روابط دختر و پسر
رابطه دخترها و پسرها در جامعه ی ما چگونه است؟
در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست، احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.
یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است که در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.
اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگی و ... محدود باشد؟ یک صاحبنظر در این باره می گوید:
«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»
چرا ارتباط ناسالم ؟
برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد.
عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:
«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»
این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:
«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»
وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:
«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.
دیدگاه اسلام
به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار شده است، از این رو اخلاقی ترین، معنوی ترین و انسانی ترین جلوه پیوند زن و مرد در ازدواج تجلی پیدا می کند و هر نوع رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.
در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.
اما اسلام چه حد و مرزی برای ارتباط بین زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن می فرماید: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاک هستند و مردان پاک برای زنان پاک . اینان از آنچه درباره ی ایشان می گویند برکنارند ، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. ( نور / 26)
از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.
اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟
خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )
و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )
اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.
پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج؟
از دو منظر روانشناسانه [
Psychologycal] و جامعه شناسانه [
Sociologycal] میتوان به این امر پرداخت.به طور کلی روابط باز و آزاد دوجنس مخالف پیش از ازدواج، دارای آفتها و آسیبهای روانی و اجتماعی جبران ناپذیری است. در ذیل به چند نمونه از این آسیبها اشاره میشود:
۱) فقدان شناخت درست و واقع بینانه:
معمولا ادّعا میشود این گونه روابط و دوستیها به انگیزه ازدواج شکل میگیرد، ولی با کمی دقّت فهمیده میشود، روح حاکم بر این گونه دوستیها، عشقورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام میفرمایند: «حبّ الشّیء یعمی و یصمّ»، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند.
در حالی که تصمیمگیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکیه بر عقلانیّت و خردورزی ممکن است. دوستیهای قبل از گزینش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور میسازد و اجازه نمیدهد تا یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. این نوع انتخابها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام میگیرد. به دلیل نبود شناخت عمیق و واقعبینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار میسازد.
۲) ایجاد جو بدبینی:
این گونه دوستی ها نه تنها مشکلی را برای دختران و پسران حل نمیکند بلکه بر مشکلات آنان میافزاید.این گونه دوستیها و روابط اگر به ازدواج بیانجامد پس از مدتی از شکلگیری زندگی جو بدبینی و سوءظن را به دنبال خواهد داشت.
پسر به خود میگوید این دختر وقتی به راحتی با من پیوند و رابطه برقرار نمود، پس از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست. بنابر این از کجا معلوم پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری طرح دوستی نریخته است. از کجا معلوم که در آینده با این که همسر من است با دیگری ارتباط برقرار نکند؟
دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر دارد.بر این اساس این گونه ازدواجها دارای پایه واساسی سست و متزلزل است و تجربه نشان داده که منجر به طلاق و جدایی میگردد.
بر اساس یک یافته پژوهشی در آمریکا، زوجهایی که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی میکنند زندگی زناشویی آنها با مشکلات عدیدهای رو به رو است و منجر به طلاق میشود. به گزارش ایسنا، دکتر «کاترین کوهان»، استاد دانشگاه ایالت پنسیلوانیا گفت: طبق آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشتهاند بعد از ازدواج در حلّ مشکلات خود عاجزند، چرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. کوهان گفت: طبیعت ارتباطات آزاد این است که زوجین چندان انگیزهای برای حل درگیریها و حمایت از مهارتهای خود ندارند. وی افزود: به نظر میرسد ارتباطات این افراد زودتر از افرادی که با یکدیگر دوست نبودهاند، سرد و منجرّ به طلاق میشود. وی در پایان گفت: میتوانم بگویم رابطه قبل از ازدواج به هیچ وجه سبب دوام زندگی زناشویی نمیشود .
۳) افت تحصیلی یا رکود علمی:
این گونه روابط باعث میشود که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقاتهای حضوری و تلفنی خود بکنند و این بزرگترین مانع برای رشد و ترقی علمی است؛ زیرا تحصیل دانش نیازمند تمرکز نیروهای فکری وروحی است. دلمشغولی و اضطرابی که در اثر این گونه پیوندها پدید میآید بزرگترین سد راه تعالی علمی و تحصیلی است؛ لذا متصدیان امور علمی مدارس و دانشگاهها توصیه میکنند. حتی ایام عقد و نامزدی جوانان در بحبوحه تحصیلات نباشد تا آنان بتوانند با تمرکز بیشتر فکر، در ادامه دروس و امتحانات موفق شوند.
۴) عدم اسقبال از تشکیل کانون خانواده:
این گونه روابط و دوستیها معمولا به انگیزه تفنّن و سرگرمی شکل میگیرد و در خلال آن از خود باوری و زودباوری دختران سوء استفاده می شود. متاسفانه در بسیاری موارد بین عشق و هوس تمییز داده نمیشود. عشق حقیقی و پاک با هوسهای آلوده و زودگذر، تفاوت جوهری دارد. برخی از این روابط که مبتنی بر هوسرانی و سرگرمی است، پس از مدتی رو به سردی و افول مینهد. جاذبه و دل رباییها مربوط به روزها و ماههای اول دوستی است. ولی دیری نمیپاید که این روابط عادی شده و به جدایی می کشد. حس تنوع طلبی انسان از یک طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف دیگر باعث میشود برخی سراغ ازدواج و تشکیل خانواده نروند جامعهای که از تشکیل کانون خانواده استقبال نکند هیچگونه ضمانتی برای رشد و شکوفایی فضایل انسانی در آن وجود ندارد. عمده خوبیها و کمالات والای انسانی در پرتو تشکیل خانوادهای سالم، به فعلیت میرسد.
۵) اضطراب، تشویش و احساس نگرانی:
در دوستیهای موجود بین دختران و پسران، از آنجا که مقاومتی بسیار قوی از طرف پدر یا مادر یا جامعه برای ممانعت از برقراری این دوستیها وجود دارد، این گونه دوستیها با مخاطرات روانی گوناگونی از جمله اضطراب و تشویش همراه است.
وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط پسر برای فاش کردن روابطش با دختر صورت میگیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد.
بنابر این وجود چنین دلهرهها و اضطرابهایی که گاهی لطمههای جبران ناپذیری بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسیبهای این گونه روابط است.
