سایت تخصصی ویژه طرح جابر،کاملترین طرح های جابر اول تا ششم شامل: جمع آوری وطبقه بندی ، نمایش علمی(مدل،تحقیق،نمایش)و آزمایش را با بهترین عنوان و محتوا ،قابل ویرایش به صورت ورد،pdf و شامل تمام موارد طرح جابر نظیر عنوان،متن،تعریف،شرح تحقیق،تحقیق زمینه ای،نتیجه گیری،منابع،سپاس گذاری،کارنما،راهنمای کارتون پلاست،فونت و تیتربندی،عکس و... با مناسب ترین قیمت و دانلود فوری وگارانتی وپشتیبانی رایگان در ایتا 09034840420.

ويژگى‌هاى شخصيتى معلم و نقش آن در تدريس
4.5 /5 20 5 1
ويژگى‌هاى شخصيتى معلم و نقش آن در تدريس
معلم
اساسىترين عامل براى ايجاد موقعيت مطلوب در تحقق هدفهاى آموزشي، معلم است. اوست که مىتواند حتى نقص کتابهاى درسى و کمبود امکانات آموزشى را جبران کند يا برعکس، بهترين موقعيت و موضوع تدريس را با عدم توانايى در ايجاد ارتباط عاطفى مطلوب به محيطى غيرفعال و غيرجذاب تبديل کند. در فرايند تدريس، تنها تجارب و ديدگاههاى علمى معلم نيست که مؤثر واقع مىشود، بلکه کل شخصيت اوست که در ايجاد شرايط يادگيرى و تغيير و تحول شاگرد تأثير مىگذارد. ديدگاه معلم و فلسفهاى که به آن اعتقاد دارد، در چگونگى کار او تأثير شديدى مىگذارد، بطورى که او را از حالت شخصى که فقط در تدريس مهارت دارد خارج مىکند و بهصور انسان انديشمندى در مىآورد که مسؤوليت بزرگ تربيت انسانها بر عهده اوست. بر شمردن ويژگىهاى معلم کار چندان آسانى نيست؛ زيرا جوامع مختلف با فلسفهها و نگرشهاى مختلف، انتظارات متفاوتى از معلم دارند، ولى مىتوان به ويژگىهاى کم و بيش مشترکى که لازم است معلمان در همه جا داشته باشند اشاره کرد.
ويژگىهاى شخصيتى معلم و نقش آن در تدريس
در اين مبحث، ابتدا به بررسى ويژگىهاى شخصيتى معلمان و سپس به تأثير و نقش رفتار آنان در فرايند تدريس مىپردازيم. در روند اين بررسي، بيشتر به تحليل نوع نگرش و روابط معلم نسبت به شاگردان مىپردازيم و آنان را به دو گروه تقسيم مىکنيم.
معلمان شاگردنگر
اين گروه از معلمان، شاگردان را هستهٔ مرکزى فعاليت خود قرار مىدهند و آنان را محور اصلى فعاليتهاى آموزشى مى‌‌دانند. آنان فعاليت و رشد همهجانبهٔ شاگردان را در نظر مىگيرند و مواد درسى و انتقال دانش را براى پرورش آنها به کار مىبرند. اين گروه، بطور کلي، به پرورش استعداد شاگردان شوق فراوان دارند. البته نبايد تصور کرد که معلمان ديگر هيچ توجهى به شاگردان ندارند، بلکه مىتوان گفت که اين دسته از معلمان بيشتر از ديگران، شاگردان را در نظر دارند، و رفتارشان نسبت به شاگردان به گونهاى است که توجه هر مشاهده کنندهاى را در نخستين برخورد به خود جلب مىکند.
معلمان شاگردنگر اگر اطلاعات و دانش زيادى هم داشته باشند، انتقال همهٔ آنها را به شاگردان چندان مهم نمىدانند، بلکه بيشتر فعاليت خود را بر آموزش و پرورش شاگرد متمرکز مىکنند. اينان از ميان علوم، بيشتر به علوم انسانى و بويژه روانشناسى توجه دارند.
گروه شاگردنگر را مىتوان به دو دسته کوچکتر شاگردنگر فردي و شاگردنگر جمعي تقسيم کرد. شاگردنگر فردى به ويژگىهاى فردى شاگردان، بيشتر توجه دارد و يکايک آنان را شناسايى و با هر کدام مطابق خصوصيات فردى آن رفتار مىکند، در حالى که شاگردنگر جمعى بيشتر به جمع شاگردان و پرورش جمعى آنان توجه دارد و يک به يک آنان را مورد توجه قرار نمىدهد. اين گروه از معلمان با استفاده از روانشناسى پرورشى و روانشناسى نوجوانى در جهت تربيت و پيشرفت کلى همهٔ شاگردان تلاش مىکنند. رفتار اين معلمان نسبت به رفتار معلمان شاگردنگر فردى رسمىتر است. اين دسته از معلمان چندان به عواطف و درخواستهاى شاگردان توجه ندارند.
