دانشگاه فرهنگیان--- موضوع مقاله : عدالت آموزشی مدرس راهنما: جناب آقای --- نام دانشجو: ---- --- فهرست مطالب مقدمه. 3 عدالت چيست... 3 ضرورت عدالت آموزشي... 5 تاثير عدالت آموزشي... 5 راهكارهاي تحقق عدالت آموزشي... 7 عدالت آموزشی فرصتی تازه برای توسعه پایدار. 10 عدالت آموزشی فرصتی تازه برای توسعه پایدار. 12 نتیجه گیری... 15 مــنابع.. 17 مقدمه: عدالت واژه اي است كه از ديرباز توانسته است ذهن و زبان هاي زيادي را تسخير كند . عدالت ابعاد گوناگوني دارد . عدالت اقتصادي ، قضايي ، سياسي ، ... آموزشي ، قوميتي و ... . عدالت آموزشي يكي از زيربنايي ترين ابعاد عدالت است در فرهنگ ديني ما همان قدر كه علم و آموزش مورد تاكيد قرار گرفته است بر عدالت به عنوان يك اصل ضروري نيز پاي فشرده اند . پيشرفت جامعه امروز ما منوط به تحقق عدالت آموزشي است . عدالت آموزشي مي تواند آموزش وپرورش ما را در همه حوزه ها دچار تحول كند و زمينه بروز استعداد ها و توانمندي ها را در سطح كلان فراهم آورد . در اين عصر زراندوزي ها و بي عدالتي عدالت به زلال چشمه اي مي ماند كه مي تواند روح را بپالايد و خصوصا تحقق اين اصل در آموزش وپرورش مي تواند فرداي روشن را براي فرزندان اين ديار به ارمغان آورد . در اين مقاله به اختصار به عدالت آموزشي و راهكارهاي تحقق آن در آموزش وپرورش پرداخته مي شود . عدالت چيست ؟ در تعريف عدل نظرات گوناگوني ابراز شده است بدون مشخص شدن تعريف دقيقي از عدل ممكن است تلاشمان براي تحقق اين اصل بي ثمر شود . لذا بايد ابتدا به واژه عدل پرداخت و سپس براي حاكم شدن آن كوشيد . « واژه عدل در ۷ سوره از سوره هاي قرآن و در مجموع ۱۳ بار آمده است ... در پاره اي از آيات عدل ، مرتبط با روز داوري استعمال شده است . » مولا علي (ع) در تعريف عدل فرموده اند : « العدل انصاف : عدل انصاف است . » يا « العدل حياه : عدالت زندگي است . » در غرب نيز تعاريف متفاوتي از عدل شده است : « آگوستين قديس از آفريقاي شمالي نيز در تعريف عدل مي گويد : عدالت عبارت است از مطابقت با نظم و هر جامعه اي براي خود نظم و نظامي دارد . » رهبركبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره ) نيز در باره واژه عدل فرموده اند : « عدالت عبارت است از حد وسط بين افراط و تفريط و آن از فضايل اخلاقيه است ، بلكه عدالت مطلقه تمام فضايل باطنيه و ظاهريه و روحيه و قلبيه و نفسيه و جميه است زيرا كه عدل مطلق ، مستقيم به همين معني است .» استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب گرانسنگ خود عدل الهي درباره عدالت مطالب ارزشمند و دلنشين بيان مي كندو سپس تعاريف زير را از عدل ارائه مي كند . الف : موزون بودن بحث عدل به معني تناسب در مقابل بي تناسبي از نظركل و مجموع نظام عالم است . ب : تساوي و نفي هر گونه تبعيض : عدالت يعني رعايت تساوي در زمينه استحقاقي هاي متساوي البته معني درستي است. عدل ايجاب مي كند اين چنين مساواتي را و اين چنين مساوات از لوازم عدل است . ج : رعايت استحقاق ها و عطا كردن به هر ذي حقي آن چه استحقاق آن را دارد . معني حقيقي عدل كه درباره خداوند صادق است به معناي اعطاء حق به ذي استحقاق و تا حد زيادي با همين معناي دوم قابل انطباق است . با ارائه تعاريف متعدد از عدل در مجموع مي توان عدل را « اعطاء كل ذي حق حقه » تعبير كرد ولي علاوه بر تعريف مذكور مي توان معاني زير را نيز از آن برداشت نمود : ۱- نهادن هر چيز در جاي خود ۲- موزون بودن ( تعادل و تناسب ) ۳- تساوي و نفي هر گونه تبعيض ۴- ميانه روي بين افراط و تفرط ۵- برابري اجتماعي ( قسط ، عدالت اجتماعي ، قضايي ، سياسي ، آموزشي ، اقتصادي ) ضرورت عدالت آموزشي :
