این پیشنهاد ها پس از مشورت با صاحبنظران و اندیشمندان در حوزه ی آموزش و پرورش و طی جلساتی که در کانون بازنشستگان آموزش و پرورش اصفهان تشکیل شد، تدوین و در سال تحصیلی ۹۱-۹۰ در اختیار مسئولان قرار گرفت. در صورتی که متخصصین اظهار نظر فرمایند موجب امتنان خواهد بود.
بسمه تعالی
توانابودهرکه دانا بود زدانش دل پیر برنا بود
استدعا ازمحضر رهبر معظم و فرهنگ دوست انقلاب اسلامی ایران
وزارت معارف اسبق ، فرهنگ سابق و آموزش و پرورش امروز یکی از وزارتخانه های مهم و کلیــدی کشور ما ست که هم بالقوه و هم بالفعل می تواند و باید سهم به سزائی را در اعتلای همه جانبه کشور به خصوص تربیت نسل امروز و نسل های فردا به نحو مطلوب ایفا نماید .
حدود یک صد و سی سال از عمر این وزارت خانه می گذرد و با فراز و فرودهای زیادی در این مدت روبرو بوده است، گاهی مردان پاک، خیر اندیش، وطن پرست ، متخصص و کاردان، سکان دار این کارخانه انسان ساز بوده و بعضاً نیز وزرای کم توانی داشته که به هر حال هر دو بعد این موضوع ثمرات مفید و یا تبعات منفی به جای گذاشته است . ولی اکثریت وزرا در دولت های مختلف تلاش کردند که شان و منزلت معلم را به عنوان رهبران معنوی جامعه و همتای نفوذ و شان والای روحانیون گرامی حفظ نمایند که خوشبختانه تا حدودی هم موفق بوده اند . متاسفانه در سنوات اخیر با آن که نقش اصلی حما سه آفرینی ۸ سال دفاع مقدس و قبل از آن پیروزی انقلاب حاصل مقاومت و پایمردی نسل هائی است که در دامن معلمان فرهیخته تربیت شده اند ولی بعضی از دولت مردان به خصوص تیم مالی دولت ها و معدودی از نمایندگان قوه قانون گذاری ، وزارت آموزش و پرورش را صرفا” مصرفی و هزینه بر دانسته و چون محصول آن زود وارد بازار کار نمی شود بهای لازم را آن طور که باید و شاید به جایگاه این وزارت خانه در جامعه نمی دهند در صورتی که بقول کنفوسیوس تربیت آدم نیاز به برنامه ریزی صد ساله دارد . این عزیزان نمی دانند که آنچه در مورد آموزش و پرورش سرمایه گذاری گردد عین صواب و جزء سرمایه های زیر بنائی است که چه بسا اثرات نیک یا بد آن در دهه های بعد دامن گیر جامعه می شود .
در سال های اخیر آموزش و پرورش به دلیل بی توجهی های بیش از حد با چالش های جدی روبرو گردیده به طوری که این روش و استمرار آن خانواده ها را جداً نگران و به فکر چاره اندیشی انداخته است . به دلیل همین علاقه مندی و احساس مسئولیت به نسل های امروز و فردای جامعه ، عده ای از پیش کسوتان و صاحبان فکر و نظر در تعلیم و تربیت در استان اصفهان که سابقه دیرینه فرهنگی و هنری و دینی دارد، گرد هم آمده و نقطه نظرات خود را در مورد مسائل مختلف آموزش و پرورش نظیر: انتخاب معلم، آموزش معلم، نگهداری معلم، روش های جدیدآموزشی، پرورش فکری دانش آموزان، شان و منزلت مقام معلم ، تامین حداقل معاش و …….. در این جزوه به حضورتان تقدیم و از محضر حضرت عالی استدعا دارند چتر حمایتی خود را بیش از پیش بر سر آموزش و پرورش بگسترانند و برنامه های آموزشی و پرورشی و دیگر مسائل این وزارت خانه مهم را هدایت فرمایند .
در یکی دو سده اخیر بعضی از شخصیت های فکری و روحانی با درک عمیق از جهان و جامعه ِِی خود دست به اقداماتی مهم و سرنوشت ساز زده که عمل و نام آنان را برای همیشه در تاریخ این کشور و بعضا” جهان ، جاودان و ماندگار ساخته است که می توان به عنوان نمونه به تاسیس دارالفنون به وسیله امیر کبیر، صدور فرمان تحریم تنباکو به وسیله مرحوم میرزای بزرگ شیرازی ، تاسیس حوزه علمیه قم وسیله مرحوم حضرت آیت الله حائری یزدی ، رهبری پیروز مندانه انقلاب اسلامی که سیر تاریخ این مملکت را دگرگون ساخت وسیله حضرت امام راحل ( ره ) اشاره کرد .
لذا از آن مقام معظم استدعا دارد همان گونه که در اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی ، برنامه پنج ساله ی پنجم ، تاسیس اوپک گازی و دیگر حرکت های سرنوشت ساز رهنمون های داهیانه ی خود را به قوای سه گانه و ملت ایران ابراز فرموده اند در مورد اعتلای آموزش و پرورش کشور که پایه و اساس هر گونه دگرگونی در جامعه متحول کنونی است رهنمود های عالمانه ی خویش را بیان فرمایند تا ان شاءالله و با استعانت از خداوند قادر متعال نسل امروز و نسل های فردای این کشور از برکت وجودی حضرت عالی برخوردار گردند . مهم ترین چالش های وزارت آموزش و پرورش به شرح زیر است :
۱- مدیریت، برنامه ریزی و نیروی انسانی
تهی شدن وزارت آموزش و پرورش از نیروهای کیفی که خواه و ناخواه تبعات منفی آن در کوتاه مدت و بلند مدت دامن گیر جامعه خواهد شد .
۲- بودجه
مشکل کمبود اعتبار به دلیل عدم شناخت جایگاه واقعی آموزش و پرورش و بی توجهی به نقش بنیادی این وزارت خانه در برنامه ریزی های مختلف جامعه .
۳- روزمرگی
به دلیل روزمره گی و عدم برنامه ریزی صحیح و آینده نگری، مسئولان وزارت آموزش و پرورش از شناخت استعداد های فردی و گروهی جوانان و نوجوانان غافل مانده و به جای پرورش نیروی خلاق و ابتکاری دانش آموزان باز هم به حافظه پروری توجه می شود که قطعا” در دنیای امروز مفید فایده نیست .
۴- تربیت معلم
نوسازی و بازسازی مجدد و تجدید ساختار مراکز تربیت معلم و تربیت دبیر و انجام تمهیدات لازم برای جذب نیروهای کیفی به گونه ای که مانند دهه های گذشته بهترین افراد از نظر بهره هوشی و داشتن انگیزه به این مراکز جذب و مهارت های آموزشی و تخصصی لازم را فرا گیرند .
۵- منزلت معلم
بالا بردن شان و منزلت معلم به گونه ای که چون گذشته فرزندان ، افتخارشان این باشد که سرپرست آنان معلم است و نسبت به فرموده ی حضرت رسول اکرم که” انی بعثت معلماً” توجه بیشتری مبذول گردد.
۶- سیاست زدگی
آشنائی به سیاست های داخلی و خارجی لازمه اطلاعات هر فرد است ، خاصه معلم ، ولی بدیهی است که وزارت آموزش و پرورش باید از سیا ست زدگی و سیا ست بازی و سیا سی کاری به دور باشد و از همه نیروهای پر توان و مخلص و معتقد به انقلاب صرف نظر از سلایق شخصی آنان استفاده نمایند .
۷- استقلال آموزش وپرورش
وزارت آموزش و پرورش باید به گونه ای با شد که فقط در سال یک بار آن هم روز اول مهر ، وسیله آن مقام معظم و یا رئیس جمهوری، زنگ آغاز سال تحصیلی نواخته شود ، زیرا آموزش و پرورش متولی و پایگاه تبلیغاتی سایر دستگاه های اجرائی کشور نمی با شد.
۸- پژوهش و محتوای کتاب های درسی و آموزش های علمی و عملی
تجدید نظر در محتوای کتب درسی در دوره های مختلف آموزشی ( ابتدائی – راهنمائی – متوسطه ) به طور کمی و کیفی وسیله متخصصان صاحب نظر و آشنا به فرهنگ ایرانی اسلامی و جهانی و پیشرفت های علمی و فناوری روز به گونه ای که این مطالب موجب بروز خلاقیت ، نوآوری و ابتکار در نیرو های خلاق جامعه گردد.
۹- اُمور تربیتی و دو شخصیتی شدن
به هر دلیل بدبختانه برخی نوجوانان و جوانان و حتی بعضی میان سالان جامعه کنونی ایران دو شخصیتی شده و از صفای باطن و اخلاص غریزی و فطری کمتر اثر دیده می شود و ادامه این ناهنجاری فکری و اجتماعی دست کم نیروی اعتماد به نفس را کاهش می دهد و روند این امور قطعا” به زیان جامعه است که نهایت آن به بی تفاوتی فردی منتهی می شود.
۱۰- بازسازی و نوسازی امکانات ورزشی
بازسازی و نوسازی امکانات ورزشی موجود و احداث و توسعه ی سالن های ورزشی از محل اعتبارات دولتی و موسسات عمومی غیر انتفاعی نظیر شهرداری ها و تشویق افراد خیر به این کار مهم در کلیه ی استان ها، شهرستان ها، حتی بخش ها و روستا ها و در شهرستان های بزرگ در محلات مختلف به منظور پر کردن اوقات فراغت جوانان و جلوگیری از افتادن ایشان به دام اعتیاد و دیگر ناهنجاری های اجتماعی.
تبیین چالش ها
۱- مدیریت ، برنامه ریزی و نیروی انسانی
تصمیمات لحظه ای موجب به هم ریختن برنامه ها می شود. ارتباط بین اداره آموزش وپرورش و مدارس ازنظر نظارت بسیار کم بلکه ناچیز است. دستوراتی از مرکز صادر میشود که ممکن است از یک نظر مثبت ولی از جهات گوناگون بحث و گفتگوهائی به دنبال داشته باشد.
برای مثال یکی از آن ها موضوع بازنشسته کردن دبیران و آموزگاران و افرادی است که با ۲۵ سال سابقه ی خدمت وکسب تجربیات فراوان، جامعه از فیض برخورداری از ایشان محروم می شود. ممکن است با مشکلات دولت آشنا نباشیم ولی این هم شیوهی کاریابی برای جوانان نیست. زیرا کسانی بازنشسته می شوند که سال ها تجربه را پشت سر گذاشته اند و بهترین دوران زندگی خود را صرف شناخت موانع و حل مشکلات معلمی و امور آموزشی و درسی کرده اند و زمان بازدهی ایشان برای آموزش به جوانان و معلمان جوان به کمال رسیده است و متاسفانه کسانی را از نهضت سواد آموزی و یا جاهای دیگر جایگزین می کنیم که گرچه برای آموزش به بزرگسالان تجربه پیدا کرده اند ولی هنوز الفبای تدریس به دانش آموزان را نمی دانند و از امور آموزشی اطلاع چندانی ندارند و به امورکلاسداری آشنا نشده اند و البته که با چندین کلاس یا دوره ی آموزشی هم هرگز نمی توانند جای معلمان با سابقه را بگیرند.
یکی از دبیران برجسته ی اصفهان می گفت : زمانی که با استفاده از بورس به آمریکا رفته بودم در آن جا از یک معلم پرسیدم نحوهی استخدام شما چگونه است؟ گفت : قراردادی، یعنی تا موقعی که ایدهال هستیم به کار ادامه میدهیم و موقعی که فردی با تحصیلات بهتر و تجربیات بیشتر پیدا شود او را جایگزین ما میکنند. گفتم: چه بد! گفت: چه خوب. اگر کسی بهتر از من جوانان آمریکا را تعلیم دهد برای کشور من مفیدتر نیست؟ دیدم نظرش خلاف آن هائی است که رابطه را بر ضابطه و منافع شخصی را برمنافع ملی ترجیح میدهند.
هر آموزگار جوانی باید پس از گذرندان دورهای آموزشی لازم وکسب مهارت های کافی کارش را از روستا شروع کند بعد به شهرستان و سپس به مرکز استان منتقل شود. ودر هر زمان با صبر و حوصله ی کافی تجربیات قبلی خود را به جانشین خود انتقال دهد.
