ورود به عالم برزخ
انسان به برزخ با مرگ آغاز می شود. مرگ به معنی قطع تعلق نفس از بدن می باشد و با رهایی نفس بسیاری از حجاب ها کنار می رود و نفس به بسیار از معارف حقیقی دست می یابد. اما این قطع تعلق با بسیاری از سختی ها حو فشار ها همراه است زیرا همواره چشم پوشی و مفارقت از وابستگی ها و عادت ها بسیار سخت است چه برسد به مفارقت از چیزی که از بدو وجود همراه انسان بوده است.
هنگام مرگ و انتقال انسان به عالم مذکور، رابطه وی با مخلوقات عالم آخرت برقرار می شود و حجاب مرتفع می گردد و مقامات آخرتی و غیبی به مرحله شهود و حضور می رسند و شخص محتضر تمامی حقایق غیبی را مشاهده می نماید. انبیا و ائمه اطهار (ع) و حضرت عزرائیل را می بیند در صورتی که از درد ها و از امراض و از مفارقت احبا و دوستان رنج می برد، و در همان حال کسانی که در اطراف وی هستند فشار نزع و جان کندن را مشاهده می نمایند. در همین هنگام ملائکه حاضر گردیده و بزودی مژده بهشت و سایر مواهب الهی و یا جهنم و سایر عقوبتها را وعده می دهند. اگر فرد محتضر از اهل شقاوت باشد با توجه به آینده مخوفی که پیش رو دارد بسیار سخت از این دنیا می رود و نزع بر او بسیار دشوار می گردد. و اگر اهل سعادت و فلاح باشد، با مژده ملائکه به راحتی چشم از دنیای مادی می پوشد و جان کندن برای او آسان می شود. قرآن در این زمینه می فرماید: «الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین امنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیاه الدنیا و فی الآخره لا تبدیل لکلمات الله ذلک هو الفوز العظیم.» (یونس، 62)
آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی (از حوادث آینده ی عالم) و اندوهی (از وقایع گذشته) در دل آنها نیست. آنان که اهل ایمان بوده و همواره خدا ترس بودند، در حیات دنیا و هم در آخرت پیوسته بشارت باد. سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست و این همان رستگاری بزرگ است.
قران ، مرگ و حیات را در کنار هم و به طور یکسان مخلوق خدا می داند. «الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا» (ملک، 2) این آیه در کمال صراحت روشنگر این حقیقت است که مرگوحیات دو امر وجودی هستند.
در فرهنگ قرآن مرگ به معنای«وفات» است، نه«فوت»؛ زیرا فوت به معنای زوال و نابودی است، ولی وفات به معنای اخذ تام و در اختیار گرفتن تمام و کمال یک حقیقت و انتقال آن به سرای دیگر است. این کار توسط فرشتگان مأمور وفات صورت می گیرد: «قل یتوفکم ملک الموت الذی و کل بکم ثم الی ربکم ترجعون» (سجده، 11) پس مرگ وفات است، نه فوت و انسان، «متوفی» است، نه «ضال» و مرگ توفی است، نه ضلالت و گم شدن در زمین. بنابراین، انسان با انتقال به سرای دیگر سفر جدیدی را آغاز می کند و به مقصد نهایی خود می رسد.
انتقال از دنیا به برزخ مرگ اول است و انتقال از برزخ به قیامت مرگ دوم. بنابراین، برزخ حیات اول و قیامت زندگی دوم او خواهد بود؛ زیرا مرگ و حیات امری نسبی و قیاسی است. مرگ مطلق به معنای تباهی و نابودی مطلق اصلا وجود ندارد؛ چنان که شر مطلق اصلا وجود ندارد و سراسر جهان خیر است. پس مرگ نسبی است؛ چنان که شر نسبی است. اما حیات نفسی است؛ یعنی سراسر عالم زنده است. یک موجود زنده چون از جایی به جای دیگر منتقل شود نسبت به مکان «منقول عنه» می میرد و نسبت به محل «منقول الیه» زنده می شود. آدمی هنگامی که وارد برزخ شد نسبت به دنیا مرده و نسبت به برزخ زنده است و وقتی به قیامت کبری انتقال یافت از برزخ مرده و نسبت به قیامت کبری زنده است. در همه ی این سیر و حرکت، مرگ به معنای تخلل و عدم، نابودی و فنای محض بین متحرک و مقصد محال است.