۶) محرومیت از ازدواج پاک:
هر انسانی در سرشت و نهاد خویش به دنبال پاکیها و نجابت است. دخترانی که در پی این روابط آلوده هستند در حقیقت پشت پا به سرنوشت خود زدهاند و این امر باعث میشود که آنها به جرم آلودگی به این روابط شرایط ازدواج پاک را از دست بدهند. البته این گونه روابط ناسالم حتی در ازدواج پسران نیز تاخیر ایجاد می کند ولی دختران بیش از پسران در معرض این آسیب قرار دارند. در پایان به چند پرسش اساسی اشاره میشود:
▪ به نظر شما یک رابطه و پیوند مطلوب چه ویژگیهایی دارد؟
▪ آیا روابطی که بر پایه هوسرانیها و سرگرمیهای زودگذر است، میتواند روابطی پایا و پویا باشد؟
▪ آیا هر انسانی با هر صفت و ویژگی شایسته ارتباط و دوستی است؟
▪ آیا پسندیده نیست که انسان سرمایه عشق و محبت خود را برای زندگی آینده خویش پس انداز کند.
چگونگی ارتباط دختر و پسر
آدمی در 2 جنس زن و مرد آفریده شده است و خداوند گرایش این دو جنس به یکدیگر را در نهاد آنها سرشته است طبیعت انسان، عرف جامعه و شریعت اسلام هم بر این گرایش صحه گذاشته و آن را به عنوان بدیهی ترین اصل فطرت پذیرفته است؛ اما ارتباط دختر و پسر پیش از ازدواج چگونه و حد و حدود آن کدام است؟ مبنای این ارتباط چیست و چگونه می توان حد و مرز آن را تعیین کرد. باید بدانیم مبنای ارتباط دختر و پسر از نظر دین اسلام چیست. نظریه اضطرار: یک مبنا در جامعه ما این است که در ارتباط دختر و پسر، اصل بر اضطرار یا ضرورت است. یعنی تا در جامعه ضرورتی نباشد و موقعیت اضطرار به وجود نیامده باشد بهتر است زن و مرد، دختر و پسر با یکدیگر ارتباط بر قرار نکنند. این نظریه بیشتر میان خانواده های سنتی و افراد سنتی. مذهبی به چشم می خورد نظریه اختلاط : در برابر این نظر، مبنای دیگری در جامعه تبلیغ و ترویج می شود که نظریه اختلاط نام دارد. بر اساس این نظریه زن و مرد با رعایت حدود شرعی و حجاب و نگاه و ... با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. مثل 2 انسان نه 2 جنس مخالف. برای مثل 2 دانشجوی دختر و پسر می توانند با یکدیگر، بحث علمی کنند و معاشرت داشته باشند، ضمن آن که حدود شرعی را حفظ کنند. در حال حاضر این نظریه در نهادهای رسمی کشور، اداره ها، واحدهای فرهنگی و دانشگاه ها، صدا و سیما و ... حاکم شده است. حال باید دید مبنای 2 نظریه اختلاط و اضطرار چیست؟ کسانی که قائل به نظریه اضطرار در ارتباط دختر و پسر هستند می گویند : " آقا جان زن و مرد مثل آتش و پنبه هستند و قرار گرفتن آنها کنار هم خطرناک است " در نهاد دختر و پسر، کشش فوق العاده ای وجود دارد؛ البته برخی تصور می کنند این همان غریزه جنسی است در حالیکه با هم متفاوت است . به هر حال بر اساس این نظریه آنچه مسلم است این است عشقی که میان 2 جنس مخالف به وجود می آید، به قدری قوی و انرژی زاست که خانمان سوز می شود و دیگر، عقل و تقوا نمی تواند آن را کنترل کنند. این گروه حضرت یوسف (ع) را هم مثال می آورند که با وجود همه پاکی و نجابت ، نتوانست در مقابل یک زن مقاومت کند. آنجاست که دست به دعا برمی دارد و می گوید: "خدایا اگر مرا نجات ندهی ممکن است پایم بلغزد ". این مساله نشان می دهد که پاکی افراد ، نمی تواند از بروز خطر جلوگیری کند و از طرفی عقلانیت افراد هم جلوی آن را می گیرد. اینها می گویند حالا که می دانید اینقدر احتمال خطر وجود دارد، بهتر است دختر و پسر هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند، مگر آن که مجبور شوند با یکدیگر ارتباط بر قرار کنند. نظریه اختلاط چه می گوید؟ در برابراین گروه، اختلاطیون مبنای دیگری را بیان می کنند و می گویند: " الانسان حریص علی ما منع منه"، یعنی انسان حریص است بر آن چیزی که او را منع کنند. آنها بر این باورند که اگرمی خواهیم جامعه ای سالم داشته باشیم باید حساسیت دختر و پسر را نسبت به یکدیگر کم کنیم. شهید مطهری در کتاب فلسفه حجاب بیان خیلی زیبایی از حرص و حریص شدن دارد. او می گوید: "حرص در 2 زمان پدید می آید، یکی وقتی عامل، تحریک باشد و دیگری وقتی عامل، منع باشد. اگر زمینه تحریک بر طرف شد و بعد منع کردیم، حرص ایجاد نمی شود. " شهید مطهری می گوید: " اگر تحریک را کم کردیم، حرص ایجاد نمی شود؛ اما اگر گفتیم دختر و پسر می توانند با هم باشند و باهم مراوده کنند، در واقع عامل تحریک را بتدریج ایجاد کرده ایم. از طرف دیگر آنها را منع می کنیم که شما فقط حق دارید در حد بیان مسائل درسی، علمی، فرهنگی و سیاسی با یکدیگر صحبت کنید و وارد فضاهای دیگر نشوید، این امکان ندارد، چون زمینه های تحریک فراهم شده است " همان گونه که نظریه اختلاط غیر جنسی ، ما را به نظریه فروید می رساند که می گفت: " بندها را باز کنید و بگذارید همه آزاد باشند " . اسلام نیز صددرصد با نظریه حبس زنان مخالف است. اسلام خانه نشینی زن را قبول ندارد. بزرگانی مثل امام راحل(ره) مرتب تاکید کردند که زن باید در جامعه حضور اجتماعی داشته باشد و حضور اجتماعی زنان با نظریه اضطرار سازگار نیست. معتقدان نظریه اضطرار، گاهی به برخی روایات نقل شده از حضرت فاطمه(س) تمسک می جویند. من می پرسم حدیث شریف کسا به وسیله چه کسی به دست ما رسیده است ؟ چرا حضرت زهرا(س) حدیث را به یک مرد نامحرم به نام جابربن عبدالله انصاری می گوید ؟ ما روایت داریم که صحابه پیامبر مرتب با حضرت زهرا(س) رفت و آمد داشتند و به منزل او می آمدند. گاهی حضرت زهرا (س) می گفتند: دلم هوای اباذر را کرده است، بگویید بیاید تا او را ببینم. حتی روایت داریم که یکی از صحابه ، در ملاقات با حضرت از زردی چهره او اظهار نگرانی می کند و سلمان از مندرس بودن لباسهای فاطمه زهرا(س) سخن می گوید. این چگونه می تواند با مبنای اضطرار سازگار باشد ؟ البته ترجیح دارد که وقتی ضرورتی نیست، ارتباطی بر قرار نشود . اما نظریه اضطرار حرفش این است که تا ضرورت نشده ، زن از خانه بیرون نیاید و با مرد صحبت نکند؛ اما اگر این نظریه را تعدیل کنیم و بگوییم ترجیح و رجحان عقلایی باشد، نظریه خوبی است. مبنای دینی ارتباط چیست؟ این 2 نظریه ایرادهایی وجود دارد که هیچکدام از آنها جامع و کامل نیست و باید دید بالاخره مبنای دینی چیست؟ نظریه اختلاط اصولا با رفتار پیامبر اسلام(ص) سازگار نیست. روایت است که پیامبر(ص) هنگام عبور از خیابان ها و کوچه ها می گفتند: آقایان از وسط کوچه و خانمها از کنار حرکت کنند یا ورود و خروج خانمها از مسجد جدا باشد. پس باید حدود این روابط را از قرآن کریم جست که تبیان لکل شیء است. در قرآن ... قرآن ارتباط دختر و پسر را به گونه ای زیبا در داستان دختران شعیب برای ما ترسیم می کند. اگر کمی دقت کنیم می بینیم قرآن با چه لطافتی این 2 نظریه را رد می کند. " موسی یک جوان مجرد و غریبه است که روزی از بیابان می گذرد و 2 دختر جوان را می بیند که دارند گوسفندهایشان را از برکه آب دور نگه می دارد. موسی جلو می رود و از آنها می پرسد؛ چرا گوسفند هایتان را از دیگر گوسفندان جدا می کنید. آنها موقرانه پاسخ می دهند گوسفندها را آب نمی دهیم تا وقتی چوپان های مرد از اینجا بروند ". ببینید در همین آیه اول ، هر 2 نظریه رد شد. اگر مبنا ضرورت است، هیچ ضرورتی رخ نداده بود که موسی با این دختران سخن بگوید و اگر مبنا اختلاط است ، موسی نگفت این حرفها چیست مگر این چوپان ها لولو خورخوره هستند. آنچه مسلم است حریم زن و مرد باید رعایت شود : " موسی گوسفندان آنها را آب می دهد. سپس می رود زیر درختی و دعای بسیار زیبایی می کند. می گوید: " رب بما انزلت الی خیر فقیر " خدایا نسبت به آن چیزی که تو می خواهی به من بدهی، من فقیرم. " نمی گوید چه می خواهد، می گوید هر چه می خواهی به من بده. گرسنه بود، غذا می خواست. تشنه بود آب می خواست، از دست فرعونی ها فراری بود، امنیت می خواست. مکان نداشت، مسکن می خواست. بیکار بود اشتغال می خواست. زن نداشت، همسر می خواست. اشتغال و ازدواج و امنیت و مسکن ، حق یک جوان است؛ اما موسی گفت: خدایا به آن خیری ، که تو از خیر به من نازل می کنی، محتاجم. در آیات بعد دقت کنید : چقدر شعیب زیبا از دخترانش می پرسد: "چرا زود آمدید ". آنها پاسخ می دهند: "جوانمردی به گوسفندان ما آب داد ". شعیب به دخترش می گوید: "برو و آن جوانمرد را نزد من بیاور ". ملاحظه می کنید : اگر شعیب می خواست اضطراری رفتار کند ، نباید دختر جوان را می فرستاد و اگر دختر هم می خواست اختلاطی بر خورد کند راحت به موسی می گفت بیا برویم، پدر با تو کار دارد؛ اما این دفعه دختر تنها به دیدار موسی می رود و در اوج حیا و متانت " تمشی علی استحیاء" حرکت می کند و کنار جاده منتظر می ماند. موسی فهمید دختر جوان با او کار دارد. بلند شد و جلو آمد. دختر جلو نرفت. در برخی روایات آمده است که جامه ای بلند را روی سرش کشید و خیلی مختصر و مفید گفت: پدر گفته، برای جبران زحمتی که برای ما کشیده اید نزد او بروید تا زحمت شما را پاس بدارد. باز در روایات آمده است که دختر می گوید: موسی قوی و امین بود می گویند از کجا امین بودنش را فهمیدی، پاسخ می دهد: موسی نگفت بیا، دوشادوش هم حرکت کنیم؛ بلکه گفت ما رسم نداریم پشت سرزن حرکت کنیم، چون می دانید نگاه به قامت زن از پشت سرهم ایراد دارد، ولو این که محجبه باشد. موسی افزود: بگذارید من جلوتر بروم و این گونه جوانمردی خود را نشان می دهد. پس از نقل داستان، دختر شعیب به پدر می گوید: او جوانی است قوی و امین، او را اجیر کن. و شعیب به موسی می گوید: می خواهم یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم. بعضی ایراد می گیرند که چرا شعیب بدون مشورت با دخترش چنین تصمیمی گرفته ست؛ اما در تفسیرها آمده است که دختر شعیب با خواستن اجیر کردن، نظر مساعد خود را به پدر فهمانده است. یک جمله معترضه بگویم : برخی جوانها از ما می پرسند خواستگاری دختر از پسر چه حکمی دارد ؟ می گویم از نظر شرعی هیچ ایرادی ندارد، اما حیای دختران به آنها اجازه ی چنین کاری نمی دهد؛ ولی خیلی وقتها دختران با کنایه این کاررا می کنند. مثل دختر شعیب که با کنایه خواست پدر، موسی را اجیر کند. در منطق قرآن ، ارتباط دختر و پسر ذکر شده است و قرآن هر دو مبنای اضطرار و اختلاط را رد کرده، با یک عبارت زیبا، تکلیف همه چیز را روشن می کند. می گوید "عاشرو هن بالمعروف". مبنا در ارتباط دختران و پسران این است که معروف را رعایت کند. ببینید عرف ارتباط دانشجویان چیست؟ عرف محیطهای فرهنگی چیست؟ عرف محیط شهری و روستایی چیست؟ عرف مسجد و حوزه و ... چیست؟ بعد نگاه کنید در این عرف خلاف شرع و عقل و طبیعت نباشد. سپس براساس همان مبنا ارتباط برقرار کنید. خداوند 38 بار در قرآن کریم از کلمه معروف استفاده کرده که 19 بار آن به اصل مشهور امر به معروف مربوط است و 19 بار آن به ارتباط زن و مرد. قرآن به ما مبنا ارائه کرده و می گوید: "تبیان بکل شیء " و مشکل ما را حل کرده. عرف پسندیده در مساجد این است که پرده ای میان آقایان و خانم ها می کشند . در دانشگاه ها عرف پسندیده چیست؟ حضرت امام (ره ) اول انقلاب پیام می دهد که پرده ها را از کلاسهای درس بردارید. حال همین امام در منزل خودشان وقتی نوه ها به بلوغ می رسیدند، آنها را از شوخی کردن با یکدیگر بر حذر می داشتند. پس باید دید عرف پسندیده چیست. در دانشگاه تهران یا امیرکبیر یا دانشگاه سیستان و بلوچستان عرف ارتباط دختر و پسر با یکدیگر متفاوت است. باید دید عرف پسندیده در هر محیط چیست و بعد، آن شیوه خلاف عقل و شرع هم نباشد. قرآن می گوید : "معروف ، عرف پسندیده ای است که پسند شرع شرط آن است." قرآن می گوید ارتباط بر قرار کنیم چرا که گفته " عاشروا " معاشرت کنید؛ " قولوا " صحبت کنید. قرآن منفی برخورد نمی کند؛ اما می گوید : "دقت کنید که ارتباط شما بر مبنای معروف باشد ". فطرت ما هم این حرف را خیلی قشنگ می پسندد. طبع دختر و پسر مجرد با متاهل فرق دارد. انسان هر چه جوان تر باشد و جلوه های جوانی و جمال در او قوی تر باشد، ضریب آسیب پذیری اش بیشتر می شود و ایمنی اش کمتر. در ارتباط دختر و پسر بیشتر از آن چیزی که خود آگاه ما توجه داشته باشد، ناخود آگاه ما عمل می کند. در اردوهای فرهنگی، در کارهای علمی و بحثهای بین دختر و پسر، شاید ظاهر بحث علمی باشد، اما باید به حس ناخود آگاه آدمی دقت کرد . باید به پشت صحنه روان ناخود آگاه ارتباط ها دقت کرد. بویژه آنجا که فضا، فضاهایی به ظاهر مذهبی و فرهنگی هستند؛ چرا که ممکن است در جریان یک کار فرهنگی ، افراد از آن حس ناخود آگاه غافل باشند. روزی یکی از دانشجویان گفت: مشکلی برای من پیش آمده و آن این است که پسردایی ام به خواستگاری ام آمده. گفتم این که اشکالی ندارد. گفت: آخر او از من خیلی کوچکتر است. به خانه ما می آمد و من به او درس ریاضی می دادم. پس از مدتی گفت : می خواهم با تو ازدواج کنم. همگی به او خندیدیم و فکر کردیم شوخی می کند؛ اما دیدیم موضوع جدی شده است. پرهیز از ازدواج اجباری دانشجویی از دوستان خود نظر سنجی تهیه کرده بود و از آنها خواسته بود نظرشان را راجع به ارتباط دختر و پسر بگویند. یکی از آنها خیلی زیبا نوشته بود. گفته بود من حاضر نیستم با هیچ پسری صحبت کنم چون که نمی خواهم دچار ازدواج اجباری شوم. بله، او از علاقه ای هراس دارد که ممکن است بدون هیچ پشتیبانی معرفتی نسبت به پسری در او به وجود آید. حالت وجودی زن این گونه است که اگر کسی به او علاقه مند شود ناخود آگاه او نیز علاقه مند می شود، بعد بتدریج تصمیم می گیرد با او ازدواج کند. یعنی ازدواج اجباری. نکته دیگری هم تاکید کنم. برخی می گویند ما ارتباط بر قرار می کنیم و تا به حدی که رسیدیم، آن را قطع می کنیم. من می گویم ارتباط دختر و پسر در مرحله اول عنانش دست شماست تا جایی که بگویید کجا بروم، کجا نروم؛ ولی آن زمان که به آن حد خطرناک رسید، عنان از کف شما می رود. دیگر شما نیستید که بگویید من دیگر نمی توانم به ارتباط ادامه دهم. دست کم دیگر در فضای تخیلی خودتان نمی توانید آن را مهیا کنید، پس باید مراقب بود.
بایدها و نبایدها در روابط دختران و پسران
زهرا نساجى با بررسی روابط موجود بین دو جنس مذکر و مؤنث در جامعه ما ، می توان دسته های مختلفی از رفتار را مشاهده کرد که هریک از این نوع برخوردها ارتباط مستقیمی با عوامل تعیین کننده رفتار ، از جمله سطح تحول شخصیت، سطح تحول هوش،و تراز فرهنگی انسان دارد . دسته های مهم در برخوردهای بین دودختر و پسرعبارتند از: 1- برخورد مبتنی برشناخت و احترام متقابل : این نوع برخورد بر اساس درکی که انسان از شأن انسانی خود و نیز جایگاه و رفعت انسانی دیگران دارد ، صورت می گیرد . انسانی که برای انسانیت و شأن خود ارزش والایی قائل است ، روابطش را با دیگران به گونه ای تنظیم می کند که در آن احترام متقابل و ارزش گذاری متعالی و متعامل رعایت شده باشد . چنین برخوردی زمانی ایجاد می شود که انسان به نیازهای روانی خود در کنار نیازهای زیستی خویش توجه داشته باشد و نوع برخورد او با دیگران،بیشتر از سطوح بالاتر نیازها نشأت گرفته باشد . این نوع برخوردِ احترام آمیز ، به دور از پرخاشگری ، به دور از نیات سود جویانه و اندیشه های مبتنی بر سوء استفاده انجام می گیرد . حال برای این که جایگاه این نوع برخورد را بهتر نشان دهیم ، ضروری است به بررسی انواع دیگر برخوردها نیز بپردازیم . 2- برخورد مبتنی بر شرم افراطی : بهتر است پیش از توضیح این بند به تفاوت دو اصطلاح" شرم" و" حیا" بپردازیم . شرم که بیشتر مترادف با خجالت کشیدن و یا کناره گیری کردن است ، اصطلاحی است ناظر بر ناتوانی انسان در یک برخورد اجتماعی . فردی که دچار شرم است ، در یک موقعیت اجتماعی خاص نمی تواندرفتارمناسب و مطلوبازخود نشان دهد . اصطلاح دیگر حیاست . حیا یک صفت پسندیده اخلاقی است و آن عبارت است از خویشتنداری ارادی فرد در انجام اعمالی که خلاف قاعده و شأن شرعی و عرفی باشد . حیا در حقیقت نوعی توانایی است ، در حالی که شرم یا خجالت،نوعی ناتوانی به شمار می آید . انسان وقتی می باید سخنی را در مقابل جمعی بگوید ، ولی خود را ناتوان از بیان آن می یابد ، دچار شرم است؛ در حالی که وقتی انسان تمایل دارد مثلاً نسبت به بزرگتر خویش از جمله پدر ، مادر ، معلم و یا مربی خود رفتاری مبتنی بر بی حرمتی نشان دهد و از عهده انجام چنین کاری نیز برمی آید ، ولی به دلیل داشتن صفت حیا خویشتن داری کرده ، آن را انجام نمی دهد ، نوعی توانایی و قدرت را از خود به نمایش گذاشته است . با این توصیف می باید برخورد مبتنی بر شرم و برخورد مبتنی برحیابا جنس مخالف را از یکدیگر تفکیک کنیم . برخورد مبتنی بر شرم برخوردی از روی ناتوانی است ، در حالی که برخورد مبتنی برحیا ،برخوردی خویشتندارانه و ارادی است . کسانیهستندکه در مقابل جنس مخالف دچار خجالت زدگی شده ، از خود شرم افراطی نشان می دهند؛ دسته ای دیگرانواع برخوردهای اجتماعی بین دو جنس را می سازند . پسری که به هنگام مواجهه با جنس مخالف دست و پای خود را گم می کند و نمی تواند بر اعصاب خود مسلط شود و یا دختری که در مواجهه با جنس مخالف توانایی برخورد صحیح کلامی را از دست می دهد و نمی تواند مطالب را به درستی و مبتنی بر تفکر بیان نماید ، مصداق چنین برخوردی هستند . چنین فرد یا افرادی از این ناتوانی به نوعی دچار آسیب خواهند شد . 