محقق شدن عدالت در يك جامعه ، ارتباط تنگاتنگي با فرهنگ و آموزش آن كشور دارد . اگر در آموزش و فرهنگ يك كشور گريز از تبعيض ، فساد ، خيانت و حق كشي وجود داشته باشد و مردم به حق و عدالت گرايش داشته باشند مي توان به نوعي تعادل در آموزش رسيد كه همان عدالت فرهنگي و آموزشي است . جايگاه رفيع آموزش و وجود استعدادهاي سرشار و توانمند وجود عدالت را بيشتر ضروري مي سازد . آموزش به عنوان ركن ترقي و پيشرفت يك كشور در صورتي فراگير خواهد شد كه عدالت آموزشي در سيستم آموزش وپرورش و نهادهاي آموزشي ديگر حاكم شود . عدالت آموزشي يعني بهره گيري همه استعدادهاي كشور از امكانات متناسب با نيازهايشان و تحقق اين آرزوي ديرين مستلزم اراده اي قوي و همه جانبه نگر است تا با جلوگيري از انباشت امكانات و توانمندي ها در يك نقطه خاص يا برخي مناطق برخوردار زمينه بهره مندي همه استعدادها از امكانات را فراهم آورند . عدالت آموزشي در آموزش وپرورش از اصولي است كه اخيرا دولتمردان براي اجراي آن اهتمام خاص مبذول داشته اند ودر برنامه هاي كار به دستان آموزش و پرورش بر اجراي اين اصل غريب تاكيد شده است . عدالت آموزشي آرزو و اميدي است كه مي تواند فرداي روشني را براي فرزندان اين ديار به ارمغان آورد . تاثير عدالت آموزشي :
عدالت آموزشي بنيان فكر و فرهنگ يك جامعه است . با عدالت آموزشي قله هاي رفيع نابرابري ارتفاع شان كم خواهد شد . وقتي عدالت آموزشي در يك سيستم آموزشي حاكم باشد فرهنگ آن جامعه متوازن و پايدار خواهد بود و در بستر اين فرهنگ متوازن بالندگي فكري ، اقتصادي ، سياسي و آموزشي رشد مي كند . تنها در صورتي مي توان به عدالت در جامعه اميد بست كه عدالت آموزش حاكم باشد . با عدالت آموزش بغض گلوگير فرزندان نشسته در يك كلاس در دورترين روستاها به لبخند و مهرگره خواهد خورد و يكرنگي و صفا و صميميت در هر كجاي اين كشور عزيز تماشايي خواهد شد . آنچه مسلم است عدالت آموزشي مي تواند بسترساز عدالت آموزشي ، اجتماعي و اقتصادي باشد با عدالت اجتماعي نخبگان شناسايي و جذب مي شوند و با عدالت آموزشي يكسو نگري و يك جانبه گرايي رنگ مي بازد و زمينه بروز همه استعدادها در اين ديارفراهم مي شود . عدالت آموزش كه جزيي از عدالت فرهنگي است زمينه برخورداري افراد يك جامعه از همه امكانات برابر آموزش را فراهم مي آورد. درطول تاريخ ، عدم وجود عدالت آموزشي و فرهنگي از سرعت پيشرفت تمدن بشري كاسته و همواره تضاد طبقاتي به چشم مي خورد. يكي از شاخه هاي مهم عدالت محوري فراهم شدن امكان رشد و اعتدال فرهنگي و آموزشي براي همه مردم صرف نظر از جنس ، طبقه ، نژاد و يا رنگ است . در نظام حكومتي امام مهدي (عج ) ناداني ، بي سوادي و كم خردي به طور كلي ريشه كن شده و همه انسان ها به مقتضاي توانايي خود از بالاترين حد دانش بهره مند مي شوند . بديهي است ملتي كه دلدادگي به عدالت برايش به صورت يك باور درآمده باشد و اين باور از ميان كتاب هاي درسي ذهن فرزندان اين ديار را به كنكاش و تكاپوي بيشتر براي توزيع امكانات متناسب با نيازهاي روز نشات گرفته باشد مي تواند در حاكم شدن ارزش هاي متعالي انساني در پرتو برابري هاي مطلوب آموزشي مثمرثمر باشد . با تحقق عدالت آموزشي و فرهنگي است كه همه استعدادهاي توانمند بارور و شكوفا مي شود حكومت با استفاده از امكانات موجود نسبت به آموزش گسترده مردم براي احترام به قانون وروي آوري به عدالت و هنجارپذيري خواهد كوشيد . عدالت فرهنگي و آموزشي است كه مي توان بين اجزاي جامعه همسويي ايجاد كرد و جامعه را به سمت اهداف متعالي پيش برد . حس ميهن دوستي ، فداكاري ، ايثار و غيرتمندي و ايستادگي در برابر ظلم و جور را در آن جامعه برانگيخت و آن را يك صدا و يك دل و يك پارچه در راه سازندگي و آباداني و پيشرفت پيشگام كرد . عدالت آموزشي مي تواند بنيان جامعه را متحول كند . كشور را به سمت علمي نگري و حرمت نهي به علم پيش برد . جامعه را از صعب ترين مسيرها براي نيل به سربلندي سوق دهد ، مي تواند جامعه را از فقر مضاعف و تنگدستي برهاند و با توزيع مناسب امكانات خصوصاً در زمينه نيروي انساني كار آزمون فرزندان شايسته اي را به اين سرزمين پاك تقديم نمايد . راهكارهاي تحقق عدالت آموزشي :
