سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

زندگینامۀ سلمان فارسی
4.5 /5 20 5 1
زندگینامۀ سلمان فارسی
زندگینامۀ سلمان فارسی
مقدمه
سلمان فارسی، صحابی مشهور پیامبر(ص) و از یاران امام علی(ع).
بنابر برخی از روایات، او دهقان‌زاده‌ای ایرانی بود که روزبه نام داشت و در کودکی بر آیین زردشت بود و در نوجوانی به دین مسیحیت درآمد و به شام سفر کرد و به شاگردی روحانیون مسیحی درآمد. چون پیشگویی مسیحیان را درباره ظهور پیامبری در سرزمین عرب‌ها شنید، به حجاز آمد؛ اما به دست قبیله بنی کلب اسیر و به بردگی گرفته و به مردی از بنی قریظه فروخته شد و همراه او به مدینه آمد. در مدینه پیامبر اکرم(ص) را دید و به او ایمان آورد. پیامبر(ص) او را خرید، آزاد کرد و سلمان نام داد.
سلمان در دوران حیات پیامبر(ص) از یاران بزرگ و مورد علاقه ایشان بود تا جایی که پیامبر(ص) درباره‌اش فرمود: سلمان از ما اهل‌بیت است. او در غزوه‌های پیامبر حضور داشت و ماجرای پیشنهاد وی برای کندن خندق در نبرد احزاب که به شکست مشرکان انجامید، مشهور است. او پس از رحلت پیامبر(ص)، در شمار یاران علی بن ابی‌طالب(ع) قرار گرفت. با ماجرای سقیفه مخالف بود اما با اجازه امیرالمومنین ، با صاحبان سقیفه همکاری کرد. در زمان حکومت خلیفه دوم، حاکم مدائن شد. با این حال زنبیل می‌بافت و از دسترنج خودش روزی می‌خورد. سلمان فارسی، در سال ۳۶ هجری در شهر مدائن درگذشت. مدفن وی در مدائن به بقعه سلمان پاک مشهور است.
 
قبل از اسلام
نام اصلی‌اش را روزبه و نام پدرش را خشفودان و بنابر نقلی بوذخشان ذکر کرده‌اند. بنابر روایات نام سلمان را پیامبر بعد از مسلمانی بر او گذارد. کنیه سلمان ابو عبدالله بود. مکان تولدش روستای جی در اصفهانو بنابر روایاتی رامهرمز بوده است.
 
پدر سلمان از دهقانان ایرانی بود. در روزگار ساسانیان به طبقه مالک و زمین‌دار روستایی و شهری دهقان می‌گفتند روایاتی که درباره دوران پیش از اسلام سلمان در دست است، با داستان‌گویی آمیخته است. آنچه در همه این روایات تاکید شده، روحیه جستجوگر سلمان است که باعث شد در جستجوی دین بهتر دست به سفرهای طولانی بزند. بر اساس این روایات وی در کودکی زردشتی بود تا اینکه با دین مسیحیان آشنا شد و بدان گروید و از شهر خود به سوی شام سفر کرد تا به شاگردی روحانیون طراز اول این آیین درآید. بنابر روایت پدر سلمان به واسطه علاقه‌ای که به وی داشت او را در خانه نگاه می‌داشت و سفر او به شام نوعی فرار تلقی می‌شد. او در شام در خدمت کلیسا به سر برد و برای استفاده از محضر مسیحیان پارسا به شهرهای موصل و نصیبین و عموریه سفر کرد
سلمان از عموریه قصد سفر به حجاز کرد و این بدان خاطر بود که از طریق استادان مسیحی‌اش با پیشگویی ظهور پیامبری در این سرزمین آشنا شده بود. او که در این سفر با کاروانی از قبیله بنی کلب همراه بود، به دست آنان اسیر شد و در حجاز به بردگی فروخته شد و به خدمت مردی از یهودیان بنی قریظه درآمد و به مدینه برده شد.
ماجرای اسلام‌آوردن سلمان
سلمان در جمادی الأول سال اول هجری اسلام آورد. او شنیده بود یکی از نشانه‌های آخرین پیامبری که ظهور می‌کند آن است که صدقه نمی‌خورد اما هدیه را می‌پذیرد و بین دو کتفش مُهر نبوّت حک شده است، از این رو هنگامی که در محله قباء با پیامبر اکرم(ص) برخورد کرد، مقداری آذوقه به رسم صدقه به آن حضرت داد. پیامبر(ص) از آن آذوقه به یاران داد اما خودش از آن نخورد.
سلمان این جریان را یکی از آن نشانه‌های سه گانه به حساب آورد. بار دیگر در مدینه، پیامبر(ص) را دید. مقداری آذوقه به عنوان هدیه به آن حضرت داد و ملاحظه کرد که این بار خود حضرت از آن آدوقه خورد.
برای بار سوم، حضرت را در تشییع جنازه یکی از یاران‌اش دید. به او سلام کرد و پشت سر او به راه افتاد تا نشانه سوم را نیز مشاهده کند. پیامبر(ص) که دریافت سلمان درصدد چیست، لباسش را طوری کنار زد که سلمان مُهر نبوت را در بین دو کتف ایشان ببیند. در این وقت سلمان خود را به دامان پیامبر انداخت و بدنش را بوسه باران کرد و اسلام آورد.
سلمان در سال اول هجرت از صاحبش خریداری و آزاد شد بهای آزادی او غرس ۳۰۰ یا ۴۰۰ درخت خرما و ۴۰ اوقیه طلا بود که از سوی رسول خدا(ص) و با کمک صحابه پرداخت شد. خود سلمان به این نکته اشاره دارد که رسول خدا او را آزاد کرده و سلمان نام نهاد.
 
