سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

رئالیسم و تعلیم و تربیت
4.7 /5 20 5 1
رئالیسم و تعلیم و تربیت
رئالیسم و تعلیم و تربیت
رئالیسم که در فارسی "واقع‌گرایی" و "اصالت واقع" نامیده می‌شود، تقریبا نقطه‌ی مقابل ایده‌آلیسم بوده و برای اشیای مستقل از ذهن و فکر ما واقعیت قایل است. رئالیسم، اشیاء را آن‌چنان که هستند، قبول دارد و از تعبیر و تفسیر جهان خارج طبق تجربه‌های شخصی خودداری می‌کند.
از ديدگاه رئاليسم اسلامي چون بين جهان‏بيني (مقولات فلسفي) و ايدئولوژي يك رابطه منطقي وجود دارد، در تعليم و تربيت (كه از نوع ايدئولوژي است) نيز مي‏توان چنين ارتباطي را بخوبي نشان داد. همان‏گونه كه در تعريف مباني مشاهده شد، جهان‏بيني يك مكتب بويژه نوع نگرش آن به "انسان" تأثير بسيار عميقي در جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت دارد، زيرا انسان موضوع تعليم و تربيت است؛ پس در آغاز بايد به اين پرسش، پاسخ گفت كه انسان چيست؛ داراي چه ويژگيهايي است؛ شئون و استعدادهاي او كدام است؟ هدف نهايي وي چيست؟ اصولاً چه تيپ انساني مي‏خواهيم تربيت كنيم؟ لذا پس از روشن شدن اين مسائل و سؤالات است كه مي‏توان به سراغ تعليم و تربيت رفت و نظام تربيتي مناسبي را تأسيس كرد. اصولاً مرحوم علامه طباطبايي و استاد شهيد مطهري قبل از طرح مباحث اخلاقي و تربيتي و در آغاز به بحث در باره جهان‏بيني خود پرداخته و بويژه بحث از انسان را به عنوان مركز مباحث خويش قرار داده‏اند. در مورد ارتباط بين مقولات فلسفي و جنبه‏هاي مختلف تعليم و تربيت بطور كلي ( در جهان‏بيني‏هاي گوناگون) بحث در باره اين مسأله به تفصيلصورت مي‏گيرد (چنانكه در كتابهاي فلسفه تعليم و تربيت در باره آن بحث مي‏شود) امّا در اين مقاله به جهت رعايت اختصار، تنها به تحليل برخي موارد از ديدگاه رئاليسم اسلامي خواهيم پرداخت: بر اساس حركت جوهري در رئاليسم اسلامي، انسان و جهان دائما در حركت و شدن به سوي تكامل خود، و وسيله اين تكامل نيز تعليم و تربيت است؛ بنابراين، روابط انسان و كنش و واكنش متقابل او نيز دائما دستخوش تغيير است.
لیبرالیسم و تعلیم و تربیت
واژه لیبرالیسم (Liberalism) به معنای آزادی خواهی، از واژه انگلیسی لیبرتی (Liberty) به معنای آزادی گرفته شده است. واژه لیبرال (Liberal) یک واژه فرانسوی، به معنای فرد آزادی خواه یا هوادار آزادی است. و در لغت به معنای آزاد مرد، بلندنظر، راد، بخشنده، بی تعصب و روشن فکر نیز آمده است.
تعلیم و تربیت لیبرال، همچون خود لیبرالیسم دارای قدمتی طولانی است و برداشت‏ های متفاوتی را در خود جای داده است. اصول ارزشی تعلیم و تربیت لیبرال را به خوبی می‏توان در اصول و مبانی ارزشی لیبرالیسم جستجو نمود. ارزش‏هایی همچون خودگردانی شخصی، نقدپذیری ، استقلال نظام آکادمیک ، تساوی فرصت‏ها، اخلاق مستدل، احترام به عقاید و علائق مختلف، پرهیز ازالقاء ارزش‏ ها، و طرد هر تعریف شخصی از «خوب‏» همه و همه، مبتنی بر سه ارزش پایه‏ای لیبرالیسم، یعنی آزادی، تساوی و عقلانیت است. تاکیدات اخیر در تفکر تعلیم و تربیت لیبرال بر ارزش‏های دمکراتیک، حقوق شهروندان و حقوق کودکان نیز بر همین پایه استوار است. حامیان تعلیم و تربیت لیبرال ، این نوع رویکرد راتنها راه قابل حمایت و توجیه در تعلیم و تربیت دانسته‏اند تا آنجا که به عقیده ایشان تعلیم و تربیت (صحیح) در واقع همانا تعلیم و تربیت لیبرال است.