الحق ان النفس تنفصل عن البدن بسبب استقلالها فی الوجود علی التدریج، و تنقطع شیئا فشیئا من هذه النشاه الطبیعیه الی نشاه ثانیه، لما مر من اثبات الحرکه الذاتیه للوجود فی الجواهر المتعلقه بالمواد الهیولانیه، فالنفس تتحول فی ذاتها من طور الی طور، و تشتد فی تجوهرها من ضعف الی قوه، و کلما قویت النفس و قلت افاضه القوه منها علی البدن لانصرافها عنه الی جانب آخر ضعف البدن و قواه، و نقص و ذبل ذبولا طبیعیا حتی اذا بلغت غایتها فی الجوهر و مبلغها من الاستقلال ینقطع تعلقها عن البدن بالکلیه و تدبیرها ایاه و افاضتها علیه فعرض موت البدن.
سوال قبر
در رابطه با سوال قبر و کیفیت آن مطالب زیادی گفته شده، در این مورد که ماهیت سوال و جواب چیست و آیا واقعا این سوال و جواب در همان قبر اصطلاحی یعنی جایی که بدن در آن قرار می گیرد صورت می گیرد و یا اینکه منظور از قبر چیز دیگری است؟
مطابق مضمون و دلالت صریح و محکم بسیاری از روایات بعد از آنکه انسان وارد قبر شد، دو نفر ملک «نکیر و منکر یا بشیر و مبشر» وارد قبر شده و بعضی از مسائل اعتقادی را از وی سوال می کنند. مسائل مورد سوال عبارتند از: رب، نبی، دین، کتاب، قبله و امامت اهل بیت علیهم السلام و اگر نتواند به یکی از ائمه علیهم السلام اقرار کند و زبانش بند آید مسلما دین او مورد رضایت خداوند نبوده و سایر اقرارات او نیز فایده بخش نخواهد بود. بنابراین اعتقاد به سوال قبر را یکی از مسلمات و ضروریات دین شمرده اند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: اذا وضع الرجل فی قبره اتاه ملکان ملک عن یمینه و ملک عن یساره و اقیم الشیطان بین عینیه ... زمانی که انسان را در میان قبر می گذارند دو فرشته یکی از طرف راست و دیگری از طرف چپ می آیند و شیطان در برابرش قرار داده می شود.
معلوم می شود انسان پس از مرگ توانایی درک سخن دیگران و پاسخگویی به آنان را نیز دارد و این مستلزم قدرت بر تکلم است بنابراین استفاده می شود که قبر دو معنی داشته باشد. یکی محلی که شخص در آنجا مدفون است و دیگری جایی که روح در آنجا موجود است و در مقام سوال و جواب است و منظور از قبر اصلی و فشار قبر همین قسم اخیر است نه آن قبر ظاهری.
از بعضی از روایات استفاده می شود که سوال در قبر اختصاص به کسانی دارد که ایمان خود را خالص نموده و از مومنین صرف هستند، و یا کفر خود را خالص نموده و از کفار صرف هستند، و سایر فرق و دستجات را در قبر سوالی نمی شود و از مواخذه و سوال آنان صرف نظر می شود. امام باقر علیه السلام فرمودند: «لا یسال فی القبر الا من محض الایمان محضا او محض الکفر محضا. فقلت له: فسائر الناس؟ فقال یلهی لهم.»
در قبر از کسی سؤال نمی شود مگر آن کسی که ایمان خود را کاملا خالص نموده باشد، و یا آن کسی که کفر خود را خالص نموده باشد؛ و اما بقیه ی افراد از سؤال قبر آن ها صرف نظر می شود.
و علامه مجلسی رضوان الله علیه پس از ذکر این روایات در بیان آن فرموده است: «من» به فتح میم، اسم موصول است، و اگر به کسر میم به عنوان حرف جر گرفته شود و محض هم مصدر گرفته شود تا مفادش این شود که در قبر از اعمال سؤال نمی شود، بلکه از محض ایمان و کفر که عقائد باشد سؤال می گردد؛ این صحیح نیست زیرا که تصحیفی است که صریح اخبار بر خلاف آن است. و باید معنای آن را چنین دانست: از سؤال قبر مستضعفین متوسطین بین ایمان و کفر صرف نظر شده است.