3- برخورد اضطراب آلود و هیجان زده: در ادامهیبرخورد مبتنی بر شرم افراطی ، برخورد هیجان زدهیافراد در مقابل جنس مخالف را می توان یافت . این نوع برخورد به صور مختلف مانند عصبانیت ، سرخ شدن و بالارفتن ضربان قلب ، عجولانه رفتار کردن و رفتار مبتنی بر ترس و یا خوشحالی افراطی دیده می شود . هیجان که یک حالت برانگیختگی روانی است شامل تمامی مواردی که نام بردیم اعم از ترس ، خوشحالی ، عصبانیت ، عجله و امثال این هاست . هر چند که هیجانات اجزای لاینفک رفتارانسانی هستند و لی می باید برای اتخاذ تصمیم صحیح و نشان دادن رفتارمناسب تحت کنترل در آیند .برخورد با جنس مخالف به شکل هیجان زده،می تواند تصمیم گیری و نیز انجام اعمال صحیح ما را تحت الشعاع خود قرار دهد . به طور کلی ، توصیه روان شناسان به انسان ، کنترل هیجان ها و حفظ خونسردی در تمامی موقعیت های زندگی است.این توصیه،از رفتار اجتماعی ما با جنس مخالف نیز جدا نیست . 4- برخورد خشک و محدود : دستهیدیگری از انواع رفتارهای متقابل بین دو جنس در جامعه ما رفتار خشک و محدود است . در این نوع رفتار، زن و یا مرد به گونه ای با جنس مخالف مواجه می شود که گویی از وی متنفر است و یا این که بهشدت او را طرد می کند . هر چند که حفظ حدود شرعی از جمله نحوه نگاه کردن به نامحرم می باید جزو صفات متعالی یک انسان به شمار آید . 5 - برخورد مبتنی بر پرخاشگری : در توضیح این مطلب بهتر است به تفاوت موجود بین عصبانیت یا خشم ( که نوعی هیجان است )و پرخاشگری(که یک نوع رفتار و تمایل است ) ، اشاره ای داشته باشیم . پرخاشگری در اصل تمایل و یا عمل فرد است در جهت آسیب زدن به یک شیء و یا شخص دیگر . در حالی که عصبانیت یک حالت برانگیختگی هیجانی است که در آن تغییرات بدنی آشکاری دیده می شود . در حالت عصبانیت،فرد کنترل خود را بر اعمالش تا حدودی از دست می دهد . پرخاشگری ممکن است با عصبانیت همراه باشد و گاه بدون آن بروز کند . فردی که با خونسردی تمام در گوشه ای نشسته ، چیزی را عمداً تخریب می کند و یا حتی در پرخاشگری های افراطی با خونسردی تمام جان فردی را می گیرد ، پرخاشگری را بدون عصبانیت از خود نشان می دهد . ولی فردی که با عصبانیت دست به شکستن چیزی و یا ضرب و جرح دیگری می زند ، پرخاشگری را با عصبانیت تواماً دارد . برخی از برخوردهای بین دو جنس در جامعهیما از نوع برخوردهای پرخاشگرانه است . اما این نوع از برخوردها را به نحو آشکار از برخوردهای هیجان زده منفک و مجزا می کنیم . پسری که برای نشان دادن توجه خود به یک دختر،با موتور و یا ماشین از کنار او بهسرعت می گذرد و او را دچار ترس می کند و رفتارهایی از این قبیل ، نشانگر رفتارهای پرخاشگرانه است . پرخاشگری نسبت به جنس مخالف می تواند مشکلاتی را در زندگی آتی انسان ایجاد کند . پرخاشگری که سرچشمهیآن یک تمایل درونی برای آسیب زدن می باشد،ممکن است به صورت اعمالی که به نحوی فرد مقابل را ناراحت می کند و یا می رنجاند و نیز گفتن کلماتی که به نوعی آزار دهنده است ، تجلی داشته باشد . 6- روابط پنهانی : برقراری روابط پنهانی با جنس مخالف پیش از ازدواج ، یکی دیگر از انواع رفتارهای بین دو جنس را در جامعه ما نشان می دهد . برقراری روابط پنهانی و مخفیانه در طبیعتِارتباط بین دو جنس نهفته است ، ولی باید بین ارتباطِ پنهانی قبل و بعد از ازدواج،تفاوتی آشکار و اساسی قایل بود . ازدواج نقطه ای است که درآن می تواند عمیق ترین روابط فردی و پنهانی بین دو جنس شکل گرفته ، و به شکلی مطلوب استمرار پیدا کند . در حالی که پیش از ازدواج ، این نوع روابط بهخصوص از جانب افرادی که نمی توانند بر رفتار خود تسلط کافی داشته باشند ، می تواند مشکل ساز باشد . دختران و پسرانی که بدون تسلط کافی بر اعمال و رفتار خود،اقدام به برقراری روابط پنهانی با یکدیگر می کنند ، معمولاً در این زمینه دچار نوعی آسیب و یا شکست می شوند . 7- برخوردهای غیر عادی و ناپخته : این نوع برخوردها بیشتر توسط کسانی صورت می گیرد که به لحاظ فرهنگی ، تحول هوشی و تحول شخصیتی،در سطحی بسیار پایین و مبتذل قرار گرفته اند . متلک گویی ، ایجاد مزاحمت های خیابانی و یا مزاحمت های تلفنی از جمله این نوع رفتارهای ناپخته است . 8- افراط در معاشرت : این نوع رفتار که معمولاً متأثر از فرهنگ غربی در زمینه ارتباط بین دو جنس است،بیشتر در میان خانواده هایی دیده می شود که دارای یک فرهنگ منسجم و اصیل شرقی و اسلامی نیستند. اختلاط بیش از حد بین دختر و پسر،پیش از ازدواج با توجیهاتی مانند زمینه سازی برای شناخت بهتر دو جنس از یکدیگر و یا زمینه سازی برای کسب