تعلیم و تربیت تعهد به عقلانیت است، نه کمتر و نه بیشتر با این بیان، هرست محوریت عقلانیت در تعلیم و تربیت لیبرال را به خوبی بیان می‏دارد. به عقیده وی برای آموزش و رشد عقلانیت در کودکان بایستی آن‏ها را منتقد و آزاداندیش‏ بار آورد، به ‏گونه‏ای که هر عقیده‏ای را قابل انتقاد و قابل تحول عقلانی بدانند و هیچ امری را حقیقت آخر نپندارند. بر همین اساس انتقال و القاء ارزش‏ ها به کودکان در مبانی تعلیم و تربیت لیبرال پذیرفته نیست. بر همین اساس برخی طرفداران لیبرالیسم معتقدند که تعلیم و تربیت اخلاقی تنها باید در صدد رشد استدلال اخلاقی و قدرت انتخاب باشد و هرگز درصدد معرفی ارزش‏های معینی به عنوان، فضائل اخلاقی نباشد.
رشد خودگردانی یا خودمختاری شخصی از ارزش‏ های آزادی و عقلانیت در لیبرالیسم تفکیک ‏ناپذیر است. از دیدگاه تعلیم و تربیت لیبرال، رشد خودگردانی در کودکان امور زیادی را به همراه دارد که از آن جمله‏اند: توسعه دانش و فهم ایشان، آگاهی از عقاید و روش‏های مختلف زندگی، تصمیم‏گیری‏های عقلانی و توانایی تفکر شخصی مبتنی بر استدلال و نه تفکرات ناشی از حکم قدرت دیگران.
تساوی حیثیت وحرمت‏ یک ارزش کلیدی در تعلیم و تربیت لیبرال است. سیاست آموزش و پرورش لیبرال در مقابله با تبعیض نژادی ، جنسیتی، ملیتی، دینی، طبقات اجتماعی و امثال آن، بر اساس همین ارزش پایه‏ریزی می‏شود.
فمینیسم و تعلیم و تربیت
فمینیسم باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی زن و مرد است. فمینیسم مباحثه‌ای است که از جنبش‌ها، نظریه‌ها و فلسفه‌های گوناگونی تشکیل شده‌است که در ارتباط با تبعیض جنسی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه می‌کند.
شواهد تاریخی حاكی از آن است كه در برخی از دوران، زن از جایگاه اجتماعی متمایز و برتری نسبت به مردان برخوردار بوده است كه از این ادوار تاریخی، می‌توان تحت عنوان «نظام مادر سالاری» یاد نمود. از دیدگاه افلاطون، استعدادها و قابلیت‌های انسانی به نحو متساوی بین زن و مرد تقسیم شده است. از این رو از لحاظ موقعیت اجتماعی نبایستی بین این دو جنس قائل به تفاوت گشت. بلكه جایگاه اجتماعی، صرفاً بر مبنای استعدادها مشخص می‌گردد نه بر بنای جنسیت. امّا ارسطو برخلاف افلاطون، تا اندازه‌ای صریح به دیده تحقیر و تضعیف به زنان می‌نگرد. و از این رو در زمینه برخورداری از نظام تعلیم و تربیت، قائل به افتراق و برتری مردان نسبت به زنان می‌باشد.
بی تردید زن و مرد در ساختار روحی و جسمی دارای تفاوت‌های محسوسی می‌باشند. مهربانی، احساس گرایی، ملاحظه كاری و پایبندی به سنت ها در زنان بیشتر از مردان نمود عینی پیدا می‌كند. بدین جهت برابری یا تفاوت از دغد غه‌های اصلی در حقوقِ مربوط به زنان می‌باشد. تا جایی كه گسترش حقوق و افزایش نقش اجتماعی زنان در جامعه، شالوده فكری جنبشی به نام فمینیسم گردید. كه البته این جنبش گرفتار افراط و تفریط هایی نیز گشته است. در این بین برخی تفكیك بین زن و مرد را ناشی از روابط اجتماعی نابرابر می‌دانند و قائلند تفاوت‌های بیولوژیكی و زیستی نبایستی در تقسیم كار و اعطای حقوق اجتماعی دخالت داده شود.‏
باید گفت اغلب اندیشه‌های به ظاهر مدافع حقوق زن، خود بر تبعیض نژادی دامن زده و در راستای اهداف سیاسی گام بر می‌دارد. تا اندازه ای كه كاركرد زیستی زن در تولید نسل به دیده تحقیر نگریسته می‌شود. حال آنكه تربیت نسل بعدی به نقش سازنده و خطیر زن در اجتماع تاكید می‌كند و تربیت نسل آینده كاری بس مهم و در خور ستایش می‌باشد نه وظیفه ای انقیادی و پیش پا افتاده. افراط گرایی در اندیشه‌های مدافع زن در غرب، در واقع زنان را از محیط خانه رانده ودر محیط زمخت كارخانه ها اسیر نموده است. متاسفانه زنان در كشورهای غربی به كارگران ارزان قیمتی مبدل شده و متصدی اموری گشته اند كه به یقین نه با ویژگی‌های بیولوژیكی آنان تناسبی داشته و نه با حیثیت و شان آنان سر سازگاری دارد.
در این بین دین اسلام برای زنان حقوقی واقع گرایانه و برمبنای ساختار روحی و جسمی آنان قائل شده است.