و شیخ مفید رحمه الله علیه، به این معنی که در قبر از سؤال متوسطین بین ایمان و کفر صرف نظر می شود و سؤال اختصاص به مؤمنین محض یا کفار محض دارد تصریح فرموده و گفته است: راجع به این مسائل و سؤال در قبر و کیفیت آن دلیل عقلی نداریم بلکه دلیل منحصر در ادله ی سمعیه است و آن ها این چنین دلالت دارند.
فیض کاشانی در مورد قبر نظری دارد که عین عبارت او نقل می شود:
بخطر بالبال ان المنکر عباره عن جمله الاعمال التی فعلها الانسان فی الدنیا فتمثلت فی الاخره بصوره مناسبه لها، ما خوذ مما هو وصف الافعال فی الشرع اعنی المذکور فی مقابله المعروف و النکیر هو الانکار لغه، و لا یبعد ان یکون الانسان اذا فعله المنکر و تلک الحال انکره، و وبخ نفسه علیه، فتمثل تلک الهیئه الانکاریه او مبدئها من النفس بمثال مناسب لتلک النشاه.
و قد علمت: ان قوی النفس و مبادی آثارها کالحواس و مبادی اللحم و غیر ذلک یسمی فی الشرع بالملائکه ... و قال بعضی العلماء: انه لما کانت السعاده و الشقائه الجاعلین للنفس انما یحصل من جهه قوتین النظریه و العملیه، جعل ما یکتسب من کل واحده منهما ملکا، فان کان المکتسب جهلا مرکبا و رذائل اخلاق فمنکر و نکیر، و ان کان علما و مکارم الاخلاق فمبشر و بشیر، و من تصور ثواب القبر و عذابه یتصور ثواب الجنه و عذاب النار.
ترجمه: منکر (که یکی از فرشتگان مامور به سوال قبر است) عبارت از آن دسته اعمالی است که انسان در دنیا انجام داده، و در آخرت به صورتی مناسب آنچه در شرع توصیف شده مجسم می گردد، مثلا: وقتی که انسان افعال ناشایست و قبیح را انجام می دهد، آن عمل که از نفس سرچشمه گرفته، خود نفس که (سر چشمه آن است) از آن تنفر می کند، و خود را ملامت می کند پس همین حالت در قبر مجسم می شود و نفس از آن تنفر می جوید. در شرع چنین حالت «نکیر و منکر» نامیده شده است، زیرا: انکار و نکیر و منکر همه به یک معنی آمده است که عبارت از تنفر و انکار می باشد، و سابقا گفته شده که قوای نفس و غرایز انسانی در شرع ملائکه نامیده شده است.
آنگاه صاحب عبارت سخنان بعضی از علماء را شاهد گفتار خود قرار داده و می گوید:
بعضی از علما گفته اند: سعادت و شقاوت که در نفس حاصل می شود از ناحیه قوه نظریه و عملیه است و این دو قوه در زبان شرع «ملک» معرفی شده است پس اگر حاصل از این دو قوه رذائل اخلاقی و جهالت ها، مخصوصا جهل مرکب باشد، شرع او را منکر و نکیر معرفی می نماید و اگر مکارم اخلاقی و علم بر نفس انسان حاصل گردد در شرع او را مبشر و بشیر معرفی می کند. اگر کسی توانست ثواب و عقاب را در قبر تصور نماید بطور مسلم ثواب بهشت و عقاب جهنم را نیز می تواند تصور کند زیرا این دو از یک قماش است.
در نظر نویسنده ی این عبارت، سوال قبر همان تصورات نفس است که بعد از مفارقت از بدن در قبر مجسم و متمثل می شود و این تمثلات اگر علم و ملکات دیگر اخلاقی باشد به صورت بهشت و باغ و اگر جهالت و جهل مرکب باشد به صورت مار و عقرب متمثل می گردد و در شرع از چنین تصورات و ایجادات به (مبشر و بشیر و منکر و نکیر) تعبیر آورده شده است.