معلمان درسنگرمعلمان درسنگر، بيشتر به درس اهميت مىدهند تا پرورش شاگردان. تمام کوشش آنها بر اين است که به هر طريقى که شده درس را به شاگردان انتقال دهند. گروه درسنگر به شاگردان و تفاوتهاى فردى آنان توجه ندارند يا آن را چندان مهم تلقى نمىکنند. به نظر اين گروه، شاگردان موظف هستند که درس را بطور کامل ياد بگيرند و به معلم پس بدهند. به اعتقاد افراد اين گروه، حقايق علمى شاگردان را براى زندگى اجتماعى آماده مىسازد و به همين دليل، کسب دانش در درجهٔ اول اهميت قرار دارد. اين معلمان به علوم و فنون رغبت فراوان دارند. بسيارى از دبيران دبيرستانها و جمعى از معلمان مدرسه ابتدايى و گاهى تعدادى از استادان نظام آموزشى جامعه ما را اين دسته از معلمان تشکيل مىدهند.
گروه درسنگر را نيز مىتوان به دو گروه کوچکتر درسنگر علمي و درسنگر فلسفي تقسيم کرد. گروه درسنگر علمى بيشتر به رشتههاى علمى علاقهمند هستند و مىکوشند تا از اين نظر، دانش خود را روز به روز گسترش دهند. با آنکه مطالب درسى آنها گيرايى درسهاى فلسفى و اجتماعى را ندارد، به سبب اطلاعات وسيعى که در رشتههاى علمى دارند، مىتوانند شاگردان را به سوى خود جلب کنند. تأثيرى که معلمان درسنگر علمى در شاگردان مىگذراند، ناشى از شخصيت آنان نيست، بلکه زادهٔ وسعت اطلاعات آنهاست. چنين تأثيرى معمولاً تأثير تعليمى است نه تربيتي، ولى بطور غيرمستقيم شاهد تأثير تربيتى هم هستيم. اگر چه علاقهٔ اين گروه از معلمان بيشتر به رشتههاى علمى و مواد درسى است تا شاگردان، دلبستگى آنان به علم باعث مىشود که گاهى شاگردان با علاقهٔ فراوان در کلاس درس ايشان حاضر شوند. اين گروه از معلمان اگر به نياز و علاقهٔ شاگردان توجه کنند و با آنها ارتباط مطلوب برقرار سازند، مىتوانند معلمان خوب و مفيدى باشند و تأثير مثبتى در شاگردان بگذارند.
گروه درس‌‌نگر فلسفى با اينکه به درس بيشتر از شاگردان توجه دارند، اما چون اغلب به مسائل کلى و اجتماعى مىپردازند، کلاس ايشان گير است. شاگردان نسبت به اين معلمان گرايش بيشترى دارند. اين گروه با شخصيت بارزى که دارند، به عنوان سرمشق و انسان آرمانى مورد توجه شاگردان واقع مىشوند و تمام توجه آنان را به خود جلب مىکنند تا جايى که شاگردان نسبت به ويژگىها و امکانات خود غافل مىشوند و براى بسط شخصيت خود مجالى نمىيابند. چنين معلماني، معمولاً به فرديت شاگردان توجه نمىکنند و به روش تدريس هم اعتنايى ندارند، اما به علت آرمانگرايى خاص و شخصيت بارز و نافذى که دارند، شاگردان را مجذوب خود مىکنند، بطورى که شاگردان نه تنها آنان را براحتى مىپذيرند، بلکه الگوى زندگى خود نيز قرار مىدهند. اگر چه تأثيرى که اين گروه از معلمان در شاگردان مىگذارند، ممکن است تا مدتها دوام داشته باشد، احتمال دارد که آنان بدون توجه به توانايىها و قابليتهاى خود، تمام رفتار و عقايد معلمان خود را مو به مو اجرا کنند و هيچگونه ابتکار و نوآورى از خود نشان ندهند.
تأثير شخصيت و رفتار معلم در فرآيند تدريس
در فرايند تدريس، رفتار و کردار معلم از اهميت خاصى برخوردار است. براى شاگردان، عمل و رفتار معلم معيار مناسبى است براى ارزشيابى مطالب، گفتهها، وصايا و رهنمودهاى او. بنابراين، معلم بايد در رفتار و اعمالش آنقدر بزرگوار باشد که نمونه و الگوى شاگردانش قرار گيرد. شاگردانش را آزاده بار بياورد و به آنان بياموزد که انسانيت قابل تحقق است و خود نيز نمونهٔ تحقق يافته انسانيت باشد. (وزارت آموزش و پرورش؛ معلم و خانواده.)
