ویکتور هوگو
ویکتور ماری هوگو (۲۶ فوریه، ۱۸۰۲ - ۲۲ مه، ۱۸۸۵)
بزرگترين شاعر قرن نوزدهم فرانسه و شايد بزرگترين
شاعر در عرصه ادبيات فرانسه و نيز داستان نويس،
درامنويس و بنيانگذار مكتب رومانتيسم است؛ آثار او به بسياری از افكار سياسی و هنری رايج در زمان خويش اشاره دارد از مهمترین آثار او میتوان به بینوایان، گوژپشت نتردام و تعداد زیادی مجموعه شعر اشاره کرد. وی همچنین چندین نمایشنامه نوشتهاست.
زندگینامه
هوگو سومین پسر كاپیتان ژوزف لئوپولد سیگیسبو هوگو (بعدها به مقام ژنرالی نائل آمد) و سوفی فرانسواز تره بوشه بود. وی به شدت زیر نفوذ و تاثیر مادر قرار داشت. مادر او از سلطنتطلبان و از پیروان متعصب آزادی به شیوه ولتر بود و تنها بعد از مرگ مادر بود كه پدرش، آن سرباز شجاع توانست ستایش و علاقهٔ فرزندش را نسبت به خود برانگیزد. سالهای كودكی ویكتور در كشورهای مختلف سپری شد. به مدت كوتاهی در كالج نجیبزادگان در مادرید اسپانیا درس خواند و در فرانسه تحت تعلیمات معلم خصوصی خود پدر ریوییر، كشیش بازنشسته قرار گرفت. در سال ۱۸۱۴ به دستور پدر وارد پانسیون كوردییر شد كه بخش اعظم تحصیلات ابتدایی را در آنجا گذراند. تكالیف مدرسه مانع از مطالعهٔ آثار معاصران به ویژه شاتوبریان و نیز مانع از نگارش تصنیفهای ادیبانهٔ او نشد. وی سرودن شعر را با ترجمه اشعارویرژیل آغاز كرد و همراه با این اشعار، قصیدهٔ بلندی در وصف سیل سرود. شعر بلند شادی مطالعه در لحظه لحظهٔ حیات او را به جمع شاعران پیوند داد؛ او توانست قبل از بیست سالگی نخستین قصهٔ بلند خود، یعنی كتاب Bug-Jargal را منتشر كند و با انتشار این كتاب به جمع ادیبان راه یابد.
ویکتور هوگو در جوانی
ویکتور هوگو در سال ۱۸۲۲ با آدل فوشه دوست دوران كودكی خود ازدواج كرد. آدل فوشر دختری بود سبزهروی با موهای مشكی و ابروانی كمانی. او در ۱۶ سالگی بانویی خوشسیما و جذاب بود. آدل فوشر اولین عشق ویكتور هوگو بود و ویكتور او را بسیار تحسین میكرد. دوران نامزدی آدل و ویكتور را میتوان به عنوان تراژدی عاشقانه توصیف كرد. ویكتور و آدل همدیگر را از بچگی می شناختند. دو خانواده فوشر و هوگو با هم بسیار صمیمی بودند و بچه هایشان هم با هم بزرگ شدند. زندگی عاشقانه هوگو زمانی آغاز شد كه نوجوانی بیش نبود. او عاشق آدل، دختر همسایه شان شد. مادر ویكتور او را از این عشق منع كرد. او معتقد بود كه پسرش باید با دختری