اما روایاتی که در این زمینه از حضرات معصومین علیهم السلام وارد شده دلالت بر حضور ملائکه در قبر است نه تجسم اعمال و این روایات بسیار زیاد است که به حد تواتر رسده و بنابراین سوال قبر از دیدگاه کتاب و سنت یک موضوع مسلم و ضروری است. اما این روایات دو گونه اند، عده ای از آنان دلالت بر این دارند که از جمیع افرادی که می میرند سوال خواهد شد اما عده دیگر از احادیث بیانگرند که سوال قبر برای همه نبوده و مخصوص کسانی است که مومن محض یا کافر محض باشند. و چون این ادله خاص و مقید هستند احادیثی را که دلالت بر عموم دارند و یا مطلق هستند را مخصص و مقید می سازند. بنابراین سوال قبر شامل افرادی مانند اطفال و دیوانگان و کسانی که حجت خدا بر آنها تمام نشده یعنی دعوت انبیا به آنها نرسیده نمی شود. اینگونه افراد در حال خواب و سبات می مانند و در حال رجاء (مرجون لامر الله) یعنی امیدوار به رحمت و قضاوت حکیمانه الهی مانده و در حال خاموشی عالم برزخ را به پایان می رسانند.
آیه الله جوادی معتقد است که سوال قبر برای همه انسان ها است:
به عقیده گروهی از دانشمندان سوال قبر ویژه ی افرادی است که ایمان محض دارند یا کافر محض هستند. اما از سایر مردم موقتا دست کشیده می شود و انان به حال خود رها می شوند ... لیکن قول حق مفاد روایاتی است که همه ی انسان ها را مشمول سوال و جواب می داند، گر چه شدت و ضعف دارد، برخی کمتر و بعضی بیشتر مورد سوال قرار می گیرند.
موضوع سوال در برزخ معنی عمیق و بخصوصی دارد و همانند همه ی مسائل و موضوعات دیگر از عمق خاصی برخوردار است و نقش اساسی تکوینی در تعیین مسیر حرکت انسان در برگشت به سوی قیامت دارد. ... با توجه به اینکه برزخ و قبر و عالمی که روح انسان بعد از مرگ در آن قرار می گیرد باطن همین حیات دنیوی است، و به تعبیر بهتر ظهور باطن انسان است و باطن هر انسانی با مرگ و ورود به برزخ برای او ظاهر می گردد، و آنچه در برزخ برای انسان پیش می آید در حقیقت ظهور و توسل باطن خود اوست و حیات باطنی هر انسانی در زندگی دنیوی حیات ظاهری او در برزخ خواهد بود، با توجه به این حقیقت می توان گفت که سوال ملکین در برزخ و قبر نیز ظهور همان سوال است که در باطن انسان در حیات دنیوی وجود دارد. ... این وضع باطنی انسان ها در زندگی دنیوی در برابر سوالات مطرح شده از ناحیه ملکین است و همین وضع باطنی است که در برزخ و در قبر ظاهر می گردد. کسی که در دنیا سوالات ملکین را جدی گرفته و به حقیقت نائل گردیده است و در جواب سوال «من ربک» جواب «الله ربی» گفته است در برزخ هم در برابر این سوال همین جواب را خواهد داد یعنی همین جریان باطنی در نظام برزخی به ظهور خواهد رسید و کسی که در حیات دنیوی سوالات ملکین را جدی نگرفته و با اباطیل به جواب پرداخته است در برزخ هم جواب او همان اباطیل و ندانم کاری خواهد بود یعنی باطن در آنجا ظاهر خواهد شد. ... بعد از سوال ملکین و جواب صحیح از انسان، وضع به خصوص و شرایط خاصی که توام با نعمت و آرامش و وسعت است برای انسان پیش می آید و در بهشت به روی او باز می گردد، و همین طور بعد از سوال ملکین و عجز انسان از جواب صحیح، وضع دیگر و شرایط مخصوص که توام با فشار و عذاب و ضیق است برای انسان پیش آمده و در آتش جهنم به روی او باز می شود.