از دیدگاه اسلام زن و مرد از حیث كرامت و ارزش انسانی در یك سطح بوده و به عبارتی مشترك می‌باشند. امّا در زمینه برخورداری از حقوق، به تشابه حقوقی قائل نشده بلكه به تساوی حقوق اشاره دارد. از این رو پاره ای از حقوق، تكالیف و حتی مجازات ها را برای مردان مناسب دانسته و برخی دیگر را برای زنان در نظر گرفته است. برخی تفاوت ها در دین اسلام چون امر «گواهی و شهادت» به منزله تبعیض برای زنان نبوده بلكه عدم تحمیل تكلیف بیشتر برای زنان محسوب می‌شود. علامه مطهری در این زمینه بیان می‌دارند: « اسلام حقوق یكنواختی برای زن و مرد قائل نشده ولی هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست». در واقع تشابه در حقوق سرمنشا اعوجاج ذهنی اندیشه‌های به ظاهر زن گرایانه در غرب است كه در نهایت تالی فاسد داشته و به كج راهه سوق پیدا می‌كند.
اومانیسم و تعلیم و تربیت
واژه «اومانیسم»، در لغت به معنای انسان­گرایی یا انسان­مداری است، اما در باب معنای اصطلاحی آن، چنان تنوعی وجود دارد که برخی از اندیشمندان گفته­اند: واژه فلسفی اومانیسم، همانند سایر اصطلاحات فلسفی که دوره­های موازی، تاریخی عقلی و کاربردی عمومی دارند، از تنوع فراوان تعاریف رنج می­برد، تعاریفی که وقتی آنها را یک جا و در کنار هم لحاظ می­کنیم، به نظر می­آید که هیچ فردی را نمی­توان یافت که اومانیست نباشد. واژه اومانیسم، ناظر به مجموعه­ای از مفاهیم در باب طبیعت، ویژگی­های معرِّف، نیروها، تعلیم و تربیت و ارزش­های افراد بشری است.
اومانیسم، در معنای خاص آن، جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه دوم قرن چهاردهم در ایتالیا پدید آمد و به کشورهای دیگر اروپا کشانده شد. اومانیسم فلسفه­ای است که ارزش یا مقام انسان را ارج می­نهد و او را میزان همه چیز می­شناسد و سرشت انسانی و حدود و علایق طبیعت آدمی را موضوع قرار می­دهد. هدف این جنبش فرهنگی آن بود که با توجه به متون کلاسیک فرهنگ باستانی یونان و روم هم چون «ویرژیل» و «هومر» نیروهای درونی انسان را شکوفا ساخته، دانش و زندگی اخلاقی و دینی انسان­ها را از قیمومت کلیسا آزاد نماید. 
اما اومانیسم معنای عام و متداولی نیز دارد که فراتر از یک جنبش ادبی­ـ­ هنری بوده، بلکه عبارت است از «یک شیوه فکری و حالتی روحی که شخصیت انسان و شکوفایی کامل وی را بر همه چیز مقدم می­شمارد، و عمل موافق با این حالت و شیوه فکر». این معنای از اومانیسم، یکی از مبانی و زیرساخت­های دنیای جدید به شمار می­آید، و در بسیاری از فلسفه­ها و مکاتب پس از رنسانس تا به امروز وجود داشته است، هر چند که ظهور و بروز آن در برخی مکاتب فلسفی و سیاسی نظیر پراگماتیسم، اگزیستانسیالیسم، پرسیونالیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم بیشتر بوده است. این مفهوم را به دشواری می­توان یک مکتب خاص و مستقل مانند بقیه مکاتب فلسفی به شمار آورد، بلکه اومانیسم نگرشی پرنفوذ است که در بسیاری از آرا و نظریه­های فلسفی، دینی، اخلاقی، ادبی­ـ­هنری و نیز در دیدگاه­های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مغرب زمین، از رنسانس به این سو ریشه دوانده است. در یک کلام، «از انتهای قرن نوزدهم به بعد، مراد از اومانیسم، طریقه­ای است که ابعاد خاص جوهر باور اومانیستی، نظیر تفرد انسانی، روش علمی، عقل و خودمختاری در نظام­های فلسفی­ای چون اگزیستانسیالیسم، مارکسیسم و پراگماتیسم، جمع شده­اند.»
بر این اساس عصر جدید یا عصر مدرن که از حدود نیمه قرن چهاردهم میلادی به بعد ظهور کرده است، دوران اومانیسم به معنای بشرمداری یا انسان­سالاری نامیده می­شود. در این دوره، مفهوم نفسانی بشر به عنوان مدار و معیار همه امور در نظر گرفته می­شود.