تجربیات عملی برای انجام یک ازدواج موفق صورت می گیرد . میهمانی ها ، جشن تولدها ، مراسم مختلف ورزشی و مسافرت های دسته جمعی که معمولاً بستر و محمل چنین روابطی است ، در میان این دسته از افراد به وفور دیده می شود . چنین اعمالی بدون توسل به عناصری از فرهنگ غرب اساساً امکان پذیر نیست و این نکته معمولاً مردم ما را دچار تعارض و آشفتگی می کند ، زیرا یک فرهنگ در درون خود دارای انسجام است وما نمی توانیم فرهنگ را به شکل مخلوط و بدون انسجام وبرگرفته از جوامع مختلف به کار گیریم . شاید گرفتاری بزرگ بشر در عصر حاضر دور افتادن از یک فرهنگ منسجم و سازمان یافته باشد.به این ترتیب ملاحظه می شود که افراط در معاشرت ، یک پدیده غربی در جامعه ماست . ما برای برخوردهای مناسب بین دو جنس برنامه ،نظام و حدود معینی را به شکل مشخص در اختیار داریم.به منظور بررسی این مطلب به بحثی دیگر می پردازیم . ب ـ وضع مطلوب در روابط دختر و پسر : پس از بحث در مورد وضع موجود در روابط دختر و پسر می توانیم حدود ارتباط مناسب بین دو جنس را مورد بحث و بررسی قرار دهیم . برای نشان دادن وضع مطلوب در روابط بین دو جنس می توان به ویژگی ها و خصوصیات زیر اشاره کرد .1- شناخت واقعیت های جنس مخالف :در این زمینه بهتر است به گونه ای عمل کنیم که واقعیت جنس مخالف را تا حد ممکن بشناسیم و بر اساس این شناخت ، اعمالمان را تنظیم کنیم . به نظر من بهترین راه شناخت جنس مخالف،در نظر گرفتن و شناخت دقیق تر واقعیت وجودی افرادی از جنس مخالف است که با ما سالها زندگی کرده و ما آنها را در نشیب و فرازهای گوناگون زندگی از نزدیک آزموده ایم. برای جنس مؤنث شناخت پدر ، برادر ، عمو ، دایی و امثال این افراد می تواند تا حد زیادی واقعیت جنس مخالف را نشان دهد . برای جنس مذکر نیز واقعیات مشاهده شده از مادر ، خواهر ، خاله ، عمه و امثال این ها می تواند نشانگر واقعیات وجودی جنس مخالف باشد . در صورتی که بدانیم و یقین داشته باشیم که افراد جنس مخالف تا حد بسیار زیادی-بخصوص از آن جهت که در زندگی ما عملاً مؤثر است-با یکدیگر مشابهت دارند ، دیگر دچار خیالپردازی و تصور رویایی در مورد جنس مخالف نخواهیم شد. 2- اجتناب از خیالپردازی و تصور رویایی در مورد جنس مخالف : یکی از مشکلات موجود در روابط بین دو جنس،داشتن تصورات خیالی از یکدیگر است . گاه دختر و پسر از یک فرد بخصوص،تصویری خیالی و کاملاً غیر واقعی می سازند و با آن تصویر زندگی می کنند . برای دختر گاه یک پسر با تمام ضعف ها و محدودیت ها و همچنین ناپختگی ها و رشدنایافتگی ها به شکل شاهزاده ای که سوار بر اسب سپیدی از راه رسیده و او را به سرزمین رؤیاها می برد ، تجلی پیدا می کند . و یا برای پسری سرخورده و ناتوان از هدایت و سامان دادن به عواطف ، افکار و احساسات دختری چنان تجلی پیدا می کند که گویی فرشته ای مهربان از آسمان ها برای نجات او و برای ایجاد پناهگاه برای او به زمین آمده است . این تصورات رؤیایی بسیار زود از بین خواهند رفت و واقعاً مانند یک رؤیا در زندگی زایل خواهند شد . بنابراین در یک ارتباط مطلوب بهتر است از رؤیا پردازی در مورد جنس مخالف بهشدت اجتناب کنیم . این مطلب با عشق و دوست داشتن مغایرتی ندارد . انسان می تواند فردی را بسیار عمیق دوست بدارد و لکن این دوست داشتن نباید موجب کوری و کری انسان شود . 3- ا ز بین بردن ترس ها ، دلهره ها ، هیجان ها ، احساس خصومت و خشونت نسبت به جنس مخالف : سومین ویژگی در یک برخورد مطلوب ، خالی کردن ذهن از عواطف منفی است . هرگونه احساسی که می تواند جنس مخالف را در ذهن ما به شکل منفی جلوه دهد و یا موجب رفتار مخرب ما نسبت به او باشد ، می باید از ذهن حذف شده یا اصلاح گردد . 4- حفظ خونسردی و صلابت شخصیت ، به هنگام برخورد با جنس مخالف : ما باید به هنگام برخورد با جنس مخالف ، خونسردی خود را حفظ کرده ، وهیجانات مختلف را از خود دور کنیم و چنین امری حداقل از دو طریق امکان پذیر است: اول اینکه تلاش کنیم جنبه های ارادی اعمالمان را افزایش دهیم و به عبارت دیگر با داشتن برنامه هایی در جهت تقویت اراده خویش گام برداریم . انسان هایی که خود را به دست امیال و راحتی ها می سپارند معمولاً تسلط خوب و کافی بر اعمال خویش ندارند . دوم این که از طریق تمرین و حفظ خونسردی به هنگام مواجه شدن با جنس مخالف ، تلاش کنیم به سطحی از کنترل رفتار دست بیابیم که در آن خونسردی و صلابت کافی در برخورد با جنس مخالف را داشته باشیم . 5- برخورد مبتنی بر احترام با مراعات حدود شرعی در مورد محرم ، نامحرم ، حلال و حرام : در فرهنگ ما برخورد مناسب بین دو جنس به شکل دقیق در چگونگی ارتباط بر اساس ملاک های چهارگانه محرم و نامحرم و حلال و حرام مشخص شده است . رعایت این حدود،نشانگر آشنایی ما با فرهنگ منسجم اسلامی است .برای شناخت این حدود لازم است به کُتب فقهی مناسب مراجعه گردد. 6- فقدان روابط پنهانی با جنس مخالف و مشورت با والدین در این گونه موارد : برقراری روابط پنهانی پیش از ازدواج ممکن است تا بدان جا پیش رود که به نوعی به هر یک از طرفین آسیب رسانده و آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد . بهتر است دختران و پسرانی که تجربه و شناخت کافی از جنس مخالف ندارند و نیز تسلط کافی بر اعمال و افعال خویش نیافته اند ، از طریق مشورت کردن با والدین و احتمالاً در میان گذاشتن تمایل خود نسبت به کسی ، از آنان راهنمایی بخواهند و از این راه احتمال آسیب دیدگی روانی و تربیتی خویش را کاهش دهند . 7 – اجتناب از برقراری روابط صمیمانه با جنس مخالف قبل از عقد شرعی : با این حال که روابط ما با جنس مخالف می باید خالی از پرخاشگری و ناپختگی و به دور از بی احترامی باشد ، لکن نباید ارتباط صمیمانه ای بین ما برقرار شود و این مطلب را حتی به رغم وجود علاقه بین دو جنس نیز می باید رعایت کرد . 