مقدمه :
یادگیری تغییر نسبتا دایمی در رفتار است که در نتیجه تمرین حاصل شده است. تغییراتی
در رفتار که حاصلاش (و نه تمرین) ، با شرایط موقت جاندار (مثل خستگی یا حالات ناشی
از مصرف برخی داروها) باشند مشمول این تعریف نمیشود
نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است. یادگیری نه
تنها در آموختن خاص مطالب درسی ، بلکه در
رشد هیجانی ،
تعامل اجتماعی و حتی
رشد شخصیت نیز دخالت دارد. مثلا یاد
میگیریم از چه چیزی بترسیم، چه چیز را دوست بداریم. چگونه مودبانه رفتار کنیم و
چگونه صمیمیت نشان دهیم
. انواع یادگیری
از چهار نوع یادگیری مشخص میتوان گفتگو کرد. این چهار گروه
شامل
خوگیری ،
شرطی سازی کلاسیک ،
شرطی سازی عامل و
یادگیری پیچیده است که هر کدام را بطور
مختصر توضیح میدهیم
. خوگیری
خوگیری ساده ترین نوع یادگیری است و آن عبارت از نادیده گرفتن
محرکی است که با آن مانوس شدهایم، یا پیامد مهمی برای ما ندارد. به عنوان مثال ما
به صدای تیک تک ساعت عادت کردهایم لذا یاد گرفتن اینکه صدای تیک تاک ساعت تازهای
را نشنویم نمونهای از خوگیری است
. شرطی سازی کلاسیک
شرطی سازی کلاسیک یعنی پیوند دادن دو محرک در اثر
مجاورت. پس از آن که محرک خنثی (محرک شرطی) چند بار با محرک غیر خنثی (محرک غیر
شرطی) ، محرکی که بطور طبیعی و ثابت پاسخی ایجاد میکند، همراه شد، از خنثی بودن
ساقط میشود و میتواند به تنهایی همان پاسخ را ایجاد کند. مثلا نوزاد یاد میگیرد
که دیدن پستان مادر ، چشیدن شیر را در پی دارد
. شرطی سازی عامل
طبق
نظریه شرطی شدن عامل ، ارگانیسم یاد میگیرد
که رفتار تقویت شده را تکرار کند. اولین پاسخهای درست با کوشش و خطایی تصادفی یا با
راهنمایی فیزیکی یا کلامی حاصل میشود. رفتارهای تقویت شده ، با فراوانی بیشتر ظاهر
میشوند. مثلا کودک میآموزد که کتک زدن خواهر یا برادر سرزنش والدین را به دنبال
دارد
. یادگیری پیچیده
این نوع یادگیری متضمن چیزی بیش از تشکیل پیوندها است
. مثلا بکار گیری راهبرد معینی برای حل یک مسئله یا طراحی یک نقشه ذهنی از محیط خود
. اساس عصبی یاد گیران
پژوهشگران عقیده دارند که
اساس عصبی یادگیری را باید در تغییرات
ساختاری
دستگاه عصبی جستجو کرد و به همین سبب بیش از پیش به بررسی این تغییرات در سطح پیوندهای
عصبی پرداختهاند
هیلگاد
روانشناس آمریکایی در یک تعریف جامع یادگیری را اینگونه تعریف
میکند: " یادگیری یعنی؛ تغییر نسبتا پایدار در رفتار که بر اثر تجربه در
تواناییهای بالقوه فرد بوجود میآید
." دیدکلی
- تفاوت سطح انسان قرن 21 با اجداد غارنشین را چه چیزی پر میکند؟
- یادگیری در زندگی انسان چه نقشی دارد ؟
- ایا یادگیری محدود به مدارس و آموزشگاهها است ؟
نقش یادگیری
در همه صحنههای زندگی نمایان است
. یادگیری تنها آموختن مهارتی خاص با مطالب درسی نیست؛ بلکه در
رشد هیجانی ،
رشد شخصیتی ، تعامل اجتماعی انسان دخالت
دارد. انسان یاد میگیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه
رفتار کند. در واقع نوزاد از همان لحظه تولد درگیر فرآیند یادگیری میشود و این
توانایی است که باعث پیشرفت و تفاوت روزانه او تفاوت انسانهای یک نسل از انسانهای
نسل قبل از خودشان میشود
. فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد
توجه بوده و در این مورد
دانشمندان بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن
کردهاند، بطوری که میتوان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه
"یادگیری چیست ؟ ، چگونه رخ میدهد و عوامل موثر کدام هستند ؟ " بحث کرد
. ویژگیهای یادگیری
تغییر در رفتار
یادگیری همره با "تغییر" است، به گونهای که بعد از کسب
یادگیری موجود زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت
جدید تغییر مییابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده
میشود
. پایداری نسبی
درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری
یادگیری محسوب نمیشود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری
(Permanency) دارند؛
و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمیتوان به یادگیری نسبت داد (نظیر تغییرات
ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجانها ، خستگی و... که پس از رفع اثر دارو ، موضوع
هیجان یا رفع خستگی و...تغییرات نیز ناپدید میشوند). فردی که مسئله یا چیزی را یاد
گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در
میآورد
. تواناییهای بالقوه
یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد میکند، بدین معنی
که
" تغییرات پایدار در رفتار" نتیجه تغییر در
"تواناییها" است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر این تواناییها همیشه
مورد استفاده قرار نمیگیرند بلکه بعضی مواقع بصورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و
فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در میآیند
. مثلا فردی که دوچرخه سواری را یادگرفته است، اگر موقعیت دوچرخه سواری برای او فراهم
نباشد این توانایی بصورت بالقوه در فرد باقی میماند و هر وقت موقعیت و فرصت دوچرخه
سواری فراهم شود (مثلا یک دوچرخه در اختیار او قرار گیرد) این توانایی از بالقوه به
بالفعل (حالت عمل) در میآید. این بدان معنی است که یادگیری هیچ وقت از بین
نمیرود
. تجربه
هر نوع تغییر در تواناییهای بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد
که بر اثر "تجربه
" (Experience) باشند، یعنی"محرکها" (عوامل) بیرونی و درونی بر
فرد (یاد گیرنده) تاثیر بگذارد (نظیر خواندن کتاب ، گوش دادن به یک سخنرانی ، زمین
خوردن کودک و فکر کردن در باره یک مطلب و ...) بدین ترتیب تغییرات پایداری که در
توانایی افراد بوسیله عواملی به غیر از تجربه بدست میآید یادگیری محسوب نمیشود
. تغییرات پایدار غیر تجربهای بیشتر عوامل رشدی را دربر میگیرند (نظیر عضلانی شدن ،
دندان درآوردن ،
تغییرات بلوغ ، پیر شدن و
...)
. یادگیری یا وراثت
بحث در مورد نقش
یادگیری و
وراثت (Inheritance) به سه نظریه متفاوت که
هر یک طرفداران خود را دارند؛ منتهی میشود. گروه اول از این دیدگاه دفاع میکنند
که "این وراثت است که رفتار و اعمال ما را شکل میدهد و یادگیری نقشی زیادی ندارد
. گروه دوم به نقش مطلق یادگیری تاکید و وراثت را رد میکنند. اما در دهههای اخیر
نظریه سومی نیز مطرح گردید که در آن بر نقش
"تعاملی
وراثت و یادگیری
" تاکید شده است. هم از لحاظ نظری و هم از دیدگاه تحقیقی
نظریه سوم بهترین دیدگاه و راهکار را دارد. از دیدگاه این گروه هیچ کدام مطلق
نیستند، بلکه آنها کامل کننده یکدیگر هستند
. "انسان موجودی یادگیرنده است
اما انسان چیزی را یاد نمیگیرد، مگر آنکه قبلا در ساخت ژنتیکیاش ، تواناییها و
برنامه ریزیهایی وجود ندارند که مستقل از توارث باشد و هیچ رفتاری وجود ندارد که
تحت تاثیر یادگیری قرار نگیرد مثلا کودکان بعد از سن معینی شروع به "خزیدند ،
ایستادن و راه رفتن" میکنند (نقش وراثت) با این حال در ابتدا نواقص و مشکلات زیادی
دارند که با گذشت زمان و در اثر تجاربی که بدست میآورند، آنها را اصلاح میکنند
(حش یادگیری)
نظریههای یادگیری
تداعی گرایی (Associationism)
تداعی سنت گرایی از
ارسطو فیلسوف
یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با
عنوانهای
"شرطی سازی ،
نظریههای محرک - پاسخ و
رفتار گرایی" در
آزمایشهای پاولف (Pavlov )، ترندایک
( Thorndike) و اسکینر
(Skinner) و ..." مورد مطالعه واقع شده است. این نظریات بر
پیوند بین محرکها و پاسخها تاکید و یادگیری را حاصل آن میدانند. این نظریات
"شناخت ، تفکر " و هر فرآیندی را که قابل
مشاهده مستقیم نباشد را مردود میدانند
. یادگیری اجتماعی (Social Learning)
نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از
نظریههای تداعی گرا
است که در کارهای
البرت بندورا
(Albert Bandura) و
جولیان راتر
(Julien Rotter) دیده میشود. این نظریهها هم بر رابطه "محرک
- پاسخ" تاکید دارند ولی در کنار آن بوجود "متغیرها و عوامل شناخت درونی" واسطه بین
"محرک- پاسخ" اعتقاد دارند. این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در
روانشناسی است
. شناخت گرایی (Cognitiveism)
تاکید "رویکرد شناختی" معمولا ، بر
ادراک (Perception) ،
تصمیم گیری (Decision making )،
پردازش اطلاعات و... است این نظریهها در
مخالفت با "تداعی گرایی افراطی" بوجود آمدند. در واقع این نظریهها به جنبههایی از
فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریههای تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود
اعلام شده بود. از نظریه پردازان این حوزه میتوان با نظریههای
(Gestalt)، پردازش
اطلاعات و ... اشاره کرد
. حافظه و یادگیری
به نظر میرسد انسان هر چه دارد (منظور پیشرفتها) از
برکت وجود
حافظه (Memory) دارد. در واقع اگر حافظه
نبود، شواهدی هم برای وجود یادگیری در دسترس نبود. گفته شده اگر حافظه نبود انسان
مجبور بود هر لحظه و هر روز روشن کردن آتش را یاد بگیرد. بدین ترتیب حاقظه و
یادگیری بطور جداییناپذیری باهم ارتباط دارند. حافظه ، یادگیری را با ذخیره کردن
تجربیات و یکپارچه کردن آنها تسهیل میکند
. برای ثبت ، نگهداری و بازخوانی
موضوعات یادگرفته شده مراحل سه گانه
"رمز گردانی (Coding)
،
اندوزش (Storage) و
بازیابی (Retrieval) لازم است. و این سه مرحله خود در قالب انواع سه گانه حافظه یعنی
حافظه فوری (Immediate Memory)
،
حافظه کوتاه مدت Short- Term Memory)) و
حافظه بلند مدت (Long- Term Memory) مورد بررسی قرار میگیرد
. فیزیولوژی یادگیری و حافظه
تمام اتفاقات مربوط به یادگیری (چه از نوع
تداعی و چه از نوع شناختی) و تمام مراحل و فرایندهای مربوط به حافظه در
مغز انجام میگیرد. تحقیقات زیادی درمورد
محل و موقعیت
نورونهایی که با یادگیری و حافظه در ارتباط
هستند، شده است تا به سوالاتی از قبیل
"مکانیزم عصبی یادگیری و یادآوری چگونه است؟ ،
چگونه خاطرهها نگهداری میشوند؟ و... پاسخ
داده شود
. این تحقیات به نظریههای زیاد و متفاوتی مانند
نظریه تثبیت (Consolidation Theory) ،
نظریه سنتز پروتئین (Portion Synthesis Theory) ،
نظریه میانجیهای عصبی (Neurotransmitter Theory) و... منجر شده است. اما باز هم اطلاعات و آگاهی انسان از فرایند دقیق این
اعمال
ناقص است و پژوهشهادر این
زمینه ادامه دارد
. گستره روانشناسی یادگیری
کلید ورود به مطالعات و مباحث روانشناسی مطالعه و
آگاهی از روانشناسی یادگیری است. روانشناسی یادگیری پایهای برای درک و فهم سایر
حوزههای روانشناسی است و سایر حوزههای روانشناسی نیز از نظریات و تحقیقات
روانشناسی یادگیری استفادهای وسیعی میبرند. در کنار این موضوع روانشناسی یادگیری
در زندگی روزمره از کاربردیترین حوزههای روانشناسی است
مدرسه ، آموزشگاهها ،
روشهای تربیت کودک ، آموزش رانندگی ،
روشهای درمانی و انتقال تجربیات از نسلی به نسلی دیگر به یادگیری و روشهای آن
وابسته هستند
. چشم انداز این علم
این تفکر که "در آینده از اهمیت و جایگاه یادگیری کاسته
خواهد شد"، محال است. توجه ،
مطالعه ، اظهار نظر و نظریه پردازی در حوزه
یادگیری و روشهای آن از قدمتی چند هزار ساله برخوردار است و به نظر میرسد این وضع
در آینده هم ، همین باقی خواهد ماند. انسان همیشه دنبال روشهای جدید و بهتری برای
یادگیری است. در حال حاضر پژوهشهای مرتبط با "یادگیری شناختی" از پرکارترین و
مقدمترین حوزهها است و در آینده هم این حوزه فعالیت بیشتری خواهد داشت
. روش های نوین یادگیری : آنچه بنده تا كنون مشاهده و تجربه كرده ام به طور اختصار عرض مي كنم .يكي از مواردي كه در ياد گيري مؤثّر است استفاده از رسانه هاي جمعي و رايانه ميباشد .مثلادر درس آمار و مدلسازي هنگامي معلّم به كمك (
CD) ميني تب تدريس مي كند يادگيري راحت تر است و محاسبه و فاكتور هاي موجود مانند پراكندگي،چاركهاوغيره بسيار راحت تر و آسان تر مي با شد و سريعتر مي توان مطالب را به دانش آموزان ارائه كرد البتّه تجزيه و تحليل اين فاكتورها به عهده معلّم مي باشد.
از طرفي با توجّه به تجرته اي كه دارم به نتيجه رسيده ام اگر هر هفته در مقاطع راهنمائي و متوسطه دو ساعت كلاس درس رياضي آزاد به شكلي كه مطرح ميكنم برگزار شود در ايجاد انگيزه و شور و نشاط در دانش آموزان مؤثّر است.از طرف مسئولين با توجّه به هر سال تحصيلي فهرستي از عنوان هاي مختلف مباحث رياضي مطرح شود و معلّم مختار باشد هر عنوان را كه مي خواهد انتخواب كند و مطالبي را در مورد آن عنوان مطرح كند سپس مسائلي از خود در همان رابطه مطرح كند و آن را بين دانش آمو زان به بحث و تبادل نظر قرار دهد .حل مسائل را بعهده خود دانش آموزان قرار دهد و نحوه امتحان نيز به عهده معلّم باشد و باتوجّه به مطالب تدريس شده امتحان گرفته شود.
من تقريبا ده سال است كه در ده دقيقه آخر هر كلاس سعي مي كنم يك مسئله مربوط با موضوع درسي مطرح كنم و يك نمره براي حل آن در نظر مي گيرم و اين كار آنقدر باعث شور و نشاط در دانش آموزان مي شود كه هسجچان و علاقه وافر دانش آموزان به وضوح مشاهده مي شود و با نظر خواهي كه از ـنها به عمل آمده است اين كار مورد تائيد اكثر آنهابوده است.
اين كلاس آزاد رياضي بدان جهت مفيد است كه در كلاس درس معلم امكان آن را ندارد كه به مسائل جانبي بپردازد و تايد به مطالب كتاب و تمرينات آن بپردازد. مشكلات ديگر آموزش ممكن است به مسائل زير مربوط شود:
- تدريس همكاران محترم رياضي بيش از24ساعتدر هفته به علت كمبود دبيروغيره.
- استاندارد نبودن كلاس ها از نظر تعداد دانش آموزان
- آشنا نبودن بعضي از همكاران محترم با رايانه و يا دردسترس نبودن آن
- نحوه برگزاري آزمون سراسري
- آشنا شدن با روش هاي نوين يادگيري
- آشنا شدن با الگوهاي يك تدريس نوين
- قداست علم
- عادت در يادگيري
- تغيير يا حذف مطالب كتب درسي قبل از آنكه معلم كتاب را بررسي كرده باشد
- قدر داني از آثار و تأليفات همكاران ارجمند رياضي
- حذف امتحانات نهايي در پايه هاي پنجم ابتدائي و سوم راهنمائي و استفاده از معلمين متخصص در رشته هاي رياضي در دوره ابتدايي كه راجع به بعضي از موارد توضيح مي دهند و موارد 6و7و9 با استناد به كتاب كليت روش ها و فنون تدريس (آثار......... صفوي)بيان مي كنم.
نحوه برگزاري آزمون سراسري يكي از مواردي كه در سال هاي سوم دبيرستان و پيش دانشگاهي در نحوه تدريس معلم تآثير مي گذارد نحوه پذيرش دانشگاه ها بر اساس آزمون سراسري مي باشد و اين باعث شده است دانش آموزان كمتر به درك مفاهيم رياضي بپردازند و از اثبات قضايا و چگونگي بدست آمدن يك فرمول سر باز زنند و تمايلي نشان نمي دهند در كلاس هندسه تحليلي هنگامي طريقه بدست آوردن فرمول فاصله از يك نقطه از صفحه را تدريس مي كردم در پايان يك دانش آموز پرسيد آيا اثبات اين فرمول در امتحان مي آيد در آزمون سراسري چه طور ؟من گفتم خير .ايشان گفت : پس بهتر نبود از اول فقط فرمول را مي نوشتيد و مي گفتيد بدين ترتيب جايگزين كنيم و اگر در كلاس نكات تستي مطرح نشود دانش آموزان از كار معلم راضي نيستند پس بايد در اين مورد فكر اساسي برداشته شود كه به مفاهيم توجه شود ديگر آنكه در كتب درسي بدون آنكه قبلاً همكاران كلاسهاي مورد نظر را طي كرده باشند .
قداست علم سه چيز در متن خود از قداست برخوردار است:علم،تقوا،جهاد.و بايد سعي كنيم كه قداست علم را به دانش آموزان بفهمانيم.