از خانواده بهتر ازدواج كند. مخالفت خانواده های این دو دلداده در مورد ازدواجشان باعث بوجود آمدن شرایط تراژیكی شد . پدر آدل پیرفوشر در خفا از موفقیت روبه رشد ویكتور در ادبیات هیجان زده بود اما می ترسید كه مادام هوگو، آدل را خوب و مناسب نداند در نتیجه به آدل هشدار داد كه ویكتور فردی مغرور، دمدمی مزاج و تن پرور است. با این وجود آن دو پنهانی با هم نامه رد و بدل می كردند. ویكتور بدون شك معتقد بود كه ارتباط آنها به ازدواج ختم خواهد شد و آنقدر به این مسئله مطمئن بود كه زیر نامهٔ اولش را گستاخانه، با نام " همسر تو " امضا كرد . بعد از گذشت دوسال و ردو بدل شدن دویست نامه توسط دو دلداده ویكتور و آدل با هم ازدواج كردند و صاحب ۵ فرزند شدند . هوگو، آدل را از صمیم قلب و به شدت دوست داشت، در سالهای اول نامزدیشان وقتی مادر آدل بیرون از خانه بود، آدل بی معطلی و به طور پنهانی از مسیری تاریك میگذشت و به ملاقات ویكتور كه زیر درخت شاه بلوط منتظر او بود میرفت مانند كوزت كه پنهانی به دیدن ماریوس میرفت . ویكتور و آدل در ۲۶ آوریل ۱۸۱۹ درست زمانی كه ویكتور ۱۹ سال و آدل ۱۶ سال داشت، آشكارا به یكدیگر ابراز علاقه كردند. آدل معتقد بود كه هیچ چیز جز دختركی فقیر با افراد طبقه بورژوا نیست و عقیده او در این باره كم و بیش درست بود. با وجود ظاهر نسبتا خوبی كه داشت اما چیز زیادی در مورد شخصیت او قابل ذكر نیست. او در مورد پوشش خود نه سلیقه داشت و نه زیركی به خرج میداد و همیشه با لباسهای غیر رسمی ظاهر میشد .آدل فردی سربههوا و كمهوش بود و این امر باعث شد كه وی از لحاظ فرهنگی عقب بماند. او به نبوغ آشكار و دستاوردهای همسرش فقط به خاطر ارزشهای مالی ارج مینهاد. او علاقهٔ چندانی به شعر و شاعری نداشت. هر چند كه بعدها دو تن از بزرگترین شاعران فرانسه به وی علاقمند شدند.
فرزندان
ویكتور هوگو، دو پسر و دو دختر داشت. دختر بزرگ او لئوپولدین هوگو در سال ۱۸۲۴ به دنیا آمد و در ۱۹ سالگی به همراه شوهر وفادارش و بچهای كه هنوز به دنیا نیامده بود در حادثهٔ قایقسواری در رودخانهٔ سن غرق شد. دختر كوچك او، آدل هوگو در پی عشق نافرجام به یک افسر ارتش نیروی دریایی بریتانیا به بیماری روانی مبتلا شد.
هوگو عقیده داشت که شاعر دو وظیفه دارد:
بازتاب دادن عواطف و احساسات جهانی بهوسیلهٔ آشکار ساختن احساسات خودش، و بههم پیوستن صدای نسل بشر، طبیعت و تاریخ.