8ـ نداشتن رفتارسَبُک ، خود نمایی و جلب توجه جنس مخالف در مجامع مختلف : توصیه می شود که دختران و پسران از داشتن رفتار سـَبـُک مبتنی بر جلب توجه جنس مخالف دوری گزینند . این مطلب به رغم این که به صورت یک راهنمایی برای دختران و پسران ارائه می شود ، ولی گاهی اوقات از طرف برخی از دوستان نوجوان و جوان مورد اعتراض قرار می گیرد . بعضی از دختران در مقایسه خود با دیگران به این نکته اشاره می کنند که آنهایی که رفتار آنچنانی در پیش می گیرند و خود را به اشکال مختلف به جنس مخالف عرضه می کنند در زندگی موفق ترند ، بسیار زودتر ازدواج می کنند و تشکیل زندگی می دهند . در حالی که ما به دلیل داشتن رفتار سنگین ، پیوسته دچار تنهایی و دورافتادن از ازدواج می شویم . چنین عباراتی به نوعی برای این دختران راهنمای عمل قرارمی گیرد و آنها را دچار تعارض بین حفظ حرمت ، عفت و رفتار موقر از یک سو،و داشتن یک رفتار خودنمایانه مبتنی بر جلب مشتری از سوی دیگر می سازد . انسانی که دارای اهداف و آرمان های شناخته شده و منسجم در جهت حفظ کرامت انسانی خویش است هرگز از این وضع دچار تعارض نمی شود . او به دنبال یافتن همسری پاک و عفیف است ، ولی کسی که از طریق نمایش دادن اندام ها و ظاهر خود ، پسری را به سوی خویش جلب می کند ، قطعاً باید بداند کسی را شکار کرده است که چیزی جز امیال حیوانی انسان نمی شناسد .در قرآن کریم آمده است:" زنان ناپاک ،از آن مردان ناپاکند و مردان ناپاک از آن زنان ناپاک،و زنان پاک از آن مردان پاک و مردان پاک از آن زنان پاک اند."اگر ارزش های عالی انسانی مانند عفت، ایمان ، پاکدامنی ، خوش قلبی و سلامت نفس برای کسی معنا پیدا نکرده باشد ، او می تواند زندگی خود را از طریق تمایلات سطح پایین تر مانند تمایلات جنسی ، سامان دهد . ولی کسی که به سطوح بالاتر دسترسی پیدا کرده است هر چند که مدتی ارضای تمایلات و نیازهای جسمانی او به تأخیر بیفتد ، حفظ ارزش های عالی انسانی او را کفایت می نماید . ج ـ عشق و نقش آن در ازدواج : یکی از مسائلی که می باید در زمینه ازدواج مورد بحث و بررسی قرار گیرد ، جایگاه عشق در ازدواج است . بهراستی به سؤالاتی که درباره عشق و نقش آن در زندگی وجود دارد چگونه باید پاسخ گفت ؟ سؤالاتی از قبیل:عشق چیست ؟ آیا عشق گناه است ؟ آیا ازدواج بدون عشق معنایی می تواند داشته باشد ؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن ؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود ؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد ؟ چگونه استمرار می یابد ؟ چگونه خاتمه می یابد ؟ و یا چگونه رشد پیدا کرده و به تعالی می رسد ؟ در ادامه ، به این گونه سئوالات پاسخ خواهیم داد، هر چند که اذعان داریم این مطالب تمامی آنچه را که در این زمینه می توان بیان داشت ، شامل نمی شود . 1ـ عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان بهراستی عشق چیست ؟ عشق را می توان جاذبه و کشش قلبی انسان به سوی کمال و جمال دانست . زیبایی یکی از کمالات است و زیبایی مطلق،خداست . عشق را جز با عشق نمی توان شناخت . عشق را جز عاشق نمی تواند درک کند .اما برای نزدیک شدن موضوع به ذهن،می توانیم از مثال های موجود در مراتب پایین تر موجودات زنده استفاده نماییم. شعرا و عرفا از جذب0 پروانه به سوی شمع بسیار استفاده کرده اند . هنگامی که شاعر می گوید : بلبل به چمن ز آن رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید اشاره به جذبه عاشق به سوی معشوق دارد . از این نوع رفتارها که تنها می تواند نوعی تقریب به ذهن را در برداشته باشد ، می توان به کشش شاخ و برگ درختان به سوی نور اشاره کرد . انسان وقتی در تاریکی قرار میگیرد ، هر نقطه نورانی او را به سمت خود می کشد و این یک کشش به سوی نور است . حیواناتی از قبیل"سوسک"به طرف تاریکی کشش دارند و وقتی جایی روشن است،به تاریکی ها پناه می برند و در نقاط و زوایای تاریک پنهان می شوند . حیواناتی وجود دارند که به طرف جریان ها و میدان های مغناطیسی کشش پیدا می کنند ، مانند ماهی هایی که به کمک ایجاد حوزه های مغناطیسی در دریا به دام صیادان می افتند . در مورد کوچ پرندگان شواهدی وجود دارد که نشان می دهدآنها به سمت و سوی خاصی کشش پیدا می کنند . کششی که شناخت و ادراک ذهن در آن نقشی ندارد . به عبارت دیگر یک کشش ،بدون آن که موجود زنده بداند به کجا می رود . این ها مثال هایی است که تا حدودی معنای کشش به سمت یک هدف و تجهیز یک موجود زنده برای سوق یافتن به سوی آن را نشان می دهد . عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی کمال و زیبایی مطلق سوق می دهد . خدا انسان را به گونه ای آفریده است که وقتی به سوی نورووجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن کشیده می شود . به این ترتیب عشق،کشش قلب انسان است به سوی خداوند . این تعبیر در قرآن کریم و در متون اسلامی باعباراتی مانند" حُب" نشان داده شده است .درقرآن کریمآمده است : اگر خدا را دوست دارید ، تبعیت من(پیامبر) را بنمایید که در نتیجه خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و یا زبانم را به یاد خودت گویا کن و قلبم را به عشق خودت شیفته ساز . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست . ولی "چرا عشقکهاصالتاً می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می کند ؟"