شهيد ثانى در کتاب مُنْيةُ الْمُريد فى آدابِ المفيد و المستفيد، دربارهٔ ويژگىهاى معلم چنين مىگويد:
- معلم بايد داراى خلوص نيت باشد و در جهت هدفهاى الهى و انسانى گام بردارد، از درون و بيرون متوجه خدا باشد و در تمام شئون زندگانى خود به او متکى گردد. داراى حسنخلق، علو همت و عفتنفس باشد. با اهل دنيا و مستکبران، پيوندى برقرار نسازد تا بتواند حرمت و ارزش دانش را نگهبانى کند. معلم بر فرض آنکه داراى عذر موجهى باشد، نبايد ميان کردار و گفتارش دوگانگى و تفاوت وجود داشته باشد. او نمىتواند عملى را تحريم کند که خود مرتکب آن شود، و يا انجام عملى را واجب و حتمىالاجرا معرفى کند و خود پايبند آن نباشد. (شهيدثاني، زينالدينبن علي- ۱۳۶۲.)
- معلم نبايد اين حق را به خودش بدهد که شاگرد را - به دليل اينکه يک نسل از او ديرتر به دنيا آمده است يا چند سال از او کوچکتر است - پذيرندهٔ همهٔ حرفهايش بداند. معلم بايد هنگام تدريس به همهٔ شاگردان توجه کند. اغلب شاگردان، مخصوصاً در دورهٔ راهنمايى و سالهاى اول دبيرستان، با توجه به اقتضاى سنى خود، به توجه بيشتر معلم نياز دارند و دوست دارند که به اظهارنظرهاى آنان توجه شود و طرف مشورت قرار گيرند. اگر معلم به اين مسأله اساسى توجه نکند و شاگردانش را در تصميمگيرىها دخالت ندهد يا هميشه از تعداد خاصى نظرخواهى کند، شاگردانش براى جلبتوجه او و اثبات وجود خود، دست به کارهايى خواهند زد که نظم کلاس در هم بريزد و تدريس دچار شکست شود.
- معلم نبايد در برخورد با شاگردان عدالت را فراموش کند. او نبايد بين شاگردان تفاوت و تمايز قائل شود. اگر شاگردان احساس کنند که معلم بين آنها تبعيض قائل شده است، به او توجه و اعتماد نخواهند کرد. نگاه محبتآميز معلم، همانند صداى او، بايد بهطور يکسان شامل حال همهٔ شاگردان شود؛ زيرا تمام رفتار معلم براى شاگردان قابل تعبير و تفسير است، حتى مسير آمد و شد او بين خانه و مدرسه. اين مسأله بويژه در شهرهاى کوچک و در مدارس مناطق روستايى بسيار حائز اهميت است.
- معلم بايد وقتشناس باشد. معلم خوب کسى است که زودتر از شاگردان وارد کلاس شود و ديرتر از آنان از کلاس خارج شود تا بتواند براى شاگردان الگوى نظم و ترتيب باشد. وضع ظاهرى و سخن گفتن معلم از عواملى هستند که در تدريس او اثر مىگذارند. معلمى که با لباس کثيف و نامرتب و بطور کلي، سر و وضعى نامناسب وارد کلاس مىشود، نمىتواند الگوى مناسبى براى شاگردان باشد. او بايد سادهپوشى و تميزپوشى را همواره رعايت کند، با لحن مهربان و صميمى صحبت کند و از تکيه کلامهاى بىمورد اجتناب ورزد، آهسته صحبت نکند و به گونهاى صحبت کند که همهٔ شاگردان براحتى صداى او را بشنوند.
تأثير شخصيت علمى معلم بر فرايند تدريسمعلم هر اندازه داراى رفتار انسانى مطلوبى باشد، ولى از نظر علمى ضعيف و ناتوان تلقى شود، مورد قبول شاگردان واقع نخواهد شد. شخصيت متعادل همراه با تسلط علمى معلم، او را از نظر شاگردان با ارزش و اعتبار مىسازد. معلمى از نظر علمى قوى است که به روشهاى ارائه محتوا و چگونگى برقرارى ارتباط، آگاه و بر آنها مسلط باشد. معلم بايد از نظريههاى جديد ارتباطي، از دانشهاى جديد روانشناسى و علوم رفتاري، بويژه روانشناسى تدريس و يادگيري، آگاهى کافى داشته باشد.آگاهى از علوم اجتماعي، بويژه روانشناسى اجتماعى نيز او را يارى خواهد کرد تا فرهنگ و ويژگىهاى خاص طبقات اجتماعى شاگردان را تا حدودى بشناسد و با شناخت خصوصيات فردى و اجتماعى آنان، به برنامهريزى فعاليتهاى آموزشى بپردازد.
