فردوسی فردوسی بزرگترین شاعر حماسه سرای فارسی، یکی از بزرگترین حماسه سرایان دنیا و یکی از بزرگترین شاعران فارسی زبان است. وی در قرن چهارم می زیسته و بخش اعظم شاهنامه ی خویش را در اواخر دوران سامانیان سروده اما سالیانی از حکومت محمود غزنوی را نیز درک کرده و شاهنامه را به نام محمود کرده است. فردوسی از نظر تحولات جامعه و فرهنگ ایرانی، در پایان مقطعی خاص ظهور کرده است: پایان دوره ی اعتدال اجتماعی و خردگرایی و آغاز عصر نزاعها و اختلافات مذهبی و تعصبات فرقه ای. شاهنامه ی او، مفصل فرهنگ ایرانی و اسلامی است و در دوره ای سروده شده که ملیت ایرانی در معرض خطر بوده و وی با پدید آوردن این کتاب، قومیت ایرانی را تثبیت کرده است. شاهنامه او در استمرار حیات فرهنگ ایرانی ــ اسلامی بسیار مؤثر بوده است
. فردوسی بزرگترین شاعر سبک خراسانی فردوسی برای رساندن مقصود خود، بحثهای منطقی و استدلالی را مؤثر نمی دیده، به همین سبب منظور خود را در قالب داستان بیان کرده تا با فهم و درک عموم ایرانیان متناسب باشد و از این راه در اذهان بنشیند علاوه بر این که داستانهای شاهنامه، صرفا داستان نیست، بلکه حکمت و معنی و سیاست است، در تو به توی داستانها نیز از زبان قهرمانان یا از زبان خویش، اخلاق و نصیحت و مسایل حکمی را به بهترین وجهی گنجانده و بیان کرده و در داستان شاهان و پهلوانان ایران نیز، سخن را به ترازوی خرد سنجیده و هر چند از آنان به بزرگی و نیکی یاد کرده و ایران و ایرانی را ستوده و بزرگ داشته است، بی خردیها و سبک سریها و خودکامگیهای بعضی از آنان را نیز نمایان ساخته و پیوسته در ستیز نیکی و بدی، جانب خوبی و نیکی و روشنی را گرفته و جانب بدی و زشتی و بی خردی و تاریکی را فرو گذاشته است. فردوسی شاعری است قوی دست که در شاهنامه، به عشق و بزم، توصیف، اخلاق، ستایش خرد و سخن و دین، مرثیه، شکوه و شکایت و امثال آن نیز پرداخته و در همه ی این زمینه ها به خوبی از مضایق سخن بیرون شده است. شعر او نزد منتقدان قدیم، مثل اعلای بلاغت
(چهارمقاله، ص76) بوده است
. ویژگی های شعری فردوسی مثلهای عربی در شعر فردوسی
1) فردوسی با زبان و ادبیات و امثال عرب و احادیث و روایات اسلامی آشنا بوده و جای جای مفاهیم آنها را در شعر خود آورده است: پزشکی که باشد به تــن دردمند ز بـــیمار چـــون بازدارد گزند «سخن و سخنوران،ص 89
» اشاره است به مثل عربی: طبیب کیف یداوی الناس و هو علیل. سگ آن به که خواهنده ی نان بود چو سیرش کنی دشمن جان بود «سخن و سخنوران،ص 98
» اشاره است به مثل: اجع کلبک یتبعک
. در مقدمه ی شاهنامه که از آفرینش سخن گفته، از خطبه ی اول نهج البلاغه متأثر بوده است. ( شاهنامه، ج اول، ص14: گفتار اندر آفرینش عالم. ) همچنین ریاضی و فلسفه می دانسته و در اشعار خود به بعضی قوانین الهی و طبیعی اشاره کرده است. ( سخن و سخنوران، ص 9- 48) ذهن پرورده ی او در این علوم سبب آمده است که به هنگام استدلال، استدلالهای او محکم باشد: اگـــر تنــدبـــادی بـــرآید ز گنج بـــه خاک افکند نارسیده ترنج ستمکاره خـوانیمش ار دادگــــر هنــرمند خوانیمش ار بی هـنر اگر مرگ داد است بیداد چیست ز داد این همه بانگ وفریادچیست
شاهنامه از نظر واژه سازی و ترکیبات شاهنامه از نظر واژه سازی و ترکیبات و کنایات و تعبیرها یکی از آثار کم نظیر فارسی است. استاد فروزانفر، شاهنامه را از این دیدگاه گنجینه ای بزرگ دانسته است. نمونه ای از این گونه تعبیرها: بسیاری از ترکیبات و تعبیرها و واژه های او باکلمات خاص فارسی ساخته شده است مانند: نادوستی: ز نــــادوستی راز پـــیدا کنـــد همان کو دروغ است رسوا کند
داستان زدن: چه گفت آن خردمند پاکیزه مغز کجا داستـــان زد ز پیوند نغـــز آهسته دل:. .. که آهسته دل کی پشیمان شود هــم آشفته را هوش دربان شود و از این دست است: نیکی سگال، دیریاب (به معنی کندفهم)، فراوان سخن (پرگو)، پندمند
. نمونه هایی از تعبیرات مجازی و کنایی در شاهنامه: دست نیکی بردن، روز کسی بازآمدن، آفتاب عمر به زردی رسیدن، از ماهی به ماه آوردن و از ماه به زیر چاه آوردن، زمین و زمان را زیر پای آوردن، پیوسته ی خون بودن، زر و زور کسی لاغر بودن، خویشتن را چلیپا کردن، هوش دربان کسی شدن، چینه نهادن، از هر شور و تلخی چشیدن، به بیداد درخت کاشتن، ایوان آباد را پست کردن، دانش کسی به برآمدن. گروهی از مجازها و کنایه های او نیز رنگ حماسی دارد: اگر من شوم کشته بر دست تو ز دریــا نهنــگ آورد شسـت تــو به الیاس قیصر یکی نامه کرد تو گفتی که خون بر سر نامه کرد نبود این چنین کار کس را گمان که توران شود تیر و ایران کمان
«سخن و سخنوران،ص 102
» یکی از ویژگیهای تعبیرات او این است که همراه با فعل جمله، اضافه ای تشبیهی یا استعاری به کار می برد. فعل جمله در این موارد متناسب با مضاف و از مجموع واژه ها، معنایی خاص اراده می کند. این نوع استعمال در شعر پیش از فردوسی و پس از او نیز متداول بوده اما فراوانی این تعبیرات در شاهنامه نشان می دهد که فردوسی به این شیوه بسیار علاقه مند بوده است. مانند
: تخم نیکی کاشتن: چــــنین است کیــــهان ناپــایـدار تــو در وی بجز تخم نیکی مکار
از باده ی مهر مست گشتن: نــدادند بیهــــوده دل را ز دسـت نگشتند از بـــاده ی مهـر مست
چنگ فزونی زدن: تــو چنگ فزونی زدی در جهان گذشتند از تـــــو بسی همـرهان
برگ اندوه بوییدن: از او تو به جـز شادمانی مـجوی به بــاغ جهان برگ انده مبوی
ادامه دارد
...
(در ادامه این قسمت ودر بخش چهارم مبحث مختصات سبک شعر خراسانی به مطالبی چون استعمال لغات عربی در شاهنامه، لحن حماسی شاهنامه، بهره فردوسی از صنایع لفظی و معنوی ،دیگر ویژگی های شاهنامه و ... خواهیم پرداخت
. ) سبک خراسانی که آن را سبک ترکستانی هم می گویند در واقع طنز و شیوه شاعران خراسان بوده است
. در این شیوه که از اولین دوران های شعر فارسی یعنی اوایل قرن چهارم تا اواسط قرن ششم ادامه داشت
. شاعران و استادان زیادی مانند
: رودکی،
فرخی،
عنصری،
فردوسی،
منوچهری،
ناصرخسرو،
سنایی و
مسعود سعد سلمان ظهور کرده و شیوه خراسانی را به کمال رساندند
. سبک خراسانی دو مرحله دارد
: دوره سامانی و دوره غزنوی و سلجوقی. در دوره سامانی، سادگی بیان و کهنگی تعبیرات و اصطلاحات به خوبی مشخص است. غلبه کلمات فارسی بر واژه های عربی و توجه به توصیفات طبیعی و ساده و محسوس و عینی از ویژگیهای شعر این دوره محسوب می شود
. موضوعاتی که در شعر این دوره مطرح می شود غالباً یا مدح است و یا هجور و هزل که هر دو ملایم است و معتدل و دور از اغراق. تغزلات عاشقانه و پند و اندرز و حکمت با شیوه ای شاعرانه و نه عالمانه نیز از مشخصات شعر این دوره به شمار می رود
. از قالبهای مهم در این عصر می توان به
قصیده و
مثنوی اشاره کرد. در
قصیده معمولاً موضوع مدح و هجو و تغزل است و در مثنوی تمثیل و داستان و حماسه بیان می شود
. قالبهای دیگری مانند
رباعی و
دوبیتی گه گاه در یک دوره دیده می شود و تعداد آن ها بسیار اندک است
. صنایع لفظی و معنوی در شعر این دوره اگر وجود داشته باشد خالی از تکلف و تصنع است در حدی نیست که بتوان به آنها اعتنا کرد
. استفاده از بعضی معلومات علمی و برخی آیات و احادیث نبوی و روایات تاریخی و حماسی هم در شعر این دوره وجود دارد اما همه ی این مواد چنان در کلام به کار رفته است که صفت اصلی شعر این دوره یعنی سادگی بیان همچنان برجا می ماند و از بین نمی رود
. سبک خراسانی در دوره غزنوی و اوایل سلجوقی گذشته از بعضی مختصات لفظی و خصایص دستوری که در واقع مربوط به زبان و لهجه ی منطقه خراسان قدیم می شود، با شعر دوره سامانی تفاوتهایی دارد
. از جمله این که سادگی بیان، جای خود را به استحکام و سنگینی کلام می دهد و شعر تا حدی به پختگی می رسد
. هر چند شعر
فرخی با صفت سادگی همراه است، اما پختگی و استحکام کلام در آن کاملاً مشهود است
. عنصری و
منوچهری و بعدها
ناصرخسرو و
سنایی به تدریج سادگی طبیعی را از شعر سبک خراسانی دور می سازند و آن را تا حدی از میان می برند
. در سبک این دوره بعضی قالب های تازه مانند
ترجیع بند و
ترکیب بند و نیز
مسمط و
قطعه به وجود می آید
. با این همه
قصیده و
مثنوی از قالب های معتبر این سبک است
. صنایع بدیع اعم از لفظی و معنوی و انواع تشبیهات در شعر این دوره رواج داشته است
. شاعرانی مانند عنصری، منوچهری، ناصرخسرو و سنایی از اصطلاحات فلسفی،
نجوم، ریاضیات و بعضی مباحث علوم طبیعی و پزشکی در شعر خود استفاده می کند و به این ترتیب رنگی عالمانه به شعر خود می زدند
. استفاده از احادیث و آیات قرآنی و نیز اشعار عربی در میان شاعران این دوره رواج بیشتری یافت
. مثلاً منوچهری که دیوان اشعار عربی را از برداشت نمی توانست خود را از زیر نفوذ و تاثیر آن خارج سازد و ناصرخسرو و سنایی معلومات و مطالعات دینی خود را در شعر خویش می آوردند
. بیان موضوعاتی مانند مدح و هجو و تغزل و پند و حکمت در شعر این دوره ادامه یافت ولی در این میان اغراق و تا حدی اضافه گویی زیادتر شده و در واقع به نوعی تکامل یافت
. با این همه کسانی مانند ناصر خسرو، مدح اغراق آمیز را به یک سو نهادند و حکمت و دین و اخلاق را به جای آن معنای قرار دادند
. هر چند در ابتدای این سبک روح ملی و حماسی خاصه در دوره سامانی جلوه ای بارز داشت ولی در پایان آن این روحیه تضعیف شده و جای آن را روحیه ی زاهدانه کسانی مثل ناصرخسرو و اخلاق صوفیانه ی شاعرانی چون سنایی پر کرد
. به طور خلاصه می توان گفت شروع این سبک با روحیه حماسی و پایان آن با روحیه صوفیانه
.ش
شاعران سرآمد سبک خراسانی
رنگ یکی از قویترین عناصری است که محقّقان میتوانند برای تحقّق بخشیدن به نظم مطلوب عصرخویش از آن یاری بجویند، چون هدف از بررسی شعر و ادبیات در هر عصر، دست یافتن به شناخت عینی و جزئی تازه ای از جهان مطلوب و واقعی شاعر بوده است. لذا تأثّرات سیاسی واجتماعی وزندگی شخصیت شاعر با گزینش واژه، عناصر، تصاویر و به ویژه رنگها در ارتباط مستقیم است
.
«دورهای که مورد مطالعهی ماست، توجّه شاعران به رنگ درتصاویر بسیار دقیق است. شاید زبان شعری گویندگان قرن چهارم نسبت به دورههای دیگر از نظر دایرهی لغت در حوزه رنگها وسیعتر نباشد، امّا توجّه شاعران در این دوره به رنگها و کوشش برای مرزبندی اشیاء از نظر رنگ و نیرو بخشیدن و زندگی دادن به تصویرها از این رهگذرامری است که خواننده را بیاختیار، به خود جلب میکند.» (شفیعی کدکنی، 1386 :277)این تمایل وگرایش غیرقابل انکار میتواند دراین دوره دلایل گوناگون، بخصوص روانی داشته باشد
.
اهل بلاغت؛ ازجمله: دکتر «شفیعی کدکنی» و دکتر «شمیسا» رنگها را در یک نگاه کلّی به دو شیوه مستقیم( ذکر نام رنگ در توصیف) و غیرمستقیم(کاربرد اشیاء و پدیدهها همرنگ و نزدیک به عناصر رنگ؛ مثلاً: زنگی به جای کاربرد واژه سیاه) معرفی نمودهاند که در این پژوهش مجموع هر دو کاربرد ملاک تحلیل و بررسی است
.
روان شناسی رنگها در دیوان رودکی
با توجّه به آن که بخش اعظم اشعار رودکی در طول سده ها از میان رفته است، قضاوت صریحی بر روی اشعاره به جا مانده از او نمی توان ارائه داد. امّا آنچه که از ظواهر امر برمی آید، رنگهای کاربرد یافته در دیوان وی از نوع رنگ های شاد، گرم و اصلی؛ مانند: زرد ، سرخ، سیاه و سبز هستند که این امر برگرفته از حال و هوای زندگی شاعر و محیطی که وی مجبور به ارائه هنرنمایی خود در آن مکان (دربار) بوده است. غالب رنگها در قصاید او دربردارندهی توصیفات حسّی است که شاعر از طبیعت شاد اطراف خود گزینش کرده است. مانند
:
چـون گـل سـرخ از مـیـان پـیـلـگـوش یـا چـو زریـن گــوشـوار از خـوب گوش
(همان:ص117
)
دردیوان او، رنگهای سرخ، سیاه ، سپید و سبز به ترتیب دارای بسامد بیشتری هستند. رنگ سرخ در روانشناسی رنگ ها، جزو رنگهای گرم است که برانگیزنده هیجانات قوی ونشانگر عشق، حرارت و موجد احساس شور و هیجان است. و جائی که عشق، محبت، صفا و گل وگیاه و زیبایی باشد، نشانی از لذّت، خوشی و عشرت طلبی وعشق شاعراست که با توصیف پدیدههایی چون: گل، شراب، لب معشوق و... بیانگر حرارت و احساس شورجوانی در زندگی او بوده است که بیارتباط به وابستگی شاعر به محیط درباری و عشرت حاصل از آن نیست. مثال زیر در این باره قابل تأمّل است
.
ز آن عـقیـقـیـن مـیـی کـه هـر کـه بریـد
از عــقــیـــق گــداخــتـه نــشـنـاخــت
(همان :ص 7
)
کاربرد رنگ سیاه، نشانی از تمایل به تجمّل و اشرافیت است، امّا در دیوان رودکی غالباً برای وصف طبیعت، جامهها و موهای سیاه است که ظاهراً بیانگر حس تأسّف شاعراز گذر بیهودهی عمراست؛ زیرا پیام دیگر این رنگ سوگ، اندوه و افسردگی شاعراست
.
مـن مـوی خویش نه از آن میکنم سیاه تـا بــاز نــوجـوان شـوم و نــو کـنم گــنـاه
چـون جامه به وقت مصیبـت سـیه کنند من مـوی از مــصـیـبـت پــیـری کنـم سـیـاه
(همان
: ص
)
کاربرد رنگ سپید به دلیل استفاده از توصیفاتی مثل: برف، نمیتواند بی ارتباط با محیط زندگی و شرایط اقلیمی او باشد
.
گـل صد برگ و مـشک و عـنـبر و سیب
یــاسمـیـن ســپــیــد و مــورد بـزیــب
(همان : ص 6
) کاربرد این رنگ نمادی از آرامش است که ظاهراً شاعر بخش اعظمی ازعمر خود از آن بیبهره نبوده است. و در نهایت کاربرد رنگسبز، نماد طبیعت و نشانگر آرامش، خوشبختی و سلامتی حاکم بر زندگی شاعر است
.
بـا کـام خـشـک و بـا جگر تفته درگـذر ایـدون کـه در سـراسـر ایـن سـبز گلسـتان
(همان:ص49
) روان شناسی رنگها در دیوان کسایی
بخش اعظمی از دیوان کسایی به دست ما نرسیده و همین امرمانع قضاوت منطقیما در باب روانشناسی رنگها در دیوان اوست. بسامد کاربرد رنگها دراشعار وی شبیه به رودکی است. بیشترین بسامد متعلّق به رنگ سیاه است که منحصر به توصیفات جزیی و حسّی دنیای عادی اطراف اوست. این رنگ با بیست بسامد، برای توصیف چشم، موی، بیرم، دیبا، روی وخوشه های رز آویخته شده، استفاده گردیده است
.
آن خـوشـه هــای رزنگر آویخـتـه سـیـاه گــویـی هـمـی شــبه بـه زمـّرد در اوژنــنـد
(کسایی:ب76ص76
)
دومین رنگ پرکاربرد دیوان کسایی، رنگ سپید با نمادی از آرامش و پاکی است که با هشت بسامد غالباً در وصف پیری، پر پرندگان، خطوط سپید نامه و
... به کار رفته است
. روی و مــوی تــو نامــهی خوبــی اســـت چـون بـود نـامــه، جـز ســپــیــد و سـیــاه
(همان: ب 187 ص 92
)
پس از دو رنگ مذکور، رنگ سرخ در جایگاه سوم بازگوی هیجانات قوی و احساسات شاعر است، که به دلیل عدم دسترسی به دیوان کامل او، رنگها بازگوی حقیقت روانی کامل او نیستند.این رنگ با هفت بسامد، بیشتر در وصف می، عقیق، جام، گل و... به کار رفته است که همگی این تصاویر برگرفته از طبیعت عادی و کاملاً یکنواخت اطراف شاعر است. به شاهد مثال زیر توجّه کنید
:
لالــه بـه غنجار، سـرخ کـرده هـمـه روی
از حـسـد خـویـد بـرکـشـیـد سـراز خـویـد
(همان: ب 252 ص 102
) روان شناسی رنگها در دیوان فرّخی
روح شاد باشی ونشاط درمایههای متنوّع و شاد دیوان فرّخی موج میزند
. غالب رنگهای پر بسامد در دیوان او، همانند دیوان رودکی و کسایی است که غالباً برای توصیف طبیعت در وصف ابرهای پیلگون، چشمان دلربای معشوق، شبهای خلوت با یار مشکین موی کبود نقاب، جوشن مبارزان و کمند زلف پرچین و شکن محبوبان تندخوی و... استفاده شده است. رنگ سیاه با یکصدو بیست وچهار بسامد نشانگر قدرت، تجمّل واشرافیت بیتردید شاعر است. احیاناً کاربرد فراوان این رنگ میتواند، مهمترین عاملی باشد، که شاعر را برروی هم، با گرایشی مادّیگرایانه، تجمّلاتی و زیاده خواه بشناساند؛ زیرا با شناختی که نسبت به پیشینهی زندگی شاعر دردربار «چغانیان» و «غزنویان» داشتهایم و دریافت صلههای هزاررأسی اسب که در مقابل یک قصیده شاعر، معروف به (حلّه سیستانی
) دریافت میگردیده، بی ارتباط نمیتوان دانست.به مثال زیر در این باره توجّه کنید
: آمـــد آن مـشـکـبــوی مـشــکـیـن مـــو
آمـــد آن خــوبـــروی مـــاه عــــذار
(فرّخی: ب 2384 ص 122
)
مـرا ز چـشـم و سـیـه زلـف یـار یـاد بـاد
فـرونـشسـتـم و بـگـریـستـم به زاری زار
(همان: ب 1986 ص103
)
رنگ سرخ، دومین رنگ پرکاربرد دیوان فرّخی، نمادی از هیجانات و شور موجود در وجود شاعر است که مصادیق این رنگ نیز در دیوان شاعر بیانگر همین نکته هستند
. تـاجی شده ست روی من از بس که تـو بر او یـاقـوت سـرخ پـاشـی و بـیـجـاده گستری
(همان:ب7702ص380
)
رنگ سبزسومین رنگ پرکاربرد دیوان فرّخی است که روح آرامش و نشاط را درشعر شاعرحاکم مینماید
. کـه سـبـز بـود نـگـاریـن تـو مـا سـبـزیــم
بـلنـد بـود و ازو مـا بــلنــدتــر صــدبـار
(همان: ب 3226 ص 161
)
چهارمین رنگ پرکاربرد دیوان اوسپید است که این رنگ با سی و یک بسامد در اشعار فرّخی در وصف پدیده های طبیعی اطراف محیط زندگی شاعر است، که اغلب در وصف چوب های عود، زنخدان محبوب دلربا که چهرهای همانند روی سپید نهار دارد و وصف آسمانهایی با ابرهای سپید که بازان سپیدبال را در پهنهی خود جاداده است، میتواند بازگوی روح و روان به آرامش رسیدهی شاعر باشد که در دربار شاه از قِبَلِ نعمات و فراوانیهای موجود در دربار حاصل شده است
. چـگـونـه بـازی چـون پـارهای ز ابـر سـفـید
به سنـگ، وزن درم سنگ او بـه ده مـثـقـال
(همان : ب 4314 ص 216
) روان شناسی رنگها در شاهنامه فردوسی
فردوسی کمی متفاوتتر ازهمعصرانش، درمقام سرودن شاهنامه تعهداتی ملّی دارد و اساساً با پرداختن به همین تعهّدات، شاهنامه را به اتمام میرساند
. واین یکی از مهمترین دلایل تمایز اوبا سایر هم عصرانش است؛ زیرا فرّخی و منوچهری و سایرین مدیحه سرایند و رسالت مدّاحی، کاملاً شاعر را ناچار میکند، تا درعوض مواجب مقرر شدهی درباری، اشعار را مطابق میل و مذاق ممدوح بسراید. و همین الزامات او را ناچار به گزینش محتواها، واژه ها و مضامین خاص میکند، که چینش و توجّه به رنگها هم یکی از همین مقولههاست
.
گرچه فردوسی درخدمت و برای مخدوم مدیحه سرایی نمیکند، امّا با هدفی مشخص که احیای سنن، فرهنگ و پیشینهی ایران و ایرانی است، اقدام به سرایش مثنوی سترگ خود میکند و بالطبع همانند هم قطارانش ناگزیرست، واژهها، رنگها و محتواهای خاصّی را مدّنظر قرار دهد
.
فردوسی از مایههای تیره رنگ که در روان شناسی رنگها به رنگهای بسته معروفند؛ مانند: کبود، سیاه، تیره، مشکی، مشکین، لاژورد، نیلی، تاره، تاری، بنفش، آبنوسی و پیسه، استفاده کرده وهالهای از مایههای تیره رنگ-که مناسبت خاصّی با فضای حماسه و نبرد دارد-سراسر فضای شاهنامه را پوشانده است. این تنها رنگی است که با بسامد بسیار بالا در شاهنامه نسبت به سایر رقیبان به کار رفته است که با بسامد پانصد و هفتاد و چهار مورد در صدر نمودارها خودنمایی میکند. البته با توجّه به فضای پرگرد وغبار و پرطمطراق شاهنامه و تیرگی فضای نبرد و صحنههای دلهره آور مبارزان و دلاوران، این تعدّد و تکثّر طبیعی به نظر میرسد و باید چنین باشد
.
طبق روانشناسی رنگها، رنگ تیره، بخصوص سیاه نشانگر روحیهی تجمّلگرایی و طرفدار اشرافیت است، که با بسامد بسیار بالایی دراین اثرکاربرد یافته است. و این نوع گزینش رنگها(رنگهای تیره) متناسب و مناسب محتوای شاهنامه است، و اصلاً جز این، از توصیفات فردوسی نمیتوان انتظار داشت
. تـو گـفـتـی کـه ابـری بـرآمـد ســیــاه هــوا شـد بــه کــردار ابــری ســیــاه
(همان: ب 3139ص138
)
دومین رنگ پرکاربرد در شاهنامه، زرد یا زرین است که غالباً در توصیف آلات و ابزار نبرد و لوازمات شاهی کاربرد یافته و جزو رنگهای گرم و شادی است که بیانگر خشم و خشونت فرد به کاربرندهی آن است که نمادی از شگفتگی و روشنگری است. امّا ناگفته نماند که رنگ زرد یا زرین هم به تبع توصیف آلات رزم کاربرد فراوان مییابد و آن چنان که مدّنظر روانشناسان است، کاربرد رنگهای شاهنامه بنا به ضرورتهای توصیفی صحنههای رزمی است، نه از روی ضمیر ناخودآگاه است
. دگــر روز چــون گــنــبــد لـاژورد
بــــرآورد و بــنــمــود یـاقـوت زرد
(همان: ب 496 ص 36
)
سومین رنگ پرکاربرد فردوسی، سپید است که نمیتواند در فضای شاهنامه بیانگر آرامش و معصومیت و پاکی باشد، زیرا غالباً این رنگ برای وصف چهرهی دیوان و ابزار و لوازم پهلوانان به کار رفته که شاعر چارهای در توصیف آنها نداشته است
. بـر آشـفـت يـك روز و سـوگـنـد خـورد بــه روز ســـپــيـد و شــب لـاژورد
(همان:ص 234 ب 265
)
وی از رنگهای سرخ و بنفش به یک تناسب استفاده نموده که میتواند، بیانگر هیجان واحساسات شدید، پرحرارت ورازآمیز شاعر باشد که البّته این رنگها برای توصیف میدانهای نبردخونین و فضای آشفتهی درگیری پهلوانان به کار رفته است
. ز بــس گـونـه گـون پـرنـیــانی درفــش
چـه سـرخ و سـپـیـد و زرد و بـنـفـش
(همان: ب 3530 ص 149
) روان شناسی رنگها در دیوان منوچهری
منوچهری یکی از بزرگترین قصیده سرایانی که در قرن پنجم، قصاید خود را با بهترین و زیباترین تغزّلات برای ستایش ممدوحان به کار برده است. قصاید او که اغلب با بهاریّهها، طلوعیّه و غروبیّههای زیبا و دلپذیر آغاز میشوند، با تصاویر حسّی و ملموس که عمدتاً در چهارچوب تشبیهاتی از همین نوع گنجانده شده، امتداد مییابند. بیتردید این نوع از شاعری، چیزی برای بدایههگویی و بدایهه اندیشی باقی نمیگذارد، تا بتوان از بسامد، تخمین، تحلیل دادهها و دریافتها، نکتهای را با استفاده از ضمیر ناخودآگاه شاعر دریافت. امّا صددرصد هم نمیتوان از نظر روانشناسان احتمال هرگونه اظهاروعقیدهای را سلب نمود
.
پرکاربردترین رنگها در دیوان او رنگ سرخ، سیاه و سپس رنگ زرد است
. روانشناسان همانطورکه در مقدمه اشاره شده است، کاربرد رنگ سرخ را نشانی از نشاط، سرزندگی و حیات و کاربرد رنگ سیاه را نشانی از توجّه به تجمّل، اشرافیّت و قدرت دانستهاند. اغلب رنگهایی که شاعر با استفاده از ساختار
(اسم + ین )یا (ی) ساخته، برگرفته از نام گیاهان و سنگهای ارزشمندی است که بازگوی حقیقت تموّل، رفاه و تجمّلات دنیای شاعراست
.
انگور سیاهست و چو ماهست و عجب نیست
زیـرا کـه سیـاهی صـفـت مـاه روان است
(همان:ب171 ص 13
)
چون که زرین قدحی بر کف سیـمیـن صنمی
یـا درخـشنـده چـراغـی بـه مـیـان پـرنـا
(همان: ب 12ص 1
) فـرو کـشـید گـل سـرخ روی بـنــد از روی بـرآوریــدگــل مـشـکـبـوی سـر ز تـراس
(همان:ب 807ص 57
)
به یک یک رنگهای کاربرد یافته در دیوان وی توجه کنید! رنگهایی؛ مثل
: زبرجدی، لاجوردی، زعفرانی، عقیقین، سیمین، زرین، پیروزه ای، زمرّدین و یاقوتین است که وجه مشترک همهی آنها، غیر از ارزش بالای مادّی این کانیها، شرایط زندگی شاعر و حضور او در چنین محیطی است که باعث میشود تا شاعر این رنگها را در اشعارش به وفور انعکاس دهد. علاوه بر رنگها، انتخاب عناصر و پدیدهها نیز در روانشناسی شخصیتی فرد میتواند، مؤثّر باشد گرچه این مبحث ارتباطی به موضوع این پژوهش ندارد
. چـشـم خـجـسـتـه را مـژه زرد و میـان سیاه
پـرده زبـرجـدیـن و عـقیـقـیـن رمــد بــود
(همان:ب 413ص29
) نتیجه
همانگونه که ملاحظه گردید، غالب رنگها در اشعار رودکی، فرخّی، کسایی و منوچهری در قصاید استفاده شده و همگی آنها حالت یکنواخت و مشابهی دارد، بجز شاهنامه که رنگهای سیاه، زرین(زرد) دارای بالاترین بسامد است که آن هم به دلیل توصیف صحنههای رزم است. اگر کمی در این امر تأمّل شود، متوجّه میشویم که همه شاعران فوق دارای یک نکته مشترکند، که آن کاربرد رنگ در حالت هوشیاری کامل و با هدف از پیش تعیین شده است که این امر با نظریهی یونگ در تناقض است. زیرا زمانی میتوان براساس رنگها، فرد را روانشناسی کرد که فرد، رنگ ها را ناخواسته انتخاب نماید که بیتردید برآورد شخصیّتی مناسبی از اومیتوان به عمل آورد. با توجّه به آن که شاعران مدیحهسرا ملتزمان سلطان یا امرا بوده و در مراسم و شکارگاهها و میدان های کارزار حضور داشته، ناگزیر به انتخاب محتوا و مضمونها سفارشی دربار بودهاند و مجبور به سرایش شعرهاییدر قالب مشخص(قصیده) ومضامین از پیش سفارش شده
(مدیحه) بودند، و این امر مانع از آن میشود که شاعر منّویات و احساسات خویش را با شور و حال(خلسگی) بیان کند. وبیتردید نمیتوان از این طریق، شاعر سبک خراسانی را در انتخاب رنگها روان شناسی کرد و این قاعده تقریباً مشمول حال غالب شاعران سبک عراقی است که غزل را به عنوان گستردهترین افق بیان احساسات به کار میگیرند
. منابع و مآخذ
1. رودکی (1386)، دیوان اشعار، به کوشش فرشید اقبال، تهران: چاپ اقبال، چ دوم
2. توکّلی، حمید (1371) رنگ در تصویر سینمایی، تهران: دانشگاه تربیت مدرس
3. سان، هوارد و دوروتي (1378) زندگي با رنگ، ترجمهي نغمه صفاريان، تهران: حكايت
4. شفیعی کدکنی، محمّدرضا (1386)، صور خیال در شعر فارسی، تهران: انتشارات آگاه، چ دهم
5. شمیسا، سیروس (1383)، بیان، تهران: انتشارات فردوس، چ هشتم
6. فرّخی سیستانی (1349)، دیوان، به کوشش محمّد دبیرسیاقی، تهران: انتشارات زّوار
7. کسایی مروزی (1379)، دیوان، به کوشش محمّد امین ریاحی، تهران: انتشارات علمی، چ هشتم
8. کزّازی، میرجلالالدین (1383)، نامهی باستان، تهران: انتشارات سمت
9. منوچهری دامغانی (1372)، دیوان اشعار، به کوشش احمد علی امامی افشار، تهران: بنیاد، چ دوم
8. هاشمپور سبحانی، توفیق (1372)، فرخی سیستانی و کسایی مروزی، تهران: دانشگاه پیام نور