آموزش دادن و راهنمایی کردن خواننده
آثار هوگو را بطور کلی میتوان در پنج دسته مرور کرد:
آثار آغاز نوجوانی ، شعرها ، نمایشنامهها ، رمانها ، مجموعهای از نامهها، خاطرات، نقدها و مقالات ادبی و سیاسی
آغاز مکتب رمانتیسم
در سال ۱۸۲۱ با انتشار كتاب نوتردام دوپاری كه بعد از بینوایان بزرگترین اثر اوست شهرتی فراگیر یافت. در سال ۱۸۲۷ درام كرمول را نوشت و بر این كتاب مقدمهٔ مفصلی نوشت كه خود كتابی مستقل است و اهمیت آن به مراتب فراتر از خود درام است. این مقدمه را میتوان مرامنامهٔ مكتب رومانتیسم دانست و با همین مقدمه است كه رومانتیسم به عنوان مكتبی مستقل آغاز میشود و بدین گونه هوگو مكتبی به نام رومانتیسم را بنیان مینهد. او معتقد بود كه هر آنچه كه در طبیعت است به هنر تعلق دارد و در مقدمهٔ كرمول نوشت:
«... بشر در طول حیات خود، پیوسته یك نوع تمدن و یك نوع جامعه نداشتهاست؛ بشریت مانند هر یك از واحدهای خود، یعنی انسانها، بزرگ شده، بالیده، به بلوغ رسیده و آنگاه به پیری پر عظمت خود رسیده است. پیش از عهدی كه جامعهٔ امروز عهد عتیق میخواند، دورهای بوده كهعهد افسانه خوانده میشده كه بهتر بود عصر آغازین خواندهشود و در آنجا كه شعر، آینهٔ اندیشههای آدمی است، شعر نیز این سه دورهٔ عهد آغازین، عهد عتیق و عهد جدید را طی كردهاست. اشعار غنایی، زاییدهٔ عهد آغازین است و خاستگاه اشعار حماسی، عهد عتیق و درام، پروردهٔ عهد جدید است. نغمه و غنا، ابدیت را ساز میكند. ماهیت غنا، طببیعی بودن، خصوصیت دومی حماسه سادگی و صفت سومیدرام حقیقی بودن است. قهرمانان اشعار غنایی اشخاص بزرگی چون آدم و قابیل و نوح بودند، قهرمانان حماسهها، پهلوانان غولصفتی چون آشیل، هركول، آژاكس، پرومته و آگاممنون بودند و قهرمانان درام جز انسانهای عادی كس دیگری نیست، كسانی چون هاملت، مكبث، اتللو و...»
و بدین گونه هوگوی جوان، عصری نو در تاریخ ادبیات جهان گشود عصری كه عنوان عصر رمانتیسم به خود گرفت. از این زمان به بعد هوگو دوستداران بسیار یافت و خانهٔ او تبدیل به محل ملاقات نویسندگان پیرو مكتب رمانتیسم شد که از میان این نویسندگان میتوان به آلفرد داویگنی و چارلز آگوستین سنت بوو منتقد اشاره كرد. سالهای ۱۸۲۹ تا ۱۸۴۳ سالهای بالندگی و كامیابی او بود هوگو در طی این سالها، چندین مقاله، سه رمان و پنج جلد كتاب شعر و نمایشنامه به رشته تحریر درآورد. با این حال شكست نمایشنامه منظوم او در سال ۱۸۴۳ میلادی و به دنبال آن مرگ دخترش لئوپولدین، که بسیار مورد علاقهٔ وی بود وقفهای در خلاقیت شگفتآورش ایجاد كرد.
فعالیتهای سیاسی
نقاشی "کزت" گرفته شده از نسخهٔ اصلی بینوایان توسط امیلی بایارد (۱۸۶۲)