ضغطه یا فشار قبر
یکی از ویژگی های عالم برزخ «فشار قبر» است و معنای آن این است که وقتی جنازه انسان را در میان قبر می گذارند او خود را در تنگنای تاریک و وحشت آور قبر می نگرد و در فشار و زحمت بسیار سختی قرار می گیرد، حال آیا روح او در فشار قرار می گیرد مانند شخصی که حکم اعدامش صادر شده و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحی می بیند و یا اینکه قالب مثالی یعنی روح و جسم لطیف او در فشار قرار می گیرد و یا اینکه روح با همین جسد دنیوی رابطه برقرار کرده و خود را در فشار می نگرد؟ هر سه قول گفته شده است.
البته نمی توان پذیرفت که این فشار بر بدن جسمانی وارد آید زیرا در این صورت سوالی مطرح می شود که پس افرادی که به دار آویخته شده و در میان قبر نرفته اند یا کسی که سوخته و خاکستر شده فشار قبر ندارند. اما اینگونه نیست. از امام صادق علیه السلام در این مورد سوال کردند حضرت پاسخ دادند که: پروردگار زمین همان پروردگار هواست. خداوند به هوا وحی می کند، هوا او را سخت تر از فشار قبر، فشار می دهد.
بنابراین باید پذیرفت که این فشار سختی ها و آلامی است که بر روح او وارد می آید. در حقیقت فشار نوعی تجزیه و تصفیه است. فشار عبارتست از نیرویی که در اثر غلبه، اجزای بیگانه و خارجی جسمی یا موجودی را خنثی کرده و از میان بردارد تا با رفع آن عوارض، ماهیت و جوهر اصلی آشکار گردد. فشار وارده بر روح در عالم دیگر نیز برای تجزیه و تصفیه ی آن است.
افرادی که در دنیا به تصفیه ی نفس خود از رذائل اخلاق و ذمائم اعمال نپرداخته اند و در انجام حسنات و اکتساب ملکات فاضله کوتاهی کرده اند و در نتیجه روحشان تزکیه نشده و روشنی و صفا نیافته تا انکشاف حقایق در آن حاصل شود بلکه در اثر گناهان و افعال قبیحه از انوار الهی محروم مانده اند، بعد از مرگ برای طی مراحل تکامل، ناچار از فشار قبر یعنی عالم برزخ هستند.
از دلایلی که در رابطه با فشار قبر وارد شده بدست می آید که کسانی فشار و ضغطه قبر ندارند، نیز سوال قبر هم ندارند. البته این به آن معنی نیست که هرکس مورد سوال واقع می شود فشار قبر نیز دارد زیرا از برخی احادیث بدست می آید که زمین مشتاق بعضی از مومنان است که در حال عبادت روی زمین معصیت خدا را نکرده و پروردگار را از خود راضی نموده اند و آماده پذیرایی از آنان بوده و نسبت به آنها از مادر مهربان تر می باشد. اما اینان عده ی کمی هستند زیرا پیامبر (ص) در سر مزار رقیه دختر خود که به دست عثمان به قتل رسیده بود، ایستاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرده و فرمود: «اللهم هب لی رقیه من ضغطه القبر» یعنی خداوندا به خاطر من رقیه را از فشار قبر و عذاب معاف بدار.
بنابراین در جایی که دختر رسول خدا از فشار قبر مصون نباشد وضع دیگران ناگفته پیداست.
سختی ها و فشار و وحشت اول قبر یا اول برزخ در خصوص همه ی مؤمنین و اهل هدایت با اختلاف مراتب وجود دارد و تنها ارباب معنی و مهذّبین و اهل انقطاع و مجاهدین هستند که از این مسئله مستثنی می باشند. و علت آن هم همان انقطاع از دنیا و از مأنوسات و مألوفات آن و انس و الفت با عوالم بالاتر و در اصل انس و ارتباط با حضرت حق است که به مجرد انتقال از دنیا با بهجت و سرور خاص به نظامی که با تمام وجود مشتاق آن بوده اند و به سوی آن کشیده می شدند وارد می گردند و به شهود جمال وجه حق که مجذوب آن بودند بیش از پیش نایل می شوند و با کنار گذاشتن حجاب ماده و بدن بزرگترین مانع از موانع را از سر راه خود در طلب مقصود بر می دارند.
