قصه جان مایه تخیل فعال است. در روانشناسی قصه این مطلب روشن است که قصه در خودآگاه و ناخودآگاه انسان تاثیر عمیقی میگذارد، به همین دلیل شخصیتهای قصه، نویسندگان موفق و سخنرانان ذبده، در تنظیم برنامههای نمایشی، نطق، خطابه و نمایشنامه از قصه استفاده میکنند. از کودکی ما دنیارا با قصه گویی پدران و مادران و آشنایان خود آغاز میکنیم و با آن انس خاص داریم. قصه، مجموعهای از حواس ما را به کار میگیرد. اما در قصه درمانی یک روان درمانگر آگاه، هوشمند و خلاق به دلیل آشنایی با ساختار قصه با دقت علمی بیشتری موضوع را پیگیری میکند و قصهای مناسب برای نقل بر میگزیند و بیماران نیازمند به آرامش را مداوا مینماید.
ماجراجویی در قصه
در هر قصه ماجرایی پی گیری میشود .ماجرایی که نقاط و نکات مجهولی دارد و میتواند حس کنجکاوی درمانجوها را برانگیزد و قدرت تخیل آنها را پرورش دهد. پیوستگی منطقی صحنههای قصه درمانجو را سرگرم میکند و به ذهن و خیال او نظم منطقی میدهد به این ترتیب شادمانی و لذت را نصیب او میسازد. قصههایی که از گذشت و فداکاری و دوستی در برابر دوستان دیگر، سخن میگوید، در درمانجو ایمنی عاطفی به وجود میآورد. او با شنیدن این قصهها، ارتباط دو انسان با یکدیگر و مهر ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن را باور میکند، این امید در اوج افسردگی به او وعده میدهد که روزی دوست و دوستانی خواهد یافت و از آنها محبت خواهد دید.
داستان مخصوص كودكان
داستانهای مخصوص کودکان نو پا نباید طولانی یا پیچیده باشند. ممکن است داستان تنها بازتاب کارهای روزانه، مثل تهیه غذا یا پختن آن باشد. وقتی کودکان بزرگتر میشوند میتوان داستانهایی با حوادث و شخصیتهای بیشتری را برایشان بیان کرد. برای مثال سه سالهها اغلب از شنیدن داستانهای واقعی درباره کودکی خود یا بقیه اعضای خانواده خوششان میآید. تا سن هفت سالگی، برای بچهها میتوان قصههایی به روش آهنگین و ریتمیک گفت که در آنها کلمات کلیدی تکرار شوند. برای این گروه سنی، اغراق در بیان و نشان دادن قصه با حرکات، بسیار مناسب است زیرا به تخیل آنها پر و بال میدهد و رابطه خوبی بین قصهگو و شنونده ایجاد میشود.
فوايد قصهگويی
قصه میتواند سرگذشت انسانی باشد که از جمع خسته شده است و از آن دوری میکند. ولی همین دوری، نیاز او را برای برگشتن و پیوستن به جمع، برای خود او روشن میکند و فرد گریزان از جمع را به جمع باز میگرداند. به این ترتیب درمانجو، از طریق قصههای مناسب با مشکلات و مسایل زندگی آشنا میشود و مهارت اجتماعی بیشتری به دست میآورد داستان شنل قرمزی ممکن است در نظر اول خیلی پیش پا افتاده به نظر بیاید، اما تمثیل خیلی خوبی برای یاد دادن این موضوع است که هر کسی شایسته دوستی نیست نباید هرگز به غریبهها اعتماد کرد.
قصههای کودکان درباره انسانها، جانوران، موجودات خیالی و اشیایی از قبیل ساعت قطار گلدان و... است. انسانها، جانوران، موجودات خیالی و اشیاء در قصههای کودکان دارای شخصیت باور، فکر، احساس و رفتار هستند. هنگامی که یک قصه گفته میشود موضوع شکل میگیرد، مسائل مختلف آشکار میشود و شخصیتها و اشیای قصه با افکار و هیجانها و رفتارهای خاص پاسخ میدهند. هنگامی که یک کودک به قصه گوش فرا میدهد ممکن است با یک شخصیت، با یک موضوع یا یک حادثه در قصه همانندسازی کند. در نتیجه، همانندسازی را به زندگی خود فرافکنی میکند. علاقه وی به افکار احساسها و رفتارهای شخصیتهای قصه به او اجازه میدهد تا در تجارب شخصیتهای قصه سهیم باشد و باورها، افکار و تجارب هیجانی این شخصیتها را برخود فرافکنی کند. در نتیجه میتواند به صورت فرافکنانه بر پریشانیهای هیجانی خود کار کند. کودکان دو ساله خیلی زود به شنیدن داستان یا شعرهای کودکانه علاقه نشان میدهند.
قصه برای بچههای پيشدبستانی
بچههای پیش دبستانی عاشق حرکات بیانی با دست، تغییر حالت و احساس با صورت و صداهای زمینه و جلوههای صوتی هستند. برای زنده کردن شخصیتها وحوادث برای بچهها میتوان از این عناصر استفاده کرد عناصر در یک داستان همیشه باید مثل هم استفاده شوند تا بچهها آنها را یاد بگیرند و به خاطر بیاورند. تطابق یابی، عنصر مهمی در قصهگویی است که به قصهها نیروی نفوذ و تاثیر میبخشد. تطابق یابی، یک فرایند ذهنی ناخودآگاه است. وقتی بچهها به داستان گوش میدهند به طور مداوم آنچه را میشنوند با خاطرات خود پیوند میدهند. آنها در ذهن خود جستجو میکنند تا تجربیات حاضر خود از داستان را با وقایعی از گذشته مرتبط کنند. اگر کودکی بشنود «سگی بزرگ و خشمگین» شروع به تطابقیابی در تجربیات گذشته میکند تا به این سه کلمه معنی بدهد. بنابراین عبارت «سگی بزرگ خشمگین» در هر کودک شنونده، تصویر متفاوتی را در خاطر زنده میکند. چون کودکان منحصر به فرد هستند، تجاربشان نیز منحصر به فرد است. آنها را از خلال حواس خود تعبیر و بنا بر تجربیات گذشتهشان تفسیر میکنند. الگوسازی
برای انجام دادن این کار، هر کودک یاد میگیرد که رشتهای از الگوها را بسازد. وقتی کودکان قصهای را میشنوند، مدام حوادث و شخصیتهای داستان را با تجربیات خود از وقایع ارتباط میدهند. فرآیند تطابقیابی در سطحی ناهوشیار رخ میدهد. به طور مثال تا به حال به این نکته توجه کردهاید که اگر در روند قصه شما اتفاقی عادی برای یکی از قهرمانان پیش بیاید، ممکن است یکی از کودکان اتفاق مشابهی را که برای خودش پیش آمده یا شاهد آن بوده به یاد آورد و دلش بخواهد که آن را بازگو کند. این روند به طور سریع در اتاق قصه به جریان میافتد و تقریباً هر کدام از آنها چیزهای مشابهی را به یاد میآورند. در حقیقت شما یک جریان تطابقیابی را در طول قصهگویی خود فعال کردهاید.
ارزشهای روانی – تربیتی قصه گویی
-1 سرگرمی
-2 افزایش تجارب درمانجو
-3 توسعه تفکر و تخیل و تمرکز
-4 آشنایی با مشکلات و حل آنها
-5 افزایش معلومات و توسعه اطلاعات عمومی
-6 پرورش عزت نفس، جرات ورزی و شهامت
-7 قدرت بیان و تکلم