تحقق عدالت آموزشي يكي از اصول مهم و حياتي است . با عنايت به ضرورت و تاثير عدالت آموزشي سؤال اساسي اين است كه اين عدالت چگونه بايد محقق شود. براي فراگير شدن عدالت آموزشي در حوزه هاي تعليم وتربيت چه بايد كرد. با توجه به پراكندگي كشور و شرايط خاص اقليمي ، فرهنگي سازماني و قومي چگونه مي توان باور عدالت آموزشي را بسط و گسترش داد و زمينه اجراي عملي آن را فراهم ساخت . در زير به اختصار به برخي راهكارهاي تحقق اين اصل پرداخته مي شود : ۱- حكومت بايد همه آحاد جامعه را با هر وابستگي زباني ، نژادي و قومي هستند فرزندان شايسته خود بداند و نسبت به آنان عطوفت و مهرباني داشته باشد و صادقانه زمينه برخورداري آنها را از امكانات آموزشي فراهم آورد . توزيع امكانات بايد در مناطق محروم و برخوردار عادلانه باشد و زيبنده نيست گروهي در مدارسي با آخرين تكنولوژي درس بخوانند و گروهي در زير چادرها يا در كلاس هاي كپري ، نمناك يا در مدارس كاهگلي در آستانه تخريب با انبوه دلهره ها به سر ببرند . ۲- توزيع عادلانه نيروي انساني تحصيل كرده و فرهنگيان مجرب يكي از ضرورت هاي تحقق عدالت آموزشي است . امروز تراكم نيروي مجرب و كارآزموده در مراكز استان ها و شهرستان ها باعث شده است مناطق محروم با فقر فكري و فرهنگي برخوردار باشند . آموزش و پرورش براي گسترش و ايجاد روحيه خدمت در اين مناطق با تخصيص امتيازات ويژه رغبتي خاص در فرهنگيان ايجاد نمايد تا بتواند نسبت به تربيت فرزندان محروم روستاها و مناطق محروم اقدام نمايند . ۳- تدوين كتب درسي متناسب با موقعيت و شرايط استان هاي همجوار مي تواند محتواي كتب درسي را به سمت عدالت آموزشي سوق دهد . امروز زيبنده نيست دانش آموزان عشايري همان كتابي را كه در شمال تهران تدريس مي شود را در ميان رعد وبرق و كوچ و ييلاقي و قشلاقي مطالعه نمايند . وقتي كتب درسي متناسب با فرهنگ هاي بومي تدوين شود . ضمن تعميق اطلاعات باعث رويكرد دقيق و علمي جوانان به علم و آموزش خواهد شد . ريشه بسياري از ترك تحصيل هاي امروز ناهمخواني محتواي كتب درسي با نيازهاي فراگيران است . آموزش زبان هاي رايج در بين قوميت ها از مدارس تا سطوح علمي كه مطابق اصل ۱۵ قانون اساسي است مي تواند گامي موثر در علاقه مندي دانش آموزان به علم وآموزش باشد و زمينه عدالت آموزشي را بيشتر فراهم آورد . ۴- پذيرش روحيه انتقادپذيري و تبديل آن به يك فرهنگ در آموزش و پرورش ، خود معلمان و دانش آموزان با نقد محتواي برنامه هاي درسي زمينه ايجاد تغيير در آن ها را فراهم آورند خواسته هاي معقول و منطقي دانش آموزان جدي گرفته شود تا كار به دستان بتوانند با درايت بيشتر نسبت به رفع موانع آموزشي اقدام نمايند . ۵- پرهيزاز سياسي نمودن مديريت ها و نهادينه نمودن ثبات مديريت از اصولي است كه مي تواند تحقق عدالت را تسريع بخشد. عدالت آموزشي ايجاب مي كند عاقل ترين وداناترين افراد مسند علم و آموزش را به دست بگيرند . وجود نيروهاي مجرب و خلاق و نوآور مي تواند آموزش و پرورش را دچار تحول و دگرگوني اساسي كند . عدالت آموزشي ايجاب مي كند دانايان كارها را به دست گيرند و براي حاكم شدن ارزش هاي والاي انساني و گسترش عدالت و مردم باوري و نيك پنداري از هيچ تلاشي دريغ نورزند . ۶-ايجاد زمينه مناسب براي تحصيل دختران و پسران خصوصا بازماندگان از تحصيل كه كار و تلاش براي امرار معاش باعث شده است آنان نتوانند مانند ديگران بدون دغدغه ادامه تحصيل دهند . دولت مي تواند با گسترش مدارس شبانه روزي بيشترخصوصا در مناطق روستايي زمينه تحصيل فرزندان اين عزيزان را