در آیات وروایات، مرگ وعالم برزخ به خواب تشبیه شده است. قرآن کریم می فرماید:«خداوندجان ها را به هنگام مرگ می گیرد ونفسی(انسانی) که هنوز اجلش فرا نرسیده در خواب، روح او راقبض می کند. کسی که مرگش فرا رسیده باشد،روحش را نگه می دارد وکسی که هنوز زمان مرگش فرانرسیده تا وقت معین رهایش می کند.»
در این آیه شریفه مرگ به خواب موقت ولی طولانی تشبیه شده است. درهمین رابطه درروایتی از امام باقر(علیه السلام) سوال شد مرگ چیست؟ حضرت فرمود:« همان خوابی است که هر شب به سراغتان می آید ولی طولانی تر . به طوری که شخص از آن بیدار نمی گردد مگر روزقیامت .» حضرت در ادامه فرمود: «حالت شادی وصف ناپذیر ویاترس ومناظر هولناکی که شخص در خواب می بیند چگونه است؟! مرگ نیزهمانطوراست پس خود رابرای مرگ آماده نما.»
دراین تشبیه می توان ارواح رابه سه گروه تقسیم کرد.همانطور که سه نوع خواب داریم، یکی خوابهایی که شخص به هنگام آن ازاطراف خود بی خبر است ودرخواب نه چیزی می بیند ونه چیزی می فهمد وتنها پس ازبیداری متوجه می شود خواب بوده؛ دوم خواب هایی خوش که فردتمام آرزوهای خود را در عالم خواب ودر مرحله وجودمشاهده می کند وسوم خواب هایی که به آن خواب پریشان می گویند به گونه ای که آنقدر وحشتناک وطاقت فرساست که شخص در خواب فریادش بلند می شود، زبانش می گیرد،تمام بدنش می لرزد تاجایی که از صدای دادوفریادخود بیدار می شود؛ عالم برزخ هم ،این چنین است. لهذا اکثر مردم که نه ایمان خالص دارندونه کافر محضند در عالم برزخ دربی خبری به سرمی برند؛ حتی درمواردی بیان شده که سوال و جواب از آنها هم ، در قیامت خواهد بود.اما درموردمومنین محض خداوندمی فرماید : « فروح وریحان وجنت النعیم» ارواح مومنین عالم برزخ را در« روح وریحان برزخی »می گذرانند تا اینکه تکامل لذت ورضایت رادرقیامت دربهشت پر نعمت که برای اصحاب یمین هم سلام است وهم سلامتی سپری کنند . اما در مورد ارواح کافرین محض درعالم برزخ، قرآن مجید می فرماید:« اما ان کان من المکذبین الضالین فنزل من حمیم وتصلیه الجحیم » که مقصود از « نزل حمیم» پیش غذایی ازآب چرک جوشان (پذیرایی درقبر ) واز « تصلیه الجحیم» فرو افتادن در آتش آخرت است. با نگاهی بر ادله قرآنی بر اثبات وجود برزخ چند نکته رابه دست می آوریم اول اینکه عذاب برزخ وقیامت از یک سنخند .اما دربرزخ دیدن ونزدیک شدن به عذاب است . دومین نکته این است که اهل برزخ با صبح وشام دنیا در ارتباطند . چرا که برزخ ،عالم بین دنیا و آخرت است . پس مردگان نه تنها از صبح وشام دنیا به کلی منقطع نشده اند بلکه بهشت وجهنم برزخی آنها از حین مرگ وخارج شدن روح از بدن شروع می شود و به محض جداشدن روح از بدن ،بشارت به بهشت یا وعید عذاب آتش را دریافت می کنند وبه دنبالش آنان که جهنمی هستند تقاضای بازگشت به دنیارا دارند تا گذشته راجبران کنند اماهرگزبرگشتی به دنیابرایشان نخواهد بود.
شب اول قبر وسوال وجواب از اموات:
یکی از وحشتناک ترین مواقف انسان اولین شب ورود به عالم برزخ است .ازآن جایی که وحشت به معنای عدم آشنایی وبیگانگی انسان با وضعیت جدید است لذا هر چه روح با عالم معنویت بیگانه باشد وبه عکس به دنیا تعلق خاطر داشته باشد درجه وحشت وتنهاییش بیشتر است.