جنگ خندق:
در جنگ خندق، که در سال 5 هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. واژۀ خندق عربیشدۀ واژۀ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَندهاست. در زبانهای کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشۀ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار میرفتهاست و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر.هر گروهی می خواست سلمان با آنها باشد، مهاجران می گفتند: سلمان از ما است و انصار می گفتند: او از ماست. حضرت محمد (ص)گفت( سیرت رسول ا... ،رفیع الدین همدانی 739-740): (( سَلمانُ مِنّا اَهلَ البَیتِ)) سلمان از اهل بیت ما است. در سال 1 هجری، زمانی که پیامبر اسلام میان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادری برقرار کرد، میان سلمان و ابوذر نیز عقد اخوت بست و در این ماجرا به سلمان گفت: (( یا سلمان انت من اهل البیت و قد اتاک الله العلم الاول و الاخر و الکتاب الاول و الکتاب الاخر: ای سلمان، تو از اهل بیت ما هستی و خدای سبحان به تو دانش نخستین و واپسین را عنایت کرده است و کتاب اول( نخستین کتابی که بر پیامبران الهی نازل شده بود) و کتاب آخر (قرآن مجید) را به تو آموخته است.
ازدواج سلمان فارسی
ازدواج سلمان فارسي بسيار شنيدني است لذا ما كل ماجراهاي منجر به ازدواج سلمان فارسي را خدمتتان ارائه مي نماييم:
1 - خواستگاري دختر «عمر»
در روايت مي خوانيم: عمر، در حالي كه جلو درب خانه خود با گروهي ايستاده بود، از سلمان خواست، اگر حاجتي دارد براي او برآورده سازد. سلمان، از اين موقعيت استفاده نمود و گفت: اي ابوحفص! من مايلم با دختر تو، خواهر «حفصه »يعني، خواهر همسر رسول خدا (ص) ازدواج كنم، اما عمر كه از اين خواستگاري سخت ناراحت شده بود، به اطرافيان خود خطاب كرد و گفت: مي بينيد اين عجمي كه درست نمي تواند سخن بگويد، چه ادعايي دارد؟راستي، چگونه محمد (ص) اين مرد را اين قدر ميدان داده و عظمت بخشيده، كه وي از حد خود تجاوز مي كند، و خود را در حدي قرار مي دهد، كه مي خواهد باافراد بلند نسب همطراز گردد؟
آن گاه، عمر حركت كرد، و در حالي كه خشمناك بود، به حضور رسول خدا (ص) رسيد و به عرض رسانيد: اي رسول خدا (ص) ! موقعيت افراد بي ارزش را، اين قدربالا نبر، كه بتوانند با اشراف اصحاب تو، همسنگ شوند و افتخار و منزلت بدست آورند!
رسول خدا (ص) فرمود: چه مشكلي براي تو پيش آمده؟
عمر، داستان خواستگاري سلمان را بيان كرد، اما رسول خدا (ص) فرمود: واي به حال تو! اگر سلمان به اين ازدواج مايل بود، تو چرا به وصلت با او را رضايت ندادي، تا بدين وسيله به او نزديك شوي؟ در حالي كه بهشت مشتاق ملاقات سلمان است.
