همدلی وهمیاری
همدلی چیست ؟، وقتی یکدفعه فردی غمگین و ناراحت شروع به درد و دل با ما می کند چه کار باید بکنیم؟ آیا تسکین دادن او کار درستی است؟ آیا اساسا چنین فردی نیاز به تسکین و توصیه دارد؟
همدلی چیست؟ همدلی، درک احساس و فهم تجربه ی حسی دیگران با توانایی دید از نگاه آنها و قرار دادن خود در جایگاه آنهاست. وقتی موضوع همدلی مطرح میشود، منظور ما همان دیدن نیمه خالی لیوان است. همدلی یعنی اینکه بفهمید طرف مقابل از چه چیزی در رنج است؛ چه مسئلهای او را نارحت میکند و چطور میتوانید خود را جای او بگذارید و احساس او را درک کنید. همدلی رابطه شما را با دیگران مستحکم میکند؛ اجازه میدهد آنها را درک کنید و آنها نیز شما را بفهمند.
همدلی کردن یعنی شناخت احساسات و هیجانات دیگران و دیدن دنیا از دریچه چشم آنها. این تجربه میتواند تجربه احساساتی با کیفیتی مشابه باشد (مثلا تجربه احساس ناراحتی زمانی که دیگری ناراحت است) یا میتواند واکنشی به موقعیتی باشد که دیگری در آن قرار دارد (مثلا تجربه احساس شفقت و دلسوزی بخاطر احساس ناراحتی و اندوه دیگری).
همدلی یکی از مهم ترین مهارت های هوش اجتماعی، و پل ارتباطی ما با دیگران است. همدلی باعث می شود که بتوانیم عقاید مختلف را بپذیریم و درک کنیم و رفتار های خود را متناسب با شخصیت افراد و موقعیت انتخاب کنیم. اگر در روابط خود همدلی نداشته باشیم حس ناامنی و بی اعتمادی را به دیگران منتقل می کنیم، همچنین باعث تشدید و افزایش تعارضات در روابطمان می شویم.
همدلی با همدردی یا دلسوزی تفاوت دارد. همدلی بیشتر به این معنی است که، با کسی چیزی را احساس کنیم، نه اینکه برای کسی احساسی(مانند دلسوزی) داشته باشیم. واژه همدلی به دو مفهوم اصلی اشاره میکند. نخستین مفهوم در بردارنده فرآیند شناخت و نگاه کردن از زاویه دید دیگری است. یعنی تصور کردن افکار و احساسات او و هر چیزی که چنین رفتاری را در او تحریک میکند. مفهوم دوم، عبارت است از تجربه کردن یک واکنش عاطفی در همان موقعیتی که دیگری در آن قرار دارد.
افراد خودشیفته و سایکوپت(ضد اجتماع) از همدلی بویی نبرده اند. این افراد چیزی فراتر از دیدگاه ها و نیازهای خود را نمیتوانند ببینند. سیاست مدارانی که با بیتفاوتی، احساسات مردم و ملتی که آنها را انتخاب کردند را نادیده میگیرند، هم فاقد همدلی هستند.
صرف نظر از نشان دادن خطرات قابل توجه فقدان همدلی، باید بدانیم که روابط روزانه ما به توانایی ما در نگاه کردن از زاویه دید دیگران و درک کردن و فهمیدن آنها وابسته است. سهیم شدن در احساسات دیگران نیز انسانها را با یکدیگر نزدیک و یگانه میکند. ما اغلب بصورت آگاهانه از مهارتهای نگاه کردن و مشاهده کردن مسائل از زاویه دید دیگران استفاده میکنیم تا به درک بهتری از موقعیت آنها دست یابیم.
همدلی سه نوع دارد : ۱- شناختی : یعنی فهم و درک افکار و احساسات دیگران با استفاده از منطق و تعقل خود و بدون همدردی با آن ها. این نوع همدلی غالبا با احساسات کمتری همراه است.
۲- عاطفی : تجربه ی احساسی با دیگران، طوری که شما هم با آن ها همان احساسی که دارند را تجربه کنید. این نوع همدلی می تواند به ضرر خود فرد باشد. به عنوان مثال، این نوع همدلی اصلا برای پزشکان یا پرستاران مناسب نیست زیرا در این حالت فرد فاقد مهارت های مدیریت بحران و مدیریت خود است و بازدهی مثبت عملکرد وی کاهش می یابد. این نوع همدلی معمولا بیش از حد درگیر احساسات و عواطف است و منطق کمتری در آن دیده می شود.