در عصر جدید، آدمی با نیازها و خواست­ها و آرمان­ها و تمایلات ناسوتی­اش مبنا و معیار همه چیز پنداشته می­شود و به تعبیری، انسان، خدا می­شود. مارتین فویر باخ فیلسوف آلمانی ماتریالیست قرن نوزدهم، می­نویسد: «برای بشر، خدا همان بشر است.» مارتین هیدگر نیز در تعریف عصر جدید که دوران سیطره اومانیسم است، چنین می­نویسد: «دورانی که ما آن را مدرن می­خوانیم، با این حقیقت تعریف می­شود که انسان، مرکز و ملاک تمامی موجودات است.» محوریت تمام عیار و همه جانبه انسان در تفکر اومانیستی و در حقیقت تکیه زدن انسان به جای خداوند متعال و طرد خدای متعالی دین و سنتی تا بدان حد است که ژان پل سارتر اعلام می­دارد: «فلاسفه اومانیست برای رهایی از چنگال خداپرستی، تصور نوعی وجود متعالی را کنار نگذاشتند، بلکه صرفاً نام آن را تغییر دادند»
اتمیسم وتعلیم و تربیت
اتمیسم منطقی به همراه فلسفه زبان و فلسفه اصالت تحصل منطقی می‌باشد.
اتميسم منطقي، به نمايندگي راسل، وايتهد و ويتگنشتاين متقدم پا گرفت آنها معتفد بودند که نحوه نگرش ما به تعليم و تربيت ارتباط مستقيمي با نحوه تلقي ما از طبيعت انسان د‌ارد‌. اين بد‌ان معناست که به تناسب چگونگي تلقي ما از طبيعت آد‌مي، مکتب تربيتي ما نيز متفاوت خواهد‌ بود‌. از د‌يد‌گاه راسل د‌ر باره طبيعت انسان سه نظريه اساسي وجود‌ د‌ارد‌:
نظريه نخست: طبيعت انسان طبيعتي گناه آلود‌ است و براي رشد‌ و تربيت بايد‌ ازتنبيه استفاد‌ه شود‌. چنين نگرشي را مي توان د‌ر مسيحيت قرون وسطي جستجو کرد‌.
نظريه د‌وم: انسان د‌اراي سرشتي نيک است و فاسد‌ شد‌ن او معلول عوامل محيطي و اطرافيان اوست. روسو ازحاميان اين نظريه است.
نظريه سوم: طبيعت آد‌مي د‌ر واقع نه نيک است و نه بد‌ بلکه ازطريق تاثير پذيرفتن ازمحيط، عاد‌ات خوب يا بد‌ د‌ر آن ظاهر مي شوند‌. راسل خود‌ ازحاميان اين نظريه به شمار مي آيد‌. د‌ر د‌يد‌گاه او طبيعت آد‌مي ماد‌ه خامي است که ازطريق تعليم و تربيت شکل مي پذيرد‌ ( راسل 31:1347 )
فارغ از اين مساله که آيا راسل تعريفي جامع و مانع ازتعليم و تربيت آرماني خويش ارائه مي د‌هد‌ يا نه بايد‌ بيان کرد‌ که د‌يد‌گاه راسل نسبت به تعليم و تربيت مستلزم توجه به نکات ذيل است:
 (1): تعليم و تربيت اساسا د‌ر برد‌ارند‌ه مفهومي ايجابي و سازند‌ه است. به عبارت د‌يگر از مفهومي ايجابي سخن گفته مي شود‌ که بنا کنند‌ه زند‌گي مطلوب و « کليد‌ جهان نو » مي باشد‌(Egner 1961) .
 (2): اينکه به د‌نبال تحقق چه نوع شخصيت انساني هستيم پيش شرط هر گونه اظهار نظر پيرامون تعليم و تربيت و بهترين نوع آن است. اين نکته از اهميتي خاص بر خورد‌ار است زيرا از د‌يد‌گاه راسل چگونگي جهان ما د‌ر گرو چگونگي شخصيت ما و اين خود‌ وابسته به چگونگي تربيت است) Egner 1961:413).
 (3): راسل معتقد‌ است هر تئوري تربيتي بايد‌ شامل د‌و بخش اساسي باشد‌: نخست مفهومي ازغايات زند‌گي و د‌يگري علم حرکات روح که همان قوانين تحولات ذهن است. راسل معتقد‌ است د‌و انسان که د‌رباره غايات زند‌گي با يکد‌يگر اختلاف د‌ارند‌ نمي توانند‌ توافقي بر سر تعريف تعليم و تربيت حاصل نمايند‌ ( راسل1349 ).
 (4) تعليم و تربيت مورد‌ نظر راسل تعليم و تربيت علمي است. اين بد‌ان معناست که بنيان آن خرد‌ است (ميرلو 1386).
چنانکه مي د‌انيم د‌ر طول تاريخ اند‌يشه بشري تعاريف متعد‌د‌ و مختلفي ازمقوله تعليم تربيت به عمل آمد‌ه است. تعاريف ارائه شد‌ه هر چند‌ د‌ر برگيرند‌ه بخشي از تعليم و تربيت مورد‌ نظر راسل است لکن مقصود‌ راسل را بر آورد‌ه نمي کنند‌. راسل د‌ر مقاله اي تحت عنوان ( جايگاه علم د‌ر تعليم و تربيت ليبرال ) مي نويسد‌: «تاکنون تعليم و تربيت به د‌و معنا به کار رفته است:
الف: د‌ر معناي وسيعتر تعليم و تربيت نه تنها شامل آنچه که ما از طريق آموزش فرا مي گيريم بلکه هم چنين شامل همه آنچه که ازطريق تجربه شخصي حاصل مي کنيم نيزمي شود‌.
