مغز یک انسان بالغ حدود یکصد میلیارد نورون (سلول عصبی) دارد، هر کدام از این نورون ها به وسیله پنج هزار سیناپس یا حتی بیشتر، با نورونهای مجاور خود ارتباط برقرار می کنند. مغز این توانایی را دارد که در هر ثانیه یک میلیون ارتباط جدید برقرار کند. مغز می تواند اطلاعات مربوط به یک قرن زندگی (البته اگر کسی این قدر زنده بماند) را ثبت، بازیابی و اصلاح کند. مغز با استفاده از انواع حس گرها (اعم از حساس به لرزش، پرتوهای مغناطیسی، موادشیمیای و فشار) اطلاعات محیط پیرامون ما را در چند میلی ثانیه اولویت دهی و طبقه بندی می کند. مغز حدود 640عضله را هماهنگ می کند و محتوای انرژی، تولید مثل و علائم حیاتی را تحت کنترل دارد. با اندکی فکر و آزاد کردن ذهن، به فلسفه وجود خویش پی می بریم و از تجربیات خود و تجربیات افرادی که تا به حال ندیده ایم، آموزش های لازم را کسب می کنیم. بعضی مغزها توانایی های بیشتری از سایر مغزها دارند!
چرا برخی افراد باهوش تر و با استعدادتر هستند؟ آیا عاملی فیزیکی یا فیزیولوژیکی در این اثر نقش دارد؟
اکنون ما به بررسی بعضی ازاین مغزهای خارق العاده می پردازیم و خواهیم دید که چرا بعضی از مغزها فراتر از حدود توانایی های مغز انسان به نظر می رسند.
ضریب هوشی بالا
هوش، مفهومی مشکل برای توضیح دادن است، بنابراین، عدم توانایی در نشان دادن مکان مرتبط باهوش در مغز امری غیر منتظره نیست. بیشتر مطالعاتی که تاکنون صورت گرفته، عواملی چون اندازه، حجم، وزن یا محیط مغز را باهوش فرد مرتبط می دانند. برای نمونه، «ساندرا ویتلسون» از دانشگاه «مک مستر» کانادا، مغز 100 فرد را که درزمان حیات خود نمره هوشی (IQ)متفاوتی را در آزمون های مربوطه کسب کرده بودند، پس از مرگ آنها مورد بررسی قرار داد. وی دریافت اگر چه ارتباط های مثبتی بین حجم نیمکره های مغز و نمره ضریب هوش افراد وجود دارد، اما این ارتباط ها به عوامل دیگری مثل جنسیت، دست چپ یا راست بودن فرد هر نوع آزمونی که فرد در آن نمره هوش دریافت کرده است، نیز بستگی دارد. برای مثال، هوش بالا در استفاده از کلمات در برابر تصاویر(هوش شفاهی یا verbal intelligence) به طور قوی در زنان با حجم مغز مرتبط بود و در مردان به راست دست بودن آنها. همچنین در زنان، توانایی تجسم فضایی ارتباط زیادی با حجم مغز آنان داشت، اگرچه این ارتباط ضعیف تر از ارتباط هوش شفاهی با حجم مغز بود.
یقیناً اندازه مغز تمام داستان نیست. در خانم ها و آقایان با اندازه بدنی یکسان، مغز خانم ها کوچکتر است، با این حال تفاوت چشمگیری بین مغز خانم ها و آقایان وجود ندارد. در کتاب رکوردهای گینس، زنی به نام ماریلین واس ساوانت» در بین سالهای 1986 تا 1989 رکورد داشتن بالاترین (IQ) را به نام خود ثبت کرده است. اما مشخص شده به علت محدودیت ها و دشواری های زیاد در تعیین نمره هوش فرد، طبقه بندی افراد بر حسب نمره هوش با محدودیت های زیادی همراه است. برای مثال مشخص شده نمره هوش واس ساوانت، بسته به نوع آزمون، شرایط آزمون و روز انجام آن بین 186 تا 228 متغیر بوده است.
اگر اندازه مغز نمی تواند همه چیز را روشن کند، آیا فعالیت مغزی می تواند سر نخ هایی را ارائه کند؟ در سال 2000 یک گروه تحقیقاتی به رهبری«جان دانکن» از دانشگاه کمبریج انگلستان، منطقه ای از مغز را به نام «نقطه(1)G» شناسایی کردند که به نظر می رسد با هوش عمومی مرتبط است و در آزمون های (IQ) مورد ارزیابی قرار می گیرد. تصویر برداری های PETنشان دادند که روش هایی که برای اندازه گیری هوش عمومی یا «هوش G» تعریف شده اند، نمی توانند بخش های زیادی از مغز را آن طور که انتظار می رود در گیر کنند، بلکه باعث ایجاد فعالیت در بخش هایی بسیار اختصاصی در «قشر پیشانی - جانبی»(2) مغز می شوند. در مورد فعالیت هایی که در بخش G به خوبی اندازه گیری نمی شوند. شاخص های فعالیت پیچیده تر می شوند. کاملاً مشخص نیست که این یافته ها به چه معنا خواهد بود یا این منطقه چه کاری انجام می دهد، اما به نظر می رسد کارآیی و ارتباطات مغزی و فعالیت تمرکز یافته ممکن است مهم تر از اندازه مغز باشد.
هوش ممکن است با «حافظه عملکردی»(3) نیز مرتبط باشد، این بخش در شیار پیشانی جلویی و میانی (4) واقع شده است که منطقه ای نزدیک نقطه G مغز است. اغلب امکان آموزش حافظه عملکردی با تمرین ممکن است و این تمرین ها می تواند(IQ) را افزایش دهند، به خصوص در مورد هوش سیا (5) که توانایی حل مسائل جدید را فراهم می کند. با این حال، این روش ممکن است به جای شناسایی ساختارهای مغزی مرتبط با هوش، فقط نمرات بهتر در آزمون هوش را سبب شود.
اخیراً «فیلیپ شاو» از مؤسسه ملی سلامت روان در بالتیمور، یک تفاوت تکاملی مرتبط با (IQ) را یافته است. گروه تحقیقاتی او، بیش از 300 فرد کودک و نوجوان بین 8 تا 18 سال را در مورد مطالعه قرار دادند و آنها را در سه گروه (IQ) متوسط (IQ > 108) و IQ بالا (IQ > 120) و IQ فوق العاده (IQ > 120) تقسیم بندی کرده اند. با بررسی قشر مغز در این افراد، آنها متوجه شدند که تا سن 18 سالگی هیچ تفاوتی بین اندازه قشر مغز در بین افراد سه گروه مختلف وجود ندارد. اما آنها با بررسی بیشتر قشر مغز افراد متوجه شدند که در افراد گروه IQ متوسط، ضخامت قشر مغز تا سن 8 سالگی به حداکثر خود می رسید و سپس شروع به نازک شدن می کرد، اما در افراد گروه IQ فوق العاده ضخامت قشر مغز تا سن 7 سالگی نسبت به گروه IQ میانگین نازک تر بود اما ضخیم شدن آن تا سن 11 تا 12 سالگی ادامه پیدا می کرد و بعد از آن شروع به نازک شدن می کرد. گروه IQ بالا در بین او دو گروه قرار می گرفتند. شاو نتیجه گرفت که هوش یک پدیده پویاست که با شکل گیری مغز در این دوران مرتبط است.