تشويق قدر داني از افراد شايسته و نيكوكار و ارج نهادن به شخصيت و اعمال و رفتار آنان بسيار اهميت داردو فوق العاده در پيشرفت امور مؤثر است ، به گونه اي كه ممكن است شخصي بر اثر تشويق دگرگون شود و كاملاً مسير زندگي خويش را تغيير دهد و به درجاتي بس عالي ارتقاء يابد و به عكس بي اعتنائي و بي توجهي در برابر اعمال و رفتار پسنديده موجب دلسردي است و سبب مي شود كه افراد شور شوق و هيجان خود را از براي انجام كارهاي نيك و ارزنده و كسب فضائل و محاسن از دست بدهند و رغبتي براي نيل به مقامات عاليه از خود نشان ندهند. لذا بايد توجه داشته باشيم كه مبادا نسبت بهه نيكان و كارهاي نيك نوباوگان با بي اعتنائي برخورد نمائيم و ارزش و اهميتي براي آنان در نظر نگيريم و نيز بايد بدانيم كه در مسابقات علمي داوري بسيار مهم است چنانكه معلوم است آن كسي كه به رأي داور برنده معرفي مي شود اين براي او امتياز و تشويق به حساب آمده چه بسا بر اثر داوري عادلانه آن كسي كه برنده محسوب شده در زمينه آنچه مسابقه داده به درجات بس عالي نائل شود.
يادگيري از كتاب تعليم و تربيت اسلامي يادگيري فرايند تغيير كردن ،تغيير يافتن ،با تغيير پذيرفتن كم و بيش دائمي است يا انجام مي دهيم ايجاد مي گردد.
مي توان كفت بهترين تعريفي كه تا كنون از يادگيري شده است از آن هيلگارد و مارگويز است.اين دو روان شناس يادگيري را بدين شرح تعريف كرده اند: «يادگيري يعني ايجاد تغيير نسبه ثابت،در رفتار بالقوه يادگيرنده، مشروط بر اين كه اين تغيير بر اثر اخذ تجربه رخ داده باشد»
خصوصيات اين تعريف يعني تغيير نسبه ثابت ،رفتار بالقوه و تجربه اهميت بسزا دارد و اينها هستند كه اين تعريف را از ديگر تعريفهاي يادگيري متمايز مي سازند . با استناد به تعريف فوق بطوري كه از كلمه «رفتار بالقوه»بر مي آيد،بايد گفت كه يادگيري با عملكرد تفاوت دارد.يادگيري ، بر تغييرات نسبه دراز مدت حاصل از تجربه و تمرين در دلالت دارد . در حالي كه عملكرد عبارت از تبديل يادگيري به رفتار است. عملكرد،متأثر از عوامل خلق الساعه ، چون انگيزش ، مقتضيات محيط و خستگي است . پس بنا به اقتضاي اين عملكرد ممكن است يك شاخص صحيح يا نا صحيح براي يادگيري باشد.
راههاي يادگيري 1-تقليد:انسان بسياري از رفتارها و كردارهاي خود را در مرحله آغازين زندگي از راه تقليد از والدين و اطرافيان خود ياد مي گيرد. مثلاً سعي مي كند سخن گفتن را با تقليد از ديگران در مورد تلفظ كلمات كه در برابرش بارها تكرار شده است ياد بگيرد.به همان گونه كه تلاش مي كند راه رفتن ، لباس پوشيدن و آداب و رسوم را از كساني كه با او در تماس هستند بياموزد. بدين ترتيب آدمي بسيراي از عادتها و رفتارها را از راه تقليد از محيط زندگي فرا مي گيرد.
كسي كه از ديگران تقليد مي كند او را الگو و پيشواي خود قرار مي دهد و در او نسبت به خود تفوق و برتري احساس مي كند لذا از او تقليد مي كند و مي خواهد كه خودش را به مثابه او جلوه گر سازد. براي همين است كه اعمال و رفتار افراد برجسته مورد توجه و تقليد ديگران قرار مي گيرد و نظر ايشان را به خود جلب مي كند. مثلاً والدين و اطرافيان چون در نظر كودك مهم و با عظمتند مقتداي او هستند و نيز پيامبران اسوه ديگرانند.
2-آزمايش علمي و آزمايش و خطا: آدمي از راه تجربه علمي در روياروئي با مشكلات گوناگون زندگي و تلاش براي حل و غلبه بر آنها به فراگيري مي پردازد. او در مراحل زندگي پيوسته با مسائل تازه اي برخورد مي كند كه پيش از آن نياموخته است. در اين هنگام مي انديشد كه چه چاره اي در برابر آنها به كار برد و چه رفتاري داشته باشد.وي در چنين مواردي طوري عمل مي كند ككه در شرايط مختلف دفتارهاي گوناگون داشته باشد كه البته در برخي موارد دچار اشتباه مي شود.بدين ترتيب آدمي همواره از طريق آنچه روان شناسان آن را آزمايش و خطا مي نامند چگونگي برخورد با مسائل جديد و راه حل مشكلاتي را كه عملاًدر زندگي با آنها مواجه مي شود مي آمورد.
3-تفكر و مشاوره: انسان از طريق تفكر و مشاوره به يادگيري مي پردارد زيرا وقتي درباره مشكل خاصي فكر يا مشاوره مي كند در واقع به نوعي آزمايش و خطاي ذهني دست مي زند. او با اين كار در ذهن خود يا با استمداد از آراي ديگران راه حلهاي گوناگون آن مشكل را مورد بررسي قرار مي دهد و راه هاي اشتباه و غير متناسب را رد مي كند. بنابر اين انسان از طريق تفكر و مشاوره براي رسيدن به هدف خود به راه هاي جديدي پي مي برد و به نوآوريها و ابداعهاي تازه اي راهنمائي مي شود . به همين دليل روان شناسان جديد اين نوع يادگيري را «عمليات عالي يادگيري»مي نامند.
4- انگيزه: انگيزه در امر يادگيري اهميت فراواني دارد. اگر براي دست يابي به هدف مشخص انگيزه اي نيرومند وجود داشته باشد انسان تلاش مي كند كه راه هاي درستي براي يادگيري و رسيدن به هدف خويش پيدا نمايد.و چنانكه با مشكلي مواجه مي شود با كوششي هر چه تمامتر به حل آن مشكل مي پردازد تا سر انجام راه حل مناسب را بيابد.
5- پند گرفتن از رويدادهاي مهم تاريخ: يكي از عواملي كه تحريك انگيزه يادگيري وجلب توجه آدمي كمك مي كند رويدادها و حوادث و مشكلات مهمي است كه وجدان مردم را تحريك مي كند و توجهشان را بر مي انگيزد. معمولاً بر اثر تحقق اين گونه رويدادهاي مهم آمادگي دارند تا درس و پندي را كه در آنها وجود دارد بياموزند .
6- تكرار : يكي از راههاي يادگرفتن و به خاطر سپردن تكرار است و عرضه مكرر انديشهها و آرا به افراد معمولاً به استقرار اين انديشهها و نظرات و تثبيت آنها در اذهانشان ميانجامد.
7- توجه : مسأله توجه در يادگيري عامل مهمي به حساب ميآيد ؛ مثلاً اگر انسان به يك سخنراني توجه نكند نميتواند مضمون و مفاد آن سخنراني را درك نمايد و در نتيجه نميتواند در آينده مطلبي را كه در سخنراني بيان شده به ياد آورد . به همين دليل معلمان و مربيان همواره ميكوشند كه در شاگردان خود حالت توجه و دقت به وجود آورند تا درس را كاملاً درك كنند و ياد بگيرند.
8- مشاركت پيگيرانه : براي يادگيري مهارتهاي حركتي لازم است يادگيرنده به تمرين عملي مهارتها بپردازد تا يادگيري كامل حاصل شود تمرين عملي نه تنها در يادگيري مهارتهاي حركتي مهم است كه در يادگيري علوم نظري و رفتارهاي اخلاقي و فضايل و ارزشها و آداب و رفتار اجتماعي نيز اهميت دارد ؛ زيرا انسان كاري را كه ميخواهد يادبگيرد اگر خودش انجام دهد به سرعت و دقت يادگيري او كمك ميكند . نتايج يك تحقيقات تجربي اين مسأله را روشن كردهاست كه افرادي كه برخي از كلمات مقابل خود را خود ميخواندند در حفظ آنها سريعتر و موفقتر ازكساني بودند كه تنها معلم يا مسئول آزمايشگاه آن كلمات را برايشان ميخواند و آنها گوش ميدادند و نيز آنان موفقتر از كساني بودند كه معلمان ضمن خواندن كلمات تصوير همان كلمات را براي آنها روي پرده به نمايش ميگذاشتند . نتيجه اين آزمايش اهميت مشاركت پيگيرانه را در امر يادگيري نشان ميدهد.
9- توزيع يادگيري : تحقيقات تجربي روانشناسان معاصر ثابت كردهاست كه توزيع يادگيري يا تمرين آن ، در فاصلههاي زماني دور از هم كه در خلال آن فرصتهايي براي استراحت فراهم شود به سرعت يادگيري و تثبيت آن در حافظه كمك ميكند. اين تحقيقات همچنين روشن كردهاست كه يادگيري با استفاده از روش توزيع بسيار بهتر از يادگيري به روش متمركز است. روش متمركز روشي است كه در طول مدت زماني پيوسته و بدون فاصلههاي استراحت صورت ميگيرد.
عادت : هر گاه كسي يك موضوع علمي يا يك كار عملي را آنقدر تكرار كند كه در مراحل بعدي انجام و فهم آن بدون هيچگونه وقفه و درنگي صورت گيرد ميگويند به آن عمل يا فهم آن مطلب عادت كردهاست. بنابراين عادت ورزيدگي قبلي موجب سرعت فهم و پيشرفت كار است كه به ميزان قابل توجهي در كيفيت فهم و سرعت درك و عمل تأثير دارد. تمرين و ورزيدگي و تكرار فراوان اين نتيجه را دارد كه واكنش و تأثر را تا اندازهاي غير عادي و خودبخود ميسازد. در اين صورت است كه عادت به وجود ميآيد و باعث ميشود كه مطالب بدون هيچگونه مانع و زحمتي مفهوم و ميسر گردد.
الگوهاي يك تدريس نوين از كتاب كليات روشها و فنون تدريس بنا به تعريفي كه جويس و ويل از الگوي تدريس بيان كردهاند:
الگوي تدريس يك طرح كلي يا الگويي است كه دانشآموزان را در امر يادگيري انواع دانشها ، نگرشها و مهارتها ياري ميدهد . يك الگوي تدريس به طوري كه گفته خواهد شد از يك پشتوانه نظري يا فلسفي برخوردار است و همچنين در بردارنده مراحل ويژهاي از تدريس است كه براي دستيابي به نتايج مطلوب تربيتي طراحي شدهاست . اكنون يك نوع الگوي تدريس را معرفي ميكنم:
الگوي تدريس به روش كاوشگري گروهي الگوي كاوشگري گروهي از انديشههاي جان ديوئي ، هربرت تلن ، ويليام هرد كيلپا تريك و گرودون هولفيش و فيليپ اسميت نشأت گرفتهاست . اين الگو از فرآيندهاي مبتني برآزادي و روش علمي تشكيل يافتهاست و معلم هنگام آموزش به شيوه كاوشگري گروهي مراحل زير را دنبال ميكند :
- براي ايجاد انگيزه دانشآموزان را با يك مسئله مواجه ميسازد.
- به دانشآموزان به اندازه كافي فرصت ميدهد تا پيرامون مسئله فكر كنند واكنش نشان دهند و اظهارنظر نمايند.
- فعاليتها را با فهميدن مسئله و كاري كه بايد صورت گيرد گروهبندي افراد، طرز كار گروهها،در نظر گرفتن جا و مكان براي فعاليتهاي گروهي ، تعيين و تدارك وسائل ، مواد ومنابع و تعيين دقيق وقت سازماندهي ميكند.
- گروهها مطالعات خود را انجام ميدهند.
- گروهها پيشرفت كار خود، مراحل كار و نيازهاي گروهي را گزارش ميدهند و به گزارشها گوش ميدهند و به سايرين كمك ميكنند.
- در صورت لزوم كار گروهي در زوهاي ديگر دنبال ميشود.
يك معلم به طور خلاصه بايد با استفاده از الگوي آموزش مستقيم مراحل زير را طي كند :
- مرور يادگيري قبلي
- بيان هدف درس
- توضيح يا نمايش مفهوم يا مهارتي كه بايستي آموخته ميشد با استفاده از اشياء عيني.
- كنترل ميزان درك و فهم دانش آموزان.
- دادن تمرين گروهي و راهنمايي آنها .
- طرح سوالهاي كوتاه جواب براي حصول اطمينان از فهميدن.
- ارائه بازخورد در موارد لازم .
- ارائه تمرينهاي اضافي.
- نظارت بر كار دانشآموزان و كمك به آنها در موارد ضروري .
- ارائه تمرين مستقل.
- ارزشيابي از كار دانشآموزان .
- موانع يادگيري و پيشنهادات جهت رسيدگي به آنها مانند 1) تدريس بيش از حد بعضي دبيران2)استاندارد نبودن كلاسها از نظر تعداد دانشآموزان 3) آشنا نبودن با فنآوري و تكنولوژي در مورد بعضي همكاران 4)نحوه پذيرش دانشگاهها5)تشويق6)قداست علم 7)عادت در يادگيري 8)تغيير يا حذف بخشي از كتب درسي بدون گذراندن دوره ضمن خدمت مربوط به آن .9)قدرداني از آثار و تأليفات دبيران رياضي 10)حذف امتحان تنهائي در پايههاي پنجم ابتدايي و سوم راهنمايي .
- تشكيل كلاسهاي آزاد رياضي با شرايط ذكر شده در متن مقاله جهت ايجاد انگيزه،شور، نشاط و نوآوري در دانشآموزان.
- برگزاري كلاسهاي ضمن خدمت قبل از تغيير كتب درسي.
معرفي يك الگوي تدريس نوين به روش كاوشگري گروهي
مهارتهاي يادگيري نظريه هاي يادگيري اصولاً هر فعاليتي يك مبناي نظري دارد كه منتج از يك سري تحقيقات و تابع يك اصول و شناخت كليت يافتهاي است .
نظريه به معناي وسيع عبارتست از تعبير و تفسير حوزه اي از شناخت . در نتيجه براساس اين تعريف، نظريههاي يادگيري اصول كليت يافتهاي هستند در زمينه يادگيري و شرايط آن . يعني نظريههاي يادگيري در واقع تحليل كننده شرايط يادگيري است .
بسياري از معلمين و دانشجويان بين نظريه
و فرضيه تفاوت قائل نيستند يا اشتباه ميكنند وقتي ميگوييم فرضيه يعني يك راه حل احتمالي علمي مسأله در برابر يك مسألهاي كه هنوز صحت و سقم آن تأييد و يا رد نشده است .
اما نظريه ها مجموعه اي از معرفت و دانش بشري هستند در حوزهاي از مطالعات كه دقيقاً به اثبات رسيد ، اين نظريه يا مجموعه تحقيقات يك كليات دارند كه مجموعه آنها را شامل ميشود . در واقع بر اساس آن كليات است كه شما ميتوانيد يك فعاليت را تعريف و تفسير كنيد بنابراين به معناي تأييد نشده هستند ، اما به اين معني نيست كه مطلق باشد ، همين است و ديگر عوض نميشود ، خير . پس نظريه قابل تغيير و تحول هست. در نظريه مجموعه عوامل در اختيار محقق نيست مخصوصاً در تحقيقات علوم انساني و گياهي ، گر چه اكثر نظريههايمان در روانشناسي تربيتي و يادگيري بر اساس تحقيقاتي است كه در آزمايشگاه صورت گرفته و دقيقاً همان مراحل كنترل كه در بقيه تحقيقات وجود دارد در اينجا حاكم است ولي با اين حال ما نظريه را بعنوان يك قانون و قطعيت نگاه نميكنيم ولي نتايج تأييد شده و پذيرفته شده بر اساس كار محقّقان است .
نظريههاي مختلفي در زمينه يادگيري وجود دارد كه ما آنها را در دو حوزه و قلمرو مورد تحليل و بررسي قرار مي دهيم .
حوزه رفتار گرايي يا نظريههاي شرطي
حوزه نظريههاي شناختي
ديدگاه اين دو نظريه در مورد يادگيري و حتي در زمينه آموزش كاملاً با يكديگر متفاوت هستند. حال اين سؤال مطرح ميگردد كه اگر يادگيري يك مفهوم مشخص است ، پس چرا اين همه نظريههاي مختلف وجود دارد و نقد زياد شده است ؟
دليل آن اينست كه محقق و روانشناس بر اساس ديدگاه خود و يا از منظري كه به يادگيري نگاه ميكند آنرا تعبير و تفسير ميكند بنابراين نگاه او درست است و غلط نيست . او از يك زاويه نگاه ميكند اما بايد يادآور شد كه نظريه نميتواند بازگو كننده تمام مجموعه فرآيند يادگيري باشد .
اگر چه مقوله بحثمان در اين حوزه و حيطه نيست و عزيزان بايد به كتاب روانشناسي تربيتي و يادگيري مراجعه كنند . اما چون در جلسه قبل بحث ما تدريس و يادگيري بود لذا بايد از نظريه يادگيري تا حدودي آشنا باشيم .
در نظريه رفتارگرايي افراد زيادي را ديديد كه معروفترين آنها اسكينر و پاولف ميباشند. اما آنچه در روانشناسي تربيتي بيشتر مطرح ميباشد اسم اسكينراست كه مترادف شده با رفتارگرايي رفتارگرايان اصولاً يادگيري را عبارت از ايجاد و تقويت رابطه و پيوند بين محرك و پاسخ در سيستم عصبي فرد ميدانند . اينها معتقدند يك نوع رابطه و پيوند عصبي بين محرك و پاسخ است كه در فرد تغيير ايجاد ميكند .
البته ديدگاهها متفاوت است كه مشهورترين آنها شرطي شدن كلاسيك يا شرطي شدن پاولوفي و يا شرطي شدن واكنشي است و ديگر نظريه شرطي شدن فعال است كه بيشتر بنام اسكينر است ، كه ما سعي ميكنيم براي نمونه اشاره كنيم . و بعد اين نظريهها را تحت عنوان الگوهاي يادگيري دنبال كنيم.
حال سؤال اينجاست كه چرا ما نظريهها را تحت عنوان يادگيري دنبال كنيم ؟
ميگوئيم چون ميخواهيم كاربرد آن را بررسي كنيم بهمين دليل نظريهها را تحت عنوان الگوهاي يادگيري ذكر ميكنيم .
پس از ديدگاه رفتارگريان يا شرطي شدن ، يادگيري يا تغيير عبارتست از ايجاد و تقويت رابطه بين محرك و پاسخ در حالي كه در نظريه شناختي برعكس است . آنها معتقدند يادگيري ناشي از شناخت، ادراك و بصيرت است اما به هيچ وجه شناختيها منكر نظريه رفتارگرايان نيستند چون هر كدام از آنها از زاويهاي به قضيه نگاه ميكنند به قول مولوي « هر كسي از ديد خود شد يار من وز درون من نجست اسرار من » بنابراين هر كس نظر خودشان را بيان ميكنند .
براي نمونه از رفتاريها ، نظريه سورنلايت و از شناختيها هم نظريه « برونر » را مطرح ميكنيم و تيتروار آنرا مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم .
همه شما با كاري كه آقاي سورونلايت با گربه يا حيواني كه در قفس بوده انجام داده. آشنا هستيد حيوان گرسنه است ، و وقتي كه گرسنه است به تلاش ميافتد ، و حركت ميكند و بطور ناخودآگاه بر روي كفه قرار ميگيرد ، به محض اينكه روي كفه قرار گرفته غذا در اختيارش قرار داده ميشود. گربه ، كم كم از طريق آزمايش و خطا درمييابد كه هرگاه غذا ميخواهد بايد روي كفه قرار بگيرد بر همين اساس از نگاه سورونلايت و اسكينر ، يادگيري چه در انسان و حيوان در اثر كوشش و خطا ايجاد ميشود . آنان براي تحليل و حمايت نظري از بحث خودشان ، تحقيقات آزمايشگاهي زيادي دارند و سه قانون را مطرح ميكند .
يكي از اين قوانين ، قانون آمادگي است ، قانون آمادگي يعني چه ؟
يعني اينكه فرد بايد به يك مرحله از رشد و دانش برسد كه بتواند موضوع را بفهمد ، مثلاً فردي چراغ نفتي دارد و ميخواهد روشن كند كبريت ميزند ولي روشن نميشود . فكر ميكند نفت ندارد و يا كبريت مشكل دارد ولي مشكل از آنها نيست با اندكي دقت متوجه ميشود فتيله به اندازه كافي بالا كشيده نشده كه شعله بتواند به آن برسد.
بنابراين كار معلم در اصرار وزيدن براي آموزش دادن دانشآموزان كه از نظر ظرفيت عقلي و ذهني به آن مرحله نرسيده مثل روشن كردن چراغ نفتي است .
قانون ديگري كه آقاي سورونلايت در بحث مطرح ميكند ، قانون اثر است
يعني بين محرك و پاسخ بايد رابطه خوشايندي وجود داشته باشد . يعني اگر گربه كه بر روي كفه قرار گرفته بجاي غذا ، كتك بخورد . آيا دوباره بر روي آن كفه قرار خواهد گرفت براي گرفتن غذا ؟ مسلماً خير پس غذا ، يك عامل محرك خوشايند است .
در اين آزمايش و خطا وقتي رفتاري از ارگانيسم سر زد . بايد اين رفتار همراه باشد با يك فرايند خوشايند تا موجب تثبيت شود . اين يك قانون اثر است .
سومين قانوني كه آقاي سورونلايت مطرح ميكند، قانون تمرين و تكرار است
ايشان معتقد است وقتي قانون اثر يعني رابطه بين محرك و پاسخ خوشايند شد . اگر چنين رفتاري تكرار و تمرين شود ، بيشر تأثير ميگذارد . بنابراين در نظامهاي آموزشي ، فرهنگ تكليف و تمرين دادن رايج شد ولي سؤال اينجاست كه آيا هر نوع تكليف و تمرين و يا تكراري موجب يادگيري خواهد شد . جاي تأمل دارد و حتي خود آقاي سورونلايت در پايان كارهايش ميگويد ، هر تغيير تكراري موجب يادگيري نميشود و حتي ممكن است برخي از تمرينها موجب باز داشتن يادگيري و كندي يادگيري شود . مثل تمرينهايي كه در گذشته اغلب مدارس داشند ، تمرينهاي تكراري و بيمعنا و خسته كنندهاي كه ما در طول تحصيلات داشتيم .
در اينجا سورونلايت حداقل دو ويژگي براي تمرين مطرح ميكند
عامل شدت : به زبان ساده هر چه محرك در مقابل محركي كه ارائه ميشود خوشايند باشد و از شدت خوشايندي بيشتري برخوردار باشد ، يادگيري بيشتر خواهد بود يعني اگر تمريني كه من انجام ميدهم احساس كنم علاقهمند به اين تمرين هستم ، آن تمرين مؤثر است و اگر تمرين با بيميلي و با فشار انجام دهم ، نتيجه بخش نيست .
عامل تازگي : هر چقدر فعاليتي كه ارگانيسم بخواهد انجام دهد ، تازگي داشته باشد ، يادگيري بيشتر است و هر چقدر مطالب تكراري و كهنه باشد و از تازگي برخوردار نباشد آن تمرين ، زياد تمرين موثر نخواهد بود . بنابراين معلمان در امر تدريس و آموزش بچهها بايد به اين دو امر توجه داشته باشد و اگر دو عامل شدت و تازگي در تمرين حذف شود ، درس جذابيت خود را از دست ميدهد اما در نگاه شناختي«برونر» بعنوان يكي از شاخصههاي اين نوع تئوري مطرح ميباشد .
در حاليكه رفتارگراها معتقدند كه محيط يك عامل بسيار مهم در امر يادگيري است . همانطوري كه اسكينر اشاره كرد و ميگويد با دستكاري عامل محيط ميتوانيم موجب يادگيري آن موجود زنده شويم اما در ديدگاه شناختيها ، يادگيري را . تنها عامل محيطي نميدانند بلكه آنرا يك عامل دروني و ذهني رابطه و شناخت پديدها ، بصيرت و بينش تلقي ميكنند .
« برونر » در فرايند يادگيري بر چند عامل تاكيد دارد
تاكيد بر فرايند يادگيري :
رفتارگراها به نتيجه بيشتر توجه ميكنند . مثل خودمان كه چي ياد گرفتيم در حاليكه شناختيها مثل برونر به فرايند بيشتر توجه دارد . مثلاً چگونه ياد گرفتيم .
ممكن است يك دانش آموز در كلاس بيست بگيرد اما نه از طريق تجزيه و تحليل و فهم و آزمايش بلكه فقط از طريق تكرار محض . « برونر » ميگويد : اين واقعاً ارزشمند نيست . آن نتيجهاي ارزشمند است كه در فرايند مطلوب كسب شود و يا ممكن است محصول يك كارخانهاي بسيار مرغوب باشد اما همين كالاي مرغوب در اثر استثمار كارگر بوجود آمده باشد . كالايي ارزشمند است كه در يك فرايند توليد عادلانه و در محيط سالم بوجود بيايد . بهمين خاطر برونر به فرايند بيشتر توجه ميكند .
تاكيد بر ساخت شناختيفرد فرد زماني مسألهاي را ياد ميگيرد كه زمينه و پايه آن را در ذهن داشته باشد و اگر زمينه و پايه آنرا در ذهن نداشته باشد يادگيري صورت نميگيرد .
تاكيد بر بصيرت و شهود . يعني كشف رابطه .
انگيزش دروني :
البته « برونر » انگيزه بيروني را رد نميكند ميگويد شما وقتي شاگرد فعاليتي را انجام ميدهد پاداش ميدهيد و او را تقويت ميكنيد ولي تا چقدر ؟ بالاخره بجايي ميرسيد كه ديگر محركهاي شما تأثيرگذار نيست . ايشان ميگويد : يادگيري اگر بر اساس انگيزههاي دروني باشد مثل شاگردي كه پيشرفت و اعتبار را دوست دارد حتي اگر پدر و مادر توصيه كنند كمتر بخوان و كمتر كار كن ولي او علاقمند است چون انگيزه دروني دارد .
شناختيها به محرك دروني و انگيزهاي دروني بيشتر بهاء ميدهند در حاليكه رفتارگراها به انگيزهاي بيروني بيشتر اهميت ميدهند . اين بدان معني نيست كه رفتارگراها انگيزهاي دروني را قبول ندارند يا شناختيها انگيزهاي بيروني را . بنابراين معلم خوب ، معلمي است كه در شرايط خاص تشخيص دهد كدام يك از محركها را استفاده كند و تا بتواند محركهاي بيروني را به محركهاي دروني تبديل كند .
يادگيري از راه دور: ابزار نيرومندي براي متخصصان پرتوانمند
پرتوانمندي(
multiskilling)
اصطلاح جديدي در زبان انگليسي است و بواقع آنقدر جديد است كه هنوز در تازهترين نگارشهاي لغتنامههاي انگليسي آكسفورد و وبستر نيامده است. من تعريف كوتاهي براي اين واژه دارم: «بهدستآوردن و بهكاربستن مجموعهاي از مهارتهاي مختلف در محل كار». اين واژه بسيار مورد استفادة متخصصان منابع انساني قرار ميگيرد.
در اين دوران كه خريد از مراكز خارجي رواج مييابد و اندازه و قطع كالاها كوچك و كوچكتر ميشود و در نتيجه، بيكاري به تهديدي جدي بدل ميگردد، نياز فزاينده و فوري ما اين است كه به افرادي پرتوانمند بدل شويم. خصوصاً حرفة اطلاعرساني در بريتانيا از ركود اقتصادي و كاهش تبعي تعداد كاركنان كتابداري و اطلاعرساني صدمه ديده است. مشاهدة افرادي در كتابخانه كه هر يك كار دو يا سه نفر را انجام ميدهند، يا ميكوشند كه انجام دهند، نامعمول نيست. اكنون افراد خيلي زود درمييابند كه از آنان انتظار ميرود يك شبه مهارتهايي را ــ مثلاً ــ در مديريت مالي، مديريت پروژه، يا بازاريابي، علاوه بر تخصصي كه در مديريت اطلاعات دارند به دست آورند.
مهندسان اجتماعي پيشبيني ميكنند كه در آيندهاي نه چندان دور، زماني ميرسد كه م در طول حيات كاري خود، چندين بار حرفة خود را تغيير ميدهيم. حتي امروز نيز انعطافپذيري در برخورد ما با كاركردهاي شغليمان براي اشتغال مداوم و مستمر، يك الزام همگاني است. آيا توانايي چشم بستن بر اين گرايش را داريم، يا اينكه ميتوانيم براي حفظ شغل خود گامهايي برداريم و چه بسا شغلهاي جديد و رضايتبخش دست و پا كنيم؟ چگونه ميتوان اين كار را انجام داد؟ با پرتوانمندي؛ يعني با تضمين اين كه بتوانيم به كارفرمايان ــ كنوني و آتي ــ خود نشان دهيم كه داراي مهارتهاي مطلوب هستيم.
برنامههاي مهارتآموزي و ارزشيابي علمي در بريتانيا وجهة فزايندهاي يافته است؛ در نتيجه بازار تحصيل و مهارتآموزي در بريتانيا اكنون داراي گردش سالانهاي برابر با 5/3 ميليون پوند است. كميسيون اروپايي برنامهاي با نام «لئوناردو داوينچي» با هدف ترويج توسعة خطمشيها و اقدامات مستمر شغلي ارائه كرده و بودجهاي در حدود 600 ميليون دلار امريكايي تنها به همين برنامه كه از 1995 تا 1999 اجرا خواهد شد تخصيص داده است.
مفهوم محوري برنامة لئوناردو اين است كه مهارتآموزي بايد جزئي هميشگي و ضروري از حيات كاري فرد باشد، و به منظور پشتيباني از ايدة نيروي كار پرتوانمند و كاملاً كيفي، سال 1996 «سال يادگيري مادام العمر» ناميده شده است. اكنون به مهارتآموزي يا يادگيري، بسيار بيشتر از هر زمان ديگري توجه ميشود. بستههاي آموزش آزاد، يا از راه دور، زياد شدهاند. در راستاي اهداف اين مقاله، اصطلاح «يادگيري از دور» (يعني زماني كه دانشجو يك موضوع يا مهارت را، بيرون از محيط كلاس درس و بدون كمك گرفتن از آموزش چهره به چهره، با استفاده از كتاب راهنما، نوار ديداري يا شنيداري، و ديگر رسانههاي الكترونيكي و البته با پشتيباني آموزش از راه دور ميآموزد) مفهوم «يادگيري آزاد»(
open learning) (نوعي از يادگيري كه بيرون از كلاس درس انجام ميشود و نوارهاي ديداري و شنيداري، كتابهاي خودآموز، و... را در بر ميگيرد) را نيز شامل ميشود.
در برنامة مطلوب مهارتآموزي، ممكن است مهارتآموزي «ضمن خدمت»، مهارتآموزي رسمي همگاني در كلاس درس، و انواع گوناگون آموزش از راه دور با هم تركيب شوند. به نظر من هيچ نوع مهارتآموزي بهتر از آن مهارتآموزي «ضمن خدمت» كه به وسيلة يك متخصص داده شود نيست. اما در غياب اين نوع از آموزش، محصولات آموزش از دور ميتوانند جايگزين قابل قبولي به شمار آيند. اگرچه آموزش از دور راه حلي براي موانع موجود بر سر راه مهارتآموزي ــ موانعي همچون هزينه، غيبت كاركنان، و ...ــ ارائه ميدهد، اما معايبي نيز دارد. يادگيرندة از راه دور چهبسا كه احساس انزوا كند و دلش هواي تعامل چهره به چهره با همدرسانش را كند؛ او ميخواهد با جلب توجه مستقيم و شخصي معلم، اطمينان خاطر كسب كند. بعلاوه، چه بسا از نظر استفادهكننده، بستههاي آموزش از راه دور موجود، قالب كاملاً مناسب نداشته باشند. بهترين بستههاي آموزش از راه دور، اگر استفاده كننده مجبور باشد براي استفاده از آن بر روي نرمافزارها و سختافزارهاي جديد سرمايهگذاري كند، ارزش خود را از دست ميدهند.
آموزش از دور به چند دليل از پروفايل بسيار خوبي برخوردار است:
1. به استفادهكننده امكان ميدهد به جاي غيبت از محل كار، خودش در فرصتهاي خاص خودش مطالعه كند. اين امر البته ممكن است از نظر استفادهكننده، در مقايسه با حضور
در يك دورة همگاني، يك اشكال باشد! در هر حال براي كسي كه در يك بخش كوچك و كم بودجه كار ميكند، برنامة آموزش از دور تنها گزينة موجود است؛
2.استفادهكننده ميتواند با سرعت خاص خود مطالعه را پي بگيرد؛
3. دورة آموزش از راه دور باعث صرفهجويي در هزينههاي سفر و اسكان ميشود، و
مستلزم غيبت كاركنان هم نيست ــ و اين امر هميشه موضوع جذابي براي كارفرمايان است؛
4. برنامههاي آموزش از دور در طيفي از رسانهها موجودند. برخي از بستههاي آموزشيمشابه در رسانههاي مختلف عرضه ميشوند و در نتيجه استفاده كننده ميتواند قالبي راانتخاب كند كه بيشترين تناسب را با نيازها و منابع او دارد؛
5. با اين شيوه، آموزش در تمام دنيا دسترسپذير ميشود. دورههاي بسياري هستند كهعمدة آنها در حال حاضر از سوي دانشگاههاي امريكا ارائه ميشوند و
دورههاي كوتاهمدت و دورههاي مقطعدار را بر روي اينترنت عرضه ميكنند. اگر كسي كه در بريتانيا زندگي ميكند يقين كند كه دورة خاصي از يك دانشسرا، دانشگاه يا مؤسسهآموزشي در ايالاتمتحده، يا سنگاپور، يا استراليا برايش كاملاً مناسب است، در اينصورت، فناوري موجود تمام موانع عملي را از ميان برخواهد داشت.
با اين كه بستههاي آموزش از راه دور از دهها سال پيش موجود بودهاند، همگرايي فناوريهاي جديد رسانهاي، زمينهساز رشد سريع دورههاي آموزش از راه دور بر روي ديسك رايانه، ديسك فشردة خواندني(
CD-ROM)
، ديسك فشردة تعاملي(
CD-I) و اينترنت شده است. بويژه اينترنت باعث گستردگي طيف دورههاي موجود امروز، و افزايش روزافزون تعداد ارائهدهندگان اين آموزشها شده، و آنان از اينترنت به عنوان يك واسطة ارائه استفاده ميكنند. دانشگاه آزاد بريتانيا كه دورههاي آموزش از دور را از طريق رسانههاي متفاوت ارائه ميكند تدريجاً به اين نتيجه ميرسد كه دانشجويانش به گونة فزايندهاي از پست الكترونيكي براي ارتباط با استادان خود استفاده ميكنند.
تعداد دانشجوياني كه با استادان دانشگاه آزاد ارتباط برقرار ميكنند در سال گذشته از 5000 ناگهان به 16000 دانشجو افزايش يافت. ميزان اتصالهاي اينترنتي در حال افزايش تصاعدي است و بنابر يكي از پيشبينيهاي اخير، ميتوان انتظار داشت كه تا سال 2000، تعداد استفادهكنندگان از اينترنت به رقمي حدود 52 ميليون نفر برسد. اين وضع، بازار گستردهاي را براي ارائهدهندگان دورههاي آموزش از دور فراهم ميآورد. بررسيهاي پيمايشي نشان ميدهند كه بخش بزرگي از استفادهكنندگان از اينترنت (91%) از اين رسانه براي يكي از انواع آموزش از راه دور استفاده كردهاند .
اينترنت همچنين راه مفيدي براي روزآمدكردن برنامههاي آموزشي مربوط به ديسكهاي رايانه و ديسكهاي فشرده است، كه در نتيجه به افزايش طول عمر محصول كمك ميكند و ارزش پول را افزايش ميدهد. مثلاً سرمايهگذاري اوليه در يك محصول ديسك فشرده يا مهارتآموزي مبتني بر رايانه (سيبيتي) (
Computer-Based Training: CBT)را، در صورتي كه بتوان محتواي آن را از طريق اينترنت به سادگي روزآمد كرد، ميتوان جذابتر كرد. «اَسليب» براي دورة «سيبيتي» خود با عنوان «اينترنت براي افراد كاملاً مبتدي» و براي برنامة ديسك فشردة خود با عنوان «فناوري در اداره» اين رويكرد را در پيش گرفته است.
لازم است كه خريداران و استفادهكنندگان مواد آموزش از دور به ياد داشته باشند كه هر چند اينترنت از پروفايل بسيار خوبي به عنوان يك ابزار ارائه برخوردار است، مواد اين دورهها را از طريق رسانههاي ديگر، مثل نسخه كاغذي، ويدئو، تلويزيون كابلي، ماهوارهاي و معمولي، ديسك فشرده و «سيديآي»، و حتي نوارهاي صوتي نيز ميتوان به دست آورد. اين نكته كه محمل مندرجات دورهاي، يك فناوري «قديمي» باشد، لزوماً از اعتبار آن نميكاهد. معيارهايي كه در اين رابطه بايد بدانها توجه داشت عبارتاند از:
1ـ دورة مورد نظر تا چه اندازه با نيازهاي استفادهكننده همخواني دارد؛
2ـ آيا محمل مورد استفاده براي استفادهكننده كارايي دارد (به بيان ديگر، آيا استفادهكننده براي استفاده از بستة آموزشي، نيازمند خريد نرمافزار، سختافزار و / يا آموزش ديگري هم هست)؟
3ـ آيا مطالب دوره را ميتوان به سادگي روزآمد كرد؟
4ـ آيا بستة آموزشي مورد نظر، نشان دهندة «ارزش» پول پرداخته شده هست؟
ارائهدهندة دورة آموزشي بايد متعهد شود كه نه تنها مطالب دوره را با مناسبترين رسانه در اختيار استفادهكننده قرار دهد (كه اين فقط وجه تجاري قضيه است)، بلكه بايد اين مطالب را در قالبي آسانكار ارائه كند. هدف از اين امر آن است كه استفادهكننده در هنگام استفاده از مطالب آموزشي، اوقات فرحبخش و آموزندهاي داشته باشد، و نيز از بيعلاقگي و كسالت او، و در نتيجه، خودداري از ادامة آموزش جلوگيري شود.
