رونق تجارت در زمان صفویه
شکوفایی و رونق اقتصادی ایران طی زمامداری شاه عباس اول که بر اثر اقدامات و اصلاحات گسترده او به ویژه در زمینه اقتصاد و رشد و توسعه تجارت، خاصه تجارت ابریشم، پدید آمد، در دوره جانشينی او، شاه صفی، کاستیهایی به خود گرفت و در برخی جنبهها دچار تزلزل و نقصان شد.
در این بین، عمدهترین کالای طبیعی ایران عصر صفوی، ابریشم بود که به همین لحاظ، صادرات عمده ایران را نیز تشکیل ميداد. محصول ابریشم، عمدتا در استانهای شمالی- گیلان، مازندران و استرآباد (گرگان)- و تاحدی کمتر در اردبیل، شروان، شماخی، قراباغ، خراسان و اطراف یزد به دست میآمد.
تولید ابریشم در اواخر قرن دهم هجری، در نتیجه جنگهای ایران و عثمانی، تنزل پیدا کرده بود؛ اما شاه عباس اول کوششهای راسخی را جهت توسعه محصول ابریشم به عمل آورد. آمار و اطلاعات درباره صنعت ابریشم، چندان معتبر نیست. براساس تخمین سال 1618م.، حدود 232000 من یا 125 تن محصول ابریشم تولید شده است. اولئاریوس، دو دهه بعد، پرحاصلترین محصول ابریشم این نواحی را در سال به این قرار عنوان میکند: گیلان در حدود 8000 عدل، شروان در حدود 3000 عدل، خراسان در حدود 3000 عدل، مازندران در حدود 2000 عدل و قراباغ در حدود 2000 عدل.
به این ترتیب، مجموع حاصل ابریشم ایران در سال، چیزی نزدیک به بیست هزار عدل (هر عدل در آن زمان حدود 36 من وزن داشت) یا حدود 192 تن بوده که بخشی از آن در ایران مصرف میشده و بقیه، با کشتیهای هلندی و انگلیسی، به هندوستان، عثمانی، ایتالیا، انگلستان و هلند و دیگر کشورها صادر میشده است. دکتر جهانبخش ثوابق در باب تزلزل تجارت ابریشم در دوره پس از شاه عباس مینویسد:
در این دوره، ابریشم ایران به لحاظ کیفیت بالایی که داشت، نه تنها رقابت فزایندهای در بازارهای اروپا در مقابله با ابریشم هندوستان و ایتالیا داشت، بلکه در بازار عثمانی نیز از ابریشم سوریه و یونان برتر بود و با آنها رقابت میکرد. مصرف سالانه ابریشم را در ایران، در زمان شاه عباس، بسیار کم و در حدود یک هزار عدل نوشتهاند. در این دوره، ابریشم که کالای ممتاز کشور در آن عصر بود، بیشتر به خارج صادر و یک کالای صادراتی محسوب ميشد. انحصار خرید ابریشم در دست شاه و فروش آن نیز در انحصار وی بود؛ و بهرهوری بیشتر مالی از این محصول، از فروش ابریشم به عثمانی- که رقیب صفویه بود- جلوگیری میکرد.
در زمان شاه عباس، قیمتگذاری ابریشم بیشتر توسط وی و بنا به خواست شخصی او انجام میگرفته و او بیشتر به صورت مزایده و رقابت در خرید اقدام میکرده است؛ چنانکه پس از مخالفت ارامنه با قرارداد فروش انحصاری ابریشم ایران به عمال شرکت هند شرقی، شاه عباس فرمان داد که نمایندگان اسپانی و شرکت انگلیسی و ارمنیان در دیوانخانه گرد آیند و در آنجا ابریشم ایران به مزایده گذاشته شود تا هر کس گرانتر خرید، به او بفروشند. در نتیجه، ارمنیان برای اینکه دیگران را از میدان به در کنند، ابریشم را به بهای هر سی و شش من (یک عدل) به پنجاه تومان خریدند؛ قیمت گزافی که سابقه نداشت و شاه عباس هم تمامی محصول ابریشم آن سال را به آنها فروخت.
صادرکنندگان عمده ابریشم، علاوه بر تجار ارمنی، انگلیسیها و هلندیها بودند که رقابت شدیدی با هم داشتند.
کمپانیهای اروپایی ابتدا همگی تقریبا با دربار معامله میکردند. ابریشم و سایر محصولات ایران- شامل پارچههای زربفت، تافته، چرم دباغی نشده، مخمل و غیره- از مسیرهای تجاری به کل اروپا صادر میشد. در قرنهای دهم و یازدهم هجری قمری، ایران در تجارت ابریشم که شاه عباس آن را به نحو بسیار موثری به انحصار درآورده بود، مقامی شایان داشت. هنگامی که در 1029 ﻫ. ق/ 20-1619 م.، عاملان انگلیسی «اعتصاب خریداران را برای وادار کردن شاه به پایین آوردن قیمت اعلام کردند، دریافتند که تهیه ابریشم از بازار آزاد برای صدور غیرممکن است.»