ب: به معناي محد‌ود‌تر، تعليم و تربيت عبارت است ازآنچه که به آموزش محد‌ود‌ شد‌ه و اطلاعات مشخصي د‌رباره موضوعات مختلف که د‌ر زند‌گي مفيد‌ است به شخص انتقال د‌اد‌ه مي شود‌».(Russell 1918:33) راسل د‌ر تحليل اين د‌و معنا بيان مي کند‌ که نوع نخست ازتعليم و تربيت با وجود‌ اهميت خاص خود‌ مد‌ نظر او نيست. از سوي د‌يگر د‌ر مورد‌ معناي د‌وم معتقد‌ است که آموزش و تحصيل به خود‌ي خود‌ منجر به تربيت مطلوب و مورد‌ نظر او نمي شود‌. او همچنين د‌ر کتاب«د‌رباره تربيت» به تمايزظريفي ميان تعليم و تربيت به عنوان امري مربوط به تهذيب اخلاق و تربيت به عنوان امري مربوط به تحصيل علم (آموزش به معناي محد‌ود) بناميم اشاره مي کند‌.از د‌يد‌گاه او هرچند‌ اين تمايز نهايي نيست ولي مي تواند‌ مفيد‌ باشد‌ (راسل 1347). راسل د‌ر آثار و مقالات د‌يگر خود‌ تعابير مختلفي را د‌رباره تعليم و تربيت آرماني خويش به کار مي برد‌ اما د‌ر نهايت د‌ر مقاله اي تحت عنوان (جايگاه علم د‌ر تعليم و تربيت ليبرال) مقصود‌ خود‌ را چنين بيان مي کند‌:
«تعليم و تربيت آنگونه که مد‌نظر من مي باشد‌ ممکن است به عنوان شکل گيري از طريق آموزش به وسيله عاد‌ات ذهني معين و نگرشي خاص د‌رباره زند‌گي تعريف شود‌»(Russell 1918 :33).تعليم و تربيت نگرشي صحيح د‌رباره جايگاه ما د‌ر اجتماع و رابطه جامعه انساني با محيط ارايه مي کند‌.
پوزﯾﺘﯿﻮﯾﺴﻢ و تعلیم و تربیت
اثبات‌گرایی (یا پوزیتیویسم یا تحصل‌گرایی) به هر گونه نگرش ِ فلسفی که تنها شکلِ معتبر از اندیشه را متعلق به روش علمی بداند اطلاق می‌گردد.
 جان‌ لاك‌ (1704 م‌) فيلسوف‌ پوزيتيويست‌ انگليسي‌ نقش‌ مهمي‌ در گرايش‌ مباني‌ تعليم‌ وتربيت‌ غربي‌ به‌ سمت‌ روش‌ شناختي‌ تجربي‌ ايفا كرده‌ است‌.
 لاك‌ كتابي‌ تحت‌ عنوان‌ «مقاله‌اي‌ در خصوص‌ فهم‌ آدمي‌» در سال‌ 1690 منتشر ساخت‌و در اين‌ كتاب‌ تفسيري‌ ماترياليستي‌ و تجربه‌ گرايانه‌ از انسان‌ ارائه‌ نمود و بدين‌ ترتيب‌ هر نوع‌قابليت‌ شناخت‌ و استعدادهاي‌ فطري‌ و ذاتي‌ در انسان‌ را انكار نمود.
 نظريه‌ لاك‌ در قرن‌ بيستم‌ زيربناي‌ فكري‌ و تئوريك‌ مكتب‌ «رفتارگرايي‌» قرار گرفته‌ است‌. لذابخش‌ مهمي‌ از اركان‌ و مباني‌ تعليم‌ و تربيت‌ غربي‌ در قرن‌ بيستم‌ براساس‌ آن‌ پي‌ ريزي‌ شده‌ است‌.
از نظر جان‌ لاك‌ انديشه‌هاي‌ ساده‌ به‌ منزله‌ اجزاي‌ اصلي‌ يا اتمهاي‌ دنياي‌ ذهني‌ هسند كه‌ ازنظر مفهومي‌ با اتمهاي‌ مادي‌ گاليله‌ و نيوتن‌ قابل‌ قياس‌ ميباشند و بدين‌ ترتيب‌ از نظر جان‌ لاك‌ذهن‌ مطابق‌ با قوانين‌ جهان‌ فيزيك‌ عمل‌ مي‌كند.
 اين‌ گونه‌ تلقي‌ از ذهن‌ و انديشه‌ و فهم‌، خاص‌ جان‌ لاك‌ نبود. بلكه‌ ريشه‌ در تفكر و كليت‌تمدن‌ جديد اروپا داشت‌ ژوليان‌ دولامتري‌ يكي‌ از فلاسفه‌ عصر روشنگري‌، اعتقاد و نگرشي‌جمعي‌ نسبت‌ به‌ انسان‌ در قرون‌ پس‌ از رنسانس‌ را اينگونه‌ عنوان‌ مي‌كند «پس‌ بگذاريد شجاعانه‌چنين‌ نتيجه‌گيري‌ كنيم‌ كه‌ انسان‌ يك‌ ماشين‌ است‌».