به تصریح روایات فشار قبر همان فشار بدن انسان بوسیله دو جسم است. اما این فشار به وسیله دیوارهای مثالی بر بدن مثالی صورت می گیرد واگر روح به جسم مادی اش سخت علاقه داشته باشد هیچ مانعی ندارد که این عذاب جانکاه علاوه بر وساطت بدن مثالی ، شامل بدن دنیوی هم بشود.درروایتی راوی درباره فشار قبر کسی که به دارآویخته می شود ازحضرت رضا علیه السلام سوال می کند وحضرت می فرماید:«او هم فشار قبر دارد،خدا هوا را امر می کند که اورا بفشارد.»
فشار قبر،تنها شامل کافران وفاجران نمی شود، بلکه مومن هم - در صورتی که مرتکب گناهان شده باشد- مشمول این عذاب دردناک خواهد شد واین عذاب رحمتی است از جانب خداوند، برای مومنان زیرا موجب خروج مومن از گناه شده وبعد از آن در نعیم برزخ و قیامت به سر خواهد برد .
اما در مورد سوال در قبر، اباعبدا...(علیه السلام) می فرماید: «در قبر سوال نمی شود مگر از ایمان محض وکفر محض و خالص (یعنی از عقاید سوال می شود) ودیگران را متعرض نمی شوند.»
شهیدثانی -رحمه الله علیه- فرمودند: « در قبر وعالم برزخ از مومن وکافر محض به تفصیل سوال خواهد شد یعنی این که از کلیه اصول عقاید وفروع آن ، مثل نماز ، روزه ،حج ،جهاد و...سوال می شود. اما از کسانی که ضعیف العقل هستند ویا حجت الهی در ایمان بر آنها ثابت نشده به طوراجمال از کفر و ایمانشان بازجویی می شود.»
از بیانات علما وبزرگان بدست می آید که چهارگروه ( اطفال- افراد کم عقل- جاهل قاصر وکسی که فسق عملی ندارد)عذاب برزخی ندارند . زیرا یا امکان دسترسی به عقاید صحیح ولوازم ایمان رانداشته اند ویا مستضعف فکری ، فرهنگی ویاعقب افتادگان فکری هستند.نکته مهم دیگری که باید درآن تامل کرد این است که پس از مرگ ، دفتر اعمال انسان بسته نمی شود زیرا بعضی از اعمال متوفی اعم از سیئه وحسنه می تواند اثرات منفی ویا مثبت ماندگاری برفرد ویا جامعه بگذارد . وتا زمانی که آن اثر باقی است به مناسبت آن اثر روح هم در عذاب ویا آرامش باقی می ماند . لذا ثواب کارهای خیر انسان بعد از مرگ هم برای میت نافع است .در روایتی از اباعبدالله (علیه السلام) به پنج خصلت اشاره شده که پس ازمرگ به میت نفع می رساند :
▀ فرزند صالح میت که برای او طلب مغفرت می کند.
▀ کتابی که میتی نوشته وموجب هدایت جامعه شده.
▀ چاهی حفر کرده باشد که مردم از آن نفع ببرند.
▀ نهالی کاشته باشد که مردم از میوه وسایه آن استفاده ببرند .
▀ صدقه جاریه ای که بعد از مرگ برای میت جاری باشد سنت حسنه ای که بعد از مرگ او باقی باشد.
علاقه روح به قبر ودیدار اموات از خانواده:
براساس روایات فراوان بدون هیچ تردیدی می توان گفت که روح به قبر ومدفن خویش عنایت وتوجه خاصی دارد وعلتش می تواند چند چیزباشد:
← محل دفن، آخرین مرحله ازنشئه دنیا واولین مرحله از سفر اخروی اوست لهذا این خاطره را روح هرگز فراموش نمی کند.
← قبر متوفی محل اجتماع خویشان است که به یاد او گرد هم جمع می شوند وکارهای خیر چون تلاوت قرآن وخیرات ومبرات انجام می دهند .
← متوفی عنایت خاصی به زائرین قبرش دارد.بنا براین مردگان از آنچه بر بندگان می گذرد بی خبر نیستند به خصوص زمانی که زندگان بر مزارشان می آیند وآنهارا با کارهای خیرشان شادمان می سازند.
در زمینه دیدار اموات از خانواده ،«اسحاق بن عمار»ازابی الحسن (علیه السلام) سوال کرد:« آیا شخص مومنی که از دنیا می رود پس از مرگ از خانواده خود دیدارمی کند؟» حضرت پاسخ می دهند. « بلی»، بعد پرسید :«چه مدت وهر چند وقت یکبار؟» حضرت درپاسخ فرمودند: «به اندازه فضیلت ومنزلتی که نزد خدا دارد، بعضی هر روز ، بعضی دو روز یک باروبعضی هرسه روز یک بار.»اسحاق می گوید: من درضمن کلام حضرت فهمیدم که کمترین مدت درهرجمعه است. بعد سوال کردم درچه ساعتی ؟ فرمودند:« در نزد زوال شمس ، یعنی ظهر ویا قبیل آن»(شاید منظور اوقات نماز باشد) سپس فرمودند:« خداوند ملکی را همراه میت می فرستد که به او آنچه را شادش می گرداند نشان دهد وآنچه را موجب کراهتش می شود ازاو بپوشاند ، لذا بر می گردد در حالتی که چشمش به دیدار آنها روشن است. ›› امام صادق (علیه السلام) می فرماید :«هیچ مومن وکافری نیست مگر این که بعد از زوال شمس نزد کسانش می آید واگر مومنی ببیند اهلش کارهای نیک انجام می دهندخدارا شکرمی گویدواگر کافر ببیند اهلش کارهای ناپسند انجام می دهند حسرت وافسوس می خورد.
اموات از خیرات ومبراتی که به آنها داده می شود آگاهند. چه بسا سبب نجات آنها از عذاب برزخی شود . حضرت صادق (علیه السلام) می فرماید:«همانا میت به سبب ترحم واستغفاری که برایش انجام شده شاد می شود همانطوری که انسان زنده به سبب هدیه ای که به او می دهند خوشحال می شود.» وفرمودند:«هر مسلمانی که عمل صالحی برای میتی انجام دهد، ثواب آن عمل برای خودش مضاعف می گردد ونفعش به میت هم می رسد.»
«حبه العرنی» می گوید:« با امیرالمومنین به طرف پشت شهر (کوفه) روان شدیم. حضرت دروادی السلام توقف نمود، (در وضعیتی بودند) که گویی اقوامی را مورد خطاب قرار داده اند. من هم با ایشان ایستادم تا خسته شدم و...بالاخره بلند شدم وعبایم را جمع کرده وعرض کردم یا امیرالمومنین! من از این طول قیامتان دلم به حال شما می سوزد (لطفا) ساعتی استراحت کنید. آن گاه عبایم را پهن کردم تا حضرت روی آن بنشینند ، فرمود : « یا حبه ( این جایی که ما هستیم ) یا محل گفتگوی مومن است یا محل نشست و برخاست او . » عرض کردم راستی آن ها چنینند (دراین جا حضور دارند ) ؟ فرمود:« آری . اگر پرده از چشم تو برداشته شود خود خواهی دید آن ها دسته دسته دور هم گرد آمده و باهم به گفتگو نشسته اند » عرض کردم : « جسمند یا روح ؟» فرمود : « روحند . مومنی نمی میرد مگر آنکه به روحش گفته می شود به وادی السلام ملحق شو . زیرا آنجا سرزمینی است متصل به بهشت عدن »
بنابراین مومنین به بقاء روح در عالم برزخ معتقدند و مرگ را تولد تازه ای می دانند که اموات در هر مرحله ای از آن آگاهتر و بیناتر از زندگی دنیوشان هستند به گونه ای که ارتباط روحی آن با بازماندگانشان قطع نمی شود . و حتی از طریق خیرات و صدقات و کارهای نیک آن ها بهره هم می برند .اما در مقابل کفار و کسانی که به بقاء روح اعتقاد ندارند ، عدم ارتباط ارواح مردگان را با دنیا ناشی از طول زمان و بعد مکان می دانند آن هم به علت جام مرگی است که مردگانشان نوشیده اند که دیگر پس از آن حرکاتشان به سکون تبدیل می شود .