دانشگاه آزاد كه يكي از كارآزمودهترين ارائهدهندگان آموزش از دور در بريتانيا است، ركورد بسيار خوبي در حفظ دانشجويان به دست آورده: ميزان تكميل دوره توسط دانشجويان به 80% ميرسد، كه گواه برتري محصولات و خدمات آنهااست[3] . برنامة آموزش آزاد «اَسليب» نيز تاكنون انصرافي نداشته، هر چند نميتوان ادعا كرد كه محصولات آموزش از دور اسليب سابقهاي به اندازة دانشگاه آزاد داشتهاند.
اين فناوريهاي نوين كمك ميكنند كه آموزش از دور در دسترس قرار بگيرد، و البته از قيمت آن كاسته شود. اين براي كساني از ما كه چشم انتظار تمديد اشتغال ــ و آموزش و باز آموزش ــ براي چند سال ديگر هستند خبر خوبي است!
ناتوانايي هاي يادگيري
نا توانايي هاي يادگيري مقوله خاص ديگري است كه در حيطه كودكان استثنايي قرار دارد و درصد چشمگيري از كودكان را در بر مي گيرد، نا توانايي هاي يادگيري نارسايي هاي خاصي است كه در صورت عدم شناسايي آن معمولاً تحقير و توهين و...بي دري و شكست هاي تحصيلي را به بار مي آورد. اشكال بزرگ این اختلال آن است كه بر خلاف نابينايي و ناشنوايي و ... تشخيص آن در سنين پيش دبستاني به آساني امكان پذير نيست.
نكته مهم در تشخيص اختلالات يادگيري این است كه بتوانيم اختلال را پيش از ظهور يا در همان مراحل اوليه ي ظهور مورد شناسايي قرار دهيم تا از صدمات رواني تحصيلي بعد جلوگيري كنيم. زيرا هم خود كودك به دليل ناتوانايي در انجام بعضي تكاليف رنج مي بردوتصويرمثبتي كه ازخود داشته ازبين مي رودوهم موردتوبيخ وسرزنش معلمين ودانش آموزان قرار مي گيرد.
تا سال 1960 مشكل این كودكان ناشناخته بود و در این سال نظريات متفاوتي در این باب باز شد در این نظريات عامل نا تواني يادگيري
}معلول تنبلي، ضايعه مغزي، اختلال عصبي، معلوليت ادراكي
{ را ذكر كرده اند.
در سال 1963 با برگزاري يك كنفرانس ملي به رهبري سامول كرك در شيكاگو اقدام به ایجاد يك مؤسسه ملي كردند او در این سخنراني گفت : موضوع بحث ما در این جا كودكاني هستند كه يا به جهت سبب شناسي (براي مثال: نقص جزئي در كار مغز يا اختلال عصبي – رواني) يا جلوه هاي رفتاري (براي مثال: فكري خواني، اختلال هاي ادراكي) نامي بر آنها گذاشته شده و او پيشنهاد كرد كه براي این گونه افراد اصطلاح ناتواني يادگيري كه در برگيرنده تمامي افراد مورد نظر است استفاده شود.
عناصر مشترك در تعاريف ناتواني يادگيري:
1- تفاوت ميان عملكرد مورد انتظار و عملكرد واقعي كودك
2- نشانه هاي رفتاري
3- نبود ساير مشكلات مثل ناشنوايي
4- تمركز يا نگرش پايه آن ها درباره مشكل يادگيري
يك تيم زماني مي تواند از تشخيص نا تواني خاص يادگيري استفاده كند كه كودك با سطوح توانايي و سني خود در زمينه هاي
}بيان كلامي، درك شنيداري، بيان نوشتاري، مهارت هاي پايه خواندن، درك خواندن، محاسبه رياضي
{ نتواند پيشرفت كند.
تيم تشخيص دهنده زماني ممكن است يك كودك را به عنوان دارنده ناتواني يادگيري خاص تشخيص دهد كه ناهمخواني بين توانايي و پيشرفت او ناشي از موارد زير نباشد.
1- معلوليت بينايي، شنوايي، حركتي 2- عقب ماندگي ذهني
3- اختلال هيجاني 4- محروميت محيطي، فرهنگي، اقتصادي
تعريف كميته اتحاد ملي
نا تواني يادگيري يك اصطلاح است كه به گروه ناهمگون ي از اختلالات اطلاق مي شود كه با مشكلات خاص در كسب و استفاده از مهارت ها همراه مي باشند (مهارت هاي گوش دادن، صحبت كردن، خواندن، نوشتن، استدلال كردن، توانايي هاي رياضي مشخص مي شوند).
دراين تعريف وجود ناتوانايي يادگيري را درهمه سنين به رسميت مي شناسد.
طبقه بندي ناتوانايي هاي خاص يادگيري
1- ناتوانايي هاي يادگيري زباني: كه طيف وسيعي از كودكان را در بر مي گيرد و به سه دسته فرعي؛ زبان دروني، زبان دريافتي و زبان بياني تقسيم مي شود.
زبان دروني كه در خود فرد است و شامل مفهوم سازي، تصويرسازي كلمات و هضم مفاهيم به فرد كمك مي كند و كودكاني كه در این مورد (زبان دروني) ناتوان هستند از درك معاني واژه ها عاجزند.
زبان دريافتي، عبارت از توانايي درك زبان محاوره اي يا گفتگوي شفاهي كه كودك مبتلا به این ناتواني، معمولاً در مكالمات روزمره مشكل دارد يعني آنها را از نظر فيزيولوژيكي مي شنود اما درك نمي كند. اختلال ناشي از این نوع را با نام هاي ناشنوايي كلمه، زبان پريشي دريافتي، زبان پريشي حسي ياد مي كنند.
زبان بياني به زباني مي گويند كه به وسيله آن مي توانيم با ديگران به طور شفاهي ارتباط برقرار كنيم و حرفهاي خود را بزنيم.
2- ناتواني يادگيري خواندن: این ناتواني يادگيري مختص به تحصيل بوده و تا زمان تحصيل تشخيص آن نا ممكن است. این ناتواني در واقع عارضه اي شايع است.
3- ناتواني يادگيري نوشتار: این ناتواني نيز در زمان تحصيل مشخص مي شود، این كودكان در زمينه هايي مثل نوشتن با دست، ضعف مهارتهاي پيش نياز نوشتن، ناتواني در شكل دادن به حروف، وارونه نويسي، جدانويسي، آيينه نويسي، ديكته نويسي و ... .
4- ناتواني هاي يادگيري مربوط به رياضيات: از ناتواني هاي شايع است. ديس كالكوليا يا ناتواني مفاهيم رياضي به اشكال مختلفي وجود دارد مثل: مشكل در تشخيص شكل، اندازه اعداد، شمارش و محاسبه و اندازه گيري.
5- ناتواني هاي يادگيري اجتماعي- عاطفي: دسته اي از كودكان به ناتواني در يادگيري آداب و روابط اجتماعي و كنترل عاطفي چه در بيان و بروز عواطف و چه در پذيرش و تحمل آنها مشكل دارند. اشكال مرضي این ناتواني شامل حواس پرتي، بروز رفتارهاي نامناسب، گوشه گيري، تحرك بيش از حد و عدم درك اجتماعي جلوه مي كند.
6- ناتواني هاي يادگيري ادراكي- حركتي: زندگي ما با مهارتهاي ادراكي- حركتي آميخته است. فرضيه هايي كه معمولاً در این حيطه قرار مي گيرند شامل كاستي هاي ادراك ديداري (تشخيص شكل و زمينه) ارتباط هاي فضايي سيستم هاي حركتي، نداشتن تعادل، ضعف در مهارتهاي حركتي ظريف يادرست، تميز شنوايي و... .
علل ناتواني هاي يادگيري
ناتواني يادگيري گستره اي بسيار وسيع و متنوع دارد و علل به وجود آورنده آن نيز بسيار گسترده است.
در این كتاب ناتواني هاي يادگيري به عواملي كه در طبقه بندي والانس و يك لافلين ارائه داده اند استفاده شده شامل علل:
1- عوامل آموزشي: كه منظور فقر آموزشي- محيطي است يعني فقر كمي و كيفي روش، مواد ومحتواي آموزش از مهمترين عواملي است كه باعث نانواني يادگيري مي شود. مانند تدريس ناكافي نقص دانش علم، شيوه هاي تدريس ناصحيح.
2- عوامل محيطي: محيط به صورت خاص مي تواند در گسترش يا محدود كردن اختلالات يادگيري مهم باشد. موارد عمده محيطي مانند تغذيه، بهداشت، سلامتي، تحريك حسي، تحريك زباني، رشد اجتماعي و عاصفي در ناتواني هاي يادگيري مؤثرند.
3- عوامل رواني: در زمره مهمترين علل به وجود آورنده اختلالات يادگيري تلقي مي گردند. كودكاني كه ناتواني يادگيري به دليل مسائل رواني دارند، در ادراك، يادآوري، شكل دادن به مفاهيم، پردازش اطلاعات و بيان اطلاعات، كمبود مهارتهاي كلامي، ضعف حافظه كوتاه مدت و... دچار كاستي هستند.
4- عوامل فيزيولوژيكي: چون آسيب ديدگي مغزي شديد يا جزئي و آسيب هاي وارده به سيستم عصبي مركزي باعث ناتواني يادگيري مي شوند. عوامل فيزيولوژيكي به دو دسته ژنتيكي و بيوشيميايي تقسيم مي شوند. كه عوامل ژنتيكي در بسياري از ناتوانايي هاي يادگيري مثل ديس لكسي مؤثرند.
تشخيص و ارزيابي كودكان با اختلالات يادگيري
براي تشخيص كودكان مبتلا به اختلالات يادگيري مي تواند در دو مقطع سطحي و عمقي انجام پذيرد.
مرحله اول: سطحي وقتي است كه معلم مي بيند كه شاگرد در يك يا چند واحد درسي دچار مشكل است، او را جهت بررسي به مراجع و مراكز صاحب صلاحيت معرفي مي كند.
مرحله دوم: با استفاده از مشاهدات و آزمونهاي باليني تشخيص اوليه را محقق يارد مي كنيم كه این كار مستلزم به كار بستن روش ها، ابزار و آزمونهاي مختلفي است. هدف آن گردآوري اطلاعات براي مربيان و مسئولان آموزش و پرورش براي برنامه ريزي مواد، محتوا، روش آموزش ياري دهد.
صاحب نظران مراحل زير را در تشخيص ضروري مي دانند.
1- آيا كودك واقعاً ناتواني يادگيري دارد؟محقق توانايي بالقوه وبالفعل كودك را مي سنجد اگر اختلافي بين این دو زياد بود كودك دچار اختلال است.
2- سنجش ميزان تلاش وپيشرفت: هرچه تلاش بيشتر پيشرفت سريع تر است به يك كودك سالم ويك كودك مشكوك، يك شعرداده مي خواهند حفظ كنند. اگر كودك سالم 30-15 بار خواندن حفظ شد وكودك مشكوك با 90-80 بار خواندن دچار مشكل بود كودك دچار اختلالات است.( اختلاف ميان سطح تلاشي وسطح پيشرفت)
3- تجزيه وتحليل يادگيري كودك: بايد ديد كه كودك دركدام مرحله دچار مشكل است. دردريافت اطلاعات- پردازش اطلاعات يا تبديل آن، كار تحقق بايد بسياردقيق باشد .
4- كشف مانع يادگيري: تكميل كننده مرحله سوم است.
5- مقابله وتفسير داده وتنظيم پيش فرض هاي تشخيص: تأييد پيش فرض ها به وسيله داده هاي عيني كه از بكار بستن آزمون هاي استاندارد به دست آمده اند، این تشخيص از آنجا كه مبناي برنامه ريزي آموزشي است از اهميتي والابرخوردار است.
6- تهيه وتنظيم يك طرح آموزشي براساس پيش فرض ها: هارسون وگراهام 10 گام معرفي كردند:
- كاركنان آموزش وپرورش از نگراني مدرسه آگاه كردند.
- وضعيت گذشته وكنوني كودك مورد بررسي قرارگيرد.
- موافقت كتبي ازوالدين.
- والدين حق برگشت وانصراف دارند.
- تيم ارزيابي تشكيل شود.
- خلاصه آن بصورت كتبي ارائه شود.
- تيم به ارزيابي ارائه خدمات به تصميم گيري بپردازد.
- براي دانش آموزان جديد به طرح يك برنامه عمقي اقدام خواهد شد.
- طرح آموزش انفرادي بايد پيش از شروع سال تحصيلي.
به دو رويكرد تشخيص مي پردازيم:
} الگوي توانايي الگوي مهارتي
{ شيوه هاي ارزيابي ناتوانايي هاي يادگيري باهدف تجويز برنامه هاي آمورشي
توانايي:علت اختلال دردرون كودك است.مشكل دربينايي،شنوايي،ادراكي حركتي و.... است . دراينجا سه فرضيه موجود است:
- اختلالات يادگيري زمينه سازمشكل تحصيلي است - مي توان این فرآيند ها را اندازه گيري كرد
- مي توان تخفيف داد يا از بين برد.
آزمونهاي الگوهاي توانايي:
}زباني رواني استعداد يادگيري رواني آموزشي تركيب حسي
{ الگوي مهارت برتوانايي انجام تكاليف تحصيلي مثل: خواندن، نوشتن، ومحاسبه متمركز است. يعني ناشي از تجربيات ناكافي مي باشد وآموزش مستقيم مهارت هاي آنها را رشد خواهد داد.
براي بدست آوردن اطلاعات مي توان از روش: 1- پيشينه كاوي . 2- مشاهده باليني. 3- آزمون هاي غير رسمي. 4- آزمون هاي ميزان شده رسمي .
پيشينه كاوي: به جمع آوري اطلاعات دررابطه با قبل از تشكيل نطفه زمان بارداري وكيفيت رشدوتحول جسماني رواني كودك .
مشاهده باليني: به دو طريق اطلاعات جمع آوري مي شود:
1- مشاهده طبيعي دروضعيت طبيعي. 2- مشاهده طبيعي دروضعيت از بيش تعيين شده.
آزمون هاي غير رسمي: توسط محقق ساخته مي شود ومعمولاً شامل سياهه هاي خواندن، خواندن مستقل ، آموزشي ، ناتوان واژه شناسي، محاسبه، مشكلي كه دراين آزمون است هنجار يابي صحيحي صورت نگرفته تا بتوانيم يك كودك را با كودك ديگر مقايسه نماييم.
آزمون هاي ميزان شده رسمي: داراي اعتبار وروايتي است . مهمترين عصاي فرد تشخيص دهنده است، چون این آزمون ها حد متوسطي را نشان مي دهد امكان داد فرد را به ورطه خطا بيندازد.
ويژگي هاي كودكان مبتلا به ناتوا ني هاي يادگيري
در بررسي ويژگي هاي كودكان مبتلا به ناتواني هاي يادگيري بايد به این اصل مهم توجه داشت كه ميزان شباهت هاي این كودكان با كودكان عادي بسيار بيش از ميزان تفاوت هاي آنها با این كودكان است و معمولاً این ناتواني ها در زمينه تحصيلي جلوه مي كند و این خود باعث ناكامي ها و شكست هاي تحصيلي مي شود و پيامدهاي ناگوار رواني و شخصيتي آن به صورت رفتارهاي لجام گسيخته و ناسازگارانه جلوه گر مي شود.
این گونه كودكان مضطرب و پرخاشگر، محتاج محبت و نامطمئن نسبت به آينده مي باشند. ناتواني در خواندن از رايج ترين زمينه اختلالات يادگيري است كه ممكن است ناشي از عادات خواندن يا به بازشناسي كلمه يا درك و بازگويي و يا تبديل سمبل هاي نوشتاري به آوايي باشد. ناتواني يادگيري در رياضيات ممكن است ناشي از عدم توانايي در تمييز اشيا از جهت اندازه و دسته بندي باشد. مشكلات مربوط به زبان 5 درصد ناتواني را شامل مي شود كه به درك زبان و بيان آن مربوط مي شود. اختلالات ادراكي در برگيرنده استفاده از حواس براي تشخيص، تمايل، تفسير محرك است. عدم هماهنگي عصب عضلاني از اختلالات حركتي است. ناتواني در روابط اجتماعي منجر به این مي شود كه فرد قدرت به عهده گرفتن يك نقش فعال در گروه را از دست مي دهد. از ويژگي ديگر كودكان ناتوان دريادگيري در فرايندهاي حافظه و توجه و دقت نيز داراي نارسايي هايي مي باشند. اقدامات آموزشي بايد با توجه به اهداف آموزشي، سن، جنس، طبقه اجتماعي- اقتصادي و فرهنگي باشد وفعاليت ها و برنامه هاي آموزشي خاص این كودكان، رويكردي آموزشي- درماني دارد.
جهت يادگيري آموزش كودكان مبتلا به يادگيري خاص مي تواند در موارد زير خلاصه شود.
1- آموزش عادي در چهارچوب برنامه درسي عادي: كه با بهره گيري از مربيان يا والدين غير متخصص پابه پاي كودكان عادي به تحصيلاتشان ادامه مي دهند و معمولاً این اختلالات دوام ندارند و به آساني برطرف مي شوند.
2- آموزش خاص در راستاي اهداف برنامه درسي عادي: كودك در برنامه آموزش عادي پيروي مي كند و تحت آموزش هاي خاص انفرادي توسط معلم مشاور و يا مشاور سيار به او داده مي شود.
3- آموزش خاص به علاوه درسي عادي: در این مرحله كودكان داراي اختلالات عميق تري بوده و به تناسب نوع و گستره شدت ناتواني كلاس هاي ويژه اي در كنار كلاس هاي عادي بر او تدارك ديده مي شوند. و آموزش خاص تنها به عنوان يك شيوه كمكي مطرح مي شود.
4- آموزش خاص در مدارس خاص: براي كودكان با آسيب پذيري بالا به كار گرفته مي شود كه شامل امكانات، خدمات، تسهيلات و پرسنل متخصص در يك سكان مشخص است.
شيوه هاي ارائه آموزش
- شيوه ادراكي – حركتي: این شيوه آموزش بر مبناي تقويت مهارت هاي ادراكي- حركتي مي باشد و آن را ثمربخش ترين شيوه ارائه آموزش مي داند.
- شيوه زباني: عامل پديدآورنده ناتواني هاي يادگيري را مهارت هاي درون دادي، تداعي انگيزي و برون دادي ضعيف زباني مي داند و تقويت مهارتهاي زباني به وسيله متخصصان و زبان شناسان را توصيه مي كند.