می دانیم تا پایان سال های قبل از انقلاب پوشش تحصیلی خیلی پائین بود. مثلاً حدود ۳۳% دانشآموزان واجد شرایط ادامه تحصیل، در دوره های بالاتر ثبت نام میکردند اما همین تعداد کم با انگیزه در دورههای بالاتر ادامه تحصیل می دادند. با پیروزی انقلاب و اعتماد مردم به آموزش و پرورش این درصد اضافه شد که امروز این درصد خیلی بیشتر شده است این روزها بیشتر افراد، به دبیرستان میآیند اما بدون داشتن انگیزهی لازم، پوشش افزایش پیدا کرده است. اما شرایط آموزش اعم از امکانات ، ابزارها، لوازم، شیوهها و منابع مادی ومعنوی معلمان نه تنها به یک نسبت منطقی اضافه نشده است، بلکه بعضاً کاهش نیز پیدا کرده است و لذا تنها به مشکلات افزوده ایم. اما میتوان راه حل این مشکلات را پیدا کرد.
شاید مشکل معلم از این جا ناشی میشود که گزینش به طور صحیح و درست انجام نمی شود. آموزش معلمان با ضوابط علمی و فنی و فرهنگی انجام نمی پذیرد و معلم پس از استخدام درست نگهداری نمی شود. که برای هر یک از این سه مرحله یِ بسیار مهم، کارشناسان خبره ی امور آموزشی، علوم تربیتی و روانشناسی و متخصصین فلسفه ی آموزش و پرورش که در راس قله ی رشته های تحصیلی خود قرار گرفته اند، به تفصیل، رساله ها و کتاب های فراوانی نوشته اند که مورد استفاده ی سیاستگذاران آموزشی کشورهای پیشرفته ی جهان قرار گرفته است. در هر صورت، مدیریت و سیاستگذاری دستگاه آموزش و پرورش مهمترین مسئله یا علت العلل مسائل است. عدهای از صاحب نظران معتقدند جامعه به منزلهی مهره های شطرنج نیست. که شطرنج باز بتواند با جا به جا کردن مهره ها به نتیجه برسد. ما در آموزش و پرورش ، هم معلم داریم و هم دانشآموز که صاحب ارادهاند و خودشان فکر و اندیشه دارند. بایدسیاست گذاران وبرنامه ریزان بیرونی آموزش وپرورش ونیز برنامه ریزان و مجریان داخلی آموزش و پرورش به این مسئله توجه جدی داشته باشند و از این زاویه نیز به مسایل نگاه کنند و به حل مشکلات بپردازند.
در سال های اخیر، همه ی اقتصاددانان متوجه شدهاند که آموزش و پرورش یک نهاد مهم تولیدی است و هر پیشرفتی در هر زمینهای در گرو یک آموزش و پرورش قدرتمند میباشد.
اکنون مسلم شده است که هر کشوری در پرتو چهار شرط زیر میتواند به پیشرفتهای چشمگیری نایل گردد:
(۱ تکنولوژی و کابرد آن ۲) تربیت نیروی انسانی ۳) سازماندهی و مدیریت ۴) انتقال دانش
که البته همهی این عوامل به آموزش و پرورش برمیگردد و این مورد اتفاق نظر همهی دستاندرکاران توسعه در همهی زمینهها است.
برای مثال درست است که مدیریت ذاتی است ، اما اکتسابی نیز هست زیرا یک مدیر خردمند و مدبر نمیتواند بدون بهرهگیری از شیوههای گوناگون یا بدون بهرهگیری از اطلاعات گستردهی جهانی، بدون دانستن و بهکارگیری کامپیوتر و دستیابی به سایتهای خبری در کار مدیریت خود موفق باشد.
پس سادهلوحی است که مسئله آموزش دست کم گرفته شود یا اثربخشی ممتاز و یگانهی آن را کماهمیت جلوه دهیم. هرچه آموزش و پرورش جامعهای قویتر باشد، برد پیشرفت آن نیز، زیادتر خواهد بود
نکته مهم دیگری که وجود دارد، جمعبندی اراء و نظریات است که باید با تکرار روش های تطبیقی و مقایسهای، بهترین روش ها را جستجو کرد و از آن بهره گرفت
اکنون کشورهای پیشرفته، پس از هزاران ساعت وقتگذاری و صرف بودجههای فراوان برای پژوهش و تحقیق آن هم بوسیله اندیشمندان والامقام به نتایج درخشانی در تعلیم و تربیت رسیدهاند که شایسته است با توجه به دستور بسیار ارزشمند و حیات بخش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند: « اطلبوا العلم و لو بالصین» حتی از دورترین نقاط عالم هم بایدکسب علم و دانش کرد. باید از منابع و دستاوردهای بیگانگان به سود آموزش و پرورش کشور عزیز خود استفاده نمائیم.
ما در آموزش و پرورش ایران، معلم داریم، کلاس داریم، دانشآموز داریم با مقدار کمی وسیله ی کمک آموزشی، اما باید بدانیم در دنیا در کشورهای مترقی و پیشرفته از ابزارهای دیگری نیز برای بالا بردن کیفیت آموزش استفاده میکنند و این ابزارهای جدید در اثر کارهای تحقیقاتی فراوان و گسترده به دست آمده است و فلسفه و منطق بسیار قوی و نیرومندی در پشت آن قرار دارد. که پارهای از آنها عبارتند از:
۱) فضاسازی استاندارد.
آنها سعی کردهاند، فضای آموزشی، تالارها، کلاس های درس، آزمایشگاه ها، کارگاه ها، حتی در و پنجره کلاس ها دارای طرح و نقشهی دقیق علمی باشد و همه جای فضای آموزشی حتی رنگآمیزی هر قسمتی روی اصول علمی و روانشناسی و با تکیه بر اصول علوم تربیتی طوری صورت پذیرد، که دانشآموزان را کاملاً جذب کند و محیط مدرسه ، برای آن ها، به راستی ، به یک محیط دوستداشتنی تبدیل شود.
۲) مدت حضور دانشآموزان
مدت حضور دانش آموزان در مدرسه را براساس ضوابط علمی و تربیتی به حداکثر رساندهاند. این حضور دارای هدفهای آشکار و پنهان است از جمله هدفهای آشکار این است که والدین نمیدانند چگونه به فرزندان خود در محیط خانه در دروس مختلف کمک کنند تا به طور کامل موفق شود. از طرفی به دلیل عدم اطلاع کافی یا بیحوصله بودن، چه بسا راهنمایی درسی والدین غیر علمی و نا هماهنگ با آموزشهای مدرسهای باشد که مسلماً مانع پیشرفت علمی و تربیتی دانشآموزان میشود، لذا سعی میکنند، دانشآموزان تکالیف درسی خود را در مدرسه زیر نظر مربیان آگاه و معلمان خود انجام دهند و پس از انجام تکالیف و وظایف مدرسهای، از مدرسه خارج شوند و در خارج از مدرسه وقت خود را به استراحت و تفریح یا کسب اطلاعات مورد علاقه خود، یا دیدن تلویزیون اختصاص دهند.
و از جمله هدفهای پنهان آموزش این است که دانشآموزان ممکن است وقت اضافی خود را در بیرون مدرسه و در جاهایی بگذرانند که برای ایشان در این سن و سال آسیبپذیر باشد، وقت اضافی دانشآموز در مدرسه با ورزش، تحقیق، پژوهش و گفتگوهای علمی و با مطالعه کتاب در کتابخانه و یا کار علمی و پژوهشی در آزمایشگاه میگذرد. در این صورت دانشآموز تقریباً خسته از مدرسه خارج میشود و در منزل بیشتر به استراحت میپردازد.
۳) حمل و نقل:
در کشورهای پیشرفته برای همهی مدارس ناوگان حمل و نقل اختصاصی وجود دارد که با رنگ زیبایی مشخص شده است و همهی دانشآموزان چه ثروتمند و چه فقیر، چه از راه دور و چه از راه نزدیک، باید با ناوگان حمل و نقل دانشآموزان در مدرسه حاضر شوند و یا در پایان کار مدرسه از آن خارج شوند که دارای مزایای علمی و تربیتی زیاد، از جمله امتیازات زیر است:
دیرآمدگی، یکی از عواملی که ممکن است موجب تحقیر دانشآموز شود دیرآمدگی است، دانشآموزانی که با ناوگان حمل و نقل وارد مدرسه میشوند، همه با هم در کلاس حضور پیدا میکنند و در غیر این صورت زمان حضور دانشآموزان در کلاس ممکن است مورد سرزنش و تحقیر معلمان یا دوستان همکلاس خود قرار گیرد که پس از تکرار چند بار دیرآمدگی، زمینهی سرافکندگی و تحقیر او فراهم میشود که در دراز مدت مشکلاتی را برای خود و جامعه بوجود میآورد.
ضمن اینکه از نظر اقتصادی بر اساس محاسبهی دقیق کارشناسان خبره، ناوگان حمل و نقل مدرسه بسیار به صرفه است و هزینههای کلی را در مجموع کاهش میدهد: ابتدا فکر کنید و سپس محاسبه و مقایسه کنید، به جای این که هر دانشآموزی با اتومبیل شخصی والدین به مدرسه وارد شود یا هر۵ نفر با یک سرویس به مدرسه وارد شوند و یا هر ۴۰ نفر با یک اتوبوس به مدرسه وارد شوند، چه قدر صرفه جویی می شود و چقدر از بار ترافیک کاهش پیدا می کند.
۴) برنامهغذایی:
در هر روز یک ساعت در ظهر دانشآموزان با یک برنامهی منظم تغذیه میشوند، و این وعده غذا زیر نظر مربیان تغذیه و کارشناسان مواد غذایی تهیه میشود و دارای کالری لازم برای این دوره از زندگی دانشآموزان است و به طور حتم از سوء تغذیه جلوگیری میکند، زیرا میدانیم طبق مدارک و تحقیقات صورت گرفته، قبل از اینکه برنامهی تغذیه در مدارس به اجرا درآید حدود۴۰% از دانشآموزان به سوء تغذیه مبتلا میشدند که مشکلات عدیدهای را در زندگی این دانشآموزان در آینده بوجود میآورد که برای دولت هم معضل بزرگی می بود ولی با این تدبیر، دانشآموزان با سلامت و تندرستی کامل، نشاط بیشتر، آمادگی برای یادگیری بهتر پیدا می کردند، مقاومت بدن در مقابل بیماریها افزایش می یافت و هزینههای پزشکی کاهش پیدا می کرد.
لازم است اشاره شود سوء تغذیه زمینهی بیحوصلگی، عصبانیت، بیحالی، ضعف روحی و جسمانی را نیز فراهم میآورد که راندمان فعالیتهای اجتماعی را به شدت کاهش میدهد که عواقب ناراحتکنندهای به همراه دارد.
در ژاپن از ۸ ساعت درهر روز ،۵/۷ ساعت آن را کار میکنند و لی در پارهای از کشورها بسیار پائینتر از۵/۷ ساعت در روز کار می کنند، که یکی از عوامل آن سوءتغذیه میباشد.
۵) سلامت و بهداشت:
مسوولیت سلامت دانشآموزان با مدرسه است، دانشآموزان پیشدبستانی، دبستانی، راهنمایی، زیر نظر مربیان بهداشت هر روز مورد معاینه و آزمایش قرار میگیرند.
اما خانوادهها نمیتوانند به زودی از بیماری یا ناراحتی فرزندان خود آگاه شوند، زیرا نه تخصص دارند و نه امکانات فوری، چه بسا فرزندان ایشان ناراحتی پنهانی دارد مانند تنبلی چشم یا گوش که پس از زمان طولانی ممکن است والدین متوجه شوند در صورتی که مربیان بهداشت مدرسه که طبق یک برنامهی منظم در بدو ورود به مدرسه در مدت کوتاهی دانشآموزان را از ناخن پا تا فرق سر معاینه میکنند و با حداقل هزینه مشکل جسمانی دانشآموزان را برطرف میسازند.
۶) حافظهپردازی:
در حالی که نظام آموزشی در کشور ما بر مبنای حافظهپروری است در کشورهای پیشرفته با بهرهگیری از ابزارها و وسایل آزمایشگاهی و ایجاد فضاهای یادگیری و روش های نو تلاش میکنند دانشآموزان با فعالیتهای آموزشی ویژه به تقویت فکر و اندیشهی خود بپردازند، روش تدریس در کشور ما بیشتر جنبهی حافظهای دارد در حالی که باید معلمان، روش آزاد اندیشی و درست اندیشیدن و درست انتقاد کردن را به دانشآموزان یاد بدهند.