۳- شفقت و دل رحمی : یعنی فهم و درک احساسات دیگران و انجام اقداماتی در جهت کمک به آن ها. این حالت، بهترین نوع همدلی است، زیرا علاوه بر درک طرف مقابل، اقدامی عملی در جهت رفع مشکل او نیز انجام می دهیم. این نوع همدلی نه بیش از حد درگیر احساسات می شود و نه خیلی درگیر منطق است، بلکه هر دو، عقل و عاطفه، را در کنار هم استفاده می کند.
چطور می توانیم به افرادی همدل با دیگران تبدیل شویم؟ از قضاوت و ارزیابی های نابجای دیگران دوری کنیم.
در هنگام ارتباط با دیگران با تمام وجود به حرف های طرف مقابل گوش کنیم.
سعی کنیم نیاز ها و توانمندیهای طرف مقابل خود را درک کنیم.
افراد مختلف و مخالف را همانگونه که هستند بپذیریم.
در لحظات مختلف سعی کنیم خود را جای دیگران بگذاریم.
بدون هیچ قید و شرطی دیگران را دوست داشته باشیم.
به دیگران فرصت دهیم تا احساسات خود را به راحتی بیان کنند.
به احساسات خودمان آگاهی داشته باشیم (مهارت خودآگاهی) تا بهتر بتوانیم احساسات دیگران را درک کنیم.
تحت هیچ شرایطی تظاهر به همدلی نکنیم و به احساسات دیگران لطمه نزنیم.
هنگام همدلی به حالات چهره و حرکات طرف مقابل و رفتارهای غیر کلامی او توجه کنیم.
با درک احساسات طرف مقابل به او بفهمانیم برایش احترام قائل هستیم.
هنگام بروز مشکل، احساسات خود را با کلمات دقیق و مناسب در میان بگذاریم.
هنگام همدلی، احساسات خود را شمرده و دقیق بیان کنیم تا طرف مقابل احساس آرامش کند.
با برقراری روابط صمیمانه در خانواده، روحیه همدلی اعضای خانواده را تقویت کنیم.
در همدلی دیگران با ما، آن ها را مقصر ندانیم و سرزنش نکنیم.
هنگام همدلی برای طرف مقابل دلسوزی یا ترحم نکنیم.
مشکلات دیگران را کوچک و بی ارزش نپنداریم.
چطور میتوانیم همدلی را افزایش دهیم ؟ - خود را در موقعیت فرد مقابل تصور کنید.
اگر لحظه ای خود را به جای فرد مقابل تجسم کنیم به درک بهتری از مسئله خواهیم رسید. با تصور خود در چنین شرایطی متوجه خواهیم شد که تنها چیزی که در این موقعیت از آن نفرت داریم شنیدن توصیه و تسکین های دیگران است.حرف هایی مثلِ “با گذر زمان حالت بهتر می شود”، “انقدر به خودت سخت نگیر، مشکلت چندان هم بزرگ نیست”، “نباید از خودت انتظار داشته باشی در بار اول هیچ اشتباهی نکنی” و… جز ناراحت تر کردن فرد مقابل تاثیر دیگری ندارد.مسئله ی بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد اینکه وقتی کسی مشکلی دارد و در حال رنجیدن است نیاز به همدلی و همدردی دارد نه راه حل. زمانی که ما بر دیدگاه خودمان یا دیدگاه دیگران متمرکز میشویم، بسیاری از شبکههای یکسان در مغز ما فعال میشوند. در این مدل، عمل بر این اصل استوار است که زمانیکه ما با وضعیت و موقعیت دیگری احساس همدلی میکنیم، در واقع ما هم میتوانیم همان فرآیندهای بیولوژیکی غیر ارادی و احساسات فیزیکی و بدنی فردی که مشاهده میکنیم را تجربه کنیم.
روش تصور کردن خود در موقعیت دیگران باید با احتیاط کامل انجام شود. زمانی که این کار را بیش از اندازه انجام دهیم، شخصا بیشتر ناراحت و مضطرب میشویم و بجای آنکه بر احساسات فردی که میخواهیم او را درک کنیم متمرکز شویم، بیشتر با احساسات خود درگیر میشویم.
ناراحتی و پریشانی شخصی موجب میشود که انگیزه ما برای درک مشکلات فرد دیگر یا کمک به او کم شود. همچنین پژوهشها نشان میدهند هنگامی که برای درک دیگران از خودمان به عنوان یک نقطه شروع یا لنگر استفاده میکنیم، نمیتوانیم به اندازه کافی از زاویه دید خود فاصله بگیریم. بنابراین، در حالیکه استفاده از افکار ما بعنوان یک نقطه شروع روشی مفید و موثر است اما باید به یاد داشته باشیم که تعابیر و تفاسیر فرد مقابل میتواند کاملا متفاوت با تعابیر ما از ماجرا باشد.
۲- از تجربههای شخصی خود استفاده کنید.
برخی اوقات آنچه که دیگری تجربه میکند را به چیزی که قبلا خودمان تجربه کردهایم نسبت میدهیم. قطع شدن روابط، مشکلات کاری، مرگ یا از دست دادن عزیزان، قربانی شدن در یک جنایت و عمل وحشیانه و حتی تجربههای جسمی دردآور را میتوان نمونه هایی از این
تجربیات دانست. فکر کردن به تجربههای قبلی خودمان باعث میشود که مشاهده ماجرا از زاویه دید فرد دیگری که در موقعیتی مشابه با آن تجربه قرار دارد، برای ما آسان تر شود.
زمانی که شما تجربهای مشابه داشتهاید و بواسطه این تجربه مشابه میتوانید بفهمید که در مغز فرد مقابلتان چه میگذرد، از گفتن این جمله به او خودداری کنید: من میدانم که تو چه احساسی داری . ما نباید این تصور را داشته باشیم که تجربههای ما دقیقا همان تجربههای مشابه فرد مقابلمان است. قطع شدن یک رابطه کوتاه مدت در دوران نوجوانی کاملا متفاوت است با پایان یافتن یک رابطه بلند مدت که فرزندان و پیوندهای مالی هم در آن دیده میشود. ما موقعیت جدایی را تجربه کرده و آن را پشت سر گذاشتهایم و درک کردن فردی که در مراحل آغازین چنین تجربهای است میتواند سخت باشد.
۳- در عصبانیت به خودتان وقت بیشتری بدهید.
عصبانیت یک فرآیند شناختی پیچیده است و به توجه شما نیاز دارد، به همین جهت قرار دادن خود در موقعیت فرد مقابل و مشاهده ماجرا از زاویه دید او به هنگام عصبانیت تاثیری ندارد. حتی همدلترین افراد در موقعیت عصبانیت تحت تاثیر قرار نمی گیرند. اگر میخواهید فردی که با او به مشکل برخوردهاید را درک کنید برای مدتی عقب نشینی کرده و صبر کنید تا خشمتان فروکش کند. احتمالا بعد از اینکه آرام شدید میبینید که برداشتهای اولیه شما از رفتار او دیگر وجود ندارد، مثلا این باور که او عمدا به شما آزار رسانده است .
۴- سریع قضاوت نکنید .
اگرچه واضح به نظر میرسد اما همیشه هنگامی که میخواهیم خود را به جای دیگران قرار بدهیم و ماجرا را از زاویه دید آنها مشاهده کنیم، پیشینه آنها را در نظر نمیگیریم. ما معمولا اعمال دیگران(بویژه اعمال منفی آن ها) را نشان دهنده نوع شخصیت آنها میدانیم. در مقابل، در مورد خودمان فکر می کنیم که اعمال و کارهای ما تحت تاثیر موقعیت هایی صورت میگیرد که در آنها قرار میگیریم.
مثال فردی را در نظر بگیرید که قبلا او را ندیدهاید و در جلسهای هستید که او دیرتر در جلسه حاضر میشود، در حالیکه پیراهنش از شلوارش بیرون زده و کاغذها از کیفش بیرون میریزد. احتمالا فکر می کنید که او فردی نامرتب، بیدقت و بیکفایت است. در مقابل وقتی خودتان در چنین موقعیتی قرار میگیرید، تاخیرتان را به خراب شدن ماشینتان یا مریض شدن گربه تان یا چیز دیگری نسبت میدهید.
مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که وقتی ما از مشاهدات خود در جلسه استفاده میکنیم تا نوع شخصیت احتمالی همکارمان را تعیین کنیم به نتایجی دست مییابیم که بر مبنای شواهدی محدود قرار گرفتهاند. در عوض، برای اینکه همدلی را بهتر بکار ببریم می توانیم توضیحات فرد برای چگونگی رفتارش در آن موقعیت خاص را شنیده(شاید گربه او هم بیمار بوده باشد) و تا زمانی که اطلاعات بیشتری در مورد او نداریم شخصیت او را قضاوت و نتیجه گیری نکنیم.
۵- گوش دهید .
بیشتر اطلاعاتی که برای درک دیگری به آن نیاز داریم توسط خود فرد در گفتارش یا از حالات چهره او و زبان بدنش به ما داده میشود. اغلب ما چنان درگیر توصیه دادن یا رسیدن به یک پاسخ میشویم که این نشانهها را از دست میدهیم. زمانی که به درستی گوش میدهیم و سوال میپرسیم، می توانیم این را شفاف کنیم که آنچه به آن فکر میکنیم اتفاق میافتد.
۶- نسبت به هیجانات بی تفاوت نباشید .
کسانی که همدلی دارند نسبت به هیجانات بی تفاوت نیستند. این افراد علائم هیجانی را در خود و در دیگران به خوبی می توانند تشخیص دهند. آن ها بی تفاوت از کنار هیجاناتی که در فرد مقابل ایجاد می شود نمی گذرند و واکنش ها و رفتار های خود را با هیجاناتی که در فرد مقابل بوجود آمده است تنظیم می کنند. به عنوان مثال، این افراد زمانی که دیگری غمگین یا ناامید است حرفی نمی زنند یا کاری نمی کنند که این حالت را در او تشدید کنند؛ یا وقتی شخص مقابل خشمگین است خیلی خوب می دانند که با چه رفتار هایی از بروز یا تشدید بحران در رابطه جلوگیری کنند.
۷- دیگران را تشویق و تقویت کنید .
کسانی که همدلی دارند دیگران را تشویق و تقویت می کنند. این افراد بر نقاط قوت افراد تاکید کرده و به آن ها کمک می کنند تا رشد کنند. افرادی که فاقد مهارت همدلی هستند به راحتی ذوق دیگران را کور می کنند، دائما در حال عیب جویی و سرزنش دیگران هستند و بر نقاط ضعف دیگران تاکید بیشتری دارند.
۸- ماجرا را از زاویه دید طرف مقابل ببینید.
دیدن ماجرا از زاویه دید طرف مقابل به ما کمک میکند تا پیشینه و موقعیت او یا افکاری که در مورد وضعیتی خاص دارد را درک کنیم. نگاه کردن به ماجرا از زاویه دید طرف مقابل به معنای انتخاب این زاویه دید برای خودمان یا موافقت با زاویه دید آن فرد نیست. شما میتوانید از زوایه دید فردی دیگر به ماجرایی نگاه کنید و همچنان احساس کنید که آنها برداشت نادرستی از کارها و اعمال شما دارند. بهرحال، نگاه کردن به موضوع از زوایه دید طرف مقابل به شما کمک میکند تا به این درک برسید که چرا فردی به گونهای خاص با شما رفتار کرده است.
نکته: احساسات و هیجانات خود را کنترل کنید دو نفر را تصور کنید که بر سر مساله ای بسیار عصبانی هستند. این دو نفر یک احساس واحد دارند، اما احساس خود را به شکل های مختلفی بروز می دهند. اولی به سرعت عکس العمل نشان می دهد فحاشی می کند و دیگری احساسات خود را کنترل می کند، از عکس العمل آتی خودداری و قبل از بروز هر عکس العملی فکر می کند. سهم خود را می بیند و سپس متناسب با موقعیت عکس العمل نشان می دهد. میزان مهارت افراد در بیان احساسات، ویژگی اجتماعی مهمی است که به برقراری ارتباط هرچه بهتر با دیگران کمک می کند. مهارت بیان احساس به شکل مناسب یکی از اجزای سازنده هوش هیجانی است. هوش هیجانی مجموعه ای از توانمندی هاست که طی آن فرد می تواند انگیزه خود را حفظ کرده و در مقابل ناملایمات پایداری کند. تکانش های خود را نیز کنترل کند و متناسب با موقعیت پاسخ مناسب بدهد.
حقیقت این است که یکی از عوامل مهم زیربنایی در دستیابی به همدلی، تسلط بر هیجانات و احساسات است. برای برقراری روابط همدلانه باید احساسات خود را شناخت، کنترل تکانش های خود را در دست گرفت و اجازه نداد پریشانی خاطر، تفکر را خدشه دار کند. انتقال احساسات منفی به دیگران و عدم کنترل هیجان ها نیز از مهم ترین عوامل تخریب روابط همدلانه است. یکی دیگر از ابزارهای مهم رسیدن به همدلی، گوش دادن و شنیدن صحبت های طرف مقابل است. برای کسب اطلاعات خوب و سودمند تنها شنیدن سخنان دیگران کافی نیست. آنچه مهم به حساب می آید، کیفیت گوش دادن است. واکنش های شما هنگام گوش کردن، سوالاتی که مطرح می کنید و حالات و حرکات شما، همگی در دقیق شنیدن موثر هستند.
برای این که بتوانید با دیگران همدلی کنید، باید واقعا گوش کنید. گوش کردن نیمه دیگر صحبت کردن نیست، بلکه به غیر از گوش کردن، از قلب و چشمان خود نیز مدد می گیرید. باید به طور موقت احساسات شخصی، انتظارات و پیش داوری ها را از دخالت در قدرت شنوایی خود دور نگه دارید و به همه چیز از دریچه چشم گوینده بنگرید. گوش کردن واقعی کار دشواری است و انرژی زیادی می طلبد. درد آشنایی، یک فن است و مانند هر فن دیگری باید با تمرین و ممارست با آن خو گرفت. برای پرورش این حس باید مترصد فرصت هایی باشید تا اوضاع و شرایط را از دیدگاه فرد دیگر ببینید. به عبارت دیگر، با کند و کاو در تمایلات و گرایش های فرد، از چشم اندازی که آنها به موضوعات می نگرند، بنگرید و آنگاه با صدای بلند به ایشان بگویید که اگر به جای آنها بودید چه احساسی داشتید.
با مهارت در این فن، شاهد تحولی عظیم در روابط خود برمبنای احساسات و افکار مشترک خواهید بود. این تمرین را ابتدا با کسانی آغاز کنید که با آنها روابط خوبی دارید. پس از آن که در این زمینه مهارت به دست آوردید، به تدریج سراغ افرادی بروید که از نظر عقاید و ارزش ها با شما تفاوت بیشتری دارند و ایجاد رابطه با آنها مشکل تر است و سرانجام افرادی را انتخاب کنید که به سختی می توانید افکار و عقاید آنها را درک کنید. به این ترتیب شما آموخته اید که چگونه با دیگران به بهترین وجه همدلی کنید و یک رابطه همدلانه توأم با دوستی و صمیمیت و احساس آرامش به وجود آورید.
چطور با دیگران هماهنگ شویم؟ راه های بسیاری برای رسیدن به هماهنگی با دیگران وجود دارد که در ادامه به برخی از مهم ترین این راه ها اشاره می کنیم:
زبان بدن: وضعیت نشستن، حرکت دست، شکل کلی ایستادن، زاویه سر، شیوه
شیوه سخن گفتن: بلندی، سرعت و لحن کلام، واژه های انتخابی، اصطلاحات خاص، واژه های بیگانه، اصطلاحات کوچه- بازاری و عبارات حرفه ای، چگونگی و شیوه سخن گفتن را معین می کند. واقعیت این است که تنظیم صدا، سرعت و آهنگ کلام، در رسیدن به همدلی به شما کمک خواهندکرد.
درک و پذیرش دیگران: هر چقدر بیشتر بتوانید شباهت های خود را با دیگران پیدا کنید و هر چقدر بیشتر تفاوت هایتان را بپذیرید و به آنها احترام بگذارید، امکان دستیابی به هماهنگی فکری- روانی و اجتماعی بیشتر خواهدشد و در نتیجه در برقراری روابط همدلانه موفق تر خواهید بود.
لیوان شیر روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دست فروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سال ها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت. سپس به اطاق مشاوره بازگشت تا هر چه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه اش را جلب کرد. چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته ان را خواند:
بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است.
حدیت در مورد همدلی امام على عليه السلام :
حُسنُ الاخلاقِ يُدِّرُ الرزاقَ و َيونِسَ الرِّفاقَ؛
خوش اخلاقى روزى ها را زياد مى كند و ميان دوستان انس و الفت پديد مى آورد.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص255 ، ح5382
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ مَا تَحَابُّوا وَ تَهَادَوْا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَة
امّت من تا هنگامى كه يكديگر را دوست بدارند، به يكديگر هديه دهند و امانتدارى كنند، در خير و خوبى خواهند بود.
عيون اخبار الرضا ج2 ، ص29
امام صادق عليه السلام :
مَن غَضِبَ عَلَيكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ و َلَم يَقُل فيكَ سوء فَاتَّخِذهُ لِنَفسكَ خَليلاً
هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.
معدن الجواهر ص 34