- شيوه چند حسي: اطلاعات از طريق چند حس به طور همزمان به كودك داده مي شود و اطلعات در ذهن كودك حك مي شود و فراموش نمي شود.
- شيوه صحيح آموزي: توانايي هاي يادگيري را به طور عمده ناشي از فقر و نارساني هاي اوليه مي داند، بنابراين با بازسازي فرايندهاي آموزشي به شكل صحيح مي توانيم آن را اصلاح كنيم.
- شيوه آموزش مستقيم: كه مبتني بر آموزش مستقيم مهارت هاي تحليل شده است و مشابه به روش صحيح آموزي است.
توصيه هاي آموزشي
فرد مبتلابه ناتواني هاي يادگيري داراي رفتارهاي شناختي، اجتماعي، هيجاني است كه بايد برنامه هاي آموزشي بر این اساس بنا گردد و تا آنجا كه ممكن است آموزش ها به صورت انفرادي باشد.
مهارتهاي پي در پي تمرين شود، در آموزش از واژگان ساده و قابل فهم استفاده شود.
جهت بهداشت رواني كودك از مشاور استفاده كنيم. از مثلث كودك، والدين، مربيان كه كارآمدترين شكل آموزش دادن است استفاده كنيم.
یادگیری مفاهیم
مقدمه
یادگیری مفاهیم و اصول شالوده فعالیتهای ذهنی آدمی را میریزند. ما
از راه مفهوم آموزی دنیا را در ذهن خود خلاصه میکنیم و با ایجاد ارتباط میان آنها
، پدیدههای هستی را میشناسیم و به تفکر میپردازیم. مفاهیم عناصر اصلی اصول و
قوانین را تشکیل میدهند و اصول و قوانین به نوبه خود تار و پود نظریهها و
اندیشههای انسان را میسازند. به عبارتی هر فرد یا آدمی پیش از آنکه بتواند به
محرکها و رویدادهای محیط خود پاسخ مناسبی بدهد باید با مفاهیم در خود و مربوط
آشنایی کافی داشته باشد. چنانکه اگر بخواهیم مساحت یک مربع مستطیل یا دایره را بدست
آوریم باید با مفاهیم طول و عرض یا شعاع ، مجذور و
عدد پی آشنا باشیم
. اهمیت یادگیری مفاهیم
دی چکو و
کرافورد (1974) چندین
مورد را در رابطه با تاثیر یادگیری مفاهیم در زندگی انسانها توضیح
دادهاند
: - مفاهیم پیچیدگی محیط را کاهش میدهند.
- مفاهیم ما را در شناسایی اشیا محیط پیرامون مان یاری میدهند.
- مفاهیم نیاز به یادگیری مکرر را کاهش میدهند.
- هر گونه آموزشی به یاری مفاهیم امکان پذیر است.
روش آموزش مفاهیم
چون مفاهیم نادرست موجب اندیشه و استدلال نادرست
میشوند، به این جهت در آموزش آنها باید دقت کافی بکار برد. روش آموزش مفاهیم را در
هفت مرحله میتوان شرح داد. این مراحل بر مراحل عمومی آموزش مبتنی هستند
: مرحله اول
عملکردی را که پس از آموزش مفهوم از یادگیرنده انتظار دارید در
آغاز درس بیان کنید؛ در یادگیری مفاهیم ، عملکرد مورد نظر معمولا به صورت توانایی
یادگیرنده در شناسایی مثالهای تازه مفهوم یاد گرفته شده بیان میشود. بنابراین لازم
است یادگیرندگان قبل از شروع یادگیری بدانند در طول یادگیری چه چیز را یاد خواهند
گرفت و بعد از اتمام یادگیری چه عملکردی باید داشته باشند
. مرحله دوم
از تعداد ویژگیهای مفاهیم پیچیده کم کنید و ویژگیهای مهم را
بارزتر جلوه دهید؛ برخی از مفاهیم ویژگیهای متعددی دارند. لازم نیست معلم تمام
ویژگیهای مربوط را نام ببرید. تاکید بر ویژگیهای مهم ارزش بیشتری در یادگیری مفهوم
مورد نظر خواهد داشت
. مرحله سوم
واسطههای کلامی لازم را در اختیار یادگیرندگان قرار دهید
. شواهد تجربی نشان داده است یادگیری پاره ای از نامها و اصطلاحات به صورت واسطههای
کلامی به دانش آموزان در یادگیری مفاهیم کمک میکند
. مرحله چهارم
مثالهای مثبت و منفی مفهوم را در اختیار یادگیرندگان قرار
دهید؛ به عنوان مثال در یادگیری مفهوم پرنده مثالهای
گنجشک
،
کبوتر
،
اردک
به عنوان مثالهای مثبت و
سگ
،
گربه
،
موش
به عنوان مثالهای منفی ارائه شوند
. - مرحله پنجم: مثالهای مفهوم را بطور متوالی ارائه دهید.
- مرحله ششم: فرصتهایی را برای پاسخگویی یادگیرندگان فراهم کنید و پاسخهای آنها را تقویت کنید.
- مرحله هفتم: یادگیری دانش آموز را ارزشیابی کنید.
پیشنهادهایی برای یادگیری بهتر مفاهیم
به عقیده
لیونوردروین برای
یاری دادن به دانش آموزان در کاربرد مفاهیم درست باید به موارد زیر توجه نمود
: مثالهای عملی
به جای توضیح یک واژه با واژه دیگر شایسته است در هر دوره
سنی با مفاهیم مربوط به آن دوره آموزش دهیم و برای تشریح هر مفهوم مثالهای عملی و
قابل ادراک شاگردان ارائه کنیم
. مثال زدن شاگردان
در آموزش هر مفهوم جدید معلم پس از تعریف و تشریح و
کاربرد آن در مثالها و نمونههای مختلف از شاگردان میخواهد به آنان نیز به نوبه
خود مفهوم را در مثالهایی بکار برند تا یادگیری عمیق و کامل شود
. تشریح واژههای دو پهلو
معلمان هنگامی که در گفتارها و نوشتارها به مفاهیم
دو پهلو یا مبهم برخورد میکنند از دانش آموزان بخواهند معنای آنها را توضیح دهند
تا رفع هر گونه ابهامی بشود
. جلوگیری از تعمیم غلط
مرزها و حدودها را در کاربرد مفاهیم به دانش آموزان
نشان داد تا دچار تعمیمهای غلط نشوند
. رابطه یادگیری مفاهیم با یادگیری اصل ، قاعده ، اندیشه و استدلال
قاعده
معمولا از دو یا چند مفهوم برای تجسم و کاربرد اندیشه خاص بوجود میآید، اما اصل
برخلاف قاعده که در توصیف اندیشه خاص بکار میرود مجموعهای از مفاهیم است که برای
بیان اندیشه کلی و فراگیر دارای کاربرد است. در واقع اصول و قواعد به بیان رابطه
بین دو یا چند مفهوم میپردازند و ابزارهای اندیشه به حساب میآیند
. ارتباط یادگیری مفاهیم با سایر انواع یادگیری
بطور کلی یادگیری مفاهیم
برای یادگیریهای دیگر از ساده تا پیچیده ، یادگیری روزمره زندگی تا یادگیریهای دقیق
عملی ضروری و اساسی ، تمامی دارای مفاهیمی هستند که بدون یادگیری و درک کامل آنها
بقیه
مراحل یادگیری اتفاق نخواهد افتاد. مثل
مفاهیم
دایره و
مثلث در هندسه ،
نیرو در فیزیک و
... . یادگیری های شبانه تنها منجر به یادآوری نوک زبانی می شود / انقباض بدن داوطلب مضطرب کارکرد حافظه را مختل می سازد
تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن
میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری
ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ
دادن به سئوالات می شود
. دکتر "محمد رضا افضل نیا" در گفتگو با خبرنگار
دانشگاهی "مهر" افزود: به طور کلی یکی از عواملی که در یادگیری و یادآوری تأثیر
زیاد دارد، اضطراب است. این عامل موجب برانگیختگی و آشوب درونی می شود که از لحاظ
فیزیولوژیکی 17 تغییر مهم را در عملکرد دستگاه های بدن به وجود می آورد. این حالت
طور مستمر در مغز حالتی تحمیلی مانند کودتای نظامی ایجاد می کنند
. وی ادامه
داد: بر اثر آدرنالین بالا به هنگام اضطراب، تغییرات کارکردی در سیستم ادراکی و
واکنش های بدن به وجود می آید. در این هنگام مردمک چشم بیش از اندازه معمول گشاد
شده و کارکرد سلول های مخروطی آن دچار اختلال می شود در نتیجه ظرافت ها و جزئیات
کمتری از یک سئوال مد نظر قرار گرفته می شود و تنها سلول های میله ای که مسئول
ادراکات کلی از محیط است، فعال می شوند
. این روانشناس شناختی اظهار داشت
: بدن و ماهیچه های داوطلب مضطرب دچار انقباض شده و آرامش سلب می شود و به دنبال آن
کارکرد حافظه نیز مختل، تمرکز و بازیابی اطلاعات از حافظه با مشکل مواجه می شود
. وی اظهار داشت: در چنین شرایطی فراشناخت نیز مختل می شود و فرد به درستی
نمی داند تا چه اندازه موضوعی را که فراگرفته است، می داند و ارزیابی درستی از
اطلاعات آموخته شده ندارد. همچنین توجه نیز نقش فعال و همیشگی خود را در دالان
یادگیری و یادآوری مطالب از دست می دهد
. این روانشناس شناختی گفت: از نظر
شناختی توجه، نقش اصلی را در یادگیری و یادآوری آموخته ها ایفا می کند و بدون آن
کمتر چیزی به ادراک پایدار می انجامد حال آنکه اضطراب زیاد بیشترین تأثیر را بر
همین اهرم یادگیری خواهد گذاشت
. وی داشتن اعتماد به نفس را یکی از عواملی
دانست که در کنترل اضطراب موثر است و اظهار داشت: داوطلبی که در بلندمدت در زندگی
خود احساس امنیت روانی را به همراه تقویت های شناختی و رفتاری زیاد تجربه کرده است،
دارای اطمینان به خود بالا است و کنترلش بر اضطراب در مواقع آزمون های مهم بیشتر
است
. افضل نیا خاطرنشان کرد: فردی که در آستانه امتحانات بزرگ است، بر اثر
اضطراب به کلی موقعیت خود را از دست می دهد و مدام خود را در مقایسه با رقبا
ارزیابی می کند و دچار خود سرزنشی یا تقلید کورکورانه از اعمالی که دیگر داوطلبان
ممکن است انجام دهد می شود
. وی ادامه داد: داوطلب کنکور بهتر است در این
برهه از زمان، به مرور دانسته های قبلی بپردازد و با آرامش و سلطه بیشتر دانش خود
را کنترل و هدایت کند
. عضو انجمن روانشناسان شناختی ایران با اشاره به نقش
خواب در افزایش یادگیری گفت: یادیگری های اخیر بدون خواب کافی پس از آن، به طور
موثر به حافظه درازمدت سپرده و تثبیت نمی شود لذا به داوطلبان کنکور توصیه می شود
روزهای قبل از آزمون خواب و تغذیه کافی و مناسب داشته باشند
. وی تأکید کرد
: تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن
میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری
ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ
دادن به سئوالات می شود.
دکتر افضل نیا یادآور شد: خواب های پراکنده در روز
نمی تواند جایگزین خواب به هنگام و پیوسته شبانه باشد. خوابهای در طول روز تنها پس
از 4 ساعت فعالیت مسمتر مغزی به اندازه 10 تا 15 دقیقه و جهت استراحت مغز مفید است
. عضو انجمن روانشناسان انگلستان اظهار داشت: مصرف مواد غذایی چون نخود و
کشمش، زرده تخم مرغ و جگر جهت تغذیه نورون های یادگیرنده مغزی، ادویه جات، بادام و
روغن ماهی برای تقویت حافظه و قهوه (البته نه برای بیدار ماندن بیشتر در شب) مفید
است و کشیدن نفس عمیق جهت انبساط عروق و رساندن اکسیژن به مغز توصیه می شود
. راهبردهاي يادگيري مغز، عضوي پيچيده
است. به هرحال، مسئول همه تواناييها و همه پيچيدگيهاي ماست. دانشمندان، سالهاي
متمادي اين عضو را مورد مطالعه قرار دادهاند و (مخصوصاً در سالهاي اخير) چيزهاي
زيادي درباره نحوه كار آن فهميدهاند. غيرممكن است كه اين پيشرفتها را بتوان در
چند جمله ساده خلاصه كرد، از اين رو، اين كتاب مطالب زيادي دارد. من سعي كردهام
اين مطالب را بهصورتي منطقي سازماندهي كنم و آنچه را نياز به دانستن آن داريد، به
ترتيبي كه نياز داريد، ارائه كنم (به هر حال شما پيش از فهميدن برخي مطالب، نياز
داريد اول چيزهاي ديگري را ياد گرفته باشيد). در ضمن سعي كردهام تا حد ممكن، واضح
بنويسيم و مثالها را تا جائيكه ميتوانم ساده و روشن انتخاب كنم. با اين حال نبايد
انتظار داشته باشيد فقط با يك مطالعه سرسري، بر مطالب اين كتاب مسلط شويد
. يادگيري درباره فيزيولوژي رفتار، چيزي بيش از حفظ دادهها است. لبته
دادههايي وجود دارند كه بايد به خاطر سپرده شوند، مثل اسامي قسمتهاي مختلف دستگاه
عصبي، اسامي مواد شيمايي و داروها، اصطلاحات علمي مربوط به پديدههاي ويژه و
روشهاي مورد استفاده براي بررسي آنها، و از اين قبيل. اما در هيچ زمينهاي،
كندوكاو اطلاعات كامل نشده است، ما فقط كسر اندكي از آنچه را كه بايد بدانيم،
ميدانيم. و تقريباً با اطمينان ميتوان گفت بسياري از دادههايي كه ما در حال حاضر
ميپذيريم، روزي نادرست بودن آنها اثبات خواهد شد. اگر تمام کاري که ميكنيد، ياد
گرفتن دادهها باشد، زمانيكه اين دادهها مورد تجديد نظر قرار ميگيرند، چه خواهيد
كرد؟
چاره اين كهنه شدن، دانستن فرآيندي است كه اين دادهها از طريق آنها
بهدست آمدهاند. در علم، دادهها نتيجهگيريهايي هستند كه دانشمندان درباره
مشاهدات خود به آنها دست مييابند. اگر شما فقط نتايج را بياموزيد، كهنه شدن
دانشتان، تقريباً حتمي است. بايد به خاطر داشته باشيد كه كدام نتايج رد شدهاند و
نتايج جديد كداماند، و اين شيوه يادگيري طوطيوار، دشوار است. اما اگر راهبردهاي
پژوهشي را كه دانشمندان مورد استفاده قرار ميدهند، مشاهداتي كه انجام ميدهند و
منطقي را كه به نتيجهگيريها منجر ميشوند، بياموزيد، به دركي ميرسيد كه هنگام
ظاهر شدن مشاهدات جديد (و دادههاي جديد) به راحتي قابل تجديدنظر است. اگر آنچه را
كه در پس نتيجهگيريها قرار دارد، بفهميد، در نتيجه خواهيد توانست اطلاعات جديد را
به آنچه كه در حال حاضر ميدانيد، ضميمه كنيد و خودتان، اين نتايج را مورد بازبيني
قرار دهيد
. با در نظر گرفتن اين واقعيتها درباره يادگيري، دانش، و روش
علمي، اين كتاب فقط مجموعهاي از دادهها را ارائه نميكند، بلكه توضيحي از
روالها، آزمايشها و استدلالهاي منطقي را نيز كه دانشمندان در تلاش براي فهم
فيزيولوژي رفتار بهكار بردهاند، عرضه ميكند. اگر از روي مصلحتانديشي، بر
نتيجهگيريها توجه كنيد و فرآيندي را كه به آنها منجر شده، ناديده بگيريد، اين
ريسك را مرتكب ميشويد كه دانشي كه كسب ميكنيد، بهسرعت كهنه خواهد شد. از طرف
ديگر، اگر سعي كنيد آزمايشها را بفهميد و ببينيد كه نتيجهگيريها چگونه از نتايج
بهدست ميآيند، دانشي كسب خواهيد كرد كه پويا است و تحول پيدا ميكند
. حال
اجازه دهيد چند پيشنهاد عملي درباره مطالعه ارائه كنم. شما در طول كل حرفه علمي
خود، مطالعه كردهايد و بدون شك به برخي راهبردهاي مفيد در اين مسير دست يافتهايد
. حتي اگر مهارتهاي كارا و مؤثري بهدست آورده باشيد، حداقل، اين احتمال در نظر
بگيريد كه ممكن است راههايي براي بهبود آنها وجود داشته باشد
. اولين بار
كه به مطالعه مطالب ميپردازيد، بايد تا حد امكان بدون وقفه مطالعه كنيد. به
عبارت ديگر، فصل را بدون نگراني از حفظ جزئيات مطالعه كنيد. سپس، بعداز اينكه موضوع
درس براي اولين بار در كلاس مطرح شد، اين بار مطالب را به دقت بخوانيد. در حين
مطالعه از يك قلم يا مداد استفاده كنيد. از ماژيك براي علامتگذاري متن استفاده
نكنيد. علامتگذاري برخي از لغات با ماژيك، يك رضايت لحظهاي ايجاد ميكند. حتي
ممكن است تصور كنيد كه كلمات علامتگذاري شده تا حدي به خزانه دانشتان منتقل
شدهاند. شما آنچه را كه مهم بوده، انتخاب كردهايد، و وقتي مطالب را دوره ميكنيد،
فقط لازم است كلمات علامگذاري شده را بخوانيد. اما اين يك توهم است
. فعال
باشيد، نه منفعل. خود را وادار كنيد همه كلمات و اصطلاحات را يادداشت كنيد. تبديل
اطلاعات به عبارتهاي متعلق به خودتان نه تنها متني براي مطالعه قبل از امتحان تهيه
ميكند، بلكه به انتقال مطالب به ذهنتان نيز كمك ميكند (كه براي امتحان هم لازم
است). استفاده از ماژيك علامتگذاري، يادگيري را به تاريخ ديگري موكول ميكند، اما
تبديل اطلاعات به كلمات و عبارتهاي خودتان، باعث آغاز فرآيند يادگيري در همان لحظه
ميشود
. يك روش خوب براي وادار كردن خود به تبديل مطالب به عبارتهاي
خودتان (و در نتيجه انتقال آنها به مغزتان) اين است كه به پرسشهاي موجود در
راهنماي مطالعه، پاسخ دهيد. اگر نميتوانيد به سؤالي پاسخ دهيد، پاسخ را در كتاب
جستجو كنيد بعد كتاب را ببنديد، و پاسخ را بنويسيد. عبارت «كتاب را ببنديد» مهم
است. اگر پاسخ را كپي كنيد، بخش بسيار كوچكي از تمرين را انجام دادهايد. اما اگر
خود را وادار كنيد تا اطلاعات را تا زمان نوشتن به خاطر داشته باشيد، شانس بيشتري
براي يادآوري بعدي آن خواهيد داشت. اهميت راهنماي مطالعه در اين نيست كه مجموعهاي
از پاسخهاي كوتاه با دستخط خودتان داشته باشيد تا پيش از آزمون، مطالعه كنيد
. رفتارهاي كه به يادگيري بلند مدت منجر ميشود اين است كه به اندازه كافي درباره
مطالب فكر كنيد تا بتوانيد آن را با جملهبندي خودتان، خلاصه كنيد، و سپسي عمل
يادداشت كردن آن عبارتها را به انجام برسانيد
. پيش فرضهاي روانشناسي كار اولين پيش فرض روانشناسي كار اين است كه اقتصاد و صنعت با نيروي فكري و يدي انسان هدايت مي شود . بنابراين سلامت فكري ونيروي دستي انسان نقش مهمي در بهبود عملكرد توليد دارد.