در شیوههای جدید آموزشی روش فکر کردن را یاد میدهند، اندیشه را پربار میسازند، طرح سؤالات منطقی دانشآموز را وادار میکندکه با تحقیق و اجرای آزمایش علمی، فکر کند و به سؤالات پاسخ دهد.
ما نیز باید به معلمان خود آموزش دهیم تا بتوانند روش تدریس خود را با روشهای علمی منجر به تولید فکر، هماهنگ کنند.
متأسفانه ما تحقیق و پژوهش را به دانشگاهیان محدود کردهایم و شگفتآور است که نمیدانیم که دانشآموز اول دبستان هم میتواند در حد خود محقق و پژوهنده باشد، اظهار نظر کند و به پیشرفت نایل گردد. جای تامل است که نمی دانیم دانشمندان جوان فردای کشور عزیز ما، همین دانش آموزانی هستند که امروز در مدارس ابتدائی و راهنمائی مشغولند.
لذا باید بیشترین تلاش خود را صرف کنیم تا معلمان آگاه، اندیشمند، دلسوز و فکور را روانه کلاس ها کنیم.
و هرچه زودتر اقدام کنیم به نفع کشور گام برداشتهایم و هر چه تعلل بورزیم و دیرتر دست به کار شویم بیشتر ضرر زدهایم. اگر در انتظار آیندهی روشنی برای کشور هستیم باید از موفقیتهای دیگران درسهای آموزندهای کسب نمائیم.
۷) تعلیم و تربیت توامان:
ما متأسفانه علیرغم مسلمان بودن، تعلیم و تربیت را از هم جدا کردهایم، در آموزش های مدرسهای از تربیت بیشتر صحبت میکنیم وکمتر عمل می کنیم در حالی که معلم باید آموزش و پرورش دانشآموزان را با هم هماهنگ کند و گاهی پرورش را بر آموزش مقدم بدارد. سیاست گزاران و مدیران آموزش و پرورش باید بدانند که دانش آموزان ما از معلمان خود گفتار رفتار و کردار و هم مواد آموزشی را همزمان فرا می گیرند. همه ی معلمان ما ضمن این که در رشته ی تحصیلی خود باید تسلط داشته باشند باید در امور اخلاقی و امور اجتماعی و امور دینی هم نمونه با شند.
شایسته است همچون کشورهای مترقی در هر ۵ سال یک مرتبه کل نظام آموزشی خود را به طور دقیق ارزشیابی کنیم، مورد تجدید نظر قرار دهیم و با روز جلو برویم. موفق بودنِ برنامه ی هر ۵ سال یک بار ارزشیابی آموزشی را در کلیه ی موارد تجربیات سایر کشورها پس از صرف بودجه های کلان به وسیله ی کارشناسان علاقه مند و زبده نشان داده است. راستی چرا بزرگان وعزیزان خود را برای معالجه و درمان بیماری های حاد و برای استفاده از مجهز ترین بیمارستان های جهان و بهره گیری از بهترین داروها به کشور های خارج اعزام می کنیم و یا بهترین پزشگان را بر بالین ایشان حاضر می کنیم و از تجارب سایر کشورها در این زمینه استفاده می کنیم، ولی برای آموزش و پرورش جوانان عزیز خود حاضر نیستیم از تجربیات و یافته های خود یا دیگران استفاده کنیم؟
مدیران ارشد نظام مرتّب درکشورهای دیگر (شرق و غرب) دوره میبینند و در سمینارها شرکت می کنند و پس از بازگشت به کشور میگویند در فلان کشور مدیرانی را دیدیم که حدود سی سال مدیریّت میکردند و در دو سال آخر خدمت خود تمام تجربیات و یافته های علمی، فرهنگی و آموزشی خود را به جانشین خود انتقال می دادند. – یعنی تثبیت مدیریت در اداره کردن کشور مفید است – اما عملاً و علناً میبینیم که وقتی خط دولت یا خط مجلس شورای اسلامی عوض میشود همه مسؤولان و مدیران از صدر تا ذیل، اتوبوسی عوض میشوند، کدام وزیر یا معاون یا مدیر کلی را گذاشتند که مثلاً برای مدت ۲۰ سال در حوزه ی مدیریت خود برنامهریزی کند و شاهد برداشت محصول خود باشد؟ مثلاً در آموزش و پرورش وزیری مانند شهید رجائی آن قدر به مراکز تربیت معلم بها می دهد که می فرماید:” ما اگر لباس خود را بفروشیم و تربیت معلم دایر کنیم کار خوبی کردهایم” نتیجه کار را هم دیدیم که بهترین معلمان ما آن هائی هستند که دوره ی تربیت معلم را به خوبی دیدهاند و به تدریس پرداختند. اما وزیر دیگری میآید و ارزش مراکز تربیت معلم را پائین میآورد . ( راستی خود و خدا در این سه دهه ی بعد از انقلاب شاهد چه برنامهها و دستورات ضدّ و نقیضی بودهایم؟ ) همیشه این خواص هستند که انحراف ایجاد میکنند « ماهی از سر گنده گردد نی ز دّم»
شهید رجائی در دوران وزارت خود طی یک بخشنامه کلیه آموزشگاهای سراسر کشور را دولتی اعلام کرد، حالا خدا وکیلی چند نوع مدرسه داریم؟ آیا اسلام چنین گفته یا غرب، برخی بر اساس استعداد، بعضی بر اساس ثروت از مدارس دولتی جدا می شوند. شیر بی یال و دم و اشکم که دید؟ و حالا نتیجه آنرا شاهد هستیم.
بیسمارک آلمان را تنها با آموزش و پرورش ساخت.
۲ – بودجه
مشکل عمدهی ما اقتصاد آموزش و پرورش است. همهی وزراء از همان ابتدا گرفته تا وزیر فعلی دغدغهی کسری بودجه را داشته اند.
کسری بودجه سال۸۷ آموزش و پرورش ۲۵۵۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان است که ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۲۱۰۰ تومان آن در پایان سال تامین و بقیه به سال جاری منتقل شده است. و این در حالی است که در این چند سال اخیر درآمد نفت ما سرسام آور (۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۲۷۰دلار ) افزایش یافته است.
این کسری بودجه هر وزیری را از پای درمیآورد و این موضوع میتواند در سرلوحه ی برنامه ها ی مهم کشور قرار گیرد. کسری بودجه ی آموزش وپرورش چیزی نزدیک به کل اعتبارات آموزش وپرورش است.
باید به بودجه ی آموزش وپرورش به طور جدی توجه شود.
در چند دههی قبل اقتصاددانان که در مسائل آموزشی نیز تسلط داشتند میگفتند: آموزش و پرورش یک نهاد مصرفی است و بودجه و هزینههای آن باید از راه دریافت شهریه ی دانشآموزان تأمین شود. اما امروز همگی به این نتیجه رسیده اند که بیشترین بهره را می توان از راه سرمایه گذاری در آموزش و پرورش جستجو کرد.
از وزیر آموزش و پرورش گرفته تا مستخدم دبستان همگی چون با تعلیم و تربیت و با نوجوانان و جوانان بیآلایش و پاک سروکار دارند خود نیز از این سجایای نیک متأثر بوده به فروتنی و تسلیم و رضا خو گرفتهاند و حاضر نیستند با شهامت نیاز آموزش و پرورش را بیان کنند و از مایملک آموزش و پرورش دفاع کنند و یا با شهامت استعفا دهند. بدین ترتیب سرمایه های مادی آموزش و پرورش را هم از دست داده ایم.
برای مثال اگر وزیر مخابرات قسمتی از فضای دبستان و دبیرستان بهشتآئین اصفهان را برای توسعه سازمان خود نیاز داشته باشند تاخیری در اجابت این امر مشاهده نمیشود و این در حالی است که با پیشرفت تکنولوژی احتمالاً، شرکت مخابرات روز به روز در حال کوچک شدن است و به نظر می رسد نیاز آن، به گسترش بسیار زیاد کم تر می باشد. همچنین اگر مسئول یا وزیری دیگر متقاضی استفاده از کاخ جوانان اصفهان متعلق به آموزش و پرورش یا دبیرستان سعدی اصفهان ( جنب میدان امام ) گردید با این که هزاران دل در گرو عشق به این دو محل به خصوص، دبیرستان سعدی است اما در اختیار دیگران قرار می گیرد
این گونه برخوردها با اموال و امکانات آموزش و پرورش نشان دهنده ی بی توجهی مسئولان بلند پایه ی آموزش و پرورش و سایر سیا ستگذاران بلند مرتبه است.
********
بر اساس آمار رسمی به طور میانگین حدود ۵ درصد دانشآموزان ما افت تحصیلی دارند و این افت تحصیلی مربوط به همهی دورههای تحصیلی در سراسر ایران است. که با توجه به هزینه سرانه دانشآموزی هر سال بخش قابل توجهی از بودجه آموزش و پرورش صرف دوباره آموزی و تکرار پایه می شود. مبلغ آن سیصد و هشتاد و پنج میلیون تومان میشود.
از طرفی در هر سال حدود چهارصد هزار نفر از دانشآموزان ما ترک تحصیل میکنند که ممکن است به دلیل مشکلات اقتصادی، سوء رفتار معلمان و مدیران، نامناسب بودن فضای آموزشی، ناهنجاریهای رفتاری والدین ( از قبیل طلاق، اعتیاد، …) باشد. که پس از چند سال تعداد این افراد به چند میلیون میرسد که مسوولان کشور را با مشکل بزرگی روبرو میکنند.
از طرف دیگر با همهی تلاشی که وسیلهی آموزش و پرورش صورت گرفته در هر سال یک میلیون و دویست هزار نفر دور مانده از تحصیل داریم-کودکان و نوجوانان بین ۶ تا ۱۳ ساله که شما میتوانید عدهای از آنها در محلههای فقیرنشین اطراف شهرها ببینید تار و پود شکل گرفته در کشور به گونه ای است که وزرای مختلف با دیدگاه های متنوع نتوانسته اند سیر حرکتی این وزارتخانه مهم و سرنوشت ساز مملکت را با کیفیت و سرعت مطلوب به سمت اهداف مشخص شده به حرکت آورند البته هر کدام به وسع خود تلاش هایی نموده اند که باید قدردان آنها بود.
زمینه رشد و خلاقیت کودکان و نوجوانان که هر یک از آنان از ده ها چاه نفت ارزشمند تر است باید فراهم شود الان شاید از ۲۰ یا ۳۰ درصد استعداد آنها استفاده میکنیم به همین دلیل دنبال کارهای نادرست میروند. باید رشته های مختلف ورزشی با امکانات لازم ، مراکز گوناگون فرهنگی و هنری، انجمن های علمی وآموزشی، واحد های رایانهی و سایر امکانات و ابزار ها زیر نظر کارشناسان علاقه مند و دلسوز و با ایمان تاسیس و به صورت صحیح و علمی، استفاده شود.
بزرگان باید جایگاه آموزش و پرورش را مهم بدانند وقتی به یکی از وزراء پیشین آموزش و پرورش گفته شد: چرا به طور جدی عمل نمیکنید. پاسخ داد:
” مسئولان بلند مرتبه، فعلاً حرفش را میزنند تا زمان عمل فرا رسد. برای مثال، وقتی برای آموزش و پرورش می خواهیم تنها ۰۰۰/۱۰ متر مربع زمین بگیریم ، میگویند: برای آموزش و پرورش این مقدار بسیار کم است. بعداً در جای بهتر و مناسب تر ۰۰۰/۱۰۰ متر مربع پیدا میکنیم و میدهیم. جای بهتر و وسیعتر!! که البته هیچ گاه به این وعده ها عمل نکرده اند و به نیاز آموزش و پرورش به طوری جدی و عملی پاسخ نداده اند.”
مثل این که عدهای تناسب بلد نیستند، به اداره ای که برای مثال دو هزار نفر کارمند دارد بودجهای معینی را با حساب وکتاب دقیق، در نظر می گیرند و پرداخت می کنند. اما برای آموزش و پرورش با جمعیت هفتاد و دوهزار نفر فقط ده برابر آن را می پردازند که با حساب وکتاب باید ۳۶ برابر آن را بپردازند.
چگونه ممکن است بدون سرمایه گذاری در آموزش و پرورش ، اهداف بر بعد دانایی محور چشم انداز بیست ساله محقق گردد؟
برای همگان واضح است که اگر به صورت ریشه ای و اساسی همگام با مطالعه و تحقیق با مبناء کارشناسی و استفاده از تجربه کشورهای توسعه یافته در آموزش و پرورش سرمایه گذاری شود می توان رایحه خوش تحول و پیشرفت و خلاقیت و نوآوری را در کشور استشمام نمود.