فراهم آورد كه تاكنون در عرصه گسترش مدارس شبانه روزي در دوره هاي راهنمايي و دبيرستان خوش درخشيده است . ۷-اختصاص منابع مالي و سرانه هاي دانش آموزي مطلوب به نحوي كه بين دانش آموزان هر دوره تفاوت چنداني وجود نداشته باشد در حالي كه امروزه سرانه هاي اختصاص يافته به يك دانش آموز دبيرستاني چندين برابر يك دانش آموز ابتدايي است و اين تضاد باعث خواهد شد بيشترين آمار مردودي ، ترك تحصيل و ازمدرسه گريزي به علت عدم وجود جاذبه هاي لازم آموزشي از دوره هاي راهنمايي و ابتدايي باشد . اختصاص سرانه دانش آموز ي متناسب با نياز دانش آموزان مي تواند روشنايي و اميد را تا دوردست ترين نقاط دردل فرزندان اين سرزمين بيندازد . ۸- تلاش براي تامين پوشاك و لوازم التحرير دانش آموزان در مناطق محروم و فراگير نمودن تغذيه رايگان به طوري كه همه دانش آموزاني ايراني امكان دستيابي بر امكانات اوليه آموزشي را داشته باشند و دغدغه لوازم التحرير و كيف و كتاب را نداشته باشند و در خصوص تغذيه نيز كمتر دچار مشكل گردند . ۹-آموزش وپرورش با اختصاص نيروي بيشتر گسترش فضاهاي آموزشي نسبت به توزيع عادلانه دانش آموزان در سر كلاس و معلمان در هر منطقه اقدام نمايد . تراكم دانش آموزي و تدريس در كلاس هاي چند پايه بدون هيچ گونه امتياز ويژه اي ظلم آشكاري در حق معلماني است كه ۵ پايه را با صبوري تمامتدريس مي نمايند و همان حقوقي را دريافت مي نمايند كه يك معلم عادي آن را در قبال تدريس در كلاس هاي تك پايه يا تك رشته دريافت مي نمايد . ۱۰-ايجاد زمينه مناسب براي بهره مندي معلمان از امكانات رفاهي مطلوب از مواردي است كه امروزه به فراواني شاهد هستيم كه بسياري از امكانات رفاهي در برخي مناطق خاص مورد استفاده معدودي از همكاران قرار مي گيرد و اين نمي تواند عادلانه باشد . لذا افزايش اين مراكز نظير اماكن ورزشي خانم معلمها و ... در مناطق مختلف كشور مي تواند زمينه دلگرمي فرهنگيان را فراهم آورد . ۱۱- ايجاد فرصت هاي مناسب و برتر براي ادامه تحصيل فرهنگيان امروزه به راحتي مي بينيم برخي مناطق برخوردار به علت وجود امكانات و وجود فضاهاي آموزشي نظرگير توانسته اند جمع كثيري از همكاران را براي ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر ميزباني كنند در حالي كه يك همكار در شهرستان هاي محروم و دور افتاده از چنين امكانات و امتيازاتي محروم است و متناسب با رشته اش نمي تواند به راحتي ادامه تحصيل دهد كه ضرورت دارد با برگزاري آزمون هاي غيرحضوري و اعطاي مدرك تحصيلي زمينه ارتقاي علمي - آموزشي آنان فراهم شود . ۱۲- بهره گيري از رسانه هاي فراگير نظير راديو ، تلويزيون براي معرفي برنامه هاي مدارس بيشتر متعلق به مراكز استان هاست و دولت كمتر به مدارس دور افتاده كپري و مدارس در حال ريزش توجه كرده است . توجه به مدارس روستايي و معلمان مناطق محروم در برنامه هاي راديو ، تلويزيوني مي تواند باعث رغبت كاري بيشتر در همكاران شود . در تبیین عدالت آموزشی و نتایج آن ضروری است با نگاهی دیگر آن را تحلیل کنیم.در رویکردهای توسعه گرا همواره برنامه ریزان و تصمیم سازان به عدالت توجه کرده و آنها در جای جای برنامه ها با توجه به ضرورت و الزام تاریخی همواره به دنبال عملیاتی کردن آن در همه عرصه ها بودند. آنها از یک سو به دنبال جامه عمل پوشاندن به ایده آل های دیرین بشری و از سوی دیگر به امید نهادینه کردن عدالت در روابط اجتماعی در تلاش برای ایجاد آینده ای روشن هستند. دراین میان عدالت آموزشی نیز که بستری از نهادینگی عدالت را در بر دارد، تبیینی دوسویه از رسیدن به توسعه و ایجاد زیرساخت های توسعه است. عدالت آموزشی به دلیل کاربرد اصلی آن در تربیت منابع انسانی و ایجاد شرایط عادلانه برای بهره گیری از آموزش، بستری مطلوب برای ورود به عرصه توسعه را فراهم می کند