 اين‌ درك‌ مكانيكي‌ ماترياليستي‌ و تجربي‌ از انسان‌، اساس‌ مباني‌ تعليم‌ و تربيت‌ غربي‌ قرارگرفت‌ و روانشناسي‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ علم‌ تجربي‌، كمي‌، فيزيولوژيك‌ و آزمايشگاهي‌ معرفي‌ نمود.
 بر همين‌ اساس‌، در دسامبر سال‌ 1879 در لايپزيك‌ آلمان‌ ويلهم‌ وونت‌ نخستين‌ آزمايشگاه‌روانشناسي‌ را پايه‌ گذاري‌ كرد.
 از ديدگاه‌ ويلهم‌ وونت‌ كه‌ به‌ تعبيري‌ او را مي‌توان‌ پدر روانشناسي‌ نام‌ نهاد، معتقد است‌«شعور چيزي‌ نيست‌ مگر محصول‌ فعل‌ و انفعالات‌ فيزيولوژيكي‌ سلسله‌ اعصاب‌ آدمي‌».
 بر مبناي‌ همين‌ اعتقادات‌ است‌ كه‌ ويليام‌ مك‌ دوگال‌ روانشناس‌ انگليسي‌ در سال‌ 1908پيشنهاد كرد لفظ‌ روان‌ (= Psyche) از فرهنگ‌ لغات‌ علم‌ روانشناسي‌ حذف‌ گردد و از اين‌ پس‌بنام‌ علم‌ «رفتارشناسي‌» ناميده‌ شود.
 در اين‌ دوره‌ متفكراني‌ همچون‌ مولشوت‌ و بوخند و هگل‌ در آلمان‌ به‌ ستايش‌ از ماده‌ برمي‌خيزند. و از پديده‌ها و تجربه‌ تحصيلي‌ پشتيباني‌ مي‌نمايند.
 آراء پوزيتيويست‌ هايي‌ چون‌ اسپنسر (نويسنده‌ انگليسي‌ م‌ 1903 م‌) و مثل‌ بين‌ مي‌تواندمبين‌ تئوريك‌ و انسجام‌ اين‌ درك‌ ماترياليستي‌ - تجربي‌ از انسان‌ و حقيقت‌ وجودي‌ او باشد.
 بين‌، روانشناسي‌ را علم‌ مطالعه‌ و بررسي‌ نيروي‌ عصبي‌ مي‌نامد و معتقد است‌ كه‌ نيروي‌عصبي‌ نيز چيزي‌ در زمره‌ انرژي‌هاي‌ حرارتي‌، مغناطيسي‌ و شيميايي‌ است‌.
 پس‌ از وونت‌ فيزيولوژيستهايي‌ چون‌ وبر (1878 م‌) و گوستا و فخنر (1887 م‌) تلاش‌ كردندتا با استفاده‌ از روشهاي‌ رياضي‌ و كمي‌ و تجربي‌ به‌ قانونهاي‌ علمي‌ در قلمرو حيات‌ رواني‌ انسان‌كه‌ اينك‌ آنرا چيزي‌ بيش‌ از مجموعه‌اي‌ از فرايندهاي‌ فيزيكي‌ و شيميايي‌ نمي‌دانستند دست‌يابند.
ماتریالیسم و تعلیم و تربیت
ماتریالیسم به معنای ماده‌گرایی فلسفی است. این مکتب در مقابل ایده‌آلیسم مطرح شد.
شاخه‌های مهم آن ماتریالیسم مکانیکی و ماتریالیسم دیالکتیک می‌باشد. ماتریالیسم مکانیک را فویرباخ بنیان‌گذاری کرد و ماتریالیسم دیالکتیک را مارکس.
تئودول‌ ريبو (1916 م‌) يكي‌ ديگر از بنيانگذاران‌ روانشناسي‌ جديد است‌ كه‌ راه‌ ويلهم‌وونت‌ را در جهت‌ تبيين‌ (ماترياليستي‌) و پوزيتيويستي‌ رفتار آدمي‌ گسترش‌ داد.
 ريبو خواهان‌ پي‌ ريزي‌ كامل‌ روانشناسي‌ جديد بر پايه‌ علم‌ فيزيولوژي‌ و نيز تبيين‌ماترياليستي‌ و به‌ كارگيري‌ روشهاي‌ كمي‌ و تجربي‌ بود.
 وي‌ در خصوص‌ روانشناسي‌ جديد و تفاوتهاي‌ آن‌ با روانشناسي‌ فلسفي‌ و علم‌ النفس‌حكيمانه‌ چنين‌ نظر مي‌دهد:
 «روانشناسي‌ جديد با روانشناسي‌ قديم‌ ذاتا فرق‌ دارد. به‌ اين‌ معني‌ كه‌ در پي‌ هدفي‌مابعدالطبيعه‌ نيست‌ و شيوه‌ كار آن‌ اين‌ است‌ كه‌ فقط‌ پديده‌ها را مطالعه‌ مي‌نمايد و حتي‌ الامكان‌آنها را از علوم‌ زيستي‌ اقتباس‌ مي‌كند».