فرهنگ غنی اسلامی ما و سیر تاریخی موفقیت دانشمندان در قرون گذشته بعد از اسلام و به دست آوردن راز و رمز توفیق آن ها سرمایه و ذخیره گران بهایی است که باید عوامل آن آنالیز و بومی شده آن را در عصر حاضر …. پیاده نمود که یکی از مهم ترین و تاثیر گذار ترین این عوامل سرمایه گذاری مادی است.
در تمام شعارها و دیدگاه ها و نقل قول ها از قرآن مجید و انبیاء (ص) و ائمه (ع) و حکما و بزرگان… بحث آموزش و پرورش از جایگاه و اولویت بی نظیری برخوردار است اما در عمل جز روند معمول حرکتی صورت نگرفته است. تأسف آور این که آموزش و پرورش همیشه به لحاظ امکانات و مسائل مالی از سایر وزارتخانه ها عقب تر بوده است، و این درحالی است که همه برای آموزش و پرورش اشک تمساح می ریزند.
اگر با دقت و صحت به مسائل بنگریم کسی که امروز بتواند سنگ بنای آموزش و پرورش را آن گونه که در متون قرآنی و روایی ما وجود دارد با هدف تربیت عبد صالح پایه گذاری نماید تا قرن های آینده و بلکه تا ابد نامش در تاریخ این کشور و انقلاب اسلامی ثبت حواهد شد. همانگونه که نام میرزای بزرگ شیرازی در جریان تحریم تنباکو یا آیت الله حائری یزدی در پایه گذاری حوزه علمیه قم یا امام امت (ره) در به ثمر رساندن انقلاب برای همیشه باقی خواهد بود.
نکته ی دیگر توجه به خصوصی سازی آموزش و پرورش می باشد که البته این مهم محقق نخواهد شد مگر آن که با داشتن قوانینی مدون، جامع و مانع…. بتوانیم از سرمایه های فکری و انسانی و امکانات مادی همگان در جهت امر مهم آموزش و پرورش بهره مند شویم.
اما راه حل های دیگر:
بازگشت به قانون سابق شوراهای منطقه ای آموزش و پرورش راه حل اساسی مشکلات مالی آموزش و پرورش است :
می دانیم که در دوره های مختلف قانون گذاری قبل از انقلاب قوانینی تدوین و تصویب شده است که چون مبنای کار کارشناسی صحیح و منطقی اصولی داشتند . نه تنها سی سال پس از انقلاب لغو نشده است ، بلکه در سازمان های مختلف اجرائی کشور کماکان مورد توجه بوده و اجرا می گردد . بدیهی است همه قوانینی که قبل از انقلاب تصویب شده بدواٌ نا کارا نیست و همه کسانی که این چنین قوانین را تدوین ، پیشنهاد و تصویب نموده اند الزاماٌ آدم های بدی نبودند ! صرفنظر از اطرافیان حکومت که افرادی مال اندوز و خوش گذران بودند اکثریت بدنه نیروی اجرائی کشور را مردمانی مسلمان و وطن دوست تشکیل می داد که می توان با مراجعه به تاریخ گذشته، آنان را شناسائی کرد که در این جا نیازی به ذکر نام آنان نیست . یکی از قوانین خوب گذشته که با کار کارشناسی خوب تصویب و اجرائی شد قانون شورا های مناطق آموزش و پرورش و آئین نامه های مربوط به آن است که از اول فروردین ۴۹ در مراکز استان ها و از ۱ / ۱/ ۵۰ در کلیه شهرستان ها و مناطق آموزش و پرورش اجرا و از ۱ / ۵ / ۵۸ متاسفانه لغو شد.
شورای منطقه ای شامل ادارات آموزش و پرورش در بخش های بخشدار نشین بود که دارای شورای شهر بودند . این قانون مترقی بهترین راه حل مشکلات آموزش و پرورش بود که بدون تحمیل اضافی بر دولت نه تنها مشکلات مالی آموزش و پرورش را در زمینه های مختلف رفع و رجوع می نمود ، بلکه در مواردی در پایان سال به مدد ادارات امور اقتصادی و دارائی می رسید و آن اداره را در پرداخـت حقوق کارکنـان سایر دستگاه ها ( البته بعنوان قرض ) مددکار بود .
یکی از اصلی ترین شاخصه های این قانون ، تمرکز زدائی به معنای واقعی کلمه بود ، زیرا همان اختیاراتی را که یک نفر مدیر کل استان در زمینه های استخدام ، نقل و انتقال و جابجائی کارکنان و دیگر موارد قانونی داشت ، رئیس کوچک ترین آموزش و پرورش نیز در همان استان دارا بود و کافی بود که با شناخت کاملی که از حوزه ی آموزش و پرورش خود داشت موارد را به صلاح دید منطقه خود انجام دهد و نیازی به این همه مکاتبه ، سرگردانی معلمان و ارباب رجوع و دیگر موارد دست و پا گیر نداشت.
از دیگر ویژگی های این شورا، اعضای آن بود که اکثریت را معلمان که عمری کار کرده و درد آمــوزش و پــرورش را بخوبی احساس می کردند ، تشکیل می داد ترکیب اعضاء به شرح زیر بود .
۱- مدیر کل یا رئیس آموزش و پرورش شهرستان و منطقه به عنوان دبیر شورا و ذیحساب
۲- مدیر کل یا رئیس اداره ی دارائی و اقتصادی هر شهر و منطقه
۳- شهردار مرکز شهر یا بخش
۴- رئیس شورای شهر
۵- رئیس شورای شهرستان خاص مرکز شهرستان
۶- نمایندگان روسای دبستان ها ، مدارس راهنمائی تحصیلی ، دبیرستان ها ، هنرستان ها و ……….دو نفر یا بیشتر با توجه به جمعیت هر شهرستان از معتمدان محلی که آشنا به مسائل آموزش و پرورش بودند که همراه با انتخابات یکی از مجلسین سابق انتخاب می شدند .
اختیارات این شورا :
این شورا اختیارات کامل قانونگذاری در حوزه خود را داشت بدین معنی که مثلا” تصویب می کـرد که از هر تن شن که از معادن شن استخراج می شود فلان مبلغ به حساب شورای آموزش و پرورش واریز شود . و همچنین مبلغی از هر کنتور آب ، برق ، گاز، تلفن، تولید سیمان ، تولید پارچه و . ……. به نفع آموزش و پرورش اخذ شود از طرفی کلیه صـرفه جوئی های هـر سال به سر فصل بودجه سال بعد اضافه می شد و از طرفی دفتر بودجه وزارتخانه نیز با توجه به توسعه شهرستان و بخش و نیاز مندی های آن رقمی را که کارشناسی شده بود در اختیار مناطق قرار می داد . اگر معلمی به مرخــصی بدون حقوق می رفت و یا اخراج می شد اعتبار آن حذف نمی گردید .
نحوه هزینه :
شورای مناطق به ضرورت هر هفته یا پانزده روز یک بار یا بیشتر ، کم تر تشکیل می شد اگر در فصولی مثل فصل ۳ و ۴ با کمبود اعتبار روبرو می شدند شورا حق داشت تا ۱۰ % از اعتبار هر فصل را به فصول دیگر و مواد مورد نیاز اضافه نماید و با این ترتیب آموزش و پرورش که بیش از ۹۰ % از بودجه آن را فصل اول در مواد یک و دو تشکیل می داد انتقال مبلغی از این فصل به سایر فصول هیچگاه آموزش و پرورش را با کمبود اعتبار در مواد ۳ ،۴ ، ۵ ، ۶ ، ۷ و سیزده شامل ماموریت اجاره محل ، مواد مصرف شدنی ، چاپ و انتشارات و مواد مصرف نشدنی مواجه نمی کرد ضمنا” این شورا اختیارات وسیع حتی در موارد استخدام موقت داشت که البته از این اختیارات بعضا” استفاده نشده ضمنا” دست و بال این شورا در ایجاد ساختمان ، ایجاد و توسعه کارگاه ها ، آزمایشگاه ها ، کتابخانه های مدارس و دیگر کمک های جنبی به مدارس باز بود . ضمنا” قانون فعلی شورای مناطق اگر منصفانه قضاوت کنیم با ترکیبی که دارد وافی به مقصود نیست ، زیرا اعضای فعلی با همه علاقه ای که به آموزش و پرورش دارند درد آشنای مشــکلات آمـوزش و پرورش نمی باشند.
۳ – روزمرگی
به عنوان کسانی که با پوست و گوشت و استخوان خود مشکلات و تهدیدات و در عین حال فرصت های پیش رو را در این وزارت خانه لمس نموده اند، منافعی هم ندارند برای رضای خدا. مناسب ترین راه باقی مانده این است که، مخاطب مستقیم ما همه ی دلسوزان و علاقه مندان آموزش و پرورش به ویژه مقام معظم رهبری باشد.
همه می دانیم که در دولت نهم همه ی دستگاه ها و قوا تقریباً از همان ابتدای شکل گیری و پیوسته از آن حمایت کرده اند اما در همین کابینه می بینیم وزیر آموزش و پرورش به گزارش همشهری در تاریخ ۹/۱۱/۸۷ در جمع گروهی از نمایندگان حرف از ذلت و استیصال در کابینه دولت می زند. وزیری که در زمان سرپرستی آموزش و پرورش با صراحت اعلام کرد که ۲ سال خدمت من در آموزش و پرورش قطعاً متفاوت با سالهای خدمت سایرین در این وزارتخانه خواهد بود.، اکنون به این نتیجه رسیده است که مشکلات و کمبودهای آموزش و پرورش با دستگاه های دیگر متفاوت است. وزیر آموزش و پرورش در نشستی با فراکسیون فرهنگیان مجلس اظهار داشت: من برای کسری بودجه آموزش و پرورش چندبار بغض کردهام، ذلیل شدهام و استیصال من را به این روز انداخت.
وزیر با انتقاد از تفاوت دیدگاههای مسؤولان کشور دربارهی سرمایهگذاری در آموزش و پرورش تأکید کرد: ما نیاز داریم که در این زمینه دیدگاههای مشترکی داشته باشیم و چون هم اکنون این دیدگاهها وجود ندارد نمیتوانیم عزم ملی داشته باشیم و بسیاری از مصوبات را پیادهسازی کنیم.
همچنین وزیر در اجلاس رؤسای آموزش و پرورش با اشاره تلویحی به وجود دیدگاههای مختلف دراین باره بیان داشت: با جرأت میگویم رجال سیاسی گاهی اوقات حرفهایی که در انظار عمومی میزنند با عملشان در جلسات اجرایی فرق میکند وزیر در خصوص صراحت بیان خود درباره واقعیتهای موجود در آموزش و پرورش گفت: یکی مثل من این حقایق را عنوان میکند و یکی دیگر با عنوان مصلحت سکوت میکند.
وی در جمع معاونان آموزش و نوآوری اظهار کرد: ما در زندان بخشنامهها گیرکردهایم و در این چهارچوبها حبس هستیم. آمار دقیق و قابل اتکایی در این وزارتخانه وجود ندارد.
آیا به راستی، وزارتخانهای این چنینی میتواند مدعی ایجاد تحول بنیادین باشد.
وزیر آموزش و پرورش خواهان همکاری مجلس برای رشد مدارس غیردولتی شد. بسیاری از این مدارس صندلی خالی دارند و کمکم به علت هزینههای سنگین و …. روبه تعطیلی هستند.
دکترعلی احمدی در ادامه تأکید کرد: تعهدات قانونی زیادی وجود دارد که زمان سررسید آن ها رسیده است و من ماندهام که با این وضعیت چگونه به آنها عمل کنم. وزیر آموزش و پرورش خطاب به نمایندگان اظهار کرد: من باید چه مصوبهای را اجرا کنم وقتی بودجهای وجود ندارد. در نتیجه این مصوبات باقی میماند و شما به عنوان یک دستگاه نظارتی این موارد را از من مطالبه کرده و بعد هم میخواهید که من را استیضاح کنید»
و این در صورتی است که دولت نهم با بالا رفتن قیمت نفت عظیم ترین منابع مالی را بدست آورده است.