. به عبارت دیگر اگرچه عدالت آموزشی از جنس توسعه است اما به دلیل آنکه موضوع آموزش و عدالت هر دو از مفاهیم پایه ای توسعه هستند، به عنوان مصرف کننده توسعه نیز مورد توجه اند. درواقع ازآنجاکه آموزش از ارکان اصلی توسعه یافتگی است در کنار پایه دیگر آن یعنی عدالت، مفهومی متعادل برای آینده روشن جوامع در حال توسعه فراهم می کند
. از این رو، عدالت آموزشی فرصت های تازه ای از درک جدیدی از آموزش را برای جامعه فراهم می کند که اصلی ترین بخش آن برابری فرصت است؛ چیزی که در برنامه های توسعه محور به عنوان اصول بنیادین به آن توجه می شود؛ بنابراین باید با نگاهی تازه، عدالت آموزشی را تبیین کرد! و این پرسش را پاسخ داد که <<آیا عدالت آموزشی صدایی است در سکوت یا صدایی است در میان فریادهای مختلف؟
!>> این سوال ازاین رو نیازمند پاسخ است که اگر عدالت و آموزش را تک صدای مورد نیاز توسعه در جامعه بدانیم! و فقط به آن گوش دهیم! و امکان ادامه حیات را فقط با آن بدانیم! برنامه ریزی را از جنس توسعه خطی یا به عبارتی رشد را که در سال های دهه 70 بسیاری از کشورها در پی آن بودند انتخاب کرده ایم. نظریه پردازان دهه 1950 و 1960، فرایند توسعه را به عنوان یک رشته از مراحل تناوبی رشد اقتصادی که تمام کشورها باید از آن عبور کنند، می دانسته اند. این نظریه اساسا یک نظریه اقتصادی توسعه بود که بر طبق آن، اندازه و ترکیب صحیح پس انداز (و سرمایه گذاری) و کمک خارجی لازم بود تا کشورهای جهان سوم، راه رشد اقتصادی را که ازنظر تاریخی به وسیله کشورهای توسعه یافته، پیموده شده بود طی کنند و به این ترتیب، توسعه مترادف با رشد اقتصادی شد. از جمله این نظریات می توان به <<مراحل رشد روستو>> (پنج مرحله رشد از جامعه سنتی به یک جامعه توسعه یافته دارای مصرف انبوه) و <<مدل رشد هارود-دومار>> (لزوم پس انداز ملی و سپس سرمایه گذاری در راستای تولید و رشد کشور) اشاره کرد. در حالی که توسعه اصولا به تکامل عقلانی، مادی و معنوی خرده نظام های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نظام اجتماعی_فرهنگی یک کشور مشخص اشاره دارد که دو نوع نگرش نسبت به تعریف توسعه آن را با خود همراه دارد
: 1
. نگرش بر اساس رشد اقتصادی: مشخصه نگرش نخست، نظریه رشد اقتصادی و ارزش هایی است که رشد اقتصادی بر آنها استوار است. از این دیدگاه، توسعه عبارت است از <<افزایش سریع و پایدار تولید سرانه ناخالص ملی (داخلی) که احتمالا با کوشش برای کاهش نابرابری درآمدهای ناشی از این افزایش، همراه می
‏شود>>. در این نگرش، تولید ثروت، نقش اساسی دارد و ارزش های دیگری همچون معرفت، عرفان، اخلاق، قدرت، هم بستگی، اعتمادبه نفس و آزادی فرد، نقش مهمی ندارند
. 2
. نگرش بر اساس آزادی فردی: نگرش دوم برخلاف نگرش نخست، توسعه را فرایندی برای رشد آزادی فرد در دنبال کردن هدف های ارزشمند خود می
‏داند. در این نگرش، جایگاه ثروت مادی و اقتصادی، صرفا یکی از کارکردهای نظام ارزشی است و فرهنگ در نظام های سکولار و دین و فرهنگ دینی در نظام های دینی، تعیین کننده پیشرفت اجتماعی و اقتصادی است
. در این نوع برنامه ریزی فرایند اقدام یک سویه بدون توجه به ابعاد گوناگون پذیرش این مفهوم یعنی آزادی، عدالت آموزشی صورت می پذیرد؛ در این رویکرد برنامه ریز و تصمیم گیر در پیله عدالت غوطه ور شدند و آن هم فقط از جنس آموزشی! اما اگر عدالت آموزشی را صدایی در میان دیگر فریادها ببینیم درواقع توسعه چند جانبه یا پایدار را مد نظر قرار داده ایم
. عدالت کارکردی و چندصدایی همان تصویر واقعی از عدالت است که می تواند در کنار سایر جنبه های زندگی، فضای متعادلی برای تحول و توسعه اجتماعی ایجاد کند. درواقع اگر عدالت آموزشی را از دو محور هدف و وسیله بررسی کنیم دو نوع دیدگاه را نمایندگی کرده ایم که در رویکرد نخست دیدگاه لیبرالی و در رویکرد دوم دیدگاه سوسیالیستی است. این دو دیدگاه در دو مقطع زمانی توانسته اند بخشی از مشکلات اجتماعی جوامعی را که آنها را برگزیده اند برطرف کنند اما آیا کشور ما نیز لزوم بر انتخاب دارد؟