دوم با توجه به رشد روز افزون زمينه هاي اجتماعي ، اقتصادي و صنعتي بدون در نظر گرفتن جنبه هاي رواني مسائل انسان نمي توان به صورت عقلايي و منطقي مسائل نيروي انساني را در محيط كار حل كرد .
سومين پيش فرض اين است كه روانشناسي كار بر اين اساس استوار است كه براي حل مسائل انساني در كار رابطه كارگر و كارفرما حل كرد . مبتني بر اصول و حقايق روانشناسي باشد مطمئنأ سير صعودي در توليد و سرمايه متجلي خواهد شد .
چهارم اين است كه روان و رفتار مدير و كاركنان تحت تأثير عوامل محيطي و وراثتي است.
پنجم (روانشناسي كار) بي توجهي به تفاوتهاي فردي در كار منجر به شكست مديريت مي شود .
ششم اين است كه هم مي توان رضايت كارگران را بهبود بخشيد و هم بازده كار آنها را افزايش داد .
موارد استفاده از روانشناسي كار مي توان به دو قسمت 1 – كارگزيني 2 – سازگار كردن كار با شايستگي ها و توانائيهاي انسان تقسيم كرد .
1 – كارگزيني شامل انتخاب و راهنمايي كارگران ، آموزش آنها ،ارزيابي هاي شغلي، برآورد درجه سختي كار و انگيزه ها . 2 – درباره سازگار كردن كار با شايستگي و حدود و توانايي انسان مي باشد كه اين زمينه خاص تحت عنوان
Human Energinr مهندسي نيروي انساني يا سازگار كردن ماشين با انسان .
توسعه روانشناسي كار با تأسيس آزمايشگاه روانشناسي توسط ويلهلم ورنب در سال 1879 در شهر آلمان روانشناسي از سه ناحيه جدا شد و به صورت يك علم مستقل در آمد و همانند علوم تجربي به آزمايش و سنجش محركها و پاسخ ها ويا عوامل موثر در ايجاد رفتار پرداخت بتدريج با پيشرفت علم روانشناسي مكتب هاي متعدد بانظريه ها و برداشت هاي متفاوتي بوجود آمد كه مي توان مكتبهاي ساختارگرايي (كاركرد گرايي- فانشلائيسم) روانكاوي مكتب گشتالت و رفتارگرايي اشاره كرد . ساختار گرايان : عقيده دارند همانگونه كه تركيبات شيميايي از عناصر و اجزاي تشكيل يافته اند تجربه هاي پيچيده رواني نيز از حالتهاي ساده رواني ساخته شده اند و وظيفه روانشناس كشف و شناخت ساخت آگاهي و قانون تشكيل دهنده آن مي دانند .
كاركرد گرايان يا كشش گرايان: بر خلاف روانشناسي ساختار گرا كه به بررسي عناصر تشكيل دهنده ذهن مي پردازد فعاليت هاي ذهني يا رواني را در سازگاري با محيط كار به كار مي رود مي كوشد كه بداند كه هوشياري يا وجدان آگاه براي چيست و چه نتيجه عملي را در بر دارد .
مكتب روانكاوي: بيشتر به فرايند رواني ناآگاه معطوف بوده و عقيده داشتند كه با روش درونگري و آزمايشگاهي نمي توان به درون وجدان ناخداآگاه يا نا هوشيار كه منشأ اصلي تعارفهاي رواني راه يافت و فقط از راه تتجربه و تحليل افكار و خواب مي توان به علت ناكامي ها و اختلالهاي رواني پي برد و به درمان بيماري پرداخت .
گشتالت : در روانشناسي به معناي فرايند كلي يا رفتار سازمان يافته به كار مي رود در گشتالت ارتباط اجزا و عامل زمان بسيار مهم است چنانكه با تنظيم زمان مي توان از يك رشته تصويرهاي بي حركت ادراك حركت و رفتار را به وجود آورد .
رفتارگرايان : روانشناسي را جزء رابطه محرك و پاسخ نمي دانند و اين رابطه ها بايد مورد بررسي قرار گيرد و به كنه آنها پي برد و مسئله مهم اين است كه پاسخ يا رفتار بر چه پايه محركي استوار است .
آنچه به صورت مختصر بيان گرديد رويدادهاي تاريخي در روانشناسي است كه زير بناي فكري روانشناسي امروز را تشكيل مي دهد .امروزه روانشناسان آميزه فعّاليت هاي بدني ،رواني و اجرائي نوع بشر را مورد توجّه قرار ميدهد .
روانشناسي كار: رشته اي از روان شناسي است كه در آن رفتار آدمي در رابطه با كار مورد مطالعه قرار مي گيرد . هدف اصلي روانشناسي كار مطالعه و كاربرد آن دسته از تصول ويافته هاي روان شناسي است كه در رابطه بين انسان و كار او تثر مي گذارد و روان شناسي كار كوشش اصلي روان شناسان است كه هر سازمان توليدي يا خدماتي به آن دسته از كالاها و خدمات بپردازند :
اولّا : نيازهاي معقول آدمي را تا مين كنند ثانيا رفاه جسمي و ارزشهاي شخصي و انساني مردم را نيز مورد توجه قرار دهد روانشناسي كار با اين هدف پيش مي رود كه رفتارهاي هيجاني و شناختي افراد و گروهها را در محيط كار تحليل كتد پيدايش ، نگهداري ، و از بين رفتن اين رفتارها را شرح دهد ماهيت و معناي رفتار سازمانها را در رقابت هر چه بيشتر به منظور بقاي خود در محيط پر از ناامني را درك كند .
مباني نظري و علمي روانشناسي كار روانشناسي كار از دو جنبه نظري و علمي مورد توجه قرار مي گيرد: وقتي درباره تحقيقات و يافته هاي روانشناسي كارصحبت مي كنيم و با جنبه نظري روانشناسي سر و كار داريم و به عبارت ديگر آشنايي با مفاهيم روانشناسي كار و ازمون هاي آن بعد نظري و علمي براي ما روشن مي كند كلبه تحقيقات روان شناسي و نحوه استفاده از روشهاي علمي و نظري براي شناخحت رفتار ادمي در اين قلمرو قرار مي گيرد ،هنگامي كه درباره استفاده عملي و كاربرد يافته هاي روان شناسي كار صحبت مي كنيم جنبه عملي روان شناسي كار مطمع نظر است به عبارت ديگر زماني كه از تستهاي سنجش توانايي هاي نيروي انساني و تفاوتهاي فردي در شغل و ... وغيره عملاً استفاده مي كنيم بُعد عملي روان شناسي كار را مورد نظر قرار مي دهيم .
كاربرد روان شناسي كار وتفاوتهاي فردي : تفاوتهاي فردي : تفاوتهاي فردي در عملكرد شغلي : تفاوتهاي فردي در عملكرد شغلي اهميت شاياني دارد زيرا نحوه كار افراد را مستقيماٌ تعريف مي كند .مثلاً مي بينيم كار مندي بر يك شغل معين اصرار مي ورزد ولي فرد ديگري به بهانه هاي مختلف از همان كار سر مي زند يا امتنا مي ورزد امروزه نظام هاي اداري و صنعتي نسبت به راهنمايي هاي صحيح افراد حساسيت خاصي را نشان مي دهد هدف از اين راهنمايي اين است كه كارمندان و كارگران نه تنها توانايي انجام كاري را بايد بر عهده داشته باشند بلكه از نظر رواني نيز بايد با آن فرد سازگار باشد راهنمايي كاركنان و كارمندان زماني موفقيت آميز است كه بر اثر تفاوتهاي فردي انجام گيرد يعني هر كس با توجه به استعداد و ويژكي هاي خاص خود در جاي مناسب قرار بگيرد اگر كار مورد نظر نسبت به توانايي هاي كارمند يا كارگر دشوار باشد نتايج زير را به بار خواهد آورد مانند بي نظمي ، بازده پايين ،خسارت هاي مادي و معنوي ،نارضايتي و... اگر فعاليتي مورد نظر نسبت به توانايي هاي آن شغل خيلي بالا باشد يا به عبارت ديگر شغل خيلي ساده باشد انتظار كسالت ، هواس پرتي ، خيال بافي و نارضايتي هاي مختلف را بايد داشته باشيم .
اگر كارگر يا كارمند نيرو و توانايي لازم براي انجان دادن كار را به خوبي در اختيار داشته باشد نه تنها با محيط سازگار خواهد شد بلكه در محيط خانوادگي خود نيز اظهار رضايت خواهد كرد و اين رضايت در ايجاد زندگي سالم براي او و اطرافيان مؤثر خواهد بود بلعكس اگر كارگر يا كارمند توانايي لازم براي اشتغال به كار را نداشته باشد به طور دائم احساس نا اميدي خواهد كرد و بارها طعم تلخ شكست را خواهد چشيد.
نكته : تفاوتهاي فردي تنها در نتايج كار تجلي پيدا نمي كند بلكه در روابط افراد با همكاران ، دوستان ،رؤساي ادارات ،مديران كارخانه ها و زير دستان نيز آشكار مي شود و رضايت و نا رضايتي افراد را رفراهم مي آورد .
مطالعه تفاوتهاي فردي به عنوان عاملي كه توليد را تحت تأثير فرار مي دهد و ما را وادار مي كند كه زمينه هاي زيررا براي مطالعه دقيق آن بررسي كنيم .
1 - تفاوتهاي فردي بين داوطلبان كه به هنگام تقاضاي شغل مي توان اندازه گزفت .
2 - آثار آموزشي شغلي و تفاوتهاي فردي .
3 - تفاوتهاي فردي و انجام دادن كار پس از پايان دوره آموزشي .
تفاوتهاي فردي بين داوطلبان يك شغل
آثار آموزشي شغل بر تفاوتهاي فردي : آموزش شغلي مي تواند در افزايش ،كاهش و ثبات تفاوتها نقش داشته باشد هدف از دوره هاي آموزشي اين است كه اولاً تنجربه افراد دست كم در سطح اوليه خود باقي بماند و به مرور زمان افت نكند ثانياً افراد صلاحيت هاي تازه اي را بدست آورند و براي اشتغال در پست هاي بالاتر آماده شوند .دوره هاي آموزشي تفاوتهاي موجود در استعداد ها را موجب مي شود وقتي افراد در مقابل يك فعاليت تازه قرار مي گيرند در شيوه شروع كار احتمالاً خيلي تفاوت نشان نمي دهند و اينگونه موارد دوره آموزشي موجبات افزايش تفاوتهاي فردي را فراهم مي كند .
آزمونهاي رواني : تعريف آزمون :آزمون رواني عبارت است از موقعيت معين و مشخص كه به عنوان يك محرك به منظور ايجاد رفتاري خاص در آزمودني به كار ميرود . آزمون يك وسيله عيني يا استاندارد و ميزان شده كه باري اندازه گيري رفتالرهاي معين فرد به كار مي رود .
انواع آزمون: 1 - آزمون نوشتاري كه طي آن شخص به مجموعه اي از سوالهاي مختلف كتباً پاسخ مي دهد.
2 - آزمون هاي ابزاري يا مهارت كه در آن شخص ابزار يا آلات مشخص را مرتب مي كند يا كار هاي دستي از آن خواسته شده را انجام مي دهد .
3 - آزمون هاي انفرادي كه در هر زمان تنها يك نفر به آزمكون پاسخ مي دهد.
4 - آزمون هاي گروهي كه تعدادي از افراد همزمان به سوالات يكسان پاسخ دهند .
5 - آزمون هاي هوشي ، استعداد
6 - آزمونهاي پيشرفت تحصيلي
آزمون هاي شخصيت: 1. آزمون فرانكن 2. آزمون مشاهده 3 . آزمون هاي عيني
آزمونهايي كه هيچ گونه دخل و تصرفي را به شخص نمي توان اضافه كرد.
آزمونهاي كلامي و غير كلامي
آزمونهاي............. ساخته در مقابل آزمون هاي استاندارد .
آزمونهاي استاندارد بايد داراي سه ويژگي : اعتبار، پايايي(ثبات)و هنجار باشد.
1- اعتبار: منظور از اعتبار استنباط هاي مناسب از نمرات آزمون يا ديگر مسائل ارزيابي است وقتي روانشناسي از اعتبار يك آزمون صحبت مي كند مي خواهد راجع به ارزش آزمون سخن را بيان كند و به اين سوال پاسخ دهد كه آيا يك آزمون خاص توانسته است آنچه را كا بايد اندازه گيري كند اندازه گرفته است به عنوان مثال نمره هاي حاصل از اجراي يك آزمون همبستگبژي معني دار با همش واقعي داوطلبان نشان مي دهد يا خير؟ و وقتي در آزمايش و انتخاب كاركنان يك سازمان از روشهاي علمي استفاده ميكنيم لازم است به اين سوال پاسخ دهيم كه داوطلبان يك شغل تا چه اندازه از توانايي هاي لازم براي انجام دادن وظايف آن شغل خاص برخوردار است فرض كنيد در تجزيه و تحليل شغل سرپرسني مشخص كرده ايم كه لازمه انجام دادن موفقيت آميز وظايف سر پرستي برخورداري از هوش بالاتر از ميانگين هوش افراد تحت نظارت سر پرستي است در اسن صورت براي اندازه گيري هوش افرادي كه داوطلب تصدي وظايف سرپرستي يك واحد سازمان را بر عهده دارد بايد از ابزاري استفاده كنيم كه دقيقاً هوش يكي داوطلب را اندازه گيري كند نه اسعداد تحصيلي ، بلوغ عاطفي يا اطلاعاغت عمومي آن را .
2- پايايي (ثبات ): وقتي درباره پايايي يك آزمون صحبت كنيم مي خواهيم اين نكته را روشن كنيم كه اين آزمون قادر است با چه ميزان از دقت آنچه را كه بايد بسنجد اندازه بگيرد براي مثال روان شناسي كار بايد اطمينان حاصل كند كه نمره اي را كه امروز از اجزاي آزمون استعداد فني در مورد يك فرد خاص بدست آورده است اگر در فاصله دو يا سه هفته بعد همين آزمون را با همان شخص انجام بدهد نمره مشابه نمره اوليه بدست آورد پايايي يك آزمون را مي توانيم به روش هاي زير بدست آوريم .
1.تقسيم يك آزمون به دو يا چند بخش يا قسمت مشابه .
2. اجراي يك آزمون در دو زمان مختلف .
3. اجراي دو فرم يا دو شكل مشابه يا موازي يك آزمون خاص .
3- هنجار: سومين مشخصه يك آزمون مناسب آن است كه نمرات حاصل از چنين آزموني در مقايسه با معيار معيني محاسبه شده و وضعيت نمره هر فرد در مقايسه با همگنان او مشخص باشد .
هنجار مقياس يا ميزيني است كه از نتيسجه كار توانايي استعداد،معلومات يا نيروي گروه نمونه بدست آمده باشد و با استفاده از آن بتواننتيجه كار را با توانايي ديگران سنجيد فرض كنيد نمره مربوط به افسردگي يكي از مديران شركت كننده در كارگاه آموزشي بهداشت رواني در محيط كار 30 باشد حال اين سوال پيش مي آيد كه اين نمره چه معنايي دارد و در پاسخ بايد گفت كه نمره 30 به تنهايي نمي تواند معناي خاصي داشته باشد مگر اينكه نمرات با نمرات حاصل از اجراي همين آزمون درمورد يك گروه بزرگ كقايسه شود و معلوم گردد كه نمره 30 نشان دهنده چه ميزين از افسردگي است .
استفاده از اين آزمون هاي رواني چه مشكلاتي را به بار مي آورد ؟ در ابتدا استفاده از آزمونهاي رواني مورد توجه بسيار قرار گرفت و نحقيق و زمينه آزمون ها توسعه فراواني پيدا كرد بسياري از روانشناان در اين زمينه به كار ترغيب شده اند پس از گذشت دوره اي كه استفاده از آزمون ها بدون مشكل ادامه داشت در كشور هاي صنعتي انتقاد هايي بر آزمون ها و نحوه استفاده از آن در انتخاب، استخدام و ترفيع كاركنان سازمانها وارد شد اين انتقادها بيشتر از طرف كساني عنوان گرديد كهنمره هاي حاصل از آزمونها به نحوي در زندگي شغلي و در نتيجه در ميزان درآمدو پيشرفت هاي بعدي آنان در محيط كار مؤثر بوده است .
دلايل بي اعتمادي يا مشكلات نسبت به گاربرد نادرست آزمون ها : 1- ايجاد شكافت بين روان شناسي آزمودن گر و روانشناسي معاصر آن دسته از روانشناساني كه در زمينه روان سنجي كار مي كردند و به اندازه گيري عواملي نظير هوش و استعداد هاي مختلف آدمي مي پرداختند و نت خود را بيشتر صرف اصلاح و دقيق تر كردن فنون مربوط به آزمون هاي رواني كرده اند و به همين دليل بينش خود را در مورد رفتار آدمي كه اندازه گيري آن هدف اصلي روان شناسان است را از دست دادند و بيشتر به ساختن آزمون هاي رواني و فنون مر بوط به آن تأكيد ورزيدند.
2 - نتايج نا مطلوب عدم توجه به اصول روان شناسي در هنگام ساختن و استفاده از آزمون ها چنان مورد قبولروان شناسان معاصرآنان واقع شد كهبه نتايج ديگري از تحقيقات بعدي روانشناسان بدست مي آيد توجهي نشان نمي دهد.
اندازه گيري توانايي هاي انسان : توانايي هاي انساني زمينه هاي بسير متعدد و ممتنوعي را در برمي گيرد كه مي توان اين توانايي ها را به توانايي هاي جسمي و ذهني تقسيم كرد براي ارزيابي يا سنجش توانيي هاي انساني از انواع مختلف آزمون ها براي سازگاري فرد يا شغل آينده آن را پيش بيني كنيم .
يكي از اين ويژگي هاي فرد زمان واكنش است.