بنابراین همانگونه که مقام معظم رهبری در نشان دادن شاخص های حرکتی قوای سه گانه مثل توجه و اعلام نظر روی اصل ۴۴ قانون اساسی، چشم انداز ۲۰ ساله تاکید بر برنامه… اقتصادی کشور… نگاهی ویژه دارند، شایسته است در مورد آموزش و پرورش هم توجهی منحصر به فرد داشته باشند. استنباط محدود این است که آنچه توسط ایشان تکلیف شود باید قوای سه گانه انجام دهند البته یادآوری ها روی نقطه عطفی بر حرکت دستگاه های دولتی و خصوصی در مسیر ایفای وظیفه است. اما توجه ویژه و عملی موثر با مبنای کارشناسی می تواند در تحول وضعیت فعلی و آینده این کشور مفید واقع گردد.
مدارس غیرانتفاعی با روشهای گوناگون در فضاهای نامناسب نیز نشان میدهد که این وزارتخانه از داشتن جایگاه والایی که بتواند از این دخالتها مصون بماند، محروم است.
۴ – تربیت معلم
انتخاب اصلح برای خدمت در سازمان های دولتی و اجرایی امری ضروری و عقلایی است که باید بر عهده ی کسانی واگذار گردد که از بیوتات صالحات و از معمرین خوشنام جامعه که از تخصص لازم در زمینه های فرهنگی علمی اجتماعی و… برخوردار باشند و عملکرد آنان موجب هتک حرمت خانواده ها نگردد.
متاسفانه می بینیم امروز کسانی به عنوان معلم وارد دستگاه آموزش و پرورش می شوند که از مشاغل دیگر بازمانده و فاقد بسیاری از شرایط معلمی می باشند.این ورودی ها را با کنکور دانشسرای عالی رژیم پیشین – که همواره مورد لعن و نفرین بزرگان ما قرار دارد – مقایسه کنید. در آن زمان غیر از کنکور ویژه تربیت دبیر، که سوالات کنکور آن موجود است و موفقیت در آن کار آسانی نبود، قبول شدگان از ناخن پا تا فرق سر مورد معاینه ی پزشکی قرار می گرفتند و پس از اطمینان از سلامت جسم و روان، می توانستند به عنوان دانشجو ثبت نام کنند. ضمناٌ پس از سه یا چهارسال آموزش زیر نظر برجسته ترین استادان (علمی وتربیتی ) – که زندگی نامه های درخشان ایشان موجود است – و به شرط موفقیت در آزمون های نهایی متعهد می شدند در شهرستان ها به تدریس به پردازند.
همه ی ما به عنوان پیروان حضرت علی علیه السلام، می دانیم که در فرمان به مالک اشتر تاکید فرموده است ” که:…..ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختباراٌ……وتوخ منهم اهل التجربه والحیاء من اهل البیوتات صالحه والقدم فی الاسلام……” عاملانی را برگزین که تجربه و حیا دارند، از خانواده های پارسا، که در مسلمانی قدمی بیشتر دارند، از نظراخلاقی گرامی ترند، آبروشان محفوظ تر، طمعشان کمتر و عاقبت نگریشان فزونتر باشد. …. پس روزی اینان را فراخ دار که فراخی روزی نیروشان دهد تا در پی اصلاح خود برآیند…..
این فرمان مربوط به ماموران معمولی دستگاه حکومت است که به طور مسلم باید در انتخاب معلم معیار های بسیار والاتری در نظر گرفت و شگفت آور است از کسانی که خود تفسیر قرآن می نویسند و همواره از رسانه های جمعی به ارشاد مردم می پردازند و همگان را به اسلام و قرآن دعوت می کنند اما وقتی پای عمل در کار می آید، از موقعیت خود بهره گرفته و اعضای نهضت سواد آموزی را به طور گروهی وارد آموزش وپرورش می کند.
در گذشته انتخاب معلم روی یک سیاست مدبرانه صورت میگرفت از دانش آموزان کلاس سوم متوسطه شهرستان ها، طی آزمونی رتبهی اول دوم و سوم را برای دانشسرای مقدماتی می پذیرفتند و زیر نظر بهترین دبیران و مدرسان آموزش میدادند. یعنی عده ای دانشآموزان علاقهمند و مستعد برای تربیت معلم انتخاب میشدند و پس از ۲ سال آموزش همه جانبه روش تدریس آموزگار میشدند در پایان سال دوم آن هائی که در آزمون نهایی رتبهی اول و دوم را احراز می کردند، به دانشسرای عالی راه پیدا میکردند و پس از پایان تحصیل به شغل دبیری می پرداختند. و این گردش پاسخگوی منطقی نیاز معلمان کشور می باشد، این طرح پس از سال ها تجربه به صورت منظم نیاز معلمان کشور را که در دو بعد علمی و تربیتی آموزش دیده بودند تامین می کرد.
اگر آموزگاران، دبیران واستادان همه ی ما در دوران گذشته، معلمان برجسته و موفقی بودند برای این بود که بین هزاران دانش آموز برگزیده شده بودند .
برای تدریس در دانشسرای عالی و دانشگاهها نیز رسم چنان بود که، دانشجویان ممتاز ورتبه های برتر را به خارج اعزام می کردند و پس از آموزش های لازم وزیر نظر شخصیت های دلسوز، معتقد و نسبتاً سختگیر، به عنوان استاد دانشسرای عالی و دانشگاه خدمت میکردند در آن زمان ایران بود و یک دانشگاه تهران یا دانشکده علوم و یا یک دانشسرای عالی و استادانی کم نظیر و بسیار تاثیر گذار! زمانی هم دردانشگاه کمبریج انگلستان دکتر ج،ج تامسون ،کاشف الکترون کار می کرد که جدا از خودش ۷ نفر از شاگردانش موفق به دریافت جایزه نوبل شدند.
آری
« زآب خرد، ماهی خرد خیزد نهنگ است آنکه با دریا ستیزد»
بنابراین مسوولان آموزش و پرورش باید سعی کنند که همانند سابق مراکز تربیت معلم و دانشسراها را تقویت نموده و افراد علاقه مند دلسوز با ایمان و دانشمند را برای تدریس و معلمی انتخاب نمایند و مطمئن باشند اگر توانستند در این مورد تحولی ایجاد نمایند و معلمان واقعی و علاقه مند را به کلاسها بفرستند، بسیاری از مشکلات مدارس حل خواهد شد
پیشرفت کشور تنها در مسیری است که از کوی آموزش و پرورش میگذرد. عظمت کشور به ابنیه زیبا، استحکامات مرزی و عوائد و منافع نیست، بلکه به داشتن انسانهای فهمیده و باکمال است
افرادی باید به آموزش و پرورش معرفی شوند که از دانش و تخصص بالائی برخوردار باشند و گرنه کشور دارای نهادهای دیگری چون شهرداری، بهداری، ذوب آهن، فولاد مبارکه و … نیز میباشد. باید بدانیم: «مدرسه حمام نیست سرزده داخل مشو»
در آموزش وپرورش معلم، آن هم نه هر معلمی، بلکه معلم واجد شرایط، حرف اول را میزند.
استاد جلال الدین همائی نزدیک به ۷۸ سال قبل یعنی درسال ۱۳۱۰ در مجله ی تعلیم و تربیت آن زمان مقاله ی مفصلی در باره ی ویژ گی های معلم، تحت عنوان ” هر خواننده ای داننده و هر داننده ای آموزنده نیست”نوشته بود. اما در تاریخ ۵/۵/۱۳۴۵ یعنی ۳۵ سال پس از آن در یک مقاله ی دیگر با اشاره به مقاله ی قبلی می نویسد: از آن تاریخ تاکنون روز به روز بر تجربه ی من افزوده شده است، اکنون هم از بن دندان می گویم هر کس درس می خواند، عالم حقیقی نمی شود، و هر عالمی هم از عهده ی کار معلمی بر نمی آید. از صد ها تن دانشجو، جز عده ی قلیلی واقعاً عالم نمی شوند، و از صدها تن عالم نیز غیر از معدودی واجد شرایط معلم حقیقی نیستند. درست فهمیدن مطالب علمی یا ادبی، هضم شدن معانی در روح، قوه ی تعبیر وحسن تقریر، قدرت خلاقه ی بیانات خطابی برای تقریب وتاثیر مطالب در ذهن دانش آموزان و دانشجویان با رعایت این شرط که: “هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد” حلم و بردباری، درست کرداری وراست گفتاری، حس شفقت و دلسوزی و مهربانی، مراعات شیوه ی دلالت و هدایت، و بالجمله داشتن عواطف پدری نسبت به دانش آموز و…… همه از شرایط معلم واقعی است.
انتخاب معلم، آموزش معلم و نگهداری معلم سه مسئله ی بسیارمهم است. اما به دلیل عدم پرداخت حق و حقوق معلم، مشکلات معیشتی معلم افزایش یافته و بعضی از معلمان دو شغله یا چند شغله شده اند و بعضی از روی نا چاری تا ۶۰ ساعت تدریس میکنند که این تدریس نمی تواند سودمند باشد. عبارت معروفی است که می گویند “معلمان زیاد هستند ولی زیادی نیستند. ”
کسانی از خبرگان و مسئولان آگاه وجود دارند که شاهد مظلومیت مدیران کل و معاونان ایشان در بعد از انقلاب بوده اند، می توانند شهادت بدهند که: دستورات به مدیران کل و معاونان ایشان تحمیل میشد. گزینش و استخدام معلم به روش قبل از انقلاب پایان پذیرفت. بسیاری از برنامه هائی که پس از سال ها تجربه دریافته بودیم، رها کردیم و به جای آن روش های فرمایشی جانشین شد. در سطح استان ها اشتباهاتی صورتگرفت. ما در حال حاضر این نیروی انسانی را در اختیار داریم این ها را میتوان با آموزش به راه درست و صحیح علمی هدایت کرد. وقتی دانشآموز ببیند معلم او از هر نظر از او برتر است حرف او را میشنود. برای مثال: در زمان گذشته بهترین دانشجوی تربیت معلم را به شهرستان فریدن دورترین و سرد ترین نقطه اصفهان میفرستادیم، بسیار هم موفق بود. اما در همان زمان، نهضت سوادآموزی میآمد و جوان ضعیفی را با ماشین به زینبیه، ۵ کیلومتری اصفهان میفرستاد. بعد مجلس گفت پس از۵ سال نهضتیها به استخدام آموزش و پرورش در آیند. آیا مصیبتی بالاتر از این می شود؟
اخیراً مد شده است که معلمان به دانش آموزان کتابهای کمک درسی را سفارش می دهند. وتاجر پیشگان هم کتاب های قطوری که غلط هم دارد، چاپ می کنند وروانه ی این بازار آشفته می کنند. آیا بهتر نیست که معلمان خبره دور هم بنشینند کمبود ها و نقاطضعف کتاب ها را پیدا کنند و نواقص را جبران کننددر ضمن یافته ها و تحقیقات خود را به تهران پیشنهاددهند؟
می دانیم دبیران ما نه تنها از اداره کردن کلاس های۶۰ -۵۰ نفری قبل از انقلاب عاجز نبودند بلکه قبولی۹۵% (نودوپنج درصدی) آنان نیز نشانگر تسلّط آن ها بود و حالا بحث از کلاس های ۳۰ نفری با هزار مشکل است که نه مدیر و معاون و نه دبیر هیچ کدام حاضر نیستند با این دانشآموزان سر و کلّه بزنند و خود به خود در پیشرفت تعلیم و تربیت خلل پیش میآید و این نشانه ی دانشآموز سالاری در مدرسه و در منزل است که عواقب آن را شاهد هستیم و چه عواملی موجب چنین بلیّهای شد نه اسلام عزیز چنین گفته است و نه آداب و رسوم نیاکان ما چنین بوده است.
ما به هیچ وجه معتقد نیستم که معلم باید جلّاد و میرغضب باشد ولی معتقد به تحقیر و تضعیف معلم هم نیستم که وقتی چنین شد ضررش به تعلیم و تربیت فرزندان مردم میخورد کما این که خورده است بالاخره محصّل باید از معلم خود حساب هم ببرد زیرا طبق دستور دین« درشتی و نرمی به هم در به است» نه فرهنگ اسلام به این تحقیر معلم راضی است و نه فرهنگ غرب. نتیجه کار را شاهد هستیم که هر کس از همه درها رانده و مانده شد با یأس و دلسردی و از روی اجبار به معلّمی روی میآورد.
بسیاری از ناهنجاریها از رسانه های گروهی به ویژه بعضی از برنامه های رادیو تلویزیون است. کار ما درآموزش و پرورش بد آموزی نیست. دانش آموز از مدرسه خارج می شود اما تا زمانی که به خانه می رسد، با تلفن همراه ده ها پیام صوتی و تصویری را مبادله می کند و با پدیده های نامناسب روبرو می شود. و لذا آموزش های اخلاقی وتربیتی و فرهنگی مثبت و سازنده ی مدرسه ای، در همان روز خنثی می شود. . باید با روش علمی و آموزشی با ناهنجاریها برخورد کرد معلم را دریابید تا مشکلات حل شود.