! این سوالی است که الزامات اصلی آن، بازخوانی شرایط کنونی کشور و انتظارات آینده از آن است! کشور ما به دلیل جمعیت جوان و برخورداری از افزون بر 22 میلیون خانوار و گستردگی و پراکندگی نیازمند نگاهی دوباره به عدالت آموزشی فارغ از رویکردهای متداول است
. ایران با جمعیت 76 میلیونی که به طور نسبی 30 در صد در روستا ها ساکن هستند و 70 درصد در شهرها با تصاویر دیگری از ضرورت عدالت آموزشی روبرو است. عدالت آموزشی شهری- روستایی، عدالت آموزشی جنسیتی، عدالت آموزشی در مقاطع تحصیلی و حتی دانشگاهی و
... . در این تصویر عدالت آموزشی در برخی اشکال به صورت هدف و در برخی دیگر به صورت وسیله قابل رهگیری است؛ اما رویکرد اصلی به آن در کشور بیشتر وسیله محور است. وقتی آزادی انتخاب، اقدام و تفکر را به عنوان زیر ساخت اولیه عدالت در نظر بگیریم، می توان با رویکرد آزاد محورانه به سوی عدالت آموزشی در ابعاد ذکر شده حرکت کنیم. ازاین رو به نظر می رسد آنچه بیش از هر چیز در بستر عدالت آموزشی مورد نیاز است نهادینه شدن کلید واژه آزادی در تصمیم، برنامه و اجراست. در این نگاه، برنامه ریز با رویکرد آزادی برنامه ای منطبق بر عدالت آموزشی را برای بخش های مختلف تدوین می کند. آن گونه که شاید بتوان با کمی تعدیل در خصوص اقدام برنامه جهانی
olpc برای توسعه عدالت آموزشی که با توزیع لپ تاپ های کوچک در میان کودکان آفریقایی در سال 2008 دیده شد و آثار آن بهره گیری بسیاری از کودکان از این وسیله و آشنایی آنها با سیستم ها ارتباطی مختلف بود که در نهایت منجر به توسعه آموزشی آنها شد. (طرح
olpc جهانی با عنوان هر کودک یک لپ تاپ در یک اقدام فراگیر به منظور توسعه آموزشی با همکاری شرکت های بزرگ کامپیوتری و تشکل های غیردولتی در سال 2006 فعال شد
). به عبارت دیگر برنامه ریز اگر حق انتخاب و تصمیم را برای برنامه آموزشی در نظر بگیرد و اگر بداند که ضروری است ظرفیت های لازم برای انتخاب را در اختیار همه گروه ها قرار بدهد و اگر الزام داشته باشد تسهیلات لازم برای بهره گیری از این ظرفیت ها را ایجاد کند، توانایی آن را دارد که برنامه ای مبتنی بر عدالت را با رویکرد آزاد محورانه طراحی کند
. دراین میان واگذار کردن تصمیم به ذی نفعان برای بهره گیری از برنامه و به کارگیری آن نیز فرصتی برای نهادینه شدن عدالت است؛ چراکه عدالت آموزشی مبتنی بر اجبار شاید در کوتاه مدت بتواند نتایجی را در بر داشته باشد اما در بلندمدت به دلیل ذات اجبار منجر به واکنش هایی از جنس مقاومت و تخریب می شود. چیزی که شاید بتوان آن را در کشورهای سوسیالیستی در ابعاد گوناگون که درنهایت منجر به فروپاشی نظام سیاسی آنها شد، مشاهده کرد
. به عبارت دیگر در صورت نهادینه شدن رویکرد آزادی محورانه عدالت می توان به دو اتفاق توجه کرد؛ نخست آنکه در زندگی انسانی احساس غبن و ترس و وحشت و استرس از روابط فردی و جمعی کمتر ایجاد می شود و دوم آنکه در این فضا عدالت از یک رویکرد فانتزی کوتاه مدت به اتفاقی نهادینه شده در روابط اجتماعی مبدل می شود. ازاین رو می توان عدالت آموزشی را فرصتی برای بازنگری سیاست های کلان برنامه ریزی در کشور و رویکردهای اصلی برای چشم انداز های بلند فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه دانست. نگاه انسان محور توسعه پایدار در سه دهه اخیر در جامعه جهانی، نگاه به جامعه انسان محورانه را نهادینه کرده و توانسته فرصت های تازه ای برای جامعه انسانی در تمامی ابعاد ایجاد کند. به عبارت دیگر رسیدن به توسعه را در قالب آمار و ارقام اقتصادی تعریف نکرده و برای توسعه انسان و نیازهای او و الزامات او مبنای فعالیت قرار گرفته است. مهم ترین شاخص در این زندگی انسانی در این جامعه انسان محورانه عدالت است و جدی ترین آنها عدالت در لایه های زیرساختی جامعه است یعنی آموزش، جنسیت و