او در سال ۱۸۴۵ از طرف شاه به مجلس اعیان دعوت شد و يك پست سياسی در حكومت وابسته به قانون اساسی شاه لوئی فيليپه، قبول كرد. انتخاب وی اعتراضات چندی را برانگیخت كه منجر به گوشه گیری او شد و هوگو در انزوای خود، شاهكار انساندوستانهٔ خود بینوایان را به رشتهٔ تحریر درآورد. در سال ۱۸۴۸ بعد از وقوع انقلاب نماينده مردم شد و بعد از لوئي ناپلئون بناپارت، رييس جمهور جمهوري دوم در فرانسه شد. او عليه اعدام و بی عدالتی اجتماعی سخن راند و بعدها در مجمع قانونگذاری و مجمع وابسته به قانون اساسی انتخاب شد. از نامزدی لویی ناپلئون به عنوان رییس جمهوری حمایت كرد و برای مدتی هم حامی حزب محافظه كار و ریاست جمهور بود ولی هنگامی که ناپلئون در سال ۱۸۵۱ قدرت را به طور كامل در دست گرفت و قانون اساسی ضد پارلمانی را جايگزين كرد. هوگو او را علنا خائن فرانسه ناميد و در نطق تاریخی ۱۸ ژوئیه ۱۸۵۱ در بررسی قانون اساسی گفت: «چون زمانی ناپلئون كبیر داشتهایم، باید ناپلئون حقیر نیز داشتهباشیم؟»
بعد از کودتای ۲ دسامبر ۱۸۵۱ به بروكسل گریخت و در تبعید دراز مدت خود، آثار بزرگی تدوین كرد. با سقوط ناپلئون سوم در سال ۱۸۷۰ به میهن بازگشت. به مدت چندین سال او مظهر مخالفت با پادشاهی و طرافدار جمهوری بود. در سال ۱۸۷۱ به مجلس ملی راه یافت ولی خیلی زود از نمایندگی مجلس كناره گرفت. در سال ۱۸۷۴ بیاعتنا نسبت به نقدهای تاریخی ناتورالیستها، كتاب نود و سه را نوشت . در سن هفتاد و پنج سالگی كتاب دلنشین هنر پدر بزرگ بودن را نوشت؛ اما همچنان به دنیای سیاست تمایل داشت و در سال ۱۸۷۶ به مجلس سنا راه یافت. در فوریه ۱۸۸۱ به مناسبت ورود به هشتاد سالگی مراسم با شكوهی به افتخار وی بر پا گردید كه كمتر كسی به زمان حیات خود، چنین افتخاری را كسب كردهاست.
تبعید
ویکتور هوگو در زمان حیاتش همواره به دلیل داشتن عقاید آزادیخواهانه و سوسیالیستی و حمایت قلمی و لفظی از طبقات محروم جامعه، مورد خشم سران دولتی و حکومتی بود و علیرغم فشارهایی چون سانسور، تهدید و تبعید هرگز از آرمانهای بلند خود دست نکشید. او ابتدا به بروكسل و سپس به جزیرۀ جرزی و در نهایت به جزیرۀ گریزین كه از جزایر دریایی مانش است، تبعید شد. در آنجا بود كه به نوشتن دربارۀ نكوهش اعمال ظالمانهٔ حكومت فرانسه ادامه داد و درنتیجه مقالات مشهور او بر ضد ناپلئون سوم در فرانسه ممنوع شد. با این وجود این مقالات تاثیر زیادی از خود به جای گذاشت. هوگو در تبعید در زمینهٔ نویسندگی به تكامل و پختگی رسید و اولین اشعار حماسهٔ مصنوع خود را با نام افسانهٔ قرنها، كتاب بینوایان، کتاب جنجال برانگیز ناپلئون صغیر و بسیاری آثار دیگر را در این دوران نوشت؛ او در بارهٔ نگارش رمان بینوایان گفتهاست: «من این کتاب را برای همهٔ آزادیخواهان جهان نوشتهام» با وجود اینكه ناپلئون سوم در سال ۱۸۵۹ تمام تبعیدیهای سیاسی را عفو كرد اما هوگو از پذیرش این عفو سرباز زد زیرا پذیرش عفو بدین معنی بود كه او دیگر نباید از دولت انتقاد كند. او پس از سرنگونی امپراطوری روم در سال ۱۸۷۰ به عنوان قهرمان ملی به پاریس بازگشت و عضو مجمع نمایندگان ملی و بعد به عنوان سناتور جمهوری سوم انتخاب شد.