سئوالی است که می توان به این طریق به آن پاسخ داد که عشق در مراتب پایین تر انسانی،به سمت نشانه هایی از جمال و کمال الهی که در انسان ها بهعنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه می شود . انسانی که هنوز نمی تواند درکی از جمال و کمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوی جمال های عینی و قابل رؤیت کشیده می شود و به سوی کمالات و عواطف انسانی که نشانه هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند ، سوق پیدا می کند . به عبارت دیگر عشق یک انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه ای از عشق به کمال مطلق است . با این دیدگاه است که عشق،یک کمال برای انسان محسوب می شود . قلب عاشق،اشرف بر قلب غیر عاشق است . انسان عاشق،افضل بر انسان غیر عاشق است . برای این که بتوانیم این نکات را بیشتر و دقیق تر توضیح دهیم می باید محورهای دیگری نیز مورد بحث قراردهیم . تفاوت عشق با هوای نفس : عشق را باید عامل تکامل بخش انسان بدانیم . بنابراین باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترک حیوانی متمایز نماییم . اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان ، نوعی وابستگی ایجاد می کند ، ولی این وابستگی را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم . این را باید از نوع هوای نفس بدانیم ، حال آنکه عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است . هدف هوای نفس،ارضای خویشتن است ، ولی هدف عشق،بقا و حضور معشوق است ، حتی اگر به فنای عاشق بینجامد . بنابراین ملاک مشخص برای تمیز بین عشق و کشش امیال،در همین است که عاشق درصدد رضایت معشوق است ، نه رضایت خویش . عاشق وقتی با معشوق کامل مواجه می شود ، می خواهد همه چیزش را ، حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ که می گوید : میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز اشاره به این دارد که می باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی کامل بیابد . با این توصیف باید عشق یک انسان به انسان دیگر را از تمایل و کشش مبتنی بر نیازهای وی منفک و مجزا کرد . به این ترتیب است که اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می باید در درجه اول به معشوق خود بیندیشد نه به خویشتن خویش . اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را بهطـُرق مختلف قربانی می کند و از آن جمله دست به عملی می زند که آبروی وی را خدشه دار سازد ، باید مطمئن باشد که این عشق نیست ، بلکه یک کشش از نوع حیوانی است . 3ـ عشق موجب تعالی و عفت است : بایداین نکته رابدانیم که عشق ، انسان را رو به رشد می برد و موجب کمال اخلاقی و عرفانی انسان می شود و از آن جمله عفت و پاکدامنی را در او افزایش می دهد . انسان عاشق می خواهد پاک زندگی کند ، به پاکی ها برسد و به سوی روشنایی ها سوق پیدا کند و شاید با همین تبیین از عشق است که کلامی معروف از پیامبر گرامی اسلام نقل می شود که فرمود : آن که عاشق شود و عفت بورزد و از این عشق بمیرد ، او شهید مرده است . 4ـ عشق مکمل ازدواج است نه عامل آن : با این بحث ، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می شویم . سئوال این است که اگر کسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و بهراستی عاشق او باشد ، آیا این امر می تواند تنها عامل تعیین کننده ازدواج آن دو به شمار آید ؟ باید در پاسخ بگوییم : نه . زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشارکت اجتماعی است که در آن دوانسان باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملی داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادی ، تناسب اجتماعی ، تناسب عقلانی و تحصیلی و امثال این موارد . انسان در ازدواج تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی ترین نیازهای حیوانی تا عالی ترین نیازهای انسانی به مشارکت می گذارد. برای تشکیل یک خانواده می باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد . بنابراین برای ازدواج ما باید به انسانی بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع کند . به این ترتیب عشق می تواند مکمل چنین ازدواجی باشد، نهفقط عامل تعیین کنندهآن . باید اذعان کنیم که به رغم اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انکارناپذیرند . انسان عاشق نمی تواند به عشق اکتفا کند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . از این رو بهتر است که برای ازدواج انسانی را انتخاب کنیم که در برآوردن نیازهای مختلف ، ما را یار ، همراه و همسر باشد ، نه اینکه تنها به دلیل عشق ، انسانی را برگزینیم که از جهات عدیده با ما تباین ( اختلاف ) داشته باشد. ازدواجی که بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان ، حتی نیازهای مربوط به خورد و خواب و... صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید ،در واقعیتبسیار زود شکست خواهد خورد . 5ـ عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می کند : با این عبارت وارد این موضوع می شویم که عشق قبل از ازدواج اساسی تر و با دوام تر است یا عشق بعد از ازدواج ؟ باید به این نکته توجه کنیم که عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی جوانه می زند و رشد پیدا می کند . در صورتی که ما انسان ها در تلطیف و تطهیر روح خود بکوشیم ، هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ایم . بدین ترتیب پس از آن که انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یک مشارکت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم که عشقی پاک میان ما زاده شود و به کمال برسد و در سایه لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد . چنین عشقی در زندگی،روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و کمال نزدیکتر می شوند پاکی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می کنند . بنابراین بیاییم برای این که عشق را زنده نگه داریم ، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت های الهی به انسان ها هدیه دهیم ، در کمال و صلاح درونی خویش بکوشیم و از این طریق دنیا را تبدیل به گلستان عشق کنیم .