آن گاه رسول خدا (ص) آيات قرآني را كه در مورد فضيلت سلمان و ياران وي وارد شده بود (سوره انعام، آيه 89(بيان فرمود، و عمر در برابر آن حضرت ساكت ماند، اما «حذيفة بن يمان » منظور آيه قرآن و رسول خدا (ص) را سؤال كرد، آن حضرت فرمود: منظورآيه: و ان تتولوا يستبدل قوما غيركم. . (سوره محمد (ص) ، آيه 38)سلمان و قوم او هستند. بعد رسول خدا (ص) ادامه داد: معاشر قريش! تضربون العجم علي الاسلام هذا، و الله ليضربنكم عليه غدا... (نفس الرحمن، ص 199 و 562؛ مجمع البيان، ج 9، ص 108).
اي جماعت قريش! شما بر عجم به خاطر اسلام آوردن امروز شمشير مي زنيد، اما به خدا سوگند در آينده آنها براي اسلام آوردن، به شما شمشير فرود مي آورند!
گويا پس از توضيحهاي رسول خدا (ص) درباره سلمان بود، كه «عمر» به هنگام خواستگاري بار دوم، از برخورد قبلي خود پشيمان شد و جواب مساعد داد، اماسلمان زير بار اين ازدواج نرفت و گفت: مي خواستم بدين وسيله بدانم، آيا روحيه نژادپرستي قبل از اسلام، از قلب تو ريشه كن شده؟ يا هم چنان باقي است(الدرجات الرفيعة، ص 215؛ بحارالانوار، ج 22، ص 350؛ نفس الرحمن، ص 561.)آن گاه سلمان از اين ازدواج صرف نظر كرد.( نفس الرحمن، ص 561؛ تذكرة الفقهاء، ج 2، ص 597.) اين ماجرا خوي زشت و ناپسند و نژاد پرستي عمر را ميرساند.
2 - خواستگاري دوم
متاسفانه، همانطور كه بيان شد، مسئله نژادپرستي، يكي از آفتهاي اعتقادي واخلاقي جوامع گذشته بوده، و هم اكنون نيز اين فاجعه انساني - كه قرآن وپيغمبر (ص) براي ريشه كن ساختن آن تلاشهاي فراواني كرده اند - جريان دارد، وعواقب بسيار دردناكي را به وجود مي آورد.
سلمان فارسي هم، با آن همه عظمت و مقام معنوي و علمي، گرفتار اين فاجعه شده، و گويا به همين دليل، يا از باب اينكه وقتي خدا كسي را دوست داشته باشد، امتحان و مبتلا مي كند (بحارالانوار، ج 78، ص 196)در خواستگاري دوم هم به ازدواج موفق نشده است!
زمخشري، در كتاب «ربيع الابرار» مي نويسد: سلمان فارسي، در حالي كه «ابودرداء» دوست و برادر ايماني خود را همراه برداشته بود، به خواستگاري يك زن قرشي رفت.
ابودرداء، وارد خانه شد و براي خانواده آن زن، سابقه سلمان و فضايل و مقام علم و دانش او را بيان كرد، اما آنان با شنيدن وضعيت سلمان (كه قهرا يك جهت آن هم كهنسالي بوده) گفتند: به ازدواج با او حاضر نيستند، اما اگر خود «ابودرداء» مايل باشد، حاضرند زن را به ازدواج وي درآورند !ابودرداء هم كه موقعيت را مناسب ديد، با آن زن پيوند ازدواج بر قرار كرد!
اما وقتي ابودرداء از آن خانه بيرون آمد به سلمان گفت: برادر! من كاري انجام دادم، كه از تو خجالت مي كشم! آن گاه داستان را شرح داد!
سلمان هم با شنيدن داستان، گفت: من بايد شرمنده باشم، زيرا به خواستگاري زني آمده بودم، كه خداوند سرنوشت او را براي تو مكتوب داشته بود(نفس الرحمن، ص 560؛ حلية الاولياء، ج 1، ص 200.)
او سرانجام با زنی به نام بُقیره، از بنی کنده ازدواج کرد. پسران سلمان عبدالله و محمد نام داشته‌اند. عبدالله حدیث تحفه بهشتی برای فاطمه(س) را از پدرش سلمان روایت کرده است.
 