شاه عباس به خوبی توانست امر تجارت به ویژه تجارت ابریشم را اداره کند؛ و این، یکی از موفقیتهای بزرگ او محسوب ميشود. بازرگانانی که مستقیما در نواحی تولید خرید ميکردند، باید برای هر بار ابریشم خریدشده (برای صادرات 12 تومان و برای عمل آوردن در ایران 4 تومان) مالیات ميپرداختند. سفرای ایران در دربار فرمانروایان اروپایی هم وظیفه داشتند که هنگام اقامت در خارج، مقداری ابریشم بفروشند و عایدات آن را برای شاه بفرستند.
با به سلطنت رسیدن شاه صفی، کنترل شاه بر تجارت از میان رفت و نابسامانی در امر تجارت داخلی و خارجی پدید آمد. شاه صفی در همان آغاز زمامداری در مخالفت با برخی اقدامات شاه عباس و به منظور جلب نظر مردم و ارائه چهره ای رعیت پرور از خود، انحصار ابریشم نواحی گیلان را رفع و مقرر کرد که مردم در فروش ابریشم خویش به هر کسی که بخواهند، مختار باشند. شاه صفی با لغو این انحصار اگرچه سعی کرد رضایت مردم را جلب و از احتمال شورش آنها جلوگیری کند، نظام تجارتی را که شاه عباس سامان داده بود، مختل کرد. او حتی دستور داد عدهای از کارگران و افراد گرجی، ایروانی و نخجوانی را که شاه عباس کوچ داده و برای ساختن شهر فرح آباد و کار و تولید در آنجا به مازندران آورده بود و تعدادشان به هفت هزار نفر ميرسید، به زادگاهشان برگردانند. بسیاری از این افراد در امر پرورش کرم ابریشم و درخت توت (جهت تغذیه کرم ابریشم) و تولید ابریشم مهارت داشتند و شاه عباس توانسته بود از این نیروهای ارمنی و گرجی، در اصفهان، مازندران و جاهای دیگری در این امور اقتصادی استفاده کند.
سخن دلاواله ایتالیایی، موید این مطلب است. وی ميگوید: شاه عباس دستور داد گرجیها و مسیحیان و یهودیانی که او آنها را به خطه کوچ داده بود، همه کرم ابریشم پرورش دهند و برای اینکه از زیر این بار شانه خالی نکنند، شاه اجازه نمی داد که برگ درختان توتی را که در زمین آنها واقع شده بود، به دیگران بفروشند. این کار برای آن بود که هر کس درخت توت داشت، کرم ابریشم پرورش دهد؛ و شاید به همین دلیل بود که شمال ایران، به قول «شاردن»، ميتوانسته است در سال چهارصد و بیست و دوهزار من- یک میلیون و دویست هزار کیلو- ابریشم محصول بدهد.
شاه صفی سپس به واسطه دریافت مقادیر زیادی رشوه از جامعه ارامنه، به هر کس که متقاضی بود، پروانه خرید ابریشم داد. این وضع، به آشفتگی تجارت این محصول و کل امر تجارت منجر شد و میزان عوایدی کشور را از تجارت کاهش داد.
از طرفی، با بروز شورشها و آشوبهای داخلی و وقوع درگیریهای نظامی با همسایگان و آشفته شدن ایالات سرحدی، میزان تولید محصولات و به ویژه کیفیت محصول ابریشم، نقصان گرفت. کاهش تولید و نامرغوب بودن کیفیت کالاهای تولیدی، در خرید و فروش آنها تاثیر نامطلوب گذاشت و در نتیجه، سطح کلی تجارت کاهش یافت. زدوبندهای سیاسی، سوءاستفاده کارگزاران داخلی برای دریافت رشوه، عدم نظارت بر کیفیت محصولات، تاخیر در عرضه میزان کالای توافق شده براساس قرارداد (به ویژه با کمپانیهای خارجی) هم بر قیمت محصولات به ویژه قیمت ابریشم تاثیر ميگذاشت و هم از تقاضای خرید ميکاست؛ زیرا محصولات نامرغوب با قیمت بالا برای خریداران مقرون به صرفه نبود و حتی این امر با اعتراض و واکنش کمپانیهای خارجی طرف قرارداد نیز مواجه ميشد. این وضعیت، نتیجه عدم سیاست مشخص اقتصادی توسط شاه صفی به خصوص در امر کنترل و نظارت و ایجاد سازمانی برای تجارت کشور بود