روش تدريس بايد متناسب با اصول آموزش و پرورش و خصوصيات شاگردان انتخاب شود؛ زيرا وظيفهٔ اساسى معلم فقط درس دادن و پس گرفتن درس نيست، بلکه مهمترين وظيفهٔ او همکارى و راهنمايى يکايک شاگردان براى رسيدن به هدفهاى مطلوب تعليم و تربيت است.
تسلط بر محتوا و موضوع درس، از مهمترين ويژگىهاى معلم است. با وجود اينکه دامنهٔ علوم حتى در يک رشتهٔ خاص، بسيار وسيع و گسترده شده است و کمتر کسى مىتواند به همهٔ آنها دست يابد، لازم است که معلم حداقل بر مطالبى که تدريس مىکند مسلط باشد. او براى تحقق چنين منظورى بايد مطالعه مستمر و دائم داشته باشد. اگر معلمى در مسائل علمى ضعيف باشد و نتواند به پرسشهاى شاگردان پاسخ دهد، مسلماً در کار خود شکست خواهد خورد. معلم بايد هميشه بر آگاهىهاى خود بيفزايد. او بايد در زمينهٔ کار خود با يافتههاى جديد در ارتباط دائم باشد. اگر معلمى از اين امر غافل شود، در امر تدريس ناچار از تکرار مکررات خواهد بود. مطالعهٔ دائم براى معلم بيش از هرکس ديگرى لازم و ضرورى است.
نقش ديگر معلم ايجاد رابطه و پيوند بين جامعه و مدرسه است. شايد چنين تصور شود که وظيفهٔ معلم فقط انتقال دانش و اطلاعات است و او کارى به جامعه ندارد، در حالى که واقعيت درست بر خلاف اين است؛ زيرا شاگردان مىآموزند تا بهتر زندگى کنند. اگر آموزش رسمى با زندگى اجتماعى و حقيقى آنان ارتباط نداشته باشد، چندان اهميت و اعتبارى نخواهد داشت. بيشتر اوقاتِ شاگردان در خارج از محيط مدرسه مىگذرد، پس معلم بايد در زندگى اجتماعى نيز راهنماى شاگردان باشد. راهنمايى معلمان سبب مىشود که زندگى واقعى در نظر شاگردان معنى پيدا کند.
آموزش و پرورش هر جامعه با توجه به تاريخ و فرهنگ آن جامعه شکل خاصى به خود مىگيرد. معلم آگاه و مسلط بايد با تأکيد بر آن فرهنگ خاص و با توجه به شرايط تاريخى جامعه، کوشش کند تا شاگردان را به ارزشهاى والاى جامعهٔ پيشرفته و انسانى آشنا کند. از آنجا که جامعهٔ پيچيده و پويا به انسانهاى انديشمند و باريکبين نياز دارد، معلم بايد سعى کند ذهن شاگردان را از حالت رکود و ثبات بيرون آورد و آنان را با آرمانهاى ارزشمند انسانى آشنا سازد. معلم آگاه به مدد دانش و اطلاعاتى که کسب مىکند، تلاش مىکند تا در تحرک و پويايى جامعه خود به سوى پيشرفت، سهمى مؤثر داشته باشد.
معلم علاوه بر داشتن محتواى غنى علمي، بايد از فنون و مهارتهاى آموزشى آگاه باشد. او بايد هدفهاى آموزش و پرورش را بشناسد و با اين شناخت، به فعاليتهاى آموزشى خود جهت دهد. او بايد قادر به تحليل فرايند آموزشى باشد و با استفاده از امکانات و تجهيزات موجود، روش تدريس خود را انتخاب کند. او بايد از الگوهاى آموزشىاى که مربيان تربيتى با تحقيق به آنها دست يافتهاند، آگاهى داشته باشد و مزايا و معايب هر کدام را بشناسد و با روشهاى صحيح تدريس و فنون کلاسداري، کاملاً آشنا باشد تا بتواند شرايط مطلوب يادگيرى را فراهم کند. معلمى که بر محتوا مسلط است ولى با روشهاى تدريس ناآشنا است، ممکن است قادر به فراهمکردن موقعيت مناسب يادگيرى نشود. معلم، بايد علاوه بر داشتن محتواى غنى علمى و آشنايى با روشهاى تدريس، با برنامهريزى و طراحى آموزشى آشنا باشد. او بايد قبل از شروع تدريس، قادر باشد هدفهاى تدريس خود را بطور صريح و روشن معين کند تا بتواند تدرس هدفدارى داشته باشد.
 
  • مشخصات
  • دانلود
4.7 /5 20 5 1
نظرات خود را اینجا بنویسید

مقاله و تحقیق رایگان ويژگى‌هاى شخصيتى معلم و نقش آن در تدريس Average rating: 4.4045994041509, based on 89 reviews from $0.0000 to $0.0000
کانال ایتا: https://eitaa.com/tarhejaberr