1.اندازه گيري زمان هاي واكنش : يكي از آزمون هاي بسيار ساده اي كه مي توان اندازه گرفت ترمز كردن در هنگام رسيدن به چراغ قرمز است پاسخ به چراغ قرمز راهنمايي و رانندگي در واقع فشاردادن به پدال ترمز است .
وسيله اي كه با آن مي توانزمان هاي واكنش را اندازه گرفت كرونوسكوپ يا واكنش سنج .زمان واكنش هرگز كمتر از 10% ده صدم ثانيه نيست زيرا دلايلي كاملاً نيزولوژيكي دارد پيام حسي بايد را هاي عصبي را طي كند و پيسش از آن كه واكنش حركتي پيش بيايد مراحلي را پشت سر بگذارد واكنش در مقابل يك محرك بينايي 19% ثانيه زمان مي برد افزايش زياد از حد زمان واكنش مي تواند نشانه بازداري ، عدم اعتماد به نفس و حتي نشانه برخي از اختلالات داخلي باشد .
ثبات زمان واكنش : يعني پايين بودن پراكندگيهاي زمان معيار .
اهميت ثبات اندازه ها از زماني كه اندازه گيري هاي رواني رواج يافته به دفعات متعدد تعيين ده است و اندازه گيري زمان هاي واكنش معمولاًبين 30 تا 40 اندازه بدست مي آوردند و براي آنها ميانگين يا انحراف معيار تعيين كنيم .
دراندازه گيري زمانهاي واكنش طوري عمل مي كنند كه آزموندني نتواند قصد آزماينده را حدس بزند و در پاسخ گويي پيش دستي كنيد .
انواع مختلف زمانهاي واكنش : 1. ساده 2. تشخيصي 3. انتخابي
واكنش ساده :در زمان واكنش ساده تنها يك محرك وجود دارد و پاسخ آزمايش شونده نيز از يك حركت ساده تشكيل مي شود .
واكنش تشخيص : آزمايش شونده به برخي محرك ها پاسخ مي دهد و به برخي ديگر پاسخ نمي دهد مثلاً در مقابل نور سبز واكنش مي دهد و در مقابل نور قرمز واكنش نمي دهد .
در زمان واكنش انتخابي :به محرك هاي مختلف پاسخ هاي مختلف مي دهد مثلاً از آزمايش شونده خواسته مي شوددر مقابل نور سبز يا صداي زير با دست راست و در مقابل نور قرمز يا صداي بم با دست چپ پاسخ دهد.
تواناييهاي مكانيكي و آزمونهاي آنها : بدون ترديد هر يك از ما درجاتي از استعدادهاي اوليه وجود دارد كه به كمك آنها مي نوانيم در مشاغل صنعتي موفق شويم مثل : نخ كردن سوزن يا بازسازي مجسمه خورد شده يا سوار كردن قطعات موتور يك پيكان (توانايي حركتي)
آزمون چرخ هاي پيور كووسكي و آزمون قطعات موج دار ويگلي آزمون قطعات ويگلي افراد براي كارهاي صنعتي مورد استفاده قرار مي گيرد .
و آزمون چرخ هاي پيور كووسكي آزمودني بايد 15 چرخ فلزي كه هفت سوراخ روي آن تهيه شده طول چهار ميله متفاوت است و وضعيت 7 سوراخ چرخ ها نيز كاملاًنا منظم است.سوار كردن چرخها روي ميله ها مستلزم مهارت و ظرافت خاصي است آزمودني معمولاً دو بار مورد آزمايش قرار مي گيرد و مقايسه نتاايج دو بار قدرت يادگيري و سازگاري سريع آزمودني با موقعيت را نشان مي دهد.
آزمونهاي مكانيكي همانطور كه مي توان انتظار داشت تعداد زيادي سوال درباره اهرمها ، چرخ دنده ها و قرقره هاست و برخي تصاوير تا اندازه اي پيچيده ترند. به اين صورت كه طرح يك ماشين يا حركت دست يك ساعت ساز را شامل مي شود موفقيت در هر يك از آزمونهاي مكانيكي مي تواند موفقيت شغل آينده را با اطمينان بيشتري تضمين كند. حال اين سوال پيش مي آيد آيا به تعداد مشاغل استعداد وجود دارد و هر بار كه شغلي به وجود ـيد لازم است آزمون خاصي براي او تهيه شود؟ پاسخ اين سوال منفي است . مثلاً از استعداد كوزه گري ، درودگري ،تراشكاري و...به تنهايي صحبت كردن معنا دار نيست پس بايد مشاغل را به يك گروه يا به يك طبقه تعلق دارند واستعدادهايي را به كار مي گيرند كه خيلي نزديك به هم هستند بايد به شيوه يكساني ارزيابي شوند. يعتي عملاً مي توان مجموعه استعدادهاي مكانيكي را به كمك تعدادكمي از آزمونهايي كه به دقت مورد آزمايش (آزمودن ) قرار داد.
در آزمون هايي كه آزمودني بايد به طور كامل مكانيسم كار ار بفهمد يك عامل رواني طرح مي شود كه به آن عامل رواني هوش مي گويند امّا ماهيت ريشه عملكرد اين عامل بخوبي شناخته شده نيست گاهي اتفاق مي افتد كه يك روشنفكر به كمك استدلال در آزمونهاي مداد كاغذي موفقيت خوبي بدست مي آورند حال آنكه يك مكانيك واقعي كه به شيوه عيني و ابتكاري عمل مي كند چندان موفق نمي شود.
آزمون هاي توانايي ذهني : توانايي ذهني عبارتند از استدلال انتزاعي ،هوش كلامي /فتوانايي درك اشكال سنجش نظم و دقت،هوش غير كلامي ،توانايي سنجش فواصل،دقت در تصاوير صنعتي ،تجسم فضايي،استدلال عددي.
استدلال انتزاعي: اين آزمون قدرت استدلال افراد را در غير موارد عددي و كلامي و مواقعي كشف رابطه بين كلمات و اعداد منظور نظر نيست مورد سنجش قرار مي دهد يعني در حقيقت توانايي آزمايش شوندگان را در تعيين بين اشياء ،علائم و طرح ها ،نمودارها و تصاوير اندازه گيري مي كند اين توانايي در اموري مثل:نقشه كشي ،آزمايشكاه رياضات ،كشف اشكالات الكتريكي يا مكانيكي مفيد است و كسانيكه با مشاغلي از قبيل وكالت،پزشكي ،نويسندگي و سياست سر و كار دارند بايد از قدرت استدلال انتزاعي تاسر حد امكان برخوردار باشند .
هوش كلامي: آزمون هوش كلامي براي سنجش استعداد و ابتكار در استفاده از كلام و فهم و درك مفاهيمي كه به صورت كلمه و جمله بيان مي شود به كار بگيرد
اين توانايي در مساغل محتاج به رابطه شفاهي و كتبي و نيز مشاغل موجود در سمت هاي پر مسئوليت توأم با اختيارات فراوان مورد نياز است .
توانايي درك اشكال :اين آزمون توانايي درك و قدرت ذهن را در انطباق و انتقال اشكال دو بعدي مي سنجد.
سنجش نظم و دقت : اين آزمون براي تعيين قدرت افراد در كشف روابط و تشخيص مشابهات و موارد اختلافات واشكال مورد استفاده است.
هوش غير كلامي : آزمونهاي هوش غير كلامي با استفاده از تصاوير و شكل ها سرعت و تفكر ،تمركز،توجه درك و قضاوت آزمايش شوندگان را اندازه مي گيرد اين آزمون توانايي بالقوه يا استعداد افراد را براي مشاغل بالاتر از سطح معمول مي سنجد.
تجسم فضايي: آزون تجسم فضايي، تجسم يا تصور شيء ،اندازه و وضعيت اشياءو اجسام سه بعدي را به صورت تصاوير نشان مي دهد اندازه مي گيرد.اين قدرت در مشاغلي مانند نقشه كشي ،طراحي ، امور فني و كارگاهي ، مهندسي ، دندان پزشكي ،معماري و نجاري لازم و مؤثر است .
آزمون هاي شخصيتي : اين آزمون ها از تعدادي سوال كه رفتارها ،نگرش ها و باور ها را مطرح مي كنند تشكيل مي شوند پاسخ گويي به آنان معمولاً به صورت انتخابي است به عنوان مثال مي توان سوال زير را در نظر گرفت آيا وقتي با ديگران هستيد احساس آرامش مي كنيد ؟
الف) بلي ب)نمي دانم ج)خير
پاسخ ها بر اساس هر يك از صفات مختلف شخصيتي نمره گذاري مي شود در برخي از موسسات از آزمون هاي فرانكن نيز استفاده مي شود . آزمون هاي فرانكن به صورت انفرادي اجرا مي شوند در اين آزمون ها لكه ها ي جوهر يا تصاويري به فرد نشان داده مي شود و او بايد بگويد
درآنها چه مي بيند آيا آن لكه ها و تصاوير او را به ياد چه چيزهايي مي اندازد در اين نوع آزمون ها اعتقاد بر اين است وقتي انسان در يك موقعيت مبهم قرار ميگيرد براي تفسير آنها از احساسات ،نياز ها ،تجربه ها و رفتارهاي شرطي شده پيشين كمك ميگيرد .
پرسش نامه شخصيتي برن رويتر :يكي از راسج ترين پرسشنامه هايي است كه در سازمانها مورد استفادهخ قرار مي گيرد و شامل 125 سوال است كه آزمودني به صورت بلي، خير يانمي دانم به آنها پاسخ مي دهد براساس همين پاسخ ها 6 ويژگي شخصيتي او آشكار مي شود بنابر اين پاسخ ها 6 بار تصحيح مي شود و هر بار يكي از جنبه هاي شخصيتي را آشكار مي كنند .اين 6 جنبه شخصيتي عبارتند از :
1-تمايل به عصبي بودن
2- صفت با خود بودن
3- درون گرايي و برون گرايي
4- سلطه جويي و سلطه پذيري
5- اعتماد به نفس
6- اجتماعي بودن
تمايل به عصبي بودن : كساني كه در اين آزمون نمره بالا دارند از نظر هيجاني بي ثبات مي باشند و كساني كه نمره 98% به بالا مي گيرند بهتر است به روان پزشك و يا پزشك مراجعه كنند.
صفت با خود بودن: كساني كه در اين آزمون نمره بالايي مي گيرند ترجيح مي دهند تنها باشند و به ندرت به تشويق و همدلي هتي ديگران پاسخ مي دهند و توصيه هاي آنان را در نظر مي گيرند .
درون گرايي و برون گرايي: كساني كه در اين آزمون نمره بالايي مي گيرند درون گرا هستند و آنهايي كه 98% نمره را اخذ مي كنند بهتر است به روانپزشك مراجعه كنند.
سلطه جويي و سلطه پذيري: در اين مقياس نمره پايين نشانه سلطه پذيري است .
اعتماد به نفس : كسانيكه در اين آزمون نمره پاييني كسب مي كنند اعتماد به نفس خوبي دارند و با محيط اطراف خود خيلي خوب سازگار مي شوند.
اجتماعي بودن :افرادي كه در اين آزمون نمره بالايي مي آورند آنها غير اجتماعي هستند.
ضرورت پرداختن به نگرش : نگرش ها و اندازه گيري آنها : امروزه اهميت نگرش يا طرز تلقي انسان ها از رويدادهاي محيط بيش از پيش اهميت دارد نوع نگرش معناي خاصي به زندگي مي دهد به اين معنا كه اگر نگرش مثبت باشد دشواريها به راحتي پذيرفته خوتهد شدو اگر منفي باشد دشواريها حاد تر خواهد رسيد .
تعريف نگرش و لزوم اندازه گيري آن : نگرش يعني آمادگي قبلي براي ارائه واكنش مثبت يا منفي د رمقابل برخي جنبه ها ي دنياي اطراف خود مثلاً: وقتي نگرش يك فرد نسبت به ترك ها ، فارس ها ، كرد ها ،لرها و...مي شناسيم مي توانيم پيش بيني كنيم كه او در موقعيت هايي كه به اجبار بايد با اين افراد روبرو شود چگونه رفتار خواهد كرد.
وقتي نگرش يك كارگر را درمورد كارخانه ،ساعت كار ،دست مزد ها و نظام تشويق وتنبيه مي دانيم مي توانيم پيش بيني كنيم كهع او چگونه كار خواهد كرد و چه توليدي خواهد داشت و تا چه اندازه براي حفظ محيط كارخانه تلاش مي كند و يا اگر بدانيم كارفرما نسبت به تشكيلات كارگري نگرشي منفي دارد تا اندازه اي راحت تر مي توانستيم حدس بزنيم كه رفتار او را هر يك مديريت هاي زير نگرشي خواهد بود ؟ مثل انتخابات اتحاديه كارگري در كارخانه همان فرد يا تصويب قانون جديد درباره تشكيل اتحاديه ها و... و به علت همين يكنواختي پاسخ ها در مقابل محرك ها ي مختلف امّا مربوط به يك موضوع يا يك پديده است كه مي گوييم نگرش يعني آمادگي قبلي براي عملكردن.موضوع نگرش مي تواند هر نوع واقعيتي باشد به شرط آنكه از طرف فرد به عنوان يك واقعيت متمايز درك شود مثلاً موضوع نگرش مي تواند شخص، گروه ريا،سازمان ،حركت اجتماعي و مذهبي و... با اين همه نگرش درباره يك گروه در صورتي كه آن را نشناسيم عملاً غير ممكن خواهد بود .پس لازمه پي بردن به يك نگرش شناخت است .
مثلاً: اگر مردم تبريز را از اروميه تميز و تشخيص ندهيم نخواهيم توانست درباره آنها نگرشي خاص داشته باشيم در محيط كار نيز وضع به همين صورت است اگر كادر مديريت را از كادر اداري تميز ندهيم درباره آن نگرش خاصي نخواهيم داشت.
عناصر تشكيل دهنده نگرش ها : 1.شناختي 2.عاطفي 3 . رفتاري
1- عنصر شناختي : عبارت از هر نوع نظر ،شناختو باور درباره موضوع نگرش اين باورها مي توانند درست يا غلط و ساده يا پيچيده و از نظر درجه اهميت مي تواند اهميت يك و دو داشته باشند.
ويژگي درست يا غلط بودن باورها نمي تواند نگرش هاي مارا خيلي تحت تأثير قرار دهد زيرا آنچه اهميت دارد شيوه ديد ما از دنيا است نه آنچه واقعيت دارد. به عبارت ديگر آنچه اهميت دارد طرز برداشت كارگران و كاركنان از كارخانه است نه آنچه واقعاً وجود دارد مهم اين است كه كاركنان محل كار خود را دوست داشته باشند و احساس كنند كه سازمان به فكر كار آنها است پس متوجه شديد كه ما به درست و غلط بودن اين مسائل نمي شود .
اگر ما هيچ يك از مردم
B,Aرا نشناسيم امّا اگر بشنويم كه عملكرد كاركنان اين دو منطقه متفاوت است باورهاي مادر باره آنها ساده خواهد بود امّااگر درهريك از شهرهاي يادشده چند سال زندگي كرده باشيم يا با آنها كار كرده باشيم درآن صورت باورهاي مادرباره آنها بسيار پيچيده خواهدبود. نگرش هايي كه بر باور هاي ساده استوار باشند به راحتي تغيير مي يابند،اساس آنها به راحتي به هم مي ريزند زيرا خيلي كمتر با واقعيت تطبيق مي كنند نگرش هايي كه براعتقادات عميق مانند مذهب،آزادي و عشق و... استوار باشند به دشواري قابل تغيير خواهند بود مثلاً اگر كاركنان عميقاً معتقد باشند استثمار مي شوند به دشواري خواهند توانست به صداقت كار كنند .
2-عنصر عاطفي: يعني هيجانها و احساسات كه به عنوان قرار گرفتن فرد در مقابل موضوعات يا حتي فكر كردن به آنها به وجود مي آيد. هيجانها معمولاً با واكنش فيزيولوژيك مثل : ضربان قاب و ... همراهند. عنصرهاي عاطفي مي توانند مثبت يا منفي و شديد يا ضعيف باشند.
فرد رمورد برخي موضوع هاي دنيايي اطراف خود احساسي راحتي مي كند در حالي كه بعضي موضوع ها براي او ناراحتي فراهم مي آورد تغيير نگرش ها زماني كه با هيجانهاي تند و عميق همراه هستند بسيار دشوار است.
آيا تمايل به عملكردن هميشه به اجرا در مي آيد ؟چرا ؟ سوال:چطور مي توانيم نگرش هاي افراد را در سازمان (بررسي كنيم) تغيير داد؟ 1 - عنصر رفتاري: يعني تمايل به عملكردن نه خود عملكردن اگر شخصي نسبت به شيءها نگرشي مثبت داشته باشد سعي خواهد كرد به آن نزديك شود يا آن را بخرد،تعريف كند،ارزش آن را بشناسد و ...امّا اگر نگرش او به نسبت به آن شيء منفي باشد تمام تلاشش اين خواهد بود كه از آفاصله بگيرد ،آن را از بين ببرد و ...
پس تمايل به عملكردن هميشه به اجرا در نمي آيد زيرا هنجارها و فشارهاي اجتماعي مانع مي شود مثلاًكارمندي كه تمايل ندارد زير نظر كارفرما خود كاركند به آساني نمي تواند نا رضايتي خود را ابراز دارد در اين گونه موارد رفتارها،احساسات واقعي ما را منعكس نمي كند . گر موردي هنجارها ،رفتارها،احساسات ما را منعكس نمي كند ؟
آيا نگرش هاي افراد يكسان است ؟ نگرش هاي متفاوت از كجا ريشه مي گيرند؟ 1.فرهنگها ،2. گروهها
2 - فرهنگ ها: خانواده و تجربه هاي شخصي ريشه اين تفاوتهاي نگرش ها در ابهام است سنت ها ،ارزشها و شيوه زندگي و ساير اجتماعي كه به آن تعلق داريم فرهنگ را تشكيل مي دهد اثر فرهنگ بر نگرش ها خيلي مهم است و مي تواند تعيين كند كه مثلاً چرا شهروندان كشورهاي مختلف درباره انبوهي از موضوع ها نگرش هاي متفاوت دارند .
2- گروه ها : دو نوع گروه وجود دارد كه نگرش هاي ما را تحت تآثير قرار مي دهد.
1.گروهي كه عضو آن هستيم (به آن تعلق داريم )
2. گروهي كه مي خواهيم عضو آن باشيم (گروه مرجع)
به دلايل متفاوت مي توانيم به يكي از گروه ها ملحق شويم و احتمالاً نگرش هاي اعضاي آن را بپذيريم در اينجا تعلق به گروه نگرش هاي ما اثر مي گذارد در بسياري مواقع اين گروه ها اثر متقابل دارند .