... . ازا ین رو برای رسیدن به عدالت آموزشی که بخش بزرگی از زیر بنای توسعه است لازم است توزیع عدالت را سهمیه بندی نکنیم و به صورت ساری و جاری برای همه جامعه روان کنیم تا همه بتوانند از آن به هر اندازه که می توانند بهره ببرند. عدالت آموزشی سهمیه بندی شده فاصله بلندی تا آزادی دارد و حق انتخاب و تصمیم را از انسان می گیرد؛ بنابراین نخستین راهکار دستیابی به عدالت آموزشی در جوامعی از جنس جامعه در حال توسعه فرهنگ محور و دین مدار، بهره گیری از ظرفیت های دوگانه فرهنگ و دین به همراه تسری زیرساخت های تکنولوژی های ارتباطی جدید در همه نقاط است
. عدالت آموزشی فقط در توزیع کتب و فضای کسب دانش نیست؛ بلکه عدالت آموزشی در بهره گیری از استادان باتجربه و نهادهای آموزشی فعال در بخش های توسعه یافته کشور است. ازاین رو لازم است تا با ابزارهای انقلاب ارتباطی که کشور ما را هم در بر گرفته نگاهی دیگر برای توسعه زیرساخت های ارتباطی و بهره گیری از آن داشته باشیم.
نتیجه گیری :
اگر به عقب برگردیم، نخستین کوششها برای همگانی کردن آموزش پرورش از آمریکای لاتین در اواخر قرن۱۹ با اندیشه ایجاد یک جامعه ملی متحد، عادلانه و دموکراتیک آغاز شد. چرا که به اعتقاد بنیتو خوآرز - رییس جمهوروقت مکزیک -«آموزش و پرورش، اولین پایه پیشرفت هر ملت است». اما چگونه به این اندیشه باید جامه عمل پوشاند؟
اگر راهیابی همه کودکان به مدرسه را عدالت بدانیم و در هر آبادی یک مدرسه ایجاد کنیم و معلمان را بی توجه به مشکلات آنها به نقاط دور دست روانه کنیم،آنگونه که در طی سالیان گذشته تجربه کرده ایم، عدالت آموزشی نیست، که در واقع فریب خورده ایم.
آموزش و پرورش مهمترین ثروتی است که در جامعه توزیع شده و به مدد آن، مردم توانسته اند مشکلات خود را تحلیل کنند و استعدادهای خود را پرورش دهند ولی فراموش نکنیم که برخورداری از آموزش و پرورش یکسان در نهایت به نتایج تحصیلی برابر، ختم نمی شود چراکه برخی از گروههای مردم از امتیازات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار هستند وبه آنها امکان میدهد تا بیشتر و جلوتر از بقیه رشد کنند که به نوعی تبعیض دامن میزند.
آنچه در کتابها تدریس میشود، برای طبقه خاصی نوشته شده که هیچ ارتباطی با زندگی واقعی بقیه برقرار نمی کند و حتی این شکاف عامل بی علاقگی دانش آموزان به درس شده و در نتیجه فراگیران، دچار اختلال در آموزش نظیر ترک تحصیل یا تکرار پایه و مردودی میشوند.
در دنیای مدرن امروز، باید به مفید بودن دانش و اطلاعات مدرسه توجه کرد.باید به الگوهای ارائه شده و انطباق آن با ارزشهای جامعه توجه کرد.باتوجه تحولات سریع جامعه، نوسازی نظام آموزشی را بایدجدی گرفت.
پیشرفت علم و تکنولوژی، اصلاح و تجدید نظر در منابع آموزشی و محتوای کتابهای درسی و شیوه های تدریس و تعریف از آموزش و پرورش را ایجاب میکند و غفلت از آن باتوجه به سرعت تغییر اطلاعات با شدت بیشتری باعث عقب ماندن از دنیای مدرن و عدالت آموزشی را خواهد شد.
گام اول عدالت آموزشی، تغییر نگاه به بودجه نظام آموزشی مدرسه است. اگر آموزش و پرورش به مانند سایر دستگاهها دیده شود می توان با افزایش تراکم کلاسها و تعطیلی مدارس کم جمعیت و حذف مواد تربیتی، هزینه ها را کاهش داد اما اگر هدف افزایش کیفیت خدمات باشد، باید هزینه سرانه را بالا برد و کلاسهای کم جمعیت با تجهیزات آموزشی تشکیل داد، مخصوصا در این سالها که درصدی از جمعیت دانش آموزی کاهش یافته است تا هم بازدهی نظام آموزشی افزایش یابد وهم دربلند مدت از اتلاف هزینه جلوگیری میکند.