سلمان و حکومت مدائن
مدائن، یکی از شهرهای سرسبز و خرم پایتخت ساسانیان در ایران بود که به دست مسلمانان فتح شد. خلیفه دوم، با مشورت حضرت علی(ع) سلمان را پس از “حذیقه بن یمان” حاکم مدائن قرار داد. شاید دلیل این انتخاب، هم زبانی سلمان با مردم این شهر بود و مردم پارسی زبان آنجا، با یک حاکم ایرانی الاصل بهتر می ‌توانستند کار کنند و نام سلمان برای ایرانیان، تا اندازه‌ای آشنا بود. وقتی خبر یافتند که سلمان به حکمرانی مدائن منصوب شده و قرار است به آن دیار بیایند، برای استقبال از والی جدید در بیرون شهر تجمع کردند. ناگهان پیرمردی را دیدند که تنها بر مرکبی سوار است و بسوی آنان می ‌آید، مردم چون او را نمی ‌شناختند پرسیدند آیا صحابی پیامبر(ص) و امیر و حاکم جدید مدائن را در راه ندیدی؟ او گفت: امیر و حاکم را ندیدم اما اگر سلمان را می‌ خواهید من هستم. اینچنین ساده و بی ‌آلایش وارد شهر شد و حکومت مدائن را به دست گرفت و بر دلها حکومت کرد.
زندگی ساده و مردمی سلمان، انتقادی غیرمستقیم به کسانی بود که در حکومت به دنبال سود شخصی بودند
سلمان در ایام حکومت خود، بیت‌المال را صرف مردم می ‌کرد و حتی حقوق شخصی خویش را نیز به نفع جامعه و نیازمندان خرج می ‌کرد. سهم سلمان از بیت المال در سِمَت استانداری مدائن، پنج هزار درهم بوده است که آن را صدقه می‌داده و با زنبیل بافی از دسترنج خودش ارتزاق می‌کرده است زندگی ساده و روش مردمی سلمان، بر محبوبیت او می ‌افزود و این‌ گونه رفتار، طبیعتاً انتقادی غیر مستقیم از شیوه کسانی بود که در حکومت، به سود شخصی می ‌اندیشیدند و در سایه امکانات به دست آمده از بیت‌المال، به وضع خود سر و سامان بخشیده و زندگی راحتی برای خود فراهم می ‌کردند.
سلمان در ایام حاکمیت، هرگز به واسطه قدرت و ریاست از مسیر تواضع و حق ‌گرایی دور نشد و فراموش نمی ‌کرد که همیشه عبد و بنده خداست.
 