دیدگاههای مذهبی
دیدگاههای مذهبی هوگو در طول زندگیاش به سرعت تغییر كرد. او در جوانی به عنوان مسیحی کاتولیک سوگند یاد كرد كه به مقامات و مسئولان كلیسا احترام بگذارد. اما به تدریج تبدیل به كاتولیكی شد كه به وظایف دینیاش عمل نمیكند و بیش از پیش به بیان دیدگاههای ضد پاپ و ضدكشیشی پرداخت. در طی دوران تبعید به طور تفننی به احضار روح می پرداخت و در سالهای بعد خداشناسی بر پایهٔ عقل را كه مشابه آنچه كه مورد حمایت ولتر نویسندهٔ فرانسوی بود، پا برجا كرد . در سال ۱۸۷۲ وقتی متصدی آمارگیری از هوگو پرسید كه آیا كاتولیك است یا نه او پاسخ داد: «خیر، من آزاد اندیش هستم» هوگو هیچگاه بیزاری خود را از كلیسای كاتولیك ازدست نداد. این انزجار به دلیل بیتفاوتی كلیسا نسبت به وضعیت بد كاری زیر سلطهٔ ظلم حكومت پادشاهی و شاید هم به خاطر قرار گرفتن اثر بینوایان در لیست كتابهای ممنوعهٔ پاپ بود. هنگام مرگ دو پسرش، چارلز و فرانسوا، او اصرار داشت كه آنها بدون صلیب عیسی یا كشیش به خاك سپرده شوند؛ او در وصیتنامهاش هم همین شرط را برای خاكسپاری خود گذاشت. هوگو با اینكه معتقد بود عقاید كاتولیك منسوخ و رو به زوال است اما هیچگاه مستقیما از عرف و سنت انتقاد نكرد. او همچنان به عنوان فردی كه به وجود خدا معتقد است، باقیماند، او عمیقا به قدرت و ضرورت حمد وستایش ایمان داشت. عقل گرایی هوگو را در اشعارش از قبیل توركمادا (۱۸۶۹، دربارهٔ تعصبهای مذهبی)، پاپ (۱۸۷۹ ، كتابی است ضد كشیشی )، دین و ادیان (۱۸۸۰، در مرود رد سودمندی كلیساها) و ... میتوان مشاهده كرد. هوگو میگفت: ادیان به تدریج از بین میروند، اما این خداست كه باقی میماند. او پیش بینی میكرد كه مسیحیت بالاخره روزی از بین خواهد رفت اما مردم همچنان به خدا، روح و تعهد معتقد خواهند ماند.
سالهای پایانی و مرگ
وقتی هوگو در سال ۱۸۷۰ به پاریس بازگشت مردم از او به عنوان قهرمان ملی استقبال كردند. هو گو علیرغم محبوبیتش، برای انتخاب دوباره در مجمع نمایندگان ملی در سال ۱۸۷۲ هیچ تلاشی نكرد. دو دهه آخر زندگی هوگو به خاطر بستری شدن دخترش در آسایشگاه روانی، مرگ دو پسرش و نیز مرگ آدل در ۱۸۶۸ بسیار ناراحت كننده بود . هوگو با وجود لطمات روحی و روانی كه بر او وارد شده بود همچنان به نوشتن ادامه داد و در سیاست هم تا سال ۱۸۷۸، كه سلامتی اش رو به زوال گذاشت، فعال ماند. او در ۳۰ ژانویه ۱۸۷۶ در انتخاب مجلس سنا، كه اخیرا تاسیس شده بود نیز انتخاب شد. در فوریه ۱۸۸۱ به پاس این حقیقت كه هوگو وارد هشتادمین سال زندگی اش شده، یكی از بزرگترین مراسم بزرگداشت برای این نویسنده كه در قید حیات بود، برگزار شد. مراسم جشن از روز بیست و پنجم فوریه با اهدای گلدان سور(نوعی چینی فرانسوی) به هوگو آغاز شد؛ این نوع گلدان هدیه ای سنتی برای مقامات عالی رتبه بود كه به ویكتور هوگو اهدا شد. روز ۲۷ فوریه بزرگترین رژه در تاریخ فرانسه برگزار شد. رژه كننده ها شش ساعت راهپیمایی كردند تا از مقابل هوگو كه پشت پنجره اتاقش نشسته بود رد شوند. سربازان راهنما برای اشاره به ترانه كوزت در بینوایان گل های گندم به گردن خود آویخته بودند . هوگو در [[۲۲ مه]] ۱۸۸۵ پس از یک دوره بیماری در هشتاد و سه سالگی در پاریس درگذشت. مرگ وی باعث سوگی ملی شد، بیش از دو میلیون نفر در مراسم خاكسپاری او شركت كردند. هوگو تنها به خاطر شخصیت والای ادبی در ادبیات فرانسه مورد تكریم قرار نگرفت بلكه به عنوان سیاستمداری كه به تشكیل و نگهداری جمهوری سوم و دموكراسی در فرانسه كمك كرد از او قدردانی به عمل آمد. آرامگاه ویکتور هوگو در پانتئون نزدیک پارک لوگزامبورگ است.