۵ – منزلت معلم
در فرهنگ اسلامی ما مقام معلم چنان است که برای مثال: می دیدند سید رضی (ره) گرد آورنده ی نهج البلاغه ی حضرت علی (علیه السلام) وقتی از کنار قبرستان مسیحیان می گذرد، از اسب پیاده می شود، به آرامی و بافروتنی گام برمی دارد و پس از عبور از قبرستان دوباره برمرکب خود سوار می شود. وقتی در این مورد از او سوال می کنند، جواب می دهد: در این قبرستان معلم مسیحی من مدفون است و من به احترام او از اسب پیاده می شوم و ادای احترام می کنم برای او طلب مغفرت می کنم.
این بینش ها نشان می دهد باید کسانی را برای احراز شغل معلمی انتخاب کنیم، که حتی پس از مرگشان مورد تجلیل وتکریم قرار گیرند.
در تمام مکاتب معلم مورد احترام زمامداران است اما به خصوص در مکتب حیات بخش اسلام می بینیم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) زمانی که در می یابد، معلم فرزندش نام خدا را به فرزندش آموخته به اندازه ی حجم دهانش به او طلا هدیه می کند. که این حرکت سمبولیک باید برای مسئولان والامقام ما درس های آموزنده ای در برداشته باشد. همه ی ما می دانیم گذشته ی پر افتخار فرهنگ ایرانی – اسلامی که همواره درخشش خیره کننده ای داشته و شرق و غرب از فرآورده های تمدن آن بهره ها برده اند، مدیون تلاش ها وکوشش های خستگی نا پذیر دانشمندان و شخصیت های برجسته ی رشته های گوناگون اعم ازعلوم و فنون و تاریخ و ادبیات و معماری وصنعت و……است وهمه ی این بزرگان در اثر آموزش های معلمان وارسته و آموزگاران بزرگ علم و فضیلت پرورش یافته اند. لذا اگر می خواهیم نظام اسلامی ما به همان جایگاه درخشان گذشته بلکه به بالاتر از آن، ارتقاء پیداکند، راهی جز پرداختن به آموزش و پرورش و تجلیل و تکریم از معلم که در واقع تجلیل از علم ودانش است نداریم.
جای تاسف است که برای معرفی چهره های ماندگار همیشه سراغ دانشگاه و دانشگاهیان می روند و یک بار هم دیده نشده است که سراغ یک معلم از دستگاه عظیم آموزش و پرورش که به تمام چهره های ماندگار الفبا را آموخته است بروند. و از بین آموزگاران دبستان ها یا دبیران دبیرستان ها یا هنر آموزان هنرستان ها تنها یکی را انتخاب و از ایشان تفقد و دلجوئی نمایند.
نکته بعدی بیتوجهی به معلم و کار معلم است، آیا نباید در هر مرکز استان یا شهرستان مدرسهای را به نام شخصیت های برجسته ای از میان معلمان ، که مدیری مدبر و دانشی مرد بزرگی در کار تدریس می باشند وکتاب هائی از خود به یادگار گذاشته اند و همچون شاگردانشان بر تارک علم وادب ایران می درخشند، مدرسه ای را نامگذاری نمود؟ در سابق در هر استانی چنین حرکت فرهنگی صورت می گرفته که برای احیای نام و آثار برجسته ی ایشان اقدام می کردند و یکی از واحد های آموزشی برای تشویق دیگران به نام ایشان نامگذاری می کردند.
تامین معاش معلم باید به گونه ای باشد که شغل اول و آخر او معلمی باشد و برای تهیه ی حداقل معاش مجبور نباشد به کارهای متفرقه که معمولا” دور از شان اوست ، روی آورد . ) جایگاه معلم باید بهتر از این ها باشد، باید به وضعیت معلم رسیدگی شود.
اگر ارزش کارمندان دولت به تحصیلات و سنوات خدمت و تخصص و تعهد است پس چرا این ارزش عادلانه و یکنواخت و هماهنگ مورد توجه قرار نمی گیرد؟ چرا کسی که در فلان وزارت خانه یا فلان موسسه استخدام می شود پس از ۱۰تا ۱۵ سال انجام وظیفه صاحب زندگی، مسکن و اتومبیل و بورس و …… می شود، اما کسی که با همان شرایط از نظرتحصیلات وتخصص وتعهد وسایر ویژگی ها وارد آموزش وپرورش می شود با همان سابقه ی خدمت فرزندان ما را آموزش می دهد، هنوز مستاجر است؟ و برای تامین زندگی مجبور است به شغل های دوم وسوم روی آورد؟ چرا تحصیل کرده های با معدل بالا بیشتر به دنبال استخدام در وزارت نفت و سایرموسسات با درآمد بالا هستند واز آموزش وپرورش گریزانند؟ آیا این نشان دهنده ی این نیست که سیاست گذاران کشور نسبت به آینده ی مملکت بی اعتنا شده واز جاده ی عدالت فاصله گرفته اند؟ دریافتی فرهنگیان را که حدود یک سوم جمعیت کشور را آموزش می دهند واداره می کنند، با کارمندان هر وزارت خانه ای که مایلید مقایسه کنید. ملاحظه خواهید فرمود که بیشترین ظلم وتبعیض را در حق فرهنگیان روا داشته ایم واین در حالی است که فرهنگیان چه در پیروزی انقلاب ، چه پس از پیروزی در سرو سامان دادن به امور بعد از انقلاب، چه در بسیج نیروهای دانش آموزی برای کمک ویاری رسانی و حضور دائمی در جبهه ی جهاد وجنگ همواره در صف مقدم بوده اند. بسیار دیده شده است که دانش آموزان همراه با معلمان خود در یک سنگر شربت شهادت نوشیده اند.
از آن گذشته معلمان به لحاظ احساسات ورقت قلبی که دارند، اگر به فرض اندکی از زندگی خوداضافه داشته باشند یا حتی به اندازه ی هزینه ی خود درآمد داشته باشند، سریع تر از هرکس دیگری مقداری از آن را در اختیار دانش آموزان بی بضاعت مدارس قرار می دهد.
۶ – سیاست زدگی
باری آموزش و پرورش ما دراین روزها صحنه حضور و بهرهگیری بیشتر وزارت خانهها شده است. هروزارت خانهای برای پر رنگ کردنِ فعالیتهای خود از دانشآموزان بهرهگیری میکند. در حالی که خط و جناح نباید به تعلیم و تربیت لطمه بزند، مقام معلم ودانش آموزو مدرسه بسیار بالاتر از آن است که به سیاست روز وابسته شود. بلکه مثل کشورهای پیشرفته خط مشی ها باید تابع علم ودانش ونتایج به دست آمده از تحقیقات معلمان ومحققان ودانش پژوهان باشد. اگر قرار باشد دستگاه آموزش وپرورش وبرنامه ها در هر دوره ای ویا با روی کارآمدن مسئولان جدید تغییر کند، پس باید بپذیریم که بخشنامه ها ی مسئولان کنونی هم با تغییر ایشان باید بی اعتبار گردد.
زنگ مدارس، گاه گاهی برای مقاصدی غیر از آموزش و پرورش به صدا درمیآید، یک روز به خاطر سازمان بهزیستی، یک روز به خاطر وزارت دفاع، یک روز برای مبارزه با مواد مخدر و ….
در این وزارت خانه انواع سرمایهگذاریها به چشم میخورد برای آن که پوستر ها، جزوات و کتابهای خود را به چاپ برسانند و بازار آن را هرروز از روز قبل گرمتر نگه دارند، از آموزش و پرورش بهره میگیرند.
اوضاع به گونهای پیچیده شده است که اگر بتوانیم از بعضی جنبه ها شرایط موجود را حفظ کنیم که بدتر نشود، گام مؤثری برداشتهایم گستردگی کار طوری است که گفتند در تغییر نظام آموزشی در زمان وزارت آقای دکتر محمد علی نجفی، حدود۰۰۰/۱۰ ساعت کار انجام دادیم تا توانستیم طرحی را آماده نمائیم اما در عمل به دلایل زیاد از جمله تغییرات مدیریتی وکمبود بودجه، طرح به طور کامل اجرا نشد. متاسفانه قبل انقلاب هم با بودجه ی قابل توجهی و همکاری یونسکو و دانشوران کشور طرح آموزشی ایران به وجود آمد. در همان زمانی که قرار شد در سراسر کشور اجرا گردد، ضرورت انقلاب آن را متوقف ساخت. این طرح هنوز می تواند مشکل گشای بسیاری از مسائل آموزش و پرورش باشد. این طرح در بایگانی آموزش و پرورش موجود است.
*******
شرایط فعلی آموزش وپرورش بسیار نامناسب است و لازم است ۲ گام اساسی برداشته شود.
گام اول: وضعیت کنونی آموزش و پرورش را حفظ کنید که عقبتر نرویم
گام دوم: جناحهایی را که به وجود آمده و در چند صف قرار دارند به یک خط و یک جناح تبدیل کنند. ومهم تر این که: هر کدام از ما فقط باید در مقابل خدا خود را مسوول بدانیم. «اَلَمْ یَعْلَم بِاَنَّ الله یری»
ما نمیتوانیم با اجبار مردم را راکع و ساجد کنیم، خداوند انسان را آزاد آفریده است. کارهایی صورت میگیرد که انسان را از اهداف الهی دور میکند، ما باید همواره مراقب این مسئله بسیار مهم باشیم.
۷ – استقلال آموزش وپرورش
بسیاری از کشورهای پیشرفنه پس از ضرر زیان های بسیار وکسب تجربیات فراوان دریافته اندکه تغییرو جابجائی مدیران بلند پایه ی آموزش و پرورش ضربات هولناک و جبران ناپذیری برپیکر آموزش و در نتیجه دانش آموزان وارد می سازد. لذا طوری برنامه ریزی می کنند که این وزارت خانه مستقل از سیاست های روز با اهداف دقیق علمی کارشناسی شده ی کوتاه مدت، میان مدت ودراز مدت زیر نظربلند پایه ترین متخصصان تعلیم وتربیت که فقط و فقط ماموریت دارند روی آموزش وپرورش وپیشرفت آن نظارت کنند ولا غیر، اهداف خود را دنبال کند.
زیرا آموزش وپرورش کارخانه ی عظیمی است که تولیدات آن علمی وفرهنگی است وحد اقل ده تا پانزده سال بعد نتیجه ی آن مشخص می شود.
۸- پژوهش و محتوای کتاب های درسی و آموزش های علمی و عملی
« با برنامههای دیروز، دانشآموزان امروز را نمیتوان برای فردا آماده کرد»
در بسیاری ازکشورها، در کتابهای دورهی ابتدائی، مینویسند بابا کار کرد، مامان کار کرد، برادر کار کرد، یعنی کار کردن را به بچه ها یاد میدهند. ما باید از تجارب دیگران استفاده کنیم وروحیه ی تلاش گری وجدیت و مبارزه با تنبلی و بیکاری را در دبستان ها و مدارس راهنمایی به فرزندان خود بیاموزیم. ده ها قصه وداستان از صاحبان صنایع و پایه گذاران کارخانه های بزرگ وکسانی که مخترع ، مکتشف وکار آفرین بوده اند در کتاب های درسی بنویسیم تا آینده سازان بدانند با حرف نمی توان زندگی وجامعه را اداره کرد.بلکه به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
تجدید نظر در محتوای کتب درسی در دوره های مختلف آموزشی ( ابتدائی – راهنمائی – متوسطه ) به طور کمی و کیفی وسیله متخصصان صاحب نظر و آشنا به فرهنگ ایرانی اسلامی و جهانی وپیشرفت های علمی و فناوری روز به گونه ای که این مطالب موجب بروز خلاقیت ، نوآوری و ابتکار در نیرو های جامعه گردد. باید در روش نگارش کتاب وآموزش دروس مختلف یک دگرگونی عظیم به وجود آید امروز رایانه ها ، سایت های علمی وآموزشی ، آموزش از راه دور ، طرح های بسیار ارزشمند علمی به ما هشدار می دهد که روش های تدریس امروزی و تالیف کتاب های درسی به صورت امروزی به تاریخ پیوسته است وتاریخ مصرف آن سپری شده است. باید طرحی نو در اندازیم وخود را از عقب ماندگی علمی واخلاقی برهانیم.