 آراء ولنز، ديدرو، دالامبر، هولباخ‌، هلوسيوس‌، مباني‌ و اساس‌ چنين‌ بينشي‌ هستند. دراواخر قرن‌ نوزدهم‌ نظريه‌ جديد در مباني‌ تعليم‌ و تربيت‌ غرب‌ وارد شده‌ و انديشه‌هاي‌ فلسفي‌جديد را تحت‌ تاثير قرار داد.
رمانتیسم و تعلیم و تربیت
رُمانتیسم یا رمانتیسیسم (به انگلیسی: Romanticism)عصری از تاریخ فرهنگ در غرب اروپا است، که بیشتر در آثار هنرهای تجسمی، ادبیات و موسیقی نمایان شد.
رمانتیسم جنبه‌های احساسی و ملموس را دوباره به هنر غرب وارد کرد. هنرمندان رمانتیک آزاد از چهارچوب‌های تصویرگری‌های سنتی، به تحقق بخشیدن ایده‌های شخصی خود پرداختند.
پيشرو نماينده‌ اين‌ نظريه‌ ژان‌ ژاك‌ روسو بود. بعدها فلاسفه‌اي‌ چون‌ كانت‌، شلينگ‌، هگل‌ وشوپنهاور از چهره‌هاي‌ شاخص‌ و بارز اين‌ نظريه‌ گرديدند. اين‌ نظريه‌ گرايشي‌ «رمانتيك‌» در جهان‌بيني‌ عصر روشنگري‌ داشت‌.
 برخي‌ از ويژگيهاي‌ اين‌ نظريه‌ عبارت‌ است‌ از:
 الف‌- تاكيد بر مفهوم‌ «ناخودآگاه‌» كه‌ شايد بتوان‌ آنرا به‌ نوعي‌ از مراتب‌ نفس‌ اماره‌ تعبيرنمود كه‌ البته‌ تفاوتهاي‌ بسياري‌ دارد كه‌ اين‌ دو را غيرقابل‌ مقايسه‌ مي‌نمايد.
 ب‌- درون‌ گرايي‌ و ذهن‌ گرايي‌ «سوبژكيتويسم‌» و تمايل‌ شديد به‌ ابراز و اثبات‌ صريح‌ وافراطي‌ تمايلات‌ و تمنيات‌ دروني‌ كه‌ اين‌ را شايد بتوان‌ در مقابل‌ اشراق‌ و البته‌ در جهت‌غيرحقيقي‌ و كاذب‌ آن‌ قرار داد. زيرا اين‌ نوع‌ درون‌ گرايي‌ بيان‌ اوهام‌ و وهميات‌ شهواني‌ و نفساني‌است‌ كه‌ با اشراق‌ از زمين‌ تا آسمان‌ تفاوت‌ دارد.
 اين‌ نظريه‌ نوعي‌ اعتراض‌ و تصحيح‌ و تكميل‌ كاستي‌هاي‌ نظريات‌ قبلي‌ است‌ و تفسيرماترياليتسي‌ و مكانيستي‌ از انسان‌ را مورد انتقاد قرار مي‌دهد.
 اين‌ نظريه‌، با تعبير پوزيتويستي‌ و مكانيستي‌ عالم‌ به‌ تعارض‌ برخاسته‌ و آنرا دچار بن‌ بست‌نموده‌ است‌
ايراسيوناليسم‌ و تعلیم و تربیت
ایراسیونالیسم (خردستیزی) عنوانی است برای جهان بینی هائی که به این یا آن طریق، تفکر علمی را ناتوان از شناخت پیوندها و قانونمندی های تعیین می‌گردد.
مكتب‌ جديدي‌ در مباني‌ تعليم‌ و تربيت‌ غربي‌ باز كرده‌ است‌ بنام‌ «ايراسيوناليسم‌» يعني‌«عقل‌ گريزي‌» و «ناخودآگاه‌ گرايي‌».
 نظريه‌ جديد، به‌ دنبال‌ اصالت‌ دادن‌ مفاهيمي‌ همچون‌ «ناخودآگاه‌» بود و در پي‌ ارائه‌تعريفي‌ رمانتيك‌ از انسان‌ است‌.
 از جمله‌ رهبران‌ مكتب‌ ناخودآگاه‌ گرايي‌ فرويد و آدلر بودند.
 دريك‌ جمع‌ بندي‌ بسيار كوتاه‌ و كلي‌ و با صرفنظر از بسياري‌ جزئيات‌ ديگر مي‌توان‌ مباني‌تعليم‌ و تربيت‌ غرب‌ را در عصر فرويد به‌ دو مكتب‌ «رفتارگرا» كه‌ تفسيري‌ علمي‌ و تجربي‌ از رفتارانسان‌ دارد و مكتب‌ «رمانتيست‌» كه‌ متد روانكاوي‌ را طرح‌ مي‌نمايد خلاصه‌ نمود.
 لذا برخي‌ از پيروان‌ مكتب‌ رفتارگرا يا پوزيتويست‌ها مانند پاولف‌ و واتسون‌ و بسياري‌ ديگرمعتقد بودند كه‌ حركات‌ و اعمال‌ محسوس‌ آدمي‌ و ديگر حيوانات‌ تحت‌ عنوان‌ «رفتار» بايد مبنا ومحور مطالعات‌ و تحقيقات‌ تعليم‌ و تربيت‌ قرار گيرد و در مقابل‌ اين‌ گروه‌، پيروان‌ مكتب‌ روانكاوي‌يا رمانتيست‌ها امثال‌ فرويد و آدلر و يونك‌ و بسياري‌ ديگر معتقدند كه‌ مفهوم‌ «رمانتيك‌» ناخودآگاه‌بايد بعنوان‌ مرتبه‌اي‌ از نفس‌ اماره‌ آدمي‌ مبنا و محور مطالعه‌ علم‌ روانشناسي‌ قرار گيرد.
 بهرحال‌ نظريه‌ طرفدار ناخودآگاه‌ اگر چه‌ در تعديل‌ نظريه‌ پوزيتيويستها و تجربه‌ گرايان‌ نقش‌عمده‌اي‌ داشت‌ ولي‌ هر دو نظريه‌ «رفتارگرا» و «روانكاوي‌» در ارائه‌ تفسيري‌ «اومانيستي‌» وماترياليستي‌ از انسان‌ و هستي‌ وحدت‌ و اشتراك‌ داشتند (ولي‌ البته‌ در اين‌ خصوص‌ كه‌ چه‌ چيزي‌بايد محور و موضوع‌ علم‌ روانشناسي‌ قرار گيرد، در تضاد بوده‌ و هستند).
 تضاد نظريه‌ رفتارگرا و روانكاوي‌ به‌ پيدايش‌ روانشناسي‌ «راه‌ سوم‌» انجاميده‌ است‌ كه‌ مباني‌تعليم‌ و تربيت‌ غربي‌ در عصر حاضر را تشكيل‌ مي‌دهد.
 اين‌ مباني‌ بر مبناي‌ تفسيري‌ پديدار شناسانه‌ از انسان‌ هستي‌، انتخاب‌، و اختيار قرار دارد.
 اين‌ تفكر معتقد است‌ كه‌ انسان‌ موجودي‌ مطلقا آزاد و مختار و در اين‌ راستا به‌ ارائه‌تصويري‌ اتميستي‌ و ليبرالي‌ از آدمي‌ مي‌پردازد روانشناسي‌ راه‌ سوم‌ رفتارگرايي‌ را به‌ دليل‌ تاكيدافراطي‌ آن‌ بر درك‌ مكانيكي‌ از انسان‌ مورد انتقاد قرار مي‌دهد و در عين‌ حال‌ مكتب‌ روانكاوي‌ رانيز ناقص‌ مي‌داند و مفهوم‌ ناخودآگاه‌ را كه‌ از طرف‌ روانكاوي‌ مطرح‌ مي‌گردد را نيز نارسا مي‌داندولي‌ در عين‌ حال‌ از راه‌ آوردهاي‌ هر دو مكتب‌ قبلي‌ بهره‌ مي‌برد. مثلا در جهت‌ استفاده‌ از برخي‌تكنيكهاي‌ درماني‌ و تئوريهاي‌ تكوين‌ شخصيت‌ از آراي‌ برخي‌ روانكاوان‌ نئوفرويديست‌ تاثيرپذيرفته‌ است‌.
 اما بهرحال‌ مكتب‌ «راه‌ سوم‌» نيز مانند مكتب‌ رفتارگرايي‌ و روانكاوي‌ گرايشي‌ از مكتب‌اومانيستي‌ است‌ و تفسيري‌ ماترياليستي‌ از انسان‌ ارائه‌ ميدهد و شكلي‌ از تجسم‌ تئوريك‌ افراطي‌جامعه‌ آتميستي‌ و نئوليبراليستي‌ معاصر است‌.

منابع:
1- عبدالرسول بیات و جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه­ها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، اول، 1381ش،
2- شهریار زرشناس، واژه­نامه فرهنگی­ـ­سیاسی، تهران، کتاب صبح، اول، 1383ش،
3- تونی دیویس، اومانیسم، ترجمه: عباس مخبری، تهران، نشر مرکز، اول، 1378ش،
4- کالین براون، فلسفه و ايمان مسيحي، مترجم: طاطه­وس ميكائيليان، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، دوم، 1384ش،
5- سید محمود نبویان، «خدامحوری یا اومانیسم؟»، مجله رواق اندیشه، ش13، دی 1381ش،
6- مریم صانع­پور، «مبانی معرفتی اومانیسم»، مجله قبسات، ش12، تابستان 78،
 
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.5 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان رئالیسم و تعلیم و تربیت Average rating: 4.42869026028956, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr