باشیم .هرکس که با مکتب زبانشناسی معاصرآشنایی دارد ، خواهد دانست که هیچ محاسبه ای برای افرادی که درگیر زبانشناسی شده اند ، کاملاً قانع کننده نیست . به واژه ی "گرامر" یا ترجیحاً معادل یونانی آن ، که اولین باربرای ارجاع گسترده ی "هنرنوشتن" ازآن استفاده شد ، توجه داشته باشید . لاینز درادامه می گوید : تاریخچه ی تئوری زبانشناسی غربی تا دوران اخیر خیلی گسترش یافته است وآنچه را مکاتب دوره های مختلف به عنوان "گرامر" ازآن یاد کرده اند ، مورد بررسی قرارمی دهیم . آنچه دردوره های اخیراتفاق افتاده این است که : استعمال این واژه محدودیت پیدا کرده است .
گرامری که ازآن صحبت خواهیم کرد، قوانینی را برای ترکیب کلمات برای ساختن جملات ارائه می دهد . ازیک سو توصیف آوایی کلمات وجملات را مستثنی می کند وازسوی دیگر یک محاسبه ازآن کلمات وجملات ویژه ارائه می دهد . لاینز به شدت برطبیعت موقت آنچه می گوید ، تأکید می کند وبراین مطلب که تصورات ما ازجمله و کلمه پیچیده وغامض است ، اشاره دارد . اما به منظورپیشرفت بهتر ، باید ازاین تصورات برای کمک گرفتن درفهم جملات ، بهره برداری کنیم . اگرما به دستورسازی آزمایشی لاینز تجسم بدهیم ، می توانیم به همان شناختی که او ازجمله داشته برسیم . مکانیسمی که درآن فرض می شود کلمات برای ساختن جمله با همدیگرترکیب می شوند،می تواند به شیوه های متفاوتی نمایش داده شود . زبان شناسان معاصرتمایل دارند روی این مکانیسم ها با بینش متفاوتی کارکنند – بینشی که ازمجموعه ی عقاید متفاوتی ناشی می گردد – عقایدی همچون : ما مدارس زبان شناسی داریم که درآنجا احتمالاً آنچه را تحت عنوان گرامر کاربردی ، تشریحی ، اصولی ، مورد بررسی قرار می دهیم ، توصیف نیزمی کنیم. البته مناظره درطول مرزهایی اتفاق می افتد که این تفاوتها ایجاد می شوند. اما این مناظرات وسعت بیشتری ازآنچه بین اعضاء یکی ازمکاتب با مکتب دیگر رخ می دهد ، دارد.
اینجاست که می گوییم مباحثه با فرضیه های معینی ادامه داده شده که اعضاء مکتب را وادار به استفاده از کلمات لاینزمی کند وهمه نا چاربه پذیرفتن دستوراتش می گردند. ماقبلاً گفتیم که تفاوت اساسی که کاریک زبان شناس را ازدیگری جدا می کند ، حالت و وضعیتی است که آنها به این مکانیسم رجوع می کنند.
یک رسم غالب که القاء وبسیاری ازاصول اساسی اش را مدیون کار چامسکی است ، به آنچه ما به عنوان محاسبه ی نهایی طبیعت زبان تصورمی کنیم اشتیاق نشان می دهند. جستجو برای به رسمیت شناختن آنچه با مدرک قابل مشاهده مرتبط است ، ادامه دارد . این حالت ها بعد ها به نشانه های ثابت وتغییرناپذیرفکر بشرمرتبط خواهد شد . دراین دیدگاه نقش زبان شناسی درپیشرفت دانسته های ما ازویژگی ها وکارکردهای ذهن قابل ملاحظه است . درسطح گرامر جهانی ، یک زبان شناس سعی دارد ویژگی های عمومی مشخصی ازهوش بشررا کشف کند . با این توصیف زبان شناسی را می توان به وضوح زیر مجموعه ای از روانشناسی دانست که با این جنبه های زبان سروکاردارد.
ما باید به این نکته توجه کنیم که هر استنباطی که شخص درباره ی فرایندهای روان شناسی دارد، بستگی به اعتبارکاربرانی دارد که عملاً جملا ت را به کارمی برند. واین همان مبحثی است که این کتاب به آن اشاره دارد وادعای چامسکی را براین مطلب مورد بحث وبررسی قرارمی دهد.