قرنها وقرن ها شعر سرودیم و به سجع و قافیه پرداختیم. اکنون و قت آن است که به علم روز بپردازیم که اگر غافل بمانیم خسر الدنیا و الاخره میشویم. یکی تلفن همراه اختراع میکند کاربرد و اثر آن را در سطح جهان حساب کنید، برای چند نفر در سراسر جهان کار ایجاد می کند و میلیونها تلفن همراه در سطح جهان عرضه میکند و چه ثروت عظیمی وارد کشور خود میکند، یکی هم حرف می زند وشعر می گوید وآفرین واحسنت دریافت می کند..
عظمت یک کشور به داشتن ساختمان های زیبا، استحکامات مرزی و داشتن عوائدو منافع نیست بلکه به داشتن انسان های فهمیده و با کمال است که تربیت آن ها به عهده ی آموزش وپرورش است،
موقعی که کلاس سوم ابتدائی بودیم تصور میکردیم فرد با سوادی هستیم چون خواندن و نوشتن میدانستیم اما اکنون که سال های طولانی از آن زمان میگذرد فکر میکنیم یا بیسواد و یا کم سوادیم چون دیگر خواندن و نوشتن سواد نیست. امروزه جدا از زبان مادری هر کس باید به یک زبان علمی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی ویا…… تسلط کامل داشته باشد با ساز و کار رایانه و اصطلاحات علمی روز آشنا باشد اگر خبرنگاری میکروفون را جلوی دهان ما بگیرد و بپرسد از اشّعه لیزر چه میدانید؟ از فیبر نوری که به جای سیم مسی در مخابرات استفاده میشود، از نانو تکنولوژی که بحث این روزهاست از مفهوم دیجیتال که روی تابلوها به چشم میخورد، لااقل باید بتوانیم دوسطر پاسخگو باشیم. در حالی که حتی ما امروزه به زبان مادری خودمان هم تسلط نداریم.
استعداد ایرانی با فرهنگ اسلامی، تمدنی را در جهان عرضه کرد که از قرن سوم تا قرن هفتم در دنیا زبانزد خاصّ و عام بود نظامالملک بیش از هزار نظامیّه در شهرهای بزرگ ایران آن روز بنا کرد که فرهنگ کشور را همین نظامیّهها حفظ و اداره میکردند اکنون ایران و اسلام و استعداد، همان است که بود ضعف در مدیریّت است که دودش به چشم ملّت که ولی نعمت دولت است رفته و می رود. کتاب های درسی و برنامههای مدارس از ابتدائی تا دانشگاه باید زیر نظر کارشناسان ورزیده طبق ذائقه اسلامی و ایرانی و فرهنگ اصیل خودمان تنظیم گردند بدآموزیهای رسانهها و صدا و سیماباید کنترل شود و تبعیضات در همه سطوح از بین برود تا فرزندان این آب و خاک و معلمان عزیز آموزش و پرورش با دلگرمی و علاقه مندی به کار خود بپردازند
آنچه همواره نگرانکننده بوده است، بیارتباطی بین مطالب کلاسیک و نیاز جامعه بود. غالباٌ در کلاسها چیزهایی را میخوانند که در صنعت و جامعه به کار نمیآید. آموزشهای تئوری زود فراموش میشود ولی اگر با عمل توأم باشد، فراموششدنی نیست. ما در مدارس ذهن بچه ها را خسته میکنیم. دانش آموز ودانش جو باید روش بهرهگیری از منابع گوناگون علمی وفنی را یاد بگیرند وظیفهی معلم راهنمایی توام با دلسوزی و نشان دادن این خط و ربطها میباشد.
به طور طبیعی، با بسیاری از دانشآموزان شرکت کننده درکنکور دانشگاههای مختلف ارتباط داریم. و انبوه دانشجویان را می بینیم در رشته هایی که علاقه ندارند ادامه تحصیل می دهند که به معنای هدر دادن سرمایه های مملکت است از درسهای مختلف با بسیاری از درس های فیزیک، شیمی، ریاضی و … و این نشان میدهد آموزش و پرورش ما کار خود را درست انجام نمیدهند. اگر حداقل در سفر حج به واحدهای آموزشی مکه و مدینه سر بزنیم ، می بینیم دانش آموزان علاوه برزبان عربی به زبان انگلیسی هم تسلط دارند، آن ها به قدری پیشرفته هستند که به راحتی از اینترنت استفاده میکنند.آخرین اطلاعات را کسب میکنند. مقالههای علمی بسیار زیادی، از دانشگاه الازهر مصر پژوهش کردهاند، ما باید ماهیگیری را به دانشآموزان یاد بدهیم. باید به زبان عربی و انگلیسی آن قدر بها بدهیم که بچههای ما بتوانند از قرآن و اینترنت به خوبی استفاده کنند و نه این که سال به سال همراه با مزاج مسوولان، کتاب را عوض کنیم.
وضعیت تدریس زبان در مدارس را، با ذکر حادثه ای که برای ادیبالممالک فراهانی یعنیهمان کسی که در مدح رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم در یک قصیده ی طولانی ومفصل با مطلع :
” برخیز شتربانا بر بند کجاوه کز شرق بر افراخته شد پرچم کاوه”
را سروده است به وجود آمد، بیان می کنیم، ،می گویند :
در سه سال متوالی دزد به خانه او میزند و سه بار منزل او غارت میشود در سال اول مقداری از وسائل او به سرقت می رود. در سال دوم مقدار دیگری ودر سال سوم ته مانده ی وسائل او نیز ربوده می شود. او برای دوستان خود این حادثه را به زبان شعر نقل می کند و میگوید:
پیرار گذشته خانه ی من مانند بیوت اولیاء شد
پارینه چو خانه ی پیمبر امسال چو خانه خدا شد
قبل از انقلاب درکلاسهای دبیرستان هفتهای۶ ساعت زبان انگلیسی میخواندیم. بعد از انقلاب هفتهای۴ ساعت شد بعد هفتهای۳ ساعت و بعد هفتهای۲ ساعت. در رشتههای فنی و حرفهای زبان ۳ حذف شد. وقتی دانشآموزان به کلاس های بالا تر می روند و وارد دوره های کاردانی وکارشناسی می شوند، تازه متوجه میشوند که به طور شدیدی به زبان انگلیسی نیاز دارند، زیرا باید به متون انگلیسی مراجعه نمایند. شما نگاه کنید به آموزشگاههای زبان در سطح شهر ببینید چقدر مشتری دارند. این طبیعی است زیرا با توسعه ی وسائل ارتباط جمعی، مانند اینترنت، ماهواره های مخابراتی و…….. دانستن زبان از احتیاج به اجبار تبدیل شده است و مراکز خارج از آموزش وپرورش سهم بیشتری در پاسخگوئی به این نیاز مبرم دانش آموزان داشته اند. همانگونه که اشاره شد آموزشگاه های خارج از آموزش وپرورش _ که متاسفانه به طور دقیق هم تحت کنترل ونظارت آموزش وپرورش نیستد – با سی دی ها ونوارها وفیلم ها و … دانش آموزان را جذب می کنند.
به قول سهراب سپهری: دست هر کودک۱۰ ساله شهر شاخه ی معرفتی است. چند سال قبل برای کلاس های پیش دانشگاهی هفته ای ۷ ساعت زبان خارجی در نظر گرفته شد و در چند مرکز پیش دانشگاهی هم با هزینه های گزاف آزمایشگاه زبان تاسیس گردید ولی پس از دو سال دوباره تدریس زبان به هفته ای ۲ جلسه کاهش یافت. وآزمایشگاه های زبان هم بلا استفاده شد.
در هندوستان مردم عادی هم زبان انگلیسی میدانند چه رسد به دانشآموزان و دانشجویان. شایسته است، با وضع فعلی یا زبان انگلیسی را از برنامه های درسی حذف کنند یا بهای بیشتری به آن بدهید
کتابهای کمکدرسی فراوانی عرضه میشود که جز تخریب ذهن و ایجاد اضطراب نتیجهای ندارد، اگر دانشآموزان کتابهای درسی خود را به طور عمیق مطالعه کنند و تجزیه و تحلیل نمایند در ارتقاء بینش علمی ایشان فوق العاده مؤثر خواهد بود. در رادیو و تلویزیون انواع کتابها و کلاسهای جانبی تبلیغ میشود و دانشآموزان و خانوادههای ایشان را سردرگم میکند. در مورد درس زبان در سال های دههی چهل طلبهای را پیدا میکنند که در حوزه مخفیانه زبان انگلیسی میخواند. سایر طلاب فهمیدند و به بزرگان گزارش دادند. عدهای گفتند: شهریه او را قطع کنید، عدهای گفتند: او را از مدرسه بیرون کنید، عدهای گفتند: او را نصیحت کنید، امام فرمودند به او ۲ برابر طلبه معمولی حقوق بدهید زیرا این طلبه دو شخصیت ودو نفر است آموزش و پرورش باید به وسیله کارشناسان خبره و تیزبین جریان آموزش را به طور دائم ارزشیابی کند.
نمره:
همه انتظار دارند فرزندانشان نمره۲۰ بگیرند اما در مورد کیفیت یادگیری و بالا رفتن سطح آن حساسیتی ندارند در حالی که این نگرش باید تغییرکند.
نگاه ما همواره به آموزش ابتدائی، ابتدائی است. از هر نظر دورهی ابتدائی را با چشم دیگری میدیده ایم الان دنیا متوجه شده است که متخصصین باید در این دوره بیشتر حضور داشته باشند و تلاش کنند. لذا نگاه به مدارس دوره ی ابتدائی باید عوض شود تا جامعه عوض شود و به همراه آن باید نحوهی تشویق و تقدیر عوض شود.
رسانه ها به ویژه تلویزیون و مدرسه هماهنگی لازم را ندارند، باید بین این دستگاه ها همسویی و هماهنگی بوجود آید.
انگیزه ی لازم، برای معلم و دانشآموز آن طوری که شایسته است وجود ندارد.
تعطیلی ها ی بیش از حد، ما را از هدف دور می سازد.
متأسفانه نسبت به قبل از انقلاب، برنامه های درسی ریاضیات در دبیرستانها تقلیل پیدا کرده و این مطلب افت علمی کاملی در دانشآموزان بوجود آورده است. در سال۱۳۵۷ ریاضیات جدید دو کتاب جمعاً ۵۰۰ صفحه بود که در کلاس چهارم تدریس می شد.اکنون این دو کتاب تبدیل به۱۲۰ صفحه شده(ریاضیات گسسته) و بسیاری از مطالب مخصوصاً منطق ریاضی را از کتاب حذف کردهاند که برای دانشآموزان سردرگمی به وجود آورده است.
ضمناً یادآوری تاریخ ریاضی در کتابهای درسی بسیار حائز اهمیت است که معلم و دانشآموزان وقتی به فصل گراف در کتاب درسی خود می رسند بدانند که : ابنسینا با معرفی اعداد مثلثی، مربعی،…………. و یا شیخ بهایی با تقسیم آب زایندهرود و طومار مربوطه و یا طراحی شهر نجفآباد و خیابانها و کوچههای شمالی و جنوبی و شرقی و غربی پیشدرآمدی از گراف ها را معرفی کردهاند.
همچنین معرفی شخصیت های برجسته ی علوم و ریاضی دیگر نظیر خوارزمی، بیرونی، ابن هیثم، حکیم عمرخیام، خواجه نصیر طوسی، غیاثالدین جمشید کاشانی، علیمحمد اصفهانی، حاج آقا رحیم ارباب، آیت الله ادیب، استاد فضل الله رضا، استاد هشترودی،دکتر محمود حسابی و … که هر کدام بهره شایانی در علوم مختلف مخصوصاً ریاضیات داشتهاند میتواند در کنار علمای مغرب زمین نظیر: نیوتن، همیلتن، مرسن، فرما و … موجبات حفظ هویت ملی دانشآموزان گردد.
.همه کتابها باید به دانشآموزان فکر و اندیشه وادب یاد بدهند.
یکی ازدانشآموزان فارغ التحصیل دبیرستان ادب اصفهان، از خارج از کشور می گوید: من در همان سال های اول دانشگاه، دستیار استادم شدهام. وقتی با تعجب از او می پرسیدند چطور؟ جواب داده بود: زیرا من همهی فرمول ها را حفظ هستم. بقیه دانشجویان به کتاب های مرجع مراجعه میکنند ولی من بلافاصله فرمول را که حفظ کردهام میگویم و استاد فوراً روی تابلو مینویسد.و در این موارد از من یاری می جوید. آری ما ذهن دانشآموزان خود را با فرمول خسته میکنیم و مغزها را از فرمول انباشته میکنیم. ) متأسفانه برنامه های درسی ریاضیات در دبیرستانها کاملاً تقلیل پیدا کرده و این مطلب افت علمی کاملی در دانشآموزان بوجود آورده است
۹- امورتربیتی و دوشخصیتی شدن
قبل از انقلاب دانشآموزان بیشتر مدارس به ویژه دبیرستان های مهم شهر ها، مانند دبیرستان سعدی اصفهان( جنب میدان امام ) علاوه بر توجه به ارتقاءعلمی ، از نظر اخلاقی و مخصوصاً مذهبی در سطح بسیار بالایی قرار داشتند. برای مثال: دانشآموزان دبیرستان مذکور، به صورت خودجوش با برپایی مراسم مذهبی تحت تاثیر دبیران دبیرستان، در ایام خاص به ویژه مراسم صبحگاهی در حفظ شعائر اسلامی کاملاً ساعی و کوشا بودند. مراسم مذهبی در صبحگاه همراه با برنامهریزی خودِ دانشآموزان که بسیاری از آن ها در چندین سال بعد در جریان انقلاب و در جنگ تحمیلی شهید شدهاند ویا از رجال علمی ، فرهنگی وسیاسی به حساب می آیند، از کیفیت بسیار خوبی برخوردار بود به طوری که تجمع مردم پشت نردههای دبیرستان جهت استماع و نظارهگری آنان از مراسم بسیار چشمگیر و قابل توجه بود.
هرکه خواهد همنشینی باخدا گو نشیند در حضور اولیا
در مواقعی که ماه مبارک رمضان با زمان تحصیل هم زمان بود دانشآموزان نماز ظهر را به صورت دسته جمعی در مسجد امام ، به امامت مرحوم حاجشیخ مهدی نجفی (ره ) برگزار می کردند و عده ای هم همراه استاد فیض الله نوری با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب نماز می خواندند. پس از بازگشت از مسجد تا ساعت۱۴ که زنگ دبیرستان زده میشد در سالن دبیرستان به مقابله به قرآن میپرداختند. در زمانی که مرحوم دکتر ابراهیم نیلفروشان ریاست دبیرستان را به عهده داشتند دانشآموزان شبانه و در خفا اعلامیههایی که از نجف میرسید تکثیر و در اختیار همگان قرار دادند. از این نمونه ها در سراسر ایران وجود داشت ومنحصر به اصفهان ودبیرستان سعدی نبود.
دانش آموزان با راهنمائی معلمان خود، در به ثمر رسیدن انقلاب تلاش غیر قابل تصوری داشتند ومعلمان به ویزه معلمان علوم تربیت اخلاقی و علمی دانش آموزان را هماهنگ بر عهده داشته اند واین در حالی بود که در آن زمان مدارس ما مربی تر بیتی وپرورشی هم نداشت.
به هر دلیل بدبختانه برخی نوجوانان و جوانان و حتی بعضی میان سالان جامعه کنونی ایران دو شخصیتی شده و از صفای باطن و اخلاص غریزی و فطری کمتر اثر دیده می شود و ادامه این ناهنجاری فکری و اجتماعی دست کم نیروی اعتماد به نفس را کاهش می دهد و روند این امور قطعا” به زیان جامعه است که نهایت آن به بی تفاوتی فردی منتهی می شود. تعلیم و تربیت با هم همراه است معلم باید در حالی که رشته ی تخصصی خود را آموزش می دهد،، نمونه ای از ادب وکمالات اخلاقی باشد تا دانش آموزان تعلیم وتربیت را همزمان از معلم خود، فرا گیرند. باید کارتدریس را به معلمان واجد شرایط علمی وتربیتی سپرد. .درآموزش های برون مدرسه ای نیز باید به اهل منابر و خطبا و حتی برخی از مدرسان بزرگوار حوزه های علمیه ، رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه های گروهی به خصوص برخی از مداحان و هیئات مذهبی جداٌ توصیه فرمایند که از بیان مطالبی که ظاهراٌ به منظور بالا بردن شان و منزلت ائمه معصومین ( علیهم السلام ) بیان می شود ولی عملاٌ موجب وهن عقل و دین و بی حرمتی به تشیع است، خودداری نمایند ، زیرا بیان این گونه مطالب با توجه به گسترش میزان آگاهی و علم در جامعه بین مخاطبان به خصوص نسل جوان که از دنیای ریاضی ومنطق الگو می پذیرند، اثر تخریبی و منفی دارد که نهایتاٌ موجب سستی اعتقاد در بین جوانان و نوجوانان می شود که خسارت های جبران نا پذیری را در بعد معنـوی باقی می گذارد.تمام مطالب دینی باید با عقل واستدلال ومنطق قوی همراه باشد. باید تحقیق وپژوهش وعقل گرائی جانشین تقلید صرف شود. .
* مسئله تربیت لازم است. مسئله قرآن، اسلام و ولایت باید در کنار سایر مواد آموزشی مورد توجه قرار گیرد. آموزش داده شود.
از نظر اخلاقی و عملی امروزجوانان و دانشآموزان در آموزش و پرورش نیاز به کمک دارند آنچه در سینما، روزنامه ها، مجله ها و رادیو و تلویزیون و به طور کلی جامعه عرضه میشود همهاش مطلوب نیست باید وضعیتی به وجود آید که فقط آنچه مفید است به دانشآموزان برسد.
در سابق که عدهای با آموزش مدرسه ای مخالف بودند به آیت الله زند کرمانی مراجعه می کردند ایشان می فرمودند: وقتی میگوییم پرتقال مفید است معنی آن این نیست که پرتقال با پوست و هسته خورده شود. ما باید پوست پرتقال را بگیریم و هستهی آنرا جدا کنیم و از اصل آن استفاده کنیم شرایط تربیتی نیز همین است. باید آسیبشناسی کنیم و روی آنچه در حال حاضر در وضع تربیتی مفید است تأکید کنیم.
گاهی مشکلاتی به وجود میآید که فکر و ذکر مردم در اطراف همان متمرکز میشود. حالا همه مردم از وضع تربیتی و ناهنجاریهای اخلاقی دانشآموزان ناراحت هستند که باید به وسیله ی متخصصان مومن واندیشمند راهکارهایی را پیدا کرد و پیشنهادهای مؤثری را در اختیار مسوولان قرار داد.
معمولاٌ در تعلیم به محتوای دروس میپردازیم، ولی به نیازهای دیگر و فرصتهای آموزشی نمیپردازیم که نقص پیدا می کند ومشکل ایجاد میشود. ما تربیت یا پرورش را جدا کردیم. در سایر کشورها این دوتا با هم آموزش داده می شود. در کنار برنامههای پرورشی به اوقات فراغت توجه نکردیم اعتقادات، باورها، نماز در مدرسه چگونه باید آموزش داده شود؟ آیا آموزش زیربنا نمیخواهد؟ اما سازمان چه میکند؟ کارشناس ابتدائی- راهنمائی و متوسطه به سازماندهی میپردازد و نه به ارزشیابی، پس مهم است که ایجاد انگیزه را در کلیه ی برنامه ها و فعالیتها وارد کنیم. این ها باید جزء برنامه باشد. سازمان چه باید بکند؟باید چرخهای آموزش و پرورش را سرعت بخشد و دل معلم و دل دانشآموز را گرمتر کند. .همهی دغدغهها و نگرانیهای موجود همین مطالب است . اگربنا را بر اعتماد بگذاریم نباید راه هائی راکه طی شده ونتایج مثبت وخوبی داشته است دوباره طی کنیم بلکه باید از آموختههای قبلی بهرهگیری شود ما معتقدیم تعلیم و تربیت از هم جدا نیست ونباید هر کدام متولی جداگانه ای داشته باشند. هر معلمی در کنار آموزش تخصصی خود، باید اثر تربیتی مثبت وسازنده ای نیز داشته باشد. اگر این ها را از هم جدا کردیم به طور یقین مربی تربیتی به تنهائی، نخواهد توانست این بار سنگین را حمل کند. سعی کنیم راه قبلی را طی نکنیم بلکه همهی دستاندرکاران آموزش را متولی امر تربیت نیز بدانیم . مربی تربیتی سازماندهی ، نظارت و ارزشیابی کند. امروز همه نگران بدتر شدن وضع تربیتی دانش آموزان شده اند. راه حل این مشکل این است که همگی خود را مسؤول تربیت بدانیم. باید کاری کرد که در بخشنامهها ی آموزش ضمن خدمت، همگی در تربیت سهیم شوند. یک نکته دیگر این که باید بین محتوای کتابهای درسی تسلسل و ارتباط منطقی برقرارباشد اگر این هماهنگی وجود نداشته باشد، ارتباط دوره ها روز به روز کم تر میشود ومعلمان هر دوره ازمحتوای کتابهای دورهی قبل اطلاعات کافی نخواهند داشت باید این ارتباط وجودداشته باشد تا روش تدریس به خوبی جریان پیداکند.
دانش آموزان ما، با خانواده، مدرسه ، معلم، کتابهای درسی ، جامعه ، صدا و سیما ، خطیب نماز جمعه و رسانههای دیگر، مواجه هستند . آیا بین این ها همگی کامل وجود دارد؟ آیا همه با هم منطبق و هماهنگ هستند؟. خطیب جمعه می فرماید طبق دستور دین. فرزند در هفت سال اول زندگی، امیر و در هفت سال دوم، غلام و در هفت سال سوم، وزیر و مشاور والدین است و بعد میفرماید در هفت سال دوم یعنی بین۸ تا ۱۵ سالگی که باید کاملاً تربیت شود اگر خلافهای مکرر داشت تنبیه هم لازم دارد، که در بعضی موارد باسایردستگاه ها هماهنگی ندارد.
ما هرگز نمی توانیم با قرار دادن دستگاه های کنترل کننده در گوشه وکنار حیاط مدارس یا سالن ها ویا کلاس ها ویا حتی در سر چهار راه ها دانش آموزان ومردم را به صلاح آوریم. تربیت باید توام با مهر و محبت و دوستی و یگانگی و رفتار مسالمت آمیز همراه باشد. ما برای توفیق در تربیت جامه باید از رفتار وگفتار حضرت رسول اکرم (ص) پیروی کنیم.
۱۰- متاسفانه براساس آمارهای موجود، به هر دلیل ( اعتیاد، اقتصاد، ناهنجاری های اجنماعی و……….) متوسط سن ازدواج دختران به ۲۹-۲۸ سال وپسران به ۳۵- ۳۴ سال رسیده است.
سن اعتیاد به ۱۷ سالگی رسیده است وسیر نزولی دارد. باید برای این بحران عظیم اجتماعی چاره ای اندیشید. که البته ریشه ی همه ی این ها به اقتصاد وآموزش برمی گردد.
شا یسته است گروهی از جامعه شناسان ، روان شناسان، اقتصاد دانان، مشاوران ومتخصصان امور تربیتی که دلسوز، معتقد، آگاه وعلاقه مند به حل این بحران باشندرا بسیج کنیم تا در یک محیط آرام وبا وقت گذاری مناسب راه حل این مشکل عظیم را بیابند و مسئولان والامقام بدون چون وچرا ودر حداقل زمان توصیه های این گروه را عملی سازند.
لذا بازسازی ونوسازی امکانات ورزشی موجود واحداث وتوسعه ی سالن های ورزشی از محل اعتبارات دولتی وموسسات عمومی غیر انتفاعی نظیر شهرداری ها وتشویق افراد خیر به این کار مهم در کلیه ی استان ها، شهرستان ها،حتی بخش ها وروستا ها ودر شهرستان های بزرگ در محلات مختلف به منظور پر کردن اوقات فراغت جوانان وجلوگیری از افتادن ایشان به دام اعتیاد ودیگر ناهنجاری های اجتماعی، لازم وضروری است.
همه ی ما شاهد بودیم چگونه این مردم پاک نهاد ایران زمین در زمان جنگ ونیز در دوران انقلاب توصیه های مشفقانه ی حضرت امام (ره) را به جان خریدند و از کیان ایران واسلام دفاع کردند.
به همین ترتیب اگر مسئولان ارجمند و والامقام کشور بتوانند مردم را در این امر مهم تشویق نمایند، بسیاری ازمعضلات اجتماعی، حل خواهد شد.
امیدواریم همه ی مسئولان بلند پایه ی کشور به ویژه مقام معظم رهبری دستورات لازم را صادر فرمایند که فردا دیر است.