فهرست آثار
آثار آغاز نوجوانی
۱. اینه دوکاسترو درامی به نثر در سه پرده که هوگو در پانزده سالگی نوشتهاست.
۲. ترجمهٔ بخشهایی از انه اید شاهکار ویرژیل:
هخامنشی ، پیرمرد گالز ، غار سیکلوپها ، کاکوس
۳. درلیدی ترجمهای از اشعار اوراس
۴. سزار از از روبیکون میگذرد ترجمهای از فارسال تصنیف لوکن
شعرها
۱. اغانی جدید ، ۲. اغانی و قصاید ، ۳. شرقیها ، ۴. برگهای خزان ، ۵. نغمات شفق ،
۶. صداهای درونی ، ۷. پرتوها و سایهها ، ۸. کیفرها ، ۹. سیر و سیاحت ، ۱۰. افسانه قرون
۱۱. غزلیات کوچهها و بیشهها ، ۱۲. سال مخوف ، ۱۳. فن پدربزرگی ، ۱۴. پاپ ، ۱۵. شفقت عالی
۱۶. ادیان و دین ، ۱۷. خر ، ۱۸. ریاح چهارگانه روح ، ۱۹. عاقبت شیطان ، ۲۰. مکنونات چنگ
۲۱. خدا ، ۲۲. سالهای شوم ، ۲۳. دسته گل آخرین
نمایشنامهها
۱. کرامول ، ۲. آمی روبسار ، ۳. ارنانی ، ۴. ماریون دلورم ، ۵. شاه تفریح میکند ، ۶. لوکرس بورژیا ، ۷. ماری تودور ، ۸. آنژلو ، ۹. اسمرالدا ، ۱۰. روی بلاس ، ۱۱. توامان ۱۲. بورگراوها
۱۳. تورکه مادا ، ۱۴. تئاتر در هوای آزاد
رمانها
۱. بوگژارگال ، ۲. هان دیسلند ، ۳. آخرین روز یک محکوم ، ۴. نتردام دو پاری یا گوژپشت نتردام
۵. کلود گدا ،۶. بینوایان ، ۷. کارگران دریا ، ۸. مردی که میخندد ، ۹. نود و سه ، مجموعهای از نامهها، خاطرات، نقدها و مقالات ادبی و سياسی
قطعهای از ویکتور هوگو
شاه ایران
شاه ایران، نگران و هراسآلود، سکونت دارد زمستان در اصفهان، تابستان در تفلیس در باغ، یک بهشت واقعی غرق گل سرخ بین گروهی مردان مسلح، از ترس بستگانش و همین باعث میشود که گاه برای تخیل بیرون رود او یک بامداد در دشت یک چوپان دید چوپان پیری که پسرش را همراه داشت: پسر زیبایی جوان از او پرسید: اسمت چیست پیرمرد؟ پیرمرد که در میان بزغاله هایش میرفت و میخواند آوازش را قطع کرد و گفت: اسمم کرم است خانه ام پای یک تخته سنگ معلق زیر یک بام است که از نی ساختهام و آنجا با پسرم زندگی میکنم که دوستم میدارد و به همین دلیل است که آواز میخوانم همانطور که سابقا حافظ میخواند و حالا سعدی میخواند و همانطور که زنجره در ساعت ظهر جیر جیر میکند در آن هنگام جوانک با چهره حجبآلود و دلنشین دست پدر نغمه سرایش را بوسید. و او باز به خواندن پرداخت همانطور که حالا سعدی میخواند، همانطور که سابقا حافظ میخواند شاه گفت: آیا این دوستت دارد؟ با آنکه پسرت است؟....
ویکتور هوگو در سینما
براساس داستانها و رمانهای ویکتور هوگو فیلمهای زیادی ساخته شدهاست.
- نتردام دوپاری، کارگردان: آلیس گی، فرانسه، ۱۹۰۶م.
- ولگرد، بخاری، سرقت شمعدانی، کارگردان:؟، فرانسه، ۱۹۰۷م. بر اساس بینوایان
- سلطان تفریح میکند، کارگردان: آلبرتو کاپهلانی، فرانسه، ۱۹۰۹م.
- نتردام دوپاری، کارگردان: آلبرتو کاپهلانی، فرانسه، ۱۹۱۱م.
- بینوایان، کارگردان: آلبرتو کاپهلانی، فرانسه، ۱۹۱۲م.
- نود و سه، کارگردان: آلبرتو کاپهلانی، فرانسه، ۱۹۱۴م.
- زیبایی پاریس (نتردام دوپاری) کارگردان: گوردن ادواردز، آمریکا، ۱۹۱۷م.
- کارگران دریا، کارگردان: آ. آنتوان، فرانسه، ۱۹۱۸م.
- ماریون دلورم، کارگردان: هانری کراوس، فرانسه، ۱۹۱۸م.
- بیوایان، کارگردان: فرانک للوید، آمریکا، ۱۹۱۸م.
- گوژپشت نتردام، کارگردان: والاس وورسانی، آمریکا، ۱۹۲۳م.
- بینوایان، کارگردان: هانری فسکور، فرانسه، ۱۹۲۵م.
- مردی که میخندد، کارگردان: پللنی، آمریکا، ۱۹۲۸م.
- بینوایان، کارگردان: ریمون برنار، فرانسه، ۱۹۳۳م.
- بینوایان، کارگردان: ریچارد بولسلاوسکی، آمریکا، ۱۹۳۵م.
- گاوروش، کارگردان: ت. لوکاتهویچ، شوروی، ۱۹۳۷م. بر اساس بینوایان
- گوژپشت نتردام، کارگردان: ویلیام دیترله، آمریکا، ۱۹۳۹م.
- بینوایان، کارگردان: کمال سلیم، مصر، ۱۹۴۴م.
- ریبلاس، کارگردان: پییر بیلوس، فرانسه، ۱۹۴۸م.
- بینوایان، کارگردان: فرناندو ریورو، مکزیک، ۱۹۴۴م.
- فراری از تبعیدگاه اعمال شاقه، کارگردان: ریکاردو فرهرا، ایتالیا، ۱۹۴۸م. بر اساس بینوایان
- بینوایان، ژان والژان، کارگردان: لویس مایلستون، آمریکا، ۱۹۵۲م.
- بینوایان، کارگردان: دایسوکه اتیو، ماساهیرو ماکینو، ژاپن، ۱۹۵۲م.
- ازاعی پادام پادو، کارگردان: رامنوت، هند/اندونزی، ۱۹۵۳م. بر اساس بینوایان
- بینوایان، کارگردان: ژان پل لوشانوآ، فرانسه، ۱۹۵۷م.
- هیولا، کارگردان: سیامک یاسمی، ایران، ۱۳۵۵ه.خ بر اساس گوژپشت نتردام
- بینوایان، کارگردان: گلن جردن، آمریکا/انگلستان، ۱۹۷۸م.
- بینوایان، کارگردان: روبر حسین، فرانسه، تلویزیون، ۱۹۸۲م.