تعریف پروژه : تعاملهای فراوان سیستم خرید سبب شده است که نحوه عملکرد این سیستم به عنوان یک عامل مهم در صحت و سرعت انجام فرآیند های مختلف عمل کند ، شناخت فرآیند های مختلف و جریان داده ها در این سیستم مهم و حیاتی است ضمن اینکه باید تأثیر هر فرآیند بر روی فرآیندهای دیگر و تقدم و تأخر آنها به طور دقیق شناسایی گردد .
شرکت نسیم تابران خراسان دارای یک انبار می باشد که پس از اینکه سفارش مشتری توسط مدیر خرید مورد تأیید قرار گرفت برای مشتری حواله تحویل کالا ، صادر می گردد . این حالتی است که ما آن سفارش مورد نظر را داخل انبار داشته باشیم .
دریافت سفارش مشتری به وسیله مدیر فروش مربوطه و تکمیل فرم سفارش صورت می گیرد .در صورتیکه مشتری فاقد اعتبار کافی ( که در قسمت مالی بررسی می شود ) باشد سفارش اورد می شود و اگر درخواست مشتری مورد قبول واقع شود ، قرار داد تنظیم می شود برای تنظیم قرار داد ابتدا فرم سفارش پر می شود و بعد از بررسی مالی ، وجه از مشتری دریافت می شود و در آخرین مراحل خروجی سیستم سفارش برای مشتری ارسال می شود .
بعد از تأیید اعتبار مشتری ، در حالیکه سفارش مورد نظر مشتری را داخل انبار نداشته باشیم باید از کارخانه ها استعلام بگیریم سپس بررسی قیمت و کیفیت کنیم و کارخانه منتخب را انتخاب نماییم . و در ادامه قرار داد بسته می شود که خود مراحلی دارد سپس ما کالا را طی ذکر شده ، کارخانه به انبارها می فرستد و بعد وجه از مشتری دریافت می گردد و در آخرین مرحله خروجی سیستم تحویل مشتری می دهیم .
مشتری : به فرد یا افرادی گفته می شود که متقاضی محصولات میباشند . این افراد تقاضا خود را برای شرکت ارسال می کنند ، البته این ارتباط می تواند از طرف شرکت انجام پذیرد .
فروش : به منزله خروج کالا از انبار و صدور برگ خروج کالا و بدنبال آن صدور فاکتور برای مشتری است . فروش زمانی کامل انجام میشود که کالا از انبار خارج گردد .
انبار : به منزله محل نگهداری کالا می باشد .
موجودی کالا : تعداد کالایی که در انبار وجود دارد و این موجودی همه روزه در حال تغییر است .
سفارش کالا : تقاضا از سوی مشتری است که برای رئیس هر بخش فرستاده میشود . این درخواست ابتدا از جهت اعتبار مشتری و سپس از لحاظ مطابقت با موجودی کالا در انبار بررسی شده که شامل گذراندن تمام مراحل برای انجام درخواست کالا از سوی مشتری است و شامل پر کردن فرم دستی درخواست کالا ، اعتبار سنجی ، تأیید توسط سرپرست و مدیر فروش و کنترل موجودی های ذکر شده در درخواست می باشد .
دستور تحویل کالا : اجازه درخواست کالا از انبار را به مشتری می دهد مراحل تحویل کالا به مشتری پس از تأیید برگ درخواست مشتری می باشد دستور تحویل کالا توسط واحد کنترل صادر شده و سپس به مشتری تحویل می شود .
فاکتور : صورتحساب کالا است که برای مشتری ارسال می شود .
پیش فاکتور : برای برخی از مشتریان مطابق با درخواست کلا ، پیش فاکتور صادر می گردد این پیش فاکتور جهت اطلاع مشتریان از قیمت های مبلغی است که باید توسط آنها پرداخت شود.
تغییر نگرشها : برای تغییر دادن 1- عنصر شناختی یک نگرش : می توان اطلاعات تازه و متفاوت در اختیار افراد گذاشت ، برا ی اینکار می توان از شیوه های مختلف کمک گرفت مثل بحث ، مطالعه کتاب ، تبلیغات تلویزیونی ، مثلاً در کشورما ، نگرش اکثر مردم بر این است که ارامنه در مجموع افراد فنی هستند در کار خود تقلب نمی کنند ، و جدان کاری دارند .
می دانیم این نگرش کاملاً افراطی است زیرا بین آنها نیز احتمالاً کسانی پیدا می شوند که نه تنها در کار تقلب می کنند بلکه حق دیگران را هم ضایع می کنند ، برای تغییر دادن این نگرش افراطی می توان نمونه هایی را نشان داد که برخلاف نگرش قبلی عمل می کند .
2- تغییر عنصر عاطفی : برای تغییر دادن عنصر عاطفی نگرش باید ترتیبی داد که فرد تجربه های تازه کسب کند و احساساتی را بدست آورد که او را در تغییر نگرش کمک می کند .
3- تغییر عنصر رفتاری : مؤثر ترین شیوه برای تغییر عنصر رفتاری نگرش اینست که افراد را وادار کنند تا خلاف آنچه را که به شدت مورد توجه آنهاست انجام دهند . برای تغییر دادن رفتار راه بردهای زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود .
1- بازسازی محرک – این کار به اصلاعات وضوح و نظم و ارائه محرک و مخصوصاً به اعتبار ارائه دهنده محرک وابسته است .
2- پایین آوردن اعتماد به نفس فرد از طریق بم باران او با اطلاعات زیاد این کار باعث می شود اثر بخشی فرایند جذب اطلاعات دیگر کاهش یابد .
3- ایجاد رفتار ناهماهنگ که موجب تنش فرد می شود زیرا او مجبور می شود نگرش خود را تغییر دهد تا با رفتار جدید خود هماهنگی داشته باشد .
4- مثبت کردن اثر گروه ، به این معنا که ارزشها و هنجارهای مشترک و مورد تأیید بر فرد اثر گذارد ، نقش و روابط فرد و بدنبال او نگرشهای فرد تغییر پیدا کند .
اندازه گیری نگرشها : نگرشها را به همان صورتی که قد و یا وزن را اندازه می گیرند ، اندازه بگیرید ،نگرشها برخلاف ویژگی انتزاعی ( ذهنی ) و غیر ملموس که دارند قابل اندازه گیری هستند ادوارد ثورانداگ یک روانشناس آمریکایی سالها پیش بیانکرد هر چیزی که وجود دارد دارای نوعی تراکم است و هر چیزی که تراکم داشته باشد همیشه قابل اندازه گیری است ، تردیدی وجود ندارد که بین نگرشهای کارگران ، کارکنان و کارفرمایان تفاوتهایی وجود دارد ( نگرشها هم باهم تفاوت دارند ) و این تفاوتها به اندزه ایست که اثر بخشی افراد و چرخش کار سازمانی را تحت تأثیر قرار می دهند . روانشناسان سعی کردند برای اندازه گیری نگرشها ، روشهایی بیابند که دقیق و مستقیم باشد .در این میان می توان از پرسشنامه های بدون اسم نام برد بدین ترتیب که کارمندان ابتدا پرسشنامه پاسخ می دهند و آنرا با پست بر می گردانند یا در صندوقی که برای اینکار پیشنهاد شده می اندازند در اکثر موراد این نوع بررسی به مؤسساتی سپرده می شود که در خارج از سازمان قرار دارد .
مقیاسهای نگرش بدینصورت است که از کارمندان می خواهند نظر خود را درباره برخی جنبه های سازمانی که در آن کار می کنند بگویند این نوع مقیاسها معمولاً از نوع مدار کاغذی هستند یعنی شفاهی نیستند و شدت نگرش افراد را در یک یا چند جنبه منعکس می کنند .
مقیاسهای نگرش شامل مجموعه ای از اظهار نظرهای مثبت و منفی در مورد موضوع نگرش است . نخستین مقیاس نگرش در 1925 توسط بوگادوس تهیه شده .این فاصله اجتماعی را می سنجد . فاصله اجتماعی یعنی درجه ای که بر اساس آن یک فرد فرد دیگری از گروههای اجتماعی ، ملی مذهبی و قومی را می پردازد .
مقیاس گوراردوس یک جدول دو بعدی است که در ستون اول سمت راست اسامی 10 تا 20 ملیت بترتیب حروف الفبا می نویسد و در ردیف بالا نگرشهای مروبط به فاصله اجتماعی نسبتاً محدود بعنوان جهانگرد ، مهاجر ، همسایه ، دوست شخصی ، عضو سببی خانواده نوشته شده است .
تحلیل نتایج : اوراق همه افراد ( نظرات ) جمع آوری می شود ، پژوهشکده همه پاسخها روی یک پاسخنامه منتقل می کند . برای هر یک از پاسخهای مثبت مربوط به آن یک علامت ضربدر × ، مثلاً اگر از 60 کارمند 15 نفر بگویند که حاضرند اکمانی ها را بعنوان جهانگرد در کشور خود بپذیرند درصد آنها 25 خواهد بود یعنی
مقیاس ترستون : در روش ترستون تعدادی اظهار نظر در اختیار افراد می گذارند و از آنها می خواهند که اظهار نظر های مورد قبول خود را علامت بزنند ، میانگین اضهار نظرهای هر فرد ، با میانگین کل مقایسه می شود .
مقیاس لیکرت : در مقیاس لیکرت تعدادی اظهار نظر 5 درجه ای در اختیار افراد می گذارند و از آنها می خواهند که در مقابل هر اظهار نظر یکی از درجات را انتخاب کنند اگر اظهار نظرهای+ باشد یعنی از کار خود راضی هستند به هر یک از نسبتها به ترتیب5 و4 و3 و2 و 1
1 کمتر و 5 بیشتر ، اما اگر اظهار نظرها منفی باشد مثل من کار خود را دوست ندارم نمرات دقیقاً 1 و2 و 3و 4 و 5 می شود 1 درجه نارضایتی کم 5 درجه نارضایتی زیاد . در مقیاس لیکرت نیز میانگین اظهار نظرهای هر فرد را بدست می آوریم و با میانگین کل مقایسه می کنند . در مقیاس لیکرت و ترستون اظهار نظرها را طوری می نویسند که تقریباً نصفی مثبت و نصفی منفی باشد.
شرایط محیط کار : کار انسان محصول متغییرهای متعدد و متنوعی است تا این متغییرهای انسانی مؤثر در کار را در نظر گرفتیم . در این فصل از متغییر هایی صحبت می کنیم که ماهیت فیزیکی دارند اما به اندازه متغیرهای انسانی می توانند بر عملکرد های افراد اثر گذارند این متغیرها تحت عنوان شرایط محیط کار شناخته می شوند ، بدیهی است شرایط بد کار نه تنها بازده بلکه رضایت نارضایتی و میزان استرس را تحت تأثیر قرار می دهند .
معیارهای شرایط کار : سه معیار اثر شرایط کار عبارتند از :
1- معیار های فیزیولوژیک 2- معیارهای روانی 3- معیارهای تولیدی
از کجا باید در یک شرایط مطلوب کاری قرار گیرید :
1- معیارهای فیزیولوژیک : کار انسان با دخالت برخی فرایند های فیزیولوژیک انجام می گیرد وقتی انسان کار می کند مخصوصاً اگر کار بدنی باشد در حالت فیزیولوژیک او تغییرات بسیار متعدد و متنوعی بوجود می آید ، اگر کار به اندازه کافی طولانی و سخت باشد امکان دارد که توانایی جسمی فرد به پایین ترین میزان خود برسد . کاهش توانایی جسمی برای انجام دادن یک کار براحتی می توان نشان داد بدینصورت که انقباض یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچه ها را اندازه گرفت برای نشان دادن تغییرات فیزیولوژیک اورگانیسم معیارهای زیادی وجود دارد که به برخی از اینها اشاره می کنیم مثل آهنگ ضربان قلب در هر 3 دقیقه اول .
2-معیارهای روانی : علاوه بر تغییرات فیزیولوژیک مثل خستگی بعضی تغییرات روانی تغییر در جریان کار یا زمانیکه در شرایط خاص قرار می گیریم بوجود می آید .
ابعاد ویژگیهای این تغییرات روانی هنوز بطور دقیق روشن نیست با این که همه می توانیم به دو تغییر کسالت و خستگی ذهنی اشاره کنیم ، اگر بخواهیم بدانیم فرد چه موقعی احساس کسالت می کند و یا از نظرذهنی خسته می شود چاره نداریم جز اینکه از خود فرد سوال کنیم معمولاً کسالت بر اثر اشتغال به کارهایی به وجود می آید که مورد علاقه فرد نیست ،البته کسالت در اغلب موارد بر اثر کارهای تکراری یا خیلی ساده حاصل می شود و نباید فراموش کرد که کار در نفس خود کسالت آور نیست بلکه واکنش فرد در مقابل کار است که ویژگی کسالت آور بودن به آن نسبت می دهد در واقع کارگر یا کارمند است که کار را کسالت آور توصیف می کند نه اینکه خود کار اینچنین باشد .
ملک نلی برای سنجش معیارهای روانی از مقیاس ترستون استفاده کرد تا کلماتی را که اغلب برای تعیین برداشتهای ذهنی از خستگی بکار می رود طبقه بندی می کند .
او برای بیان درجات خستگی ذهنی یک مقیاس 9 کلمه ای فراهم آورد که از نظر رواکی نیز تأیید شده است هر کلمه با ارزشی همراه است که در واقع میانگین نمرات داورهای مخلتف را نشان می دهد و انحراف معیار تغییر پذیری قضاوت های داورها را منعکس می کند .
9 کلمه : بی میل به کار ، احساس دل زدگی ، احساس کوفتگی ، احساس تمایل به ترک کار ، رنج آور بودن کار ، نفرت داشتن کار ، زجر آور بودن ، احساس نفرت در کار ، به خط آخر رسیدن .
3-معیارهای تولید : سومین معیاری که اجازه می دهد که اثر شرایط کار بر کارکنان تولید یا شاخص متعدد از نتایج کار است ، در برخی از مطالعات کاهش کار در نظر گرتفه شده ، کاهش کار شاخصی است که کاهش تولید بین دو زمان یا دو شرایط را برای ما بیان می کند که از شاخص کاهش تحت عنوان خستگی صنعتی یاد شده است و این خستگی صنعتی مجموعه عواملی است که در آن شرایط ظرفیت کار را کاهش می دهیم .
علاوه بر سه معیار اصلی یاد شده می توان از بازدهی نیز بعنوان یک معیار ارزیابی شرایط کار یاد کرد . اهمیت بازدهی در این است که همه، عناصر را در نظر می گیرد . بازدهی عبارت است از رابطه بین آنچه که برای انجام کار بعمل می آید یا ( درونداد) و آنچه که از کار حاصل می شود و برون رادیا نتیجه کار یا تولید . هر دو اصطلاح درونداد و برونداد معانی بسیار گسترده تری دارد ، برونداد نه تنها فراورده ها یا خدمات ارائه شده را در بر می گیرد بلکه هر نوع خوشی در رضایت ، و نارضایتی کارگران از انجام دادن کار را نیز شامل می شود .
درونداد : هر نوع ترکیب پیچیده عوامل را در بر می گیرد که این عوامل عبارتند از ، نیروی جسمی مصرف شده زمان صرف شده ، آثار کار وسلامت ، سازگاری شخص با اجتماع و امکانات استفاده از شرایط استراحت و تعطیلات .
بروندادر
بازدهی : درونداد طبق این فرمول می توان گفت تولید بسیار بالا الزاماً معنای بازدهی بالا نیست زیرا احتما ل دارد قیمت تمام شده آنقدر باشد که بازدهی به صفر رسد .
تحلیل معیارهای شرایط کار : استفاده از معیار به ماهیت و هدف مطالعه واسته است ، مثلاً مطالعه آثار گرما بر کارکنان خودبخود با استفاده از معیارهای تغییرات فیزیولوژیک را بعمل می آید یا تحقیق درباره آثارهای استراحت ایجاب می کند که کار انجام شده اندازه گیری می شود ، اندازه گیری میزان تولید راحت ترین و ملموسترین معیار است و اندازه گیری تغییرات فیزیولوژیک به هنگام کار عملی نیست یا کمتر عملی است اما به دلایل اقتصادی بهتر است که فعالیتهای کارگران بر اساس معیار تولید تحلیل شود نه معیارهای دیگر ، هرچند که همبستگی بین معیارهای فیزیولوژیک روانی و تولید ضعیف است می توان گفت که شرایط تغییرات فیزیولوژیک و روانی را کاهش می دهد و احتمالاً تولید بهبود پیدا می کند .
میزان روشنایی و استانداردهای آن : بنظر کارگزان و کارمندان روشنایی یکی از شرایط مؤثر بر کار است تحقیقات نشان داده که عملکرد کارکنان تحبت تأثیر تغیر بینی آنها قرار دارد تغیربینی یعنی توانایی تشخیص اجزاء کوچک اشیاء و تخصیص فاصله های آنها از یکدیگر از خود فرد . تغیر بینی به همان اندازه که بر مکانیزمهای بینایی فرد وابسته است به همان نسبت به روشنایی محیط کار وابسته است البته باید توجه داشت که میزان روشنایی در مشاغل مختلف متفاوت است . تغیر بینی و تمیز اشیاء از یکدیگر به عوامل دیگری مخصوصاً به شدت تضاد وابسته است . تضاد عبارت است از رابطه بین درخشندگی شی و درخشندگی ضمینهای که شی در روی آن قرار می گیرد ، مصلاً تضاد بین عیب پارچه و خود پارچه که کارگر چیت سازی باید تمیز دهد .
زمانیکه تضاد ضعیف است در مقایسه با زمانیکه تضاد شدید است روشنایی محیط کار باید زیاد باشد تا کارکنان از بینایی کافی برخوردار باشند .
درجه روشنایی مطلوب : حد مطلوب روشنایی بر حسب نوع کار فرق می کند پژوهشگران برای هر یک از کارهای مختلف درجات مختلفی از روشنایی را اعلام کردند مثلاً حد مطلوب روشنایی برای سوزنکاری و نوشتن صد شمع و برای خواندن نوشته های روی دستگاه کنترل یا تصحیح اوراق 50 تا 100 ، برای کارهای دفتری بین 20 تا 50 شمع .
سروصدای محیط کار : سروصدای محیط کار خطرناک است زیرا هر روز تعدادی از سلولهای شنوایی را از بین می برد ، خسارت ناشی از سروصدا تنها به گوش محدود نمی شود ، محیطی که آلودگی صوتی دارد واکنشهایی را ایجاد می کند که همه بیانگر بر خطر افتادن جسمی است . سرو صداهای مزمن ، خستگی مفرط و غیرعادی ، کاهش مقاومت بدن در محیط کار آلودگی صوتی می تواند امنیت کارگران و کارمندان را بطور جدی به خطر اندازد زیرا نمی گذارد آنها صدای مشکوک دستگاها فریاد کمک خواهی همکاران یا فریاد آن را بشنود . یا صدای آژیر خطر کارخانه را بشنود و به موقع اقدام لازم را بعمل آورد .