وفات سلمان
یکی از خصوصیات انسانهای کامل و اولیای مقرب درگاه خداوند، این است که گاهی از حوادث غیبی مطلع می‌شوند و از نزدیک شدن زمان مرگ خویش با خبر می شوند. سلمان، یکی از این چهره‌ ها است.
وقتی سلمان در مدائن مریض شد، روز به روز بیماریش شدت می ‌یافت و کم‌ کم یقین پیدا می ‌کرد که فرصتهای آخر زندگیش را می ‌گذراند و باید آماده هجرت بزرگ به سوی پروردگارش باشد.
 
سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و با برکت که حدود 250 سال بود، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 ه .ق وفات یافت؛ حضرت على(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد.
مرقد شریف سلمان در شهر مدائن، در پنج فرسخى بغداد، نزدیک طاق کسرى قرار دارد.
دربارۀ مدت عُمر سلمان هم، چون تاریخ وفات وی، اختلاف نظرهای تاریخی زیادی وجود دارد، از جمله:
 
۱ - شیخ طوسی، سلمان را از معمرینی دانسته، که حضرت عیسی را درک نموده و در این صورت، سلمان بیش از ۶۰۰ سال عُمر کرده‌است
۲ - در روایتی که از پیامبر وارد شده، سلمان دارای ۴۵۰ سال عُمر، معرفی شده‌است
۳ - سید مرتضی، و شیخ طریحی می‌نویسند: از آثار و اخبار استفاده می‌شود، که سلمان ۳۵۰ سال زندگی کرده‌است
۴ -و البته بیشتر مورخان مدت حیات سلمان را ۲۵۰ سال دانسته‌اند مانند: «محدث نوری» که نظریه ۲۵۰ سال معتبر تر می‌داند یا «ابن عبدالبر» در کتاب الاستیعاب ج ۲، ص ۱۹۵، همچنین ابن اثیر جزری، در کتاب اسد الغابة ج ۲، ص ۳۲۲، السیرة الحلبیة، ج ۱، ص ۱۹۵، صفوة الصفوه، ج ۱، ص ۵۵۵، مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۲۰۸، الاصابة، ج ۲، ص ۶۲، الغدیر، ج ۷، ص ۲۸۲، و الدرجات الرفیعة، ص ۲۲۰، نظریه ۲۵۰ سال را، معتبرتر و قابل قبول تر شمرده‌اند.
 
سلمان در کلام پیامبر(ص) و امامان(ع)
مشهورترین روایتی که از پیامبر(ص) درباره سلمان نقل شده و نشان دهنده علاقه آن حضرت به اوست روایت «سلمان منا اهل البیت» است. بر اساس روایات روزی سلمان وارد مسجد شد و حاضرین به احترام‌اش او را در صدر مجلس جای دادند ولی عمر بن خطاب به بهانه عجمیتِ (عرب نبودن) او بر این کار حاضرین خرده گرفت. پیامبر(ص) با دیدن این صحنه بر منبر رفت و خطبه‌ای خواند و ضمن اشاره به اینکه انسان‌ها از نظر نژاد و رنگ پوست بر هم برتری ندارند فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است».
 
همین گفتار پیامبر(ص) در روایت دیگری نیز نقل شده است. بر اساس این روایت در روزهایی که مردم مدینه در حال کندن خندق برای مقابله با سپاه احزاب بودند، سلمان فارسی که مردی تنومند بود سهم زیادی در پیشبرد کار داشت و هر یک از گروه مهاجران و انصار او را از خود می‌خواندند و پیامبر(ص) فرمودند سلمان از ما اهل بیت است.
سخنان دیگری از پیامبر اسلام در فضیلت سلمان نقل شده است. از جمله سخنانی که پیامبر بهشت را مشتاق علی، عمار و سلمان دانسته و یا حدیثی که بر اساس آن خداوند پیامبر(ص) را مکلف به دوست داشتن علی و سلمان و مقداد و ابوذر کرده است.
در منابع شیعی روایاتی در ستایش سلمان از زبان امامان شیعه نیز نقل شده است. وی در کلام ائمه معمولا در زمره شیعیان نخستین و استواران در دین شناخته شده است. از جمله این روایات سخنی از امام علی(ع) است که سلمان فارسی و برخی از یاران از جمله ابوذر و عمار و مقداد را از افرادی دانسته است که خداوند به برکت وجود آنان به مردم روزی می‌دهد. آن حضرت همچنین سلمان را دارای علم اول و آخر دانسته است. در روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که یک بار در مجلسی در حضور امام(ع) از سلمان فارسی سخن به میان آمد و امام فرمودند نگویید سلمان فارسی بگویید سلمان محمدی چرا که وی یکی از خاندان ما اهل بیت است
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.7 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان زندگینامۀ سلمان فارسی Average rating: 4.67358833433762, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr