سومریان باستان
سومریان از اقوام باستانی ساکن در جنوب سرزمین کنونی
عراقیعنی
میانرودان (سرزمین میانِ دو رود
دجلهو
فرات) و شمال
خلیج فارسبودند. ایشان از جمله در شهر باستانی
بابلسکنی داشتند و تمدنی پرمایه را پیریزی نمودند
. شهرهای سومر/شومر عبارت بود از «اور»، «اوروک »، یا «ارخ »، «نیب پور
»،
«لارسا». در سفر پیدایش این ناحیه را سرزمین «شنعار» نامیده اند.حکومت آن در حدود ۳۰۰۰ ق .م . تشکیل گردید و در هزاره ٔ دوم (۲۱۱۵ ق .م .) منقرض شد و قلمرو آنان ضمیمه ٔ آشور و بابل گردید.
سومریها قومی بودند که خود شاخهای جدا از نظر نژادی و زبانی تشکیل میدادند و با هیچیک از اقوام امروزی خویشاوندی ندارند. زبان آنها نیز تکخانواده است
ریشه نام اصطلاح سومری به ساکنان غیرسامی جنوب میان رودان توسط
اکدیانسامی داده میشد.سومریان خود را با نام
اوگ ساگ گیگا ( ùĝ saĝ gíg-ga ) به معنی
مردمان سیاه سر مینامیدند
.[۷]واژه سومر در
زبان اکدی ممکن است گویش آن منطقه جغرافیایی باشد.اما رواج اصطلاح اکدی سومر
(šumerû) نامشخص است
.[۸][۹]اصطلاح
شینار در
کتاب مقدس،
Sngr در مصری، شانهار
((Šanhar(a) در هیتی میتواند نوع گویش غربی شومر
(Shumer) باشد.
ورود سومریان تاریخ ورود سومریان به این سرزمین دقیقا معلوم نیست، ولی بر اساس کاوشهای باستانشناسی سومریان حدودا ۴۵۰۰سال پ.م نخستین تمدن درخشان بشری را پایه گذاری کردند و دولت شهرهای باشکوهی چون اور،
اوروک،
نیپور،
کیش، لاگاش،
اریدوو غیره بنا نهادند، لازمه ایجاد چنین تمدنی اینست که سومریان حداقل ۵۰۰ سال قبل از به وجود آوردن دولت شهرها، در منطقه حضورداشته باشند یعنی میتوان گفت سومریان ۴۵۰۰-۵۰۰۰ سال پ.م در منطقه میانرودان بودهاند.این باور که چرا سومریان را نخستین قوم شکل یافته میخوانند چند علت دارد.ابتداییترین و برترین آثار کشاورزی که نشانه زندگی اجتماعی آنان است، ابزار سازی ودانش استفاده از فلزات، خط و نوشته که مهمترین اختراع بشری است(خط سومریان میخی بوده و حدود ۴۵۰۰_۵۰۰۰ سال قدمت دارد.)و وجود شهرهای مستقل
. شهرهای سومری سومر (به اکدی:شومرو
Šumeruبه سومری
کی اِن گیر (ki-en-ĝir) تقریبا به معنی سرزمین اربابان متمدن یا سرزمین مادری
)[۱۰])[۸]تا چهار هزار سال پیش از میلاد دارای ۱۰ دولتشهر مستقل بود که توسط کانالها و سنگ چینها از یکدیگر مجزا شده بودند.هر کدام از این دولتشهرها گرداگرد یک معبد که به خدای خاص که محافظ شهر بود و یک فرماندار مذهبی
(انسی) یا یک پادشاه (لوگال) که بصورت تنگاتنگی با مناسک مذهبی شهر گره خورده بودند تشکیل شده بودند
. خاستگاه سومریان درباره خاستگاه سومریان پیش از آمدن ایشان به میانرودان هیچ سند و گواه و راهنمای تاریخی وجود ندارد
. زبان سومری زبان سومری یک
زبان پیوندیاست.زبانشناسان
زبان سومری را جزء
زبان های تکخانواده (منفرد) یعنی بدون خویشاوندی در میان زبانهای امروزی دسته بندی کردهاند
لوحه
سومری دربرگیرنده نامهای خدایان سومری به
خط میخی حدود سده ۲۴ پیش از میلاد
. دانشنامه بریتانیکامینویسد: «زبان سومری، زبانی منفرد و کهنترین زبان مکتوب موجود است. این زبان برای نخستین بار در حدود ۳۱۰۰ پ.م در جنوب میانرودان گواهی گردیده و در طول هزاره سوم پ.م. رشد و توسعه یافتهاست. در حدود ۲۰۰۰ پ.م، زبان سومری به عنوان زبانی محاورهای، با زبان سامی اکدی (آشوری- بابلی) جای گزین شد اما کاربرد کتبی آن کمابیش تا پایان حیات زبان اکدی، در حوالی آغاز عصر مسیحیت، ادامه داشت. زبان سومری هرگز بسیار فراتر از مرزهای اصلی خود در جنوب میان رودان توسعه نیافت؛ شمار اندک گویندگان بومی این زبان، تناسبی با اهمیت عظیم و تأثیرات زبان سومری بر توسعه تمدن میان رودان و تمدنهای دیگر، در همه مراحل آنان، نداشت
» وامواژههای سومری در دیگر زبانها - دیپی: واژه سومری دوب DUBکه معنی کتیبه و سنگ نوشته را دارد، در زبان ایلامی (خوزی) به گونهٔ Tup-pi-me به همان معنا دیده میشود. در زبان فارسی باستان نیز به گونهٔ دیپی دیده میشود. و از آن مشتقات گوناگونی درست شد مانند دیپیر (دبیر)، دیپیستان (دبستان)، دیپیوان (دیوان) و دبیرستان. اما این که این واژه از کدام زبان است شاید براستی نتوان مشخص کرد، زیرا ایلامیها هم همپای سومریان بودهاند.
تصورات دینی سومریان کاسه
سامرامتعلق به ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد نگهداری شده در
موزه پرگامونبرلین.نماد
سواستیکادر مرکز آن مشخص است
] باستانشناسان براین باورند که سومریان دارای دین پگانی بودهاند
. مردمان آن اعصار مانند ایلامیان، هورییان، کاسیها، اورارتوها و... همه چندخدایی بوده اند. ذکر این نکته لازم است که پگانیسم سومریان با نوع پگانیسم اکدیان وآشوریان فرق اساسی داشتهاست
. علاوه بر خدایگان مجزایی که مختص هر شهر سومری بودهاست سه ربالنوع مشترک نیزداشتهاند
: ۱
- آنو – فرمانروای آسمانها
۲
- بئل – خدای زمین
۳
- اِآ – خدای دره عمیق
خدایان مذکور الهه روحهای پاک ونجیب بودند وسومریان برای در امان ماندن از ارواح خبیث، دعفریت و دیو قربانی نموده و نذرونیاز میکردند. به بیان دیگر ایشان به مثابه تعلیمات پسین دین زرتشت به دو نیروی خیر وشر اعتقاد داشتند، آنها به روح و غلبه نهایی خیر بر شر اعتقاد داشته و برای در امان ماندن از شر، قربانی میکردند. بعضی از خدایان دارای همسر بودند و بسیاری از رب النوعها نیز دارای پدری از جنس خدا بودند
. از نظر سومریان، خداوندان نیز چون انسان دارای غضب، شهوت، سنگ دلی، عشق، نفرت و سایر صفات بودند و مانند روحانیان زرتشتی خادمان دینی سومری نیز ارج و قرب فراوانی در تودههای مردم داشتند
. ملوک سومرپیشوای دین هم بودند و خود را قائم مقام و کاهن اعظم خداوند شهر خویش میخواندند و بیشتر دارائی خود را صرف ساختن معابد وی میکردند و تا میتوانستند عبادتگاه را بزرگ و زیبا میساختند
.[۱] سومریان اعتقاد داشتند که خدایان نیز چون شاهان زندگی توام با رفاه و آسایش دارند به این دلیل عبادتگاهایشان را مزین به اشیای قیمتی و جواهرات و وسایل زینتی میکردند که شباهتی تام با آتشکدههای زرتشتی داشتهاست
. سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام
دیلمون (Dilmun) بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود. باغ مقدس که خدایان در آن زندگی میکردند. آنچه برای زنده ماندن این باغ لازم بود آب تازه بود که اوتو
(Utu) خدای خورشید باید از زمین به آن باغ مقدس بیاورد
.[۱۵] آنان بزرگِ شهر را “پاتئسی” مینامیدند و اعتقاد داشتند که او به نیابت از خدایان به رتق وفتق امور شهر میپردازد
. ادبیات سومری از میان همه هنرها، شاید عالیترین دستاورد سومریان ادبیات بوده باشد
. پژوهشگران ادبیات سومری را به هشت مقوله تقسیم کرده اند: اساطیر، داستانهای حماسی، سروده ها، مرثیه ها، اسناد تاریخی، رسالات، احکام
(دستورات اخلاقی) و ضرب المثل ها. نوشتههای سومری در سراسر خاور نزدیک باستان ترجمه و نسخه برداری شدند و بر نوشتههای عبری و یونانی تاثیر نهادند. از میان اساطیر متعدد سومری، سه اسطوره به داستانهای عهد عتیق شباهت دارند. یکی از این اسطورهها داستان آدمیانی را میگوید که از گل آفریده شده بودند و در سرزمینی پر بار موسوم به
دیلمونمی زیسته اند که در آن نه بیماری بود و نه مرگ، ولی از آب شیرین هم خبری نبود
. انکیفرمان میدهد آب شیرین را از زمین، چونان نهری که از باغ بهشت جاری است بیاورند. بدین سان دیلمون باغی ملکوتی میشود. این اسطوره از زنی میگوید که به انکی گیاهانی پیشکش میکند که نفرین برایش میآورند و سبب درد دنده اش میشوند. آن گاه یک «بانوی دنده» برای درمان آن خلق میشود. دو داستان دیگر
طوفان نوح و صبر
ایوب هستند
. [۱۶]