چیزی حدود یک چهارم جمعیت کشور بطورمستقیم با آموزش و پرورش در ارتباط است که باید معادل این حجم خود از سرانه کشور بهره مند شود.
گام دوم رفع تبعیض میان آموزش عمومی و آموزش عالی است. طی سالهای اخیر، آموزش عالی فوریت سیاسی پیدا کرده و مدرسه که در مقام سنگ بنای دانشگاه تلقی میشود،از امکانات کمتری برخوردار شده است.به عنوان مثال، مقایسه سهم سرانه دو دستگاه که کیفیت را فدا کرده و معلمان با ارتقا تحصیلات به موسسات آموزش عالی رفته اند و یا آنکه خود اقدام به تاسیس مدارس خصوصی کرده اند تا مشکلات اقتصادی اولیه زندگی خود را تامین کنند در حالیکه دستمزد اساتید دانشگاه به یکباره چندبرابر شد و هیچ اعتراضی برنیانگیخت و این جدای از معلمانی است که به مشاغل نظیر مسافرکشی و بنایی وکارگری ... پرداخته اند و اساتیدی که در کار تجارت و ...پرداخته اند.
برای ایجاد عدالت آموزشی ابتدا باید تجدیدنظرهای زیر را عملی ساخت.
۱) میان اعتبارات آموزش و پرورش و آموزش عالی تعادل بهتری برقرار کرد.
۲) جایگاه معلمان در جامعه مورد تعمق و تامل مجدد قرار گیرد.
انتظار وسیع و فشارهایی که در غیاب خانه و جامعه بر دوش معلمان نهاده شده، در بسیاری از موارد به خستگی مفرط معلم و تنش و بیماریهای عصبی می انجامد و این امر علاوه بر تهدید سلامت وی، بر عملکرد آنها تاثیر منفی میگذارد، بنابراین علاوه بر حمایت حرفه ای ، لازم است شرایط کار در مدرسه به نحوی سازمان یابد که رضایت معلمان را تامین کند که در این صورت، آموزش و پرورش که تحرک و انعطاف را به جامعه بخشیده است، خود نیز طراوت و تازگی خواهد یافت.
مــنابع :
۱- قادر ، دكتر حاتم ، انديشه هايي ديگر ، انتشارات بقعه ، ۱۳۷۸ص ۴۰۹
۲- تميمي آمدي ، عبدالوحد بن محمد ، غرر الحكم و دررالحكم ، ترجمه مصطفي درايتي ، انتشارات ضريح آفتاب ، ۱۳۸۱ ص ۱۲۶
۳- فاتر ، مايگل ، ب ، خداوندان انديشه سياسي ، ترجمه دكتر جواد شيخ الاسلامي ، انتشارات علمي و فرهنگي ، ۱۳۷۷ ص ۴۱
۴- خميني ، روح الله ، شرح جنود و جهل ، موسسه تنظيم و نشر آثار ، ۱۳۷۷ ص ۱۴۸
۵- مطهري ، مرتضي ، عدل الهي ، انتشارات اسلامي ۱۳۵۳ص ۶۸-۷۰
۶- تنها : محمد جواد ، عدالت آموزشي و فرهنگي ، روزنامه كيهان شنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۳
7- ثناگو، اکرم؛ نوملی، مهین؛ جویباري، لیلا (1390). "تبیین عدالت آموزشی در دانشجویان علوم پزشکی: بررسی دیدگاهها وتجربیات دانشجویان علوم پزشکی". دو فصلنامه افق توسعه آموزشپزشکی. دوره 4، شماره 3.
8- دهقانی، سعیده (1384). "بررسی فرصتهاي آموزشی در استان فارس در برنامه دوم و سوم توسعه". پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان.
9- رضایی، محمدهاشم؛ پاكسرشت، محمدجعفر (1387). "تأثیردیدگاههاي معرفتشناسی بر فعالیتهاي یاددهی ـ یادگیري در
نظام آموزش باز و از راه دور". اندیشههاينوینتربیتی، شماره
10-سرمدي، محمدرضا؛ پاكسرشت، محمدجعفر؛ صفاییمقدم، مسعود؛مهرعلیزاده، یداله (1388). "نقدي بر انسانشناسی تیلوریسم وپیامدهاي آن در مدیریت آموزشی". مطالعات تربیتی وروانشناسیدانشگاهفردوسیمشهد. دورة دهم، شماره، 1.
11- عبدوس، میترا (1381). "بررسی عوامل مؤثر در فرصتهاي آموزشی نابرابر بین دختران و پسران". خلاصه مقالات
مهندسی اصلاحات در آموزش و پرورش. پژوهشکده تعلیم وتربیت. تهران.